پارسینه - عزت الله ضرغامی، مدیرعامل سازمان صداوسیما در گفتگویی
مشروح با نشریه پنجره به بیان عملکرد خود در سالهای اخیر، حوادث بعد از
انتخابات ریاست جمهوری 88 و چالش ها و آسیب های صداوسیما پرداخت. متن این
گفتگو را از نظر می گذرانید:
***
بسیاری از مخاطبین رسانه و کسانیکه
پیگیر اخبار آن هستند، میدانند که شما اهل مصاحبه نیستید (و شاید برخی به
این مسأله نقد هم داشته باشند)؛ جناب مهندس چرا اینقدر کم مصاحبه میکنید
و چه شد که این فرصت را یافتیم که در خدمت شما باشیم؟
تشکر میکنم از زحمتی که متحمل شده و برای گفتوگویی کارشناسانه و دوستانه
تشریف آوردید. مطلب مورد اشاره شما درست است. فکر میکنم در طول این هفت
سال و چند ماهی که مسئولیت اداره سازمان صدا و سیما از سوی رهبر معظم
انقلاب بر عهده من گذاشته شده، مصاحبه اختصاصی با نشریات و خبرگزاریها
نداشتهام؛ تنها بهطور پراکنده در جلسات و نشستهایی که برگزار شده، به
سؤالات خبرنگاران پاسخ دادهام.
به عقیده من کار صدا و سیما بهگونهای است که حاصل آن روی آنتن رفته و
پیشروی همه مردم - اعم از 70 میلیون جمعیت داخل کشور و میلیونها نفر
مخاطب دیگر در سراسر دنیا - قرار میگیرد. بنابراین بهترین گفتوگو و بیان
عملکرد، خروجی رسانه است که مردم بر روی آنتن دریافت میکنند، به همین علت
سعی میکنم کمتر گفتوگو کرده و بیشتر عمل کنم. امروز اگر با نشریه خوب
پنجره گفتوگو میکنم، هم بهخاطر دوستی و رفاقت با عزیزان ادارهکننده این
نشریه است و هم اینکه احساس وظیفه کردم تا به بعضی از سؤالات مهم در
ارتباط با عملکرد سازمان و مدیریت آن پاسخ دهم.
گویا نگاه شما در نحوه مدیریت بر سازمان صدا و سیما، در همایشهای افق
رسانه که آخرین نشست آن با حضور رییس جمهوری برگزار شد، تجلی پیدا میکند؟
بله، از سال 83 حرکت جدیدی را در ارتباط با مدیران سازمان شروع کردیم، اصول
علمی مدیریت استراتژیک میگوید، برای اداره سازمان، باید فرصتها و
تهدیدها و همچنین نقاط قوت و ضعف داخلی، خوب احصا شود. تا بر اساس آن
راهبرد و سیاستها و برنامههای اجرایی تنظیم شود. بعد از شش ماه کار
مستمر، با حضور بسیاری از کارشناسان، اساتید دانشگاه و مدیران عالی و
میانی سازمان و تقسیم کار خوبی که صورت گرفت، نقاط قوت و ضعف سازمان و نیز
تهدیدها و فرصتهای پیشرو احصا شد، و بر این اساس اولویتهای راهبردی
تدوین شد؛ این که با چه توانمندیهایی باید از کدام نقطه به کدام نقطه
برسیم، تهدیدها را چگونه پاسخ دهیم و از فرصتها چگونه حداکثر بهره را
ببریم.
در مدت نزدیک به هفت سال، 23 نشست تخصصی افق رسانه برگزار شده است. فکر
میکنم برگزاری این نشستها میتواند الگوی خوبی برای همه دستگاهها باشد
تا از بیبرنامگی، ناهماهنگی و خدای ناکرده اختلافاتی که بهدلیل عدم
آگاهی نسبت به جهتگیریهای سازمان خود بین مدیران ارشد و مدیران میانی و
صف ایجاد میشود، جلوگیری کنند.
جلسات افق رسانه را میتوان نوعی نقد درون گفتمانی در سازمان بهحساب آورد
که بعضی مواقع گویا فراتر از نقد هم در آن انجام میشود. آیا این جلسات،
خروجی عملیاتی و کارگاهی هم دارد یا فقط در قالب تئوریک و مباحث جلسهای
برگزار میشود؟ آیا نتایج اینها را میتوانيم در رسانه مشاهده کنیم؟
افق رسانه، در واقع یک کارگاه آموزشی بزرگ است؛ کارگاه آموزشی بهمعنای
واقعی کلمه. ما در این جلسات سخنرانی نمیکنیم، بلکه بر اساس استراتژیها،
آخرین رویکردها و تاکتیکهای عملیاتی را برای همکاران توضیح میدهیم تا
حرکتهای بعدی سازمان دقیقا بر اساس این تاکتیکها و رویههای عملیاتی
شکل گیرد.
با این حساب قائلید که تمام مباحث مطرح شده در این جلسات، در رسانه ملی هم عملیاتی میشود؟
بله. تا حد بسیار زیادی. چون بهعنوان شاخص طرح شدهاند، عملیاتی میشوند؛
البته در حد انتظاری که ما از حرکت یک سازمان پیچیده مثل رسانه ملی
داریم. امروز افق رسانه بهعنوان فرهنگ سازمانی درآمده است. یکی از
آسیبهایی که در بسیاری از سازمانها وجود دارد این است که برای
راهبردهای خود مطالعات زیادی میکنند، کتابهای متعددی تألیف میکنند
ولی وقتی با مدیران آن سازمان صحبت میکنید، میبینید هیچ اطلاعی از
راهبردهای سازمانی خود و مصوباتی که هست و قوانینی که باید به آن عمل
کنند؛ ندارند. خیلی از آنها حتی یکبار کتاب استراتژیها و تحقیقات
سازمان خود را تورق نکردهاند.
و به تناوب دستور کار به روز میشود.
بله. بعنوان مثال ما در دوره دوم و بعد از ابلاغ مجدد رهبری معظم انقلاب و
توصیه ایشان به اولویت قرار گرفتن چهار اصل امید، آگاهی، دین و اخلاق؛ همه
بضاعت سازمان را یکسره در خدمت اجرای اینچهار اصل قرار دادیم. بنابراین
بحثهای افق رسانه را یکبار دیگر جمعبندی کردیم و با یک نگاه نو نسبت به
اولویت داشتن اینچهار اصل، مجددا بحثهای جدیدتری را با همکاری دوستان
آماده کرده و در اولین جلسه افق رسانه بهصورت دقیق مورد آنالیز و تحلیل
قرار دادیم و اولویتهای برنامهای را مشخص کردیم.
اشارهای داشتید به توصیه های مقام معظم رهبری، شما بهعنوان متولی رسانه
ملی، خودتان را در تحقق بخشی به خواستهها و دغدغه های رهبری انقلاب و
آن شاخصههایی که بر آن تأکید داشتند، موفق میدانید؟
از سال 83 به بعد، در جلسات افق رسانه و در جلسات متعدد سازمان، محوریت و
شاخصها همان فرمایشات رهبری است. برای تنظیم راهبردها و برنامههای
سازمان، رهنمودهای ایشان در همه حوزهها، منابع بسیار غنی و ارزشمندی
هستند. خوشبختانه این فرهنگ سازمانی در بخشهای مختلف سازمان امروز بسیار
خوب جا افتاده است، اما اینکه ما چقدر در این کار موفقیم، نیاز به ارزیابی
دیگران دارد.
میخواستم ارزیابی شما را در اینباره بدانم؟
تصور من این است که سازمان تمام تلاش خود را انجام داده و با توجه به
مجموعه بضاعتهایی که دارد، در حد مطلوبی موفق عمل کرده است. منتها ما با
اختلافسلیقهها هم روبهرو هستیم. خیلی مواقع شاهد این هستیم که دو نفر
از شخصیتهای فرهنگی که کاملا در اصول فرهنگی با هم اتفاقنظر دارند و هیچ
اختلافی بین آنها نیست، در یک مورد خاص، برداشتهایی کاملا متفاوت دارند
و این مسأله درباره تمامی پدیدههای رسانهای صادق است. بهعنوان مثال در
حوزه آگاهیبخشی و مصونسازی جوانان و نوجوانان - که وظیفه ماست آنها را
نسبت به آسیبها و خطراتی که در جامعه پیشرویشان است آگاه کنیم -
برنامههای متعددی ساخته میشود و نوعا این برنامهها از پرمخاطبترین
برنامهها در بین جوانان هستند. اگر فردی که با فرهنگ و زبان رسانه آشنایی
ندارد به صورت مجرد و انتزاعی یک قسمت از این برنامهها را ببیند، احساس
میکند که برخی از خط قرمزها به هم ریخته و یا اشاعه فحشا و سیاهنمایی
صورت گرفته؛ بنابراین بهصورت مجرد ممکن است اتهاماتی را متوجه آن برنامه
کند، ولی اگر با مطالعه دقیق و تحقیقات فشرده، رسالتهایی را که سازمان بر
عهده دارد بررسی کند و توضیحات را متوجه شود، میگوید که نه؛ این کار یک
کار لازمی بوده و اگر این کار را نمیکردید، باید پاسخگوی مردم میشدید.
اصلا مصونیت بخشی یا واکسینه کردن جامعه، مثل واکسنی که در پیشگیری پزشکی
مطرح است، یک مقدار درد دارد، تب و سردرد میآورد، ولی در آینده بدن را در
برابر بیماریهای سهمگین مصون میکند. آنچیزی که معمولا بهعنوان نقطه
ضعف قضاوت در مورد سازمان مطرح میکنیم، این است که قضاوتها نوعا بدون یک
نگرش جامع و سیستمی به تولیدات رسانه انجام میشود.
در طرحها و برنامه ریزیهای سازمان جهت تحققبخشی به دغدغههای مقام
معظم رهبری، در آگاهیبخشی بهجامعه موفق بودهاید. ولی شاخصههای دیگر
محل بحث هستند، بهخصوص در بحث دینمداری و اخلاق، ما ریزهکاریهایی را
داریم که در خیلی از برنامهها بهویژه برنامههای نمایشی رعایت
نمیشوند، طبق نظر شما باید یک پکیج را از ابتدا تا انتها با هم دید و
قضاوت کرد، اما رصدکننده هم خوراک آنی میگیرد و هم خوراک غایی و در لحظه،
جستوجوگر نقاط ضعف است.
حوزه اخلاق، حوزه پیچیدهای است. مثلا در مورد برنامههای نمایشی که اشاره
کردید، کارهای نمایشی به هر حال بر اساس درام مشخصی شکل میگیرند و
اقتضائات دراماتیکی داستان باید در نظر گرفته شود. هر قصه شخصیتهای
مختلفی دارد و تا آخر برنامه نباید معلوم شود که این شخصیتها چگونه
هستند، اینها بالأخره یک رفتاری با هم دارند. این رفتار بایستی باورپذیر
باشد. یعنی کسی که به قول غربیها بدمن «Bad Man» درام است، باید بهخوبی
ترسیم شده و یکسری خصوصیات داشته باشد. من اصلا نمیخواهم خطاهایی را که
صورت گرفته توجیه کنم. این مسأله در خیلی جاها برمیگردد به ضعف
داستانپردازی و شخصیتپردازی... .
