صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۴۴۴۲۹
تعداد نظرات: ۱۴۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۷ - ۱۸ آبان ۱۳۸۹ - 09 November 2010

وسیله نقلیه ای که بجای کرایه "انگشتان دست" را می گیرد(+عکس)

اما کرایه و بهای این جابه‌جایی انگشتان دست است. یک بند، دو بند، یک انگشت و یا سه انگشت. فرقی نمی‌کند گاهی حتی جان یک روستایی بیشترین کرایه گرگر در سالهای گذشته بوده است.
روستانشیانی محروم در استان کهگیلویه و بویراحمد برای خروج از روستا مجبورند از رودخانه‌ای که بین جاده و محل زندگیشان واقع شده با «گرگر» عبور کنند. گرگر تا به حال انگشت دست اعضای چندین خانواده روستایی را قطع کرده است.

به گزارش مهر، اهالی روستای «گاودانه علیرضا» در یکی از دورافتاده‌ترین روستاهای شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه و بویراحمد باید برای خرید از مغازه‌ای که آن طرف رودخانه است و یا رفتن به محل کار و مدرسه هر روز سوار وسیله‌ای به نام گرگر یا جره که شبیه به تله کابین دستی است بشوند، از رودخانه عریض مارون عبور کنند و دوباره به محل زندگی‌شان برگردند.

اما کرایه و بهای این جابه‌جایی انگشتان دست است. یک بند، دو بند، یک انگشت و یا سه انگشت. فرقی نمی‌کند گاهی حتی جان یک روستایی بیشترین کرایه گرگر در سالهای گذشته بوده است.



گرگر، سلطان قدرتمند و بی رحم روستای گاودانه یک نیمکت آهنی است که به وسیله سیم محکمی دو طرف رودخانه مارون را به یکدیگر متصل می‌کند. باید هر قربانی برای رفتن از روستا به جاده روی این وسیله بنشیند و سیم را برای حرکت گرگر به سمت چرخهای دو طرف آن هدایت کند. در بیشتر مواقع انگشت دست قربانی زیر چرخ گرگر می‌رود و انگشتش را قطع می‌کند.

با انگشت نداشته‌اش به آینده اشاره می‌کند

با انگشت نداشته‌اش به گرگر اشاره می‌کند. شهرام تازه 11 ساله شده بود که پدرش قول داد این بار که از دهدشت برگشت یک خودنویس برایش بخرد. وقتی شنید پدر نزدیک است دوان دوان به سمت رودخانه رفت. سوار نیمکت شد، دستش را روی سیم گرفت و آن را به جهت مخالف حرکت نیمکت کشید. همه هوش و حواسش پی خودنویسی بود که در دستان پدر و زیر نور خورشید گرم گاودانه می‌درخشید. با صدای بلند خوشامد گفت. می‌خواست هر چه زودتر از رودخانه بگذرد داشت نزدیک می‌شد که ناگهان چیزی در دل پدر شکست و هری پایین ریخت.

صدای شهرام بود که داد می‌زد. فریادش خوشامد نبود، از درد بود. از درد انگشتی که لای دندانه‌های چرخ گرگر مانده بود. از درد دردی که دیگر نمی‌توانست خودنویس را در دست بگیرد.

مدتهاست شهرام خودنویسش را روی تاقچه خانه گذاشته و نگاهش می‌کند. چون دیگر تکیه گاهی برای نگه داشتنش در دست ندارد و پدر غصه این را می‌خورد که وقتی شهرام بزرگ شد به نگاه سنگین مردم چه جوابی می‌دهد.


دانش آموزانی که انگشتی برای نگهداشتن مداد ندارند

با انگشت نداشته اش تله کابین را نشانه می‌رود. «از گرگر بدم می‌آید. دلم می‌خواهد زیر پا خردش کنم. مجبوریم با زهرا و فرخ و بقیه بچه‌ها به مدرسه روستای قلعه گل برویم. نمی‌شود که هر روز یک بزرگتر بیاید و ما را برساند آن طرف رودخانه. مگر کار یک روز و یکبار است؟!»

