۱۴ تير ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۴ تير ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۸۳۸۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۱ - ۰۵-۱۱-۱۳۸۸
کد ۹۸۳۸۲
انتشار: ۱۰:۴۱ - ۰۵-۱۱-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: فرار به محيط مجازي

«فرار به محيط مجازي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ سخنان اخير هيلاري رادهام كلينتون وزير خارجه امريكا درباره سرمايه گذاري امريكا براي آنچه او «آزادي در اينترنت» خواند، هسته مركزي سياست امريكا درباره ايران در آينده را توصيف مي كند.
 
كلينتون همان كسي است كه چند هفته پس از آغاز ناآرامي هاي مربوط به انتخابات گذشته در ايران، وقتي خبرنگاران امريكايي او را تحت فشار قرار دادند كه چرا ايالات متحده در حمايت از «معترضان» ايراني به طور «جدي» موضع نمي گيرد، در يك اظهارنظر نادر گفت كه امريكا پشت پرده كارهاي مهم زيادي در حمايت از اين افراد انجام داده ولي اظهار نظر علني درمورد آنها را مجاز نمي داند. اگرچه كلينتون و مجموعه هيئت حاكمه امريكا نتوانستند بيش از چند هفته خويشتنداري كنند و به دلايلي كه خواهيم گفت خيلي زود به حمايت صريح و بي پرده از «سران فتنه» در ايران پرداختند ولي زمان بيشتري طول كشيد تا اصطلاح «كارهاي پشت پرده» امريكا براي تشديد ناآرامي ها در ايران، معناي حقيقي خود را آشكار كند. كلينتون در سخنراني اخير خود با عنوان «آزادي در اينترنت» كه پايگاه اينترنتي وزارت خارجه امريكا متن كامل آن را در بيش از 20 صفحه منتشر كرده، به توصيف بخش هايي از همان «پشت پرده ها» پرداخته كه زماني سخن گفتن درباره آن را جايز نمي دانست. سوال ساده اي كه كمي درباره آن بحث خواهيم كرد اين است: كاركرد محيط هاي مجازي بويژه اينترنت در پروژه امريكايي براندازي چيست؟

به جاي يك بحث تفصيلي، كه طبعا در اينجا مجال آن نيست، بهترين راه براي ارائه يك تصوير خلاصه ولي دقيق از مسئله اين است كه از رجوع مجدد به بحث ساختن يك «اپوزيسيون حرفه اي» شروع كنيم، بحثي كه چند سال قبل توسط برخي از منابع مرتبط با سرويس هاي امنيتي غرب آغاز شد و بعدها چنان بسط يافت كه عملا همه ديگر بحث هاي غربي ها در مورد جنبش غربگرا در ايران به حاشيه هايي بر آن بدل شد. پس از سال 84، و در يك ارزيابي كلي، نگاه كشورهاي غربي -كه دوستانشان در حال واگذار كردن دولت در ايران به جريان معارض با غرب بودند- اين بود كه مهم ترين مانع پيش روي آنها براي ايجاد يك چالش جدي براي جمهوري اسلامي پديده آماتوريسم در ميان اپوزيسيون است. تعريف آماتوريسم دراينجا تعريف دقيقي است: «اپوزيسيون آماتور كسي است كه عموما به موقع عمل نمي كند، وقتي گاهي به موقع عمل مي كند، عملش موثر نيست و وقتي در موارد بسيار نادر، موثر عمل مي كند حاضر به هزينه كردن براي آن تا حصول نتيجه نهايي نيست». از ديد غربي ها 18 تير 78، نمايشگاه عملي ناكامي هاي اين جريان و هاديان آن در ايران بود چرا كه بوضوح نشان داد انسجام دروني، توان عملياتي و روحيه اپوزيسيوني دوستان امريكا در ايران در مقابل سلحشوري ملت و توانايي هاي بي نظير جمهوري اسلامي در مديريت بحران، چيزي بيش از يك شوخي بي مزه نيست. اگر به آن ايام مراجعه كنيم، مي توان ردپاهاي كمرنگ ولي مهمي از پروژه ايجاد اپوزيسيون حرفه اي را -كه اول از همه گروهك ملي مذهبي به عنوان پل داخل و خارج در ميان اصلاح طلبان آن را مطرح كرد- يافت. ساخت ميليشيا از درون شاخه هاي جوانان و دانشجويي احزاب اصلاح طلب آغاز شد. اصلاح طلبان خودشان هم نمي دانستند اين كار را براي چه زماني انجام مي دهند اما در هر حال ماموريتي بود كه بايد انجام مي شد.

كار به جايي رسيد كه مثلا در گروهي چون سازمان مجاهدين شاخه هاي جوانان و دانشجويي تبديل به پاتوق هايي شدند كه هر كسي از هر فرقه و گروهي كه فقط به دنبال جايي براي اقدام عليه نظام مي گشت، وارد آنها شد و به تدريج -پس از يك دوره 3-2 ساله جذب بي حساب وكتاب- سران سازمان دريافتند كه ميان شاخه هاي تهران و شهرستان ها شكافي عجيب و غريب بوجود آمده و بدتر از آن شاخه هاي دانشجويي و جوانان آنها پر است از آدم هايي كه نه امام و انقلاب بلكه حتي اسلام را هم قبول ندارند و فقط چون جاي بهتري براي فعاليت عليه نظام نيافته اند به عضويت اين گروه درآمده اند. همان ايام يكي از اعضاي مركزيت سازمان در توصيف اين وضعيت گفته بود «من از حضور در جلسات شاخه هاي جوانان، دانشجويي و شهرستان ها مي ترسم، اينها كه هستند كه آقاي... جذبشان كرده...». عين همين وضعيت در حزب مشاركت هم وجود داشت، جايي كه تلاش براي ساختن اپوزيسيون حرفه اي از يك مدل شبكه اي بهره مي برد و سازمان هاي غيردولتي نقشي اساسي در پيشبرد آن داشتند. سربرآوردن گروه هايي مانند ستاد 88، گروه ياري و پويش دعوت از خاتمي در آستانه انتخابات رياست جمهوري سال 88 كه قبل از انتخابات نقش سازمان راي و بعد از انتخابات نقش سازمان آشوب را بر عهده داشتند، نتايج همين پروژه چند ساله بود.

در اين مرحله بود كه اينترنت كاركردهاي واقعي خود را در پيشبرد پروژه اپوزيسيون حرفه اي نشان داد. پس از مراحل شناسايي، جذب، آموزش و سازماندهي به عنوان مراحل مقدماتي اين پروژه، گام آخر -و مهم ترين گام- اين بود كه همه اين گروه هاي خرده اپوزيسيون با كنار گذاشتن مرزهاي عقيدتي و حزبي به هم پيوندند و يك «شبكه» ايجاد شود. شبكه سازي از «خرده اپوزيسيون ها» طبعا نمي توانست در محيط واقعي انجام شود چرا كه نظام مي توانست به آساني تلاش هاي صورت گرفته در اين راستا را رصد كرده و آن را خنثي كند، بنابراين طراحان خارجي پروژه سعي كردند كل فرايند شبكه سازي را به محيط مجازي منتقل كنند تا امكان هيچ پي گيري يا برخورد موثري با آن وجود نداشته باشد و ضمنا خود بتوانند از بيرون ايران فرايند را مديريت كنند.

ناآرامي هاي پس از انتخابات 22 خرداد يك درك بسيار دقيق از جزئيات اين پروژه، دستور العمل هاي آن و بازيگران اصلي اش ايجاد كرده است. غربي ها چون دريافته اند در ايران به دليل پيوند ويژه بين مردم و نظام، امكان يك بسيج توده اي گسترده وجود ندارد تصميم گرفته اند انرژي خود را روي ايجاد يك هسته خشن و راديكال متمركز كنند كه عنداللزوم مي تواند مجموعه اي از فعاليت ها از خرابكاري در حاشيه تجمعات عمومي گرفته تا ترور را انجام دهد. به طور مشخص حوادث روز عاشورا نشان داد كه سرمايه گذاري امريكا روي اين موضوع خصوصا پس از قطعي شدن اين نكته كه ناآرامي ها درايران ديگر بدنه اجتماعي ندارد، جدي تر خواهد شد. برخي مقام هاي مسئول پس از حادثه روز عاشورا گفته اند كه تقريبا همه آنها كه در آن روز به خيابان آمدند در فضاي مجازي با يكديگر هماهنگ شده بودند و از ابزارهايي مانند توئيتر و فيس بوك استفاده مي كرده اند.

