صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۵۵۷۶۲
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۷ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۱ - 04 February 2013

درس هایی از مصاف محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی در مجلس شورا

در شرایط فعلی، ظاهراً بین احمدی نژاد و نظام، مسابقه "تحریک و تحمل" در جریان است. هر چه رفتار و گفتار تحریک کننده احمدی نژاد بیشتر می شود، تحمل نظام نیز ادامه می یابد.
عصر ایران ؛ هومان دوراندیش - تقابل محمود احمدی نژاد و علی لاریجانی در جلسه دیروز مجلس شورای اسلامی، واقعه ای بی نظیر در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود. در سی و چهار سال گذشته، حتی در زمان ریاست جمهوری بنی صدر، هیچ گاه رئیس جمهور و رئیس مجلس این گونه به مصاف یکدیگر نرفته بودند و علاوه بر این، تقابل روسای قوای سه گانه در نظام جمهوری اسلامی، هیچ وقت تا بدین حد شخصی نشده بود.

از این زورآزمایی آشکار، که با شکست فاحش محمود احمدی نژاد به پایان رسید، نکته های بسیار می توان استخراج کرد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.

نخست اینکه، علی لاریجانی دیروز ماجرای "بگم بگم"های احمدی نژاد را یادآور شد و با این کنایه خود، تلویحاً عدول احمدی نژاد از اصول اخلاقی در مناظره سال 88 را از تریبون مجلس گوشزد کرد.

فارغ از صحت و سقم افشاگری احمدی نژاد، نمایندگان اصولگرایی که دیروز از افشاگری غیرقانونی احمدی نژاد علیه علی لاریجانی آزرده خاطر شدند و دائماً سعی در قطع کردن سخنان احمدی نژاد داشتند، بهتر است به این سوال پاسخ دهند که آیا با نفس افشاگری های غیراخلاقی ای از این دست مشکل دارند یا فقط وقتی که چنین فعلی دامان رجل سیاسی جناح خوشان را می گیرد، به یاد رعایت اصول اخلاق می افتند؟
 این نقد البته دامان رئیس مجلس را هم می گیرد. بی تردید علی لاریجانی در خرداد ماه 88 نیز می توانست حدیث قدسی ای را که دیروز در نقد احمدی نژاد ذکر کرد، به یاد آقای رئیس جمهور و سایر اصولگرایان بیاورد.

دوم اینکه، قول و فعل احمدی نژاد در جلسه دیروز مجلس، سطح اختلاف و تقابل میان مسئولان رده بالای کشور را به درجه ای رساند که شاید ادامه آن دیگر در چارچوب های نظام نگنجد. انتشار فیلم خطاهای بستگان درجه اول مسؤولان درجه اول نظام، شاید از سوی رسانه های اپوزیسیون خارج از کشور عقلانی باشد، ولی انجام چنین کاری از سوی رئیس جمهور ایران، آن هم در مجلس شورای اسلامی، جزو غرایب بود.

به نظر می رسد هر چه به پایان عمر دولت دهم نزدیک می شویم، احمدی نژاد در مقام اختلاف با سران سایر قوای حکومتی، خط قرمزهای بیشتری را درمی نوردد. در شرایط فعلی، ظاهراً بین احمدی نژاد و نظام، مسابقه "تحریک و تحمل" در جریان است. هر چه رفتار و گفتار تحریک کننده احمدی نژاد بیشتر می شود، تحمل نظام نیز ادامه می یابد.
باید دید که این سلوک سیاسی احمدی نژاد، تا کجا در چارچوب تحمل نظام می گنجد.



سوم اینکه، در خرداد ماه 1388 اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد پیش بینی هایی درباره آینده سیاسی یکدیگر کردند که ظاهراً در شرایط فعلی، پیش بینی هاشمی بیش از پیش بینی احمدی نژاد در آستانه تحقق است. هاشمی پیش از انتخابات 22 خرداد 88 احمدی نژاد را یادآور ابوالحسن بنی صدر دانست و احمدی نژاد پس از انتخابات، تلویحاً هاشمی را به آیت الله منتظری تشبیه کرد. اکنون در بهمن ماه 1391 به نظر می رسد که هاشمی خطر "منتظری شدن" را پشت سر گذاشته است ولی احمدی نژاد به راستی با خطر خروج از نظام مواجه است.

چهارم اینکه، یکی از اتهامات روزنامه نگاران بازداشت شده اخیر، ایجاد اختلاف بین مسئولان نظام بود. ولی با توجه به واقعه دیروز در مجلس شورای اسلامی، جا دارد که این سوال مطرح شود که با توجه به نوع رفتار سیاسی احمدی نژاد و قاضی مرتضوی، آیا اصلا نیازی هست که روزنامه نگاران چند روزنامه کم تیراژ، مشغول اختلاف افکنی بین سران قوا شوند؟ آنها چه کار می توانستند بکنند که موثرتر از دوربین مخفی قاضی مرتضوی و پرده دری آقای رئیس جمهور باشد؟

پنجم اینکه، اکنون که دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد به این سبک و سیاق رو به پایان است، می توان این سوال را پیش روی اصولگرایان نهاد که اگر در خرداد ماه 88 هر یک از سه رقیب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شده بودند، آنها در تنش زایی در کشور چه کاری بیش از احمدی نژاد انجام می دادند؟ احمدی نژاد چه آن زمان که مخالفان خود را "خس و خاشاک" نامید و چه دیروز که در مجلس عزم رسوا کردن خانواده رئیس مجلس را کرد، هزینه هایی را به نظام جمهوری اسلامی تحمیل کرد که تحمیل آنها بر نظام از سوی رقبایش بعید می نمود.

ششم اینکه، اگر چه شورای نگهبان در سال 88 عرفاً نمی توانست رئیس جمهور کشور را رد صلاحیت کرده و مانع کاندیداتوری مجدد او در انتخابات ریاست جمهوری شود، ولی حمایت آشکار و حتی لفظی دبیر شورای نگهبان از احمدی نژاد به عنوان "کاندیدای اصلح"، با توجه به هزینه هایی که احمدی نژاد در این چهار سال برای جمهوری اسلامی تراشیده است، نشان دهنده قدرت نه چندان بالای دبیر شورای نگهبان در تشخیص "کاندیدای اصلح" است.

اگر چه وظیفه شورای نگهبان صرفاً تایید کاندیداهای صالح است ولی حمایت دبیر شورای نگهبان از احمدی نژاد به عنوان کاندیدای اصلح در انتخابات چهار سال پیش، ناشی از یقین آیت الله به صحت آرای خودش بود. آیا تجربه چهار سال دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد نباید موجب شود که دبیر شورای نگهبان اندکی در یقین هایش تردید کرده و کمی از موضع قاطعیت به موضع تردید نقل مکان کند؟

 هفتم اینکه، در دولت اول خاتمی، رئیس مجلس و رئیس جمهور از دو جناح گوناگون بودند و با یکدیگر اختلافات فراوان داشتند اما نه آن مجلس و دولت و نه روسای آن مجلس و دولت، هیچ گاه همانند احمدی نژاد و لاریجانی، و قوای تحت مدیریتشان، این گونه از در تقابل با یکدیگر درنیامدند. آیا از همین نکته نمی توان به این نتیجه رسید که تک جناحی شدن قوای حکومتی، لزوماً به سود کشور نیست؟ یکدست شدن قدرت، آفات خاص خودش را دارد و این آفات در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، کم و بیش از پرده برون افتاد. تداوم "ساختار تک جناحی قدرت" در ایران امروز، نه به نفع جامعه مدنی است نه به نفع جمهوری اسلامی.

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200