در سازمان چهار حلقه برای کارهای نمایشی وجود دارد، حلقه اول، اتاق فکر و
نظریه پردازی است که باید به طراحی کار و سوژه برسد، حلقه دیگر حلقه بررسی
کارشناسی و تصویب. حلقه سوم نظارت بر فرآیند تولید است و حلقه چهارم آنتن و
نظارت بر خروجی کار یا محصول نهایی. مدیران گروهها بههمراه متولیان
امور هنری و بصری از کارگردان گرفته تا تهیهکننده و... در حلقه اول هستند،
اما بهنظر میرسد حلقه دوم که حلقه نظارت است و اتفاقا مهمترین حلقه و
اتصالدهنده همه حلقه ها با هم است و ورودی و خروجی را با هم تنظیم
میکند؛ آنچنان که باید و شاید به چشم نمیآید. سؤالی که پیش میآید این
است که خیلی از طرحهای اولیه که به سازمان میرسند، طرحهای خوبی هستند و
اگر درست پردازش شوند به نتایج خوبی هم میرسند، ولی در نهایت مخاطب خروجی
خوبی را مشاهده نمیکند. با توجه به حلقههای چهارگانه، این مسأله را
چگونه ارزیابی میکنید؟
نظارت امر بسیار مهمی است، بهویژه نظارت «درونزا» که در واقع نظارت در
فرآیند تولید و ارائه مشاورههای لازم جهت اصلاحات است. یکی از سیاستهای
ما در خصوص کارهای نمایشی، نظارت در مراحل مختلف است؛ از زمان شکلگیری
ایده تا نوشتن فیلمنامه و مراحل تصویربرداری و خروجی نهایی.ساز و کار آن
را هم فراهم کردهایم. از مرکز نظارت بر برنامهها تا نظارت سیما و
شبکهها.
ببینید وقتی یک روحانی میخواهد سخنرانی کند، اگر بگویند که شما در جنوب
شهر سخنرانی کن، مطالبی را در نظر گرفته و یک بیانی را انتخاب میکند و اگر
بگویند که در شمال شهر صحبت کن - با یک مخاطب خاص و در یک مجلس ختمی که
خیلی از کسانی که در آن حاضرند شاید سالی یکبار هم پایشان به مسجد باز
نشود - یک سبک دیگر صحبت میکند، یعنی یک سخنرانی ساده توسط شخصیتی که فقط
خودش است و بیان و علم و قدرت خطابهای که دارد، در فضاهای مختلف، تفاوت
دارد. حتی خیلی از مواقع منبری را میرود و وقتی تمام میشود با همه
مطالعهای که انجام داده، با خودش میگوید منبر نگرفت و خوب نبود و
نتوانستم حرفم را در این منبر بزنم. این مسأله وقتی وارد کار نمایشی میشود
بسیار پیچیدهتر میشود. 30 حرفه دست به دست هم میدهند تا یک کار نمایشی
ساخته شود. 30 صنف و 30 شغل تخصصی و سطح بالا با فنآوریهای جدید، همه
اینها باید با هم لینک و همراه و همفکر و هماهنگ باشند تا کاری که ساخته
میشود، کار خوبی از آب درآید. متن، کارگردان، نور، موسیقی، تدوین،
صحنهآرایی، چهرهآرایی و... همه باید درست باشند. بنابراین کار نمایش از
این جهت پیچیده است. لذا ما باید در نظر داشته باشیم که کارگردان و
تهیهکننده وقتی میخواهد فیلمی را بسازد مشکلات زیادی دارد تا خروجی کارش،
قابل توجه و مورد قبول باشد. نظارت در تمامی بخشها صورت میگیرد،
اتفاقا بعضی مواقع نظارتها خیلی سنگین است، وقتی شما پای صحبت هنرمندان
مینشینید میبینید که از نظارت گله میکنند. حالا ممکن است شما به من
بگویید که این نظارت، نظارت عالمانه و کارشناسانه نیست؟ اما من معتقدم نه،
اینطور نیست.
از طرف دیگر باید توجه داشت که بالأخره هنر پدیدهای است توأم با آفرینش،
هنرمند باید آزادی عمل احساس کند تا بتواند آنچیزی را که در فکر و روح و
روان دارد، بهخصوص در کار دراماتیک، خلق کند. لذا شما خیلی مواقع از
صبورترین هنرمندان هم این انتقاد را میشنوید که چرا مثلا این نظارت، بر ما
سخت میگیرد.
بحث من این نظارتی که شما فرمودید نبود. منظور من، نظارت سازمان بهعنوان
نهاد متولی برقراری ارتباط بین ورودی مجموعه با خروجی آنها بهخصوص در
محتواست. اما آن نظارتی که شما میگویید، نظارت و ممیزیهای بعضا
سختگیرانهای است که من هم به آن قائل نیستم.
بحث من هم همین بود، منتها نظارت در همه ابعاد منظورم بود. یک نظارت ممکن
است روی حجاب و آرایش و گریم و غیره باشد که در جای خود، سازمان روی آن
خیلی جدی است. داخل پرانتز این را بگویم که از روز اول، یکی از رویکردهای
بنیادی من روی مسأله حجاب بوده است؛ همین نگاه را در سینما هم داشتم،
متأسفانه بعضی از افراد مدعی امروز، آن موقع این حرکت جدی ما را زیر سؤال
میبردند و میگفتند آقای ضرغامی چرا به لباس و موی سر بند کرده است؟! من
همیشه میگفتم ما باید در همه حوزهها وظیفهمان را بهخوبی انجام دهیم؛
دستور اسلام، حجاب کامل است که حداقل آن پوشش کامل موی سر و عدم استفاده از
لباس تحریککننده است و این باید در همه فیلمهای سینمایی رعایت شود. شما
فیلمهای سینمایی سالهای مسئولیت من در معاونت سینمایی را نگاه کنید،
هیچکدام چنین مشکلی ندارند. بنده از روز اول در کار مدیریت سازمان روی این
موضوع خیلی سختگیری کردم. در آن زمان برای اولینبار جزوه ضوابط ظاهری را
با حضور تمام دست اندرکاران سیما تدوین کرده و بهطور جدی به اجرا
گذاشتیم.
خبری را شنیدم که شاید شما در جریان نباشید. اینکه آقای ضرغامی یک دستور درون سازمانی درباره حجاب داده. این مسأله درست است؟
نه، شایعه است. اینکه عرض میکنم مربوط به سال 83 و در مورد تولیدات
سازمان است. امروز با افتخار میگوئیم علیرغم همه تبلیغات دشمن در سطح
جامعه مشکل بدحجابی در سیما نداریم. برخی به ما انتقاد میکنند که زنهایی
که شما در تلویزیون نشان میدهید، با واقعیت خارجی جامعه مطابقت ندارند!
بله شما در خیابان که حرکت میکنید، بسیاری از زنها را طور دیگری
میبینید؛ ولی در تلویزیون - بازیگران سریالها و مجریها - آنگونه
نیستند؛ دلیلش این است که صداوسیما باید الگوسازی کند. ما اینجا الگوسازی
میکنیم، حجاب خوب را نشان میدهیم.
همین حجاب خوب باید متنوع
باشد. مصوبه کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم در خصوص ساماندهی مد و لباس، این
وظیفه را به عهده صداوسیما گذاشته که بتواند حجاب اسلامی را در مدها و
رنگهای متنوع و مختلف بهخصوص برای جوانان، معرفی کند تا اقبال بیشتری به
حجاب اسلامی شود. البته چادر حجاب برتر است و ما امروز در مورد بسیاری از
نقشهای نمایشی از چادر استفاده میکنیم که نسبت به گذشته بسیار افزایش
یافته و بهصورت یک فرهنگ غالب درآمده است که پیش از این در صداوسیما نبود؛
اما در کنار آن، ترویج حجاب اسلامی متنوع را طبق وظیفه قانونی خود انجام
میدهیم؛ حالا یک نفر سلیقهاش اینطور است که اگر یک روسری آبی ببیند خیال
میکند که این اشکال دارد، ولی نه هیچ اشکالی ندارد. برخی طرحهای زیبای
لباس و روسری و مقنعه کامل، هیچ اشکال شرعی ندارد و وظیفه ماست که این تنوع
را تبلیغ کنیم. اما اگر کسی بگوید که زنان جامعه، بهدلیل هزار مشکل
اجتماعی از جمله تأثیرپذیری فرهنگی، تصویری متفاوت با آنچه در فیلمها و
مجموعههای تلویزیونی به تصویر کشیده میشود، دارند، بازهم عقبنشینی
نمیکنیم و میگوییم که داریم برای جامعه الگوسازی میکنیم.
و حتما قبول دارید که در برخی برنامه ها هم مشکلاتی دیده میشود.
اگر استثنایی دیده شود، تخلف است. در هر کاری تخلف صورت بگیرد، برخورد شده و
اصلاح میشود. بعضی مواقع، بهخصوص در مورد کارهای تاریخی، کارگردان
اصرار میکند و میگوید که این صحنه را باید اینطور در بیاورم؛ در نتیجه
میبینیم که بعضی سکانسها حذف میشوند. در بعضی مواقع نگران میشوم وقتی
میبینم برخی دوستان و همفکران ما که باید در تحقق دستورات اسلامی و
سیاستهای فکری و عقیدتی پشتیبان رسانه ملی باشند؛ موضعی انتقادی
میگیرند، یعنی بهجای اینکه یک موضع حمایتی بگیرند که اگر صداوسیما
سختگیری کرده و این سکانس را حذف کرده بهخاطر مسأله حجاب و یا بهخاطر یک
کلام نامربوط بوده است خودشان تریبونی میشوند برای کسانیکه این مسأله را
زیر سؤال میبرند. این رفتار متناقض را معمولا در تریبونهای همفکران
خودمان میبینیم که قابل توجیه نیست.
در حوزه کارهای نظارتی، سختگیریهای ما زیاد است و در بسیاری از
برنامه ها وضعیت گریم خیلی بهتر شده است. الان کمتر میتوان آرایش را در
چهره بازیگران و مجریان دید و به واقع آرایش معنا ندارد. بازیگر باید گریم
متناسب با نقش را داشته باشد. امری که در گذشته بیشتر با آرایش انجام میشد
تا گریم. اما خیلی مواقع مسائل پیشبینی نشده و بیرونی باعث میشود تصور
کنیم تخلفی صورت گرفته است. ما گروههای نظارتی تشکیل دادیم. آنها سر
صحنه رفتهاند و از خانمهایی که مسئول این کار هستند، بازدید کرده و
دیده اند که هیچگونه آرایشی نیست، گریم هم بسیار منطقی و مطلوب است، اما
هنگام پخش به دلیل عدم تنظیم درست رنگهای مانیتورها و گیرندهها
احساس میشود که آرایش غلیظی صورت گرفته است؛ در واقع در کنتراست رنگ چنین
اتفاقی میافتد.
من هم با نظر شما موافقم؛ از نظر حجاب شرعی و عرفی در سازمان مشکل حادی
نداریم. ولی در بحث عفاف و حیا مشکلاتی وجود دارد، نه فقط در سیما که در
صدا هم هست. بهعنوان مثال ممکن است حجاب رعایت شده باشد اما شاهد حرکات،
لحنها و یا ورود به حریمهایی هستیم که عفاف و حیا را خدشهدار میکند.
حجاب، بخشی از عفاف است و بخش مهمی هم هست. در بحث روابط بین زن و مرد
بهخصوص در کارهای نمایشی، ما باید بیشتر کار کنیم. اغلب در گفتوگو با
شخصیتهای دینی، حوزههای علمیه و روحانیت یکی از مباحثی که مطرح میکنم
این است که در کار نمایشی رابطه بین زن و مرد را چگونه باید نشان داد؟
رابطه زن و شوهر، رابطه مادر و فرزند و یا رابطه صمیمی بین خواهر و برادر.
