صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۱۴۹۹۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۴ - ۲۶ خرداد ۱۳۹۷ - 16 June 2018

«کافه گردی» تمرینی برای «شادی اجتماعی»؛ بوق زدن همان جشن گرفتن نیست!

اگر یکی از ما بپرسد شادی اجتماعی دارید یا نه و هنگام شادی اجتماعی چه می کنید چه پاسخی داریم جز این که بوق می زنیم؟

عصر ایران؛ کتایون بناساز- هر چند علاقه ای به تماشای بازی های فوتبال ندارم ولی می دانستم مسابقه ایران – مراکش یک بازی خاص است و بی میل نبودم نتیجه را بدانم هم به خاطر این که از قافله اطرافیان عقب نمانم و هم چون پای ایران در میان بود. اما قبل از آن که نتیجه را در کانالی ببینم یا حتی بپرسم از صدای بوق های ممتد اتومبیل هایی که در بزرگراه نزدیک خانه مان در رفت وآمد بودند، دریافتم. حالا نه با جزییات که بوق ها نشان می داد کام مردم شیرین شده است.

چند سالی است که مردم به دلایل مختلفی نظیر موفقیت های تیم ملی فوتبال و حتی والیبال ، پیروزی آقای «‌روحانی» در انتخابات ریاست جمهوری و بهانه هایی از این دست، به خیابان ها می روند و بوق خودروهای شان را به نشانۀ شاد بودن‌، به صدا در می آورند و این به معنی آن است که یکی از اعصاب خردکن ترین اصوات آلوده کنندۀ محیط زیست ، به ابزاری برای ابراز «شادی گروهی » درایران بدل شده است!

انتقادی به مردم نیست زیرا این یک واقعیت است که همه ما به شادی و به ویژه شادی های گروهی و دسته جمعی نیاز داریم. چرا که انسان، موجودی اجتماعی است ونیاز به حضور در اجتماعات مختلف دارد. این را به خوبی می توان از رونق کسب وکار کافه ها، رستوران ها و چای خانه هایی که قلیان عرضه می کنند نیز دریافت و جدای این در زندگی مدرن صنعت سرگرمی به رسمیت شناخته شده و حتی ساخت فیلم ها یا برنامه های نازل هنری هم این گونه توجیه می شود که هدف سرگرم کردن مردم است.

چرا غالب مردم عصر جمعه افسرده می شوند؟ فقط به خاطر کار و درس و مشق روز بعد نیست. به این دلیل است که در آن ساعت ها نمی دانند چه کنند در حالی که در روزهای دیگر هفته اگر هم ندانند چه کنند به کاری سرگرم اند.

نیاز طبیعی انسان به حضور در اجتماعات، در کشورهای توسعه یافته مورد توجه قرار گرفته و با مهارت به آن پاسخ داده شده است. در این جوامع باشگاه ها، احزاب و کلوپ های زیادی وجود دارد و مردم بسته به خلیقات خود یا پیشینه شغلی و صنفی و با پرداخت اندک بهایی عضوشان می شوند و از امکانات آنها استفاده می کنند و اتفاقا چندان پای تلویزیون نمی نشینند و این عادت بیشتر مختص سال‌مندان است نه جوانان و شهروندان با نشاط. البته شاید بگویید درایران هم این گونه اماکن عمومی وجود دارند حتی مکان هایی نظیر باشگاه های اسب دوانی و بیلیارد، کافه ها و قلیان سراها. درست است اما اولا عمومی نشده ثانیا پرهزینه است.

با این همه به تازگی سنت جدیدی به نام « کافه گردی» مرسوم شده است که می تواند پاسخ گوی نیاز انسان به «شادی گروهی» و اجتماعی باشد.

جریان از این قرار است که عده ای براساس سن یا علاقه مندی های شخصی، در فضاهای مجازی یا به صورت حقیقی گروه هایی تشکیل می دهند، سپس در زمان هایی که تعیین می شود در کافه های مختلفی که در سرتاسر شهرمحل سکونت شان فعال اند دورهم جمع می شوند و افراد در عین حضور در کافه کارهایی را دسته جمعی انجام می دهند. نظیر بازی های دورهمی ، تماشای مشترک مسابقات ورزشی که از تلویزیون پخش می شود و یا حتی به تمرین و گفت و گو در زمینۀ علاقه مندی های ویژه شان می پردازند.

