عصرایران ؛احسان محمدی- «برای مربیگری در ایران شرط اول این است که پوست کروکودیل به تن داشت که من ندارم». (میروسلاو بلاژویچ – برنامه 90)
لیگ تمام نشده بحث بر سر ماندن یا رفتن امیر قلعه نوئی از روزنامهها به سکوها کشیده شد. پنجم شدن استقلال در این فصل را بدترین نتیجه چندساله امیر قلعه نوئی به عنوان سرمربی آن دانسته اند.
کسانی اما عنوان می کنند با «مدرسه پیرمردها» که پیرامون او گرد آمده بودند و از دست دادن چند ستاره در میانه لیگ هر مربی دیگری جای او بود چه بسا استقلال را به دسته پایین تر برده بود و تماشاگر نیز به همین خاطر نه تنها زبان به انتقاد از او نگشود که تشویقش کرد.
بعید است کسی دوست داشته باشد او را با «سیاوش» - قهرمان اساطیری ایرانیان- قیاس کند که از آتش جان سالم به در برد. نه «یوسف» است که گرد به دامانش ننشیند و نه خود ابایی دارد از اینکه بگوید پول چرب و شیرین میگیرد؛ اما او این همه «جان سختی» را از کجا آورده است؟
هر بار در قامت یک متهم زانو می زند و گیوتین هم بالا می رود اما یک نفر به سبک داستانهای قرون وسطی غبارآلود از راه میرسد و او بیگناه اعلام میشود و بار دیگر در قامت یک قهرمان (دست کم روی سکوهای تیمش) ظاهر میشود و در اندک مدتی باز این داستان تکرار میشود.
در ده سال گذشته هیچ مربی یی همپای او پرحاشیه زندگی نکرده است. حتی «ف. ک» های مشهور هم تا این اندازه رخت چرکهایشان را در کوچه نشُستهاند. اتهامهای سهمناکی از تبانی با بازیکنان حریف و بد زبانی تا دستکاری در مبلغ قرارداد، از ادبیات نه چندان اتوکشیده تا ایستادن با لنگ درِ حمام و چشم به راه سیاسیون، از تلخی و درشتی با داورها و مربیان تا دور زدن قانون و ... هر یک از این اتهامها برای نابود کردن یک نفر کافی است اما امیر قلعه نوئی انگار پوست کروکودیل بر تن کرده است. خود البته بر این باور است که «اون بالائی» که «جای حق نشسته» هوایش را دارد. اما آیا این تمام واقعیت است؟
درحالی که حسین فرکی مربی ستوده شده فصل در برنامه 90 عملاً تکنیک و تاکتیک و بهرهگیری از دانش فوتبال در قهرمانیاش را عامل چهارم دانست و پارهای باورهای اعتقادی خود را پیش چشمان گرد شده عادل فردوسی پور به رخ کشید و موجب شد از او بخواهد نتایج تیم ملی فوتبال در جام جهانی را نیز پیش گوی کند امیر قلعه نوئی در اندیشه ماندن یا رفتن از استقلال است.
تیمی که سالها برای آن بازی کرد و دور و نزدیک برایش چنان جنگید که حتی ناصر حجازی هم بر او خشم گرفت که بیش از اندازه به دست و پا میپیچد. یحیی گل محمدی به رغم کسب نتایج درخشان هنوز بیش از اندازه برای مربیگری در تیم های بزرگ محجوب و فانتزی به نظر میرسد.
علی دایی هم به سادگی وارد جدالهایی فرساینده میشود که خودش و پسرهایش را از نفس میاندازد. در این میان کماکان بخت با امیر قلعه نوئی یار است تا بار دیگر با قدرت بازگردد و جواب منتقدین را با خط حملهای آتشین، طعنههای درشت و خندههای توأم با اعتماد به نفس بدهد.
یک نفر از قلعه نوئی بپرسد پوست کروکودیل را از کجا خریده است؟!