مردم از ما پذیرفتهاند که زنان را با حجاب کامل حتی در رختخواب نشان دهیم.
اما وقتی میخواهیم روابط عاطفی و حسی را نشان دهیم، چه باید بکنیم؟ در
کشور ما متأسفانه بعضی از نگاهها افراطی است. مثلا یک عالم مجتهد در یک
جلسه به ما گفت : اخبار گفتن خانمها چون یک عده را تحریک میکند خلاف
شرع است. و یا امام جمعه محترم دیگری میگوید فیلمهای خارجی بهدلیل
بیحجابی زنان، مطلقا نباید نشان داده شوند.
البته ما این نظرات را اجرا نمیکنیم، بهعنوان یک نظر محترم هستند، اما
ملاک ما نظرات حضرت امام (رحمتاللهعلیه) و رهبری (مدظلهالعالی) در این
زمینه است.
اما آیا واقعا یک گوینده خبر ممکن است برای عدهای تحریک کننده باشد؟ اگر
اینطور باشد، آن عده باید خودشان را اصلاح کنند! اگر کسی با نگاه کردن به
گوینده خبر دچار آزار و اذیت میشود یا نباید نگاه کند یا باید خودش را
اصلاح کند.
بهنظر شما آیا میتوان به خاطر برخی نکات مهمتر، از پارهای خط قرمزها صرفنظر کرد؟
به طور کلی نه! ولی اصل با محتوا و تأثیرگذاری نهائی پیام یک فیلم و یا
سریال است، سریال دکتر قریب از کارهایی بود که رهبری در یک جلسهای از آن
اعلام رضایت کردند.
این سریال مربوط به زندگی و خدمات دکتر محمد
قریب است و بسیاری از صحنه های این مجموعه در بیمارستان کنار مریضها،
پرستارها و منطبق با حال و هوای سالهای دور تصویر شده. شخصا همیشه
نگران نحوه نمایش این روابط بودم، بسیاری از روابط، روابطی عاطفی و حسی
بود؛ ولی رهبری فرمودند که این سریال کار خوبی بوده، نه اینکه اشکال
نداشته باشد. من چندینبار که از ایشان در مورد اینگونه مشکلات سؤال کردم،
رهبری فرمایش بسیار بلند و حکیمانهای داشتند و فرمودند: همه این ضوابط
باید رعایت شوند، ولی دقت کنید به آن پیام اصلی که منتقل میشود. در مورد
سریال یوسف هم به ایشان عرض کردم که آرایش همسر فرعون زیاد است و یک
جاهایی خود ما به آن اشکال داریم، ایشان فرمودند: اگر آن پیام کلی و معنوی
که منتقل میشود، برتری و تفوق خود را نشان دهد، این مسائل میتواند
قابلاغماض باشد.
پس شاخص در این زمینه تفوق پیام بر ظاهر است؟
بله. شاخص این است، اما این شاخص معنایش آن نیست که در آن زمینه زیادهروی
کنیم، من فکر میکنم ما در حوزه نمایش هنوز نیاز داریم که حوزههای علمیه و
شخصیتهای علمی ما کار کنند. بالأخره وقتی یک پدر و دختر، یک مادر و پسر،
یک زن و شوهر به هم میرسند، چه باید بکنند؟
ظاهرا شما تلاشهایی در این مسیر داشتید تا یکسری ایرادات را مرتفع کنید...
بله ما در این حوزهها خیلی کار کردیم، بهنظر من روز به روز روشهای
مناسبتری را با مبانی دینی تجربه میکنیم و خداوند هم توفیقات خوبی داده
است. نظرسنجیها نشان میدهد که تولیدات نمایشی مثل فیلم و سریال
بالاترین درصد جذب مخاطب را دارند. البته ممکن است بعضی برنامههای
گفتوگو محور بهدلیل شرایطی که دارند و در مقاطع خاص؛ مخاطب خیلی زیادی
داشته باشند که همین الان در صداوسیما برخی از آنها را داریم. اما
کارهای نمایشی نوعا مخاطب بالاتری دارند.
با توجه به نیازی که در کار نمایش احساس میشد و پیچیدگیهایی که داشت،
سرمایهگذاری ویژهای انجام دادیم، الان تقریبا تولید برنامههای نمایشی
ما نسبت به ابتدای دورهای که من آمدم، به بیش از پنج برابر رسیده.
حتی در حوزه تولید انیمیشن که کار پیچیده و سختی است و هزینه بالایی هم میخواهد، توفیقات خوبی داشتیم.
در زمینه پخش آثار نمایشی هم نسبت به گذشته رشد زیادی داشتهایم، یعنی در
سال 82 که سال قبل از مسئولیتم در رسانه ملی بود، پخش برنامههای نمایشی
حدود 3 هزار و 500 ساعت بود، اما امروز تقریبا بیش از 40 هزار ساعت پخش
برنامههای نمایشی داریم؛ یعنی بیش از 10 برابر. تنوع تولیدات ما در
حوزههای مختلف زیاد شده، تولید برنامههای نمایشی مانند فیلم، سریال و
انیمیشن پنج برابر سال 82 و میزان پخش برنامههای نمایشی بیش از 10 برابر
آن است. نسبت پخش سریال ایرانی به خارجی از نسبت 1 به 2 به نسبت 2 به 1
تغییر یافته و بسیاری از ساختارهای متنوع که نتیجه نوآوری همکاران برای
ارتباط مؤثر با مخاطب است با موفقیت همراه بوده است.
مثلا در
مجموعههای معارفی، سریالهای معارفی به معنای خاص که به موضوعات دینی و
معارفی بپردازد، نداشتیم. ما از سریال «کمکم کن» شروع کردیم، بعد
سریالهایی از قبیل او یک فرشته بود، آخرین گناه، روز حسرت، اغماء،
صاحبدلان و... ، مجموعههایی بودند که اتفاقا برای اولینبار موضوعاتی مثل
شیطان، برزخ و آخرت را موضوع قرار دادند که هیچوقت در یک سریال جذاب با
یک درام مشخص ارائه نشده بودند. البته این ایده، ابتدای کار سختیهای خودش
را داشت و با اعتراضات زیادی هم مواجه شد. مثلا در سریال اغماء ابتدا برخی
علماء اعتراض کردند، برخی از شخصیتها فکر میکردند اینکه ما شیطان را
نشان میدهیم یا به شیطان میگوییم الیاس، یعنی یک اسم مذهبی روی شیطان
گذاشتهایم، کار نادرستی است. در حالی که شیطان به صورتهای مختلف
درمیآید و طبیعی است وقتی میخواهد یک انسان مؤمن را منحرف کند، باید ظاهر
و اسم و همهچیزش شبیه او باشد.
برای اولین بار برنامههای شبانه از حالت اپیزودیک خارج شد و به صورت
یک قصه و درام واحد درآمد. این روند با سریالهایی مثل نرگس شروع شد و با
مجموعههایی مثل دلنوازان، رستگاران، ترانه مادری و... ادامه پیدا کرد که
اینها همه با مخاطبهایی نوعا بالای 70 درصد و رضایتمندیهایی بین 80
تا 90 درصد، جزو موفقترین برنامههای رسانه ملی بودند. در بسیاری از
حوزههای سیاسی ملاحظه میکنید که برخی نیازها به بهترین نحو در یک کار
دراماتیک صورت گرفته که نمونه هایش سریالهایی مثل «ارمغان تاریکی» یا
«مرگ تدریجی یک رؤیا» است. برخی مستندها مثل مستند گرگها که ماهیت
ضدانسانی و پلید منافقین را برای انسانهای فعلی و آینده روشن کرد نیز از
کارهای خوب سیاسی است.
در کارهای نمایشی، کمیت را بالا بردیم و همزمان با آن در ساختارها نیز
تنوع ایجاد کردیم. مثلا در مورد طنز، یکی دو گروه بودند که کار میکردند،
اما امروز حداقل 10 گروه هستند که کارهای خوبی ارائه میدهند. در کارهای
نمایشی اغلب فکر میکنیم هر کار نمایشی باید کاری فاخر مثل مختار باشد.
حالا نمیخواهم راجع به سریال مختار صحبت کنم، این سریال احتیاج به یک بحث
مستقلی دارد.
آن قدر در سریال مختار پیامهای سیاسی، حکومتی و درسها و عبرتهای
جامعه هست که به نظر من هر قسمت آن میتواند موضوع دهها سخنرانی و مقاله
قرار بگیرد. مختارنامه کار برجسته، فاخر و استثنایی است و آقای میرباقری،
یک ظرفیت استثنایی در کشور هستند و یک کار بینظیری را سامان دادند، کاری
که از هر لحاظ میتواند برای کارهای نمایشی کشور تراز باشد اما در کنار
این، مجموعهای داريم مثل ستایش و حتی دیگر سریالهایی که من نمیخواهم
اسم ببرم یا مجموعه های طنزی که ممکن است برخی از مخاطبان احساس کنند یک
مقدار سطحی است، ولی آنها هم مخاطب خاص خودشان را دارند و با
رضایتمندیهای بالا. برخی دوستان بعضا به ستایش برخی برنامههای
ماهوارهای میپردازند که غیر از ابتذال و نمایش روابط بسیار شنیع
غیراخلاقی و سطحیترین قصه ها و درامها چیز دیگری ندارد.
آن وقت از صداوسیما سؤال میکنند که شما چرا این چنین سریالهایی
نمیسازید؟ ! در حالیکه اگر یک مقدار دقت کنند؛ متوجه میشوند که آن
سریالها فوقالعاده سطحی هستند. مردم به انواع و اقسام ژانرها و البته
کیفیتها نیاز دارند، گاه نخبگان ما، در سطح اساتید دانشگاه و دانشجویان،
مخاطب همین برنامهها هستند. چون یک آدم نخبه هم وقتی به منزل میرود،
الزاما نمیخواهد کارهای سنگین و جدی ببیند، دنبال همین برنامههای مفرحی
است که یک مقدار ساده مسائل را مطرح میکنند. بنابراین ما در حوزه نمایش
با توجه به مخاطبشناسی درستی که انجام دادیم توانستیم نیازهای واقعی مردم
را ارزیابی کنیم. از این رو هم به لحاظ کمی و کیفی و هم به لحاظ ورود به
ساختارهای مختلف، فکر میکنم کار سازمان، کار موفقی بوده است.
به بحث مخاطب اشاره کردید، شما مخاطبین رسانه ملی را رصد میکنید و حتما
دسته بندی هم دارید، اگر امکان دارد یک گزارشی از رصد مخاطبین رسانهای
توسط مدیریت سازمان یا مجموعه سازمان بدهید و بگویید اصالت از دید شما با
کدام طیف از مخاطبان است؟
برای ارزیابی کار رسانهای و بهخصوص کار نمایشی، همهچیز باید با هم دیده
شود و نمیتوان گفت که اصالت با کدام است. مخاطب هم یکی از این مسائل است.
اولا برنامهای که دیده نشود، به درد نمیخورد. منتها بعضیها بلافاصله
بحث اصالت مخاطب را بهگونهای مطرح میکنند گویی آنچه مهم است فقط میزان
مخاطب است. نه، میزان مخاطب به تنهائی هیچ وقت اصالت ندارد. اولین سؤالی
که در ارزیابی مطرح میشود هدفگذاری آن و پیامهایی است که میخواهد
منتقل کند.
