صدرا صدوقي : در نشست هفتگي شهر كتاب مركزي كتاب ساختار معنايي مثنويمولوي تاليف سيدسلمان صفوي (مدیر آکادمی مطالعات ایرانی لندن و سردبیر مجله بین المللی ترانسندنت فیلوسوفی) و ترجمه مهوشالسادات علوي كه به همت مركز نشر ميراث مكتوب در سال 1388 به چاپ رسيده است، مورد نقد و بررسي قرار گرفت.
در اين نشست توفيق سبحاني و مهدی محبتي نيز به ارائه ديدگاههاي خود پرداختند.بايد توجه داشت كه مولف در اين اثر در پي آن است تا ثابت كند مثنويمعنوي داراي ساختار معنايي و روايي است، يعني برخلاف اكثر محققان و نويسندگان غربي و شرقي كه مثنوي را فاقد هرگونه ساختار ميدانند، معتقد است مثنوي داراي ساختاري بديع و پيوسته و قطعا داراي انسجام است. وي در حقيقت در اين اثر با طرح نظريه پارالليسم و انعكاس متقابل به اثبات اين امر اهتمام كرده كه مثنوي مولانا ساختارمند است. متن انگلیسی این کتاب در سال 2006 در لندن منتشر گردید و در سال 1387 برنده جایزه جهانی کتاب سال شد.
سید حسین نصر، نیز مقدمه عمیقی در اهمیت این کتاب نوشته است. آنچه ميخوانيد گزارشي است از آن نشست :
سيدسلمان صفوي استاد دانشگاه لندن در ابتداي اين نشست گفت: مثنوي را ميتوان از دو روش بزرگ به كوچك و كوچك به بزرگ مورد بررسي قرار داد. در حقيقت در روش بزرگ به كوچك، اين كتاب از شش دفتر، 25631 بيت، 948 بخش و 180 داستان تشكيل شده كه در حقيقت دفتر اول آن داراي 4003 بيت، 173 بخش و 40 داستان است كه مرحوم جمالزاده هم داستانهاي مثنوي را چاپ كرده است.
وي ادامه داد: براساس اين نوع معرفي از مثنوي است که اكثر غربيها و برخي از شرقيها
بيان كردهاند که مثنوي داراي سيستم و نظم نيست، مثلا ادوارد براون، آنه ماريشيمل و عبدالحكيم خليفه ازجمله مدافعان اين نظر هستند.
مثلا خانم شيمل بيان ميكند مثنوي هيچ ساختاري ندارد يا عبدالحكيم خليفه معتقد است ابيات
مثنوي همچون بنايي آشفته و مغشوش، درهم تنيده شدهاند.
عدموجود ساختار در ساحت داستانها سلمان صفوي آشفتگي و بينظمي و عدم ساختار را مربوط به داستانهاي مثنوي دانست و گفت: اين عدم ساختار بيشتر در ساحت داستانها است با قرائت خطی، چون در اين ساحت مولانا ضمن بيان مطالب روايي به حوزه مطالب تعليمي وارد ميشود و بعد ممكن است در دل اينها داستان ديگري را طرح كند.
او با اشاره به مشكل دانشمندان ما در ايران در فهم متون كلاسيك اضافه کرد: مشكل بزرگان
ما در ايران در فهم متون كلاسيك اين است كه كساني كه ادبيات فارسي ميدانند، فهم فلسفي
ندارند و آنان كه فلسفه خواندهاند، بعضا براي شعر اهميتي قائل نيستند، لذا يك گفتمان علمي
جدي بين فيلسوفان و اديبان ما وجود نداشته، در حالي كه وقتي ما به بحث راجع به فهم معناي
متن برخورد ميكنيم و سوال از چيستي متن ميكنيم، اين سوال، سوال فلسفي است، بنابراين
كسي ميتواند به تحليل متون عرفاني بپردازد كه بينش فلسفي داشته باشد.
وي در توضيح روند تاليف اين اثر اظهار داشت: بنده در سال 2000 موفق شدم پس از چهار
سال تحقیق متمرکز، ساختار دفتر اول مثنوي را کشف كنم و پس از آن خانم دكتر علوي،
همکار اینجانب، ساختار دفتر دوم را کشف كردند و الان كه در سال 2010 هستيم، ساختار
دفتر سوم و ششم را هم کشف كردهايم و آن را به صورت مقاله در كنفرانسهاي مولويشناسي
در تهران و استانبول مطرح كردهايم، براي همين ديگر ساختارمند بودن مثنوي مولوي امري
روشن و واضح شده است.
