صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۰۱۳۸۳۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۲۵ آبان ۱۴۰۳ - 15 November 2024

پیش بینی دولت دوم دونالد ترامپ / تمرکز آمریکا بر تقویت بازدارندگی بدون ورود به جنگ با ایران

سیاست خارجی دونالد ترامپ در دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش با تأکید بر تقویت استقلال آمریکا و کاهش وابستگی به متحدان، رویکردی ملی‌گرا و تا حدی تهاجمی داشت. او با استفاده از تهدیدات و تعرفه‌ها سعی در متعادل کردن قدرت در روابط بین‌المللی کرد و پیمان‌هایی همچون توافق ابراهیم را برای منافع مشترک کشور‌های خاورمیانه با اسرائیل به ثمر رساند. با این حال، دوره دوم او احتمالاً به سمت رقابت بیشتر در ناتو، پشتیبانی غیرمستقیم از حملات اسرائیل به ایران و سیاست‌های شخصی‌محورتر گرایش خواهد داشت.
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده مشغول انتصاب افراد وفادار به سمت‌های کلیدی در دولت جدید خود است. طبق گزارش‌ها، او اخیراً سناتور مارکو روبیو را برای تصدی وزارت امور خارجه و مایک والتز را به عنوان مشاور امنیت ملی انتخاب کرده است. اما فراتر از این انتصابات، آیا می‌توانیم تصویری جامع از سیاست خارجی ترامپ در دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش ترسیم کنیم و دریابیم که کدام رویکرد‌ها ممکن است در دوره دوم پیگیری شوند؟
 
به گزارش فرارو به نقل از فارن پالیسی، برای بررسی این موضوع، با کوری شاکه پژوهشگر برجسته محافظه‌کار و از منتقدان سرسخت ترامپ و دولت بایدن گفتگو کردم. کوری شاکه سابقه خدمت در مقام‌های کلیدی وزارت خارجه، وزارت دفاع و شورای امنیت ملی ایالات متحده را در کارنامه خود دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید، چکیده‌ای ویرایش‌شده از این گفتگو است.
 
*ابتدا نگاهی به دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ بیندازیم و سیاست خارجی او را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 
سیاست خارجی ترامپ در دوره اول به سطح بالایی از آشفتگی و بی‌ثباتی شناخته می‌شد. با این وجود، همان‌طور که تام رایت در سال ۲۰۱۶ و اخیراً الیزابت ساندرز اشاره کرده‌اند، اصول کلی سیاست خارجی ترامپ نسبتاً قابل پیش‌بینی است. او تعرفه‌ها را ابزار موثری برای فشار به دوستان و دشمنان می‌داند و بر این باور است که متحدان نه تنها راهی برای کاهش تهدیدات امنیتی؛ بلکه باری اضافی بر دوش آمریکا هستند. همچنین، ترامپ مهاجرت را تهدیدی جدی برای فرهنگ و اقتصاد کشور می‌پندارد.
 
شواهدی از تعهد او به وعده‌های انتخاباتی‌اش در دوره اول مشهود است؛ چرا که تلاش‌های بسیاری برای تحقق شعارهایش به کار گرفت. بررسی سخنانش در کارزار‌های انتخاباتی نشان می‌دهد که ترامپ از تجمعات عمومی به‌خوبی بهره می‌برد تا میزان حمایت مردمی از اولویت‌هایش را بسنجد. او در کنار محدودیت مهاجرتی برای مسلمانان، در حوزه روابط با متحدان با اتخاذ مواضع تنش آفرین بار‌ها تعهد آمریکا به ماده ۵ ناتو را زیر سوال برد و حتی تهدید کرد که اگر این کشور‌ها سهم بیشتری از هزینه‌های دفاعی را تقبل نکنند، نیرو‌های آمریکایی را از اروپا، ژاپن و کره جنوبی خارج خواهد کرد.
 