بنابراین مهندسی پیام، جزو اصول کار ماست. پیامی خوب مهندسی میشود که
بتواند غیرمستقیم باشد. پیام غیرمستقیم، نهادینه شده و در دل و جان مخاطب
مینشیند، البته پیامهای مستقیم هم تأثیرگذاری خاص خود را دارند. یکی از
کارهای موفق خارجی، سریال کلید اسرار بود که اتفاقا سریال سادهای است و
موضوع مکافات عمل را تکرار میکند، مردم هم از آن استقبال کردند. یکی از
شخصیتهای برجسته کشور به من گفت کلید اسرار برنامه خوبی است، گفتم حاج
آقا، پیامهایش خیلی مستقیم و تکراری هستند و ضمنا قسمتهای بد زیادی هم
دارد که آنها را حذف میکنیم. چون این ساختار مورد توجه بخشی از جامعه
قرار گرفت، مشابه آن را با مزیتهای بیشتر تولید کردیم مانند سریال «شاید
برای شما اتفاق بیافتد» که سریال پرمخاطبی هم شده است.
شما میزان دیده شدن این برنامهها را از طریق نظرسنجی رصد میکنید؟
بله. مرکز نظرسنجی سازمان، از معتبرترین مراکز نظرسنجی کشور است. و بهطور
مستمر در سطح تهران و استانهای کشور بازخورد مناسب مخاطبان را از زوایای
گوناگون به مدیران و برنامهسازان ارائه میدهد.
برویم سراغ مقوله نقد، شما به عنوان رییس رسانه ملی چقدر به نقد اعتقاد دارید، آیا از نقد استقبال میکنید؟
بدون تردید رسانه با نقد پیش میرود. این مسأله در مورد هر فعالیت و حوزه و
سازمان دیگری به نوبه خود صادق است، اما در کار رسانه که دارای ابعاد
متنوع و ساختار منشوری است، فقط با اظهارنظر و نقد عالمانه میتوان کار را
ارتقا داد. رسانه ملی بهعنوان پلی بین مردم و مسئولین، همواره یکی از
رویکردهای جدیاش نقد سالم است. بنابراین در بسیاری مواقع اگر قرار است
رسانه ملی مورد نقد قرار بگیرد، باید از این جهت نقد شود که آیا نقادی
میکند یا نه؟ اگر نقادی میکند، عالمانه است؟ دلسوزانه است؟ و یا اینکه
سیاهنمایی میکند.
چند وقت پیش سخنرانیای راجع به شهید مطهری داشتم در حضور همسر ایشان،
بعدها مکرر به من گفتند که بهترین تعابیری که در طول این 30 سال راجع به
شهید مطهری شنیدهاند در همین سخنرانی بوده است. این مدال افتخاری برای من
است، زیرا خود را از مریدان شهید مطهری میدانم و خدا را شکر میکنم که از
دوران جوانی تا امروز، با آثار ایشان آشنا شده؛ آنها را تدریس کردهام و
سخنرانیای نیست که یادی از آن شهید بزرگوار نکنم. مطلب من در آن سخنرانی
این بود که استاد مطهری، شهید راه نقد بود. اولین بار بود که بحثی با این
صراحت تئوریزه میشد.
به اعتقاد من شهید مطهری ویژگیهای برجسته زیادی داشت که همه را با هم
جمع کرده بود، ولی آن چیزی که مطهری را شهید کرد، نقد بود؛ نقد مردانه. نقد
مردانه را هم تبیین کردم با همین واژه مردانه. اولا وقتی میخواست کسی را
نقد کند مردانگی از خودش نشان میداد؛ یعنی چه؟ یعنی نامردی در حق آن فرد
نمیکرد. نامردی نکردن به چه معنا؟ یعنی اینکه حرف طرف مقابلش را درست
مطرح میکرد و کم و زیاد نمیکرد. آیا امروز در فضای نقادی ما اینگونه
است؟ آیا اگر میخواهند کسی را نقد کنند، تمام حرفهایش را کامل کنار هم
میگذارند؟
همین گفتوگویی که امروز من با شما میکنم و شما منعکس میکنید، آیا اگر
کسی خواست صحبت من را نقد کند، تمام حرفهای من را کنار هم میگذارد؟
نقد مردانه وجه دومی هم دارد یعنی او در نقد به قدری قوی و همجانبه و
مستدل عمل میکرد که جایی برای توجیه و فرار طرف مقابل نمیگذاشت. حجت را
تمام میکرد. به همین دلیل او را تحمل نکردند.
شما علاوهبر معیارهای موجود برای تقسیمبندیهای مرسوم، نقد مردانه و نامردانه را هم به ادبیات منتقدان افزودید.
بله. من معتقدم در جامعه، اشخاص و سیاسیون را میتوان به مرد و نامرد و یا
با شخصیت و بیشخصیت نیز تقسیم کرد. این تقسیمبندی در مورد هنرمندان کشور
هم صادق است.
بحث نقد بود... .
بله بعضی از نقدها، نقدهای کارشناسی و دلسوزانه است. ما باید دست کسانی را
که اینطور نقد میکنند ببوسیم. برخی منتقدان میدانند که من بعضا با
آنها تماس گرفته و از نظراتشان بهرهمند شدهام. بعضی مواقع هم در
روزنامهای نقد بسیار مردانهای میبینم که حسابی یک برنامه را نقد کرده و
حرفهایش درست است و مثل یک نسیم ما را نوازش میدهد، مثل آبی است که به
کویر سرازیر میشود، واقعا لذت میبرم و میگویم دفتر از طرف من از آن
روزنامه یا نویسنده تشکر کند. بعضی مواقع هم مکتوب کردیم و بعضی مواقع هم
هدیه فرستادیم. اما خیلی وقتها نقادیها، نقادیهای کاسبکارانه است،
یعنی قرار است که زیرآب یک چیزی زده شود، قرار است یک مجموعهای دائما مورد
حمله قرار بگیرد و سیاهنمایی شود و هیچچیز مثبت دیده نشود. در این موارد
وقت را تلف نمیکنم چون احساس میکنم هرچه که میخوانم جز یکسری حرفهای
بیاساس و دروغپردازی چیز دیگری نیست. فکر میکنم این روش میتواند برای
همه باشد، یعنی گزینش کنيم کسانیکه حرفهای دلسوزانه و عالمانه میزنند،
ولو موافق ما نباشند چون کارشان را صادقانه انجام میدهند به حرفهایشان
توجه شود.
تا امروز که هفت سال و چند ماه از مسئولیت من میگذرد و روزانه دهها
مقاله انتقادی حتی اتهامات بیاساس به صداوسیما وارد میشود، حتی یک شکایت
از هیچ رسانهای نداشتهام. حتی روز اولی که آمدم تمام شکایتهایی را که
از قبل در دستور کار سازمان بود لغو کردم. ( البته یک مورد تخلف شده بود و
حرف من را گوش نکرده بودند)، یادی کنیم از مرحوم کردان خدا رحمتش کند،
مطلع شدم که ایشان شکایتی را پیگیری میکرد و توجهی به دستور من در این
خصوص نکرده بود؛ برخورد کردم. ظاهرا مربوط به شکایت از آقای محمدرضا خاتمی
بود.
خیلیها میگویند چرا بعضی مسائل که راجع به سازمان مطرح شده، توضیح داده
نمیشود، یا چرا تکذیب نمیشود، چون روزانه دهها مطلب خلاف واقع در مورد
سازمان گفته میشود که حتی یک مورد هم تکذیب نمیشود.
معتقدیم دیگران باید حرف بزنند، مگر باید دائما همه چیز را تکذیب کرد،
شنونده باید عاقل باشد و ببیند که واقعا این حرف نسبت به یک برنامه یا یک
فرد یا یک جریان فکری منطق دارد یا نه. بعد هم اگر قرار باشد مرتب تکذیب
کنیم، اینطور میشود، حرف یک سایت یا روزنامهای که شاید هزار مخاطب هم
نداشته باشد، وقتی از طرف صدا و سیما تکذیب میشود، میلیونها نفر مخاطب
پیدا میکند. بالأخره روشهای ژورنالیستی غربی را میشناسیم. ضمن اينكه
اين تكذيبيه ها و پاسخ هاي مكتوب به رسانه ها ، داراي سابقه و تجربه
ناموفقي در صدا و سيماست.
در گذشته بسياري از انتقادات رسانه اي نسبت به صدا و سيما به بيانيه هاي
مفصل ، شديد اللحن و تند پاسخ داده مي شد و و يكي از معاونين نيز مرتباً
درگير تنظيم اين بيانيه ها بود كه آثار منفي زيادي هم به همراه داشت.
امروز چنين رويه اي اصلاً در صدا و سيما وجود ندارد. در بسیاری از
برنامههای ما منتقدان شرکت میکنند و در همان برنامههای زنده با صراحت
هرچه تمامتر برنامه های صداوسیما را نقد میکنند، مدیریت صداوسیما را
نقد میکنند. آخرین برنامهای که من دیدم در شبکه یک بود، آقای عظیمی
انیمیشنساز خوب ما در پارک ملت صحبت میکرد و به شدت هم مدیریت را نقد
میکرد. گفتند که این نظارتی که انجام میشود پدر ما را درآورده است، من
این برنامه را دیدم و از این دوستان تشکر کردم و گفتم نقد به این میگویند.
مردانه و شجاعانه بود، البته حرفش اشتباه بود و پاسخ داشت، منتها همین که
از تریبون رسانه اینقدر صریح ما را نقد کرد، من لذت بردم. البته فایده
دیگری هم داشت؛ من اگر میخواستم با هزار قسم و آیه به دستگاههای نظارتی
ثابت کنم که نظارت در حین ساخت واقعاَ جدی است، به اندازه انتقادهای تند
آقای عظیمی باورپذیر نبود!
آقای مهندس افق پیشروی سازمان را چطور میبینید؟
امروز که با شما صحبت میکنم، هفت سال و چند ماه از مأموریت من گذشته و دو
سال و چند ماه تا پر شدن 10 سال مدیریت من وقت مانده است. در این شرائط
برای آینده سیاستهای مختلفی را تعقیب میکنم. در حوزه کارهای تولیدی، ضمن
اینکه کیفیت را در خیلی از حوزهها افزایش داده و با رویکرد جدیدی به
مخاطبان توجه کردهایم، و یا ساختارها را تغییر داده و عرصههای جدیدی
را تجربه کردیم، سعی میکنیم در دوره دوم تکثر شبکهها را در دستور کار
قرار دهیم.
بنابراین بعد از راهاندازی شبکههای مستند و شبکه شما (شما مخفف شبکه
مراکز استانی است و متعلق به استانهاست و این شبکه با توانمندیهای
استانی اداره میشود)؛ شبکههای جدیدتری مثل شبکه بازار (که بسیار
موردنیاز مردم و خانوادههاست)، شبکه کودک و نوجوان و شبکه فیلم و سریال
و... را راهاندازی ميکنیم.
میتوانیم امیدوار باشیم که این شبکه ها در پایان دوره 10 ساله راهاندازی شده باشند؟
به یاری خدا تا یکی دو سال آینده، همه این شبکه ها را راهاندازی خواهیم
کرد. البته بسترسازی فنی پخش این شبکهها خیلی مهم است. چون ما این
شبکهها را بر روی سیستم دیجیتال ارائه میدهیم و این حوزه بسیار پرهزینه و
پیچیده است. آخرین شبکه رادیوئی که راه انداختیم، شبکه نمایش بود که بسیار
مورد علاقه مخاطبان و هنرمندان کشور بود و استقبال زیادي هم از آن شد. در
حوزه برونمرزی هم بعد از موفقیتهای چشمگیری که شبکه پرستیوی (به زبان
انگلیسی) در سطح جهان کسب کرد، در حال راهاندازی شبکه خبری اسپانیولی
زبان هستیم.