دانش آموزان روستای گاودانه مدرسه ندارند. باید مسیر خانه تا رودخانه، رودخانه تا جاده و جاده تا روستای قلعه گل را پیاده بروند تا به مدرسه برسند. مریم یکی از آنهاست. همین چند وقت پیش انگشتش لای جره گیر کرد. دکتر ارتوپد بیمارستان امام خمینی مجبور شد آن را قطع کند. انگشتی که با آن می‌نوشت را روی دامن سیاهش می‌گیرد و آینده اش را نشانه می‌رود.

مریم یکی از دانش آموزان مدرسه شهید زمان در نزدیکی روستای گاودانه است. هر از گاهی که یکی از بچه‌ها به مدرسه نمی‌رفت مدیر مدرسه شهید زمان روستای قلعه گل پیگیر می‌شد که چه اتفاقی برای آن دانش آموز افتاده است. غلامرضا روانگرد می‌گوید: «وقتی متوجه شدم که بچه‌ها با چه مشقتی به مدرسه می‌آیند و در راه عبور از رودخانه چه آسیبی به آنها وارد می‌شود؛ نامه‌ای به آموزش و پرورش نوشتم و گزارش دادم.»

نامه نگاری‌های روانگرد چند ماهی است که در راهروهای اداری گیر کرده و سرنوشت نامعلومی دارد.

اولین انگشت جلوی چشم مسئولان استان قطع شد

سالها پیش مردان و زنان روستای گاودانه کیسه‌های بزرگ شن را به شکم می‌بستند و شناکنان برای انجام کارهای روزانه، خود را به آن طرف رودخانه می‌رساندند. خیلی‌ها از جریان تند آب و خروش رود می‌ترسیدند و حاضر نبودند از روستا بیرون بیایند. خیلی‌های دیگر طاقتشان برای بردن دیگران به آن طرف رودخانه طاق شده بود و بسیاری دیگر را رودخانه مارون در خود غرق و خانواده‌هایی را یتیم کرد.

 بعضی‌ها هنوز منتظرند تا رودخانه پدرشان، فرزندشان یا مادرشان را به روستا برگرداند. اما پنج سال پیش که مسئولان و اهالی روستای گاودانه، گرگر را افتتاح کردند، همه از اینکه دیگر در رودخانه قربانی نمی‌دهند خوشحال بودند. اما هنوز مراسم افتتاحیه تمام نشده بود که اوج شادی مردم روستا را فریاد پیرمردی به هم زد. انگشتان دست پیرمردی که می‌خواست اولین مسافر گرگر یا همان جره باشد زیر چرخ آن له شده بود.

او را به بیمارستان بردند تا دکترها به خاطر پیگیری مسئولانی که آن روز در روستای گاودانه جمع شده بودند، انگشت افتاده اش را پیوند بزنند. آن روز کسی نمی‌دانست فردا کدام زن، مرد یا کودکی ناله فغان سر می‌دهد. آن روز کسی نمی‌دانست مسئولان استان دیگر هیچ وقت به گاودانه سر نمی‌زنند تا شاهد بلایی باشند که به سرشان آمده است.
پیرمرد انگشت بی حسش را به گرگر نشانه می‌رود و به یاد روز افتتاحیه می‌افتد و می‌گوید: «ما در زمینهای مردم کشاورزی می‌کنیم. همه جا گلستان شد اما اینجا هنوز محروم مانده است.»

محمد کوثری که مدتی برای تحصیل به دهدشت رفته بود، می‌گوید:» گرگر وسیله بهتری نسبت به کیسه‌های شن است. آن زمان آدمها جانشان را از دست می‌دادند اما حالا فقط دستشان ناقص می‌شود! اما زمانی که آب رودخانه مارون زیاد است و طغیان می‌کند، راه ارتباطی مردم روستا هم با تنها جاده دسترسی به شهر و روستاهای دیگر قطع می‌شود.»

شکرعلی یکی از اهالی روستای گاودانه می‌گوید:» مردان هر روز برای کار در کانالهای آبکشی دهدشت یا کارگری در روستاها و شهرهای اطراف باید از روستا بیرون بیایند. زنان و کودکان هم باید برای تهیه لوازم مورد نیازشان سوار جره یا همان گرگر شوند.»

پیرزن روستا هم به میان حرف اهالی روستا می‌آید و می‌گوید:» ما روستاییان، محروم هستیم. به خاطر همین هیچ کس توجهی به ما نمی‌کند. در حالی که همه مردهای روستایمان در زمان جنگ از کشور دفاع کردند. اما امروز کسی ما را نمی‌شناسد.»