*یکی از چالش‌های تحلیل دوره نخست  دولت ترامپ این است که او گاه تهدید‌های بزرگی مطرح می‌کند، اما در عمل انعطاف بیشتری از خود نشان می‌دهد. نظر شما در مورد این مسئله چیست؟
 
با این تحلیل موافقم. ترامپ در محافل خصوصی تاکید کرده که با تهدید اروپا به عدم تعهد آمریکا در ائتلاف، در پی ایجاد توازن قدرت و مسئولیت‌پذیر کردن متحدان است. این ادعا تا حدی درست است، اما آنچه ترامپ و مشاورانش نادیده می‌گیرند، این است که زیر سوال بردن تعهدات ائتلافی، باعث افزایش عدم اطمینان می‌شود و ممکن است دشمنان را به سنجش عزم ما برای عمل به این تعهدات ترغیب کند. این رویکرد همچنین باعث می‌شود که همراهی متحدان در سایر سیاست‌های ما پرهزینه‌تر شود؛ چرا که اگر آنها بیشتر بر دفاع از خود متمرکز شوند، احتمال کمتری دارد که در اولویت‌های اصلی ما، مثل مقابله با تهدیدات چین، به ما کمک کنند.
 
*البته ترامپ بر این باور است که غیرقابل پیش‌بینی بودن یا به قول خودش «دیوانگی» او، یک نقطه قوت است؛ نظر شما در این مورد چیست؟
 
بله همینطور است. بی‌شک باید به برخی نکات مهمی که در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ دستاورد‌های برجسته‌ای محسوب می‌شوند، اشاره کنم. از مهم‌ترین این دستاوردها، پیمان ابراهیم بود؛ پیمانی که به واسطه آن، ترامپ توانست کشور‌های عربی منطقه خاورمیانه را متقاعد کند تا به‌صورت علنی از منافع مشترک خود با اسرائیل حمایت کنند و به همکاری و به رسمیت شناختن متقابل متعهد شوند. این توافق به‌راستی تحولی بنیادین در مناسبات خاورمیانه پدید آورد.
 
نکته قابل توجه دیگر این است که برخی از متحدان ایالات متحده، از جمله هند، در واقع ترجیح می‌دهند با دولت ترامپ همکاری داشته باشند تا با دولت بایدن. بسیاری از کشور‌های آسیایی از تکرار مکرر توصیه‌های دولت بایدن درباره دموکراسی داخلی خسته شده و از وعده‌هایی که به نتیجه نرسیده‌اند، دلسرد شده‌اند. در خارج از اروپا، برخی متحدان چنین احساس می‌کنند که دولت بایدن در مقایسه با دولت ترامپ بهبود ملموسی در روابط ایجاد نکرده است.
 
*در دوره دوم ترامپ، چه تغییراتی در سیاست خارجی او قابل انتظار است؟ و در کدام حوزه‌ها ممکن است رفتاری غیرقابل پیش‌بینی داشته باشد؟
 
به نظر می‌رسد که در صورت بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، امنیت اروپا با تغییرات اساسی روبه رو شود.  احتمال دارد که میان کشور‌های عضو ناتو، رقابتی برای جلب نظر ترامپ شکل گیرد، به‌ویژه در میان کشور‌هایی که می‌خواهند بر بی‌اعتنایی او به اروپا غلبه کنند. لهستان و ایتالیا، با وجود عدم علاقه ترامپ به اروپا، احتمالاً در صدر این رقابت خواهند بود. همچنین، ممکن است مجارستان و حتی روسیه نیز به این دسته بپیوندند.
 
بعید نیست که دولت ترامپ، اسرائیل را برای تخریب زیرساخت‌های هسته‌ای ایران تجهیز کند. هرچند گمان نمی‌کنم ترامپ خود تمایل به آغاز چنین حمله‌ای داشته باشد؛ او به‌کارگیری نیروی نظامی را می‌پسندد، اما از حمله مستقیم به ایران پرهیز می‌کند. با این حال، ممکن است ابزار‌های لازم را در اختیار اسرائیل بگذارد تا از دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای جلوگیری کند.
 
به نظرم احتمال دارد تعاملات بین‌المللی بیشتری از جنس روابط شخصی شکل بگیرد. ترامپ احتمالاً در نشست‌های چندجانبه شرکت نخواهد کرد و ترجیح خواهد داد که به‌طور مستقیم و در سطح ریاست‌جمهوری با کشور‌های دیگر وارد ارتباط شود، برخلاف بایدن که مدیریت این روابط را به وزرای دفاع یا امور خارجه واگذار می‌کند.
 