شبکه اسپانیولی زبان، سی و چند کشور و به تعبیری نیمی از کره زمین یعنی
قاره امریکا را در برمیگیرد که خیلی پذیرای فرهنگ انقلابی ما هستند، با
این که مسلمان نیستند، ولی بهلحاظ حسی و سیاسی خیلی با ما قرابت دارند،
در همین موج بیداری اسلامی که در این چند وقت اخیر در منطقه ایجاد شده،
العالم و پرستیوی نقش بسیار ویژهای داشتهاند؛ در آن روزها و شبهای
به یاد ماندنی که مردم مصر در میدان التحریر جمع میشدند، سه شبکه بود که
مردم با برنامههای آنها از اخبار مطلع میشدند، یکی از اینها شبکه
العالم بود. این شبکه در انتخابات عراق هم نقش بسیار مهمی داشت.
در نظرسنجی هایی که از مردم عراق شد، بیشتر آنها شبکه العالم را
میدیدند، امروز در منطقه علیرغم همه کارشکنیهایی که صورت گرفته و
شرکتهای ماهوارهای و امپریالیسم رسانهای به انواع و اقسام شیوهها،
شبکههای العالم و پرستیوی ما را تهدید و قطع کرده و تضییقات فراوان
ایجاد میکنند، ولی خوشبختانه امروز این شبکهها در منطقه خاورمیانه فوق
العاده مورد اقبال مردم است، اخیرا شبکه «ای فیلم » که به زبان عربی فیلم و
سریال ایرانی پخش میکند، مورد استقبال واقع شده است. مصاحبه هایی که از
مردم کشورهای مختلف در این شبکه پخش میکنیم، گویای این واقعیت است. با
اینکه زمان کمی از تأسیس این شبکه میگذرد، فکر میکنم فرهنگ اسلامی و
آشنایی با خصوصیات انقلاب اسلامی، بهخوبی از طریق این شبکه منتقل شود. در
حال حاضر شبکههای ماهوارهای در تسخیر فیلمها و سریالهای ایرانی است.
بسیاری از این شبکهها برای جذب آگهی بیشتر از تولیدات نمایشی جمهوری
اسلامی استفاده میکنند.
باید توجه کنیم، ابعاد جنگ سخت رسانهای کمتر از جنگ نرم نیست. همکاران ما
مبارزه دامنهدار و گستردهای را در حوزه صیانت از نقاط قانونی در فضای
ماهواره و مقابله با کارشکنیهای مکرر مجامع به اصطلاح بینالمللی در حذف
شبکههای جمهوری اسلامی از روی ماهوارههای مختلف و اشکالتراشیهای فراوان
در قراردادهای قانونی و تحریم تجهیزات فنی اداره میکنند. خوشبختانه در
قسمت اخیر به ظرفیتهای ارزشمندی رسیدهایم.
بعضی از دوستان نظرشان این است که ما اگر روی پرتقال هم برچسب made in iran
بزنیم و آن را در بازارهای جهانی ببریم، گروهی هستند که با توجه به
علقهای که به اندیشههای حضرت امام و مقام معظم رهبری همچنین گفتمان
انقلاب اسلامی دارند، از آن پرتقال استقبال میکنند. ضمن تأیید صحبت شما
درباره تأثیرگذاری و موفقیت شبکه العالم و پرستیوی، فکر نمیکنید بیشترین
موفقیت این شبکهها نزد همین طیف بوده و در واقع این شبکهها هنوز
نتوانستهاند روی کسانیکه با ایران اسلامی و انقلاب زاویه دارند تأثیر
بگذارند؟
نظر شما درست است و حتما کسانیکه به انقلاب اسلامی علقه دارند، بیشتر
پذیرای شبکههای جمهوری اسلامی هستند، اما اینگونه نیست که مخاطبان این
شبکهها به همین طیف علاقمندان امام و انقلاب محدود شوند. بالأخره حرفی که
رسانههای جمهوری اسلامی میزنند، حرف متفاوتی با جریان غالب رسانهای در
سطح جهان است و این برای مردم دنیا جذابیت دارد.
پرستیوی مبتنی بر یک بنیاد حرفهای رسانهای است که با کسب تجربه در طول
این سالها در حوزه برون مرزی شکل گرفته و با پختگی برنامهها را روی
آنتن میبرد، به همین دلیل توانسته جایگاه خوبی را در سطح مخاطبین بهدست
بیاورد. فراموش نکنید که فشارهای سیاسی از طرف کشورهای مختلف چه غیررسمی و
چه رسمی از طریق وزارت خارجه به این شبکهها زیاد است و کم نیست دفعاتی
که مسئولان دیپلماسی خارجی با ما تماس میگیرند و به هر دلیلی تقاضا
میکنند که رویکرد ما عوض شده و خبررسانی ما تعدیل شود. یا بعضی گزارشها
راجع به بعضی کشورها پخش نشود، بالأخره ما در یک سیستم کار میکنیم و
نمیتوانیم بهنظرات مسئولان رسمی کشور بیاعتنا باشیم. ولی همیشه به
آنها میگوییم که بگذارید رسانه کار خودش را انجام دهد، بگذارید رسانه
پیشگام و پیشرو باشد و حقایق را بگوید و این رسانه ابزاری قدرتمند برای
پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی باشد. دیپلماسی رسانهای امروز در دنیا یک امر
و پدیده شناختهشدهای است. یعنی خیلی مواقع هست که هنوز سیاست خارجی ما
راجع به رویدادی رخ داده در منطقه موضع نگرفته، هنوز تصمیمگیری و اقدامی
نشده، ولی رسانه لحظه به لحظه با اخبار، تحلیلها، گزارشها و
مصاحبههایی که پخش میکند، راجع به آن رویداد موضع میگیرد.
به همین دلیل بهزعم قاطبه کارشناسان و نخبگان، ریاست سازمان یکی از
مهمترین و حساسترین پستهای کشور محسوب میشود که به یک اشراف سیاسی
احتیاج دارد؟
ما در رسانه احتیاج به مفهوم سازی داریم. به کلید واژه های جدید و
پرظرفیت نیاز داریم تا بتوانیم منظورمان را منتقل کنیم. مثلا در کار رسانه
دانش، تجربه، شجاعت، زمانسنجی و فرصتشناسی حرف اول را میزند، هرکسی این
ویژگیها را نداشته باشد، نمیتواند تصمیم بگیرد؛ اینها را که در کنار
هم جمع کنیم، به مفهوم جدیدی میرسیم بهنام اجتهاد رسانهای؛ اجتهاد
رسانهای یعنی اینکه مدیریت سازمان، با توجه به مجموعه سیاستها،
تجربیات، اشراف به شرایط پیرامونی و نگاه صحیحی که مطابق با رویکرد و اهداف
انقلاب اسلامی دارد، موضعی بگیرد که بعضا از موضعگیری رسمی کشور ممکن است
جلوتر باشد.
البته هماهنگیهای ما خوب است، رییس صداوسیما تقریبا در تمام جلسات مهم و
سطح بالای کشور حضور مستقیم دارد؛ در جلسات هیأت دولت؛ شورایعالی امنیت
ملی؛ شورایعالی انقلاب فرهنگی و کمیته های مهم این شوراها. حضور مستقیم
رییس سازمان در جلسات سطح بالا که بعضی از آنها حتی در خدمت رهبر معظم
انقلاب تشکیل میشود، باعث شده تا سازمان تا آنجا که لازم باشد در جریان
تمام مسائل کلان کشور قرار بگیرد و با توجه به اینکه اتصال سازمان به
رهبری است و نگاهش، نگاه بخشی و دستگاهی و مقطعی نیست، مطابق مصالح عالیه
کشور و بر اساس سیاستهایی که رهبری ابلاغ کرده و رییس صدا و سیما فهم
درستی از آن پیدا میکند، عمل کند.
اگر اجازه بدهید نقبی بزنیم به سیاست در سازمان. با حضور شما در رأس رسانه
ملی، در سالهای ابتدایی شاهد باز شدن تدریجی فضای سیاسی در سازمان بودیم
که نمونهاش احیای آرشیو بود. چه شد که بهسراغ بایگانی و فیلمهای
ارزشمندی رفتید که سالها در حال خاک خوردن بودند، در حالیکه از ابتدا
پیدا بود که روی پخش این آثار حساسیت زیاد است؟
رسانه اگر نتواند فضای بازی را بهلحاظ خبری و اطلاعرسانی فراهم کند،
نمیتواند درکارهای خود موفق باشد. در ابتدای مسئولیتم سعی کردم در این
حوزه سرمایهگذاری زیادی کنم، یکی از کارها هم باز کردن درهای آرشیو صدا
و سیما بود؛ بسیاری اعلام میکردند اینها محرمانه است و قابلپخش نیست.
در ابتدا بعضیها میگفتند که چرا شما ملیگراها، نهضت آزادی و یا
گروههای چپ را نشان میدهید؟ پاسخ روشن بود؛ اینها در تاریخ انقلاب
هستند. مگر ما میتوانیم چشممان را روی اینها ببندیم. همه اینها با
تشخیص ما قابل پخش شدند، یعنی بهانهای مثل این، تصاویر مربوط به نهضت
آزادی، جبهه ملی و یا راجع به رژیم شاهنشاهی و مسائلی از این دست است باعث
شده بود که بخشی بهعنوان آرشیو محرمانه ایجاد شود و حتی برنامهسازان
متعهدی هم که میخواستند به آرشیو مراجعه کنند و قسمتی را خیلی گذرا در
برنامههایشان استفاده کنند، عملا موفق به این کار نشده و ناامید
میشدند.
من در شروع کارم در سال 83 درهای آرشیو را باز کرده و از همکاران آرشیو
خواستم این نوارها را بیاورند، چند هفته وقت گذاشتم در ساعتهایی که
فرصت میکردم با بعضی از دوستان این نوارها را تماشا میکردم و میدیدم
که هیچ مسأله غیرقابلپخشی در اینها نیست، مثلا دفاعیات مرحوم گلسرخی
خودش یک خط قرمز بود، اما من هیچ خط قرمزی در دفاعیات او ندیدم. اتفاقا در
مورد دولت موقت و لیبرالهای آن دوره، جوان امروز باید بداند حضرت امام
(رحمتاللهعلیه) زمینهای را فراهم کردند تا لیبرالها و ملیگراها
بسیاری از پستهای مهم کشور را در اختیار بگیرند؛ اما در عمل خودشان
نتوانستند ادامه دهند.
جمله ای که از مرحوم بازرگان در ذهنم مانده این است که حضرت امام
(رحمتاللهعلیه) مثل یک بولدوزر هستند، اما ما مثل ژیان میمانیم. خب پس
پیداست که خودشان نتوانستند بکشند، جوان امروز وقتی این تصاویر را نگاه
میکند میفهمد که اینها آمدند و نتوانستند اداره کنند و رفتند و اگر
میماندند کشور را دو دستی تقدیم آمریکا میکردند.
و تکمله سؤال قبل؛ بهنظرم فضای حاکم بر رسانه ملی، بعد از فتنه 88 با
اوایل دوران مدیریت شما تغییر کرده، انگار قدری دست به عصاتر عمل میشود،
آیا این رویکرد هم حاصل همان اجتهاد رسانهای شما در این دوره است یا...؟
رویکرد سازمان در دوره بعد از فتنه نیز حاصل همین اجتهاد رسانهای بود.
