بسیار شنیدهایم که میگویند «به هر گوشه دنیا که بروید، باز هم یک ایرانی
میبینید.» گاهی به این حرف خندیده و گاهی آن را به معنای واقعی درک
کردهایم.
به گزارش ایسنا، «امید نوریپور»، اولین نماینده ایرانیتبار پارلمان آلمان است. قرار ملاقات با یک نماینده پارلمان، آن هم ایرانی، در ساختمانی بزرگ و مدرن واقع در خیابانی که به دروازه پرآوازه «براندنبورگ» آلمان منتهی میشود، بسیار هیجانانگیز و البته افتخارآمیز است.
امید نوریپور در سن 13 سالگی به همراه خانوادهاش به فرانکفورت مهاجرت کرده است. علاقه به سیاست از همان کودکی باعث شد که در سنین جوانی سر از حزب سبز آلمان در آورد. اکنون چند سالی است که در «بوندستاگ» - پارلمان آلمان - نماینده است.
همچون سایر ایرانیان، مهماننواز است و خوشبرخورد. از ناحیه زانو کمی احساس درد میکند و هر از گاهی زانویش را میگیرد اما باز هم در برابر سوالات پیدرپی یک خبرنگار ایرانی پاسخهای عجولانه نمیدهد و مانند یک سیاستمدار، با شکیبایی جواب میدهد.
اولین سوال
درباره مساله پناهجویان است که این روزها نقل همه محافل و مجامع بینالمللی
و اروپایی شده است.
در این میان، ژرمنها از پناهجویان جنگزده سوری که با طی کردن هزاران کیلومتر و جان سالم به در بردن از آبهای خشمگین خود را به مرز آلمان میرسانند، به جای سیم خاردارها و گاز اشکآورهای مجارها، با آذوقه و آغوشی گرم استقبال کردهاند.
نوریپور نیز از حامیان پناهجویان است و بر این باور است که پناهجویان اگر چه در کوتاهمدت منافعی به همراه ندارند اما در آینده میتوانند به اقتصاد آلمان کمک کنند.
در آلمان نیز مانند همه جای این کره خاکی افرادی با توهم اینکه پناهجویان جای آنها را تنگ میکنند، دست به خشونت میزنند. هنوز خشونتهای چندی پیش نئونازیها در ایالت زاکسن علیه پناهجویان فراموش نشده است.
امید نوریپور از دیدگاهی متفاوت به موضوع نگاه میکند. او به اتحادی
نانوشته میان داعش و نئونازیها اشاره میکند و میگوید: داعشیها
نئونازیها را لازم دارند تا مردم به خصوص پناهجویان را بترسانند.
در مقابل، داعش نیز از حضور نئونازیها خشنود است تا به مهاجران اعلام کند که آنها از حضور شما در کشورشان خرسند نیستند.
وی تاکید میکند: باید با هر دو گروه یعنی هم مبلغان داعش در آلمان و هم نئونازیها مقابله کنیم اما متاسفانه دولت این دو گروه را متصل به هم نمیداند و در اینباره استراتژی ندارد. در دو جبهه متفاوت، در یکی با نئونازیها و در دیگری با داعش میجنگند.
این نماینده «بوندستاگ» در پاسخ به اینکه چرا دولت برخورد قاطعی در برابر گروههای تندرو و نئونازی مانند "پیگیدا" ندارد، با ابراز تاسف میگوید: این حوادث اخیر غیر قابل باور است زیرا تکرار حوادث بیستواندی سال پیش است و نشان میدهد که در جامعه هیچ تغییری ایجاد نشده است.
نوریپور در پاسخ به این سوال که چرا پیشنهادی مبنی بر برخورد جدی با نئونازیها از سوی حزب سبز مطرح نمیشود، اظهار میکند: ما این پیشنهاد را ارائه میکنیم اما معمولا این پیشنهادات رد میشود. در واقع وقتی که احزاب مخالف پیشنهادی میدهند، احزاب دیگر پارلمان آن را رد میکنند و اگر پیشنهاد خوبی از نظر آنها باشد، هفته دیگر آن پیشنهاد را خود مطرح میکنند.
