صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۳۶۷۱۶۰
تعداد نظرات: ۴۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۳ - ۰۲ آذر ۱۳۹۳ - 23 November 2014
گفتاری به بهانه برخوردهای تازه با برخی کافی شاپ های تهران

یک فنجان اسپرسو؛ با طعم اضطراب یا مهربانی؟

شهر مهربان، شهری است که مردم در آن گفت و گو می کنند، لبخند می زنند واز حضور در فضاهای عمومی لذت می برند و پلیس تنها هنگامی سراغ آنان می آید که یا خود کمک خواسته یا جرمی مرتکب شده باشند نه موقع نوشیدن یک فنجان قهوه.
عصر ایران؛ سروش بامداد- تعطیلی برخی از کافه ها یا کافی شاپ های تهران بار دیگر بحث بر سر سبک زندگی و علایق و سلایق متفاوت شماری از جوانان نسل امروز ایرانی – ونه همه جوانان- را به موضوعی اجتماعی بدل ساخته است.
 
فارغ از این که به لحاظ اداری و معمول نیز نیروی انتظامی تذکر و اخطار می دهد و در صورتی که احساس کند مورد توجه قرار نگرفته اقداماتی انجام می دهد که می تواند در اجرای قانون توصیف شود حساسیت اخیر را خواسته یا ناخواسته می توان معطوف به شکافی دانست که در گفتار و رفتار نسل جوان امروز به نسبت پیشینیان شان دیدiه می شود و به صورت مشخص درمراسم تشییع پیکر یک خواننده جوان موسیقی پاپ هم جلوه کرد.

  به این بهانه اشاره به چند نکته خالی از لطف نیست:
                                            
1- این که درکشوری موسیقی اگر چه ممنوع نباشد اما با انواع محدودیت ها خود را سر پا نگه دارد ولی اشعار و ترانه های خواننده ای را که چندان از رسانه های رسمی معرفی نشده مردم از بر و دسته جمعی بخوانند و جمعیتی بالغ بر 50 هزار نفر پیکر او را تشییع کنند غافل گیر کننده بود و نشان داد جامعه جوان ایرانی بیش از آن که از القائات مدیران و ناظمان و معلمان امور تربیتی مدارس طی 12 سال کودکی و نوجوانی و برنامه های صدا و سیما و شعار نوشته های سطح شهرها تاثیر بپذیرد در دنیای مجازی غوطه می خورد و علاقه ها و سلیقه های خود را در این فضا محک می زند و در واقعیت هم جلوه های زندگی مدرن مانند کافی شاپ را دوست دارد یا موسیقی را دنبال می کند چون شاید می خواهد به سبک دیگری زندگی کند که الزاما به مثابه مقابله با هنجارها هم نیست.

  2- تهران و دیگر کلانشهرهای ایران روز به روز از فضای سنتی فاصله می گیرند. خانه های حیاط و حوض دار به مجموعه های آپارتمانی بدل شده و فست فودها بر غذاهای سنتی می چربند.

شهر آکنده از تبلیغات غربی است و جامعه هم در تب و تاب پول. گروهی برای تامین معیشت روزمره و دسته ای هم برای اندوختن ثروت بیشتر. تحقیقات دکتر سریع القلم نشان می دهد به رغم همه تظاهرها و تبلیغ ها جامعه امروز ایران یکی از پول دوست ترین جوامع بشری است. آیا می توان برج و اتومبیل و پاساژ و کامپیوتر و انواع نشانه های دیگر زندگی غربی را رواج داد و نوبت به یکی از مظاهر آن – گفت و گو در کافی شاپ ها- که رسید واکنش نشان داد؟

گاهی از همین در هم آمیختگی است که چهره هایی چون مهدی نصیری را در مقابل مدرنیته قرار داده است. بحث بر سر درستی یا نادرستی گزاره های کسانی نیست که با «نو اخباری گری» هم معرفی می شوند. بحث بر سر این است که مدرنیته «درهم» است. خود پلیس هم مقوله ای مدرن است. آیا می توان در جامعه ای که از در و دیوار آن مظاهر مدرن می بارد به جنگ یکی از جلوه های آن رفت؟

