این اولینبار نیست، آخرینبار هم نخواهد بود. حالا که احتمالا هنوز در کانالهای تلگرامی تصویر دو دختر سرخوشی که در حال رفتن به محل انتخابشده خود برای خودکشی هستند دست به دست میشود، خیلی از آنهایی که سادهدلانه به خودکشی بهعنوان راهحل نگاه میکنند، ممکن است در فکر تقلید از عمل این دو دختر باشند.
شرق نوشت: درست وقتی که دختر عینکی داخل فیلم را که با حالت تهدید خطاب به شخصی میگوید: آنقدر خبرم را نگرفتی که اینبار خبر مرگم را میشنوی، در قرارهای دوستانهمان عقب و جلو میکنیم تا خدایی نکرده هیچ جزئیاتی را در فیلم از دست ندهیم، دختری که روسری زرد به سر دارد، از بیمارستان مرخص میشود و خانوادهاش احتمالا به این فکر میکنند که این نوجوان درهمشکسته حتی اگر بخواهد زندگی را از سر بگیرد، ما و فیلم کانالهای تلگرامیمان دست از سرشان برنمیداریم. آنقدر این فیلمها را جابهجا میکنیم تا یک روز به دست آن دختری برسد که جاندادن دوستش را دید و حالا برای اینکه جان سالم بهدربرده، احساس گناه میکند. تحلیلهایمان را باید کنار بگذاریم... . متأسفانه یا خوشبختانه قصه این دو دختر آنقدر که دلمان میخواهد پلیسی نیست که بتوانیم تا مدتها از آن استفاده کنیم و از طرفی ماجرای تجاوز و سوءاستفاده جنسی از این دو دختر را هم باید از گزینههای احتمالی روی میز حذف کنید. داستان این دو دختر داستان فقر، سرخوردگی و تنهایی است. اینها را دکتر بهنام اوحدی، متخصص اعصاب و روان اصفهانی که در دو هفته گذشته روی این خودکشی تحقیق کرده است، میگوید.
نهنگ آبی در کار نبود
دکتر اوحدی میگوید: «خیلیها شتابزده ماجرا را به نهنگ آبی ربط دادند و سعی کردند با یک نگاه پرهیاهو، ماجرا را نقد کنند؛ اما این دلیل نمیشود هر خودکشی که مقارن با داستان نهنگ آبی است، دلیلش هم این بازی باشد. در فیلم خودکشی، دو دختر میبینیم؛ دختری که عینک به صورت دارد، همان دختری است که بعد از پرتشدن از پل فوت میکند. این دختر با سر شیرجه رفته و نحوه سقوط او نیز در دوربینهای اطراف ثبت شده است. شاید به دلیل نحوه شیرجهزدن با سر باشد که خودکشی دختر را به نهنگ آبی نسبت دادهاند؛ اما واقعیت چیز دیگری است؛ یعنی قضیه به این پیچیدگیها هم نیست. پدر و مادر این دختر سالها پیش از هم جدا شده بودند و پدرش زندانی بود و این دختر از خانواده مادری طرد شده و محبتی که بایدوشاید را از خانواده پدری دریافت نمیکرده است». این متخصص اعصاب و روان میافزاید: «دختر مدنظر همه امیدش را به آزادشدن پدر از زندان بسته بود؛ اما با آزادی پدر چیزی عوض نمیشود.
بعد از مدتی او مجدد معتاد و تمام امیدهای دختر نقش بر آب میشود. پیشینه خودکشی نیز در خانواده درجهیک دختر وجود داشته و خود دختر هم چندینبار سابقه انجام خودکشی با قرص داشته و مواردی از خودزنی بر بدنش مشاهده شده که نشانه رنج و دردی بوده که در عمر کوتاهش متحمل شده است. در واقع خودکشیهای پیشین این دختر نیز جدی بودهاند». به گفته اوحدی، چیزی که باعث شد این خودکشی رنگوبوی متفاوتی در ایران بگیرد، حالات شادی و سرخوشانه پیش از خودکشی بود. او تصریح میکند: «آنها قبل از خودکشی جلوی دوربین حالات سرخوشانهای از خود ثبت کردند و به نوعی آن را در چارچوب نوعی رفتار جدید یا نمادی از بحران هویت یا یک خودکشی سرخوشانه کردند. این رفتار، کلیشههای ذهنی ما ایرانیان را که به صورت عمومی انتظار داریم کسی که خودکشی میکند یا کاملا روانپریش باشد یا کاملا افسرده، دگرگون کرد؛ ولی واقعیت این بود که دنیا برای این دختر به اتمام رسیده بود و بیاعتمادی ژرفی به والدین خود داشت. با توجه به طردشدن از سمت خانواده مادری و همچنین در نبود پدر، کسی آنطور که باید به او مهربانی نمیکرد. این دختر بر اساس بیپناهی، درماندگی، احساس سرگردانی و بیخانمانی زندگی میکرد و با اعتیاد پدر بعد از آزادی، تمام امیدهایش یکباره ناامید شد».
