شهرداد روحانی یکی از هنرمندان پیشکسوت در عرصه موسیقی معاصر است. او رهبر ارکستر، پیانیست، ویلنیست و آهنگساز است و سالهاست که در عرصه موسیقی فعالیتهای زیادی انجام داده است.
روحانی طی روزهای گذشته تازهترین کنسرت خود را در برج میلاد به روی صحنه برد. این کنسرت در دو بخش اجرا شد. بخش نخست این کنسرت با اجرای قطعاتی از ساختههای این هنرمند که برای ارکستر زهی نوشته شده بود به همراه چند قطعه با تم محلی برگزار شد. بخش دوم این کنسرت نیز با همراهی ارکستر ضربی و بادی اجرا شد.
آنچه در پی میآید گفتوگوی شهروند با این هنرمند پیشکسوت به بهانه برگزاری این کنسرت است. هرچند در میانه گفتوگو صحبت به دیگر مباحث موجود در وادی موسیقی نیز کشیده شد.
در حال حاضر اغلب هنرمندان در شاخههای مختلف بر این باورند که یکی از وظایف حساس و در عین حال دشواری که بر عهده هنرمند گذاشته شده این است که به واسطه خلق اثر در ارتقای سطح سلیقه مخاطب تاثیرگذار باشد، درباره خود شما چقدر این اتفاق افتاده و اصولا چقدر در این سالها در این زمینه تلاش کردهاید؟ طبیعی است که هنرمند در این زمینه وظیفه سنگینی به عهده دارد. خود من نیز از کسانی بودهام که عمرم را در این مسیر صرف کردهام. یعنی سعی کردهام آثاری ارایه دهم که به واسطه آن آثار، سطح سلیقه مخاطب ارتقا یابد اما این مساله مانند این است که به ورزشکاری که فقط میتواند وزنه پنجاه کیلویی بلند کند بگویند وزنه دویست کیلویی بردار. طبیعی است که این امر میسر نمیشود مگر آنکه میزان وزنهها به تدریج افزایش یابد. میخواهم بگویم ارتقای سطح سلیقه مخاطبان موسیقی ایرانی تنها به عهده هنرمند نیست، بلکه سیاستگذاران فرهنگی هم باید دراین زمینه تلاش کنند.
نهتنها در زمینه موسیقی که در تمام شاخههای فرهنگی و هنری اگر تلاش دولتها نباشد، این حرکتها به کندی صورت میگیرد. کما اینکه امروز اگر شاهد پیشرفتهای تدریجی در حیطه موسیقی هستیم به این خاطر است که دولت به آن شکلی که باید و در مقایسه با دیگر کشورها از این حیطه حمایت نمیکند. درحالیکه درباره کشورهای همسایه این اتفاق افتاده است. بهعنوان مثال قطر که کشوری با جمعیتی در حدود دومیلیون و نیم است، برای آنکه دنیا با موسیقی کشورش آشنا شود بودجه زیادی صرف کرده است. آنها امروز ارکستر فیلارمونیک قطر را درست کردهاند که شش هفت سالی از عمر آن میگذرد ولی تمام اعضای این ارکستر اروپایی هستند.
البته شاید به تعداد انگشتان دست، نوازندهای از خود قطر هم در میان این ارکستر باشد اما اغلب نوازندههایش اروپایی هستند. آنها در زمینه ورزش هم امروز هزینه زیادی انجام دادهاند تا ورزششان در دنیا شناخته شود. حتی گاه پول خرج میکنند تا اسمشان روی لباسهای ورزشی تیمهای بزرگ دنیا مثل بارسلونا، بایرن مونیخ و... بیاید، آنها فهمیدهاند با پول نفت میتوانند به سرمایهگذاری بهینه در امور فرهنگی بپردازند و به این وسیله، فرهنگ و اصولا کشورشان را در دنیا مطرح کنند. من معتقدم فرهنگ اصولا مقولهای است که هر چقدر در آن هزینه شود، بازهم جای کار دارد و باعث میشود که آن کشور بیش از پیش به دنیا شناخته شود و چه بهتر از اینکه فرهنگ و هنر بتواند مایه شناخت یک کشور در جهان باشد.
