نگاهی به آرای سید حسین نصر
علم و تکنولوژی و شادی در تمدن اسلامی

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش - «اسلام، علم، مسلمانان و فناوری» کتابی است در دفاع از اجزاء و ارکان سنت اسلامی و نقد علم و تکنولوژی مدرن. کتاب حاوی هفت فصل است که چهار فصل آن اختصاص دارد به گفت‌وگوهای مظفر اقبال با سید حسین نصر. ناشر کتاب هم انتشارات علمی و فرهنگی است.

 مظفر اقبال اندیشمندی اسلامی و نویسنده‌ای پاکستانی-کانادایی است که حدود بیست سال از سید حسین نصر جوان‌تر است. مظفر اقبال در فصل اول کتاب "بستر بحث" را برای خواننده تبیین کرده، در فصل دوم مقاله‌ای از سید حسین نصر می‌خوانیم با عنوان «مسالۀ منشأ کیهان-کیهان به‌مثابه موضوع مطالعه علمی»، چهار فصل بعدی حاوی گفت‌وگوهای نصر با اقبال است و فصل هفتم نیز متن یکی از سخنرانی‌های سید حسین نصر است با عنوان «جهان‌بینی اسلامی و علم مدرن».

علم و تکنولوژی و شادی در تمدن اسلامی

سنت‌گرایی اسلامی، روح منتشر در سراسر کتاب است و این ویژگی، هیچ عجیب نیست؛ چراکه سید حسین نصر، به قول عبدالکریم سروش، "پیامبر سنت‌گرایی در جهان اسلام" است.

 با این حال، خوانندۀ کتاب حتی اگر مدرنیستی شش‌آتشه هم باشد، پس از مطالعۀ نکته‌های بعضاً عمیقی که پروفسور نصر در نقد جهان مدرن مطرح می‌کند، دست کم لختی سر در جیب تامل فرو می‌برد یا آهی از سر حسرت برمی‌کشد که چرا زندگی مدرن امروزی‌اش عاری از آرامش و معنویت جهان قدیم است.

تکنولوژی جبر تاریخ است

اما جان کلام سید حسین نصر دربارۀ نسبت مسلمانان با علم و تکنولوژی جدید چیست؟ نصر در فصل سوم کتاب می‌گوید بیشتر مراکز قدرت در جهان اسلام، معتقدند "علم بیشتر یعنی قدرت بیشتر"؛ بنابراین جهان اسلام باید در فراگیری علم و تکنولوژی جدید کوشا باشد و حتی بکوشد که در این زمینه، همانند ژاپن، از غرب پیش افتد.

 اما نصر معتقد است که «تمدن اسلامی نمی‌تواند بدون تخریب خود کاملا از علم و تکنولوژی غربی تقلید کند.» پس، با توجه به گریزناپذیر بودن پاره‌ای از وجوه زندگی تکنولوژیک جهان مدرن، «مسلمانان باید در تسلط بر علوم غربی بکوشند، ولی چنین تسلطی باید با یک دید انتقادی مبتنی بر سنت عقلانی اسلامی همراه شود.»

 نصر رفتن از راهی جز این را سرآغاز مرگ تمدن اسلامی می‌داند. او شناخت مبانی علم و تکنولوژی جدید و سنجیدن آن‌ها در چارچوب جهان‌بینی اسلامی را شرط تداوم حیات اصیل اسلامی در روزگار کنونی می‌داند.

 نصر مثال می‌زند که تلفنِ همراه خلوت انسان با خدا را از بین می‌برد؛ چراکه «این وسیلۀ کوچک کاربرانش را ملزم می‌کند همیشه به آشوب جهان خارج وصل باشند.»

  نصر نیز همانند رضا داوری، در مواجهه با جهان غرب، قائل به جراحی و تفکیک نیست. وی می‌گوید: «من جزو کسانی‌ام که اصلا عقیده ندارند تمدن اسلامی می‌تواند قسمتی از تکنولوژی غربی را که خوب پنداشته می‌شود، انتخاب و ادعا کند که کاملا بی‌ضرر است و سپس قسمت‌های دیگر را رد کند. هر صورتی از تکنولوژی مدرن که اتخاذ شود، حتی اگر در سطح خاصی مثبت باشد، با خود آثار منفی خواهد آورد، اگرچه می‌توان برای کاهش این تاثیرات عاقلانه عمل کرد.»