استفاده از فضاي مجازي براي تكامل بخشيدن به آنچه غربي ها حرفه اي كردن اپوزيسيون در ايران مي خوانند دو عيب عمده دارد. اول اينكه غوطه ور شدن در امكانات اينترنت به طور كاملا واضح به اين معناست كه «شبكه هاي واقعي» كاركردهاي خود را از دست داده اند و مردم عادي ديگر با هيچ اقدام راديكالي همراهي نشان نمي دهند بلكه برعكس با فهم حقيقت آنچه در انتخابات و پس از آن رخ داده همانطور كه در حماسه 9 دي نشان دادند تصميم به دفاع قاطع از كشور و آرمان هاي خود در مقابل هتاكان و خرابكاران گرفته اند. به همين دليل، اگر خانم كلينتون درمورد استراتژي آينده امريكا درباره ايران صادق باشد- كه ظاهرا غير از اين نيست چرا كه امريكا چاره ديگري جز فرار به محيط مجازي ندارد- از اين پس روز به روز شاهد شكاف بيشتري ميان دنياي واقعي و دنياي مجازي خواهيم بود كه امريكا و دوستانش در آن دائما براي همديگر قصه مي گويند و روياهاي هم را تاييد و تمجيد مي كنند. عيب دوم هم اين است كه رواج هويت هاي مجازي در اينترنت باعث مي شود امكان شناساندن اجزاي شبكه به يكديگر و در نتيجه ايجاد هماهنگي و تقسيم كار ميان آنها بالاتر از يك سطح حداقلي امكان پذير نباشد و در نتيجه شبكه اي كه روي محيط مجازي بسيار قدرتمند جلوه مي كند، عملا چيزي بيش از تفريح ناسالم براي عده اي بيكار از آب درنيايد.

ابتكار: سکوت و پس از سکوت

«سکوت و پس از سکوت»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛در دو روز اخير باز هم آيت الله  هاشمي رفسنجاني به صدر اخبار رسانه ها بازگشت اما اين بار به نظر مي رسد اين بازگشت رنگ و بويي ديگر دارد، رئيس مجلس خبرگان با اظهارات روز گذشته خود، هم مورد انتقاد قرار گرفت و هم از وي تجليل شد، اما مهم اين است اين دو رويکرد از سوي حاميان محمود احمدي نژاد اتخاذ گرديد و لحن انتقاد ها نيز با تغيير روبه رو شده است. روز شنبه رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام اظهارات گذشته خود را تکرار کرد، اما با بياني ديگر، وي در ديدار جمعي از اعضاي شوراي مرکزي حزب اعتدال و توسعه با تشريح مواضع خود پيش از انقلاب در دوران مبارزه، مرحله پيروزي انقلاب، دوران تثبيت، پس از جنگ و هم چنين در شرايط فعلي کشور; تاکيد کرد: «همواره انديشه، سخن و عمل خود را بر مبناي اعتدال و دوري از افراط و تفريط و تفريط قرار داده و در اين مسير حرکت کرده ام.» هاشمي رفسنجاني در توجيه سياست "سکوت" خود گفت: «در بيان مواضع خود همواره منافع اسلام، انقلاب و مردم را مورد اهميت قرار داده ام و هم چنين در مواقعي به دليل شرايط نامناسب با الهام از روش بزرگان ديني سکوت اختيار کرده ام.» رئيس مجلس خبرگان رهبري با تاکيد بر مواضع گذشته خود اظهار کرد: «در شرايط امروز نيز براي برون رفت از وضعيت فعلي راه حل هايي را که با توجه به تجربياتم به ذهنم مي رسيد در خطبه نماز جمعه مطرح کرده ام و هنوز نيز در کليات به آن معتقدم هرچند که ممکن است نواقص و زوايدي داشته باشد.» وي تاکيد کرد: «در شرايط فعلي اينجانب صالح ترين فرد را براي حل مشکلات فعلي جمهوري اسلامي ايشان مي دانم و مطمئن هستم با کمک افراد معتدل از هر دو جناح موجود کشور با تدبير رهبري مسائل موجود قابل حل و فصل است و در صورت حل مشکلات جاري، دشمنان خارجي و ضد انقلاب مايوس خواهند شد.»

گلايه از هاشمي
شايد بتوان اين اظهارات را در راستاي مقوله شفافيت در موضع گيري تعبير نمود، مسئله اي که برخي اصولگرايان حامي احمدي نژاد با آن موافق نيستند، در راستاي اظهارات هاشمي حسين شريعتمداري از موضعي معتدل تر نسبت به گذشته به انتقاد از وي پرداخت. شريعتمداري طي يادداشتي در "کيهان" نوشت: «اين که مي گويند «مطمئن هستم با کمک افراد معتدل از هر دو جناح موجود کشور و با تدبير رهبري مسايل موجود قابل حل است» به چه معني است؟ آيا جناب رفسنجاني هنوز متوجه نشده اند که ماجراي اخير درگيري ميان دو جناح نيست؟» مدير مسئول کيهان در ادامه آورده است: «اهانت به امام (ره) حمايت آشکار از آمريکا و اسرائيل، توهين به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام چه ربطي به دولت و انتخابات دارد؟! که آقاي هاشمي «با توجه به تجربيات خود!» نسخه آشتي مي پيچند؟ آشتي با دشمنان اسلام و امام و اهانت کنندگان به امام حسين(ع)؟» شريعتمداري در نوشته خود باز هم به مسئله فرزندان هاشمي مي پردازد و دفاع رئيس مجمع تشخيص مصلحت از فرزندانش را به باد انتقاد مي گيرد، وي در اين باره نوشت: «اين پرسش به طور طبيعي در ذهن مردم شکل مي گيرد که چرا وقتي به فرزند آيت الله هاشمي نازک تر از گل گفته مي شود، ايشان به دفاع برمي خيزند، اما عليه اهانت کنندگان به امام و امام حسين(ع) برنمي آشوبند و يا آشفتگي خود را -که قطعي است-ابراز نمي فرمايند؟»! اما اين بار مدير مسئول کيهان در پايان يادداشت خود با لحن گلايه وار و نه انتقادي از مواضع پيشين خود نسبت به رئيس خبرگان عقب نشيني کرد و نوشت: «همه ميدانند که براي جناب رفسنجاني هيچ چيز و هيچکس باارزش تر از اسلام و ائمه معصومين(ع) نيست ولي دانستن اين نکته نيز براي مردم لازم است که علت سکوت ايشان در مقابل اهانت کنندگان به امام و به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) چيست؟»!

سه اشتباه هاشمي
اما در کنار مواضع شريعتمداري محمد جواد لاريجاني نيز شنبه شب به اظهار نظر درباره هاشمي پرداخت، وي در تحليل شخصيت و عملکرد آيت الله هاشمي رفسنجاني او را چهره اي بزرگ با اشتباهات بزرگ خواند و گفت: «البته بايد از اشتباهات بزرگان نيز با اغماض عبور کنيم و ما نمي خواهيم هاشمي را از دست بدهيم. ضمن اينکه مصالحه پيرامون دعواهاي بعد از انتخابات کار خوب و پسنديده اي است.» مشاور رئيس قوه قضائيه در ادامه به سه خطاي بزرگ هاشمي رفسنجاني اشاره کرد و تصريح نمود: «هاشمي رفسنجاني حزب کارگزاران را راه اندازي کرد و دوم خرداد را به راه انداخت و به گفته جواد لاريجاني دوم خرداد بدون هاشمي امکانپذير نبود.» لاريجاني خطاي ديگر هاشمي رفسنجاني را شرکت در انتخابات رياست جمهوري عنوان کرد و گفت: «بحث حذف هاشمي نشان مي دهد که برخي هنوز به اخلاق دموکراتيک عادت نکرده اند والا ممکن است يک فردي مدتي مسئوليت داشته باشد و در دوره ديگر راي نياورد.» وي اضافه کرد: «نوع تبليغات هاشمي در انتخابات رياست جمهوري اشتباه بود.