درباره بخش دوم سوالتان هم باید بگویم من بهعنوان هنرمندی که سالهاست در عرصه موسیقی فعالیت میکنم، هدفم همین مساله یعنی شناخت موسیقی ایران در جهان بوده است. یعنی همیشه با این نگاه در وادی موسیقی قدم برداشتهام. ضمن اینکه در خارج از ایران، هر وقت فعالیت میکنم خود را بهعنوان سفیر فرهنگی میبینم و خود را موظف میدانم که بهعنوان یک ایرانی در کشورهای دیگر در معرفی فرهنگ و آداب و رسوم کشورم نقش داشته باشم و تصویر خوبی از مملکتم نشان دهم.
هر هنرمندی در هر شاخهای که فعالیت میکند تمایل دارد دامنه فعالیتش تنها محدود به مرزهای جغرافیایی کشورش نباشد و فرامرزی شود، جالب است در این میان اگر هم شناختی نسبت به موسیقی ایران حاصل شده به واسطه تلاشهای فردی خود هنرمندان بوده است که تلاش هنرمندانی چون خود شما،کامکارها،کیهان کلهر و دیگر هنرمندان از این جمله بهشمار میرود. با این تفاسیر موقعیت موسیقی ایران از منظر بینالمللی را چطور میبینید و ما چقدر دراین زمینه جهانی شدهایم؟ تصور میکنم جهانیشدن یعنی اینکه هنرمند در شاخههای موسیقی، سینما، تئاتر، نقاشی و... به واسطه هنر خود در دنیا بدرخشد و توجه دیگر کشورها را به سمتوسوی کشورش جلب کند. همان کاری که اصغر فرهادی با فیلم «جدایی نادر از سیمین» در اسکار کرد و توجه مجامع جهانی را به ایران معطوف کرد. میخواهم بگویم موسیقی به تنهایی نمیتواند جهانی شود. این نوازنده، آهنگساز و بهطورکلی هنرمند است که میتواند در مطرح و پررنگ کردن موسیقی ایران در جهان نقش داشته باشد. مثلا وقتی موسیقی موتزارت را گوش میدهیم نمیگوییم موسیقی اتریش جهانی شده است، بلکه موتزارت را بهعنوان هنرمندی که در اتریش به دنیا آمده و سهم زیادی در شناخت موسیقی این مملکت داشته، میشناسیم.
با توجه به اینکه سالهاست ساکن آمریکا هستید، بگویید این کشور از رهگذر فعالیت شما و سایر هنرمندان مقیم، چقدر موسیقی ایران را میشناسد؟ طبیعی است که با فعالیت من یا چند هنرمندی که در کشورهای مختلف زندگی میکنند این شناخت بهطور کامل صورت نمیگیرد. درواقع یک دست صدا ندارد و برای شناساندن زوایای پیدا و پنهان موسیقی ایرانی باید مشارکت جدیتری صورت بگیرد. من طی سالهای اخیر قطعهای با عنوان «سوییت سمفونی خلیج فارس» ساختم، این قطعه مشتمل بر دوازده بخش و پنجاه دقیقه است. هدفم از ساخت چنین قطعهای این بود که خلیجفارس را به جامعه غیرایرانی بیشتر معرفی کنم. ضمن اینکه در حین ساخت این قطعه از تلفیق موسیقی کلاسیک غرب و ایرانی نیز بهره بردم. به هرحال این اثر در آمریکا اجرا شد و اجرای آن، طوری بود که همزمان، فیلمی از تمام قسمتهای موسیقی مثل جنگل حرا، دره ستارگان، خاکسرخ و... پخش میشد.
