عصر ایران؛ مهرداد خدیر- آنچه روز چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ و از زبان محمد باقر قالیباف رییس مجلس شورای اسلامی درباره دو موضوع شنیدیم نشان داد این تصور که چهار بار ناکامی در رسیدن به ریاست جمهوری برای او کافی بوده درست نیست چون هنوز این عطش در او مشهود است چندان که لحن او در قبال محمد جواد ظریف معاون راهبردی رییس جمهور گواهی میداد.
کیست که نداند نقش ظریف در پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات دو مرحلهای تیرماه ۱۴۰۳ و حذف باقر قالیباف در همان مرحله اول تا چه حد بوده و خشم او از حسن روحانی که ظریف ۸ سال وزیر و معتمد او بوده تا چه اندازه است.
وقتی از او درباره حضور ظریف در کابینه و منع قانونی به خاطر تولد فرزند در آمریکا و در دوران ماموریت پرسیدند او میتوانست پاسخ دهد امیدواریم نگاه رهبری مشکل را حل کند یا باید ببینیم تابعیت قهری بوده یا نه یا به لایحه اصلاحی ارجاع دهد اما نه گذاشت نه برداشت بلکه گفت تخلف بوده است. واکنشی که برخی احساسی و در مقابل خبر یک برکناری ارزیابی کردند.
بسیار خوب! اگر تخلف بوده نصب کننده متخلف است که کسی جز رییس جمهوری نیست نه نصب شونده و چرا به جواد ظریف توصیه میکند با ظرافت کنار برود؟ مگر نمیداند یک بار استعفا کرده بود و به خواست یا با مسوولیت رییس جمهوری بازگشت؟
کسی که ۴ سال شاهد پایبندی مسعود پزشکیان به قانون و اخلاق در مجلس بوده چگونه او را به تخلف متهم میکند و با در ادامه سری بلند می گوید قانون حجاب را ابلاغ می کند که معنی ضمنی آن این است که رییس جمهور زیر بار نرفته و نمی رود.
قالیباف اما در هر دو زمینه پیشاپیش بازنده است. او البته همیشه در بازی های سطح اول سیاسی بازنده بوده هر چند به لحاظ شخصی توانسته ارتقا یابد کما این که درجات نظامی و مدرک دانشگاهی و مهارت خلبانی کسب کند اما در قامت یک سیاستمدار هیچ گاه به جایی که میخواسته نرسیده چون کمطاقت و بیتاب است و چون تشنه است: تشنه ریاست جمهوری و هیچ جام دیگر اعم از شهرداری تهران و ریاست مجلس او را سیراب نکرده و نخواهد کرد. چون محبوب او جای دیگر است!
از عید سال ۸۴ که بعد از برنامه «صندلی داغ» تلویزیون جامه نظامی از تن به درآورد به دنبال ریاست جمهوری بوده و هر بار ناکام. ۴ بار طی ۲۰ سال. هر که جای او بود بازنشسته می شد اما دستبردار نیست.
سال ۸۴ در سیمای یک تکنوکرات وارد شد و شکست خورد. سال ۹۲ در قامتی دیگر و به وصال نرسید. سال ۹۶ انگار به احمدینژادی دیگر بدل شده بود ولی از او خواستند انصراف دهد تا ابراهیم رییسی نگذارد ریاست جمهوری حسن روحانی دو دورهای شود. اما او هم موفق نشد. ۴ سال بعد که رقبا را حذف کردند تا آقای رییسی بتواند رییس جمهور شود طبعا امکانی برای برآورده شدن آرزوی سیاستمدار ناکام و بیتاب نبود. گفتند چون رییس مجلس شده نامزد نشده اما در ۱۴۰۳ دیدیم در عین ریاست مجلس باز نامزد شد در حالی که آرای او در تهران نشان می داد تا چه حد افت و افول کرده.
در پی حذف در مرحله اول در حالی که میتوانست و باید به عنوان رییس مجلس بیطرفی اتخاذ می کرد از سعید جلیلی حمایت کرد. با این همه اصلاح طلبان با او کاری نداشتند چون در صف اصولگرایان خواسته یا ناخواسته اختلاف انداخته بود.
