صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۲۱۰۵۳۸
تعداد نظرات: ۸ نظر

دهقان فداکار و فانوس معروفش (+عکس و متن خاطره انگیز آن درس قدیمی)


 

عصرایران برای یادآوری خاطره مشترک کودکی ، متن درس دهقان فداکار را بازنشر می کند:

غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود. خورشید در پشت کوه های پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود. کار روزانه ی دهقانان پایان یافته بود. ریز علی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز می گشت. در آن شب سرد و تاریک، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن می کرد. دهی که ریز علی در آن زندگی می کرد نزدیک راه آهن بود. ریز علی هر شب از کنار راه آهن می گذشت تا به خانه اش برسد. آن شب، ناگهان صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست. سنگ های بسیاری از کوه فرو ریخت و راه آهن را مسدود کرد. ریز علی می دانست که، تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آن جا خواهد رسید. با خود اندیشید که اگر قطار با توده های سنگ برخورد کند واژگون خواهد شد. از این اندیشه سخت مضطرب شد. نمی دانست در آن بیابان دور افتاده چگونه راننده ی قطار را از خطر آگاه کند. در همین حال، صدای سوت قطار از پشت کوه شنیده شد که نزدیک شدن آن را خبر داد.
ریز علی روزهایی را که به تماشای قطار می رفت به یاد آورد. صورت خندان مسافران را به یاد آورد که از درون قطار برای او دست تکان می دادند. از اندیشه ی حادثه ی خطرناکی که در پیش بود قلبش سخت به تپش افتاد. در جست و جوی چاره ای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد. ناگهان، چاره ای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباسهای خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست. نفت فانوس را بر لباسها ریخت و آن را آتش زد. ریز علی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد. راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکانهای شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. از دیدن ریزش کوه و مشعل ریز علی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است.



ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۹۳
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۰:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
ممنون از عصرایران به خاطر متن درس قدیمی و خاطره انگیز...واقعا یادش بخیر
موسوی
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
سالها از ایثار و از جانگذشتگی دهقان فداکار میگذرد و همه ایرانیان از او به عنوان قهرمان ملی یاد میکنند البته به لطف رسانه ها .چقدر خوب بود دغدغه های این مرد و مشکلات مادی و معیشتی خود و خانواده اش مورد توجه قرار میگرفت مشکلاتی که همیشه با عزت نفس از ابراز ان امتناع نموده
تا زنده است قدرش را بدانیم
و .........
Alireza
۱۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
یاشاسین غیرتلی تورک لر
ناشناس
۰۲:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
ايشان فعلا در حصارك كرج ساكن است
و از افتخارات آزربايجان است و از همشهريان ميانه اي مي باشد و بنا به نقل خود ايشان به بنده آن شب به دليل اين كه مامورين فارس زبان بودند و متوجه نمي شدند كه چه خطري از سر آنها رفع شده ، بدون توجه و پرسش مرا به كتك گرفتندكه باعث بيماري وبستري شدن من شدند و ديگر خبري از من نگرفتند
سید رضا حسینی
۰۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
با سلام
از اینکه خاطره دهقان فداکار را در ذهن ها زنده کردید ممنون.
با ید خاطر نشان کنم که هم اکنون آقای ازبر علی خاجوی معروف به ریزعلی
زادهٔ ۱۳۱۰ خورشیدی در میانه نام اصلی فردی است که در داستان منتشر شده است . ایشان فعلا ساکن روستای قهرمانلو در 30 کیلومتری میانه هستند.
سید علی
۰۱:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
یادش بخیر !
دمتون گرم عصر ایران .
ناشناس
۰۱:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
یاشاسین
ارسس
۰۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۱
آفرین عصرایران
ای کاش میشد ازاین قهرمان جوانمردبیشترازاین یادکردشیرمادرش حلالش باشه
تعداد کاراکترهای مجاز:1200