تا به حال به این فکر کرده اید که چرا وقتی باران می بارد، دوست داریم یک موسیقی غمگین گوش دهیم؟ چرا وقتی تنها هستیم یا کمی محزون یا حتی خشمگین و عصبانی، دست و دلمان می رود در پی گوش دادن به یک موسیقی غمگین؟
به گزارش همشهری آنلاین، چه مغناطیس و جذبه ای به عنوان مثال در ترانه “Tears in Heaven” اثر اریک کلاپتون یا آثار لئونارد کوهن وجود دارد که وقتی گوش می دهیم انگار که با عمیق ترین احساسات خود درگیر می شویم، جهان متوقف می شود و ناخودآگاه به خود و جهان اطراف مان با حس و حال متفاوتی گوش می دهیم.
غم و اندوه یک احساس اولیه است که در همهی فرهنگها به طور مساوی بیان و درک می شود. احساسات اولیه مانند خشم، شادی و غم ذاتی و جهانی هستند.
درک احساسات اولیه در موسیقی بسیار سریع است و نیازی به آموزش موسیقی ندارد. به عنوان مثال، شنیدن اجرای غمگین ویولن سل احساسی از غم و اندوه واقعی را در شنونده ایجاد می کند.
مهمترین نشانه های موسیقایی برای بیان غم و اندوه در موسیقی عبارتند از: ناله هایی از سر ندامت، گفتگویی خودمانی با پروردگار، طلب دوستی و کمک در زندگی؛ افسوس خوردن از دوستی و و عشقی از دست رفته؛ احساس تشویش و اضطراب از عمیق ترین اندوه های روح، ناامیدی کودکانه، افسردگی شدید در تاریک ترین شرایط روح؛ هر گونه ترس و تردید درونی و غیره.
این حالات و احساسات چه در گام های موسیقی غربی به ویژه گام مینور، و چه در دستگاه های موسیقی ایرانی وجود دارند.
غم و اندوه به طور کلی احساسی منفی به حساب می آید. اما وقتی موسیقی غمگین گوش می دهیم آن را در زمینه زیبایی شناختی، لذت بخش می دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می شود.
شواهد انباشته نشان می دهد که لذت در پاسخ به موسیقی غمگین با ترکیبی از عوامل زیر مرتبط است :
موسیقی غمگین محرک قدرتمندی برای خاطرات نوستالژیک دوران گذشته است. این بازبینی انعکاسی از خاطرات نوستالژیک ممکن است خلق و خوی را بهبود بخشد، به خصوص اگر خاطرات مربوط به لحظات مهم و معنادار زندگی باشد (یعنی دبیرستان، دانشگاه).
ما از طریق تخیلات زنده از شیرینی این خاطرات لذت می بریم. با یادآوری لحظات خوب و همچنین غم از دست دادن آنها احساس خوبی پیدا می کنیم.
موسیقی احساسات جانشینی را در شنوندگان بدون پیامدهای زندگی واقعی ایجاد می کند. موسیقی به هدایت ناامیدی یا پاکسازی احساسات منفی مانند خشم و غم کمک می کند. این نوعی تعالی است.
وقتی به موسیقی غمگین گوش میدهیم (یا فیلمی غمگین میبینیم)، از هرگونه تهدید یا خطر واقعی که موسیقی (یا فیلم) نشان میدهد، جدا میشویم. وقتی با احساس زیبایی یک موسیقی غمگین گریه می کنیم، جنبه عمیقی از خود عاطفی مان را تجربه می کنیم.
در سطح بیولوژیکی، موسیقی غمگین با هورمون پرولاکتین مرتبط است. ترشح این هورمون با گریه همراه است و به مهار اندوه کمک می کند.
موسیقی غمگین مغز را فریب می دهد تا با ترشح پرولاکتین، یک واکنش طبیعی و جبرانی را درگیر کند. در غیاب یک رویداد آسیب زا، بدن با ترکیبی لذت بخش از مواد افیونی باقی می ماند که جایی برای رفتن ندارد. پرولاکتین برای مقابله با درد روانی، احساس آرامش ایجاد می کند.
