صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۰۸۰۴۶
تعداد نظرات: ۱۲۶ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۲ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۴ - 27 July 2015
درباره همه ما

کارخانه داران سرمست و کارگران خواب

محمدرضا شعبانعلی
 عصر ایران - می گویند یک کارخانه مواد غذایی بزرگ در دنیا است که می‌تواند بخش قابل توجهی از مردم دنیا را تغذیه کند. در ایران هم شعبه دارد. حتی قبل از توافق و با وجود تحریم‌ها. البته تعداد کارگرانش به حدی زیاد است که سهم کمی از محصولات به بیرون از کارخانه فرستاده می‌شود. جز عده‌ی بسیار محدودی، اکثر کارگران، بخشی از محصولات غذایی کارخانه را به عنوان مزد دریافت می‌کنند.
 
کارخانه تمام ساعت‌های روز و تمام روزهای هفته فعال است. تعطیل و غیرتعطیل ندارد. کارگران هم اعتراض خاصی ندارند. اکثر آنها قراردادی هستند. اما زمانی که به استخدام کارخانه در می‌آمدند، قرارداد خود را نخواندند و صرفاً زیر آخرین جمله را امضا کردند. آخرین جمله قراردادشان این بود: همه جملات دیگر این قرارداد را خوانده‌ام و از امضای آن رضایت کامل دارم.
 
در این صنعت، رسم بر این است که کارگران کارخانه، وسایل کار را خودشان بخرند و همراه بیاورند. کارخانه بودجه‌ای برای این کار در نظر نمی‌گیرد. اما تا به حال شنیده نشده که کارگری در این مورد اعتراض داشته باشد. نه تنها در این مورد، بلکه در مورد نداشتن بیمه و زیاد بودن ساعات اضافه کاری هم اعتراض خاصی وجود ندارد.



شاید دلیلش این باشد که محیط کارخانه دوست داشتنی و لذت بخش است. اگر گلایه‌ای هست از طرف خانواده‌هاست. پدرها خیلی دوست ندارند فرزندانشان تمام عمر برای این کارخانه کار کنند. زنان دوست ندارند شوهرانشان کارگر تمام وقت این کارخانه‌ها باشند. بچه‌ها از اینکه پدر و مادرها، ساعات محدود آزادشان را هم به جای تفریح و گفتگو با آنها، به اضافه کاری در کارخانه اختصاص می‌دهند،‌ ناراحت هستند.
 
جالب اینجاست که محصولات کارخانه، کیفیت چندان مرغوبی هم ندارند. از شما چه پنهان، بسیاری از کارگران ته مانده غذاهای خودشان را هم دوباره به خط تولید بازمی‌گردانند. شاید به خاطر همین است که راندمان کارخانه بالاست و هزینه‌های تولید آن چندان زیاد نیست.
 
اخیراً شایع شده که بخش قابل توجهی از کارگران این کارخانه، در شرایط نزدیک به خواب کار می‌کنند. خیلی از آنها در زمان بیداری، حاضر نیستند بپذیرند که از کارگران آن کارخانه هستند. این شایعه از زمانی جدی‌تر شد که خیلی از آنها هم که به کار یدی و باربری در آن کارخانه مشغول هستند، حاضرند با تمام وجود توضیح دهند و دفاع کنند که در آنها به سمت‌های مدیریتی مشغولند!
 
در این میان، کارخانه‌ها ثروت گسترده‌ای به دست آورده‌اند. کارخانه‌داران که البته از نوابغ صنعت و هوشمندان کسب و کار هستند، چنان در خوشی غرق هستند که هر روز در پی تاسیس یک شعبه‌ی جدیدند. قدرت آنها چنان زیاد شده که با رییس جمهورهای کشورهای مختلف جلسه می‌گذارند و به سادگی تابعیت هیچ دولتی را نمی‌پذیرند. آنها خودشان را فراتر از یک دولت می‌دانند.
 
شما این کارخانه را خوب می‌شناسید. این کارخانه را می‌توان Content Factory نامید. جایی که مشغول تولید محتواست. حدود یکسال پیش در چنین روزهایی در عصر ایران، مطلبی نوشتم و تحت عنوان عصر محتوا منتشر کردم. نمی‌دانم حرف‌ها و پیش‌بینی‌های آن زمان چقدر جدی گرفته شد، اما حتی آنها که آن زمان هم، شتاب روزافزون آن روند را باور نداشتند، امروز می‌توانند محقق شدن سریع آن را مشاهده کنند.
 
ما صرفاً مصرف کننده محصولات این کارخانه نیستیم. اکثر ما کارگران آن هم هستیم. هر وقت یک پیام جدید می‌نویسید و منتشر می‌کنید، هر وقت متن یا عکسی را که برایتان جذاب است برای دوستتان هم ارسال می‌کنید یا در یک گروه قرار می‌دهید، در حال تولید محتوا هستید. شاید تنها تفاوت در این است که بعضی از ما از مواد دست اول استفاده می‌کنیم و اکثر ما از مواد مستعمل. اما مهم نیست. تا زمانی که ترافیک عبوری روی موبایلمان وجود دارد و بیت‌ها و بایت‌ها می‌آیند و می‌روند، ما در حال تولید محتوا هستیم. یکی در سرچشمه نشسته و یکی در زیر آبشار و دیگری در مسیر فاضلاب. اما کارکرد یک چیز است: تولید محتوا.
 
ما گوشت و قند و کالری و نخود و لوبیا را به عنوان غذا و خوراکی می‌شناسیم. مدام مراقب هستیم که چه می‌خوریم. دقت می‌کنیم که سلامت مان در معرض تهدید قرار نگیرد. میزان کالری یک لیوان شیر را می‌دانیم. همینطور یک شیشه نوشابه را. حتی می‌دانیم که برای سوزاندن آن کالری‌ها باید چقدر راه برویم یا شنا کنیم.
 
اما فراموش می‌کنیم که آنچه می‌خوانیم و می‌شنویم هم غذای فکر ماست. ما که به رژیم غذایی خود حساس هستیم و بسیاری از ما، هر روز آن را زیر نظر داریم، مغز و ذهنمان را به سمت بارش بی پایان محتوا باز کرده‌ایم. موبایل و واتس آپ و وایبر و تلگرام و اینستاگرام را با خودمان حتی به رختخواب هم می‌بریم. صفحه نمایش موبایل، یکی از آخرین چیزهایی است که قبل از خواب می‌بینیم و یکی از نخستین چیزهایی که بعد از بیدار شدن، به آن نگاه می‌کنیم.
 