به عنوان مثال آن صحنه اي که يک دختر جوان در کنار هاشمي نشسته بود و هاشمي در واکنش به سخنان او اشک مي ريخت تيپ هاشمي نبود و اين صحنه ها را به او تحميل کرده بودند و يا مرعشي در تلويزيون گفت: قيافه احمدي نژاد به رياست جمهوري نمي خورد در حالي که احمدي نژاد انساني فوق العاده باهوش و زيرکي است و از همين حرف استفاده کرد و در سيما خطاب به مردم گفت قيافه من به نوکري که مي خورد و مردم نيز ديدند حرف خوبي مي زند.» وي اشتباه سوم هاشمي رفسنجاني را اقدامات او در انتخابات اخير رياست جمهوري دانست و افزود: «ابتدا هاشمي رفسنجاني اعلام کرد که در انتخابات هرکسي غير از احمدي نژاد پيروز شود اما بعد تن به اين منطق داد که احمدي نژاد به هر قيمتي نبايد رئيس جمهور شود که بزرگترين اشتباه استراتژيک هاشمي همين بود.» لاريجاني تاکيد کرد: «همه بايد در کشور ظرفيت لازم را داشته باشند و ما نيز بايد کاري کنيم بعدها که تاريخ مي نويسيم اين گونه نباشد که بگويند بزرگترين چهره انقلاب را "لت و پار و درب و داغان" کردند.»

رسالت:مصداق دو پهلو گويي

«مصداق دو پهلو گويي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛آيت الله هاشمي رفسنجاني در ديدار جمعي از اعضاي حزب «اعتدال و توسعه» براي حل مشکلات موجود گفت:«رهبري صالح ترين فرد براي حل مشکلات فعلي است». وي همچنين براي حل مشکلات موجود گفت: «براي برون رفت از وضعيت فعلي راه حلهايي ... در خطبه نمازجمعه مطرح کردم و هنوز به آن معتقدم » (روزنامه ها88/11/4 ) طبيعي است هر کس که راه حل ايشان را براي برون رفت از وضعيت فعلي ملاحظه مي کند اين سوال به ذهنش خطور مي کند؛ اگر رهبري صالح ترين فرد براي حل مشکلات است بايستي راه حل هاي ايشان که طي خطبه هاي نماز جمعه و سخنرانيهاي مکرر در خصوص فتنه اخير مطرح فرمودند چراغ راه باشد.

 آيت الله هاشمي رفسنجاني در ديدار جمعي از اعضاي حزب «اعتدال و توسعه» براي حل مشکلات موجود گفت:«رهبري صالح ترين فرد براي حل مشکلات فعلي است».

وي همچنين براي حل مشکلات موجود گفت: «براي برون رفت از وضعيت فعلي راه حلهايي ... در خطبه نمازجمعه مطرح کردم و هنوز به آن معتقدم » (روزنامه ها88/11/4 )

طبيعي است هر کس که راه حل ايشان را براي برون رفت از وضعيت فعلي ملاحظه مي کند اين سوال به ذهنش خطور مي کند؛ اگر رهبري صالح ترين فرد براي حل مشکلات است بايستي راه حل هاي ايشان که طي خطبه هاي نماز جمعه و سخنرانيهاي مکرر در خصوص فتنه اخير مطرح فرمودند چراغ راه باشد.

اگر راه حل هاي آقاي هاشمي در خطبه هاي26  تيرماه عملي بود تاکنون مورد عنايت رهبري قرار مي گرفت و ديگر کار به اغتشاشات13  آبان ، روز قدس ،16  آذر و فجايع روز عاشورا نمي کشيد.

رهبري معظم انقلاب اسلامي در خصوص مديريت نبرد نرم دشمن عليه انقلاب راه حل هاي شفاف و روشني را همواره مطرح کرده اند بايد ديد چرا آقاي هاشمي براي رسيدن به آن راه حل ها همگرايي نکردند و همچنان روي راه حل هاي خود پافشاري مي کنند. اگر آقاي هاشمي همچنان روي راه حل ها و پيشنهادات خود تاکيد دارند پس اين بيان که «رهبري صالح ترين فرد براي حل مشکلات است » يک تعارف و مصداق اتم دو پهلوگويي است.

به نظر مي رسد مواضع آقاي هاشمي پس از رويدادهاي تلخ13  آبان ، روز قدس،16  آذر و بالاخره روز عاشورا ،  ناديده گرفتن شرارتهاي دشمن و همراهي فرقه سبز با اين آتش افروزيهاست!

نمي شود دو راه حل متفاوت را براي فيصله بخشي يک مناقشه تصور کرد. هيچ عقل سليمي اين دو راه حل را نمي تواند با هم جمع کند، مفهوم تکرار آن از طرف آقاي هاشمي اين است که راهي براي برون رفت از وضعيت فعلي وجود ندارد.

اگر رهبري معظم انقلاب فصل الخطاب است - که هست - پس گشودن فصلي از راه حلها که ناظر به موضوع اختلافات و مشاجرات نيست براي چيست؟
صورت مسئله وضعيت فعلي، اختلاف دو گروه يا دو جناح نيست .
وقتي به ساحت مقدس ابا عبدالله الحسين و شعائر الهي کربلا در روز عاشورا اهانت مي کنند، وقتي به امام خميني (ره) و رهبر انقلاب در آشوب  آفريني هاي فرقه سبز، اهانت مي شود، وقتي آرمانهاي امام و انقلاب و آزادي قدس عزيز به تمسخر گرفته مي شود حکايت از يک تهاجم وسيع،گسترده و پيچيده به اصل نظام و موجوديت انقلاب است. مردم انتظار دارند آيت الله هاشمي رفسنجاني پس از مقام معظم رهبري در صف اول دفاع از نظام و انقلاب تمام قد بايستد و از دو پهلوگويي و پنهان کردن نقش دشمن در اين معرکه پرهيز کند.

مردم ايران در رفراندوم9  دي ماه88  در سراسر کشور با حضوري دهها ميليوني، تبهکاريهاي عوامل آمريکا و انگليس و اسرائيل را محکوم کردند و گله هاي خود را از برخي که با بي مهري مي خواهند صورت مسئله را پاک کنند ابراز کردند.

مردم با همزباني با علي زمان فرياد مي زدند؛
اين عمار، اين ابن تيهان، اين ذوالشهادتين؟

به نظر مي رسد مواضع حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني با شرايط روز سازگار نيست و پيشنهادهاي مطرح شده مربوط به7  ماه پيش مي باشد. مردم و نظام هر روز در نبرد نرم دشمن عليه اسلام و انقلاب شاهد يک حمله و فتنه گري جديد هستند.

براي هر حمله و فتنه گري دشمن بايد تاکتيک ها و زبان روز خود را به کار برد. مردم انتظار دارند آقاي هاشمي در پشت سر رهبري همان طور که تاکنون نظام و انقلاب را ياري داده اند رودرروي دشمن بايستد و به فتنه گران پاسخ قاطع بدهد.

مردم سالاري:مناظره ها ديالوگ يا مونولوگ

«مناظره ها ديالوگ يا مونولوگ»عنوان يادداشت روزر روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در آن مي‌خوانيد؛در تمامي اظهار نظرهاي موافق و مخالف درباره رويکرد جديد رسانه ملي در راه تداوم مناظره ها، علاوه بر اشاراتي مبني بر تاخير ناموجه و وجود نواقصي که براي استفاده از اين شيوه جهت بازگرداندن فضاي آرامش به جامعه مورد تاکيد قرار گرفت، ليکن همواره موجي از خوشبيني و اميدواري نسبت به آن ديده مي شد و اکثريت خواهان اين بودند که از نقاط قوت بيش از نقاط ضعف سخن به ميان آورند. چه آنها که از متوليان و مدافعين وضع موجود بودند و اين فرصت را جهت تنوير بيش از پيش افکار عمومي مناسب ارزيابي کردند، و چه آنها که صف منتقدين و معترضين را تشکيل مي دادند و اين فرصت را براي شنيده شدن صدا و دلايلشان مغتنم مي شمردند. شرايط نيز به گونه اي رقم خورده بود که افکار عمومي با توجه به اينکه دلايل و مدارک يکي از طرفين را طي ماه هاي گذشته به صورت شبانه روز شنيده بودند، تشنه گوش سپردن به توجيهات طرف مقابل بودند تا توان جايگزيني منطق و عقلانيت با احساسات و هيجان را بازگردانند و بدين سبب اقبال بالايي به اين مناظره ها نشان دادند.

نخستين مشکل آنجايي پديد آمد که پاي حجم وسيعي از تهمت ها و افتراهايي قديمي و جديد در اين برنامه باز شد. اصرار بر افتراهايي که پيش از اين پاسخ گرفته بودند و ايراد اتهام به اشخاص که بنا بر سنت نه چندان حسنه صدا و سيما امکاني برابر به منظور پاسخگويي در اختيارشان قرار نمي گرفت، آفتي بود که خواسته يا ناخواسته نيت شفاف سازي توسط اين شيوه را با خطر انحراف تهديد مي کرد. کاهش دفعات پخش مناظره ها از سه جلسه در هفته به يک جلسه با توجه به نوپا بودن و نگذشتن مدت زمان زيادي از آنها، نهيب ديگري به راغبان و مشتاقان جايگزيني "ديالوگ" به جاي "منولوگ" بود که توقع چنداني در مورد تغيير نگرش و تحول رويه سابق نداشته باشند. اما بسياري نيز همچنان حاضر به برداشتن عينک مثبت نگري نبودند و نسبت به گشايش روزنه هايي هر چند محدود براي دستيابي به افقي روشن از اين طريق همچنان اميد داشتند.

