صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۲۴۷۴۰
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۰ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - 04 August 2018

کجای این دعوا ایستاده ایم؟

روح الله صالحی

عصر ایران؛ روح الله صالحی- این روزها، در کوچه پس کوچه های دورترین نقاط کشور، تیر و ترکش جنگ اقتصادی قابل لمس است. نمی شود کتمانش کرد. جنگ است و شوخی ندارد؛ راه افتاده است که زخمی کند و پیروز شود. برگ برنده دست کسی است که با هزینه کمتر، بتواند از خط پایان به سلامت بگذرد.

عالم سیاست گرچه شبیه شطرنج است  اما باید با خودش مقایسه شود. چون این بازی نیست که مجاز به یک حرکت باشی. گاهی باید بگذاری حریف ده حرکت بدهد. حتّی لازم نیست دست به مهره شوی. شاید همین سعه صدر و صبر اگر بود، بسیاری از جنگ های تاریخ رخ نمی داد.حالا ترامپ دعوا یا بازی شطرنج یا... را راه انداخته است. جاگیری ما باید به چه شکلی باشد؟

این جمله را لابد بسیار شنیده اید که «یا با مایی با برمایی» این خط کشی بسیار ساده، تاوانی بسیار سخت و دشوار دارد. بسیاری از ما حین دعوا با دوست و هم کار، توقع حمایت و پیوستن بقیه را داریم. انگار جهان دو بخش است؛ خیر مطلق و شر مطلق، صد البته ما همیشه نماد خیر مطلق بوده ایم. جهان خاکستری را جهان نقاق و منافق بودن می دانیم؛ چون احتمال چرخش سمت طرف مقابل هست.

در فضای داخلی کشور ما با این دو جریان روبه رو هستیم. معترضین به وضعیت معیشت که بر طبل آشوب و بلوا می کوبند و راه چاره را در تغییر بی چون و چرا می دانند. دسته دوم، موافقین، جریان را ناشی از سنگ اندازی دشمن و نقشه آن ها می دانند. اما خاکستری ها هنوز هم دیده نمی شوند و به حساب تقسیم و دسته بندی ها نمی آیند . خاکستری ها صرفا به تغییر روش مدیریت فکر می کنند. این که وضعیت مدیریت کشور خوب نیست و باید با حفظ آرامش به اصلاح معایب پرداخت. این راه را کم هزینه و منطقی می دانند.

این خاکستری بودن تاوان دارد. این که از هر دو سمت رانده می شوی. این که محکوم می شوی به الفاظ رکیک از سوی دسته اول که لابد به جایی وصل هستی و از سوی دسته دوم منافقی که موضع ات روشن و شفاف نیست...!

چرا خیال می کنیم خاکستری بودن بد و نفرین شدگی در پی دارد؟ این که بدانی، تغییر آنی شرایط خرابی به بار خواهد آورد. این که بدانی، هنوز مهیای تغییر نیستیم. چون معترضین تغییر را راه حل ساختن می دانند و نمی دانند ساختن کشور یک نرم افزار نیست که از سوئیس یا ژاپن وارد کنیم و با نصبش همه کارها را در کمتر از یک نیم روز انجام دهیم، بعد ما در رفاه و رضایت کامل غرق شویم. ساختن زحمت دارد. ساختن به دانش و مهارت فنی به دور از هیاهو اتفاق خواهد افتاد.

مدیران، آیینه تمام نمای مردم هستند. چرا که این سلسله رفتاری از پایین به رأس هرم مدیریت اجرایی کشور ختم می شود. این که اگر نخواهیم اکنون خودمان را با رنج و تلاش بسیار بسازیم، با واردات صد مدیر شبیه کی روش هم نمی توانیم اصلاح مورد را انجام بدهیم.

شکی نیست که در بسیاری از جاها ما با مدیران کم تحرک و نابلد به مباحث مدیریت روز جهان رخ به رخ ایستاده ایم. راه حل کم هزینه قطعاً از مسیر تغییر اتفاق نخواهد افتاد و ما را به یک نابه سامانی مفرط شبیه افغانستان و شمال آفریقا و ... سوق خواهد داد.