او اضافه كرد: در سال 2002 كنفرانسي در لندن تشكيل شد و براي اولين بار اين نظريه را
در آنجا مطرح كرديم و درحقيقت 16 دياگرام را براي ساختار دفتر اول مثنوي ارائه كرديم و
دانشمنداني چون سید سیدحسین نصر، ويليام چتيك، هلمنسکی، مری داگلاس و جيمز موريس
از آن استقبال كردند و در حقيقت اين نظريه در حال حاضر در آمريكا و انگلستان بهعنوان
نظريه غالب براي فهم مثنوي جا افتاده است.
ساختار، همان نقشه متناستاد دانشگاه لندن در ادامه سخنان خود با تعريف معناي ساختار گفت: ساختار در حقيقت
همان نقشه متن است و بدون داشتن نقشه متن نميتوانيم فهم صحيحي از متن داشته باشيم، در حقيقت در ساختار از اين بحث ميشود كه رابطه دالها با يكديگر يك رابطه زنجيرهاي است
و اين رابطه زنجيرهاي دالهاي مختلف است كه ميتواند بيانگر معناي متن باشد.
وي تاكيد كرد: البته من ساختارگرا و فرماليست نيستم اما براي فرم و ساختار اهميت قائلم و
معتقدم بدون دريافت فرم و ساختار يك اثر نميتوانيم محتواي پنهان و مسائل مستقر در متن را
دريابيم و در حقيقت ما ميخواهيم از فرم به محتوا برسيم.
دفتر اول مثنوي و دوازده گفتمان سيدسلمان صفوي با بيان اينكه در تحقيقات خود در دفتر اول مثنوي با 12 گفتمان روبهرو
بوده است، بيان كرد: در اين تحقيقات بيان شده است كه در حقيقت ما با 12 گفتمان روبهرو
هستيم، لذا ما اول ابيات را پاراگرافبندي كرديم و پس از آن اصطلاح گفتمان را وضع
كرديم، يعني مجموعه بخشهايي كه داراي وحدت روايي و موضوعي هستند، اينها باهم يك
واحد را تشكيل ميدهند، بنابراين ما با 40 داستان مواجه نيستيم بلكه با 12 داستان بلند
روبهرو هستيم كه در دل اين داستانهاي بلند، بخشي از داستانهاي كوتاه هم آمده است و ما
در این تحقیق اين ساختار و گفتمانها را به صورت دياگرام برای اولین بار نشان دادهايم که
مبیین روابط وثیق بخشهای مختلف مثنوی با یکدیگر می باشد.
وی افزود: پس از اين وارد دريافت ساختار كلي دفتر اول مثنوي شديم و در اينجا بود كه
متوجه شديم بحث كل دفتر اول مربوط به مساله نفس است به عبارتي اين 40 داستان يا 12
گفتمان سير تحولي نفس از نفس اماره به نفس مطمئنه را شامل ميشود و از اين امر اين
نتيجه ميشود كه اين 12 گفتمان داراي ارتباط وثيقي باهم هستند.
تفسيرابیات به شکل متوالي وسينوپتيكال(کل نگر)مولف ساختار معنايي مثنوي مولوي در ادامه سخنان خود گفت: روش سنتي ما در تفسير
ابيات، روش تفسيري بيت به بيت بوده است و من هم البته معتقدم اين روش مهمي است اما
کافی نيست و مشكل اين روش آن است كه مفسر غرق در اجزا ميشود و معنای کل داستان یا
متن را دریافت نمی کند، اما در تفسير سينوپتيكال [يا توجه به مطالب در ارتباط با يكديگر]
ابيات در ارتباط با يكديگر مورد توجه قرار ميگيرند تا كشف شود كه اين ابيات با همديگر
در پي بيان چه مفهوم يا مفاهيمي هستند.
ساختار كلان با نگاه كلنگراستاد دانشگاه لندن در بيان ساختار مثنوي اظهار داشت: مثنوي داراي ساختار خرد و كلان
است و آنچه مورد توجه ما بوده ساختار كلان، آن هم با نگاه كلنگر و توجه به ابيات در
ارتباط با يكديگر بوده است، در حقيقت ما از "سيكل هرمينوتيكي" و توجه به "سیاق و بافت"
براي فهم ابيات استفاده كردهايم و پس از آن يك گفتماني بين ساختار و تأويل براي فهم معاني
پنهان اين كتاب ايجاد كردهايم و در حقيقت با اين تحقیق و روش جدید ساختار پنهان مثنوي
پس از حدود 700 سال كشف شده است.