بیش از دوهزار نفر به تماشای این کنسرت آمدند که اغلب آنها از ملیتهای مختلف بودند ولی این اثر توانست تا اندازهای آنها را با فرهنگ ایران آشنا کند. من این کار را در حالی اجرا کردم که از حمایت دولتی بیبهره بودم. یعنی این اثر صرفا به وسیله بخش خصوصی سرمایهگذاری شده بود و همانطور که اشاره کردم بازخورد مطلوبی هم داشت. کاری که من هنرمند در حد توان و بضاعت مادی و معنویام میتوانم برای شناخت فرهنگ و هنر و موسیقی کشورم در مجامع بینالمللی انجام دهم همین است، یعنی یک اجرا در یک کشور. ولی چه خوب میشد اگر دولت از چنین اجراهایی حمایت میکرد و میتوانستیم این برنامه را در کشورهای دیگر هم اجرا کنیم.
این ارکستر صد و هفتاد نوازنده داشت که طبعا پرداخت دستمزد آنها، هزینه اجاره سالن و دیگر مسائل از عهده من به تنهایی برنمیآید و این سیاستگذاران فرهنگی هستند که میتوانند به حمایت از چنین برنامههایی بپردازند. در حال حاضر ارکستر چین برای اجرای برنامه در راه ایران است. دولت چین به این نکته پی برده که موسیقی یکی از راههایی است که میتواند در معرفی فرهنگ و تمدن و هنر کشورش به جهانیان موثر باشد. اطمینان داشته باشید سفر به ایران هم تنها پروژه آنها نیست و این برنامه را با هدف شناخت هنر و فرهنگ کشورشان به دیگر نقاط جهان نیز ادامه میدهند. چون از تاثیرات و تبعات این مساله آگاهند.
سوال دیگر درباره نوازندگان ارکسترهاست. خود شما با محدود کردن فعالیت یک نوازنده در یک ارکستر چقدر موافق هستید؟ این سوال را از این جهت مطرح میکنم که چون اخیرا بحثی در این زمینه بهوجود آمده که بهعنوان مثال، نوازنده ارکستر سمفونیک فقط باید در آن ارکستر بنوازد و نمیتواند در ارکستر دیگری فعالیت کند، میخواستم نظر شما را در اینباره بدانم و اینکه در کشورهای دیگر این مساله به چه شکل است؟ خب! اینکه یک نوازنده فقط در یک ارکستر بنوازد یک جور خودخواهی است. البته درباره اینکه میپرسید در کشورهای دیگر این مساله چگونه است باید بگویم در کشور آمریکا یا کشورهای اروپایی اینقدر نوازندههای حرفهای از خود آن کشور و از ملیتهای مختلف در ارکسترها فعالیت میکنند که ارکستر کشورهای دیگر واقعا جوابگوی این تعداد نوازنده نیست. ولی در ایران نوازنده حرفهای به نسبت جمعیت کم داریم و شرایط بهگونهای است که اصولا برای تربیت نوازنده حرفهای باید سالها وقت صرف کرد.
به نظر شما همین که اشاره میکنید تعداد نوازندگان حرفهای درحال حاضر در موسیقی ما محدود است به نقص در چرخه آموزشی دانشگاهها برنمیگردد؟ دقیقا همینطور است. زمانی که من در ایران در رشته موسیقی تحصیل میکردم، یک کنسرواتوار موسیقی کلاسیک و یک هنرستان موسیقی ملی داشتیم اما همین دو مرکز آموزشی خیلی فعال بودند، درواقع میتوان گفت همین تعداد هنرمندان سرشناس و حرفهای که درحال حاضر فعالیت میکنند متعلق به همان دوره و این دو مرکز آموزشی بودهاند. در آن زمان دولت حمایت بیشتری از موسیقی میکرد و بهطورکلی شرایط بهگونهای بود که هنرمندان بیشتری مجال پرورش در عرصه موسیقی را پیدا میکردند اما امروز چه توقعی میتوان داشت وقتی کنسرتها در شهرستانها لغو یا با مشکل مواجه میشود؟!
