صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۹۷۰۹۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۲ - ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - 11 March 2018
بخش دوم تحلیل توسعه با نگاهی به تاریخ معاصر

فرصت های توسعه چگونه برباد رفت؟ آخرین فرصت دوران احمدی نژاد

درآمدهای سرشار نفتی در سال های 84 تا 92 یک فرصت دیگر بود که با سیاست های دوره احمدی نژاد این هم از دست رفت.

عصر ایران؛ مازیار آقازاده - در نوشتار پیشین با مروری بسیار اجمالی بر تاریخ معاصر فرصت‌های توسعه‌ای را که از دست داده‌ایم  مرور شد و به طور مشخص از 3 مرحله دوره پهلوی اول، دوره محمد مصدق و پس از آن در دوره محمد رضا شاه سخن به میان آمد.

در نوشتار حاضر فرصت‌های از دست رفته توسعه کشور را در دوران پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در سه مرحله دولت هاشمی رفسنجانی، دولت سید محمد خاتمی و دولت محمود احمدی نژاد به طور اجمالی تشریح خواهد شد.

1- دولت هاشمی( سازندگی)


 
10 سال پس از وقوع انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی ایران با پایان یافتن جنگ و درگذشت امام خمینی، دوره جدیدی در جمهوری اسلامی ایران آغاز شد که با رهبری "آیت الله خامنه ای" و ریاست جمهوری " اکبر هاشمی رفسنجانی" نخستین دولت توسعه گرا پس از جنگ با شعار "سازندگی" ویرانه‌ها و خرابه‌های جنگ آغاز به کار کرد.

دولت هاشمی در 4 سال نخست خود به صورت "مبسوط‌ الید " برنامه‌های خود را برای سازندگی کشور و روند توسعه آغاز کرد اما در اواخر دوره نخست هاشمی مشکلات و اختلافات سیاسی کم کم به عرصه و نمود رسید.

مخالفت جناح راست با برنامه‌های هاشمی و به ویژه ناکامی سیاست تعدیل اقتصادی و تورم زا بودن این برنامه منجر به وقوع شورش‌هایی  در برخی شهرها شد و در انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی موجب ریزش رای او و بیرون آمدن انتخابات ریاست جمهوری از حالت نمایشی به حالت جدی شد و در این مرحله احمد توکلی توانست با کسب آرای میلیونی - 4 میلیون رای-  انتخابات را به چالشی جدی برای دولت مستقر تبدیل کند.

این مساله سبب شد دولت هاشمی در دوره دوم دست به عصاتر باشد و در اجرای برنامه های اقتصادی خود جانب احتیاط را نگه دارد. برنامه‌های 5 ساله توسعه از زمان هاشمی آغاز شد و با وجودی که تمرکز برنامه نخست 5 ساله توسعه که از سال 1368 آغاز شد بازسازی خرابی‌های جنگ بود در برنامه 5 ساله دوم و با بالا گرفتن انتقادات و مخالفت های سیاسی جناح راست با هاشمی دو محور بیشتر مورد توجه قرار گرفت:

1- عدالت اجتماعی 2- ترویج اخلاق اسلامی

در مجموع دولت هاشمی رفسنجانی با وجودی که در تحقق هدف خود در زمینه بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ و کلنگ زنی و افتتاح پروژه‌های عمرانی و صنعتی تاحدودی نسبی کامیاب بود اما عدم توجه به مسایل پایه‌ای زیست محیطی از جمله ساخت برخی سدها بدون توجه به پیامدهای زیست محیطی آن و  نیز کم‌توجهی به اصلاح الگوی مصرف منابع طبیعی از جمله آب سبب شد تا در دهه‌های بعدی بحران زیست محیطی و کمبود منابع آبی به یک چالش و هم اکنون به یک بحران جدی برای کشور تبدیل شود.

از سوی دیگر استفاده دولت هاشمی از نهادهای نظامی برای بازسازی اقتصادی و در عوض بازگذاشتن دست این نهادها برای ورود در عرصه اقتصادی به منظور درآمدزایی از دیگر انتقادات جدی به دولت هاشمی است.

اما در مجموع دولت هاشمی با وجودی که سنگ بنای برخی مشکلات در دهه‌های آتی را در زمین سیاست و اقتصاد ایران فرو کرد اما در مجموع در به حرکت درآوردن چرخ‌های توسعه همه‌جانبه ایران در دوره پس از جمهوری اسلامی کارنامه قابل دفاعی دارد.

2- دولت خاتمی (اصلاحات)

پس از هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم "سید محمد خاتمی" از نیروهای چپ خط امامی سابق با شعارهای اصلاح‌طلبانه و ضرورت توسعه سیاسی و فرهنگی با کسب بیش از 20 میلیون رای به یک پیروزی خیره کننده  در برابر "علی اکبر ناطق نوری" نامزد مورد حمایت جناح راست سنتی رسید.

