عصر ایران؛ زینب کریمی، حسن ظهوری - صحبت درباره بزرگترین گرمخانه تهران و البته بزرگترین گرمخانه ایران است. بیش از هزار کارتن خواب در ماههای سرد سال برای آنکه از سرمان نمیرند به گرمخانه یا مددسرای خاوران میروند. جایی که درست در همسایگی کوه سنگی، یکی از مشهورترین پایگاههای فروش شیشه و هرویین جنوب شرق تهران است.
گرمخانه خاوران در مجاورت شهرک رضویه است. اهالی شهرک از وجود این گرمخانه در محلهشان ناراضی هستند و میگویند گرمخانه باید از آنجا برود. آنها معتقدند که ساکنان گرمخانه که بیشتر معتادین شهر تهران هستند، باعث رونق گرفتن کوه سنگی شدهاند. اما آنچه در گرمخانه میگذرد حکایت دیگری دارد.
این گزارش که به صورت میدانی و بخشهایی از آن به صورت پنهانی ضبط شده است را ببینید تا بیشتر دراینباره بدانید.
همون طور که در یک سر طیف ثروتمندان شهر تهران ابعاد جدیدی از ثروتمندی رو به رخ جامعه میکشن، متأسفانه عمق فقر جامعه تهران هم داره بیشتر و بیشتر میشه. خیلی دوست دارم نظرات کارشناسی دوستان رو در مورد این موضوع بدونم که آیا اونا با چنین هزینه های اجتماعی برای توسعه شهر تهران از یک کلان شهر به یک مِگاشهر مخالف هستند یا موافق؟
با تشکر
يك سالي است ساكن منطقه ميرداماد هستم. جلفا و مادرم ميرداماد مينشيند قبلا هم در توانير خ رستگاران بودم. فقط براي دلداري همشهريان ساكن رضويه بايد بگم در توانير از خانه كه خارج ميشدم تا سوپر سر كوچه سه تا از اينا ميديديم پارك دوستان از ترسمون با بچه كوچيك تو ساعت خلوت نميشد رفت. گاهي از نگاهشون وحشت ميكرديم گاهي ميومدن پول ميخواستن. سر چراغ توانير همت هم هميشه بودن. اونجا دليلش پارك هاي توانير و پل كردستان روي همت بود كه كنج شمال غربي پايگاهشون بود...
اينجا تو ميرداماد تقاطع سپاهان خواجوي يكي هست كه ميچسبه به پنجره موتورخونه آپارتمان ها و پياده رو رو ميبنده شبا هم ٤ نفر رو دور خودش جمع ميكنه كنار سطل زباله آتيش روشن ميكنه دوش ميگيره و تا حالا خود ما چند بار با ١١٠ و ١٣٧ رو گرفتيم اطلاع داديم ولي يه شب غيب ميشه دوباره سر جاشه! اين مال اون تقاطعه هر تقاطع يه مدل ديگه اش هست. من با وجود بچه هاي كوچيكم اكراه دارم حتي رقتي نيستن از پياده رو استفاده كنم.
كوچه شمس تبريزي پشت برج آرين يه پارك كوچيك هست يه بار ساعت ٤/٥ بچه ها رو بردم تاب و سرسره آروم بود يه آقايي با دخترش بود من هم يه خانم با دو تا بچه انقدر كارتون خواب و معتاداي ناجور تو نيم ساعت از در و ديوار پارك سرازير شدن نه تنها من بلكه اون آقا هم وحشت كردن و گفتن بهتره پارك رو ترك كنيم.
فكر نكنم جايي از تهران در امان مونده