اگر اصل را بر نيت خير بانيان بگذاريم بايد گفت آخرين گامي که در راه اجراي اين ابتکار برداشته شد و گمان مي رود در ادامه نيز شاهدش باشيم، نشان داد که دست اندرکاران برنامه نتوانسته اند شرايط مساعد براي مثمرثمر واقع شدن راهکار خود را يافته و پياده کنند. اگر به اختصار غرض اصلي صدا و سيما را اينگونه در نظر بگيريم که وجود رشته اي از سو»تدبيرها را به رسميت شناخته و با برپايي اين مناظره ها قصد دارد بر زواياي پنهان قضايا نور بتاباند تا سهم هر طرف از اين خطاکاري ها روشن شود، و در نهايت مخاطبين از دل اين تضارب آرا» قضاوت کنند و به حقيقتي دست يابند که پايه ساختن فردايي با حداقل اشتباه گردد، در صورتي که چنين برداشتي را اساس نظرات قرار دهيم، بايد بگوييم که اصولا براي شکل دادن به چنين قالبي، ظرف اشتباهي انتخاب شده است. البته ايراد اساسي نه به ماهيت برگزاري مناظره ها، بلکه به محتواي اين تمهيد و انتخاب روش اجرايي آن باز مي گردد.

چنين روالي چه نتيجه اي خواهد داشت؟ خوشبختانه آخرين برنامه پخش شده پاسخ مناسبي به اين پرسش مي دهد. "مناظره"اي که تبديل به "مکالمه" شد و دو طرف تنها به تکميل نظرات يکديگر مي پرداختند.تلاش براي تبرئه کردن و منزه جلوه دادن رفتارهاي جناحي تا جايي پيش رفت که وقتي نامي از "کهريزک" به ميان آمد جهت شناسايي گزاره هايي که جنايات مرتبط با آن را رقم زده نبود، بلکه براي زير سوال بردن پيگيري مجلس و گزارش آن در مورد عاملين و مسببين آن جنايات بود.
اذعان مجري برنامه بر عدم اجابت دعوت از سوي شخصيت هاي مختلف (که ناگفته پيداست اين عدم اقبال از سوي چهره هاي کدام طرف بوده است) نمايانگر آن است که صدا و سيما در مسير جبران آسيب وارده بر باور عمومي جامعه، اينبار اعتماد نخبان سياسي را نسبت به خود کمرنگ ساخته و اينها همه از نتايج فقدان نگرش فراجناحي است. چگونه مي توان متوقع روشنگري، اقناع و رفع ترديد نزد عامه بود در حالي که دو نماينده مجلس کنوني در مقابل ديدگان ميليون ها بيننده عملکرد رئيس همان مجلس را با ابهام مواجه مي کنند؟ آيا منظور گشودن گره اي است يا افزودن گره اي ديگر؟

مطمئنا تا زماني که تمايل بارزي براي بر کرسي نشاندن يک اعتقاد خاص و تا زماني که فضاي يکطرفه اي بر اين گونه رويکردها حاکم باشد، منافع فقدان اين مناظره ها از بودشان بيشتر است. بايد مشخص شود که آيا در جستجوي مجهولي هستيم يا در پي اطلاع رساني در مورد تصميمي که قبلا گرفته شده است؟ اگر تمايلي به اثرگذاري مثبت استراتژي هاي ترميمي فارغ از استيلاي هرگونه پيش فرض ذهني وجود دارد، بايد در عمل نشان دهيم که حداقل از تجربه هاي قبلي درس گرفته و به رفع ايرادها اهتمام داريم.

البته باتوجه به اين که رئيس سازمان صداوسيما نيز در آخرين اظهارات خود به صراحت اعلا م کرده که آن چه در مناظره پنج شنبه رخ داده توقع صداوسيما را هم برطرف نکرده، اين اميدواري افزايش مي يابد که در مناظرات آينده، شاهد برنامه هاي جذابتري باشيم.

جمهوري اسلامي:سند رسوايي دولتمردان كانادا

«سند رسوايي دولتمردان كانادا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛در زبان فارسي ضرب المثل ها در كوتاه ترين كلمات و موجزترين عبارت معاني پرمحتوايي را منتقل مي كنند به گونه اي كه با يك جمله مي توان مقاصد دقيق و عميقي را القا كرد. يكي از اين ضرب المثل ها كه در مقام بيان خبث ذات و طينت افراد به كار مي رود و هنگامي بيان مي شود كه مقصود هماهنگي درون و برون افراد است كه مي گويد : « از كوزه همان برون تراود كه در اوست . »

اين ضرب المثل قطعا شامل حال آقاي « كنت تيلور » سفير اسبق كانادا در ايران مي شود كه در ابتداي انقلاب اسلامي و دوران اشغال لانه جاسوسي آمريكا در تهران مسئوليت سفارت كشورش در تهران را برعهده داشت . خبرگزاري فرانسه نوشت : تيلور پس از گذشت 30 سال سكوت خود را شكست و در مصاحبه با روزنامه « گلوب اندميل » به جاسوسي خود براي سازمان سيا در زمان سفارتش در تهران اعتراف كرد . وي در مدت سه سال مسئوليتش در سفارت كانادا در تهران كه از سال 56 تا 59 ادامه داشت هنگام تسخير لانه جاسوسي آمريكا 6 ديپلمات جاسوس آمريكايي را نيز كه توانسته بودند همزمان با تسخير لانه جاسوسي از آنجا فرار كنند در سفارت كانادا پنهان كرده و سپس آنها را از ايران فراري داده بود. براساس اعتراف « كنت تيلور » پس از تسخير سفارت آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام وي عملا به نفر اول سازمان « سيا » در ايران تبديل شده و با توافقي كه ميان « جيمي كارتر » رئيس جمهور وقت آمريكا و « جوكلارك » نخست وزير سابق كانادا صورت گرفته بود سفارت كانادا به مركز جمع آوري اطلاعات مورد نياز سازمان جاسوسي آمريكا تبديل شده بود.

اين جاسوس به ظاهر ديپلمات كانادايي كه 6 جاسوس آمريكايي مشغول به فعاليت در ايران را از طريق سفارت كشورش و با گذرنامه هاي جعلي كانادايي به زوريخ و از آنجا به آمريكا فراري داده بود در پايان ماموريتش در تهران حتي از دولت كانادا نشان درجه 1 افتخار دريافت كرده است .
با اين نمونه اعتراف و افشاي خروارها موارد جاسوسي مقامات دولتي و ديپلماتهاي عاليرتبه كانادايي براي سازمان جاسوسي آمريكا اكنون راز همراهي و سرسپردگي مقامات كانادايي با سياستهاي واشنگتن بيش از هر زمان ديگر آشكار شده و علت برخي تبعيت هاي بي چون و چرا سبك سري ها بي تدبيري ها و رفتارهاي دور از شئون ديپلماتيك مقامات كانادايي مكشوف شده و پرده از چهره ضد ايراني دولت اوتاوا كنار رفته است .

اكنون با اين اعتراف كه اتفاقا در آستانه سالگرد پيروزي انقلاب انجام شده به روشني مشخص مي شود كه منشا اقدامات ضد ايراني مقامات كانادايي چيست و تحرك بيش از حد دولتمردان اين كشور عليه تهران از كجا آب مي خورد،براستي چه دليلي براي اين حجم از خصومت ها و مشاركت فعال دولتمردان كانادا در اقدامات ضد ايراني وجود دارد در سالهاي پس از انقلاب اسلامي هيچ بيانيه ضد ايراني را نمي توان يافت كه در پاي آن امضاي دولتمردان كانادايي نبوده باشد و هيچ قطعنامه اي را نمي شود ديد كه راي مثبت اوتاوا و همراهي دولت كانادا با آمريكا و رژيم صهيونيستي در ايجاد موج عليه جمهوري اسلامي ايران در آن نباشد.