روز علی خوشه بردار 27 ماه جبهه بوده و شیمیایی است. به همین خاطر همیشه سفیدی چشمانش قرمز است. او می‌گوید:» ما می‌خواهیم مثل برخی مواقع که برای همه اهمیت پیدا می‌کنیم رسیدگی به مشکلاتمان هم برای مسئولان مهم باشد.

زن روستایی دیگری از مهاجرت خانواده‌ها از روستای گاودانه به شهرها می‌گوید. «بعد از اینکه تعداد تلفات روستاییان با وسیله جره زیاد شد کسانی که توانایی مالی بهتری داشتند از روستا رفتند. اما ما فقیر هستیم. چیزی نداریم که بفروشیم و در جای دیگری زندگی کنیم. شغل ما کشاورزی و دامداری است. اگر همین هم نباشد که ... .»

لا به لای بغض زنان روستا، پیرزنی که گرگر انگشتش را زخمی کرده می‌گوید: «پسر یکی از خانواده‌هایی که از روستا رفته‌اند می‌خواست اسباب خانه شان را با گرگر حمل کند که روی سنگ کنار رودخانه می‌افتد و درجا ضربه مغزی می‌شود.»

نزدیکترین مسیر عبور از رودخانه، پل روستای کلات است که باید از گاودانه تا آنجا یک ساعت پیاده روی کرد. اکبر مرد میان سالی است که با انگشت نداشته اش به گرگر اشاره می‌کند و می‌گوید:» این قرقره زن و مرد، پیر و جوان، غریبه و آشنا نمی‌شناسد. سال گذشته غریبه‌ای به روستا آمد. موقع برگشت، سه بند از انگشتانش را رودخانه با خود برد!»

 کشاورز، یکی از اعضای شورای روستای گاودانه جمعیت روستا را حدود 30 خانوار عنوان کرده و می‌گوید: « غیر از گاودانه راه ارتباطی دو روستای کوچک دیگر به نام «دره نی» و «چم رود» هم  گرگر است که اگر آمار تلفات و صدمات آنها را هم حساب کنیم بیشتر از تلفات روستاییان گاودانه می‌شود.»

روز به روز به تعداد قربانیان اضافه می‌شود

کشاورز تعداد آسیب دیدگان از گرگر (جره) را نمی‌داند اما می‌تواند نام حدود سی نفر از قربانیان این وسیله ارتباطی را به زبان بیاورد و ادامه بدهد که «بسیاری از افرادی که انگشت ندارند حاضر نیستند در جمع حاضر شوند به خاطر همین نمی‌دانیم دقیقا چند نفر از ساکنان این سه روستا قربانی شده‌اند. اما می‌دانم که روز به روز به تعداد آنها اضافه می‌شود.»

او از پیگیری‌های شورای روستا و نامه نگاری‌ها به فرمانداری و استانداری می‌گوید و ادامه می‌دهد:» به همه جا اعتراض کردیم. چند نفر از فرمانداری و بخشداری آمدند و قولهایی دادند. سه سال پیش هم جاده درست کردند و رفتند. اما نتیجه‌ای نداشت.»

کشاورز می‌گوید: «چند وقت پیش اداره راه و ترابری برآورد کرد که ساختن پل روی رودخانه مارون 50 میلیون تومان هزینه لازم دارد. در حالی که طول پل باید صد متر باشد تا در زمان طغیان رودخانه بتوان از روی آن عبور کرد.»

کوثری یکی دیگر از اهالی روستا معتقد است، برآورد هزینه اداره راه و ترابری برای ساخت پل بسیار کم است. هرچند که می‌دانیم همین کار را هم نمی‌کنند چون مسئولان استان فقط بلدند وعده دهند.   

روستاییان: انگشت نداریم

مارون رودخانه بزرگی است که تا اهواز می‌خروشد. ساختن یک پل روی این رودخانه که زمستانها طغیان می‌کند کار روستاییان نیست. اهالی گاودانه به همراه شورای روستا بارها و بارها به سازمانهای مختلف نامه نگاری کرده‌اند. اما نتیجه‌ای نگرفته‌اند. کوثری می‌گوید: «بچه‌ها را با مدارک پزشکی شان پیش مسئولان عالی رتبه استان بردیم تا عمق فاجعه را ببینند اما ندیدند!»