ببینید فتنه ویژگیهایی دارد: حق و باطل در هم میآمیزد، فضا غبارآلود
میشود، در این غبار چشمها خوب نمیبیند و شاخصها برای کسانیکه
ظاهربین هستند، به هم میریزد و حاشیه جای متن را میگیرد. احساس جای عقل
را میگیرد و هر کسی میخواهد جریان را به سمتی که خودش متوجه میشود،
هدایت کند. در نهجالبلاغه آمده که بهترین راه برونرفت از این شرایط توجه
به امام است، یعنی شرط موفقیت فقط در تبعیت از رهبری و امام است و هیچ راه
دیگری هم نیست.
در دوران فتنه حوادث پیچیده بود. ما قبل از دوران فتنه عملکردی داشتیم که
خوشبختانه منجر شد به حضور بسیار استثنایی مردم، به دلیل رهنمودهایی که
رهبر معظم انقلاب دادند و فعالیتهای تبلیغاتی خیلی خوبی که توسط رسانه
ملی انجام شد فرصت یک حضور استثنایی فراهم آمد، طبیعی است وقتی 40 میلیون
وارد میدان میشوند و بخشی از اینها کسانی هستند که تا حالا رأی
ندادهاند، این رأیگیری یک مقدار متفاوت میشود.
رهبر معظم بعد از انتخابات طی بیانیهای ما را مورد محبت و لطف خود قرار
دادند و عملکرد صدا و سیما را تحسین کردند. بعد از آغاز فتنه و درگیریهای
خیابانی و فضایی که متأسفانه برخی از خواص غفلت زده ما را در بر گرفت،
وارد موقعیت جدیدی شدیم. صداوسیما نزدیکترین دستگاهی بود که بعد از رهبری و
رهنمودهای راهگشای ایشان باید این فتنه را کنترل میکرد. من اگر بخواهم
راجع به این فضا صحبت کرده و عملکرد سازمان را بهخصوص در همان هفته اول
بگویم مطالب خیلی زیاد است.
شاید برای شما جالب باشد که من بهطور حضوری 24 ساعت بعد از انتخابات، هم
با مهندس موسوی و هم با آقای کروبی ملاقات داشتم، به آقای موسوی گفتم شما
13 میلیون رأی آوردید که این رأی یک رأی استثنایی است. با صراحت به ایشان
گفتم با تبلیغات صدا و سیما بود که چهره شما ظرف چند هفته برجسته شد. با
آقای کروبی هم از قبل دوستی و رفاقت داشتم، در مجلس ششم وقتی ایشان رییس
بودند، تا حدی که در توان داشتند حمایت و پشتیبانی خوبی از صداوسیما کردند،
آدم نمیتواند نسبت به تاریخ و آنچه که اتفاق افتاده چشم ببندد، این همان
نامردی است که گفتم، ولی متأسفانه آقای کروبی در این جریان غرق شد و توجهی
به توصیه دلسوزان نکرد. جالب اینکه همین آقای کروبی در مجلس ششم، هم در
ماجرای قانون مطبوعات و هم در قضیه تحقیق و تفحص از صدا و سیما که خیلی جو
تندی داشت، جلوی تندروها ایستاد و حتی روال یک جلسه علنی مجلس قطع شد و
بعضیها صحن را ترک کردند و سر ایشان فریاد کشیدند اما او گفت من تشخیصم
از قانون صدا و سیما این است که شما نباید بدین شکل عمل کنید و در مقابل
آنها ایستاد. من از مجلس ششم، چون معاون پارلمانی بودم، خاطرات بسیار
شنیدنی دارم.
برداشت من از صحبتهای شما این است که اگر کسی سالها خدمت کرد، اما
بعدها به ورطه سقوط افتاد، نباید خدمات گذشتهاش را فراموش کرد و بايد
عملکردهای مثبتش در ادوار گذشته را توأم با اشتباهات و یا انحرافات امروزش
ببینیم؟
بله، تأسف و تأثر من هم از این است. در مورد مهندس موسوی، خب ایشان 20 سال
در صحنه سیاست نبود، ولی کروبی که حضور داشت و مورد لطف رهبری هم بود،
نباید خود را دچار این مشکل میکرد. من اغلب در مورد بزرگانی که دچار غفلت
میشوند، میروم با توجه به آشنایی رسانهای که دارم، توضیحی برایشان
میدهم. مثالی که برای آنها میزنم این است که شما مثل هواپیماهای
غولپیکری هستید که وقتی راه میافتید با سرعت بالا در اوج حرکت میکنید
همین هواپیما وقتی در پارکینگ فرودگاه قرار میگیرد، چون دندهعقب ندارد،
آن را با اهرم مخصوص به یک ماشین کوچکی میبندند و هواپیمای غول پیکر را
عقب میکشند، بله هواپیمای غولپیکر، محتاج به ماشین کوچک است که آن را عقب
بکشد تا سر باند قرار بگیرد و بتواند حرکت بزرگ خود را انجام دهد. بعضی
مواقع که من اطلاعات رسانهایام تکمیل میشود و جمعبندیای پیدا میکنم
خدمت بعضی از بزرگان میگویم تا بتوانند دوباره اوج بگیرند، متأسفانه بعضی
از افراد چون این حس را پیدا نمیکنند، سقوط میکنند.
فیلمی را که آقای کروبی برای انتخابات ارائه داد، مجموعهای از شکستن تمام
خط قرمزها بود، من وقتی در همین اتاق، فیلم انتخاباتی ایشان را دیدم،
بهنظرم به هیچوجه قابلپخش نبود، چون تمام خط قرمزها زیر پا گذاشته شده
بود. شک کردم، از دفتر رهبری و از ایشان سؤال شد و رهبری پیغام فرستادند که
سختگیری نکنید انتخابات است، بگذارید آزادی حاکم باشد هرچند که اینها
با ضوابط فعلی شما در تعارض است، ولی پخش کنید و بگذارید همهگونه امکان
برای این رقابت فراهم شود. من بعضی مواقع احساس میکنم ظلم بزرگی به رهبری
میشود، خیلیها چون از مشی ایشان اطلاع ندارند، ممکن است قضاوتهایی
داشته باشند، ولی با نظر رهبری و دستور ایشان ما این فیلم و خیلی از
مستندهاي انتخاباتي دیگر نامزدها را که پر از خط قرمز بود پخش کردیم و
تمام افراد ممنوع و افرادی که سابقه و پرونده داشتند، در این فیلمها
آمدند و ادعاهای عجیب و غریب کردند.
خودم به آقای کروبی در آن نشست گفتم شما در دوره قبل انتخابات ریاست
جمهوری، چون از این افراد استفاده نکردید چند میلیون رأی آوردید، این دفعه
که اصلا رأی نیاوردید، بهدلیل این بود که تابلوی شما این افراد مطرود و
مسألهدار شدند. حرمتشکنی کردید و خط قرمزهای زیادی را زیر پا گذاشتید و
مردم هم رأی ندادند. بهترین ویترین همین است.
مردم به این مشی دوم آقای کروبی رأی ندادند، چون دیدند کسانی مدعی شدهاند
که اصلا نزد ملت جایگاهی ندارند، مسائل دیگری را هم به مهندس موسوی گفتم و
حتی به وی گفتم شما هیچ مشکلی برای حضور در صدا و سیما ندارید، با اینکه
در این دو روز وقایع زیادی اتفاق افتاده، شما میتوانید بیایید
حرفهایتان را بزنید. بهشرطی که یک نفر در کنار شما بنشیند؛ آقای دکتر
حدادعادل و بعضی از شخصیتهای سیاسی اعلام کردند که حاضرند با ایشان
مناظره کنند، این فضا را به ایشان پیشنهاد کردیم، ولی ایشان درخواستش از من
(که مستقیما هم با خود من مطرح کرد)، به شکل دیگری بود.
قدری مسأله را باز میکنید؟
ایشان پیشنهاد دادند و گفتند که من فقط اینطور قبول میکنم که یک نفره
بیایم و مستقیم با ملت صحبت کنم، اما در کجای دنیا وقتی انتخابات تمام
میشود، کاندیدای شکست خورده میآید و مستقیم با مردم صحبت ميکند آنهم در
شرایطی که یک عده فرصتطلب در خیابانها هستند و فضا را بههم زدهاند و
ایشان میخواهد به آنها پیام بدهد!
این مثل این میماند که در انتخابات دوم خرداد وقتی که آقای خاتمی پیروز
شده، به آقای ناطق نوری که رأی نیاورده، این فرصت داده شود که از تلویزیون
با مردم صحبت کرده و انتقادات خودش را مطرح کند. ببینید این پیشنهاد چقدر
خندهدار بود! 25خرداد جمعیتی در خیابان آزادی آمدند، بعد از اتفاقاتی که
آن شب افتاد تعداد حاضران در تجمعات بعدی خیلی کمتر شد و به هیچوجه قابل
مقایسه با تجمع 25 خرداد نبود. چون بسیاری از آن افراد متوجه شدند و دیدند
که امروز ضدانقلاب و کسانی وارد صحنه شدهاند که میخواهند از ملت انتقام
بگیرند. اینهایی که به میدان آمده بودند، دیگر نه با کاندیداها کار
داشتند نه با شخصیتهای مختلف، اینها افراد ضدانقلابی بودند که برای خوش
آمد اربابان و استکبار خارجی حاضر بودند هر شعاری را بدهند.
اینها نه امام را قبول داشتند و نه انقلاب و ولایت فقیه را. باید برای
مردم روشن میشد و ما سعی کردیم این مسأله را تبیین کنیم. وقتی در تظاهراتی
عکس امام را پاره کردند، یک ساعت مانده تا پخش خبر بيست و سی، معاون سیاسی
تلفنی از من سؤال کرد که از این تجمعی که انجام گرفت و برخی شعار علیه
انقلاب داده و عکس امام را هم پاره کرده و روی زمین انداختند، میتوانیم
تصویر نشان دهیم؟
یعنی این تصمیم بهصورت لحظه ای گرفته شد؟
بله، همان لحظه براساس همان اجتهاد رسانهای که عرض کردم، چون دانش، تجربه،
زمانشناسی و تحلیل درستی از شرایط داشتم، به این نتیجه رسیدم که وقتی این
تصویر که خیلی هم طبیعی اتفاق افتاده، پخش شود مردم مطلع میشوند که این
جریانی که راه افتاده، اصلا امام را قبول ندارد، بحث رهبری انقلاب و
شخصیتهای امروز مطرح نیست، اینها کلا اصل انقلاب و امام را قبول
ندارند.
آنموقع برای من مثل روز روشن بود که اگر با هرکدام از دستگاههای نظارتی
تماس میگرفتم و میگفتم ما میخواهیم عکس پاره امام را نشان دهیم، آنها
احتیاط میکردند و میگفتند این کار مصلحت نیست!
مشابه همین در مورد حوادث عصر عاشوراست. عصر عاشورای سال 88 که در کنار آن
همه عزاداری میلیونی کشور که آن روز از همه شبکههای ملی و استانی پخش شد،
جماعت اندکی زیر چهارراه فلسطین رقص و پایکوبی کردند، تصاویرش را ما پخش
کردیم که تکیه امام حسین (علیهالسلام) را آتش زدند، آنموقع هم من از هر
مسئولی میخواستم سؤال کنم که آقا تصاویر امروز بعد از ظهر را در خبر نشان
دهم، یا نه؟ یقین داشتم که همه مخالفت میکردند.
در آن شرایط نظرات متناقض بود، برخی مخالفت میکردند، بعضی هم موافق بودند و عدهای هم برای شان علی السویه بود.