در جستجوي علت اين رفتار خصمانه دولت كانادا با جمهوري اسلامي ايران با اين واقعيت تلخ مواجه مي شويم كه تصميم گيرندگان اصلي در اين زمينه دولتمردان كانادائي نيستند بلكه اين آمريكايي ها هستند كه بايد مجوز سطح و نوع روابط كانادا با جمهوري اسلامي ايران را صادر نمايند و مقامات كانادايي فقط مجري سياستهاي واشنگتن هستند. متاسفانه دولت كانادا به جاي اينكه نماينده حاكميت مردمي فهيم و كشوري بسيار پهناور و غني باشد تاكنون نتوانسته روشي مستقل از ساير قدرتها در پيش بگيرد و همواره مانند مهجورين و عقب افتاده هاي تحت حاكميت مقامات آمريكايي و متكي به سياستهاي آنان عمل كرده است .

واقعيت اينست كه افكار عمومي دو ملت ايران و كانادا هيچ دليل قانع كننده اي براي پيروي و همراهي مقامات دولت اوتاوا از آمريكا و همراهي و همدلي با سياستهاي جنايتكارانه و ضد حقوق بشري رژيم صهيونيستي نمي بينند كه هر كجا كه آمريكائيها نياز به راي و پادويي آنها در مجامع بين المللي داشته از اعتبار مردم كانادا سواستفاده كرده و آنها را وجه المصالحه قرار مي دهد.

شايد تاكنون علتي كه براي همراهي دولتمردان كانادايي با سياستهاي آمريكا و قرار گرفتن در صف اول كشورهاي معاند با جمهوري اسلامي ايران عنوان مي شد بي تدبيري دولتمردان اوتاوا بود كه همواره مورد سواستفاده آمريكائيها قرار گرفته و مقامات كاخ سفيد از برگ بازي آنها در نمايش هاي دستوري و مفتضح ضد ايراني استفاده مي كردند ولي از اين پس با استناد به اعتراف سفير اسبق كانادا در تهران و جاسوسي او براي سازمان سيا كه با موافقت رئيس دولت وقت كانادا انجام شده و طبعا چنين مجوزي براي ساير مقامات كانادايي نيز صادر گرديده نمي توان از كنار اقدامات و تحركات ضد ايراني مقامات اين كشور به سادگي گذشت .

اكنون با توجه به اعتراف مقامات كانادايي به جاسوسي براي سازمان « سيا » و مشخص شدن ماهيت آنها ديگر نمي توان توقع رفتاري شايسته محترمانه و منطبق بر اصول ديپلماتيك از آنها داشت زيرا طبق ضرب المثل « از كوزه همان برون تراود كه در اوست » از افراد وابسته اي كه نه تنها چهره منفوري براي خود بلكه كارنامه سياهي براي ملت كانادا ترسيم مي كنند بيش از اين و بهتر از اينكه اكنون عمل مي كنند انتظار نيست ولي در چنين شرايطي انتظار از دستگاه ديپلماسي و دولت جمهوري اسلامي ايران اينست كه باتوجه به اراده و قدرت بازدارندگي ملت ايران پاسخ مناسبي به اقدامات خصمانه دولتمردان كانادايي و مزدوران سيا كه قطعا منفور ملت كانادا نيز هستند بدهند.

سياست روز: شراره فتنه‌ها و كمپاني‌هاي نفتي

«شراره فتنه‌ها و كمپاني‌هاي نفتي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم دكتر سيد عبدالعزيز رضواني است كه در آن مي خوانيد؛

يكم) نرم و آهسته سراغ "كردان" برويم
اگر اين فضاي سنگين عليه مرحوم كردان ساخته نشده بود لازم نبود براي اثبات فرضيه‌اي كه پيش مي‌كشم، راه دوري برويم؛ ولي به هر روي امروز استناد جستن به كردان نوعي جرم است! والا اگر نرم و آهسته به سراغ مرحوم كردان مي‌رفتيم، صداي نازك تنهائي او، دست كمپاني‌هاي نفتي را در ناآرامي‌هاي اخير رو مي‌كرد.

كردان در ناگفته‌هائي كه اسفندماه گذشته و از پي استيضاح و خانه نشيني‌اش بيان مي‌كرد به «اراده كمپاني‌هاي نفتي براي دخالت در امور داخلي ايران» اشاره مي كرد. اما او بعد از انتخابات فرصتي نيافت -يا بهتر است بگويم به او فرصتي ندادند- تا اظهار نظري بكند و در اين خصوص سخني بگويد. جرم يك مدرك جعلي براي او آن قدر سنگين بود كه ديگر حق نداشت هيچ سخن حقي بر زبان براند! گو اينكه ديگر مردان اين وادي كه او را به ديار خفقان، فرا خواندند، جملگي عابد و زاهد و مسلمان بودند.

كردان فقط بر يك جمله ظريف تكيه داشت و ديگر هيچ نمي‌گفت؛ "هنوز نيمي از پايتخت نفت ايران در لندن است!"

دوم) سرمست از بوي نفت
پيش از كشف نفت، ايران همواره براي انگليس يك منطقه حائل بود. انگليس‌ها مي‌خواستند ايران خندقي باشد در برابر لشكر تزارها تا دست استعمارگر روس به سرزمين سبز هندوستان نرسد.
اما بعد از كشف، ايران به خودي خود براي انگليسي‌ها موضوعيت قابل اعتنائي داشت. بوي نفت، كمپاني‌هاي نفتي استعمار پير را مست مي‌كرد. از بي‌عرضگي شاهان قجر و بعد هم از وابستگي شاهان دست‌نشانده پهلوي، "طلاي سياه" بلاي جان مردم ايران مي‌شد و ذخيره دنيوي عياشان انگليس. اگر نهضت عدالتخانه يا جنبش ملي در ايران شكل‌ مي‌گرفت، جهت‌گيري نهضت بايد به سوي تامين منافع اين كمپاني‌هاي نفتي منحرف مي‌شد. اگر نمي شد بايد با كودتاهاي 1299 و 1332، نهضت‌ها و جنبش ها را به مسلخ مي‌كشاندند.

امروزه اسناد بسياري از تلاش كمپاني‌هاي نفتي براي براندازي دولت مصدق در اختيار محققان است.

سوم) آشتي پنهان
به عنوان يك روزنامه‌نگار، از مدتها پيش با اين صورت مساله مواجه بودم كه چرا مردم حق دانستن محتواي قراردادهاي نفتي دولت‌‌هاي سازندگي و اصلاحات را نداشتند. حتي خبر انعقاد اين قراردادها ابتدا در خبرگزاري‌هاي خارجي مخابره مي‌شد و مردم كشور ما نامحرم تلقي مي‌شدند. يكي از محققان تاريخ معاصر مبدأ آشتي پنهان كمپاني‌هاي نفتي با دولت‌هاي ايران را به ورود حسنا بولكيا[حسن ابوالكيا]، پادشاه برونئي به ايران مي‌داند. در حالي كه رسانه‌هاي داخلي آن روزها به جنبه‌هاي فرهنگي و اسلامي حضور يك پادشاه مسلمان در ايران و حضور او در نمازجمعه آقاي هاشمي اشاره مي‌كردند، رسانه‌هاي خارجي از بازشدن درهاي ايران به روي كمپاني‌ شل، خبر مي‌دادند!

با گذر زمان، غول‌هاي نفتي دوباره اميدوار شدند به سرمايه‌هاي اين ملت دست‌اندازي كنند و متاسفانه تا حدودي هم موفق شدند. تا جائي كه طي دو دهه آرام آرام، وجود يك مافياي نفتي در قراردادها، تعلل در استقلال كشور در زمينه توليد بنزين، كارشكني در برابر پالايش نفت و توليد فراورده‌هاي نفتي و در مقابل اصرار بر فروش نفت خام، بر همگان واضح و مبرهن شد.
هنوز غوغاهاي سياسي اجازه نداده است، ملت ترجمان هماهنگي كارگزاران اصلاح‌طلب و كمپاني‌هاي نفتي را دريابد. اگر فرصتي مهيا شد در آينده به برخي از اين هماهنگي‌ها اشاره خواهيم كرد. (انشاءا...)

چهارم) اقدامات مخلصانه
كمپاني‌هاي نفتي از يك سو با انباشتن شكم آقازاده‌ها، تازه‌ به ‌دوران ‌رسيده‌ها و نوكيسه‌ها، از پول‌هاي كثيف، يك طبقه اشرافيت جديد را در صدر جامعه نشاندند و از سوي ديگر كوشيدند با "اقدامات مخلصانه فرهنگي"، طبقات مستضعف و فرودست جامعه را نيز به گونه‌اي ساماندهي كنند كه از امت شهيد پرور و جامعه ولايي ايران اثري باقي نماند. در واقع سرمست از اينكه توانسته‌اند دولتمرداني را با خود همراه كنند، پا را از گليم خود درازتر كردند تا در برابر "جامعه ولايي ايران" نيز يك "جامعه مدني" بسازند تا براي هميشه جاي پاي نفوذ خود را در كشور حفظ كنند.

