عصرایران؛ مصطفی داننده- امیر آقایی سیمرغاش را گرفت و پشت تریبون رفت. از اهالی فیلم "شنای پروانه" و خانوادهاش تشکر کرد. بعد لب به گلایه گشود. گلایه از زینب ابوطالبی مجری پرحاشیه تلویزیون.
«میخوام گلایه کنم از خانمی که در رسانه ملی گفت هر کی خوشش نمیاد بره...» تا خوشش نمیاد بره از دهن امیر آقایی خارج شد، تلویزیون صحبتهای این بازیگر را سانسور کرد و مجری شبکه نمایش جای امیر آقایی و سالن اختتامیه را گرفت.
صحبتهای سانسوری امیر آقایی اما به سرعت در فضای مجازی دست به دست شد. او گفته بود: «رفتن را به کسی خطاب می کنند که آمده باشد. ما که نیامدیم، ما بودیم و ریشه در خاک سرزمینمان داریم!»
محمد حسین مهدویان کارگردان فیلم "درخت گردو" هم وقتی سیمرغاش را گرفت سانسور شد چون جایزهاش را «پدران داغدیده سال ٩٨» تقدیم کرده بود به ویژه آنهایی که در مراسم تشییع پیکر سردار قاسم سلیمانی جان باختند.
شبکه نمایش صحبتهای فرشته طائرپور به عنوان یکی از داوران بخش نگاه نو را هم سانسور کرد. سانسور کرد ولی ما در فضای مجازی دیدیم که او گفته بود:« حضور ما در این سالن نشانه بی اعتنایی به حوادث تلخ اخیر نیست؛ نشانه اعتنا به آینده سینمای ایران است»
کاش تلویزیون به جای سانسور اصلا این مراسم را پخش نمیکرد. حداقل این حس به ما دست نمیداد که کسی پشت جعبه جادو نشسته است و مستقیما به شعور ما توهین میکند و میگوید تو حق نداری این حرفها را بشنوی.
تلخ تر از سانسور صحبتهای این بازیگر و آن کارگردان، حرفهای کودکان بازیگر فیلم خورشید بود. بازیگرانی که کودک کار هستند و مجید مجیدی آنها را از خیابان به پشت دوربین آورد. حرفهای آنها آتش به دلمان زد.
شمیلا شیرزاد بازیگر نوجوان فیلم خورشید با چشمهایی پر از اشک گفت:« من یک کودک افغانی هستم که در کشورم جنگ است و صلح نیست من در مترو برای گذران زندگی کار می کنم امیدوارم روزی برسد که در جهان هیچ کودک کاری وجود نداشته باشد.»
یک کودک به جای آنکه به مدرسه برود و با همسالان خود بازی کند به مترو میرود و کار میکند. خیلی از تهرانیها بارها صحنه دستفروشی کودکان در مترو را دیدهاند. کودکی که واکس به دست دارد و خم میشود و کفشهای مسافران را واکس میزند.
کودکان کار این روزها بیش از هر زمان دیگری قابل مشاهده هستند. پشت هر چراغی در هر پارکی، کودکی را میبینید که در هر حال دستفروشی است. تازه اینها کودکانی هستند که با چشم میشود آنها را دید. کودکانی هستند که در کارگاههای مختلف کار میکند و کسی از آنها خبر ندارد.
کودک نباید کار کند. چرا چتر دولت و نهادهای حمایتی وارد ماجرای کودکان کار نمیشوند؟ واقعا این کودکان را نمیبینند. خیلی از این کودکان شاید اگر یک سبد حمایتی به خانوادهشان تعلق بگیرد از شر خیابانها خلاص میشوند. منظور از سبد حمایتی این یارانههای 45 هزار تومانی یا امثال آن نیست. سبد حمایتی که قطار یک خانواده را در سرزمین تورم و گرانی به آخر ماه برساند.
جای کودک در خیابان نیست حتی اگر افغانستانی باشد. جای کودک در مدرسه است. در پارک در حال بازی است.
______________________
بیشتر بخوانید:
_________________________