 اینکه گزینش از تمدن غرب امکان‌ناپذیر است، سخنی نیست که فقط نصر آن را بیان کرده باشد. غرب‌شناسی احمد فردید و رضا داوری هم‌ چنین مدعایی را مطرح می‌کند. اما آنچه نصر را در این زمینه تا حدی از فردید و داوری جدا و به روشنفکران دینی نزدیک می‌کند، همین ایده است که می‌توان برای کاهش از تاثیرات منفی اخذ تکنولوژی مدرن، عاقلانه عمل کرد.

 در عین حال آنچه نصر را از روشنفکران دینی دور و به فردید و داوری نزدیک می‌کند، این نکته است که صورت‌های تکنولوژی مدرن از سوی جوامع اسلامی، از سر اجبار و ضرورت اتخاذ می‌شوند نه با شوق و رغبت.

   نصر می‌گوید: «ابعاد مشخصی از تکنولوژی غربی وجود دارد که دولت‌های مسلمان قصد اخذ آن‌ها را دارند... آرزو داشتم که اوضاع چنین نمی‌بود، ولی شرایط حاضر اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین حداقل باید برای فراهم آوردن نقد تکنولوژی مدرن و کاهش تاثیر منفی‌اش تا حد ممکن تلاش کرد.»

 

علم و دانشگاه اسلامی

سید حسین نصر به چیزی به نام "علم اسلامی" اعتقاد دارد اما مثل سایر افرادی که از این مفهوم دفاع می‌کنند، دقیق توضیح نمی‌دهد که علم اسلامی چیست. او برای بیان منظورش می‌گوید: «هیچ فیزیکدان مسلمانی نخواهد گفت که به کشفیات مکانیک کوانتوم بی‌توجه است... باید مکانیک کوانتوم را فهمید و سپس آن را مجددا به صورت کاملا متفاوتی با شیوۀ مکتب کپنهاگی تفسیر کرد. تفسیر این مکتب بر مبنای دوگانگی یا همان ثنویت فلسفۀ دکارتی است که خود این ثنویت، زیربنای تمام رویۀ علم مدرن را تشکیل داده است.»

 اما اینکه آن "تفسیر جدید و متفاوت" چیست، سوالی است که نصر پاسخی به آن نمی‌دهد. در واقع نصر می‌گوید فیزیک اسلامی مبانی‌اش با فیزیک جدید فرق دارد اما نمی‌گوید فیزیک اسلامی را چطور می‌توان تاسیس کرد.

  او حتی خطوط کلی "تفسیر متفاوت مکانیک کوانتوم" را نیز برای خواننده ترسیم نمی‌کند تا ما بدانیم وجه ایجابی سخنش دقیقا چیست. ولی نصر با امید رسیدن به علم اسلامی، دو تجویز هم در آستین دارد: «باید به اندازۀ کافی برای نشان دادن ایرادات علم مدرن شجاع باشیم... سپس قدم بعدی را‌ برداریم، یعنی ایجاد یک علم اسلامی بر مبنای سنت علمی خودمان.»

  او اگرچه نحوۀ این ایجاد و زایش را نمی‌تواند تشریح کند، اما احتمال آن را در تقویت آموزش سنتی بازمی‌جوید و می‌گوید: «ما به جای تقلید از موسسات آموزشی غربی... احتیاج داریم موسسات آموزشی اسلامی سنتی خودمان را تقویت کنیم... این همان چیزی است که باید در جهان اسلام، از مدارس مالزی گرفته تا مراکش، انجام شود.»

سید حسین نصر و تکنولوژی و شادی در تمدن اسلامی

  از این حیث، سید حسین نصر شهر قم را در مسیر رسیدن به علم اسلامی می‌داند و می‌گوید: «در مناطق خاصی مثل ایران نشانه‌های امیدوارکننده‌ای وجود دارد: مدارس جدید بسیاری بر برنامۀ آموزشی گسترده به طور مثال در قم به تازگی تاسیس شده‌اند.»