شگفت نيست كه سردمداران كمپاني‌هاي نفتي، براي ارتقاء فرهنگ جامعه ما دل سوزاندند و رسما براي كارورزي زنان بلوچ دوره‌‌هاي آموزشي برپا كردند؛ براي بهداشت بانوان استان گلستان خانه بهداشت ساختند؛ براي ارتقاء فرهنگ جوانان خوزستان فرهنگسرا برپا كردند؛ براي حقوق فمنيستي زنان دوره‌هاي آموزشي راه‌اندازي كردند! براي "روزنامه‌هاي فربه" و "مجلات رنگارنگ"، مخزن‌الاسرار ساختند؛ و...

اما شگفت است كه در كنار همه اين تكاپوهاي پنهان و آشكار، مديران و كارگزاران اصلاح‌طلب، يا خود را به تغافل زدند يا ممنون شدند از اين همه اقدامات مخلصانه كمپاني‌هاي نفتي! به هر روي اين "جامعه مدني نفتي" كه اصلاح طلبان در انتظار تولدش بودند مي‌توانست با اشرافيت جديد، گروه خوني مشترك داشته باشند. چه آنكه هر دو از سرمايه‌هاي حرام ارتزاق مي‌كردند!

پنجم) نيروي عظيم ملت
گرچه طبقه اشرافيت جديد، شكل گرفت اما امت شهيدپرور ايراني هوشيارتر از آن بود كه اجازه دهد، هويت و شخصيتش را مسخ كنند و از آن جامعه مدني بي هويت بسازند.

كمپاني‌هاي نفتي گمان مي‌كردند در فتنه 18 تير و فتنه سبز، شيرازه پيوند امت و امامت را در ايران مي‌درند و براي هميشه جاي پاي خود را در ايران استوار مي‌كنند. گمان مي‌كردند سرريز سودهاي كلان معاملات نفتي‌شان، ايران را به بشكه باروتي براي انفجار تبديل كرده است. اما مي ديدند خواب بازگشتشان به ايران رؤياي تعبير نشدني است.

آنها حتي براي تعبير اين رؤيا، مستقيم‌تر و شفاف‌تر پا به صحنه مديريت اين فتنه گذاشته‌اند. ردپاي آنها در فتنه‌ها چندان هم پنهان نيست. اكنون كه غبار فتنه بنشسته‌است، دستگاه‌هاي امنيتي و نهادهاي مسئول بايد برخيزند و تكاپوي كمپاني‌هاي نفتي و پيوندهاي نهاني آنها با سران فتنه 1388 را شناسائي و به ملت معرفي كنند.

حضور 40 ميليوني مردم در صحنه انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهوري 1388 و حضور حماسي ملت در 9 دي، نمايانگر انرژي نهفته بسياري در ملت ايران است كه بايد قدر آن را شناخت. از اين نيروي عظيم نبايد غافل بود. بايد از اين نيروي عظيم براي قطع دوباره ريشه‌هاي فساد بهره برد. با قطع پيوندهاي نامشروع كمپاني‌هاي نفتي يكي از سرهاي اژدهاي هفت‌سر فساد، كنده خواهد شد.
 
آفرينش: معضلات مهاجرت به  کلانشهرها

«فرار به محيط مجازي»،«سکوت و پس از سکوت»،«مصداق دو پهلو گويي»،«سند رسوايي دولتمردان كانادا»،«شراره فتنه‌ها و كمپاني‌هاي نفتي»،«معضلا ت مهاجرت به  کلا نشهرها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛ کلان شهر يا مگاپوليس هرچند پديده اي امروزي است با رشد شهرها و افزايش جمعيت در سراسر جهان اتفاق افتاده است اما آنچه مشهودتر به نظر مي رسد وجود بارز آنها در کشورهاي در حال توسعه است اين کلان شهرها در کنار گسترش شديد شهرنشيني و افزايش شهرها در کشور ما نيز اتفاق افتاده است اما امري که جالب مي نمايد نسبت تقريبا مساوي جمعيت شهر نشين در ايران (حدود 70 درصد ) بابسياري از کشورهاي توسعه يافته اروپايي است .

اين درحالي است که جمعيت کشور شهرنشين ما در مقايسه با نسبت جمعيت شهر نشين کشورهاي در حال توسعه (43درصد) بسيار بيشتر است . اين امر يعني نزديکي زياد جمعيت شهر نشين کشور مابه کشورهاي توسعه يافته و فاصله قابل توجه از کشورهاي در حال توسعه در مقياس جمعيت شهرنشين است اين در حالي است که اقتصاد و صنعت و خدمات ما هنوز فاقد پتانسيل هاي رقابت با کشور هاي پيشرفته است.

اين پديده بي شک محصول سياست هاي نامناسب توسعه در روستاها و بکار گيري استراتژيهاي غلط چه در گذشته وحال است استراتژيهايي همانند اصلاحات ارضي که کمک زيادي به گريز روستا نشينان روستاها کرد و شمار شهرها را از 160شهر در سال 1335 به 1050 شهر در سالهاي کنوني رساند . شهرهايي که برخي از آنها (7 شهر )در شمار کلان شهرهاي کشور قرار گرفته و در صد زيادي از جمعيت شهر نشين کشور را در درون خود جا داده اند .

اين پديده در کنار خروج تدريجي روستا نشينان بسياري از مناطق را خالي از سکنه کرده است بطوري که آمارها حکايت از افزايش 10 درصدي روستاهاي خالي از سکنه در فاصله   85-1375 دارد يعني هم اکنون 20 هزار روستاي کشور خالي از سکنه است پديده اي که بي شک پيامدهاي گوناگوني بر سطوح مختلف کشاورزي ،امنيت ، توسعه و.... خواهد داشت علاوه بر اين نياز روز افزون جمعيت هاي گريزان به سوي شهرها باعث تخريب گسترده اکوسيستم هاي کشاورزي و تبديل آنها به مناطقي مسکوني، ويلا و غيره شده است اين پديده زماني داراي تاثيرات گسترده تر و نامطلوبي مي شود که بدانيم بيشتر اين تغيير کاربري اراضي کشاورزي .

باغي در زمين هاي استان ها و مناطق حاصلخيز صورت مي گيرد . در اين ميان با وجود تلاش هاي دولت براي مبارزه بااين رويکردها و اتخاذ قوانيني براي حفظ کاربري اراضي و باغ هاي کشور ما شاهد تبديل ساليانه 20هزار هکتار از اين زمين هاي مورد نياز بخش کشاورزي به ساير کاربري ها هستيم  در اين راستا بخشي از اين تغييرها توسط باندهاي گسترده و صاحب نفوذ انجام مي شود که عملا  روز به روز بر پتانسيل گسترده بخش کشاورزي کشور آسيب وارد مي کنند و در کنار آن ساکنان روستاها نيز هم چنان همچون سيلي به شهرها بويژه کلان شهرها روانه مي شوند .

بي گمان روند شتابان فرار روستاييان به شهرها از آنجا که در قالب اقتصاد دولتي صورت مي گيرد انگشت اتهام ها را متوجه سياست هاي دولت مي کند سياست هايي که در پرتو عدم انجام توسعه همه جانبه روستاها و غفلت از بکارگيري استراتژي  متناسب در اين حوزه درکنار سرمايه گذاري و شکاف  گسترده خدمات و بسترهاي مورد نياز زندگي ميان شهر وروستا بر پيچيدگي وضعيت مي افزايد . با اين حال دولت هرچند در چند سال گذشته تلاش کرده است تا بکارگيري استراتژي هايي همچون مهاجرت معکوس و افزايش خدمات به روستاها تا حدي از رشد شتابان شهرها جلوگيري کند اما بي گمان اين امر با رفتارهاي توصيه اي قابل انجام نيست.

در اين حال افزايش جمعيت شهرها و به ويژه کلان شهرها همراه با پيامدهاي ناگوار و سويي همچون افزايش فقر ، دسترسي ناکافي به امکانات شهري ، افزايش بيکاري و کاهش خدمات مورد نياز در شهرهاست قابل توجه است مطابق آمارها هم اکنون نزديک به 70 درصد ناهنجاري هاي اجتماعي در کشور در هفت کلان شهر کشور يعني تهران ، مشهد ، اصفهان ،شيراز ، تبريز ، کرج و اهواز صورت مي گيرد امري که در کنار ساير پيامدها قابل تامل از سوي سياست گذاران کشور است.

