عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «در اسلام، علم اقتصاد به معنای عام آن وجود ندارد و علت امر این است که علم اقتصاد، متحول و در حال تغییر است و نمی توان قوانین ثابتی را برای آن تعیین کرد. به همین خاطر هم هست که اسلام، علم اقتصاد را به خود اقتصاددانانِ مسلمان واگذار کرده است. اسلام،نه صد درصد دنیوی است و نه صد درصد اُخروی. اصلا واژه اقتصاد از ریشه قصد است به معنی میانه روی که خود مبیّن اعتدال بین دنیا و آخرت است.»
این سخنان را آیت الله جعفر سبحانی - از مراجع تقلید و از مدرسین پرسابقه حوزه علمیه قم- در دیدار با دکتر علی طیب نیا وزیر امور اقتصادی بیان کرده اند و حاوی اشارات مهمی است. زیرا:
1. سال هاست که میان علما و فقها بحث است که «اقتصاد اسلامی» داریم یا نه. چهره هایی چون آیت الله شهید سید محمد باقر صدر، امام موسی صدر، آیت الله شهید بهشتی و آیت الله شهید مطهری البته بر این باور بودند که اقتصاد اسلامی داریم. به همین خاطر شهید صدر کتاب مشهوری با عنوان «اقتصادنا» یا «اقتصاد ما» تالیف کرده و شهید بهشتی هم بر پاره ای نظریات ضد سرمایه سالارانه مرحوم استاد رضا اصفهانی صحه گذاشته بود و از همه قابل تامل تر این که به رغم تایید تمامی آثار آیت الله مطهری از جانب امام خمینی کتاب های اقتصادی استاد شهید مجال نشر نیافتند.
2. دلیل چالش بر سر مباحث اقتصادی این بود که نظریاتی که سویه عدالت اجتماعی داشت با شایبه های سوسیالیستی تفسیر می شد و حساسیت سنتی ها را بر می انگیخت. چون بیم ناک حاکمیت باورهای غیر اسلامی می شدند و دیدگاه های مقابل که «مالکیت محور» بودند موجب رواج این ابهام یا اتهام می شد که روحانیون با اهل سرمایه مرافقت و موافقت دارند.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران البته چون مجلس تدوین آن را آیت الله منتظری و عملا آیت الله بهشتی ریاست می کردند گرایش اول آشکارا می چربد زیرا گفتمانِ غالب در سال 58 به شدت ضد سرمایه داری بود و اصل 44 رسما و علنا اقتصاد ایران را در چنبره دولت قرار داد و تجارت خارجی را هم دولتی اعلام کرد.
ماهیت دولتی این اصل چنان است که تفسیر موسّع از آن در مجمع تشخیص مصلحت به یاری اصل 43 صورت پذیرفت که تاکید می کند «دولت نباید به کارفرمای بزرگ تبدیل شود». با این حال برای این که چنین ذهنیتی غالب نشود در اصول دیگر قانون اساسی «مالکیت» به رسمیت شناخته شد تا با آموزه های سوسیالیستی مرزبندی کنند.
3. یکی از مباحث پر سر و صدای سال های اخیر، «اسلامی کردن علوم انسانی» است. علم اقتصاد هم به رغم سر و کار داشتن با اعداد و ارقام و نمودار ،یکی از زیر مجموعه های علوم انسانی است.
اشارات صریح و اخیر آیت الله سبحانی را می توان به منزله تایید سخنان کسانی دانست که «ما اقتصاد اسلامی نداریم بلکه اقتصاددان مسلمان داریم» یا «سینمای اسلامی نداریم اما سینماگر مسلمان داریم».
بر این اساس وقتی مجید مجیدی - که سرشار از عشق و محبت پیامبر گرامی اسلام است- فیلم می سازد فیلم او به صورت خودکار اسلامی خواهد بود بی آن که نیاز باشد قواعدی به نام سینمای اسلامی را -اگر وجود داشته باشد- به اجرا گذارد. نه تنها فیلم محمد رسول الله - که قرار است در جشنواره به نمایش درآید- که هر فیلم دیگر او.
اسلام با انسان سر و کار دارد و وقتی انسان، مسلمان شد (با تراز و عیار محمدی)، اگر اقتصاددان شود نمی تواند به عدالت و حقوق کارگر بی توجه باشد و اگر فیلم بسازد نمی تواند عریانی و اباحه گری را تبلیغ کند و اگر روزنامه نگار یا روزنامه دار شود نیز صد البته تهمت نمی زند، دروغ نمی گوید، عِرض مومنین نمی برد و برای توقیف و گرفتاری دیگران دسیسه نمی چیند و هر که را نمی پسندد با زشت ترین صفات یاد نمی کند.
با این نگاه اظهارات آیت الله سبحانی را ولو تنها معطوف به اقتصاد باشد می توان فراتر از مقوله اقتصاد نیز ارزیابی کرد تا به جای صرف این همه وقت و انرژی برای تکاپوی سی ساله تغییر بنیادین علوم انسانی، خود انسان سوژه باشد و این می تواند معنای تحول در علوم انسانی باشد.
شاید بتوان گفت اکنون ما به سیاستمدارِ مسلمان، اقتصاددانِ مسلمان، روزنامه نگارِ مسلمان و هنر مندِ مسلمان (به مفهوم عمیق کلمه و نه صرفا هویتی) نیازمندتریم تا به سیاستِ اسلامی، اقتصادِ اسلامی، ژورنالیسم اسلامی و سینمای اسلامی.