اهالی گاودانه بیشترین و تنهاترین مشکلشان را قلع و قمع شدن دستانشان می‌دانند و ساختن یک پل. اما آب مصرفی 50 خانوار گاودانه سفید و غیرقابل شرب است. گاز مصرفی شان کپسولهایی است که باید از روستاهای اطراف پر شود. مدرسه، درمانگاه، داروخانه، مغازه و ... ندارند اما نمی‌گویند هیچ نداریم. فقط می‌گویند انگشت نداریم. پل نداریم.
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۴۴
در انتظار بررسی: ۳
غیر قابل انتشار: ۳۴
ناشناس
۱۰:۲۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
فقط مي توان گفت مايه شرم است كه در اين سي سال آقايان چشمهايشان بسته بوده و هيچ كس آنجا را نديده
ناشناس
۱۰:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
برای خودم متاسفم که قدر چیزهایی را که دارم نمی دانم و از همه بیشتر برای مسئولینی متاسفم که ادعای خدمتگذاری به مردمقاسلام و مسلمیت را داررد و لی به این مساله و عمق فاجعه ان به اهمیت هستند و فقط فکر پست و مقام و موقعیت خود هستند بدا به حال آناننکه فردا باید پاسخگوی این انگشتان از دست رفته باشندو.............
ناشناس
۰۹:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
كاش اين اتفاقات تو يك كشور اروپايي اتفاق ميافتاد تا ميديديم چقدر صدا وسيما انرا تبليغ ميكرد
علي
۰۹:۵۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
من خودم يك بار با اين وسيله البته در شهرستان ايذه از رودخانه كارون 3 عبور كردم. فاجعه است.
البته اشكال نداره چون بايد ابتدا واحدهاي مسكوني ونزوئلا و جهيزه عروسهاي كومور و ... تكميل بشه حالا بعدا شايد دولت خدمتگذار يه فكري كرد.
محمد - م.و
۰۹:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
با سلام
من با کسی کاری ندارم. و دوست ندارم شخص یا ارگانی را مقصرمعرفی کنم.
ولی راه حل مسئله بسیار ساده می باشد. کافی است موقع ساخت و یا بعد از اولین حادثه و حتی الان با صرف هزینه 5 هزار تومانی، شما دو پایه شکافدار تهیه کنید بطوری که قسمت پایین آن به زیر پایه قرقره جوش شود واز طرفی کابل در داخل شکاف بالای همین وسیله قرار گیرد.( توجه داشته باشید قطر شکاف باید برابر قطر کابل باشد)
در این صورت دست انسان هنگامیکه به قرقره می رسد در مقابل این پایه متوقف می شود.
وگرنه کاملا مشخص است که بدون محافظ انگشت لای قرقره و کابل گیر خواهد کرد.
در صورت تمایل می توانم شکل پایه را برایتان ارسال کنم.
محمد – م . و
گلناز
۰۹:۳۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
واقعا وحشتناکه. خدایاااااااااااااااااااااااااااااااا
ناشناس
۰۹:۳۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
این خبر قابل توجه آقای تقی رهبر است که بجز بی حجابی هیچ مشکل دیگری را در جامعه نمی بینند
من
۰۹:۳۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
لعنت بر افرادي كه در لباس خدمت، به مردم خيانت مي كنند.
واي اگر حضرت علي اين را مي ديد
بي علي دنيا ندارد اعتبار
واي بر ما واي بر روزگار
ناشناس
۰۹:۲۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
خوب مگه اشکالی داره که 1 انگشت ، 2 انگشت 3 ... ویا اصلاء کل مردم اونجا رو گرگر بخوره؟ چرا متوجه موضوع نمی شن که فقط خدای نکرده جیب آقایون از میلیاردی ها نباید کم بشه. ها .....!!!!
ناشناس
۰۹:۲۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
گریه ام گرفت!
jgjgv
۰۹:۲۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
نميدونم چي بگم با خوندن اين گزارش بسيار وحشتاناك فقط اشكام بي اختيار براي اين مردم بي گناه ميريزه. اميدوارم مسئولان بي كفايت و بي لياقت كشورمان فكري به حال اين روستا بكنند.
حسام
۰۹:۲۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
به خدا من که هیچاره ممکلت هستم خجالت کشیدم و شرمنده این بچه های بیگناه شدم.
نمیدونم چطور این مسئولان زندگی میکنن.
reza
۰۹:۲۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
پس اين كوروش زمانه كجاست؟!!!
ناشناس
۰۹:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