3- سن ازدواج دختران به 25 سال و بالاتر رسیده در حالی که برخی نمی خواهند به روش سنتی ازدواج کنند و از این رو دوست دارند خود به شناخت برسند و گروهی هم به هر دلیل عجله ای ندارند. آیا می توان این دختران جوان و غالبا تحصیل کرده را از حق صحبت کردن محروم کرد؟ اگر هر گونه صحبت با غیر ممنوع است چرا این تفکیک را به همه عرصه ها سرایت نمی دهیم؟

زنان می توانند صحبت کنند به همین دلیل که قبلا نمی توانستند کار کنند و حالا می توانند. قبلا حق رای نداشتند و حالا دارند. حق رای زنان هم یک تابو به حساب می آمد تا جایی که دهه های 30 و 40 خورشیدی شاهد جدی ترین هشدارها از جانب عالی ترین مقامات مذهبی در این باره بود اما حالا همین زنان می توانند سرنوشت کشور را تعیین کنند. اگر حق رای دارند چگونه حق صحبت و هم کلامی ندارند؟ ممکن است گفته شود در رای دادن وظیفه ای ملی و شرعی ادا می شود و چه بسا در این گفتن ها فعل حرامی مستتر باشد. اما در کافی شاپ حرف بزنند بهتر است یا به خانه بروند؟ ببینند با کی دارند صحبت می کنند بهتر است یا در شبکه مجازی به کسی که نمی شناسند دل ببندند؟

4- کمال مطلوب برخی البته این است که دختران در همان دبیرستان به خانه شوهر بروند تا نیاز به این ارتباطات نباشد. کما این که حجت الاسلام قرائتی نیز یک بار اشاره کرد. اما اگر هیچ ماموریت دیگری برای دختران ایرانی متصور نیستیم این همه آموزش برای چیست؟ نمی توان دختر ایرانی را در دانشگاه پرورش داد ولی او را فاقد قدرت تشخیص دانست. ضمن این که اگر هدف ازدواج باشد باز باید همدیگر را بشناسند. اگر ببینند و دل بدهند شاید ازدواج کنند و اگر نبینند همین شعله کوچک هم فرو می میرد.




5- نویسنده این سطور البته از این سبک زندگی الزاما دفاع نمی کند و هر چه سن بالاتر می رود هم سنت گراتر می شویم. اما اجازه دهید خانواده ها تصمیم بگیرند. من نمی توانم باور کنم پاسبان جوانی که دوران خدمت سربازی خود را در تهران می گذراند بیش از پدران و مادران جوانان دل بسوزاند. پلیس البته که باید با جرم بیّن مقابله کند. اما گفت و گوی جوانان با هم اولا الزاما حول محورهای جنسی نیست و آدم ها می توانند درباره هزار موضوع دیگر هم حرف بزنند ثانیا عمل مجرمانه ای تلقی نمی شود. اگر هست به قانون مجازات اضافه کنید.

6- کافی شاپ همان قهوه خانه است. از قدیم هم بوده منتها کارگران فصلی بیکار در آن می نشستند و چای می نوشیدند و حالا جوانان تحصیل کرده - و باز شاید بیکار- شاید بنشینند و قهوه بنوشند. آسمان به زمین نیامده است. دختران هم البته می آیند. مثل عرصه های دیگر که نبودند و حالا هستند.

60 سال پیش در این مملکت کی فکر می کرد که روزی زنان رای دهند و در مجلس قانون بگذرانند و به دانشگاه بروند؟ این اتفاق ها اما همه و در جمهوری اسلامی هم رخ داده است. این دختران کار می کنند و مالیات می دهند و حق دارند از همه امکانات شهری کاملا مدرن که توسط بساز و بفروش ها تغییر شکل داده بهره ببرند. همه جا هستند در کافی شاپ ها نیز.

معلوم است که ذیل قوانین اسلامی استخر و سونای مختلط  جایی ندارند اما حداقل ها را که نمی توان سلب کرد.کافی شاپ است، حمام و سونا که نیست!

7- یکی دو روز از هفته و در مرکز شهر تهران جایی مشغولم که با کمی فاصله یک کافی شاپ قرار دارد و از پنجره می بینم گاه نرد عشقی هم می بازند و باز کمی آن سوتر مسجدی که محل مراجعه جوانانی با ظاهر مذهبی هم هست. هر دو طیف وجود دارد و همه کافی شاپ روها هم بیگانه با مذهب نیستند.