اگر معتقد به شکل برخورد این دو گروه نباشی، باید شبیه ورزشگاه آزادیِ بعد باخت تیم محبوب، منتظر فحاشی ها باشی. بعد حیرت کنی از آن در سایه نشسته و دهان را گشاد گشاد باز کرده و نمی شناسی اش اما طلب کار است.

در سایه نشستن، یعنی کم رنگ بودن، یعنی نداشتن هویتی که بشود رو در رویش نشست تا ببینی حرف حسابش چیست؟ شما نمی توانی به شکل و شمایل رانندگی امروزمان و نوع گردش رفتن و طبیعت را زباله دان کردن، آداب پیام گذاشتن در صفحات مجازی که شهره عالم شده ایم با تغییر آنی،بهترین کشور دنیا را از توی خم رنگ رزی بیرون آورد و از برج میلاد آویزانش کرد.

دعوای سیاسی دو کشور روزی تمام خواهد شد. یا به خیر یا به شر؛ اما آیندگان از ما چه طور یاد خواهند کرد؟ چه خواهند گفت، از این آتش بیاری هایی که برای معرکه انجام می دهیم؟ احتمالات را بسنجیم و صد البته به صورت مدنی خواسته های مان را بخواهیم.

اصلاحات اقتصادی و سیاسی باید اتفاق بیفتد و سرعت بگیرند و نترسیم از این که این کارها باعث تغییر شکل ظاهری مدیریت چهار دهه گذشته می شود. قوانین و رفتارها باید متناسب با شرایط اجتماعی دگرگون شود و مقاومت در مقابل آن هزینه روی دست کشور خواهد گذاشت.

متأسفانه دستپاچگی یا زرنگی برخی از سوی ترامپ حرکت محسوب شده، شبیه خودمان که می گوییم: « دست به مهره یعنی حرکت» و حریف از یک حرکت طراحی شده باز می ماند. او ژست برنده شدن به خودش گرفته، لازم است کمی سکوت کنیم و ببینیم عقلای سیاست کشور این پیچ را چه طور رد می کنند.

وسط دعوا که حلوا خیرات نمی کنند؛ اما خودمانیم، کم کاسه به دست ندویدند تا حلوا گیرشان بیفتد. با اطلاعات دست چندم و کپی کمرنگ، نباید خود را مفسر حرکت های بعدی دو رئیس جمهوربدانیم. صرفا می شود احتمالات را سنجید اما فراموش نکنیم احتمال یعنی شانس و ریسک وقوع اتفاقی که خواهد افتاد؛ می تواند بین کم ترین و بیش ترین در نوسان باشد.

در بسیاری از دعواهای خیابانی، این اطرافیان هستند که ناخواسته آتش معرکه را زیاد می کنند. گاهی اگر دو طرف را به حال خود بگذارند. بعد از چند بگو ومگو و خالی کردن داد و هوار تخلیه روانی می شوند و بعد پی کارشان می روند. اما انرژی که بسیاری از اطرافیان می دهند سبب افزایش عصبانیت طرفین می شود.

اکسیر حال خوش این روزها امید است. باید دسته جمعی این امید را پمپاژ کنیم. باور کنید نا امیدی سم است ؛ دردی دوا نمی کند که اگر به گریه کردن و افسردگی است، تا حالا باید اتفاقی می افتاد.

از قدیم گفته اند وسط دعوا میانجی گری نکن چون مشت و لگد خواهی خورد. این روزها کم مشت و لگد نخورده ایم و حتی بیشتر از دو طرف دعوا این مردم هستند که آسیب می بینند. بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران کشور از کاهش 50% قدرت خرید کارگران خبر داد اما ما هنوز به فکر این هستیم چطور از لابه لای این ماراتن نفس گیر نان بیرون بکشیم. ساده ترین سوالی که می شود پرسید این است نانی که از لای صدای دنده های قشر آسیب پذیر کشور بیرون کشیده اید چه قدر دل نشین است؟

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۲۲:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۳
اتفاقا وسط دعوای ایران و آمریکا خیلی ها حلوا ی نرم و گرم گیرشان می آید از اعراب بگیر تا کاسبان تحریم .
صادق
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۳
عالی بود
پورقاسمی
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۳
عالی...
تعداد کاراکترهای مجاز:1200