 پس نصر برای رسیدن به علم اسلامی، سه پیشنهاد دارد: نقد ایرادات علم مدرن، روی آوردن به سنت علمی تمدن اسلامی برای ارائۀ تفسیری جدید و متفاوت از داده‌ها و یافته‌های علم مدرن، تقویت مدارس و موسسات آموزشی اسلامی سنتی.

 وی دانشگاه‌های جهان اسلام را صرفا مقلد نظام دانشگاهی جهان غرب و این ویژگی را مانع دستیابی جهان اسلام به "علم اسلامی" می‌داند.

 اما "دانشگاه اسلامی" از نظر سید حسین نصر چگونه دانشگاهی است؟ پاسخ وی کوتاه و روشن است:

   «ممکن است شما از طرفی شریعت و از طرف دیگر علوم مدرن، جامعه‌شناسی مدرن و اقتصاد مدرن را آموزش دهید و این مجموعه را یک دانشگاه اسلامی بنامید، ولی به واقع این به معنای تشکیل دانشگاه اسلامی نیست. دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که در آن تمام موضوعات و دروس از نظرگاه اسلامی دیده و بررسی شوند و آموزش‌های اخلاقی و معنوی با آموزش عقلانی و دانشگاهی توأم شود.»

   با این حال نصر توضیح نمی‌دهد که چرا این نکته را مفروض گرفته است که تمام موضوعات و در‌س‌های رشته‌هایی مثل شیمی و زمین‌شناسی و میکروبیولوژی و مهندسی نفت و مهندسی برق را می‌توان از نظرگاه اسلامی بررسی کرد.

  تدریس مهندسی برق "از نظرگاه اسلامی"، اگر معنایی هم داشته باشد، ارائۀ این معنا بر عهدۀ پروفسور نصر است؛ اما جناب پروفسور از عهدۀ این کار برنمی‌آید و سخنانش در حد کلی‌گویی‌های هویت‌طلبانه باقی می‌ماند؛ به این معنا که او می‌خواهد بر هر دانش و هر نحوۀ تدریسی، رنگ اسلامی بزند ولی خودش هم نمی‌داند که چطور باید چنین کاری را انجام داد.

  وانگهی، سید حسین نصر توضیح نمی‌دهد که این مدعا را از کجا آورده است که اسلام دربارۀ مهندسی برق یا مهندسی آبیاری، نظری دارد. بر فرض که نظری هم داشته باشد، چه کسی می‌تواند مدعی شود که آن نظر را استخراج کرده؟ فقیه ناآشنا با مهندسی؟ یا مهندس نا آشنا با فقاهت؟

  اما حتی اگر چنین نظری قابل استنباط باشد، معلوم نیست چرا سید حسین نصر فرضش این است که این نظر آن قدر عمیق و جامع است که می‌تواند مهندسی برق اسلامی یا شیمی اسلامی پدید آورد.

  نکتۀ دیگر اینکه، وقتی کسی می‌گوید «تمام موضوعات و دروس {باید} از نظرگاه اسلامی دیده و بررسی شوند»، لابد چنین چیزی را ممکن می‌داند. حکم به امکان چنین امری، مستلزم آشنایی عمیق با "موضوعات و دروس" همۀ "علوم مدرن" است. و چون سید حسین نصر مثل سایر افراد فاقد این فضیلت است، بنابراین باید گفت سخن او برخاسته از دانایی و آگاهی نیست.

 

  تکنولوژی سنتی و تکنولوژی مدرن

سید حسین نصر تفاوت اصلی تکنولوژی سنتی و تکنولوژی مدرن را در نسبت این دو پدیده با عنصر "هنر" می‌داند. وی توضیح می‌دهد که کلمه technology از ریشۀ یونانی techne به معنی "ساختن" می‌آید و با واژه art (هنر) مرتبط است که از کلمۀ لاتین ars می‌آید و آن نیز به معنی "ساختن" است.