اعتمادبهنفس ازدسترفته
دکتر اوحدی اضافه میکند: «به دختر عینکی توهینهای بیشماری شده بود. در سالهای زندگی بارها و بارها شنیده بوده که زاییدهشدنش نحس بوده. به او گفته بودند که بهمحض بهدنیاآمدنش، زندگی پدر و مادرش فروپاشیده. چیزهایی که در کودکی مدام به بچه سرکوفت زده میشود، بهویژه داستان قدم نحس، باعث میشود اعتمادبهنفس فرد از بین برود و فرد احساس گناهی کند که بعدها روی آن بخواهد عملی را انجام دهد. بگذارید درباره قاتلهایی برایتان بگویم که داستانشان هنوز رسانهای نشده. آنها قاتل سریالی کودکان هستند؛ به دلیل اینکه از کودکی خودشان بیزارند. یکی از آنها از کودکی به عنکبوت معروف بوده؛ در بچگی به او میگفتند تو عنکبوت هستی و بچه آنقدر این صفت را میشنود که ترجیح میدهد نمود بیرونی داشته باشد و مثل عنکبوت شکار کند. یا بچهای که از اول دبستان از سوی معلم طرد میشود و کفشهایش با کفشهای چارلی چاپلین قیاس میشود و آن بچه برای همیشه با درس، مدرسه و آموزشوپرورش خداحافظی میکند و قاتلی میشود که بعد از قتل، شروع به نوازش جسد میکند؛ چراکه حالت انسانی جسد از بین رفته است. این دختر هم به نوعی در وجودش عزتنفس و اعتمادبهنفس و تصویرش از خویشتن مخدوش شده بود، او را بارها و بارها عامل فروپاشی زندگی پدر و مادرش نامیدهاند و این منجر به احساس گناه در تمام زندگیاش شده بود».
به دختر دوم فکر کنیم
در فیلم منتشرشده، دختر دومی هم هست که به نظر میرسد بیشتر به دنبال همراهی با دختر اول است، این مسئله را دکتر اوحدی نیز تأیید کرده و میگوید: «دختر عینکی با یکی از دوستانش که در فیلم است همگام میشود، منتها دوستش که صحنه فجیع خودکشی دوستش را میبیند، بهنوعی دچار شوک میشود و خودکشی را با تردید انجام میدهد و با پا میپرد و همین باعث زندهماندش میشود و حالا که ما در حال انجام این مصاحبه هستیم او از بیمارستان مرخص میشود. او خودش را به عهد وفادار میداند و با وجود ترس میپرد و اینجا دوباره بحث بحران هویت پیش میآید. وضعیت خانوادگی دختر دوم به بدی شرایط دختر عینکی نیست. او هم در خانوادهاش مشکلاتی داشته و پدر و مادر در بحران طلاق عاطفی بودند. حالا زندگی برای این دختر خیلی سخت خواهد بود و رواندرمانی و دارودرمانی برای او را نباید فراموش کرد، ولی مهم این است که این فیلم منتشر نشود.
این فیلم در موبایل دختر بوده و فقط دست سه نهاد مسئول بوده و سؤال اینجاست که تحت چه فرایندی این فیلم منتشر شده است. این دختر بعد از اعتیاد پدر رو به ارتباط با یک پسر همسنوسالش میآورد، اما آنقدر از خودکشی برای او حرف میزند و آنقدر از افکار خودکشی میگوید که پسر دچار هراس از ادامه دوستی شده و این دختر را پس میزند و این فرد همان پسری است که در فیلم دختر مدام از او حرف میزند. این دو دختر هر دو شکست عاطفی داشتهاند، اما شکست آنها به سنگیني مشکلات داخل زندگیشان نیست و در برابر بههمریختگی از خانواده مبدأ کمرنگتر بوده است. موضوع اینجاست که مطبوعات و کانالهای تلگرامی نباید قبل از اینکه ابعاد و زوایای مسئله را داشته باشند، شروع به گمانهزنی کنند و هرکسی از ظن خود تحلیل بنویسد. خیلیها مسائل را به اتفاقات جنسی مرتبط دانسته و ماجرا را به حرفهای دختران و شوخیهای شبهجنسیشان ربط داده بودند. مشکل آنها اصلا جنسي نبوده، داستانشان روابط جنسی نبوده؛ داستان آنها ازهمگسیختگی و فروپاشی کانون خانواده بوده است».
از شیوع خودکشی بپرهیزیم
دکتر اوحدی این خودکشی را یک خودکشی معمولی میداند كه متأسفانه تبدیل به یک سوژه و هیاهوی رسانهای شد. انتشار بیمحابای این فیلمها میتواند باعث انفجار اپیدمیک خودکشی در سطح جامعه شود. شاید اگر این داستان در این ایام مذهبی رخ نمیداد، شاهد رخداد نمونههای مشابه بیشتری بودیم. این هشداری به پدر و مادرهاست که زمانی بچهدار شوند كه هدف داشته باشند و اگر در طلاق عاطفی هستند، بچه را تبدیل به وسیلهای برای درمان نکنند. مسئله اینجاست که خود ما چقدر خودمان را در برابر این خودکشیها مسئول میدانیم. در جامعهای که این روزها بیمارِ لایک است، چقدر به این فکر کردیم که بیخیال لایک بیشتر شویم و این فیلم را منتشر نکنیم؟ فکر میکنید چند نفر از ما مسئول خودکشیهای بعدی هستند که ممکن است فیلمهای آن منتشر شود؟ یا اینبار باید هیجان بیشتری را متحمل شویم و صحنه خودکشی را به صورت زنده از موبایلمان دنبال کنیم؟