*چرا نسبت به سیاست خارجی بایدن این‌چنین انتقاد دارید؟
 
نخست باید گفت که فاصله زیادی میان سیاست‌های اعلام‌شده بایدن و ابزار‌هایی که برای تحقق آنها به کار می‌گیرد، وجود دارد؛ همچنین، ریسک‌هایی که او برای دستیابی به این اهداف می‌پذیرد، اغلب ناکافی به‌نظر می‌رسد. برای مثال، ما یک استراتژی امنیتی برای سه منطقه داریم، اما نیروی نظامی‌مان تنها پاسخگوی نیاز‌های یک منطقه است. کنگره تاکنون ۲۵ میلیارد دلار به اولین بودجه دفاعی بایدن اضافه کرده، ۴۵ میلیارد دلار به بودجه دوم و احتمال دارد حداقل ۲۳ میلیارد دلار به بودجه سوم او افزوده شود. این امر نشان می‌دهد که بایدن در عمل نیروی نظامی لازم برای حمایت از سیاست‌هایش را به‌طور کامل تأمین نکرده است.
 
او از پذیرش ریسک‌هایی که برای اجرای استراتژی‌اش ضروری است، پرهیز می‌کند و این رویکرد در شیوه‌ی حمایت او از اوکراین پس از تهاجم روسیه به‌وضوح نمایان است. متحدان اروپایی آمریکا — از جمله نروژ، دانمارک، هلند و بریتانیا — با وجود مخاطرات بیشتر، با شجاعت بیشتری در ارسال تسلیحات به اوکراین عمل کرده‌اند. برای مثال، دانمارک تمامی تانک‌های خود را به اوکراین فرستاد. در مقابل، ایالات متحده تنها زمانی تصمیم به پذیرش این سطح از ریسک گرفت که تحت فشار متحدان اروپایی قرار گرفت. از نظر من، این محافظه‌کاری محتاطانه یکی از ضعف‌های مهم سیاست بایدن بوده و اعتبار آن را تضعیف کرده است.
 
علاوه بر این، رئیس‌جمهور تمایلی نداشته تا به مردم آمریکا توضیح دهد چرا این ریسک‌ها ضروری هستند. برای نمونه، بایدن چندین بار اعلام کرده که در صورت حمله چین به تایوان، ایالات متحده نیروی نظامی اعزام خواهد کرد، اما هیچ تلاشی برای تغییر نگرش عمومی در مورد اهمیت مقابله با چنین تهدید‌هایی نکرده است. این امر باعث می‌شود سیاستی که او اعلام کرده، در عمل بدون حمایت عمومی نتواند محقق شود، به‌ویژه اگر دشمنی او را به چالش بکشد.
 
*اجازه دهید به اصول اساسی بپردازیم. سیاست خارجی محافظه‌کارانه باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
 
سیاست خارجی محافظه‌کارانه باید در گام نخست بر تقویت آمریکا تمرکز کند تا کشور بتواند از خود و منافعش محافظت کند. این شامل ایجاد یک پایه اقتصادی و سیاسی پایدار، تقویت همبستگی و حمایت عمومی داخلی، و داشتن نیروی نظامی کارآمد است.
 
دومین ویژگی سیاست محافظه‌کارانه، توجه به اصول اقتصادی است. پویایی و استحکام اقتصاد آمریکا پایه و اساس سایر نقاط قوت آن است. تعرفه‌ها در واقع مالیاتی بر مصرف‌کنندگان است نه بر تولیدکنندگان و به‌طور معمول به افزایش تورم دامن می‌زنند؛ مسئله‌ای که مردم آمریکا در انتخابات اخیر به‌صراحت به آن هشدار دادند.
 
سومین اصل اساسی محافظه‌کاری این است که دستیابی به اهداف جهانی با همکاری دیگر کشورها، بسیار کم‌هزینه‌تر است. برای جلب مشارکت سایر کشورها، یا باید بر منافع مشترک تکیه کنیم یا از قدرت نرم آمریکا بهره ببریم؛ یعنی دیگران بخواهند ما موفق شویم و شکست دشمنان ما را خواستار باشند. در اینجا بین‌المللی‌گرایی اهمیت زیادی پیدا می‌کند. یک رویکرد صرفاً معاملاتی نسبت به دوستان و متحدان، پشتیبانی آنها از ما را دشوار می‌کند و در نتیجه هزینه دستیابی به اهداف جهانی ما را افزایش می‌دهد.
 
