دادنا- رشیدپور در گفتوگویی با اشاره به عدم موفقیت اکثر تاکشوها در ایران، دلیل این مسأله را اینگونه به زبان آورده است: «ما(مجریها) در تاکشوها تصور میکنیم، تنها من هستم و گفتوگو شونده، در حالی که نفس و حضور مخاطب را در این گفتوگوها اهمیت بسیار بالایی دارد.
ضلع سوم تاکشو -یعنی کسی که به گفتوگوی تو گوش میکند- مهمترین رکن گفتوگو است و الان دلیل اینکه خیلی از گفتوگوهایی با شکست مواجه میشوند، این است که این ضلع سوم مخاطب را ندید میگیرند.»
رشیدپور با پذیرش انتقادات وارد بر برنامههای ساخته شده توسط خودش، اینگونه میگوید: «انواع تاکشوهایی که من ساختم هیچ کدامشان کاملاً منطق با استانداردهای حرفهای نبودند، در خیلیهاشان شتابزدگی وجود داشت، در خیلیهاشان سردرگمی وجود داشت، برخی گفتوگوها هدفمند نبود و....»
این مجری جوان تلویزیونی که در برخی محافل شائبههایی مبنیبر ممنوعالتصویر شدن وی به گوش میرسد، در توضیح دلیل اینکه گفتوگوها در ایران معمولا به سرمنزل مقصود نمیرسند، نکته جالبی را مورد اشاره قرار داده است، او در زمینه خاطرنشان کرده است:
«گفتوگوهای ما در رسانه نه، حتی بین دو همسایه هم هیچوقت نتیجه ندارد؛ بین زن و شوهر هم نتیجه ندارد. ما ایرانیها اصلاً اهل گفتوگو نیستیم، چه در رسانه باشد، چه سر کوچه. دلیل آن هم این است که اکثر گفتوگوهای ما ایرانیها با پیش فرض «من او را متقاعد خواهم کرد» صورت میگیرد، چون یک دیکتاتوری پیشفرض در این گفتوگوها موجود است. بههمین خاطر ما نه در 10 سال، نه در 100 سال بلکه در طول قرنها از طریق گفتوگو به نتیجهای نرسیدهایم.»
رضا رشیدپور که از گذرگاه رادیو وارد تلویزیون شده در تفسیر وضعیت فعلی مجریان در تلویزیون، بااشاره به کم بودن مجری های متخصص در تلویزیون، اینگونه خاطر نشان کرده است: «مجریهایی با سواد کم که ادای مجریهای متخصص را در میآورند. این در تلویزیون ما خیلی بیشتر است.»
وی در ادامه در پاسخ به سوالی در رابطه با تعداد مجری های موفق در تلویزیون آنها را کمتر از انگشتان یک دست دانسته و گفته است: «بعضی وقتها من کمسوادیهایی را در تلویزیون میبینم که از حد "درد هجری کشیدهام که مپرس" هم گذشته است.»
رشیدپور در جای دیگری از این گفتوگو به برخی ناگفتهها در مورد برنامه هایش اشاره کرده است. در پاسخ به انتقادی که در مورد مدارا و آوانس دادن وی به برخی از میهمانان خاصش همچون علی دایی، تاکید کرده که مجری یک تاکشو نباید تحت تاثیر موج های ایجاد شده در جامعه قرار بگیرد و سوار بر موج شده و همچون دیگران یک فرد را بکوبد.
وی در ادامه جملات جالبی را در مورد علی دایی بر زبان آورده است: « مثلاً آقای دایی موقعی به ضد قهرمان ملی تبدیل شده بود. من هم میتوانستم در برنامهام بگویم خاک بر سرت که این بلا را سر تیم ملی آوردی، بهبه و چهچه هم میشد.»
وی در مورد عدم انتقاد از مهران مدیری در برنامهاش نیز دلیل جالبی ارائه کرده است: «در مورد مهران مدیری دوست نداشتم در برنامه اذیت شود. مهران مدیری بار اول تا پای برنامه آمد و ده دقیقه مانده به آنتن به ما اجازه پخش ندادند. این خیلی بد شد. در برنامه دوم دلم نمیخواست مهران که یکبار سرخورده شده، یکبار هم کنف شود و استودیو را ترک نکند.»
مسعود دهنمکی فرد دیگری است که رشیدپور در موردش به شکل جذابی نظر داده است: «با مسعود دهنمکی صحبت میکردیم، بحث هم خیلی داغ بود که گفت دختر سیزده سالهام الان برنامه را میبیند. من یک لحظه در موقعیت پدر بودن رفتم و اینکه الان دخترش برنامه را میبیند و زیر سیبل انتقاد بودن پدر و.... همین حس ترحم لحظهای باعث شد سمت برنامه را عوض کنم و از انتقاد جدی تند بروم به سمت خاطره تعریف کردن و مرور کردن.»
مجری خبرساز، نبود اعتماد به نفس در رسانه را دلیل عدم تداوم برنامههای موفق تلویزیونی در ایران بر شمرده است، او این سوال را اینگونه پاسخ داده است: «این رسانهها اعتماد به نفس دارند و قدرتمند شدن آن «تاکشومن» چیزی از اعتماد به نفس رسانه کم نمیکند، یعنی کماکان لری کینگ است که وابسته به شبکه تلویزیونیاش خواهد بود و اعتبارش را از او خواهد گرفت، نه اینکه شبکه به واسطه او معتبر بشود.
رسانههای ماچون اعتماد به نفس ندارند، بلافاصله فکر میکنند نکند فلانی برای ما شاخ شود. مثلاً مهران مدیری فکر نکند اگر نباشد.... اصلاً نباشد. یک نفر پارچه کت و شلوار برای خیاط برد و گفت این را تا هفته بعد برای من آماده کن. فقط نیایم بگویی برق نبود و اطویم خراب بود و.... اصلاً ول کن، کت و شلوار نمیخواهم! الان رسانههای ما هم اینطوری شدهاند.»