عصر ایران ؛ علیرضا افشاری - برابرِ تعریفِ مناسبی که در دانشنامه آزاد ویکیپدیا آمده است: «به مجموعه کوششها و رویدادهایی که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی ایران انجامید جنبش یا انقلابِ مشروطه/ مشروطهخواهی/ مشروطیت گفته می شود».
انقلاب مشروطه یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران محسوب میشود، چرا که با این انقلاب ،کشور ایران وارد جرگه کشورهای دارای مجلس (پارلمان) و پذیرای مردمسالاری از نوع مدرنِ آن شد. برای درکِ اهمیت این موضوع کافی است نگاهی به وضعیت جهان، هنگامی كه اين فرمان صادر شد، بیندازیم.
در آغاز سده بيستم در جهان فقط 43 كشور مستقل وجود داشت. امروزه تعداد اعضاي سازمان ملل متحد به بيش از 190 كشور رسيده است. اين كمابيش 150 كشور جديد، همگي برآمده از جنگ جهاني دوماند، يعني پرسابقهترينشان 45 تا 50 سال و بقيه هم 20 سال و 10 سال و... پيشينه دارند.
از آن 43 كشوري كه در آن زمان داراي استقلال بودند، تنها سه كشور ايران، تركيه (عثماني) و تا اندازهاي افغانستان از كشورهاي اسلامي امروز، مستقل بودند.
باقي جهان در چنگ چند كشور بود: آفتاب در امپراتوري بريتانيا غروب نميكرد؛ فرانسه بهعنوان دومين قدرت استعماري بخشهايي از آسيا، بخشهايي از شمال آفريقا و بخشهايي از آمريكاي مركزي را و دولت روسيه بخشهاي بزرگي از اروپا و آسيا را در اختيار داشت؛ در كنار اينها امپراتوري عثماني كه تنها امپراتوري مسلمان بود، بخشي از آسيا و اروپا را در اختيار داشت؛ پرتغال و اسپانيا هم قدرت استعماري بودند.
اگر شما به جهان آنروز بنگريد ميبينيد به جز بخشهاي كوچكي از آسيا، بقيه جهان مستعمره بود. قاره آفريقا و اقيانوسيه، بخشهايي از اروپا كه مستعمره امپراتوري اطريش ـ هنگري و امپراتوريهاي روس و عثماني بود، از آمريكا هم بخشهايي زير استعمار بود.
از سوي ديگر از ميان اين 43 كشور مستقل، فقط 16 كشور را ميشد با اما و اگر در زمره كشورهاي مردمسالار ردهبندي كرد، يعني كشورهايي كه داراي پارلمان بودند.
در تمام اين كشورها و در ایران، زنان فاقد حق رأي بودند. اولينبار زنان در سال 1921 در ايالات متحده آمريكا حق رأي بهدست آوردند و بعد در سال 1927 در بريتانيا و تازه در دهه 80 است كه زنان سوئيسي، حق رأي پيدا كردند و هنوز هم در بسياري از جاها، زنان از حق رأي محروماند. در اين 16 كشوري كه داراي پارلمان بودند، مردان هم بهويژه از طبقات فرودست بهدليل پيچيده بودن نظام انتخاباتي، حق رأي نداشتند...
در چنين شرايطي بود كه ايران در سال 1285 خورشيدي (1906 ميلادي) با انقلاب مشروطيت به عنوان هفدهمين كشور مردمسالار جهان به خيل اين كشورهاي اندك ميپيوندد. بر اينپايه، در جهاني كه زير سلطه استعمار و استبداد بود، كاري كه ايرانيها به ثمر رساندند، دستآورد عظيمي بود، يعني در سراسر قاره پهناور آسيا، ايران نخستين ملتي بود كه بانگ ملّتگرايي را بلند كرد و در اين مبارزه هم موفق شد.
1انقلاب مشروطه تأثیرات فراوانی را در وضعیت و رخدادهای بعد از خود و تا به امروز ایران برجای گذاشته است و به همین ترتیب مخالفتها و تقدیرها، تحلیلها و نقدهای فراوانی را بهدنبال خود به همراه آورده است.
ساختمان نخستین پارلمان ایران با نام "مجلس شورای ملی"
بسیاری نارضایتی عمیق جامعه ایران در دوران حکومت قاجار را ریشه اصلی اعتراضات مردمی علیه دولت و زمینهساز شکلگیری نهضت مشروطیت میدانند.
به عبارت دیگر هرج و مرج و فساد در دستگاه اداری، تهی شدن خزانه مملکت بر اثر اسراف و ولخرجیهای شاهان و درباریان، انجام مسافرتهای مکرر و غیر ضروری مظفرالدینشاه به فرنگ از طریق دریافت وام با شرایط سنگین از دول خارجی و تحمیل مالیاتهای کمرشکن بر مردم، قحطی فزاینده در تهران و شهرستانها، تسلط روزافزون بیگانگان بر کشور، بحران مالی و سقوط اقتصادی کشور و اعطای امتیازات گوناگون به قدرتهای استعماری، همه و همه مواردی است که به عنوان ریشههای انقلاب مشروطیت مطرح میشوند.
از سوی دیگر، تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید.
نوشتههای روشنفکرانی مثل حاج زینالعابدین مراغهای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سیدجمالالدین اسدآبادی و دیگران زمینههای مشروطهخواهی را فراهم آورد.
جمعی از مشروطه طلبان
سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملکالمتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا میکرد. نشریاتی مانند حبلالمتین و چهرهنما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر میشدند نیز در گسترش آزادیخواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.
کشته شدن ناصرالدینشاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزهی خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمالالدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطهخواهی را سبب شد.
آن ریشههای بنیادین و این عوامل محرک سبب شکلگیری هستهها و انجمنهای ضد حکومتی در کشور و سرآغاز نهضت مشروطه گردید.
انقلاب بزرگی که شاید بتوان آن را همزاد انقلاب 1905 روسیه دانست که به تأسیس مجلس «دوما» منجر شد؛ انقلابهایی که ریشهی مشترکی داشتند: قفقاز.
در واقع، بسیاری از بانیان دو انقلاب که در مقاطعی هم با همدیگر همکاری نزدیک داشتند از مردمان قفقاز بودند و به نظر میرسد جنگهای قفقاز که به جنایات خونین و کشتارهای وسیع ارتش تزاری در آن منطقه انجامید که در آن میان ضعف ارتش ایرانی و بیلیاقتی حاکمانِ وقت بیتأثیر نبوده است در شکلگیری این روحیه در میان انقلابیان بعدی مؤثر بوده باشد؛ امری که شرایطش با تشکیل نخستین سندیکاهای کارگری در شهر نفتی بادکوبه مهیا شد.
2 یاد همهی کوشندگانِ نامی و گمنام انقلاب بزرگ مشروطیت را گرامی میداریم.
1 - جنبش مشروطيت، دكتر هوشنگ طالع (متن سخنرانی در انجمن افراز)، نامهی افراز، شمارهی 10، زمستان 13882 - برگرفته از درسگفتارهای دکتر شروین وکیلی
نشون میده ایرانیها روشنفکر بوده وهستند.
به امید روزگاری که به خود و آنچه کردیم ببالیم!
حیف است که مشروطه با آن پشتوانه های فکری و انسانهای شریف را یا این حرفهای بلامحل سخیف سازید