فقط یک چیز را فراموش کردیم. غذای فکر تفاوت‌های زیادی با غذای فیزیکی دارد. یکی از این تفاوت‌ها این است که اثرش به سادگی پاک نمی‌شود.
اجازه بدهید یک مثال بزنم. مثالی که آن را دوست دارم و زیاد تکرار می‌کنم:
 
فرض کنید که در یکی از خیابان‌های تهران، چند رستوران خوب وجود دارد. اسم یکی از این رستوران‌ها هم غروب ایران است! چند دوست، به آنجا می‌روند و شام می‌خورند و وقتی بیرون می‌‌آیند، کنار درب رستوران یکی از آنها می‌افتد و می‌میرد.
 
یکی از آن دوستان، چنین پیامی را در گروه تلگرام یا وایبر خود منتشر می‌کند: «دوستان عزیزم. امشب شام به رستوران غروب ایران رفته بودیم و بلافاصله بعد از تمام شدن غذا، یکی از دوستانم همان جا افتاد زمین و فوت کرد».
 
آیا معنای این خبر آن است که غذای آن رستوران کشنده بوده است؟ الزاماً نه. به هر حال هر کدام از ما باید یک جایی بمیریم. همه آنقدر سعادتمند نیستیم که بعد از نماز صبح، در سجاده بمیریم. بعضی باید در دستشویی بمیرند. بعضی قبل از ناهار. بعضی بعد از شام در کنار یک رستوران.
 
اما قبل از اینکه به این جملات فکر کنید، احتمالاً‌ پیام فوق به دست صدها نفر رسیده است. کافی است یکی از دریافت کنندگان، کمی هم علاقه افراطی به دوستانش داشته باشد و این پیام را با کمی نمک و ادویه و سایر افزودنی‌های در دسترس، ترکیب کند:
 
«مهم. مهم. لطفاً اطلاع رسانی کنید. رستوران غروب ایران غذای مسموم به مهمان‌ها می‌دهد. یکی از دوستان ما  بلافاصله پس از خوردن غذای آنجا فوت کرد».
 
من باور دارم که خواننده فهیم عصر ایران، هرگز قربانی چنین ساده‌اندیشی نیست و بعید است تا کنون از این پیام‌های «توجه، توجه» برای دیگران ارسال کرده باشد. اما بیایید کمی با خودمان صادق باشیم: اگر الان با هم به آن خیابان برویم و بخواهیم از میان رستوران‌های موجود یکی را انتخاب کنیم، آیا غروب ایران، انتخاب شما خواهد بود؟ یا اینکه می گویید: می‌دانم که هیچ ربطی ندارد. اما این همه رستوران. خوب یکی دیگر را می‌رویم. حالا چرا روزه‌ی شک دار؟
 
هدفم این نیست که گرفتار این مثال شویم و به دنبال مصداق‌ها و استثناء‌های آن بگردیم. هدف این است که به خاطر داشته باشیم که ما اکنون در یک کارخانه بزرگ غیرقابل کنترل، مشغول به کار هستیم. مهم‌ترین ویژگی این کارخانه، ظرفیت تولید بالا و همینطور جابجایی سریع قطعات نیم ساخته در خط تولید است.
ویژگی دیگر آن این است که در این کارخانه، تقریباً محصول نهایی وجود ندارد. محصولات دست به دست می‌شوند و در میانه خط تولید می‌چرخند.
 
آیا تا به حال به تسمه نقاله تخلیه چمدان در فرودگاه‌ها دقت کرده‌اید؟ گاهی یک چمدان آبی رنگ بر روی آن می‌ماند و بارها می‌چرخد  و ما متعجب می‌شویم که اخیراً چقدر چمدان آبی زیاد شده است! محتوایی که در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخد هم، سرشت و سرنوشت مشابهی دارد. یک پیام مشخص‌ را در طول چند روز، بارها و بارها می‌بینیم و به این نتیجه می‌رسیم که هم مهم است و هم معتبر، که به دغدغه همه تبدیل شده است. غافل از اینکه سرعت بالای گردش محتوا در شبکه‌های اجتماعی و نرم افزارهای پیام رسان، می‌تواند به آنی آشوبی به پا کند که در تصور هیچکس نیست.
 
بعید است زمانی که ادوارد لورنز برای اولین بار لغت اثر پروانه‌ای را به کار برد، تصویری به شفافی آن چیزی که ما امروز پیش رو داریم، در برابر چشمانش دیده باشد. امروز خوب می‌دانیم که یک پروانه در گوشه‌ فضای مجازی، بال می‌زند و دیر یا زود، تمام فضای دیجیتال گرفتار طوفان می‌شود. از سوی دیگر گاهی فیلی در یک گوشه نعره می‌زند و صدایش به خانه مجاور هم نمی‌رسد.
 
چنین می‌شود که حجم خبرهای غیرمعتبر در حدی بالا می‌رود که گاهی انکار آن و پاک کردن اثر آن توسط منبع و منشاء خبر هم امکان پذیر نیست. می‌بینیم که بعد از شایعاتی که در مورد خانواده استنفورد و لباس فقیرانه آنها و برخورد بد دانشگاه هاروارد با آنها مطرح می‌شود، دانشگاه استنفورد مظلومانه و آرام، در زیر صفحه ویکی پدیا لینک می‌گذارد که: البته خاندان استنفورد کاملاً ثروتمند بوده‌اند و به نظر نمی‌رسد دلیلی برای پوشیدن لباس فقیرانه و آن شکل از حضور در دانشگاه هاروارد موجود بوده باشد!
 
انسانها، خبرها و پیام‌ها را نه بر اساس صحت آنها بلکه بر اساس جذابیت آنها نقل می‌کنند و این مهم‌ترین تهدید جدی برای اعتبار پیام‌هاست. بگذریم از اینکه آموزش قطعه قطعه درباره یک موضوع بزرگ، توهم یادگیری بدون یادگیری را به وجود می‌آورد و این توهم می‌تواند بسیار خطرناک باشد.
 
خواندن تکه تکه پاراگراف‌های یک کتاب، هرگز با خواندن تمام آن کتاب هم ارزش نیست.
 
امروز هر کسی چند جمله از مارک تواین می‌داند و چند جمله از کنفوسیوس و یکی دو جمله از شوپنهاور و سه چهار جمله از آناگاوالدا. اما حالا فرض کنید که از ما بپرسند که مارک تواین، اگر امروز این مطلب را می‌خواند، چه کامنتی زیرش می‌گذاشت؟ شوپنهاور اگر امروز این مسئله اجتماعی را می‌دید، نظری داشت یا خیر؟ کنفوسیوس در چه بستری رشد کرد که به آن تفکر رسید؟
 
اکثر ما ساکت خواهیم ماند. یادگیری کلام بزرگان، فراگیری مدل ذهنی آنهاست. دیدن نقاط قوت آنها و توجه کردن به نقاط ضعفشان و شناختن بستری که در آن رشد کرده‌اند. جز این هر چه هست، محفوظات است و محفوظات اگر قرار بود به کار آید، سالها حفظ کردن همه چیز در مدرسه، برای ما سرنوشت بهتری را رقم می‌زد.
 
