۰۹ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۸۴۵۶
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۱ - ۲۱-۰۳-۱۴۰۰
کد ۷۸۸۴۵۶
انتشار: ۱۸:۲۱ - ۲۱-۰۳-۱۴۰۰

قصه‌های المپیک؛ بازنده ای که «سفیر نیت خوب» شد

 المپیک آوردگاهی برای معرفی پدیده ها است؛ هر چند که کسب مدال طلا المپیک یک ورزشکار را تا سال ها به عنوان قهرمان ملی معرفی خواهد کرد اما در برخی مواقع تلاش بازنده‌های این آوردگاه بزرگ به نماد و الگویی برای دیگر ورزشکاران تبدیل می‌شود.

به گزارش ایرنا، المپیک سال ۱۹۶۸ مکزیکوسیتی در دل خود پدیده‌ای را به جهانیان معرفی کرد که تا کنون بسیاری از ورزشی‌نویسان از حرکت به عنوان نمادی از غیرت و همت فردی برای رسیدن به خط پایان یاد می‌کنند. داستان زندگی این پدیده ورزشی مربوط به کشاورز زاده‌ای از کشور تانزانیا است که توانست با وجود مصدومیت شدید و سختی مسیر، دو ماراتن را به پایان برساند و در میان تشویق همگان ثابت کند که آوردگاه المپیک جایی برای گردشگری ورزشی نیست بلکه زمانی برای  نشان دادن غیرت و اراده یک ورزشکار به شمار می‌رود. 

المپیک

در المپیک مکزیکوسیتی «مامو وولده» دونده اتیوپی موفق شد تا مدال طلا دو ماراتن را از آن خود کند اما  بعد از حدود نیم قرن کسی از او یاد نمی‌کند بلکه نامی بر سر زبان است که در آن مسابقه یک ساعت بعد از نفر نخست به خط پایان رسید. اما چرا بازنده آن کارزار ماندگار شد تا به نماد اراده و غلبه بر سختی ها تبدیل شود؟

«جان استفن‌آکواری» همان کشاورز زاده تانزانیایی بود که خالق داستان فراموش نشدنی المپیک ۱۹۶۸ مکزیکوسیتی بود. او در آن دوره از بازی‌ها نام خود را در دفتر خاطرات المپیک ثبت کرد زیرا حرکتی از خود به جای گذاشت که تاکنون مورد تمجید بسیاری از مسوولان ورزشی جهان قرار گرفته است.

 او که به گواه خود بیش از ۵ هزار مایل از تانزانیا به مکزیک آمده بود و می‌خواست نامی در بین دوندگان ماراتن برای خود دست و پا کند اما با وجود طی کردن بیش از ۱۹ کیلومتر از مسیر دچار مصدومیت شد. مصدومیتی که پای مرد ریز اندام آن روزهای ورزش جهان را کُند و بسیاری تصور می کردند که او قادر به ادامه مسابقه نیست. 

قهرمان دو ماراتن در المپیک‌ها جایگاه ویژه ای دارد و مسابقه آن نیز در گذشته یکی از پر تماشاگرترین رقابت‌ها بود. در ورزشگاه المپیک مکزیک که خط پایانی این رقابت بود هزاران چشم منتظر ورود قهرمان ماراتن بودند. کیلومترهای پایانی در حال طی شدن بود و هر دونده‌ای به دنبال آن بود تا با برداشتن گامی خود را در زودتر از دیگران به خط پایانی برساند. مطابق انتظار دونده وولده  توانست از خط پایانی عبور کند و مورد تشویق تماشاگران قرار گیرد. دیگر شرکت کنندگان نیز بعد از عبور از خط پایان روی زمین افتاده و سوژه رسانه ها شدند. تماشاگران که مراسم اهدا مدال و معرفی نفرات برتر را ملاحظه کرده بودند قصد خروج از ورزشگاه را داشته و داوران نیز با جمع کردن وسایل اعلام کردند مسابقه به پایان رسیده اما ناگهان خبری موجب شد تا جمعیت حاضر در ورزشگاه و داوران در جای خود میخکوب شوند. 