وي در پايان تاكيد كرد: مثنوی مولوی تحت تاثیر عمیق "محتوای معنوی" و "فرم هنری"
قرآن کریم سروده شده است و ما با اين اثر در حقيقت روش نويني را در تفسير و فهم متون
كلاسيك ارائه كردهايم .
دیاگرام هایی شبیه دانه های برفدر ادامه این جلسه توفیق سبحانی ، استاد دانشگاهو مولوی پژوه، به ایراد سخن پرداخت. وی
در ابتدای سخنان خود گفت: دیاگرام هایی که آقای دکتر صفوی به آن اشاره کرده اند مانند دانه های برف دارای اشکال هندسی هستند و ما در این اثر شاهد اشکال عجیب هندسی هستیم و این حاکی ازآن است که آن نظمی که در مثنوی توسط مولف به آن اشاره شده است اتفاقی نیست.
او افزود : من گمان نمی کنم که این نقشه هاو اشکال به صورت تصادفی باشدو مولوی بدون
توجه به ساختار ،کار خود را انجام داده باشد ،برای همین به قطع یقیقن می توان گفت که
مثنوی دارای آغاز و انجام است
سبحانی تاکید کرد: هدف اصلی دکتر صفوی آن است که بیان کند چگونه باید متن را خواند و
تحلیل کرد و البته این امر مختص به مثنوی نیست ومتون دیگر را هم شامل می شود.
ساختار ادبی متن؛ محل مناقشه مهدی محبتی استادیار دانشگاه زنجان دیگر سخنران این جلسه بود که به ایراد سخن پرداخت: من تلاش ميكنم تصويري از اين مساله را ارائه دهم كه اساسا مساله ساختار در متن ادبي و هنري، محل مناقشه است، اما ساختار چيست؟ آيا ساختار پيريزي يك امري است كه از نقطهاي شروع ميشود و به ترتيب منطقي ادامه پيدا ميكند تا به مرحله آخر برسد [البته براساس زمان خطي] يا اينكه ميتوانيم ساختارهاي متعددي داشته باشيم مثل اينكه در آن ساختار، زمان خطي نباشد.
او ادامه داد: حال آيا اساسا ساختار بايد براساس توالي منطقي باشد؟ در حقيقت حل اين مساله
كليد حل اثر دكتر صفوي است... اينكه آيا همه كتب هنري و ادبي بايد براساس توالي منطقي و
خطي بودن زمان باشند يا نه... در حقيقت تاكيد بيش از حد بر نظم منطقي ارسطويي بر بسياري از آثار ما حاكم است و البته اكثر آثاري كه بر توالي منطقي و زمان خطي مبتني هستند، بسيار خستهكننده به نظر ميرسند حال آنكه اگر انسان هزاران بار قرآن و مثنوي را بخواند نهتنها خسته نميشود بلكه لذت ميبرد و هر بار معارف جديدي را به دست ميآورد، حال بايد ديد اين چه رازي است كه در اين متون نهفته است.
مثنوي و راز نهفته در ساختار آنمولف کتاب از معنا تا صورت در ادامه تصريح كرد: هنر دكتر صفوي در كشف اين راز است كه دريچه تازهاي را روي فرهنگ و ادب فارسي گشوده است كه از اين دريچه، اگر متون ما ساختار رايج در ساير متون جهاني را ندارد، به معناي اين نيست كه فاقد ساختار است و ما نشان ميدهيم كه ساختارمند است.
وي در پايان سخنان خود گفت: نكته ديگر پارالليسم است و اصل هنر مولانا هم همين
توازيهاست و اين دوگانهسازي مولانا همان مبناي هنر اسلامي است و بنياد سخن او در
همين دوگانهسازيها است كه به نوعي مكمل هم هستند و البته در قرآن هم به اين امر اشاره
شده است به همين دليل ميتوان با قطعيت گفت مثنوي مولوي از پيش انديشيده است.
توفیق سبحانی و مهدی محبتی انتشار کتاب ساختار معنایی مثنوی معنوی را تحول مهمی در
مولوی پژوهی وتحقیقات علمی ادبیات فارسی ذکر کردند.