تصور میکنم درحال حاضر همین تعداد نوازندهای هم که به بدنه موسیقی کشور اضافه شده حاصل آموزش استادانی است که در آن دوره فعالیت میکردهاند و خود از هنرجویان مستعد این مراکز آموزشی در دوران گذشته بودهاند و حالا امروز به تربیت شاگردان زیادی میپردازند. حرف من این است که قطعا میتوانیم در عرصه موسیقی بهتر باشیم ولی واقعیت این است که در شرایط کنونی به نسبت جمعیت پانزده میلیونی تهران ما فقط تعداد محدودی نوازنده حرفهای داریم.
آن هم بهزعم برخی از هنرمندان با سه تا و نصفی ارکستر؟ تازه این سه تا و نصفی ارکستر برای تمام ایران است. یعنی اگر این تعداد فقط مختص به تهران بود و هر شهرستان برای خودش ارکستر مستقلی داشت بازهم جای خوشحالی بود اما نکته اینجاست که این تعداد محدود ارکستر فقط برای کل کشور فعالیت میکند و تمام کشور از این منظر در تهران خلاصه شده است. صرفنظر از اینها مسالهای که باید به آن توجه شود این است که براساس آمار ارایه شده در حال حاضر نیمی از جمعیت ایران زیر سیوپنج سال هستند. یعنی شاید حدود چهلمیلیون نفر جوان در کشور داریم. وقتی برای رهبری ارکستر به کشورهای مختلف دعوت میشوم از این مساله که چرا آنها با وجود امکانات و جمعیت کم به موسیقی اینقدر اهمیت میدهند، غبطه میخورم.
بهعنوان مثال اخیرا به کشور اسلواکیا برای رهبری ارکستر سفر کردم. این کشور در مجموع پنجونیم میلیون جمعیت دارد. در حالیکه شاید هرکدام از استانهای کشور ما چنین جمعیتی داشته باشند ولی همین کشور با این جمعیت محدود به اندازهای به موسیقی کشورش اهمیت میدهد ولی ما این کار را نمیکنیم. نکته بعدی این است که ایرانیان بهویژه در زمینه نوازندگی بااستعداد هستند. در سفرهایی که به ایران میآیم و فرصتی برای آموزش و رویارویی با نوازندگان جوان فراهم میشود به خوبی به این نکته پی میبرم که چه استعدادهایی در عرصه موسیقی داریم که اگر شرایط فراهم باشد، میتوانند به جایگاه بالایی در موسیقی دست یابند.
من شخصا بهعنوان یک موزیسین ایرانی که سالهاست عمرم را صرف این هنر کردهام، اگرچه از ایران دورم ولی همیشه سعی در ارتقا و رشد این حرفه داشتهام. سعی کردهام به فراخور سفرهایی که به ایران میکنم، همان مقدار دانش و هنری که دارم را به جوانان مستعد منتقل کنم که البته در این سالها از عملکرد خود نتیجه مثبتی هم گرفتهام.
برخی از هنرمندان، بهویژه رهبران ارکستر به این مساله اشاره میکنند که در ارکسترها با نقایص وجود برخی سازها مواجهیم. بهعنوان مثال، اسماعیل تهرانی رهبر ارکستر سازهای ملی اشاره میکرد که ما سازهایی که صدای بم در ارکستر بدهد را نداریم یا نادر مشایخی در گفتوگویی که با هم داشتیم تأکید میکرد که سازهای بادی و برنجی را در ارکسترهایمان کم داریم. دیدگاه شما نسبت به این مساله چگونه است؟
من فکر نمیکنم ما کمبودی به لحاظ ساز در ارکسترها داشته باشیم، بلکه فکر میکنم در حال حاضر بزرگترین نقیصه به تعویقافتادن دستمزد نوازندگان است. اگر این مساله رویه منظمتری به خود بگیرد و دستمزد نوازندهها بهموقع پرداخت شود باقی مسائل هم حل میشود.