*به نظر شما، ترامپ با بحران اوکراین چگونه برخورد خواهد کرد؟
 
به‌طور کلی، دولت ترامپ به سرنوشت اوکراین اهمیت زیادی نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد این بحران هر چه زودتر پایان یابد. به همین دلیل، احتمالاً هر دو طرف را برای دستیابی به توافقی سریع تحت فشار خواهد گذاشت. امیدوارم که ترامپ تهدید خود را عملی کند و اگر روس‌ها به میز مذاکره نیایند، او محدودیت‌ها را بردارد و کمک بیشتری به اوکراین ارائه دهد تا این کشور بتواند جنگ را ادامه دهد. با این حال، اگر جِی‌دی ونس، معاون ریاست جمهوری منتخب، در سیاست‌گذاری مؤثر باشد، او نه تنها به اوکراین بی‌تفاوت است، بلکه مخالف تلاش‌های اوکراین برای بازپس‌گیری سرزمین‌های خود نیز خواهد بود.
 
*در مقاله اخیرتان اشاره کردید که پیوستن کره شمالی به جنگ روسیه در اوکراین نشانه ضعف غرب است. آیا ترامپ می‌تواند یا می‌خواهد در این زمینه تغییری ایجاد کند؟
 
امیدوارم که دولت ترامپ به ضرورت احیای بازدارندگی توجه کند. یکی از راه‌های مؤثر این است که به کره شمالی هشدار دهد که اگر نیرو‌های خود را از درگیری با روسیه خارج نکند، با پیامد‌های جدی در شبه‌جزیره کره مواجه خواهد شد. البته رابطه شخصی ترامپ با کیم جونگ اون می‌تواند این روند را پیچیده کند.
 
*وضعیت خاورمیانه چطور خواهد بود؟ با توجه به جنگ اسرائیل در غزه و لبنان و همچنین مسئله ایران، فکر می‌کنید شرایط چگونه تغییر خواهد کرد؟
 
مشاوران ترامپ به نظر می‌رسد در دو دسته قرار دارند: گروهی که خواهان حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران هستند و گروهی که از دخالت نظامی خارج از کشور اجتناب می‌کنند.
 
این مسئله ممکن است به اینجا ختم شود که آمریکا امکانات لازم برای نابودی برنامه‌های هسته‌ای ایران را در اختیار اسرائیل قرار دهد. استراتژی اسرائیل در تضعیف حزب‌الله و حماس باعث شده تا موازنه قدرت در خاورمیانه تغییر کند و نفوذ استراتژیک ایران در استفاده از نیرو‌های مقاومت برای تهدید اسرائیل کاهش یابد. میان تمایل به دوری از جنگ و تلاش برای احیای بازدارندگی و حمایت از اسرائیل تناقضی وجود دارد. احتمالاً شاهد اقداماتی مانند ترور قاسم سلیمانی یا حملاتی به نیروهای روسی در سوریه خواهیم بود که راه‌حلی برای این تنش داخلی است. در همین راستا، دولت ترامپ ممکن است علاقه و توجه کمتری به وضعیت فلسطینی‌ها داشته باشد.
 
*اگر دوره اول ترامپ، دوره بایدن و اکنون دوره دوم ترامپ را کنار هم بگذاریم، چگونه این عوامل می‌توانند نظم جهانی را تغییر داده و نفوذ آمریکا را کاهش دهند؟
 
 این سوال بسیار مهمی است. من نشانه‌ای نمی‌بینم که جهان به سمت «پسا‌آمریکایی» در حال حرکت باشد. اقتصاد آمریکا نه تنها از چین پیشی گرفته، بلکه اگر نقش دولت در برخی حوزه‌ها کاهش یابد و تولید انرژی در آمریکا در اولویت قرار گیرد، این برتری حتی افزایش خواهد یافت. اقتصاد آمریکا نه تنها از چین، بلکه از تمامی اقتصاد‌های گروه جی ۷ نیز پیشی گرفته است و احتمالاً برتری دلار نیز تقویت خواهد شد. مردم دلار را به خاطر علاقه به سیاست خارجی آمریکا نگه نمی‌دارند، بلکه به عنوان یک ذخیره اقتصادی به آن اعتماد می‌کنند. این اعتماد به دلار به دلیل ثبات، پویایی و نوآوری اقتصادی آمریکا بیشتر می‌شود. حتی عملکرد ناپخته سیاست خارجی آمریکا نیز تأثیر زیادی بر این روند نخواهد گذاشت. تهدید اصلی این نیست که نفوذ آمریکا کاهش یابد، بلکه این است که قدرت آمریکا به شکلی سنگین‌تر و حتی ناخوشایندتر بر دیگر کشور‌ها اعمال شود.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200