مسئول سفرهای استانی کجاست ؟ این گزارش را به دفترسش بفرستید حتماً به آنجا هم فقط !!! سری خواهد زد امیدوارم سرش نشکند !!!
ناشناس
۰۹:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
واقعا متاسف شدم . درود بر عصر ايران كه اين موارد را متذكر مي شه . پس كو دولت خدمتگزار؟
ناشناس
۰۹:۱۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
یک پیشنهاد برای حفظ انگشتان : فاصله چرخ های قرقره را می توان به وسیله یک میله L شکل و جوش دادن به انتهای اتصال قرقره و محل اتصال گرگر که به شکل 8 می باشد افزایش داد. با افزایش فاصله قرقره ها انگشتان افراد از محل حادثه دور خواهد شد. هزینه این روش بسیار کم و قابل اجرا در محل می باشد. خدا قوت
ناشناس
۰۹:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
بعد مدام بگيد چرا تهران شلوغ ميشه !
شهرهاي كوچك هيچي ندارن واي به حال اين روستاي دور افتاده .
ناشناس
۰۹:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
درد ديگران را بزرگ نمايش ميدهيم ولي درد خودمان ناديده ميماند
ناشناس
۰۹:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است
ناشناس
۰۸:۵۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
واويلا
شاهین
۰۸:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
انگشت ایرانی ارزش نداره!!!!!
ناشناس
۰۸:۴۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
ایرانه دیگه. ایران.
ناشناس
۰۸:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
واقعا دوستمون درست گفتند که باعث شرم هر ایرانی است.
ناشناس
۰۸:۳۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
باعث تعجبه كه چرا اين مشكل هم مثل تمامي مشكلات ديگه در سفرهاي استاني رئس جمهور حل نشده. واقعآ خيلي عجيبه
امید
۰۸:۲۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
تو ایران تنها چیزی که ارزش نداره جون مردم فقیر وبیچاره است در حالی که میلیاردها تومان به کشورهای دیگه کمک میشه و مردم بدبخت مملکت هنوز از داشتن امکانات اولیه زندگی محرومند وامصیبتا
ناشناس
۰۸:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
آفرين به اين همه پيگيري . اين فقط قطره اي از درياست .
رامین
۰۸:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
با سلام نمیدانم مسئولین ما با دیدن این عکس ها آیا دیگر خواب به چشمانشان میآید یا از غم آنها دیگر آرام و قرار ندارند .به شرط آنکه در سفر مشغول بازدید از مکان های مستضعف دیگر نباشند .
ناشناس
۰۸:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
با وجود چنين فلاكت ها در ايران چگونه دم از عدالت مي زنيد ؟ ببينيد و راحتر بر كرسي قدرتتان تكيه بزنيد.
ناشناس
۰۸:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
از زحمات حضرات مسئولین متشکریم
ناشناس
۰۸:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
درسته كه وسيله بديه ولي راحت ميتونن با اضافه كردن يه سيم بكسل موازي و متصل به سيم بكسل قبلي براي حركت دادن گرگر از اون استفاده كنند كه دستشون زير چرخ نره !
ناشناس
۰۷:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
خاک برسرمان
ناشناس
۰۷:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
راحتترین راه این است که یک سیم دیگر وصل شود وبرای حرکت از آن سیم استفاده شود
ناشناس
۰۱:۰۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۹
متاسفانه نمایندگان ما! تمام فکرشان بدحجابی شده و اهمیتی به این مسائل حیاتی نمی دهند
reza
۱۸:۳۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
بنده مطمئنم احمدی نژاد این گزارش را ببیند برایشان پل می زند.
ناشناس
۱۸:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
آفرين به غيرت ايرانيمان.آفرين به اين همه غرور مليآفرين به مسوولان زحمت كش!!!!!!!!!
ناشناس
۱۸:۱۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
دارید سیاه نمایی میکنیدها!
حسام
۱۸:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