خاتمی دولت خود را با شعار ضرورت اصلاحات آغاز کرد و گام‌هایی نیز در این مسیر برداشت اما به رغم شعارهای توسعه سیاسی و جامعه مدنی و اصلاحات در عمل در حوزه اقتصادی بیشتر و بهتر از حوزه سیاسی عمل کرد و با وجودی که تمامی اقدامات و تلاش های دولت های هفتم و هشتم جمهوری اسلامی برای اصلاح ساختار سیاسی به دربسته مخالفت نهادهایی چون شورای نگهبان برخورد، اما در مسیر اجرای برنامه‌های توسعه 5 ساله – تدوین و اجرای بررنامه توسعه سوم- عملکرد دولت خاتمی به یک رشد پایدار و ثبات در برنامه‌ریزی و رشد شاخص‌های اقتصادی کشور رسید؛ به نحوی که در سال پایانی دولت خاتمی او توانست – با وجود کاهش کم سابقه قیمت نفت در دوره خود- یک صندوق ذخیره ارزی با موجودی نزدیک به 20 میلیارد دلار و رشد سرمایه گذاری 11 درصدی و رشد اقتصادی بالای 7 درصدی و تورم 11 درصدی را به دولت نهم تحویل دهد که نشان از موفقیت نسبی دولت خاتمی در عرصه اقتصادی بود.

اما به لحاظ سیاسی دولت خاتمی با مشکل بزرگی مواجه بود و آن مخالفت و حتی سنگ اندازی نهادهای دیگر قدرت در مسیر اجرای اصلاحات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد نظر دولت بود تا جایی که خاتمی در نهایت با پس گرفتن لایحه دوقلوی – حاوی اصلاح اختیارات ریاست جمهوری-  خود از مجلس از عنوان و عبارت " تدارکاتچی" برای توصیف اختیارات و قدرت ریاست جمهوری استفاده کرد.

در 2 سال پایانی دولت هشتم، بسیاری از فعالان اصلاح‌طلب حتی به سمت رویکردهایی چون خروج اعتراضی از حاکمیت رفتند و این راهکار را برای برون‌رفت از انسداد سیاسی مطرح کردند. در خاتمه مجلس ششم هم با وجود برگزاری انتخابات مجلس هفتم که در اثر رد صلاحیت گسترده نماینده‌های اصلاح طلب مجلس ششم از سوی شورای نگهبان صورت گرفت مساله تحصن اعتراضی 26 روزه نمایندگان اصلاح طلب مجلس به میان آمد و پس از برگزاری انتخابات دهها نماینده اصلاح طلب مجلس ششم در اعتراض به برگزاری چنین انتخاباتی اقدام به استعفای دسته‌جمعی از مجلس کردند اما به رغم همه این اقدامات نهاد شورای نگهبان از اقدام خود عقب‌نشینی نکرد و مجلس ششم جای خود را به مجلسی با اکثریت نماینده‌های محافظه کار داد که در ادبیات سیاسی سال های بعد به "اصولگرایان شهره " شدند.

اگر بتوان در یک عبارت مشکل اصلی "دولت خاتمی" و "مجلس اصلاح طلب ششم" در زمینه پیشبرد برنامه هایشان را برشمرد شاید عنوان برخورد به دیوار یا بن‌بست "انسداد سیاسی" دقیق‌ترین عبارت برای توصیف آن باشد.

این گونه بود که در اثر تشدید اختلافات درونی بین گروه‌های مختلف درون جبهه اصلاح طلبی، انتخابات ریاست جمهوری نهم در یک فضای خاص و بی سابقه ناشی از دلسردی نیروهای اصلاح طلبی که متمایل به "تحریم" بودند و گروه‌ها و افراد اصلاح‌طلبی که به صورت منفرد در انتخابات حضور یافتند برگزار شد و نتیجه آن بالا آمدن نامزدی بود که پیشتر با چراغ خاموش حرکت خود را با شعارهای انقلابی و عدالت‌طلبانه آغاز کرده بود و آن شخص کسی نبود جز "محمود احمدی نژاد" که بَرکشیده شورای شهر دوم اصولگرای تهران به عنوان شهردار تهران بود.

 3- دولت احمدی نژاد(مهرورزی)

انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384 به دلیل ائتلاف نکردن جناح ها دو مرحله ای شد و محمود احمدی نژاد که در مرحله اول بعد از هاشمی رفسجانی قرار گرفت در مرحله دوم گوی سبقت را از هاشمی رفسنجانی ربود و با ریاست جمهوری او یک اتفاق عجیب و جدید در سپهر سیاست در جمهوری اسلامی رخ داد.