  نصر می‌گوید ساخته‌های دست بشر در جهان قدیم، محصول هنر بود و در واقع هنر، زندگی بشر را در جهان قدیم در بر گرفته بود و این دو ویژگی تاثیر عمیقی بر نفس آدمی می‌گذاشت. بنابراین، با انقلاب صنعتی نه فقط یک تغییر کمّی بلکه تغییری کیفی در زندگی بشر پدید آمد. یعنی محصولات لازم در زندگی بشر، اولا دست‌ساز نبودند، ثانیا سازندگان آن‌ها دیگر نه انسان‌هایی هنرمند بلکه ماشین‌هایی بی‌روح بودند.

 نصر می‌پذیرد که محصولات جهان جدید هم برآمده از هنرند ولی این هنر فقط نزد طراحان این محصولات وجود دارد نه نزد انبوه کارگرانی که در کنار ماشین‌های کارخانه‌ها مشغول کارند تا محصولی به تولید انبوه برسد و نیاز مصرف‌کنندگان پرشمار را برآورده سازد.

  پیشه‌وران سنتی در اصفهان و دمشق، هنرمندانی هستند با دانش فنی لازم؛ ولی در کارخانه‌های ماشین‌سازی مدرن، کارگرانی بی‌هنر با دانش فنی بسیار کم در کنار ماشین‌های تولید محصول ایستاده‌اند و فقط چند دکمه را فشار می‌دهند؛ چراکه تمام دانش فنی در ماشین است.

  نصر می‌گوید:

 «تکنولوژی مدرن بیانگر نوعی انتقال دانش و هنر انسانی به ماشین است و اکنون گام بعدی همین فرآیند با کامپیوتر برداشته شده است؛ دانش موجود در مغز به ماشین انتقال یافته است. من دانشجویان زیادی دارم که دیگر املای صحیح کلمات را نمی‌دانند؛ برای اینکه در این کار به کامپیوتر تکیه می‌کنند... آن‌ها هیچ عملیات ریاضی‌ای را نمی‌توانند انجام دهند، چون کامپیوتر برای‌شان محاسبه می‌کند و به همین ترتیب به تدریج کامپیوتر ذهن را خالی می‌کند، همان طور که ماشین مهارت دست، چشم و دیگر اعضای بدن هنرمند و پیشه‌ور را تهی کرد. این کاری است که تکنولوژی مدرن می‌کند... این تکنولوژی ارتباط بین انسان و ابزار خلق اشیا را عوض می‌کند. بنابراین خلاقیت را از انسان می‌گیرد. عشق و علاقه به ایجاد اشیا محتوای معنوی کار را از بین می‌برد.»

   نصر این نکتۀ قابل تامل را هم مطرح می‌کند که کار عاری از خلاقیت، به ‌شدت خسته‌کننده و ملال‌آور است و همین موجب می‌شود که انسان مدرن به "تعطیلات" علاقۀ زیادی داشته باشد: «شما در جوامع سنتی به تعطیلات نمی‌رفتید. تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید؟ امروزه تعطیلات با زندگی درآمیخته است. تعطیلات آخر هفته هیچگاه مانند امروز ضروری نبوده است. این روزها بسیاری از مردم می‌گویند: من از دوشنبه متنفرم، شکر خدا که امروز جمعه است... این دیدگاه وجود دارد چون کار به خاطر ماشین از محتوای معنوی خالی شده است... آنچه ما امروزه سرگرمی... یا تفریح می‌نامیم... در گذشته با الگوی کلی زندگی یکی شده بود. دلیلی که سرگرمی (از جمله ورزش) قسمت بسیار مهمی از دنیای امروز شده و به عنوان یک واقعیت مستقل با آن رفتار می‌شود، این است که کار به خاطر ماشین مدرن خیلی غیر مفرح و خالی از حس تقدس شده است. کار با ماشین برای اکثر مردم چنان ملا‌ل‌آور شده که سرگرمی باید رخداد مستقل عمده‌ای باشد تا زندگی را تحمل‌پذیر سازد. در عمل، تفریحات برای بسیاری جایگزین دین شده است.»