در جامعه سنتی مردان در بیرون و قهوه خانه ها بودند و زنان در خانه اما این خانه نشینی نیز جدایی از جامعه نبود. زن ایرانی همواره در جامعه بوده منتها کار به مفهوم کسب درآمد نداشته است. زنان در کوی و خیابان و بازار و مسجد و مدیریت خانه نقش فعال داشتند. اتفاقی که افتاده این است که فعالیت اجتماعی با کسب درآمد نیز همراه شده واز سوی دیگر فاصله دوران استقلال فکری دختران و ازدواج زیاد شده است. و گرنه بعد از ازدواج که آن قدر مشغله دارند که حوصله کافی شاپ رفتن ندارند.

 می دانیم که ممکن است گاهی هم سخنان نامربوطی رد و بدل شود. اما مگر در پارک و سینما نمی شود؟ دوستی دارم که می گوید از زبان پسری یک قصه واحد را خطاب به چند دختر نوجوان و در کافی شاپی شنیده و می گفت این بار اگر بخواهد همان ابراز عشق! را تکرار کند رسوایش می کند. اما گناه را فرد مرتکب می شود نه محل.

8- ممکن است گفته شود حساسیت بر سر موقعیت برخی کافه هاست که از بیرون پیدا نیست و مواردی از این دست. این نیز راه حل دارد. همه جای دنیا کافه ها و رستوران ها این اجازه را دارند که از فضای عمومی و پیاده روی مقابل محل خود استفاده کنند و احیانا مبلغی را هم به شهرداری می پردازند.  یکی از زیباترین صحنه ها در شهرهایی چون بیروت و پاریس و استانبول همین است. در تهران اما تنها بعضی ازآب میوه فروشی ها در ساعات محدود شب از این امکان استفاده می کنند. بر این پایه، یک راه حل هم می تواند افزایش این امکان باشد. چرا نباید در سطح شهر شاهد مردمی باشیم که با هم چایی می نوشند و گپی می زنند؟ اگر مشکل فضای بسته و تاریک درون کافی شاپ هاست چرا پیاده رو را ممنوع کرده اند؟ احتمالا گفته می شود سد معبر خواهد بود! این هم از آن حرف هاست. چون راه های اصلی ماشین رو هم با ترافیک به پارکینگ تبدیل شده تازه همه جا را که قرار نیست به این گونه مکان ها اختصاص دهند. پیاده روهای عریض مانند مقابل پارک ملت و برخی پارک های دیگر منظور است.

جالب این که شهرداری تهران در سال های اخیر شعار «تهران، شهر مهربانی» را برگزیده و در همه جا مقابل چشمان مردم قرار داده است. اما اگر می خواهیم تهران شهر مهربانی باشد این امر تنها با شعار حاصل نمی آید.

شهر مهربان، شهری است که مردم در آن گفت و گو می کنند، لبخند می زنند و از حضور در فضاهای عمومی لذت می برند و پلیس هنگامی سراغ آنان می آید که یا خود کمک خواسته یا جرمی مرتکب شده باشند. مهربانی در بیگانه زدایی است. وقتی می توانم مهربان تر باشیم که همدیگر را بشناسیم و این شناخت عمومی و گفت و گوی همه آدم ها با هم و نه الزاما یک پسر و دختر و جوان با گفت و گو حاصل می آید.