امروز به اندازه گذشته فرصت مطالعه نیست و مطالعات اکثر ما به همین محتوایی که در شبکه‌های مجازی می‌چرخد محدود شده است. کم نیستند کسانی که اگر آنها درباره اگزوپری بپرسی، فقط جمله گل و روباه و اهلی کردن را از او به خاطر دارند و احتمالاً فکر می‌کنند که بعد از قطع شدن رابطه عاطفی او با نامزدش،‌ این جمله را نوشته! چون اگزوپری امروز، صرفاً داروی روابط رها شده است. وقتی دیگر جواب من را ندادی، در اینستاگرام یک گل می‌گذارم و می‌نویسم: هر کس در برابر چیزی که اهلی کرده مسئول است!
 
اگزوپری که در کنار شازده کوچولو، خلبان جنگ را نوشت، او که زمین انسانها را نوشت، او که از دغدغه‌هایش برای صلح گفت. او که بخش عمده یادداشت‌هایش را در کابین هواپیمای جنگی‌اش قبل از پروازهای شناسایی نوشت و گریست، در ازدحام خیابان‌های دیجیتال ما گم شده است و زیر دست و پای ما له می‌شود.
 
در این میان، برنده‌ترین دسته، کارخانه‌ دارها هستند. آنهایی که مدیریت Content Factory را بر عهده دارند. اریک اشمیت از گوگل، خودش را در فهرست قدرتمندان جهان در کنار رییس‌ جمهورهای بزرگ می‌بیند و زاکربرگ در کنار سران کشورهای صنعتی،‌ سخنرانی می‌کند و به آنها وعده گسترش دموکراسی و توسعه اقتصادی می‌دهد. الون ماسک، خودروهای برقی‌اش را می‌سازد و سفینه‌ی فضایی‌اش را به هوا پرتاب می‌کند و کوین سیستروم، با هیجان در مورد اینکه سلیقه مردم از خواندن متن به دیدن تصویر تغییر کرده ابراز خوشحالی می‌کند.
 
دسته دوم برندگان هم شرکت‌هایی هستند که بستر ارتباط را فراهم می‌کنند. درست مانند کسی که آب و برق یک کارخانه را تامین می‌کند. هر چیزی که باعث ایجاد ترافیک بشود خوب است. بایت‌ها باید مگابایت بشوند و مگابایت‌ها به گیگابایت تبدیل شوند. سرانه مصرف باید بالا برود:متن خوب نیست!حجم هر صد کلمه به زحمت به یک کیلوبایت می‌رسد. عکس خوب است! در کمترین حجم‌ها هم به سادگی به صد یا دویست کیلوبایت می‌رسد. فیلم که رویایی است! تحت هیچ شرایطی کمتر از چند مگابایت نخواهد شد.
 
ابزارفروش‌ها هم لذت خودشان را می‌برند. هر سال محصولات جدید و به قول خودشان پرچمدارهای جدید را معرفی می‌کنند. گاهی چنان شتابزده در پی معرفی محصولات جدید هستند، که مصرف کنندگان می‌بینند محصول جدید تفاوت جدی با محصول قبلی ندارد!
 
اما اگر فکر می‌کنید که در اینجا می‌خواهم بگویم بیایید شبکه‌های اجتماعی را تحریم کنیم، بیایید تلگرام را پاک کنیم، بیایید وایبر را ببندیم، بیایید اینستاگرام را ترک کنیم، در اشتباهید. طبیعتاً به عنوان کسی که به حوزه محتوا علاقمند است، از این روند جدید هیجان زده و خوشحالم.
 
باور دارم که با کمی دقت و تلاش، ما هم می‌توانیم به عنوان استفاده کنندگان، سومین دسته‌ای باشیم که در این بازی برنده می‌شویم.
 
یکسال پیش در چنین روزهایی بود که با ذوق و شوق در عصر ایران درباره عصر محتوا به عنوان یک فرصت تاریخی نوشتم و امروز می‌دانیم که بیش از ده میلیون ایرانی با گوشی‌های هوشمند خود به شغل تولید محتوا مشغول هستند و شغل فیزیکی بسیاری از آنها، اولویت دوم آنهاست. شاید بسیاری از ما چون برای این شغل حقوق نمی‌گیریم، آن را شغل حساب نکنیم. اما کافی است به آمارهایی که در مورد ساعات کار مفید ما ارائه می‌شود نگاه کنیم و آن را با ساعاتی که در اینستاگرام و تلگرام و سایر ابزارها و شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانیم مقایسه کنیم.
 
قطعاً ابزارهای دیجیتال می‌توانند فرصتی بزرگ و تاریخی برای لذت بردن بیشتر، خوشحال تر بودن، توسعه عادلانه فرصت‌ها، یادگیری بهتر و کیفیت بالاتر زندگی باشند. کافی است کارگرانی که در این کارخانه، درخواب راه می‌روند و کار می‌کنند، بیدار شوند. ببینند که چه می‌خورند و چه می‌نوشند و چه تولید می‌کنند.  پس از آن، این کارخانه را ترک نکنند. بلکه بمانند و کیفیت کار خود و محصولاتشان را بالا ببرند.
اگر چنین نکنند، قاعدتاً ابزارهای جدید هم به انبوه ابزارهای قدیمی خواهد پیوست که بدون شناخت فرهنگ و مدل ذهنی، آنها را در اختیار گرفتیم و نه تنها مشکلی را حل نکردند، بلکه مشکلی به مشکلات قبلی افزودند.