خود نیز به برخی از این دورهمی ها دعوت شده ام و بسته به زمینه و علاقه رفته یا نرفته ام. اما اینها همه محدود است حال آن که بهتر آن است شهرداری ها از این گونه اجتماعات حمایت و پشتیبانی کنند و در «فرهنگسرا» ها و « خانه های محله» برگزار شوند و به عبارت درست تر درهای فرهنگسراها و خانه های محله را به روی این گردهمایی ها باز کنند. اما تنها امکانات سخت افزاری و تأسیساتی از شهرداری باشد و برنامه و اجرا را به خود مردم بسپارند.

ناگفته نماند درحال حاضر نیز اجتماعاتی نظیر انجمن بانوان ، در سطحی محدود، در فرهنگسراها شکل گرفته اما پاسخ گوی همۀ گروه های سنی و علاقه مندی های مختلف نیست.

از این رو جا دارد فرهنگسراها فضاهایی را به شکل چای خانه ، شربت خانه و کافه ها ، همانند سازی کنند ( کاری که سال ها پیش در فرهنگسرای رسانه در میدان ولی عصر تهران، به عنوان پاتوق خبرنگاران انجام شده بود ) تا گروه ها و اجتماعات مختلف بتوانند دورهمی های خود را در آن جا به صورت رایگان و یا باپرداخت هزینۀ اندکی ، برگزار کنند. زیرا یکی از موانع این گونه تشکل ها، هزینه نامتناسب کافه هاست به گونه ای در یک کافه معمولی در مرکز شهر، برای یک فنجان قهوه، باید 10 برابر قیمت تمام شدۀ آن برای کافه دار، پرداخت شود و همین امر باعث شده برخی جوانان به جای کافه ها و اماکن عمومی در خانه ها و مکان های بسته و خصوصی ، دور همی برگزار کنند و می دانیم محیط های بسته خالی از مخاطره نیست.

شاید گفته شود شادی عمومی برای پیروزی تیم ملی فوتبال در تورنمتی در این سطح در کافه ها نمی گنجد و به خیابان سرریز می شود.

این نکتۀ درستی است اما اگر شهروندان پیش تر در کافه ها آداب شادی اجتماعی و عمومی را یاد گرفته و تمرین کرده باشند در فضای عمومی شاهد یک جشن بزرگ و پیوسته و نه متفرق و محدود در بوق زدن و گاهی حرکات موزون خواهیم بود. ما شادی اجتماعی بلد نیستیم. چون شادی های ما در خانه و خانواده محدود است اگر نگویید با این اوضاع اقتصادی در آنجا هم خبری نیست!

اگر تعداد کل خانه ها و خانواده ها را در ایران 24 تا 27 میلیون خانوار بدانیم به جرأت می توان گفت که به جز هم وطنان عرب در 90 درصد بقیه خانه های ایران در عید نوروز سفره هفت سین گسترده می شود ولی یک گردشگر خارجی که به ایران می آید به جز سفره هفت سین هتل محل اقامت یا سفره هایی که به صورت تزیینی و نمایشی در برخی بازارها و مکان های عمومی گسترده می شود با این صحنه رو به رو نیستند چون در خانه است نه در محله.

بحث هنجارها مورد نظر نیست. شادی اجتماعی منظور است. اگر یکی از ما بپرسد شادی اجتماعی دارید یا نه و هنگام شادی اجتماعی چه می کنید چه پاسخی داریم جز این که بوق می زنیم؟ جوانانی هم البته پای کوبی و دست افشانی می کنند اما شادی اجتماعی آن است که جمعیتی انبوه همه با هم یک حرکت خاص را انجام دهند. مثل هزاران نفر که در یک ورزشگاه با هم برمی خیزند و می نشینند و سرود می خوانند.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۲۳
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۸:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۶
جانا سخن ز دل ما گویی.
خویی
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۶
غرور ملی همراه با تخلیه روانی به خاطر شادی های نداشته
تعداد کاراکترهای مجاز:1200