هفتهنامه پنجره نوشت:
آیتالله یزدی از جمله افرادی است که در جریان 11 روز خانهنشینی به دیدار محمود احمدینژاد رفته است. روایتی که در ادامه میآید، چکیدهیی از سخنرانیهای منتشر نشده ایشان درباره این ماجراست.«در دیدار با رییسجمهور خاطرهیی گفتم از اختلاف بین امام و آقا در بحث نخستوزیری آقای موسوی و اینکه من به همراه آیتالله جنتی و آقای ناطق نوری که آن زمان وزیر کشور بود، تلاش کردیم این موضوع را با وساطت پیش امام خمینی(ره) حل کنیم.
خدمت امام(ره) که رفتیم، هر کدام صحبتی کردیم و استدلالهای خودمان را مطرح کردیم. در آنجا گفتیم که طبق قانون اساسی، این حق قانونی رییسجمهوری است که نخستوزیر را خودش انتخاب کند. امام(ره) هم در جواب ما گفتند در شرایط کنونی احساس میکنم اگر سکوت کنم به امت اسلامی خیانت کردهام. از جلسه که بیرون آمدیم، پیش خودمان گفتیم که این مساله برای آقای خامنهای سنگین است و درباره اینکه چگونه این موضوع را به ایشان بگوییم در خانه آقای هاشم رسولی بحث و تبادل نظر کردیم.
اما وقتی در ساختمان ریاستجمهوری، آقای خامنهای را ملاقات کردیم و نظر امام را برای ایشان مطرح کردیم، خیلی راحت گفتند: «به هر حال ایشان امام و رهبر هستند و بحثی و حرفی نداریم» و ذرهیی هم حالت انفعال و تاثر به ایشان دست نداد. بعد برای رییسجمهور توضیح دادم که «سیستم حاکمیت ولایت فقیه این است که وقتی ولیامر حرفی را زد باید خواند و عمل کرد.»
... آقای دکتر من واقعا نگران هستم. شما خدمات زیادی به این کشور داشتهاید و پرتلاش بوده و هستید، نگرانم که ختم این پرونده با رودررویی و درگیری با رهبری ختم شود. این واقعا شایسته نیست و حیف خدمات شماست. در اواخر صحبتهایمان بود که من گفتم: «خدا میداند که من آمدهام برای رضای خدا مشکلی حل شود و هیچ قصد و غرضی ندارم، شما به من جواب بده. نگران هستم.» دائما این عبارت را تکرار میکردم.
ایشان نهایتا گفتند: «شما نگران نباشید. من خودم با آقا صحبت میکنم و موضوع را حل میکنیم.»
گفتم: «چگونه حل میکنی؟»
گفت: «نهایتا منتهی میشود به اینکه آقای مصلحی استعفا میکند و نفر دیگری میآید و بالاخره به شکلی کنار میآییم.»
من واقعا مایوس شده بودم از این صحبتها، زیرا میدیدم به جایی نمیرسد.
خداحافظی کردم و ایشان هم خیلی احترام گذاشتند. احساس کردم که هیچ تغییری در او ایجاد نشده است.»