زمزمه‌ای در ورزشگاه ایجاد شد که تماشاگر و داوران را میخکوب کرد. مسوولان اعلام کردند یک نفر در مسیر مسابقه قرار دارد و همچنان به دنبال عبور از خط پایان است اما بیش از یک ساعت از پایان مسابقه گذشته است او به چه امیدی در حال تلاش است و چرا می خواهد به خط پایان برسد؛ شماره و کارت ورزشکاران حاضر در دوماراتن چک می‌شود اکواری به خط پایان نرسیده اما او که مصدوم بود و رسیدنش به خط پایان محال؛ چند بار مسوولان چک می کنند تا ثابت شد فردی که در مسیر مسابقه قرار دارد همان ورزشکار تانزانیایی است که با در رفتگی زانو مواجه شده و احتمال ادامه رقابت برای او غیر ممکن بود اما ورزشکار تانزانیایی در غربت مسیر مکزیکوسیتی، به راه خود ادامه داد تا شاید بتواند خود را به خط پایانی برساند.

ورزشگاه المپیک از دور نمایان می شود خون تازه‌ای در رگ اکواری جریان پیدا می کند و او تلاشش را بیشتر خواهد کرد امید دارد که از خط پایان عبور کند اما زانو او همچنان مانع بزرگی است، بسیاری از این حرکت حیرت زده می شوند اما اکواری آمده بود تا از خط رد شود. تماشاگران که بعد از کسب مدال طلا ورزشکار کنیایی در حال ترک ورزشگاه بودند به جای خود بازگشته و در انتظار کسی هستند که به سختی گام بر می دارد. وی ورزشکار ریز جسه‌ای بود که تنها ۱۶۰ سانتیمتر قد و ۵۰ کیلو وزن داشت. 

باورش سخت شده بود اما کشاورز زاده تانزانیایی پای باند پیچی شده خود را نگاه نکرد بلکه چشم وی دور دست و خط پایان را نظاره گر بود او می دانست که بیش از یک ساعت از عبور نفر نخست گذشته و هیچ شانسی برای قرار گرفتن در جایگاه نفرات برتر ندارد اما ادامه داد تا بگوید می‌شود به هدف رسید حتی اگر در بدترین شرایط مصدومیت باشید. او اراده را در کشور مکزیک معنا کرد و خود را به نزدیکی خط پایانی رساند و استقبال فوق‌العاده ای از او شد استقبالی که بیش از تشویق یک قهرمان بود. 

برخی از حاضران با خود فکر می‌کنند که چرا  وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت و استقبال از مرد ریزه دوماراتن به چه خاطر است. خبرنگاران به سمت وی می روند و لنز دوربین‌ها لحظاتی را ثبت کردند که به ماندگارترین تصاویر المپیک تبدیل شد. خورشید روز سخت مکزیکوسیتی غروب کرده بود و شبح سیاه تاریکی همه جا را فرا گرفته اما او مرد جان سختی بود که توانست با تلاش خود را به خط پایان برساند. اکواری به خط پایانی که رسید روز زمین ولو می‌شود و سوالات زیرگانه خبرنگاران شروع می‌شود. اما او تنها یک پاسخ می‌دهد: «کشورم بیش از ۵ هزار مایل من را نفرستاده که در نیمه راه از مسابقه انصراف دهم بلکه آمدم تا رقابت را تمام کنم.» 

با این حرکت مرد ریز اندام تانزانیایی به قهرمان داستانی تبدیل شد که هنوز از آن به عنوان نماد اراده و غیرت ملی یاد می‌شود. بعد از این اتفاق بود که در آستانه المپیک‌ها همواره نام کشاورززاده تانزانیایی بر سر زبان می‌افتاد و جنبش المپیک نیز این اقدام آکواری را فراموش  نکرد. مسوولان کمیته بین المللی المپیک ۳۲ سال بعد از آن اتفاق از وی دعوت کردند تا در المپیک سیدنی حضور پیدا کند و مدال مسابقه ماراتن مردان را نیز اهدا کرد . هشت سال بعد و در المپیک ۲۰۰۸ پکن اکواری به عنوان «سفیر نیت خوب » معرفی شد.

بیش از نیم سده از خلق داستان توسط قهرمانی به نام «جان استفن آکواری» می گذرد؛ شاید تاریخ المپیک و امار آن نام «مامو وولده» را به عنوان یکی از مدال‌آوران ثبت کرده باشد اما در میانه عامه کسی به یاد ندارد نفر اول و برنده مدال طلای همان مسابقه چه کسی بود بلکه داستان جان سختی استفن همواره ورد زبان بسیاری از علاقمندان به رشته سخت دو ماراتن است.  

ارسال به دوستان