زیرا گروه اول درونی است و گروه دوم بیرونی. نکته بسیار مهم دیگر در اظهارات آقای سبحانی نیز استدلالی است که آورده اند: « علم اقتصاد، متحول و در حال تغییر است و نمی توان قوانین ثابتی برای آن تعیین کرد.» اما آیا تنها علم اقتصاد چنین است و سیاست این گونه نیست؟یا جامعه شناسی و روان شناسی چنین نیستند؟
واقعیت این است که برای هیچ یک از علوم انسانی نمی توان قوانین ثابتی تهیه کرد و این موضوع منحصر به علم اقتصاد نیست ،کما این که تا پیش از نهضت امام خمینی، جمع اسلام و جمهوریت محال می نمود.
الگوی سیاست ورزی مرحوم امام، سید حسن مدرس بود و بارها و بارها او را ستوده است و در حالی که در اظهار نظر درباره شخصیت های تاریخی همواره جانب احتیاط و اختصار را رعایت می کرد اما نوبت به آیت الله مدرس که می رسید با صراحت و به دفعات از او نام می برد. اما در یک مورد - و تنها همین مورد- از شهید مدرس تبعیت نکرد و آن بحث جمهوریت است.
مدرس با جمهوری مخالف بود چندان که دیگر روحانیون. امام خمینی اما عَلَم جمهوریت برداشت و این تابو را شکست.
جامعه مسلمان خود به اقتضای نیازهای روز برای اقتصاد و فرهنگ و هنر و سیاست خود تدبیر می اندیشد و البته از تجربه ها و آموزه های اسلامی در گذار تاریخی بهره ها می گیرد. اما این که گمان کنیم اسلام پیشاپیش همه قواعد تمام رشته های علوم انسانی و از جمله اقتصاد را تعریف کرده با عقل گرایی اسلامی و توجه اجتهاد شیعی به عنصر زمان و تئوری مصلحت مرحوم امام، انطباق ندارد.
کما این که برخی از مراجع و فقها سود بانکی را ربا و طبعا حرام می دانند و در مقابل دیگرانی هم هستند که دو اصطلاح «بهره» و «ربا» را معادل نمی دانند و معتقدند آنچه در حال حاضر بانک ها به عنوان سود علی الحساب می پردازند تنها جبران بخشی از کاهش ارزش پول به خاطر تورم است و مصداق ربا نیست و حتی اگر چنین نباشد چون فرد خاصی را فربه و از تولید و کار مولد دور نمی کند و وجه در اختیار حکومت اسلامی قرار می گیرد تا نیابتا و وکالتا صرف پروژه های عمرانی کند و به اشتغال و توسعه نیز می انجامد هم صواب دنیوی است و هم مستوجب ثواب اخروی.
4. اگر نگاه امروز آقای سبحانی در دهه 60 نیز حاکم بود بسیاری از چالش ها در نمی گرفت.
به یاد آوریم که شورای نگهبان، قانون کار را که «سه ضلعی کارگر، کارفرما و دولت» را ترسیم می کرد تایید نکرد چون در فقه سنتی صحبت از «اجیر و موجر» است نه «کارگر و کارفرما» و امام برای حل این معضل ایده مجمع تشخیص مصلحت را اجرایی کرد. با این نگاه اما موضوع به تظور زمانه نسبت داده می شد.
جامعه اسلامی، تنها جامعه ای نیست که قوانین اسلامی بر آن حاکم است. جامعه اسلامی، جامعه مسلمانان است.
جامعه ای که مردمان آن دروغ نمی گویند – در حالی که هیچ قانونی دروغ گویی را جز شهادت دروغ جرم نمی داند- اسلامی تر است یا جامعه ای که دروغ مثل نقل و نبات در آن توزیع می شود؟
به جای بحث درباره اقتصاد اسلامی، اقتصاد را باید به اقتصاددانان مسلمان سپرد. همین که ایشان ابتدا بر اقتصاددانی و سپس مسلمانی تاکید می ورزد نیز به منزله به رسمیت شناختن تخصص است و البته تاکید بر همان وجه مسلمانی تا صرف کسب سود هدف نباشد.
متاسفانه در بخش نظرات خوانندگان، کسانیکه مخالف نظر شما هستند با بداخلاقی و کلمات بی ادبانه ای نظیر "چرت و پرت" و .... پاسخ میدهند، دوست عزیز اگرتو کارشناسی و این مطالب را برخلاف نظرات خودت میدانی کسانی هم هستند که آنرا قبول دارند پس لطفا" با صبر و حوصله و ادب بیشتری جواب دهید.
بهتر است که مطالعه کنید نه چرت و پرت ببافید.
اگر نگاه امروز آقای سبحانی در دهه 60 نیز حاکم بود بسیاری از چالش ها در نمی گرفت.
معتقدم اگر مردم و مسئولين ما مبنا و اصول اين مقاله را درك كنند بسياري از مشكلاتي كه با آن مواجه هستيم حل خواهند شد. ممنون از شما
به نظر می رسد نویسنده از سرذوق زدگی تمام تفکرات ذهنی خود را در قالب تفسیر سخنان آیت الله سبحانی به رشته تحریر در آورده است.
این قیاس شما در اقتصاد و فرهنگ از سر ذوق است و الا به سادگی با هم فامیل نمی شوند.
بهتر است درباره فضای حاکمیتی دوران مدرس و ایده تبدیل ایران به ترکیه آتاتورکی رو کمی مطالعه و بررسی کنیم تا بفهمیم این آخرین تلاش مدرس برای جلوگیری از سقوط ایران در فضای تجدد در آن زمان بود