پی نوشت: شاید انتشار چنین مطلبی در عصر ایران، در میان انبوه مشکلات و دغدغه‌هایی که هر روز گرفتار آن هستیم، منطقی به نظر نرسد و کام شما را شیرین نکرده باشد. از این جهت عذر می‌خواهم. شاید هم دوستان عزیز و خوانندگان عصر ایران، ناله و نفرین زیاد نثار من نکردند و جرات کردم در ادامه، در مورد اعتبارسنجی محتوا، کسب درآمد از شبکه های اجتماعی، برندسازی در آنها، زباله گردی در فضای دیجیتال و مطالب مشابه، بیشتر نوشتم.
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۲۶
در انتظار بررسی: ۲۹
غیر قابل انتشار: ۲
حسين
۲۰:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
مرسي آموزگار اجتماعي من
فراهانی
۰۲:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۶
چقدر تشکر شده از نویسنده! البته این مقاله با ارزش وخواندنی است ولی من تا کنون ندیده ام در سایر مقالات عصر ایران که عموما با محتوا و اموزنده هستند اینقدر تشکر از نویسنده باشد!
در مورد موضوع مقاله هم اگرچه درست است و شیوابیان شده ولی به نظر من جای نگرانی نیست. حدود 10-15 سال پیش هم اس ام اس چنین جایگاهی داشت ولی اکنون فقط از بانک برای من اس ام اس می اید! (کارت بانکیم دست خانمم است)
مورچه
۱۶:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۲
آقای شعبانعلی چقدر خوب معضلات جامعه رو میفهمی و چقدر خوب مینویسی، این مقاله در سطح یک تز و نظریه برای جامعه بین المللی میتواند باز شود، پیشنهاد میدم برای یک کنفرانس مرتبط فرستاده شود، حتما مورد توجه جهانی قرار میگیرد. احسنت
علی مهدوی فر
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۲
فقط می تونم بگم عالی بود... با ادبیات شیوا و جذاب...
تا جایی که بتونم این مطلب رو به اشتراک می گذارم تا بقیه هم بخونن.
mitra
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۱
یه دونه ای استاد شعبانعلی!!!!!! - شاگرد شما در دوره MBA دانشگاه تهران
ناشناس
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۱
وقتي؛ امكان اطلاع رساني صحيح در سطح ملي و عمومي نباشد؛ مردم مجبورند از اين شبكه ها استفاده كنند. و ديگر اينكه خود شما تابحال نشده از مطلبي خوشتان آمده و به اشتراك نگذاشته باشيد؟؟؟....!
محمد
۰۹:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۰
سلام
بنده هم موافقم و هم مخالف.دليل موافقتم اينه كه سود اين كار به جيب سرمايه گذاران اين وادي ميره ضمن اينكه دشمن هميشگيمون هم از اين موقعيت سود كلاني به لحاظ معنوي نصيبش ميشه .ودليل مخالفتم اينه كه افراط و تفريط در هيچ كاري خوب نيست.اگر ما و امثال ما نوع رفتارمون با اين فضاها و كارخانه هاي مجازي اصلاح كنيم و اگر كشور ما از ابتدا فرهنگ سازي ميكرد اين مشكلات فعلي رو نداشتيم هرچند الان به نسبت دو سه سال پيش خيلي بهتر شده و بيشتر فعاليتها خانوادگي و دوستانه ست و اگه مثبت فكر كنيم ميبينيم كه خيلي از چيزايي كه در گروه مجازي رد و بدل ميشه رو نميدونيم و با خوندن اينا متوجه ميشيم.من معتقدم كه بايد فرهنگسازي كرد و فرهنگ رو اصلاح كرد چون به هيچ وجه جلو اين دنياي مجازي رو نميشه گرفت و روز به روز هم گسترده تر خواهد شد و در 50سال آينده اتفاقاتي خواهد افتاد كه در حال حاضر و در شرايط فعلي به مغز من و شما هم خطور نميكنه.
موفق باشيد
جاسم
۲۳:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۸
خوب ورسا بود کمترازاین دست مقالات خواندنی در منابع دیداری وشنیداری دیده می شود .سعی کنیدعادت عصرایران شود!
جاوید
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۸
مقالات آقای شعبانعلی عموما یه تلنگر به من می زنه و باعث میشه به فکر فرو برم. به نظرم این متن بیشا اون که جالب باشه اثربخشه.
این که هر چند وقت بنشینم و روی عادت هایم در استفاده از تکنولوژی فکر کنم و این جسارت را به خودم بدهم که بیدار شوم و به قول آقای شعبانعلی ببینم که چه می خورم، چه می نویسم و چه تولید می کنم.
احسان
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۷
ممنون از این مقاله زیبا. من تصور می کنم که در مجموع فلسفه پیدایش ابزارهای ارتباطی یکی از نیازهای روز دنیاست. از جهات اطلاع رسانی، افزابش علم و دانش و حتی فراتر از آن کاربردی کردن محتوا ها در زندگی ما بسیار مفبد است؛ اما مهمتر از همه مشکل و معضل ماست که فادر به مدیریت آن نیستیم. حال این مدیریت از جهات مختلف زمانی، مکانی، دسته بندی و طبقه بندی موضوعی به هیچ عنوان مورد توجه قرار نمی گیرد. بیشترین بهره مندی از کامپیوتر، بازی کردن با آن است نه استفاده های مفید و کاربردی و این در مورد شبکه های اجتماعی نیز صادق است. متاسفانه عدم طبقه بندی محتواها برای استفاده بهینه از اطلاعات و منابع غیر علمی محتواها از عمده مشکلات در این حیطه می باشد. ما ایرانی ها همیشه از ابزارهای نو و تازه بیش از دیگران استقبال می کنیم و متاسفانه بدون درک واقعی از هدف و برنامه های اصلی آن ابزار یا رسانه ،راه را به بیراهه می رویم. و در یک جمله می توانم بگویم در زندگی ما حاشیه بر متن غالب است و این خطری بزرگ است که قدرت تفکر عمیق تر را از ما حواهد گرفت.
مارال
۰۴:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۷
باورم نمیشه متن به این طولانی رو انقدر با اشتیاق دنبال کردم و تا آخر خوندم.بسیار بسیار لذت بردم.مثل همیشه عالی
رضا
۱۷:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
متنی بسیار فروتنانه و مالامال از دلسوزی راستین. بسیار دوست داشتنی بود.
ممنون
نیکادل
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
دیدگاه جالب و به جایی بود.جای تامل و فکر داره.ممنون مستر شعبانعلی نازنین
ناشناس
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
دیگه زندگی ها بی مزه شده باید خودتو با این خزعبلات سرگرم کنی تا مشکلات رو فراموش کنی، وگرنه فقط باید جوش بزنی
میثاق فروغی از ساری
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
وااای عالی بود بخدا،،،
باور کنید سرشوق اومدم از تلنگری که این تحلیل به من زد،،،،
خیلی سخته باکلمات تشکر کنم،،، بهترین واژه ها تقدیم به مدیریت سایت و آقای شعبان علی،،، لطفا ادامه بدین،،،
خداکنه کامنتم درج شه ونویسنده مطالعه کنند...
یاعلی
سارا
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
واقعا عالی بود ممنون میشم باز هم از این قبیل متن ها منتشر کنید
ناشناس
۱۲:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
من مدتیه که بیدار شدم ولی
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
تازه این کرها همه شون خواب هم هستن!
واقعا باید چیکار کرد؟ از کی بپرسم؟
نوری
۱۲:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
با سلام خدمت شما جناب آقای شعبانعلی. اول اینکه می خواستم مراتب احترام و تشکرم رو بابت توجه به مسئله ای انقدر مهم و البته انقدر نادیده گرفته شده در رسانه ها و مراجع فرهنگی، تقدیمتان کنم. و دوم اینکه فکر می کنم بازنشر این مطلب در شبکه های اجتماعی می تونه خیلی مفید باشه ولی با شناختی که از اکثر کاربران دارم، حوصله نمی کنند که تا پایان آن را مطالعه کنند. اول خواستم خودم خلاصه ای از متن زیبای شما رو بنویسم و انتشار بدم ولی فکر می کنم قسمت مهمی از تاثیر این مقاله، همین نگارش شیوا، جذاب و متین شماست. اگر امکان داشته باشد چکیده کوتاهی از این مطلب را روی سایت قرار دهید تا کاربران در شبکه های اجتماعی بازنشر کنند، شاید بتواند تاثیری هرچند کوچک بر رفتار عمومی هموطنانمان در این زمینه داشته باشد.
با تشکر مجدد و عذرخواهی بایت زیاده گویی!
اکبر
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
عالی بود جناب شعبانعلی. من منفی گرا و بدبین نیستم اما برادر عزیز، فکر میکنم از الان عده ای از پریشان حالان و دلواپسان گونه گان! بیفتند دنبالت و فقط یه سوتی ازت میخوان و چیز زیادی نمیخوان. فقط همین. اینو تاریخ ثابت کرده
الهام
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
محمدرضا ممنون، مثل همیشه عالی بود، لذت بردم.