علت روانشناختی جالب دیگر آن تاثیر همدلی است.همدلی نقش بسزایی در لذت بردن از موسیقی غمگین دارد. همدلی را میتوان بهعنوان فرآیندی تعریف کرد که از طریق آن میتوانیم آنچه را که شخص دیگری تجربه میکند درک و احساس کنیم.
درواقع ما با گوش دادن به آهنگهای غمگین باکلام، میتوانیم با دردها و غمهای خواننده آن ارتباط برقرار کنیم و دردهایمان را در آینهی شخصی دیگر ببینیم.
وقتی متوجه میشویم که شخصی دیگر هم درگیر آن عواطف بودهاست احساس تنها بودن در این جهان را حس نمیکنیم و خواننده در قالب یک همدم همراه مجازی درمیآید که به ما احساس امنیت میدهد. زمانی که حمایتهای اجتماعی کاهش میابد موسیقی آن خلا را پر میکند.
ابراز غم و اندوه احتمالاً باعث حمایت و کمک دیگران می شود. به طور مشابه، گوش دادن به موسیقی غمگین ممکن است باعث ایجاد نگرانی همدلانه در افرادی شود که تمایل شدید به همدلی دارند.
موسیقی غمگین از طریق تنظیم خلق و خوی فواید روانی ایجاد می کند. موسیقی غمگین شنونده را قادر می سازد تا از موقعیت های ناراحت کننده (از هم گسیختگی، مرگ و غیره) رها شود و به جای آن بر زیبایی موسیقی تمرکز کند.
علاوه بر این، اشعاری که با تجربه شخصی شنونده طنین انداز می شوند، می توانند احساسات یا تجربیاتی را که ممکن است فرد قادر به بیان آن ها نباشد، صدا کند.
موسیقی این قابلیت را دارد که همراهی و راحتی را فراهم کند. مردم زمانی که در پریشانی عاطفی یا احساس تنهایی هستند یا زمانی که در حالات درون نگر هستند بیشتر به موسیقی غمگین گوش می دهند.
موسیقی غمگین را می توان به عنوان یک دوست خیالی تجربه کرد که پس از تجربه یک فقدان اجتماعی حمایت و همدلی می کند. شنونده از حضور صرف یک فرد مجازی لذت می برد که موسیقی آن را نشان می دهد، که در همان حال و هوا است و می تواند به مقابله با احساسات غم انگیز کمک کند.
به طور خلاصه، موسیقی توانایی اثبات شده ای برای تأثیرگذاری بر احساسات، خلق و خو، حافظه و توجه دارد. قدرت عاطفی موسیقی یکی از انگیزه های اصلی افرادی است که زمان، انرژی و هزینه زیادی را صرف آن می کنند .
توانایی موسیقی در بیان احساسات نیز دلیل کاربرد آن در موسیقی درمانی است. دانش در مورد راه هایی که در آن موسیقی غمگین لذت بخش می شود می تواند شیوه های موسیقی درمانی موجود برای اختلالات خلقی را بروز دهد.
اولین راهی که گوش دادن به موسیقی بر ما تأثیر می گذارد، تغییر پاسخ استرس ما است. برای مثال، در یک مطالعه، شرکتکنندگان بهطور تصادفی به موسیقی گوش دادن یا مصرف داروهای ضد اضطراب تقسیم شدند.
بیمارانی که به موسیقی گوش میدادند نسبت به افرادی که مواد مخدر مصرف میکردند، اضطراب و کورتیزول کمتری داشتند. مسلماً موسیقی ارزانتر از داروها است، برای بدن آسانتر است و عوارض جانبی ندارد.
در همین زمینه بسیاری از روان شناسان به کسانی که مبتلا به افسردگی هستند، توصیه اکید می کنند که از شنیدن موسیقی های غمگین پرهیز کنند و موسیقی شاد گوش دهند.