نوع تعامل با رییس جمهور پزشکیان از روز رأی اعتماد میتوانست چهره متفاوتی ترسیم کند اما از آنجا که پریرو تاب مستوری ندارد پرده درید و باید منتظر بود ۱۴۰۷ هم کاندیدای ریاست جمهوری شود. اگر نشد ۱۴۱۱!
نگاه او به جواد ظریف نه معاون راهبردی ریاست جمهوری فراتر از امضا کننده برجام و وزیر خارجه ایران در سال های ۹۲ تا ۱۴۰۰ مانع ریاست جمهوری او در انتخابات اخیر و البته وزیر روحانی است و چه بسا گوشه چشمی دارد که در ۱۴۰۷ صحنه انتخابات به گونهای چیده شود که بتواند یک بار دیگر این تجربه را بیازماید!
او نگران است که همراهی با ماندگاری ظریف ریاست او در این مجلس را یک ساله کند چرا که هر سال باید تمدید شود و به آرای پایداریها نیاز دارد. رییس مجلس در واقع مدیر مجلس است و رییس به معنی مصطلح و چنان که رییس جمهور و رییس قوه قضاییهاند نیست. حتی برخی معتقدند رییس واقعی قوه مقننه هم نیست و تنها از منظر شرکت در جلسات عالی ریاست مجلس اهمیت دارد.
او گفته اگر جای ظریف بودم کنار می رفتم اما مگر نرفته بود؟ چرا نگفت اگر جای رییس جمهور بودم برکنار میکردم؟ چون لو می رفت که چقدر دوست دارد جای رییس جمهور باشد!
با این اوصاف چه ظریف بماند و چه نماند بردی نصیب قالیباف نخواهد شد. اگر برود در بیرون آسوده تر می تواند قالیباف و رویاهای او را نقد کند و پزشکیان هم رفتار سابق را نخواهد داشت و عبور از وفاق تلقی خواهد کرد. اگر بماند هم یک ناکامی دیگر به کارنامه او افزوده خواهد شد.
داستان ابلاغ قانون حجاب نیز همین است. کل ماجرا این است که دختران و زنان بی حجاب را وادارند شالی به سر اندازند به ضرب جریمه. اگر هم محقق شود آنی نیست که مجلس دنبال آن بود و اثبات این که شال افتاده یا نه کاری ساده نیست و به چالشی جدی بدل می شود.
کسی که در سال ۸۴ از حجاب حداقلی دفاع می کرد و جزوه تبلیغاتی منتشر می کرد حالا مدافع و حامی جریمه شده و همین نیز در اطلاق عنوان «اصولگرا»به او تردید ایجاد می کند چون واقعا می توان پرسید اصول او چیست؟ هر روز که نمی توان به شکلی درآمد!
سال ۹۲ که هاشمی رفسنجانی کاندیدای ریاست جمهوری شد هیچ کس از جمله آقای قالیباف حدس نمی زد که صلاحیت رییس جمهوری پیشین و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و از پایه گذاران جمهوری اسلامی را تایید نکنند و نخستین کسی که برآشفت و نگران حضور او شد همین آقای قالیباف بود که بی تابانه گفت: امروز چه چیزی تغییر کرده که آقای رفسنجانی وارد عرصه شده اند؟ ورود آقای رفسنجانی به معنی آن است که کشور را حداقل در یک دوره چهار ساله دیگر وارد تنش های سخت و دوقطبی و مردم محروم و مستضعف را محروم تر کنیم. این چه آورده ای برای مردم دارد؟
حالا می توان از خود او پرسید دو قطبی پزشکیان- قالیباف به سود کسی است و چه آورده ای برای مردم دارد؟ از یک طرف دم از مشکلات مردم می زنند و از سوی دیگر یا سرگرم تعیین جریمه برای تحمیل پوشش به زناناند ( مهم ترین دلیل روی گرداندن زنان طبقه متوسط از او و افت فاحش رای به نسبت سال ۹۲) و خواب و خوراک همه شده این که ظریف معاون راهبردی باشد یا نه. معاونتی که در واقع همان ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک است و کار اجرایی ندارد.