یک فنجان قهوه اسپرسو را حداقل باید بتوان بی دغدغه نوشید ولو بهای آن از پایتخت های اروپایی هم بیشتر باشد!
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴۶
در انتظار بررسی: ۱۵۰
غیر قابل انتشار: ۱
محمد
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
دختر وپسر کی وکجا باید باهم گفتگو کنند وبتفاهم برسند همه جا را که ممنوع کردهایم
آريا
۰۹:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
دوست نويسنده كه ميخواد اون پسره رو رسوا كنه خيلي نامرده. اون بيچاره به كافي شاپ شما اعتماد كرده نبايد جواب اعتماد و خرجهايي كه ميكنه رو اينجوري بدين. بعدشم چرا عادت داريم تو كاري كه به ما مربوط نيست دخالت كنيم؟ اصلا همچين كافي شاپي كه محرم اسرار مردم نيست بهتره تعطيل بشه.
امير
۰۷:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
دلم براي جونهاي خودمون مي سوزه كه ايقدر غمگين هستند
هدایت
۰۰:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
چه اشکال داره اگه واقعاشرایط ازدواج نباشه ازدواج موقت کنند.
ناشناس
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
آن اسپرسو را لولو برد. خيخ
ناشناس
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
هر کاری کنیم این دو جنس همدیگر را پیدا می کنند . با ید راه راست را با صداقت به آنها نشان داد نه با ریا
ناشناس
۱۵:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
بقول دوستی رفته:
مشکل ما کافی شاپ رفتن جوانان ماست؟ یکی یه دونه کافی شاپ بزنید براشون :))
اسپرسو رو بریزن اونجایی که سوخته!
(صرفا جهت شوخی و یادی از یار سفر کرده! وگرنه با متن عصرایران موافقم)
ناشناس
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
فقط خانواده ها ! تو رو خدا مواظب بچه هامون باشيم خوب ميدونيد كه چقدر براشون زحمت كشيديم . با تك تك لحظه هاي بچه هامون ما هم لحظه به لحظه پير شديم در غم و اندوهشان در شادي و شوقشان در پيشرفت تحصيليشون در شكست هاي مدرسه شون در دوست يابي هايشان در نمرات بد و خوبشان خلاصه همواره انيس و مونس ما بودند شما را به معصوميت بچه ها بي خيالشون نباشيم اگر دوستشون داريم خوب بپرورانيمشون تا دچار گردبادها نشوند . دختر و پسر من حق دارند بروند كافي شاپ اما بايد بهشون ياد بديم هيچ كسي حق ندارد سلامت فكر و روحشان را به هر بهانه اي به بازي بگيرد بچه هامون ياد بگيرند ديگري خيرخواه تر از پدر و مادرشون نيست.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۵:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
بله فرمايش شما درست است؛ ولي ربطي ندارد.
ناشناس
۱۴:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
یعنی چی "گفت و گوی جوانان با هم اولا الزاما حول محورهای جنسی نیست"؟ گیریم که باشه. مگه سکس جرمه؟ صیغه رو واسه کی گذاشتن پس؟ جوونی که تو سن نسبتا بالا ازدواج میکنه چقدر میتونه نیاز جنسیشو سرکوب کنه؟ چرا به جای شکستن این تابوهای بیجا، مهر تایید میزنید؟!
خسرو
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
یک نکته: دختر اگر قرار است در دانشگاه ادامه تحصیل بدهد، اشتباه است که قبل از آن ازدواج کند. چون با ورود به دانشگاه عقاید و سبک زندگی اش آن چنان تغییر خواهد کرد، که ممکن است ایده آلهایش را در شخص دیگری ببیند و بنای ناسازگاری را با همسرش بگذارد. البته پسرها کمتر پیش می آید که قبل از ورود به دانشگاه ازدواج کنند. اما آنچه من در اطرافم می بینم تغییرات دخترها پس از ورود به دانشگاه بیشتر از پسرهاست. امیدوارم عرصه برای شناخت بیشتر دخترها و پسرها قبل از ازدواج فراهم شود. قطعاً شاهد کاهش مشکلات و ناهنجاریهای خانوادگی خواهیم بود.
عليرضا
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
بدترين دوست ، دوست نادان است .
نويسنده محترم مقاله از اينكه با اين كار موافق نيستيد و اكثريت مردم هم با اين عمل قلباً همراه نيستند ولي خدا وكيلي اين طرز دفاع كردن از خواست مردم يه كم بي توجهي به عقل مخاطب نيست ؟
ناشناس
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
احسنت مطلب خوبی بود
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
فقط صورت مساله را خوب خوب خوب پاك مي كنند. آيا يك محيط كافي شاپ سالم تر است براي مكالمه يا يك خيابان پرت و يك منزل خالي و ....؟
خود اينجانب براي ْشنايي قبل از ازدواج نزديك به ده جلسه در يكي از همين كافي شاپ ها با آرامش در مورد موارد لازم براي ازدواج با همسرم صحبت كرديم.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
اشکال از اعتقادات شماست که این حق را به جوانان می دهید که بین گناه و گناه کبیره کناه را انتخاب کنند اصلا هم کاری به قرآن و خدا پیغمبر ندارید که مثلا در قرآن فرموده "آنهایی که شرایط ازدواج ندارند عفت پیشه کنند تا خدا از فضل خود آنان را بی نیاز کند" این دنیا فقط برای خوشی و راحتیه و تحمل سختی ها از جمله سختی پاکدامنی یک ظلم و جنایت بزرگ محسوب میشود که نمی دانم خدا چرا به آن دستور داده است!؟!
ناشناس
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خیلی عالی بود واقعا بغض کردم ، چرا جوونای مملکت ما تاوان همه چیو باید بدن . ممنون از نویسنده این سطور .
ناشناس
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خدایا چرا ما ایرانیها اینقدر فهیم هستیم ولی اینهمه نابسامانی در کشور داریم.
ناشناس
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
چرا برخورد ها در کشور ما اکثرآ غیر کارشناسی است واقعآ نتیجه این نوع برخورد ها چه خواهد بود..؟؟؟!! دختر و پسر همدیگر را برای همیشه ترک خواهند کرد؟