دوستانی که به این دست نوشته ها علاقمند هستند پیشنهاد میکنم سایت روز نوشته های محمدرضا شعبانعلی رو دنبال کنند.

www.shabanali.com/ms
ناصر
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
مطلب بسيار پر مغز ي بود جاي تامل بسيار دارد. شايد تلنگري باشد براي همه ما كه اگر كارخانه دار نيستيم لااقل گارگر نباشيم.
ممنون و سپاس
مجتبی
۱۰:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
بادرود فراوان اول به آقای شعبانعلی وبعد به تمام عزیزانی که نظر دادند (اعم از موافق ومخالف)همه نظرها قابل احترام اند .بسیار خوشحال شدم ، شاید باورنکنید متن آقای شعبانعلی را دو مرتبه و بعضی از جملات ایشان را چها یا پنج بار خواندم ،سپس تمام نظرات موافق و مخالف رو بادقت زیاد خوندم .تکرار میکنم که خیلی خوشحال شدم ازاینکه میبینم ما می تونیم به همین راحتی در مورد یک موضوع مبتلا به جامعه با هم بحث کنیم وبه نظر من این امر از پایه ها ی اولیه برای رشد وتوسعه فکری جامعه و رسیدن به حدقابل قبولی از درک واحترام به نظرات مخالف خودمان باشد. آرزوی من دهکده ی جهانی توام با سلامتی ، شادی صلح و احترام متقابل . واین دست یافتنی است .
ناشناس
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
بسیار زیبا و بجا بود.
ناشناس
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
عالی بود. اما در آینده ای نزدیک تمامی اشیاء اطافمان به اینترنت وصل خواهد شد و یک انفجار اطلاعاتی رخ می دهد که حتما و حتما نیازمند مدیریت محتواست. ممنونم. منتظر مطالب دیگه ای از شما هستم.
محتوا گرا
۰۹:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
با ازادی احزاب جدی درشان جامعه توسعه یافته وبا راه انداختن هسته های مطالعاتی جدی وزیر بنایی وباز شدن فضای نقد وگقتگو ملاک ها بدست میاید برای سنجش معلومات زرد یا مطالب با محتوا...
معین
۰۹:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
آقا شعبانعلی روز به روز بیشتر ازت دارم یاد میگیرم! زنده و سلامت باشی
همتي
۰۹:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
هميشه اين موضوع در ذهنم بود كه اين دست مطالب در سبكه هاي اجتماعي نشر شود تا افراد آگاه شوند. اگر خلاصه مطالب را در سايت يا شبكه ها نشر دهيد افراد بيشتري آگاه ميشوند.
آريا
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
طبق آمار بيشترين كاربران شبكه هايي مثل وايبر و تلگرام و واتساپ ايراني هستند. دليل اين امر فقط دو چيز است : 1- اكثرييت بدنبال يافتن دوستاني از جنس مخالفند 2-حس شوخ طبعي و بيخيالي ايرانيها كه بجاي راه حل براي مشكلات فقط به انها ميخندند.
ناشناس
۰۸:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
با سلام
مطلب بسیار به جایی بود.
فقط یه انتقاد (پیشنهاد) دارم:
متن بسیار طولانی است و اکثر خوانندگان کامل این نوشتار، کسانی هستند که اهل مطالعه هستند و کمتر در دسته کسانی قرار میگیرند که باید این متن رو با تامل بیشتر بخونن.
خیلی خوب میشه اگر با همین قلم شیوا، چکیده ی این متن رو بازنشر کنید تا دوستانی که خواندن مطالب طولانی از عهده شان خارج است هم شانس بهره بردن از این مقاله رو داشته باشند.

