حذف لیدرهای تماشاگران پرسپولیس از سوی رویانیان، اقدامی سئوال برانگیز و مستلزم تجزیه و تحلیل است.
رویانیان خود در این باره توضیح داده است که چرا می خواهد لیدرهای پرسپولیس را کنار بگذارد. بنابراین فعلا باید از روی شواهد و قرائن به چرایی این تصمیم او پرداخت.
لیدرهای پرسپولیس و استقلال، از منظری جامعه شناسانه، لمپن هایی محسوب می شوند که با پیوستن به یک باشگاه فوتبال، نام و نانی در حد وسع و توانایی شان برای خود دست و پا کرده اند. محمد رویانیان اما می خواهد این نام آنها را محو و نانشان را آجر کند. چرا؟
درباره این تصمیم رویانیان، سه گمانه را می توان مطرح کرد. نخست اینکه، رویانیان لیدرها را بقایای قدرت کاشانی در پرسپولیس می داند؛ و می داند که این لیدرها در چند سال گذشته جز با کاشانی، با کسی وفا نکرده اند. وقتی که جفای لیدرها شامل حال بزرگانی چون عابدزاده و دایی شده است، بعید نیست روزی دامن رویانیان را نیز بگیرد. لیدرها " کاشانی دوست " پرسپولیس ممکن است روزی به اشارتی از کنجی پنهان، جو ورزشگاه آزادی را علیه رویانیان نیز برانگیزند.
گمانه سوم اما به جنگ قدرت پنهان و بالقوه درون باشگاه پرسپولیس مربوط نمی شود. مطابق این گمانه، رویانیان نه از ترس کاشانی و پروین، بلکه واقعا برای ارتقای فرهنگی باشگاه و تماشاگران پرسپولیس تصمیم به حذف لیدرها گرفته است. او به خوبی می داند که لیدرها برای پرسپولیس هر چه بیاورند، اعتبار و آبرو نمی آورند. پس جناب مدیرعامل با خود می اندیشد که چرا باید عده ای لمپن با سطح فرهنگی به شدت پایین را جایگاهی ویژه در باشگاهی ویژه ببخشد و آنها را راس و رئیس تماشاگران پرسپولیس کند؟ اگر پرسپولیس باشگاهی فرهنگی است، پس سردمدار و پرچمدار تماشاگرانش نباید افرادی لات سیما و قلدرمآب باشند.
گمانه زنی سه گانه فوق، دلایل احتمالی رویانیان برای حذف لیدرها از باشگاه پرسپولیس است. اما شاید رویانیان دلیل دیگری در سر داشته باشد که دربرگیرنده این سه دلیل و یا اساساً به کلی جدا از این دلایل باشد.
اما سئوال مهم در این میان این است که آیا رویانیان می تواند لیدرها را حذف کند؟
گرچه باید به این نکته نیز اشاره کرد که حضور لیدرها در باشگاه ها، هارمونی و دیسیپلین تیمی را برهم می زند.
از آنجایی که لیدرها عموما از سطح اجتماعی پایینی برخوردارند، مجموعه قیود و قوانین حاکم بریک باشگاه، حاکم بر روابط اجتماعی بین افراد، حاکم بر روابط یک اجتماع طرفدار، هرچند اندک، با باشگاه را بخوبی درک نمیکنند و بسادگی آنها را زیر پا می گذارند.
كاش ساير باشگاهها هم به اين حركت بپيوندند
اوهووووم...
نمیدونم!!!!
البته باید میان لیدری و کانون هواداری تمایز شدیدی قائل شد