اصلا میگفتند جریان فتنه را زنده نکنید، اینها جریان مردهای هستند.
حالا اگر به تکیه ابا عبدالله (علیهالسلام) اهانت کردند شما چرا اشاعه
منکر میکنید، این را کسی نباید ببیند. اما اجتهاد رسانهای حکم میکرد که
به مردم بگویم: مردم، این آدمهایی که امروز در میدان ماندهاند و تنور
فتنه را گرم نگه داشتهاند گول شعارهایشان را نخورید؛ اینها حتی به
امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا هم اهانت میکنند و کف و سوت
میزنند و هلهله میکنند. شما اینها را بگذارید کنار فرمایشات امام
(رحمتاللهعلیه) که راجع به همین آدمها در اول انقلاب بیان فرمودند.
شما این را بگذارید کنار کار هنری خوبی که بچه ها انجام دادند؛ همین
تصاویر را با تصاویر نمایشیای که از عصر عاشورا داشتیم تلفیق کردند و
وقتیکه به یک تولید 10 دقیقهای تبدیل شد چقدر توانست به مردم آگاهی دهد.
نهم دی بعد از آن خلق شد، درخلق نهم دی اول رهبری و مردم و بعد اقدام
هوشمندانه صدا و سیما نقش داشت.
ما با افتخار فیلمی را بهعنوان «عصر عاشورای 88» ساختیم که جزو مدالهای
افتخار سازمان صداوسیماست. وقتی بعد از نمایش این فیلم دوربین به میان
مردم رفت، مردم به فتنهگران گفتند با امام حسین (علیهالسلام) هم شما در
افتادید! نکته جالب اینکه هر زمان این اتفاقات میافتاد، سران فتنه از
آنها ابراز برائت نمیکردند. همینجا به یک شبهه پاسخ دهم که بعضیها
میگفتند آنهایی که شما نشان دادید، عده خاصی بودند و شما این را تعمیم
میدهید به بقیه کسانیکه بهزعم آنها رویهشان در خلاف اینها بوده است.
ولی آنها کافی بود ابراز برائت میکردند؛ یکبار رهبری فرمود که خطتان
را جدا کنید، خطتان را از سلطنتطلبها، سران ضدانقلاب و مطرب فراری جدا
کنید. وقتی اکبر گنجی و گوگوش و شهره آغداشلو و یک مشت ضدانقلاب ورشکسته
فراری، دستبند سبز و گردنبند سبز بسته و با شما همدردی کردند، آیا شما
بهعنوان کسیکه مدعی ادامه راه امام بودید نباید حداقل یکبار اعلام
میکردید که این افرادی که امروز در آمریکا تجمع کردهاند از ما نیستند؟!
خب این جریان ادعای تکثر آراء دارد!
بله، اصلا به جای برائت، از این جماعت ورشکسته حمایت هم کردند. علت هم
داشت. چون جز آنها کس دیگری از اینها حمایت نکرد. خب آنها خط را جدا
نکردند، و با اینها همراهی کردند. من به آقای آبخضر در شورای هماهنگی
تبلیغات اسلامی گفتم : شما امروز اعلام کنید؛ همین امروز مردم میریزند توی
خیابان. فردای آن روز اعلام راهپیمایی کردند در استانها و پس فردای آن
در تهران. آن جمعیت بینظیر و عاشق، بدون اینکه تبلیغاتی در هفتههای قبل
صورت پذیرد فقط با دیدن این چند تصویر به میدان آمدند و اگر بخواهم
جمعبندی کنم، اجتهاد رسانهای، یک امر و مفهوم درستی است که من به آن
رسیدهام. نه من، اگر کس دیگری هم بیاید و در این جایگاه بنشیند و تخصص و
تجربه کار را پیدا کند و با همه مصالح کشور آشنا شود، باید بتواند اجتهاد
کند. اگر نتوانست، نمیتواند سازمان را اداره کند. اگر بخواهد به دهان این و
آن و حرف این و آن نگاه کند، در اداره سازمان ناتوان میماند. این نکته را
هم در نظر بگیرید، همانطور که ممکن است یک مجتهد در جایی اشتباه کند و
بلافاصله اشتباهش را با اطلاعات بعدی جبران کند ما نیز باید به مدیران
سازمان این فرصت را بدهیم که اگر جایی اشتباه کردند، بتوانند اشتباه خودشان
را تصحیح کنند.
مثلا پخش تصاویر اهانت مجلس به رییس جمهوری. آیا آن را جزو اشتباهات خود محسوب میکنید یا نه؟
بله. ما به دلیل پخش این تصاویر استغفار کردیم. این اتفاق ناپسند و
بیسابقه در صحن مجلس که باعث تکدرخاطر شدید رهبری شد، نباید از تلویزیون
پخش میشد.
احساس میکنم بعد از قضیه عزل وزیر اطلاعات توسط آقای احمدی نژاد و ابقای
ایشان توسط رهبری انقلاب و پافشاری و خانه نشینی و... نحوه تعامل صداوسیما
با رییسجمهوری متفاوت شد. باید این تغییر نگرش را به پای اجتهاد رسانهای
گذاشت یا اشتباه برداشت منِ مخاطب؟
واقعا و با صراحت خدمت شما عرض میکنم که هیچ تغییری نکرده، یعنی حساسیت ما
نسبت به دولت و بیان خدمات دولت، طرح عملکرد مثبت دولت در وزارتخانهها و
سازمانها و حوزههای مختلف اگر بیشتر نشده باشد، کمتر هم نشده است.
علتش هم روشن است؛ چون دشمن تلاش میکرد دلخوری رییس جمهوری و خانه نشینی
چند روزه او را بهگونه دیگری تفسیر کند. ما با جنگ رسانهای آشنا هستیم،
تمام تبلیغات و حرفهای آنها را میدیدیم و میشنیدیم، متوجه بحثهایی
که آنها در جامعه طرح میکردند میشدیم و احساس میکردیم که به هر حال
این چند روز دلخوری آقای احمدینژاد و خانهنشینی ایشان به هیچوجه نباید
تغییری در روند حرکت دولت و جامعه ایجاد کند. در واقع ما تلاش کردیم حاشیه
بر متن غلبه نکند، این یکی از سیاستهای جدی رسانه ملی است.
تقریبا همه در این مسیر همفکر بودیم و تلاش خود را کردیم؛ هرکسی به اندازه خودش... .
بله، پنجره هم این کار را کرد. من قبول دارم. ولی قبول کنیم که خیلی از
رسانهها که متأسفانه دنبال حاشیه هستند، سعی کردند حاشیه را بر متن غلبه
دهند. حاشیه، جذاب و شیرین است. یکی از مشکلات رسانه های متعهد و رسانه
ملی و رسانه هایی که اهداف عالی را تعقیب میکنند، نسبت به رسانه هایی
که تعهدی ندارند همین است که از آن شیرینی و جذابیت حاشیه چشمپ وشی
میکنند برای اینکه متن فدا نشود. متن یعنی چه؟ یعنی مصالح مردم. یعنی
آنچیزی که خیر مردم در آن است. آنچیزی که جامعه بهسمت آن حرکت میکند،
نباید از هم بپاشد. اما بعضی از رسانهها متأسفانه، همگام با رسانه های
خارجی، سعی کردند حاشیه را بر متن غلبه دهند.
صداوسیما و بعضی نشریات متعهد سعی کردند متن را حفظ کنند. الان هم سیاست
رسانه ملی همین است. من در آن مدت با آقای دکتر احمدی نژاد جلسات متعددی
داشتم و همانطور که میدانید بعد از آخرین جلسهای که با ایشان داشتم، به
جلسه دولت برگشتند. البته ایشان به این جمعبندی رسیده بودند و صحبتهای
من با ایشان هم صحبتهای مؤثری بود.
و مراسم بستنیخوران؟
بله بستنی هم دادیم که بدانند این موضوع تثبیت شده است! بعضی مواقع حرکت
نمادین، واقعیتی را تثبیت میکند و تمام میشود. عملکرد ما نسبت به دولت
دقیقا تابع سیاستهایی است که رهبری به ما ابلاغ میکنند. رهبری همواره در
دولت اصلاحات، که من یکسال عمر مدیریتم در دولت قبل بود، این توصیه را
داشتند که مردم را دائما امیدوار نگاه دارید، مردم را نسبت به مسائل اصلی
جامعه حساس نگه دارید، به حواشی نروید. البته در آنموقع یک حاکمیت
دوگانهای وجود داشت که بخشی از اپوزیسیون در درون دولت اصلاحات حضور
داشتند. ما اینها را با هوشمندی تفکیک میکردیم. بعد از حادثهای که
اتفاق افتاد، ما باز براساس رهنمود رهبری سعی کردیم که حرکت و اقدامات
دولت، وزارتخانهها و دستگاههای اجرائی را به گونهای منعکس کنیم که اگر
نسبت به قبل بیشتر نبود، کمتر هم نبود.
دو سه ماه قبل، بنا به دلایل مختلفی احساس کردم مجددا درباره مشیی که در
مقابل دولت دارم باید از رهبری سؤال کنم، لذا بهصورت مکتوب از ایشان سؤال
کردم. ایشان فرمودند همین مشیی که از قبل داشتید، درست و صحیح است و همین
مشی را ادامه دهید و رهنمود ایشان هنوز هم به قوت خود باقی است. ملاحظه
میکنید که همین مشی، چقدر امروز به ما کمک کرده و ما این مشکل را پشت سر
گذاشتهایم و امروز هم صدا و سیما در خدمت همه قواست و در واقع دولت چون
مسئولیت سنگینتری نسبت به قوا دارد، طبیعی است که بسیاری از وقت و
همراهیهای ما به دولت در سطوح مختلف اختصاص داده شود.
استراتژی سازمان جهت ایجاد فضای پر نشاط سیاسی در انتخاباتهای پیشرو به
خصوص انتخابات مجلس را چطور ترسیم کردهاید؟ صداوسیما و دیگر دستگاهها
میتوانند توده مردم را به پای صندوقها سوق دهند؟
ما در آینده دو انتخابات مهم در پیش داریم و از همین الان، برای آنها
برنامهریزی خاصی را انجام دادهایم : انتخابات مجلس پیشروی ماست،
انشاءالله باید انتخاباتی پرشور و با حضور آحاد مردم برگزار شود تا مجلسی
انقلابی، کارآمد و دلسوز به حال نظام و مفید به حال مردم با آرای بالا نسبت
به مجالسی که در گذشته بودهاند داشته باشیم. ستاد انتخاباتی سازمان،
هفتههاست که با مسئولیت معاونت سیاسی سازمان تشکیل شده است. ما بحثهای
خوبی را راجع به انتخابات آغاز کردهایم و امیدواریم که انتخابات مجلس از
به یادماندنیترین انتخاباتهای بعد از انقلاب باشد. بعد از آن هم انتخابات
ریاستجمهوری است. البته تا ریاست جمهوری وقت زیادی داریم ولی اگر بخواهم
کارنامه خودم را در یک دوره 10 ساله تکمیل کنم فکر میکنم برگزاری موفق،
پرشور و به یادماندنی انتخابات ریاستجمهوری آینده، در تداوم توفیقات خوبی
که نظام در حوزه افکار عمومی و حضور مردم در صحنه داشته، یکی از کارهای
مهم ماست که از الان دوستان ما برنامه ریزیهایی خواهند داشت و من
امیدوارم که انشاءالله انتخابات آینده ریاست جمهوری یکی از انتخاباتهای
پرشور و به یاد ماندنی نظام باشد.