سپاس فراوان
علی
۰۸:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
با سلام
من هم مطلب کامل خوندم هم دل نوشته دوستان واقعا عالی بود هنوز تو شوک هستم،خیلی دنبال اسم کارخانه بودم!احسنت
علی
۰۶:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
بسیار عالی بود من شخصا بارسال متنبه دوستان و خانواده موضوع را توسعه خواهم داد
محمد
۰۲:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
دمت گرم خيلي خوب نوشتي
رضا
۰۱:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
بسیار عالی، ممنون از روشنگریهات.
ناشناس
۲۳:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
استاد عالی بود
افق ایران
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
خیلی طولانی و خسته کننده بود.تا آخرشو نخوندم
محمدجواد مقومی
۲۱:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
ممنونم از روشنگری های استاد عزیزم آقای شعبانعلی.قطعا بی صبرانه منتظر درس های بعدی این سلسله مباحث در خصوص محتوی هستم.خدا نگهدار شما
اسماعیل
۲۰:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عالی بود . ممنون، ممنون از نویسنده
هادی
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
بسیار عالی
ناشناس
۱۸:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
با سلام
یه سه روزی هست گوشی هوشمندم رو گذاشتم کنار و یه گوشی معمولی دستم گرفتم.ت
طی این سه روز زندگیم تغیر کرده.انگار یه چیزی رو گم کرده بودم یه کتاب تو مغازه ام داشتم که 1 ماه بود که میخواستم بخونم الان موفق به خوندنش شدم.
لذتی که از خوندن کتاب میبرم اصلا از شبکه های مجازی نبردم.
تشکر نویسنده این مطلب
pooya
۱۷:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
Finally someone noticed
ناشناس
۱۷:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
ای کاش همه محتواهای تولیدی فضای وب ، مانند محتواهای عصر ایران بود ، نغز و پر مغز .
از این که به موضوعات از نگاهی نو می نگرید ممنونم و امیدوارم من هم بنوبه خود بتوانم از کارگری عبث در شبکه های اجتماعی خلاص بشوم و از عمرم استفاده بهتری کنم .
ناشناس
۱۷:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
با خواندن این مطلب، رفتم سراغ گروه هایی که توشون عضوم و 17 تا گروه بی فایده را حذف کردم و ازشون بیرون اومدم. اگر هر گروه روزی فقط 3 یا 4 دقیقه وقتم رو می گرفت در روز که بیشتر هم می گرفت، روزی یک ساعت از وقتم سر هیچ و پوچ هدر می رفت که می تونم همین وقت رو کتاب بخونم.
تغییر را باید از خود شروع کرد.
ممنون از آقای شعبانعلی
ممنون از عصر ایران
دوست
۱۷:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
ممنون مطالب مفیدی بود امیدوارم ادامه داشته باشد
ناشناس
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
اینی که نوشتن بسیار درست و متین است اما بحث وقتی کامل می شودکه سرفصل هایی که ته مطلب آمده نیز نوشته شود تا بعد از شناخت درد (مقاله حاضر) به درمانش نیز بپردازیم.
ممنون از آقای شعبانعلی
ناشناس
۱۶:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
خیلی خوب بود . من اون متن قبلیتونم خونده بودم و هنوزم یادمه که راجع به تولید محتوا نوشته بودین.می شه راجع به اینکه چطور می شه از همین فرایند درامدزایی کرد بیشتر مطلب بنویسید؟ اصلا چطور می شه یه عده کارخونه دار می شن و یه عده کارگر؟ اصلا چطور می شه مثلا یه سایت مثل گوگل راه انداخت؟
ناشناس
۱۶:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عالی بودهمیشه از خوندن مقالات این چنینی شما لذت می برم.
محمد
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
سبک نگارش قشنگ بود.
ناشناس
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
این مطلب یک رقص زیبا بود از تفکر ، کلام و معانی . زنده باشید جناب آقای شعبانعلی عزیز
ناشناس
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
مثل همیشه از نگاه متفاوت شما استفاده کردم آقای شعبانعلی. ممنون
حامد
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
با سلام
من هم الان در حال تولید محتوا برای کارخانه خبری عصر ایران هستم :D
ناشناس
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عاااااالی بود!
مسلم
۱۵:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
بسیار زیبا و جامع، موشکافی مسئله، آسیب شناسی و در نهایت دادن راه حل. یک نقد بسیار خوب!
علیرضا
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
هم خودم خوندم هم هرکی دیدم که معتاده به این شبکه های تولید محتوا یا کارخانه های بدون حقوق و بیمه !!! سفارش کردم که این مقاله زیبا رو بخونه
دمت گرررررررررررررررررررررررررررم آقای شعبانعلی
سحر
۱۴:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
حقیقت تلخیه ولی باید قبول کرد, کسی که بهش اعتیاد پیدا کنه, ترکش کار سختیه.

من شوهرمو بدون گوشیش نمی بینم, سر شام دستشه, موقع خواب دستشه, تو مهمونی دستشه, من نمی دونم تو این گروه های مسخره تلگرام چه خبره, هر کسی باید به خودش بیاد, واقعا ارزششو داره؟!
به خودمون بیایم ببینیم روزی چند ساعت داریم تو این گروه ها می چرخیم و جک و خبرهای خاله زنکی رو می خونیم.
افشار
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
جای کتاب به شدت خالی است.جامعه فاقد مطالعه دچار گرسنگی فکری است. بیشتر شبکه های اجتماعی تولید فکر ندارند. سرگرمی اند.ممنون جناب شعبانعلی.
آریا
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
متن خوبی بود. مقاله سال گذشته تون هم به خاطرم هست. از اون جالب تر، واکنش خوانندگان بود. شاید هم به دلیل پاراگراف پایانی (پی نوشت) عمده واکنش ها مثبت بود.
ناشناس
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عصر ایران این بهترین مطلبی بود که در سایت شما خوندم واقعا روی من تاثیر گذاشت.از گروهای بی هدف خارج شدم ممنونم از شما
ناشناس
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
خیلی جالب بود اتفاقا بنده موبایلی هوشمند ندارم و همین موبایل من دوربین ندارد به جز یک ایمیل ادرس ادرس دیگری ندارم-یعنی داشتم اما دیگر در انها عضو نیستم چرا که انها را بیهوده یافتم- الان می دانم تلفن برای من است و نه من برای تلفن الان می دانم کسی بخواهد مرا پیدا کند حتی در آنسوی دنیا هم باشم می تواند بیابد و اگر کسی نخواهد با من در تماس باشد همین همسایه بغلی هم باشد نمی بیند و نمی خواهد که بببیند به جز اخبار -انهم روزانه- فیلم و سریال دیگری نمی بینم و الان حس می کنم حالم دارد بهتر می شود ! اما باز ماها کماکان چه حرفهای بسیاری که نمی زنیم و نمی شنویم گاهی باید تمامی اینها را بست و به چیز بهتری اندیشید اما ما باز در چنبرهُ خود می مانیم نمی دانم چرا ...
محسن
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عالی بو آقای شعبانعلی. عالی
ناشناس
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
آقای شعبانعلی عزیز خلاصه تر بنویس. این مطلب را می شد با همین کیفیت در یک سوم این حجم نوشت.
محمدرضا
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عالي بود
رضا
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
خوشحالم محمدرضا بعد یک سال دوباره در عصر ایران نوشت.

