عصر ایران - 19 اردیبهشت 1358 و سه ماه بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران، حبیبالله القانیان رییس انجمن کلیمیان تهران و صاحب ساختمان پلاسکو و مالک اولین کارخانههای پلاستیک و ملامینسازی در ایران و سهامدار عمدۀ چند شرکت بزرگ دیگر، تیرباران شد.
القانیان را با تأسیس کارخانۀ محصولات لوازم خانگی «جنرالاستیل» هم میشناسند.
از نکات جالب دربارۀ القانیان اشتهار او به «حاج حبیب» است حال آن که نه مسلمان بود و نه طبعاً به مکه رفته بود بلکه به رسم یهودیان و چون به بیتالمقدس رفته بود به «حاج حبیب» یا «حاج حبیبالله» شهرت داشت.
القانیان اولین تاجر یهودی بود که به اتاق بازرگانی و صنایع ایران راه یافت و گفته میشود با خریدِ شمار قابل توجهی کارت بازرگانی و با در دست داشتن آنها توانست به اتاق راه یابد و بعدتر با یک حاجی مسلمان (علی حاجی ترخانی) هم شریک شد. شراکتی که به مصادرۀ بخشی از اموال دومی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجامید.
القانیان، زادۀ محلۀ «عودلاجان» تهران در خانوادهای یهودی بود. نام پدرش «حاجبابایی» بود و نام مادرش هم «خانمجان».
اولین شغل او پس از پایان مدرسۀ آلیانس مدیریت هتل داییاش – حاج عزیز القانیان - در خیابان فردوسی بود ولی به سرعت تجارتخانهای راه انداخت و با دختر دایی خود (ماه سلطان/ نیکخواه) ازدواج کرد که ثمرۀ آن یک دختر بود و سه پسر.
در سال 1337 شرکت پلاستیک سازی پلاسکو را تأسیس کرد و بعد به ساختمانسازی روی آورد و اولین ساختمان بلندمرتبه به سبک برج های غربی در تهران را در 16 طبقه با یاری مهندسان اسراییلی در خیابان شاهآباد (جمهوری) ساخت و ساختمان پلاسکو نمادی شد از تجاریسازی و الگویی که برخی معتقدند تهران را بدقواره و توجه به معماری سنتی ایرانی را کم کرد ولی به خاطر این که اسکلت فلزی و آسانسور داشت در آغاز دهۀ 40 متفاوت به نظر می آمد. چندی بعد ساختمان آلومینیوم را هم ساخت.
در کتاب «خاطرات من و فرح» البته آمده که بهاییان به زور پلاسکو را از چنگ او درآوردند ولی اگر مانند «دخترم فرح» جعلی باشد (نه مترجم آن وجود خارجی دارد و نه ناشر خارجی، واقعی است) نمیتوان و نباید به آن استناد کرد.
القانیان همزمان و سالهای طولانی و تا پیروزی انقلاب 1357 رییس انجمن کلیمیان تهران بود و گفته میشد ساختمان سفارت اسراییل در تهران را او خریده و وقف کرده بود.
ارتباط او با دربار در یکی از دیدارهای تجار با شاه شکل گرفت و وقتی او که عضو شاخص اتاق بازرگانی شده بود مجال گفت و گوی خصوصی با شاه را پیدا میکند و پس از آن به شکل حیرتآوری از تسهیلات و امکانات برخوردار میشود که تا عدد 500 هزار دلار اعتبار بانکی هم ذکر شده است. پس از آن در قالب فعالیتهای خیریه به اشرف پهلوی هم نزدیک شد.
با این حال در 5 مرداد 1354 به اتهام گرانفروشی دستگیر و این خبر تیتر یکِ روزنامۀ اطلاعات میشود و میتوان حدس زد مشکل او با وساطت چه کسی حل می شود: اشرف.