تهران امروز: بحران در صنعت حمل و نقل كشور

«بحران در صنعت حمل و نقل كشور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در ان مي‌خوانيد؛تهران امروز

مدت‌هاست كه زنگ خطر در وزارت راه و ترابري به صدا درآمده است اما گويا اين علائم هشداردهنده چندان كه بايد و شايد، جدي گرفته نمي‌شوند. ديروز هواپيماي توپولف 154 در فرودگاه شهيد هاشمي‌نژاد مشهد دچار سانحه شد و روز پيش از آن قطار توربو ترن مشهد – تهران، از ريل خارج گرديد كه هفت كشته و 12 مجروح بر جاي گذاشت.

بروز سوانح متعدد هوايي نشان از يك بحران جدي دارد گرچه اين بحران فقط منحصر به سامانه‌هاي حمل و نقل هوايي كشور نيست، سوانح ريلي و مهم‌تر از آن بروز سوانح پرشمار جاده‌اي در مجموع تصويري ناخوشايند از كل سامانه‌هاي حمل‌ونقل داخلي، در پيش چشم ارائه مي‌كنند.

بخشي از سوانح رخ داده، ناشي از كمبودها و كاستي‌هاي سخت‌افزاري است به هر رو چه بخواهيم و چه نخواهيم ‌بايد پذيرفت كه تحريم‌هاي اقتصادي بين‌المللي، تاثيرات خود را بر بخش‌هاي مختلف از جمله بخش حمل و نقل گذاشته‌اند و مي‌گذارند اما بخش مهم‌تر علل و عوامل سوانح روي داده، ناشي از نقايص نرم‌افزاري است. گرچه در بسياري از مواقع كوشش مي‌شود علت سوانح دلخراش به «خطاي انساني» نسبت داده شود – كه ممكن است نسبت درستي باشد – اما مي‌بايد دقت كرد كه اين «خطاي انساني» بيش از آنكه متوجه نيروهاي عملياتي يا اجرايي باشد، متوجه شيوه‌ها و رويكردهاي مديريتي است.

واقعيت تلخ افزايش آمارهاي سوانح در سامانه‌هاي حمل و نقل كشور، گوياي اين واقعيت پيشيني است كه مديريت راهبردي و كلان سامانه‌هاي حمل و نقل كشوري، دچار بحران شديدي شده است. سوانح روي داده، ريشه در ضعف و كاستي‌هاي مديريتي دارند و اگر اصطلاح «خطاي انساني»‌را بايد پذيرفت و آن را عامل سوانح و حوادث دانست، اين واقعيت را هم بايد پذيرفت كه اين خطاي انساني در حوزه مديريت راهبردي رخ داده است.

يكي از ضعف‌هاي مديريت راهبردي در عرصه حمل و نقل كشور، نبود شفافيت و وضوح است. تا به حال كدام گزارش جامع و مانع درباره مشكلات و كاستي‌هاي صنعت حمل و نقل كشور از سوي مديران تراز اول آن به افكار عمومي ارائه شده است؟ يعني مردم نامحرمند؟ مردمي كه سوار بر قطار مي‌شوند، مردمي كه در جاده‌ها تردد مي‌كنند، مردمي كه مي‌خواهند با مسافرت هوايي و پرواز با هواپيما زودتر و امن‌تر به مقصد برسند، اينها نامحرمند؟ گزارش‌ها و برآوردهاي صورت گرفته نشان مي‌دهد كه ايران به لحاظ آمار كشته‌شدگان در تصادفات جاده‌اي مقام اول را داشته است. همين گزارش‌ها نشان مي‌دهند كه تقريبا سال به سال آسمان ايران و فرودگاه‌هاي آن ناامن‌تر و پرواز با هواپيما از ريسك بيشتري برخوردار مي‌شود. در زمينه حمل و نقل ريلي هم كه همين حادثه اخير، نشان از خطرات و ريسك‌هاي آن مي‌دهد.

مديريت كلان صنعت حمل و نقل كشور كه در رأس آن وزارت راه و ترابري قرار دارد، متاسفانه هنوز نتوانسته راهكارهاي مناسبي براي كاهش ضريب ريسك‌پذيري ارائه دهد. معيارها و استانداردهاي جهاني كه بايد با دقت و جديت پيگيري شوند، كمتر از آنچه استحقاق آن را دارند، مورد توجه قرار مي‌گيرند. مي‌دانيم كه مثلا استانداردهاي پرواز از سوي پرسنل زميني و هوايي با دقت رعايت مي‌شوند اما چگونه است كه سانحه رخ مي‌دهد؟ به نظر مي‌رسد آنچه بايد بدان توجه شود كيفيت مديريت كلان صنعت حمل‌ونقل و رويكرد به افزايش استانداردها و معيارهاي مديريتي است. اين درست پاشنه آشيل صنعت حمل‌ونقل كشور است. از همين جاست كه ضعف‌ها و كاستي‌ها به گونه‌اي سلسله‌وار در صنعت حمل‌ونقل كشور رخ مي‌نمايند. اصلاح ساختار مديريتي در صنعت حمل و نقل مستلزم رويكردي كاملا متفاوت با وضعيت كنوني آن است. استانداردها، راهبردها، برنامه‌ها، آموزش‌ها، سرمايه‌گذاري‌ها و تفكر مديريت ايمني و اطمينان‌پذير، از نيازهاي امروز صنايع حمل و نقل كشور است.

افكار عمومي تقريبا هيچ پاسخ دقيقي از مسئولان مرتبط، صاحبان صنايع حمل و نقل و مسئولان و مديران ارشد وزارت راه و ترابري دريافت نكرده‌اند. بسياري از مديران و مسئولان هنگام وقوع سانحه به ناگهان «ناپديد» مي‌شوند، حتي تلفن روابط عمومي‌ها نيز پاسخگوي پرسش‌هاي خبرنگاران نيست!‌ چرا؟

چرا در برنامه‌هاي افتتاح و گشايش پروژه‌ها يا مثلا تشكيل شركت‌هاي هواپيمايي ريز و درشت، مسئول و مديران در برابر دوربين‌هاي تلويزيوني و عكاسان و خبرنگاران، سينه سپر مي‌كنند و صف مي‌كشند تا با نشان دادن لبخندهاي خود از موفقيت‌ها و پيروزي‌هاشان سخن بگويند، اما هنگام «واقعه» به ناگاه پنهان مي‌شوند، موبايل‌هاشان خاموش مي‌شود و كسي نمي‌تواند سراغي از آنها بگيرد به جز رئيس دفترهاشان؟ چرا؟

چرا تا به حال نشده است يكي از مسئولان صنعت حمل و نقل كشور از جمله وزارت راه و ترابري، راه‌آهن، شركت‌هاي هواپيمايي و... هنگام وقوع سانحه در حوزه تحت مديريت‌شان با پذيرفتن مسئوليت، استعفا دهد و راه را براي تحقيق و تفحص بي‌طرفانه باز بگذارد؟ چرا؟

چرا و چرا و چرا، مردم مي‌پرسند و خبرنگاران و روزنامه‌نگاران تنها بازتاب‌دهنده نگراني‌ها، دغدغه‌ها، دلهره‌ها، نارضايتي‌هاي مردم و افكار عمومي از دستگاه‌هاي مسئول در صنعت حمل و نقل كشور هستند.

به پرسش‌ها بايد پاسخ داد، اما كي؟ يكي از «خطاهاي انساني» همين پاسخ ندادن به پرسش‌هاست؛ اين خطاي خاص تا چه زماني ادامه مي‌يابد، معلوم نيست!