بعد قضیه فایل های صوتی اصلا یادداشتی از محمدرضا توی سایت نخونده بودم. بی نظیره یادداشت هاش
ناشناس
۱۳:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
تصلا چی بود ؟؟؟!!! باز که عده ای رفتند در عالم هپروت !!!!!!!!!!!!!!و ساختن با رویاها !! ما خوب میخوریم و خوب از مزه اش کیفور میشویم . اما نمیدانیم که چه چیز خوردیم !! ما بنده ها به به خدائیم . وچهچهچه میزنیم ! حالا بلبلی و گمجشکی بماند! خودمان که کیفوریم !!
ناشناس
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
یکی ازمعدود متن هایی بود که کلمه به کلمشوخوندم.امیدوارم بتونم موفق کارکنم توی تولید محتوا و صرف کپی کننده مطالب نباشم
تماشاگر
۱۲:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
مهم این است که ببینیم چرا می خواهیم ازاین شبکه های اجتماعی استفاده کنیم برای هر هدفی که داریم یک طور خاص عمل کنیم ایا برای خبر است یا کسب علم است یا برای تفریح یا سوء استفاده از دیگران یا حل مشکلات روانی به وسیله آنها پس واقعن به این شبکگه ها نیاز است بسگی به خودمان دارد
ناشناس
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
من با غالب جهت گيريهاي اين سايت اختلاف نظر 180 درجه اي دارم

فكر نميكردم در اين سايت مطلبي درج شود كه آنرا بپسندم . ولي اين مطلب عالي بود
مريم
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
بدترين ودردناك ترين بخش ماجرا اينه كه بعضي از پيامها مطالب كذب و سراپا دروغ را درقالب مذهب ومليت به خورد كاربران ميدهند واز اين دوعامل به شدت در فضاي مجازي سوء استفاده ميشود
ناشناس
۱۱:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عالی
ايراني
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
سلام-گمان نمي كنم،نظر بنده را براي خوانندگان اين صفحه قرار دهيد،اما نظر خود را مي نويسم:
در تاريخ خوانده ايم كه اهرام ثلاثه مصر توسط كارگران زحمتكش و به وسيله "شلاق" كه در دست مجريان طرح بوده ساخته شده است.
در عصر حاضر،نام وسيله از "شلاق" به نام "خودكار " تغيير نموده است.
مهدی
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
همانطوری که نویسنده گفتند اکثر مردم مطالب رو بر اساس جذابیتشون منتشر میکنن. این مطلب مفید هم اونقدر جذاب نوشته شده که اگر دوستان در شبکه‌های اجتماعی بذارین باز نشر بشه
جليل ندايي پور
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
جناب شعبانعلي عزيز، متن بجا و خوبي بود ،ممنون كه وقت گذاشتيد و نوشتيد،
از رويكرد جسورانه تون خوشم مياد ،
ضمنا سال ٨٨ دانشگاه صنعتي شريف ،از شما خيلي فنون مذاكره ياد گرفتيم ،
نيكي
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
از عصر ايران متشكرم براي انتشار اين مطلب درست و خوب .
و از آقاي شعبانعلي عزيز متشكرم كه براي توليد محتوا
از هر فرصتي استفاده ي بهينه ميكنند .
محمد
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
بنظر من در حال حاضر بیشتر مردم جوگیر این سیستم شده اند و به مرور این ابزار ها مسیر اصلیشان را پیدا خواهند کرد. و به درستی استفاده خواهند شد عجله نکنید همه ابزار های جدید در یک برهه زمانی ممکن است به صورت زیاده از حد و افراطی و احیانا نادرست استفاده شوند ولی راه درست به مرور زمان بدست خواهد آمد
banafshe
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
متشکرم،خیلی خوب و برای من لازم بود،امیدوارم با خوندن مطالب خوب شما به منش ایده آلی که از خودم انتظار دارم نزدیک شم.
سلمان
۱۱:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
فقط يه سوال مونده اونهم اينكه اين مطلب اقتباس هست يا نگارش؟؟
عصر ایران با سلام
این مطلب را آقای محمدرضا شعبانعلی نوشته اند.
پاسخ ها
سید
| |
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
سلام
دوست خوبم
میتونین به سایت محمدرضا شعبانعلی قسمت روزنوشته ها مراجعه کنین و مطالب بسیار گسترده تری رو مطالعه کنین

اینم لینکش
http://www.shabanali.com/ms/
ناصر
۱۱:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
فصل اول یک کتاب به اسم "ایده ی عالی مستدام" خیلی مطالب جالبی در مورد محتوای شایعات داره و خیلی هم تاثیر گذاره، بنظرم میتونه در ادامه ی این بحث خوندنش مفید باشه
پاسخ ها
محمدرضا شعبانعلی
| |
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
میخواستم از یادآوری ارزشمندتون تشکر کنم. من هم این کتاب زیبا و پرمحتوا رو خوندم. نمی‌دونم چرا در لحظه نگارش به ذهنم نرسید ازش استفاده کنم. امیدوارم خوانندگانی که کامنت شما رو می‌خونند، فرصت کنند و اون کتاب رو ببینند. باز هم ممنونم از دقت نظرتون و تکمیل بحث
ناصر
| |
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
سپاسگذارم جناب شعبانعلی
شما جزو تاثیرگذارترین آموزگاران من در چند سال اخیر بودید.
ناشناس
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
با سپاس، نوشته عالی است.فرصت های زیادی در این کارخانه نهفته است و از بارزترین نمونه های کار بازی است.اجباری در انجامش نیست جاذبه دارد.هرگاه حالت الزامی به خود گیر د با مشکل تعلیق مواجه خواهد شد.
فاطمه
۱۱:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
بسيار مطلب عالي بود
لطفا ادامه دهيد....
لذا برديم
شراره
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
مطلب خیلی جالب بود واقعا یک لحظه آدمی رو دیگیر روزمرگی ها شده است رو به فکر میانداخت که ما داریم با خودمون چه میکنیم , لطفا از این مطالب بیشتر انتشار دهید
ناشناس
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
خیلی عالی بود.ممنون. لینک این مطلب رو باید تو صفحه فیسبوکم میزارم. من عموما در مورد بازنشر خیلی حساسم و هر چیزی رو بازنشر نمی کنم ولی فکر میکنم این مطلب از اون دست مطالبی است که حقیقتا ارزش بازنشر رو داره.
ناشناس
۱۰:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
بسیار عالی بود
محسن
۱۰:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
جناب آقای شعبانعلی
با سلام و درود
من مطلب شما را مطالعه کردم و از این طریق به شما خسته نباشی عرض می کنم چیزی جز واقعیت متاسفانه تلخ نیست بیایید همه دست به دست هم بدهیم و این دست مطالب را بیشتر البته بصورت مختصر تر اشاعه بدیم یک پیشنهاد هم داشتم اگ میشه یک لینک از این مطلب بزارید تا در شبکه های اجتماعی بشه پخشش کرد
ناشناس
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
سلام. دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی علی الرغم منافعی که دارد، مهمترین ضررش اینست که فرصت تفکر را از انسان میگیرد. چون وقتی با انبوه اطلاعات مواجه هستی هر چند اطلاعات کاملا سودمند باشند ولی چون فرصت تفکر نیست، فایده ای ندارد و در نهایت تنها یک خواننده میشوی نه متفکر!!
ناشناس
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
بسیار از ما ممنونم. سال هاست که اعتقاد دارد گوگل به احمقتر شدن انسان ها کمک بسیاری نموده است. گوشی های هوشمند نیز باعث تنها تر دن انسان ها شده اند و نهایتاً محتوای ضعیف شبکه های اجتماعی معرفت و دانش بشری را تهدید می کند.
مهدی
۱۰:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
همانطوری که نویسنده گفتند اکثر مردم مطالب رو بر اساس جذابیتشون منتشر میکنن. این مطلب مفید هم اونقدر جذاب نوشته شده که اگر دوستان در شبکه‌های اجتماعی بذارین باز نشر بشه
احسان
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
آفرین بر جناب نویسنده.بسیار مطلب به جا و به موقعی بود.
از نظر تکنیک نگارش بسیار عالی به خصوص نحوه شروع مطلب و از لحاظ محتوا عالیتر...
سپاس
ناشناس
۱۰:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
سلام. دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی علی الرغم منافعی که دارد، مهمترین ضررش اینست که فرصت تفکر را از انسان میگیرد. چون وقتی با انبوه اطلاعات مواجه هستی هر چند اطلاعات کاملا سودمند باشند ولی چون فرصت تفکر نیست، فایده ای ندارد و در نهایت تنها یک خواننده میشوی نه متفکر!!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۱:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
سلام
دوست عزیز این املای صحیح عبارت علیرغم است
ناشناس
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
لذت بردم بنويس بيشتر در اين مورد بنويس
پريسا
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
وقتي داشتم اول مطلب شما رو مي خوندم با تعجب گفتم چقدر وحشتناك چطور مردم اجازه مي دند تا اين حد استثمار بشند و واقعا دلم مي خواست اسم كارخونه رو بدونم تا هيچ وقت ازش خريد نكنم و بعد ناگهان سرم به ديوار خورد. بيدار شدم چشمام باز شد. شخص خود من با اينكه بسيار در مورد استفاده از اين حجم نرم افزارهاي ارتاطي به روز هستم ولي بسيار هم سختگيرانه ازش استفاده مي كنم وقتي در مورد چيزي يقين نداشته باشم اصلا و ابدا ارسال نمي كنم جك و مسخره كردن ديگران به هيچ وجه. ولي با اين حال مقاله شما كاملا مغزم رو باز كرد و چشمانم رو هم. ازتون بسيار بسيار سپاسگذارم
ناشناس
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عالیه !
الان در دوره ای هستیم که به طور کلی وب و محتوای دیجیتال فارسی در اوج بحران و فقط فرهنگی به سر میبره .
در زمانی که گزارش های مهم اقتصادی در خارج از کشور با ربات های تحلیلگر نوشته میشن تا تحلیلگران بتوننن مطالبی از خودشون ایجاد کنن ما هنوز نرم افزارهایی برای تشخیص و درک محتوا نداریم . هیچ زیرساخت دیجیتالی برای درک مفهومی از محتوای فارسی وجود نداره .