سید حسین نصر و تکنولوژی و شادی در تمدن اسلامی

 

چه باید کرد؟

نصر پس از ترسیم گذشته‌ای عمیقا بهتر از امروز، به نقش مخرب تکنولوژی بر محیط زیست می‌پردازد و به مسلمانان توصیه می‌کند که هر تکنولوژی بیگانۀ جدیدی را به خدمت نگیرند و «فقط از آن‌هایی استفاده کنند که تاثیر منفی کمتری بر محیط زیست دارند.»

 وی در تبیین جهانی بودن اسلام می‌گوید: «ما باید کل شیوۀ زندگی خود را تغییر دهیم. ما و همۀ کسانی که روی این کرۀ خاکی‌اند باید به طور بنیادی تغییر کنیم و دربارۀ تکنولوژی به شیوۀ دیگری بیندیشیم. این‌جا همان جایی است که جهان اسلام می‌تواند نقش مثبتی بازی کند.»

 نصر می‌پذیرد که از تلفن و برق دیگر نمی‌توان اجتناب کرد اما می‌گوید مثلا در حوزۀ کشاورزی می‌توان از "فعالیت خطرناک" مهندسی ژنتیک پرهیز کرد و به کشاورزی سنتی روی آورد؛ چراکه موسسات عظیم کشت و صنعت را، برخلاف آنچه تبلیغ می‌شود، «نمی‌توان امیدی برای تهیۀ غذا برای همۀ جهان دانست.»

 پیشنهاد دیگر نصر، "حفظ بسیاری از طراحی‌های شهری سنتی در شهرهای اسلامی" است. در زمینۀ شهرسازی و معماری، نصر بر حفاظت از بافت شهرهای کوچکی مثل حلب و کاشان و یزد و نیز حفظ بافت سنتی شهرهای بزرگی چون قاهره و تهران استانبول تاکید می‌کند چراکه این بافت‌های سنتی روح معماری اسلامی را در خود دارند.

 وی همچنین استفاده از معماری اسلامی را در خانه‌سازی، روستاسازی و ساختن شهرهای کوچک در سرتاسر جهان اسلام توصیه می‌کند.

 علاوه بر این، نصر ترویج معماری سنتی را لازمۀ احیای شهرسازی اسلامی می‌داند و می‌گوید: «الان تنها یک دانشکدۀ معماری سنتی در جهان اسلام وجود دارد. این دانشکده در اردن واقع است... دانشگاه دیگری در جهان اسلام وجود ندارد که مدرک طراحی و معماری سنتی اعطا کند. اگر هم گفته می‌شود ما دانشکدۀ معماری داریم، منظور دانشکده‌ای مبتنی بر معماری غربی است. بنابراین ما باید تغییر و تحول را با داشتن دانشکده‌های بیشتر در معماری اسلامی شروع کنیم.»

 هر دو پیشنهاد نصر، چه در زمینۀ کشاورزی چه در زمینه شهرسازی، مصداق بازگشت به تکنولوژی سنتی‌اند. در واقع راه‌حل نصر پرهیز حتی‌المقدور از تکنولوژی مدرن و احیای تکنولوژی سنتی است.

 نصر این استدلال را نمی‌پذیرد که به علت رشد جمعیت کرۀ زمین، بازگشت به تکنولوژی‌های سنتی ناممکن است چراکه این تکنولوژی‌ها امکان تولید انبوه ندارند. او می‌گوید رشد جمعیت جهان، فقط تعداد مصرف‌کنندگان را افزایش نداده است بلکه تعداد تولیدکنندگان بالقوه را هم افزایش داده است؛ و اگر انسان مدرن دست از بی‌هنری کنونی‌اش بردارد، بسیاری از مصرف‌کنندگان می‌توانند هنر لازم برای تولید محصولات تکنولوژیک سنتی را کسب کنند و موازنه‌ای بین تعداد مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان در کل جهان پدید آید.

او تاکید می‌کند که کار مبتنی بر هنر موجب افزایش خلاقیت و معنویت در زندگی افراد می‌شود و ملال کار و مصرف‌گرایی بسیار را از زندگی آن‌ها بیرون می‌راند.