زمانی که داعش در عراق در قلب خاورمیانه ظهور کرد و با جنایتهای
وحشیانهاش به سرعت بر سر زبانها افتاد، در ابتدا اروپاییها این مشکل را
تنها مختص مردم خاورمیانه میدانستند و چندان وجودشان آنها را آزار نمیداد
تا اینکه مشخص شد که بسیاری از همین داعشیهایی که به خوبی انگلیسی صحبت
میکنند، قیافه بوری دارند و سر یک انسان بیگناه را میتوانند به
ناچیزترین گناهی بدون هیچ تردید بریده و از این کشتار لذت ببرند، تا چندی
پیش در یکی از "کشورهای بسیار متمدن اروپا" زندگی میکردهاند و میتوانند
با پاسپورت اروپایی در رفتوآمد باشند!
در همین راستا از نماینده پارلمان آلمان میپرسم چند آلمانی برای پیوستن به داعش به سوریه و عراق رفتهاند؟ سری به حالت تاسف تکان میدهد و میگوید: در حال حاضر حدود 1000 نفر از آلمانیها در میان داعش هستند که حدود 70 تا 80 نفر از آنها زن هستند یا بهتر است که بگوییم «دختربچه»! رقم آمار رسمی، کم است اما تعداد آمارغیررسمی بیشتر از این ارقام است.
وی با تاکید بر لزوم قطع حمایت مالی عربستان سعودی از سلفیهای مقیم آلمان، میگوید: سلفیها در همه جای کشور هستند و به راحتی میتوانید آنها را در مراکز شهرها ببینید. این افراد لباسهایی به تن دارند که روی آنها به آلمانی نوشته شده است «بخوانید» و قرآن پخش میکنند. کاری خلاف قانون انجام نمیدهند که بتوان از آنها شکایت کرد. آنها تنها پیشنهاد ویژهای میدهند.
از سال 2013 سلفیها در آلمان کمپینی را با نام «بخوانید» ایجاد کردند. این افراد تنها قرآن پخش میکنند و تیشرتی پوشیدهاند که روی آن به آلمانی نوشته شده است: «بخوانید». در همین راستا نوریپور با تاکید بر اینکه نگذاریم سلفیها بچههایمان را فریب دهند، میگوید: مساله قهرمانبودن برای یک پسر پانزده شانزده ساله بسیار مهم است.
فرض کنید پسری
در مدرسه چندان موفق نیست، برادرش به جرم فروش مواد مخدر در زندان است، فقط
در خیابانها کتککاری کرده است و پدر و مادرش صبح تا شب کار میکنند.
حالا یکی پیدا میشود و به وی میگوید که هر چه که تاکنون پشت میز کامپیوتر در یک بازی جنگی انجام دادی، میتوانی در عراق در دنیای واقعیت انجام دهی! زمانی خانواده از غیبت فرزندش خبردار میشود که عکس او را در اخبار و شبکههای اجتماعی با یک سر بریده در دست میبیند و حتی در بسیاری از اوقات دولت نیز هنگامی متوجه مشکل میشود که دیگر بسیار دیر بوده و فرد مورد نظر در سوریه یا عراق است.
این نماینده پارلمان آلمان اضافه میکند: طالبان زمانی که یارگیری میکرد، اعلام میکرد که بیایید در کنار ما در شمال پاکستان بجنگید. شمال پاکستان چندان جای خوبی نیست و شرایط خوبی نداشته و برای یک پسر جوان جذابیتی ندارد. اما داعش میگوید تو به اینجا بیا، ما به تو ویلا، یک ماشین آخرین مدل و هرچقدر پول و زن بخواهی، میدهیم.
در اینجا سوال این است که چرا مسلمانان میانهرو در آلمان فعال نیستند و
چرا برای مقابله با سلفیگری کاری نمیکنند.
او در اینباره میگوید: جوامع
اسلامی در آلمان چندان فعال نیستند. معمولا مجوز مساجد در اطراف شهر داده
میشود و کمتر مساجدی در مرکز شهر ساخته میشود.
روحانیهایی که از ترکیه و
کشورهای دیگر به اینجا میآیند، در طول حضورشان یک کلمه آلمانی هم یاد
نمیگیرند و این مساله مشکلات ارتباطی ایجاد میکند اما سلفیها در همه جای
شهرهای آلمان حضور دارند و به راحتی مشاهده میشوند.
بر همین اساس برای یک پسربچه تنها کسی که میگوید که من هم مسلمان هستم و میدانم اسلام چیست و در اینباره توضیح میدهد، همین سلفیهایی هستند که در اطراف حضور دارند.
در پایان میپرسم برای چه با وجود حملات ائتلاف بینالمللی و محکومیت جنایتهای داعش هنوز این گروه پابرجاست. او به یک جمله اکتفا میکند و میگوید: چون هیچ کشوری داعش را دشمن شماره یک خود نمیداند!