در عوض اون بیشتر ایرانی هایی که در حوزه تولید محتوای دیجیتال فعالیت میکنن رو به بازنشر و بازیافت مطالب خارجی و یا نوشته های داخلی آوردن و فقط یک کپی کننده محض شده اند . هرزنگاری دیجیتالی در اوج هست الان و در صورتی که زیرساخت های دیجیتالی ( که الان فرهنگستان زبان فارسی در اختیارش هست ولی انتشار نمیده ) در وب گسترش پیدا کنن روند تولید محتوا تغییر خواهد کرد .

زمانی خواهد رسید که کنترل محتوای دیجیتال فارسی در دست کشورهایی مثل تاجیکستان یا افغانستان قرار خواهد گرفت با این که از فرصت کمتری برخوردار بودند .
ناشناس
۱۰:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
خیلی عالی بود.ممنون از دقت نظر نویسنده محترم و اینکه دغدغه های مبهم و نه چندان سازمان یافته ذهنی بسیاری از ما را در چنین قالب مستدل و ارزشمند و اندیشیده شده ای ارائه کردند. امیدوارم این مطلب، اثر بال پروانه ای برای توجه به کارهایمان داشته باشد
ناشناس
۱۰:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
نصف متن را خوندم هنوز منظورتان را نفهمیدم- خیلی بااحترام میگم چرت نوشته.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
برات متاسفم که متن را کامل نخونده قضاوت کردی.
قضاوت های ناآگاهانه یا از روی اطلاعات ناقص، آفتی است بر جان این ملت.
ناشناس
| |
۰۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۷
خلاصه متن برای شمایی که نخواندی: آقای عزیز هر چرندی به دستت رسید منتشر نکن. کیفیت مطالبی که منتشر می کنی را بالا ببر تا از حجم مزخرفات آنلاین کم شود
مورچه
| |
۱۶:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۲
مطلب سنگینه، دوباره بخون، به خاطر خودت چند بار دیگه از اول بخون تا این متن رو بفهمی
سایه
۱۰:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
انتشار این مطلب ، پس از سوء استفاده از مطلب استنفورد توسط برخی از اعضا شبکه های اجتماعی، با قلم عالی و خردمندانه جناب محمدرضا شعبانعلی ، بسیار بجا و فوق العاده ضروری بود، متشکرم
مستفا
۱۰:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
من یکی از همون شاغلین تولید محتوام هرگز مطالب: تچجه توجه رو منتشر نکردم
اما با ارزش ترین لحظات عمرم رو تو اون سپری می کنم

سپاس از مطلب عالی
بهنام
۱۰:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
اين مسايل دردهاي پنهان جامعه اند. بنويس تا بيدار شويم.
اين نکته هم هست که شايد اينها بهانه اي براي فرار ازآشفته بازار زندگي است.من عنوان سيگار روح را ميذارم روش.
مهندس
۱۰:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
مطلب خوب و پرمغزی بود. سپاس
آريا
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
جناب شعبانعلي! بر عكس ،خيلي تحليل قشنگ و حال روز فعلي انسانها بود من كه لذت بردم، ممنون
رضا
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
٢ نكته . اول من كمتر ديدم كسي توليد محتوا كنه، اكثرا باز نشر كننده محتوا هستند. درصد بسيار كمي توليد ميكنند.
دوم.
اون درصد بسيار كم رو نميشه كارگر كارخانه ناميز . اونها مزرعه داراني هستند كه مستقل توليد ميكنند.

الباقي ملت كارگران كارگاه بازنشر هستند.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۷
شما وقتی بازنشر میکنی هم محتوا تولید میکنی منظور تولید محتوای صرفا جدید نیست یکبار دیگه متن رو بخونید و از دید IT بهش نگاه کنید
محمد
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
كاملا منطقي و صحيح و هوشمندانه به معضلات و فرصت هاي ناشي از اين موضوع پرداخته شده...
سپاس
akbar
۰۹:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
عالی بود
واقعاً همین طور است.امیدوارم مردم ایران از این ابزار مفید برای تعالی خود استفاده کنند
تعداد کاراکترهای مجاز:1200