همین سابقه و ریاست انجمن کلیمیان و تأکید بر تفکیک یهودیان از صهیونیستها و پیشینۀ شراکت با کسانی چون حاجی ترخانی او را به خطا میاندازد که انقلابیون با او کاری نخواهند داشت یا این که باور نداشته انقلاب پیروز خواهد شد و فرصت فرار را از دست داد یا نگران املاک و ثروت خود بود و به هر حال تنها چند روز بعد از پیروزی انقلاب دستگیر میشود. باقی ماندن القانیان البته بیشتر نشان میدهد که نمی توانستند باور کنند چه اتفاقی در ایران در حال وقوع است.
حکم اعدام او در 19 اردیبهشت 1358 به اجرا درآمد به سبب کیفرخواستی با اتهامات 9 گانه از این قرار:
«دوستی دشمنان خدا و دشمنی دوستان خدا، جاسوسی اسراییل، جمعآوری کمک برای اسراییل علیه فلسطینیها، صرف درآمد در اسراییل، فساد در زمین با از بین بردن منافع اقتصادی و در نتیجه نسل فعال جامعه، محاربه با خدا و رسول خدا و نایب امام زمان و تمام مردم محروم، سد راه خدا و سد تکامل ارزش های اسلامی و انسانی، فساد در زمین و معاونت در کشتار بی رحمانۀ برادران فلسطینی».
این عناوین البته کلی بود ولی در دادگاه مصادیق هم ذکر شد و از همه مهمتر: ارتباط بسیار نزدیک با مئیر عرزی نمایندۀ اسراییل در تهران که جای حاشا نداشت.
القانیان، اتهاماتی چون خصوصاً خرید زمین در اسراییل را رد کرد و گفت: «من آن قدر مذهبی هستم که کارگران به من آشیخ می گویند!»
نکته جالب توجه دربارۀ اعدام او خشم و اعتراض شدید در آمریکا خصوصا در مجلس سناست. به گونهای که می توان گفت آغاز تنش آمریکا با جمهوری سالامی اعدام القانیان بود و نه اشغال سفارت در 6 ماه بعد و از ان پس لابی های اسراییل دست به کار شدند.
واکنش به اعدام القانیان حتی از اعدام امیر عباس هویدا نخستوزیر پیشین در یک ماه قبل هم شدیدتر بود و سنای آمریکا رسماً موضع گرفت. واکنشهایی که از عمق نفوذ یهودیان در ایالات متحده و قطع منافع اسراییل در ایران خبر میداد تا روشن شود ارتباطات در چه حد بوده است. با این که قبل از القانیان یک نخست وزیر، رییس مجلس، چند ژنرال و چند وزیر اعدام شده بودند اما بیشترین اعتراض آمریکایی ها متوجه اعدام القانیان بود و روشن است چرا.
در ایران هم بعد از واکنش تند سنای آمریکا در آغاز خرداد راه پیماییهای اعتراضی گستردهای انجام شد و در تهران هاشمی رفسنجانی سخنرانی کرد و چون فردای آن روز ترور شد به عوامل اسراییل نسبت داده شد حال آن که به سرعت مشخص شد کار یک گروه افراطی مذهبی به نام «فرقان» بوده است.
دادستان کل جمهوری اسلامی ایران در 26 اردیبهشت 1358 به بنیاد مستضعفان دستور داد «تمامی اموال و املاک حبیبالله القانیان و فامیل دست اول او را طبق رأی دادگاه مصادره و ادارۀ آنها و دریافت اجاره بها را سرپرستی کامل کند.»
جنازۀ او با وساطت «خاخام یدیا شوفط» در اختیار خانوادهاش قرار گرفت و هر چند دیگر نامی از او باقی نماند اما ساختمان پلاسکو یادآور او بود تا زمستان 1395 که پلاسکو هم در آتش سوخت.
الان فهمیدم چرا پلاسکو اونطور سوخت!!!
خدایی دلایل اعدامشو بخونین
چه خون ها نا به حق ریخته شد چجوری میخوان جوابگو باشن؟
اموالشم مصادره شد پس خانوادش چی ؟
همین ؟ هیچ پوچ الکی الکی؟؟؟
اینطوری که از نوشته بر می آید به نام حق کشته شده
"نفرت ابدی تاریخ بر شما با این منطق تان"