خلاصه میخواهیم در انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری هم نمره قبولی بگیریم!
اگر موافق هستید از سیاست فاصله بگیریم و به مباحث رسانه بازگردیم؟
بفرمایید.
با وجود اینکه برخی از مدیران ارشد، دغدغه جذب نیروهای همسو و انقلابی
در سازمان را دارند، اما به نظرم در بدنه چنین دغدغهای وجود ندارد و
نیروهای متعهد و متخصص انقلابی، پس زده میشوند.
نظر شما را به این شکلی که مطرح کردید قبول ندارم و معتقدم که همین عملکرد و
خروجی سازمان در حوزه سیاسی و برونمرزی و استانها در حوزههای صدا و
حوزه سیما را که مشاهده میکنیم، مدیران مدیریت میکنند، برنامه سازان
میسازند و هنرمندان اجرا میکنند و با یک همکاری کاملا صمیمانه و منسجم
اینها بیرون میآیند. بنابراین نمیتوانیم بگوییم که نیروی متعهدی که
کارآمد هست (این دو را با هم ببینیم) پس زده میشود.
بهعنوان
مثال رادیو جوان، من از این جهت رادیو جوان را مثال میزنم که ممکن است
برخی افراد متعهد، نسبت به مدیریت سابق این رادیو، آقای گیلآبادی، انتقاد
داشته باشند؛ بعضی از نیروهای اصولگرایی که سختگیرانه تر عمل میکردند،
مخالف مشی رادیو جوان بودند. آقای گیلآبادی، برادر دو شهید است و خودش از
نظر رفتار و اخلاق و منش، نیرویی کاملا انقلابی و حزباللهی است، اما
تشخیص او در جایگاه مدیر رادیو جوان، این بود که این رادیو باید به این
صورت اداره شود که البته اشکالاتی متوجه او بود. حالا بگذریم که همین باعث
شد که یک مقدار مشی رادیو جوان تغییر کند ولی او و همکارانش جزو
حزباللهیترین و معتقدترین نیروها بودند و الان در جای دیگری مشغول خدمت
هستند.
آقای مهندس، این مشکل و دغدغه وجود دارد و مصداق آن را هم زیاد دیده ایم.
خیلی از کارها فوق العاده تخصصی هستند، بنابراین گزینههای موجود کم
هستند، شما اگر امروز بگویید ما برای ریاست جمهوری چندتا کاندیدا داریم،
ممکن است 10 کاندید برای ریاستجمهوری بتوانید نام ببرید، برای وزیر کشور
هم بیست نفر. ولی اگر از من سؤال کنید که برای گروه فیلم و سریال شبکه سه،
به غیر از آقای تخشید پنج نفر دیگر را معرفی کنید، همین الان به صراحت به
شما میگویم که برای شبکه سه، پنج نفر که هیچ، سه کاندیدا هم ندارم، این را
با صراحت میگویم. شاید ایشان وقتی حرفم را بشنود مغرور شود، ولی واقعیت
را میگویم. اما با اینحال اگر یک روز آقای تخشید در چهارچوب سیاستهای
ما کار نکند و به او شک کنم که نیروهای متعهد را دفع میکند، هیچ تردیدی
در کنار گذاشتن او ندارم، چون ما اصول داریم. ولی اگر خواستیم چندتا مدیر
گروه فیلم و سریال بگذاریم، چقدر دستمان باز است؟ اینها را فراموش
نکنیم.
البته ممکن است برخی فکر کنند ضوابط سازمان در این زمینه ها دست و پاگیر است، البته یک جاهایی هم ممکن است حق داشته باشند.
من اسم نمیآورم، ولی بودند افراد مدعی که وقتی آمدند، بعد از چندماه بهسرعت عرصه را ترک کردند و رفتند.
استفاده از تجربه های دیگران در حوزههای مختلف مرسوم است، اما در رسانه
ملی در عین یکسری الگوبرداریهای خوب از برنامه هایی در شبکههای
خارجی، یکسری الگوبرداری بد یا ناقص داریم و این کپیکاری در بعضی جاها
توی ذوق میزنند؟
سازمان صدا و سیما و یا هر سازمان زنده دیگری میتواند از یک کار خوب الگو
بگیرد؛ البته این الگو باید عالمانه و با توجه به محتوا، و در راستای
بومیسازی باشد. بنابراین سازمانی که یادگیرنده است، میتواند از کارهای
خوب در هرجای دنیا، استفاده کند.
البته الگوبرداری منفی از هر کسی که میخواهد باشد نادرست و خلاف اصول مدیریت است.
ما در شماره های گذشته دو گفتوگو داشتیم؛ یکی با آقای نجفزاده و یکی با
آقای دلاوری که هر دو از مجریان خوب، فعال و پر سروصدای سازمان هستند. هر
دو تأیید میکردند که در معاونت سیاسی، یک سری افراط میکنند و یکسری
تفریط. شما این تحلیل را قبول دارید و برای اینکه یک مدیریت واحد بر
معاونت سیاسی حکمفرما باشد چه تمهیدی اندیشیده اید؟
در هر بخشی که یک نفر مدیریت میکند افراد زیرمجموعه درباره آن مدیر
اظهارنظر میکنند و مواضعی دارند و نظر کارشناسی میدهند که اینها
میتوانند در بعضی موارد کاملا متضاد هم باشند. مهم این است که مدیریت، با
فهم، درایت و متناسب با سیاستهای موجود بتواند مسیر درست را بین این
گزینهها انتخاب کند.
این مسأله هیچ اشکالی ندارد؛ چه در معاونت سیاسی و چه در هر معاونت دیگری.
بهعنوان مثال؛ یکی از شوراهای بسیار فعال و پرچالش، شورای معاونین سازمان
است. در این شورا، درباره بسیاری موضوعاتی که مطرح میشود، معاونین سازمان
بهقدری نظرات مختلف میدهند که بعضی مواقع من رأیگیری میکنم؛ البته
تصمیم نهایی با خودم است. بین فقهای شورای نگهبان هم گاهی ممکن است راجع به
یک بحث شرعی اختلافنظرهایی پیش بیاید، وقتی از شش فقیه شورای نگهبان
چهار به دو شدند، این دو فقیه بزرگوار ضمن این که اجتهادشان برای خودشان
مسلم و محفوظ است اما از رأی نهایی تمکین و تبعیت میکنند. بنابراین وقتی
در آن سطح این بحث، حل شده است حتما در حوزه سیاسی سازمان هم همینطور است.
ممکن است آقای نجف زاده، آقای دلاوری و آقایان دیگر نظراتی داشته باشند که
با بعضی از نظرات مغایرت داشته باشند؛ مهم جمعبندی این نظرات بر اساس
مصالح و مشی حرفهای معاونت است. حوزه سیاسی سازمان از متعهدترین و
سالمترین مجموعههای مدیریت سیاسی در کشور است که بدون کوچکترین شائبه
جهتگیری سیاسی خاص همواره در راستای تحقق منویات رهبری، سیاستهای اصلی
سازمان و مصالح کشور عمل کرده است.
این معاونت با تولید مستندهاي تأثیرگذاری چون امام روحالله
(رحمتاللهعلیه)، مستند دفاع مقدس و شاخص و نیز بصیرتبخشی به مردم در
مسائل حساس و مقاطع بحرانی نقش سازنده و تأثیرگذاری در صیانت از انقلاب
ایفا کرده است.
تحولات و خروجی برنامههای سازمان در نهایت به یک نفر ختم شده و به نوعی خط
فکری مدیریت سازمان تلقی میشود و شما در برابر همه این موارد باید
پاسخگو باشید. چطور با سختیهای این همه پاسخگویی کنار میآیید... .
در واقع سازمان با همدلی جلو میرود، من در مدیریت معتقدم که علیرغم تمام
مقدمات کارشناسی، مطالعات، نگاههای حسابگرانه و اتخاذ روشهای علمی در
مدیریت؛ اگر همدلی و دوستی و رفاقت و تفاهم وجود نداشته باشد، کار جلو
نمیرود، یعنی ممکن است مدیران ارشد سازمان و رؤسای شبکهها در بعضی از
حوزهها نظرات خاصی داشته باشند که با نظر سازمان تطابق نداشته باشد،
آنها آزاد هستند در شورای معاونین و شوراهای دیگر بهصورت بسیار باز
حرفهایشان را مطرح کنند و هیچ حرفی از طرف هیچ مدیر ارشدی مکتوم و مخفی
نماند. این را به جسارت و با صراحت میگویم، هیچکدام از مدیران ارشد در
مقابل من سانسور نمیشوند، حتی بعضی مواقع به بعضی مدیران میگویم از شما
میخواهم راجع به فلان جلسه که صحبت کردم یا فلان برنامه با صراحت انتقاد
کنید، اگر تعریف کنید با شما برخورد میکنم! تا نقدش را صریح به من بگوید؛
چون این نقد درون سازمانی است. اما اینکه مدیران با هم بتوانند خوب کار
کنند، همدلی میخواهد و من برای همدلی بین خودم و مدیران سازمان و بدنه
سازمان و هم بین خود مدیران وقت میگذارم، انرژی مصرف میکنم.
بعضی مواقع با مدیران به کوه میرویم؛ در همین دو ساعتی که تا کلکچال و تا
محل فرستندهها میرویم با خنده و مزاح و حرفهای صمیمی، خیلی از
بحثهای کاری را هم انجام میدهیم، آیه «وسیق الذین اتقوا ربهم إلی الجنه
زمرا » را برای آنها اینگونه تعبیر میکنم، جمعی که در دنیا با هم یک
گروه بودند، با هم کار کردند، همدلی و همافزائی کردند و در راستای اهداف
الهی جلو رفتند؛ إنشاءالله در روز قیامت هم که وارد بهشت میشوند
همینطوری دستهجمعی وارد بهشت میشوند.
از فرصت مبسوط و سعه صدر شما سپاسگزارم. در پایان اگر نکته ناگفتهای دارید، میشنویم.
من اینجا یک توصیه میکنم به همه مدیران. واقعا در جمهوری اسلامی کارها
برای چیست؟ و برای کیست؟ اصلا ما برای چه آمده ایم و مسئولیت پذیرفتهایم؟
حضرت امام (رحمتاللهعلیه) به مسئولین میفرمودند بروید خدمت کنید به نام
اسلام، یعنی اگر گفتند این کار به نام کیست؟ بگویید به نام اسلام. چرا فکر
میکنیم باید کارها به نام خودمان و برای ما باشند؟
بسیاری از اختلافات و دعواهای ما ناشی از این هستند که پای «خود» وسط
میآید. امام فرمودند اگر همه انبیا جمع شوند تا یک جایی را مدیریت کنند با
هم اختلاف نمیکنند؛ چرا؟ بهخاطر اینکه انبیا برای خدا کار میکنند. ما
به نام اسلام داریم خدمت میکنیم. بسیاری از این دعواها به منیتها و
خودخواهی برمیگردند، انتخابات مجلس و ریاستجمهوری در پیش است، برخی
میخواهند دیگران را خراب کنند و از همین الان سیاهنمایی کنند،
پروندهسازی کنند. کارها دست خداست. خداوند نگاه میکند به اخلاص ما،
نگاه میکند به دلهای ما و اگر ببیند همه ما با حسن نیت خدمتگذاری
میکنیم، بهترین نتیجه و بهترین عاقبت و آینده را برای ما رقم میزند. اگر
خدایی نکرده قدر ندانیم و کفران نعمت کنیم و نعمت خدا را حرام کنیم، مثل
سرنشینان یک کشتی همه با هم غرق میشویم.