دنياي اقتصاد: معماي نقدينگي از فراواني تا كميابي

«فرار به محيط مجازي»،«سکوت و پس از سکوت»،«مصداق دو پهلو گويي»،«سند رسوايي دولتمردان كانادا»،«شراره فتنه‌ها و كمپاني‌هاي نفتي»،«معضلا ت مهاجرت به  کلا نشهرها»،«بحران در صنعت حمل و نقل كشور»،«معماي نقدينگي از فراواني تا كميابي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر موسي غني‌نژاد است كه در آن مي خوانيد؛در حالي كه حجم نقدينگي در كشور از 92 تريليون تومان در سال 1384 به 190تريليون تومان در سال 1387 افزايش يافته؛يعني بيش از دو برابر شده است، معضل كمبود نقدينگي در ميان فعالان اقتصادي بيداد مي‌كند. اين معماي فراواني منتهي به كميابي را چگونه مي‌توان توضيح داد و چه نتايج عملي بر اين توضيح مترتب است؟ نخستين و ساده‌ترين توضيح ارزاني قيمت است؛ به اين معنا كه قيمت هر كالايي كاهش يابد، تقاضا براي آن افزايش مي‌يابد و اگر مكانيسم برقراري تعادل از طريق نظام بازار مسدود باشد، فراواني اوليه به سرعت به كميابي مي‌انجامد. البته بازار پول به علت ويژگي‌هايي كه دارد بسيار پيچيده‌تر از بازار كالاهاي عادي است؛ اما منطق بازار در هر حال تفاوتي ندارد.

افزايش صد در صدي مقدار اسمي نقدينگي در چهار سال اخير در حالي صورت گرفته كه رشد اقتصاد واقعي در اين مدت در خوش‌بينانه‌ترين ارزيابي‌ها كمتر از 30درصد بوده است؛ يعني حجم نقدينگي در اين مدت 70 درصد بيش از نياز واقعي اقتصاد افزايش يافته و اين پديده خود را به صورت تورمي در همان حدود نشان داده است. قدرت خريد واحد پولي با تورم كاهش مي‌يابد؛ از اين رو، تقاضا براي پول هميشه به اندازه قدرت خريد واقعي پول و نه مقدار اسمي آن است.

با توجه به اينكه افزايش بيش از حد عرضه پول از سوي نظام بانكي به تورم مي‌انجامد و تورم قدرت خريد پول را كاهش مي‌دهد، از اين رو مي‌توان گفت كه افزايش عرضه پول مكانيسمي است كه نهايتا به كميابي بيشتر پول واقعي منتهي مي‌شود. ويژگي مهم بازار پول همين است كه افزايش عرضه اسمي آن تنها در كوتاه‌مدت مي‌تواند چاره‌ساز تقاضاي نقدينگي باشد و در درازمدت، با بروز تورم و كاهش قدرت خريد واحد پولي، معضل كمبود نقدينگي با شدت بيشتري رخ مي‌نمايد. بنابراين افزايش عرضه پول به تنهايي راه چاره نيست؛ چراكه به دور باطلي گرفتار مي‌آيد كه در آن درمان به وخيم‌تر شدن وضع بيمار مي‌انجامد.

راه چاره واقعي و موثر در مبارزه با تورم از طريق سياست‌هاي مالي و پولي مناسب است. كسري بودجه‌هاي مزمن و چشم‌گير دولتي به همراه بي‌انضباطي شديد در نظام پولي عامل اصلي تورم در همه كشورها از جمله كشور ما است. اما در اين ميان مسووليت اصلي با سياست‌هاي پولي بانك مركزي است كه متولي انضباط نظام پولي و حفظ ارزش مبادله‌اي آن است. متاسفانه در كشور ما به دلايلي، تنها ابزار موثر در اختيار بانك مركزي سپرده قانوني بانك‌ها نزد بانك مركزي است كه از اين طريق مي‌تواند انضباط در نظام پولي را برقرار سازد؛ اما نگاهي به وضعيت اين سپرده‌ها در سال‌هاي اخير نشان مي‌دهد كه كنترل اين ابزار نيز همانند نرخ بهره از اختيار بانك مركزي خارج شده است. سپرده قانوني بانك‌ها نزد بانك مركزي در سال 1384 حدود 13 تريليون تومان بود كه در سال 1387 اين رقم به 5/22 تريليون تومان رسيده است؛ حال آنكه بدهي بانك‌ها به بانك مركزي در اين مدت از حدود 6/3 تريليون تومان به 23 تريليون تومان افزايش يافته است.

به سخن ديگر، در حالي كه بدهي كل بانك‌ها به بانك مركزي 28 درصد سپرده قانوني آنها بود اين نسبت در سال 1387 به 103 درصد بالغ شده است؛ يعني عملا سپرده قانوني توان كنترل حجم پول را از دست داده است. اين وضعيت نظام بانكي به اين معنا است كه دستورات اداري گسترش اعتبارات جايگزين اعمال سياست‌هاي پولي شده و بانك مركزي در عمل عاجز از هر گونه اعمال سياست پولي است.

اگر بپذيريم كه كنترل تورم عاجل‌ترين اقدام در جهت اصلاح وضعيت پولي فعلي است و بانك مركزي تنها مرجع قانوني صلاحيت‌دار براي اين كار است، بايد اقدام لازم جهت بازگرداندن ابزارهاي لازم براي اعمال سياست‌هاي پولي صورت گيرد. بانك مركزي ضعيف و بي‌اختيار نمي‌تواند گره كور مشكلات فعلي بازار آشفته پولي را چاره كند.

جهان صنعت:خداحافظ پس‌انداز ارزي‌

«خداحافظ پس‌انداز ارزي‌» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛ بالاخره بودجه 89 در واپسين ماه‌هاي 88 رونمايي شد. با وجود حرف و حديث‌هايي که پيش از ارايه لايحه بودجه به مجلس مطرح شد اما اعداد اعلام شده از جمله نرخ ارز و قيمت دلار در بودجه تعجب همگان را برانگيخت.

با وجود قيمت 60 دلاري که براي نفت در بودجه 89 درنظر گرفته شده اگر نمايندگان مجلس با اين عدد موافقت کنند به معناي برچيده شدن صندوق ذخيره ارزي است، چه آنکه  اگرمبناي محاسبه را ميانگين قيمت نفت در سال‌جاري در نظر بگيريم با نفت 65 دلاري نمي‌توان اميدي به تحقق کامل درآمد‌هاي پيشنهادي در بودجه بست.

از سويي هشدارهاي کارشناسان به پس‌لرزه‌هاي بحران اقتصادي در خوشبينانه‌ترين حالت رقمي بيش از 80 دلار را براي قيمت نفت ايران در سال آينده متصور نمي‌شود. اين نوسان قيمتي نشان مي‌دهد بودجه پروژه‌هاي عمراني که قرار است از محل صندوق توسعه ملي تامين شود از همين امروز قابل تحقق نيست، چه آنکه پولي از مازاد فروش نفت باقي نمي‌ماند که به صندوق توسعه ملي واريز شود.

نکته مهم‌تر آنکه در بودجه‌اي که قرار است يارانه‌هاي آن هدفمند شود و بيش از 80 درصد از اين بودجه نيز وابسته به نفت است، چنين عدد پيشنهادي براي قيمت نفت از همين امروز دچار تزلزل است. اگر مطابق معمول سال‌هاي اخير کسري‌هاي بودجه را از محل بودجه‌هاي عمراني تامين مي‌کردند در اين بودجه نمي‌توان به اين خوشبيني اميدوار بود. چه آنکه منابع به قدري محدود خواهد شد که چه بسا با کمترين نوسان در قيمت نفت تامين بودجه جاري با چالش مواجه شود.

ارسال به دوستان
پیشنهاد یک دانشمند: غذاهای فوق‌فرآوری‌شده باید مثل سیگار برچسب هشدار داشته باشند عوارض خطرناکی که نوشیدن آب یخ برای سلامت بدن دارد چرا انقراض «دایناسورها» باعث گسترش «انگور» شد؟! قهوه اسپرسو چیست؟ آئودی با انتشار تصویری از اسپورت‌بک جذاب Q6 E-Tron، تولید این خودرو برقی را تأیید کرد(+عکس) اگر خوب نمی‌خوابید عملکرد این غده را حتما چک کنید نقل‌قول‌هایی از «سِنِکا»؛ فیلسوفی که ظالم‌ترین امپراتور روم را تعلیم داد ناو هواپیمابر تا چه مدت می‌تواند بدون سوختگیری روی آب بماند؟(+عکس) سقف قراردادها در لیگ برتر شکسته شد؛ قراردادهای میلیاردی و دلاری در سایه نظارت فدراسیون! آیا گلکسی واچ جدید سامسونگ قند خون را اندازه‌گیری می‌کند؟ افشاگری رنجبران مقام سابق صداوسیما: صداوسیما ۳ سال است که در خدمت جلیلی و فامیل‌هایش است یک کار مهم در روز انتخابات: پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ تان را با خود سر صندوق ببرید بازیکنان پرسپولیس همچنان چشم انتظار؛ وعده‌های مالی باشگاه عملی می‌شود؟ اعلام شعب ثابت اخذرای مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران در عراق هورمون عشق و درمان افسردگی پس از زایمان