با این همه اگر قرار بر ماندن ظریف باشد میماند و نه تنها میماند که چه بسا معاون اول رییس جمهوری یا مامور مذاکره مستقیم با آمریکا هم بشود. اگر هم قرار باشد برود میرود و این هر دو از اراده محمد باقر قالیباف خارج است!
مهمترین تفاوت جواد ظریف با باقر قالیباف در این است که اعتبار اولی به حکمی که مسعود پزشکیان به او اعطا کرده نیست و بدون آن نیز در جامعه و دانشگاه و روابط بینالملل اعتبار و اشتهار دارد. مگر آن که یک قانون دیگر تصویب کنند. قانون خانه خالی که برای مردم خانه نشد. فرزند آوری هم که بچه زیاد نکرد لااقل هی به ظریف گیر بدهند!
تاریخ ایران مشحون از نخبه کشی است ولی حذف و طرد افتخاری نمیآفریند. از خالصسازی مورد علاقه آقایان و آن سه سال هم دو وزیر بیرون آمد که به تازگی نه به عنوان مطلع که در جایگاه متهم اقتصادی در دادگاه نشستند. شریک آن خالصسازی مجلس اقلیت بود. مجلسی که اگر ریاست آن برای آقای قالیباف راضیکننده بود دنبال ریاست جمهوری نبود!
صریح این که بازنده این بازی بیتردید آقای فالیباف است چرا که اگر همین حالا قالیباف و ظریف هر دو کاندیدای ریاست جمهوری شوند آرای آنان مطلقا قابل قیاس نیست و مردم با عمق وجود خود دریافتهاند که از مجلس انقلابی ۴ سال قبل و تازهکار امروز نه آبی برای مسکن گرم میشود و نه ژستهای خودرویی را جدی میگیرند و میدانند تا روابط بین الملل اصلاح نشود اقتصاد و معیشت درست نخواهد شد چون معیار قیمت دلار است و با تنش قیمت دلار بالا میرود و هر افزایش دستمزدی را میبلعد و چون بر خلاف تصور آقای رییسی اقتصاد به برجام و دیپلماسی گره خورده. دلیل بزرگتر این که این شایعه درگرفته که موضع قالیباف واکنشی بوده به تغییری در نهادی زیر مجموعه وزارت کار و رفاه.
با این اوصاف ظریف بماند به سود قالیباف نیست. برود هم نیست. چون ظریف بیعنوان معاون راهبردی باز به پزشکیان مشاوره میدهد. اما قالیباف از بالای مجلس پایین بیاید و نماینده عادی مجلس شود اثرگذاری چندانی ندارد.
تنها دستاورد او از شکستن وفاق میتواند این باشد که اصولگرایان رادیکال و تریبون اصلی که به خاطر کاندیداتوری و رقابت با جلیلی در مرحله اول و کنار نرفتن او را مقصر می دانند دست از سر او بردارند. هر چند پایداریها با او بر سر مهر بیاید نیز خطای محاسباتی است چون هر کاری کند دلشان با او صاف نخواهد شد.
نکته آخر این که کاش در کنفرانس خبری روز چهارشنبه خبرنگاری جسارت به خرج میداد و میپرسید آیا راست است که فرزند شما (اسحاق) از کانادا تابعیت دایم خواسته بود و اگر آری چنانچه دولت کانادا موافقت کرده بود آنگاه آیا شما هم میتوانستید در این جایگاه ادامه دهید یا نه؟ مهمتر این که واقعا تفاوت ندارد که تابعیت قهری و به تبع اقامت و مأموریت پدر باشد تا این که مستقلا صورت گرفته باشد؟ شاید آن گاه این بحث بالا میگرفت و یکی هم میپرسید آیا با این قانون دکتر مصطفی چمران میتوانست معاون نخستوزیر و وزیر دفاع ملی و نماینده مجلس و نماینده امام در شورای عالی دفاع باشد یا نه؟ او که از همسر آمریکایی فرزندانی داشت که آمریکایی به حساب میآمدند؟