 

بازبینی شادی و فقر

کارل پوپر معتقد بود جوامع لیبرال دموکراتیک جهان غرب، بهترین جوامع بشری در طول تاریخ بوده‌اند؛ چراکه قبلا در هیچ کجای تاریخ، این حد از آزادی و رفاه و برابری محقق نشده بود. اما سید حسین نصر می‌گوید «هیچ جایی تفاوت فقیر و غنی بیشتر از جوامع کاملا صنعتی همچون آمریکا و بریتانیای امروز نبوده است.»

 وی امریکا را کشوری می‌داند که «رئیس یک شرکت سالانه بیش از ده میلیون دلار و سرایدار همان شرکت شرکت ده‌هزار دلار درآمد دارد» و در نفی جامعۀ آمریکا می‌گوید: «این اختلاف بسیار بدتر از اختلاف مهاراجه‌ها و رعایاشان در دوران حکومت بریتانیا در هند است.»

 با این حال نصر تاکید می‌کند  برخلاف تصور اقتصاددانان مارکسیست و کاپیتالیست، فقر را نمی‌توان ریشه‌کن کرد ولی می‌توان آن را کاهش داد و چنین کاهشی، با دستورات قرآن هم مطابقت دارد؛ اما لازمۀ آن این نیست که بین انسان و ابزار تولید فاصله بیفتد و انسان‌های تولیدکننده، جای خودشان را به ماشین‌ها بدهند.

   وی می‌گوید: «روستایی را در نظر بگیرید که ساکنانش در کنار طبیعت زندگی می‌کنند، آب طبیعی دارند، هوای پاکیزه‌ای دارند که از کوه‌ها، دشت‌ها و جنگل‌ها می‌آید. آن‌ها برای شاد بودن احتیاجی به تمام دارایی‌های شهر نیویورک ندارند... آن‌ها اگرچه کمتر ثروتمندند، ولی ممکن است به اندازۀ نیویورکی‌ها شاد باشند و قطعا در محیطی زیباتر از محله‌های شلوغ و فقیرنشین نیویورک زندگی می‌کنند. ما احتیاج داریم در کل نگرش‌مان به شادی و فقر بازبینی کنیم.»

  با این حال نصر دربارۀ مصائب جهان قدیم سکوت می‌کند و مثلا نمی‌گوید که آمار بالای مرگ‌ومیر کودکان در جهان قدیم، تا چه حد می‌توانست زایل‌کنندۀ شادی و خوشبختی روستانشینانی باشد که نزدیک طبیعت زندگی می‌کردند.

  او در مجموع به شیوۀ مارکسیست‌ها که دائما نابرابری اقتصادی در جوامع سرمایه‌داری را نشان می‌دهند تا حقانیت مارکسیسم را ثابت کنند، بر کاستی‌ها و مشکلات جهان مدرن انگشت می‌نهد تا ثابت کند جوامع سنتی جهان قدیم، جوامع بهتری بودند. ولی واقعیت این است که آن جوامع نیز مشکلات عمیق خاص خودشان را داشتند. حقوق و رفاه و طول عمر کمتر انسان‌ها، سه مشکل اصلی آن دوران بودند.

  اما جدا از نکتۀ فوق، آیا کسی هزار سال قبل از این می‌توانست مشکلات جوامع اسلامی و مسیحی را فهرست کند تا نهایتا این ایده را به کرسی قبول بنشاند که انسان باید بکوشد جوامع ماقبل تمدن‌های مسیحی و اسلامی را احیا کند؟

   بابت فقدان آرامش در جهان مدرن می‌توان افسوس خورد و چاره‌های مختصری هم اندیشید، ولی خیره شدن به مشکلات معاصر، مجوزی برای صدور فرمان عقبگرد یا "احیاء گذشته" نیست. بگذریم که این کار عملا هم ممکن نیست. اگر ممکن بود، دکتر نصر به جای زندگی در قلب مدرن‌ترین و تکنولوژیک‌ترین کشور دنیا (آمریکا) و تدریس در نزدیکی کاخ سفید، روستایی در هندوستان یا پاکستان را برای زندگی و تدریس انتخاب می‌کرد.