صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۲۸۵۷۷
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۵ - ۲۰ دی ۱۴۰۳ - 09 January 2025

امروز با سعدی: همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم
 
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
 
بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه خار مغیلان بودم
 
زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
 
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
 
تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
 
سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200