عصر ایران - مهرشاد سهیلی که امروز خبر محکومیت او به سه سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت، جزای نقدی و رد مال او توسط قوه قضائیه اعلام شد، سال ها تحت عنوان نوجوان حزب اللهی و انقلابی یکه تازی می کرد و در ظاهری موجه، دست به اقدامات مجرمانه ای از قبیل تملک اموال عمومی می کرد.
در این روایت تصویری، نگاهی داریم به آنچه گذشت، به امید آن که هیچ کس نتواند با چهره ای مومنانه و به اسم اسلام و انقلاب و ارزش ها، مردم مظلوم ایران را غارت کند.
حرف های دهن پر کن می زد
و مراسم مذهبی می گرفت و از دین هزینه می کرد
و به مناطق محروم می رفت و خود را حامی محرومان معرفی می کرد
و با مسوولان دیدار می کرد و با آنها عکس می گرفت؛ لشکری و کشوری!
و البته علاقه خاصی هم داشت به مدیران بانک ها!
و دیدار با علما را همیشه در برنامه داشت
و هنرمندان را هم از قلم نینداخته بود
و دفتر و دستک داشت و حکم صادر می کرد
یک روحانی را هم رئیس دفترش کرده بود که یکی از کارهایش تکذیب خبر مرگ او بود!
و پیام های تبریک و تسلیت صادر می کرد
و سایت پرو پیمانی هم داشت که در آن از مجاهدت هایش می نوشتند
و صدا و سیما و رسانه های اصولگرا برایش سر و دست می شکستند
و از او می خواستند برایشان خاطره بگوید
و اگر کسی به او می گفت بالای چشمش ابروست، موج تخریب و محکومیت علیه منتقد راه می انداختند
(نمونه اش ماجرای اظهارات فائزه هاشمی علیه مهرشاد سهیلی )
و زندگی پر خیر و برکتش (!) را کتاب کردند
و برایش پویش دلنوشته راه انداختند!
و حتی فیلم زندگی اش را ساختند
...و بازداشت شد
حکم دادگاه:
و این هم روش کار او که در این پست توضیح داده شده است:
و آیا قصه ریاکاران و گندم نمایان جو فروش تمام شد؟!
و یک سوال دیگر:
چطور این همه سال، مسوولانی که با او کار می کردند و این همه امکانات در اختیار یک نوجوان قرار داده بودند، متوجه قصه نشدند؟!
واقعا جای بسی تاسف دارد که ما همچنان به ظاهر بیشتر از باطن و تخصص اهمیت میدهیم
درد کنونی کشور ریاکاری و تظاهر و قدرت طلبیست