از کجا معلوم برای کار دیگری به دستشویی نروند؟
نفر اول: اخیرا دیده شده است که یکی از سایت های مدعی (حالا نمی دونیم مدعی چیه! ولی حتما یک ادعایی داره دیگه!) گفته است سرویس بهداشتی به اندازه کافی در جاده ها وجود ندارد. یکی نیست به این دوستان بگوید واقعا چه ضرورتی است که در وسط بیابان مکان های ساخته شود که ممکن است کسی به بهانه دستشویی داشتن به آنجا برود و کار دیگری کند (منظورمان تزریق مواد مخدر است ولاغیر) آن موقع عصرایرانی ها می آیند پاسخگو باشند؟
***
این بخش را سردبیر سانسور کرد؛ همین مون مونده بود به خاطر دستشویی توقیف بشیم!***
توافق شد، معضل WC حل نشد!
نفر سوم: دولت در حالی حل تمام مشکلات کشور را به مذاکرات هسته ای پیوند زده بود که بعد از گذشت اینهمه روز از توافق هسته ای شاهد آن هستیم که هنوز معضل سرویس بهداشتی در کشور حل نشده است و مردم در حال ناامید شدن از دولت تدبیر و امید هستند!
بر همین اساس طبق اخباری که دربان هتل کوبورگ به ما داده است برخی از تحریم ها همچنان به قوت خود باقی مانده است و ما تا اطلاع ثانوی نمی توانیم سنگ دستشویی به کشور وارد کنیم، اما این مورد را تیم هسته ای نمی گوید تا الکی مدعی باشد در مذاکرات برنده بوده ایم!
مشخص نیست آن آقایی که کلید دارد، کلیدش قفل سرویس های بهداشتی را باز می کند یا خیر؟ (وای چقدر ما ژورنالیست هستیم و عجب جملات فلسفی ای با این کلید خلق می کنیم، دممون گرم!)
***
مشکل جوون های سرویس بهداشتی است؟
نفر چهارم: الان
که شما تماس گرفتید من در صف یکی از سرویس های بهداشتی در یکی از پارک ها هستم...
چی؟! واقعا شما فکر می کنید مشکل جوون های ما الان سرویس بهداشتی است؟ ...
آقای
خبرنگار، اجازه بدید بپرسم ببینم از کی هست که این شهروندان توی صف ایستادن: «ببخشید
آقا شما از ساعت چند هست تو صف هستید؟ هشت؟ هفت؟ شیش؟!» .... اوه! یک جوون از شدت
فشارهای وارده ترکید؛ به نظر می رسه واقعا مشکل جوون های ما الان سرویس بهداشتی باشه...
«آقا جات رو به من میدی؟ ...چی؟!... نه؟! ... حیف اون 45500تومنی که بهت دادم؛
اصلا امیدوارم بری توی سرویس و اینقدر [...] تا [...] پاره بشه، بعد آب رو بریزی
اونجایی که میسوزه! آقای خبرنگار، شما هم قطع کن دیگه حوصله ات رو ندارم.
***
کشف دختر 16ساله در خصوص WC!
نفر پنجم: یادش بخیر؛ حالا قدرش رو می دونین؛ اون زمان که مشکل سرویس بهداشتی نداشتیم؛ سر هر کوچه یک میوه فروش با انصاف بود که گوجه فرنگی های ارزون می فروخت و اجازه می داد توی دستشویی خونش کارت رو بکنی...
یا
یک مورد داشتیم یک دختر 16ساله تو زیر زمین خونشون سرویس بهداشتی کشف کرده بود.
عجب روزهایی بود ...!
.
.
.
الکی مثلا من خنده ام نگرفت
خدا پارت کنه! اینقدر خندیدم که پاره شدم!!