آقای روحانی! شما هنرمندی هستید که راه درازی را در عرصه موسیقی طی کردهاید. به قول خودتان سالها در این وادی تحصیل و فعالیت کرده و آثار درخشان و ماندگاری ارایه دادهاید. امروز که اینجا نشستهاید به قولی آردتان را ریخته و الکتان را آویختهاید، ولی هر هنرمندی هرچقدر هم که کار کرده باشد، حسرت یا بهتر بگویم یکجور آرزومندی در اعماق قلب خود دارد، درباره خود شما این مساله چقدر صادق است؟ مقصودم کاری است که تمایل دارید آن را در مملکت خودتان به انجام برسانید؟ خب! امیدوارم عمری باقی باشد و بتوانم طرح و برنامههای زیادی که در دست دارم را سامان بدهم. در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم طرحهای زیادی هست و فقط یک طرح نیست که بتوانم اسم ببرم.
منظورم کاری است که بتواند در آینده نزدیک مجال اجرا و دیدهشدن در ایران را پیدا کند. متوجه شدم، ولی میخواهم بگویم اینقدر حجم کار زیاد است و طرحهای زیادی در دست دارم که نمیتوانم بهطور مشخص نام ببرم، ولی آنچه برایم مشخص و واضح است این است که باید در عرصه موسیقی کار کرد و پیش رفت. البته طی سالهای اخیر بهطور قطع، پیشرفتهایی در این زمینه داشتهایم ولی در مقایسه با کشورهای دیگر آنقدر که باید چشمگیر نبوده است.
بهعنوان مثال اگر آنها در زمینه موسیقی صد کیلومتر پیشرفت داشتهاند ما ١٠کیلومتر پیشرفت داشتهایم. درحالیکه به نظرم با توجه به پتانسیل و استعدادهایی که در این وادی داریم ما هم باید مثل آنها این صد کیلومتر پیشرفت را طی میکردهایم اما خب! به دلیل فراهمنبودن شرایط و مشکلات دیگر در این سالها، این پیشرفت چندان که باید حاصل نشده است.
از اینرو به نظر میرسد تمام هنرمندان موسیقی باید تلاش کنند و دست به دست هم بدهند تا ایران جایگاه خود را از این منظر به جامعه جهانی بشناساند. البته حالا که این سوال را پرسیدید بد نیست به این نکته اشاره کنم که دلم میخواهد برنامهای شبیه آنچه در «آکروپلیس یونان» به همراه «یانی» نوازنده مطرح اجرا کردیم را در تخت جمشید ایران با هنرمندان ایرانی اجرا کنم.
برنامهای که ما در یونان اجرا کردیم بهحدی بازخورد جهانی و موفقی داشت که دو سال بعد سازمان جهانگردی یونان اعلام کرد که به واسطه این برنامه، افزایش توریسم نیز داشته است. بنابراین دلم میخواهد شرایطی فراهم شود که نمونه آن برنامه را در تخت جمشید نیز اجرا کنم تا از رهگذر چنین برنامهای، جایگاه شایسته ایران بهخوبی معرفی و شناخته شود. البته درکنار این طرح، برنامههای اساسی دیگری نیز دارم که امیدوارم مجال اجرای آنها در آینده نزدیک در ایران فراهم شود.
سوال پایانی من درباره دیدگاه شما نسبت به راهاندازی سه ارکستر سمفونیک، ملی و سازهای ملی است، درست است که شاید در راهاندازی این ارکسترها تعللی صورت گرفته باشد ولی فعالیتهای این ارکسترها را در عرصه موسیقی چطور میبینید؟ بههرحال از آنجایی که در ایران زندگی نمیکنم، اطلاع چندانی از کم و کیف این ارکسترها ندارم. ارکستر سمفونیک تهران دو سال بود که فعالیت مستمر نداشت و فقط گاهی به برخی مناسبتها به برگزاری کنسرت میپرداخت ولی امروز فعالیت آن منظم و مستمر شده است. طبیعی است که هر چه زمینه برای فعالیت موسیقی درکشور فراهم باشد، دستاوردهای مطلوبی از آن حاصل خواهد شد. من هم بهعنوان یک موزیسین برای ادامه و موفقیت این ارکسترها آرزوی موفقیت میکنم.