ناشناس
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
پلیس تهران از ساماندهی ترفیک و جلوگیری از تخلف در پارک خودرو وسد معبر که ساده ترین جیز است ناتوان است .آنوقت به جوانها گیر میدهد که چی بشه؟
شهرام
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
(و گرنه بعد از ازدواج که آن قدر مشغله دارند که حوصله کافی شاپ رفتن ندارند.)
اين حرف بسيار درستي است چون من و همسرم عاشقانه يکديگر را دوست داريم اما بدليل مشغله‌ها و گرفتاريهاي فراوان و ريز و درشت ، رفتن به کافي شاپ برايمان شده آرزو.
پاسخ ها
نیما
| |
۲۱:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
ولی من و همسرم هنوز هم می ریم :)
ناشناس
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
کو گوش شنوا ؟؟؟؟؟؟؟؟
بابك
۱۳:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
اين بهاي بالاتر يك فنجان اسپرسو از كشورهاي اروپايي را خوب امديد، واقعا همين تور است.
علی
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
شده مثل ماهواره بعد یه مدت همه چیز عادی میشه .. چون جوانان ما بهترین جوانان دنیا هستند... خودشون میدونن چی خوبه چی بد ...این رفتارها هیچ وقت جوابگو نبوده ونیست .. خودم بارها شاهد حجوم پلیس به کافی شاپ ها بودم ..
مفهومی
۱۲:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
به راحتی مشغول تبلیغ فرهنگ غربی و نیز بازاریابی برای یک عده خاص هستید.
امیر
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
ولی واقعا بعضی از کافی شاپها اسمش کافی شاپه.داخل بعضی از انها واقعا محیط مناسبی نیست.
ناشناس
۱۲:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
جناب بامداد بسیار عالی بود.متشکرم.
ناشناس
۱۲:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
خوب باید سینماها و پارک ها هم جدا شوند. فهمیدن این موضوع خیلی سخته؟
پاسخ ها
m
| |
۲۳:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
شوخی می کنید یا واقعا همین قدر درک می کنید؟
حمید
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
متاسفانه اکثر مشکلات اخلاقی کشور از موقعی شروع شد که همه کارها بجای آشکار بودن به نهان خانه ها و پستوها رفت و...
ناشناس
۱۲:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
این نیز بگدرد ! برای ورق خوردن تک تک صفحات نوگرایی زندگی اجتماعی مان هزینه داده ایم و تنش ها داشته ایم ولی آخر آن صفحه ورق خورده ! این نیز بگدرد. یادتان هست برای ورق خوردن صفحه استفاده از ویدیو خانگی چقدر بغچه ها هزینه کردیم . . .
ناشناس
۱۲:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
من نمیدونم چه اشکالی با صحبت کردن بوجود می آید . انقدر جوانان را در زنجیر و بند قرار دادیم که فقط میخواهند بروند. به کجا معلوم نیست . فقط رهایی میخواهند فکر میکنن اونور آب همه چیز درسته. اگر اینجا آزاد باشن دغدغه رفتن اونور آب را نه انها خواهند داشت نه خانواده ها.ولی...
ناشناس
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
آخر این ایرانی ها شور همه چیز رو در میارن. یعنی ظرفیت ندارند. همین کافه ها رو اگر جلوشون رو نگیرند انواع بی بند و باری در اون رواج میگیره.
ناشناس
۱۲:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
می دونم چاپ نمی کنید اما شما باید یک بار در جمع دوستان با تفکر سنتی حضور داشته باشید تا بفهمید به چه فکر می کنند و این رفتارهایشان از کجا نشات می گیرد. فضای فکری آن ها با فضای فکری جوانان کافی شاپ رو کاملا متفاوت است لذا فکر می کنند که در کافی شاپ هم همان بحثهای رایج میان خودشان می گذرد؛ در حالی که این بحثها شاید 20 درصد در کافی شاپ ها اتفاق بیفتد
محمد
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
تو خیلی از کافی شاپ ها آدم با زنش جرات نمی کنه بره تمام شیشه ها سیاه شده تا داخل دیده نشه چرا اینکار را می کنند مگر قرار یست عمل خلافی در آنجا رخ دهد مگر شیشه قهوه خانه ها و رستوران ها سیاه است و داخل آن قابل دیدن نیست؟
پاسخ ها
آتیلا
| |
۰۹:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
برو یه جایی که شیشه هاش سیاه نباشه. ملت اختیار شیشه های مغازه اش رو هم نداره؟؟!
ناشناس
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
دلمون ما جوان ها خونه از دست این تفکرات.
ممنون عصر ایران
ناشناس
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
عالی بود
خوشمان آمد
ناشناس
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
احسنت
ناشناس
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
پسرها و دخترها اگر در مكان عمومي مثل كافي صحبت كنند خيلي خطرش كمتر از اينه كه جايي خلوت بروند و صحبت كنند.پنهاني شدن مسائل عوارض خطرناكي داره.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
دختر و پسر نامحرم نه حق دارند در مکان عمومی اختلاط نامناسب داشته باشند نه کنج خانه ی خلوت با این تفاوت که خانه ی خلوت به این راحتی ها پیدا نمیشه ولی مکان عمومی بیشمار است که اگر پلیس برخورد نکنه کناه روز بهروز عادی تر خواهد شد البته اگه شما واقعا مسلمان باشی تایید می کنی نه اینکه عصبانی بشی!
امیر
| |
۰۸:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
نتیجه اینطور برخوردها این نیست که افراد به قول شما نامحرم دیگه درمحیط مختلط قرار نگیرن بلکه یک گروه ناراضی ایجا میشه که اونها هم یه نسل معارض رو ایجاد میکنن
میگی نه نگاه کن
احمد
۱۱:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
سلام.