باید به اندازه تمام انگشتهای قطع شده این عزیزان زحمتکش انگشت مسئولین این منطقه را قطع کرد . بی عرضه ها
ناشناس
۱۷:۵۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
برای من به عنوان یک ایرانی باعث شرمساری من است
ناشناس
۱۷:۵۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
این همه به اصطلاح نخبه تو ایران هست آیا یک نفر اونجا پیدا نمیشه که این وسیله رو الکترومکانیکی کنه که مردم مجبور نباشند با دست اون رو به حرکت در بیاورند؟ چطوریه که ایرانی ها نیروگاه برق می سازند ولی از ساخت چنین چیزهای ساده ای عاجز هستند؟
ناشناس
۱۷:۳۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
بميرم الهي
ناشناس
۱۷:۳۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
من واقعاً متاسفم از دیدن اوج کم سوادی و بی تدبیری مسئولین منطقه
آیا تعبیه یه محافظ anti error خطای انسانی اینقدر پیچیده و غیر قابل دسترسه؟
آیا نمیشه روی این وسیله یه موتور الکتریکی نصب کرد؟
ناشناس
۱۷:۱۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
قابل توجه مسؤلان مدعي حمايت از مستضعفان.
ناشناس
۱۷:۰۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
شرم بر ما که برخی از مردمان ما چنین مجبورند زندگی کنند ،
پیمان
۱۶:۵۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
بابا اینا باید یه خورده هم فکر کنن، حتما که لازم نیست با دستشون اون کابل رو بکشن، خیلی راه های دیگه ای هست، میشه ی میله آهنی که بالاش ی حلقه باشه رو به کابل وصل کرد، میشه با ی پارچه محکم یه حلقه درست کرد انداخت روی کابل و کابل رو کشید، میشه....
مریم
۱۶:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
همش سر ساخت یه پل؟... و شکمهاشان از مال حرام پر گردیده...
ناشناس
۱۶:۴۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
لعنت خدا به این همه ....
مریم
۱۶:۳۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
تاسف آوره
محمود
۱۶:۳۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
واقعا که مگه نصب یک پل چقدر هزینه برای دولت داره که از زدن آن خودداری می کنند بعد کیسه کیسه دلار و یورو به کرزای در افغانستان می دهند که خبرش چند روز پیش آمد و تکذیب که نشد هیچ از طرف کرزای و دفترش تائید شد، بابا یکم به این مردم محروم برسید مگه زدن یک پل بر روی این رودخانه چقدر هزینه می برد که مسئولین بی کفایت استان و شهرستان از انجام آن ناتوانند خجالت هم نمی کشند.
مگه نماینده استان در مجلس مرده؟
محمود
۱۶:۲۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
با سلام
پيشنهاد مي شود ، يك نظر سنجي به عمل آيد و در صورت همكاري عمومي ، شماره حسابي اعلام شود تا هم وطنان جهت احداث پل كمك مالي كنند . سپس با مسئولين شهرستان مربوطه هماهنگ شود تا پل احداث گردد .
قطعا دولت هم كمك خواهد كرد .
شايد هم از محل حذف يارانه ها ، كل هزينه ها پرداخت گردد .
ali
۱۶:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
عوض یارانه میگیرند میرند فرش و یخچال میخرن-تازه کی میگه در ایران مردم در حرمان بسر میبرند؟عصرایران میخوای سرتو ببیرن زیر آب؟؟!!
ناشناس
۱۶:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
واقعا متاسفم تو. رو خدا كسي هم به داد اين مردم برسه....
ناشناس
۱۶:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
متاسفانه بايد گفت اين وسيله مناطق روستايي محرروم ديگر هم استفاده مي شود.
ناشناس
۱۶:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
متاسفیم برای مسئولین آنجا ظاهرا کورس بی انگشتی شکل گرفته
ناشناس
۱۶:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
این گزارش باعث شرم همه ایرانی هاست
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۶:۴۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۸
چرا همه ايرانيها؟! عرق شرم بر پيشاني نماينده مجلس و استاندار و فرماندار بايد جاري شود كه از عهده مسئوليتشان برنمي‌آيند!
تعداد کاراکترهای مجاز:1200