این هندوانه دربسته – احمدی نژاد- که در رقابت با هاشمی به عنوان یک نامزد غیر حاکمیتی رخ می‌نمود ، توانست با شعارهای پوپولیستی و عامه‌پسند - از جمله آوردن پول نفت بر سر سفره های مردم – و نیز مانورهای سیاسی و ساده زیستانه که مورد پسند بخش‌های زیرین و کم درآمد جامعه و هسته اصلی قدرت بود، توانست بازی را به سود خود تغییر دهد.

او با مقوله "توسعه" و الگوی 16 ساله پیگیری شده در 4 دولت پس از جنگ (دولت هاسی هاشمی و خاتمی) سرسازش نداشت و حتی نقل است که برنامه 5 ساله توسعه چهارم را به زباله دانی دفتر خود پرت کرده و این برنامه را با الگوی غربی و نسخه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول دانسته است.

نگاه احمدی نژاد و شعار "عدالت" مورد نظر او یک نگاه "توزیعی" بود و بیش از آنکه بر ضرورت تولید و ایجاد ارزش افزوده و رشد بهره وری متکی باشد بر ضرورت توزیع برابر امکانات و درآمدهای کشور- درآمد نفتی- بین اقشار پایین دست جامعه استوار بود و به همین خاطر بود که او تبدیل به یک " دستگاه خودپرداز" شده بود که تنها هنر آن ایجاد تعهدات مالی جدید برای دولت و فربه‌تر کردن بدنه دولت بود.

در زمان احمدی نژاد بود که بالاترین درآمد نفتی تاریخ ایران واصل شد و دولت احمدی نژاد در مقاطعی نفت را با قیمت بالای 110 دلار فروخت اما حاصل آن همه درآمدهای نفتی که به روایتی افزون بر 700 میلیارد دلار بوده است نه تنها تغییری در کاهش شکاف طبقاتی و بهبود زندگی طبقه متوسط نبود بلکه با تشدید شکاف طبقاتی و ضریب جینی منجر به بالا رفتن بی سابقه پایه پولی کشور و افزایش بی‌رویه نقدینگی و یک تورم کم سابقه بالای 40 درصد شد.

بحران برنامه هسته‌ای که از سال‌های پایانی دولت خاتمی مثل یک کلاف بسته به دولت احمدی‌نژاد تحویل داده شده بود با بی‌توجهی او به فشارها و قطعنامه‌های بین‌المللی تبدیل به یک پرونده بحرانی برای سیاست خارجی کشور شد که با آغاز شدن فاز تحریم‌های مالی و نفتی آمریکا و اتحادیه اروپا به یک بحران اقتصادی بی سابقه تبدیل شد اما به مدد درآمدهای نفتی سرشار دولت احمدی نژاد همه مشکلات را پشت سرگذاشت هر چند که در واقع این پشت سرگذاشتن معنایی جز پیچیده‌تر کردن کلاف و به ارث گذاشتن بحران برای دولت بعدی نداشت.

ظهور "بابک زنجانی" و دور زنندگان تحریم در دوره دوم محمود احمدی نژاد اتفاق افتاد که پس از اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 88 با انحراف اذهان داخلی به بحران تظاهرات و اعتراضات گسترده حامیان اصلاح‌طلبان و دو نامزد معترض به نتایج انتخابات، زمینه را برای مانورهای پرخرج اقتصادی دولت او هموارتر می‌نمود، چون در این دوره همه تمرکز نهادهای امنیتی و اطلاعاتی نظام بر مقابله با معترضان داخلی و سیاسی بود و کمتر به زیرآبی‌های اقتصادی دولت دهم در زمینه مسایل تجارت خارجی و نحوه دور زدن تحریم‌ها با هزینه‌های سنگین توجه می‌شد.

 خلاصه کلام اینکه دولت احمدی نژاد با عدم باور به مقوله "توسعه" و "طبقه متوسط" و نگاه توزیعی و مانورهای پوپولیستی پخش بی حساب و کتاب پول، یکی دیگر از فرصت‌های توسعه کشور را که با مدیریت بهینه صدها میلیارد دلار درآمد نفتی در فاصله سال های 1385 تا 1390 قابل حصول بود، هدر داد و واپسین فرصت توسعه آسان کشور نیز در دوره احمدی نژاد به هدر رفت.

پایان بخش دوم

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۶
غیر قابل انتشار: ۲
خویی
۱۲:۳۰ - ۱۳۹۶/۱۲/۲۰
دورا ن احمدی نزاد را باید باحمله مغول مقایسه کرد
تعداد کاراکترهای مجاز:1200