با کلیت مطالب موافقم به شرطی که افراط و تفریط و تعصبات نا بجا از همه امور زندگیمون رخت ببندن.
ناشناس
۱۱:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
متاسفانه فكر ميكنن دخترها و پسرها و زنها و مردها براي صحبت كردن و خلوت كردن فقط ميتونن برن تو كافي شاپ.تو ماشين تو پارك تو سينما و تاتر و هزار جاي ديگه رو دارن.
تازه از خونه صرف نظر ميكنيم.
پس بهتره اينقدر خودمونو گول نزنيم.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
شما یه نامحرم رو چجوری میخوای ببری خونه؟
حداقل تو کافی شاپ یه سری خطوط قرمز رعایت میشه
آتیلا
| |
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۲
بر فرض برن سینما و پارک ، که چی ؟ کار غلطی میکنن؟؟ شما نکن. این شاید از نظر یه تعداد غلط باشه ولی نظر هرکس برای خودش محترم هست ، روابط خصوصی هر شخص بالای سن قانونی به خودش مربوطه ولا غیر. همونطور که ما مسئولیتی رو در مورد کارهای خطای یک نفر قبول نمی کنیم حق اعمال نظر در مورد کارهای خصوصی اونها رو هم نداریم
تعداد کاراکترهای مجاز:1200