۱۵ مهر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ مهر ۱۴۰۳ - ۰۲:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۳۵۴۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۲۲-۰۹-۱۳۸۸
کد ۹۳۵۴۱
انتشار: ۰۹:۱۰ - ۲۲-۰۹-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


آفتاي يزد: تذكر وزارت ارشاد و پاسخ آفتاب يزد 

«تذكر وزارت ارشاد و پاسخ آفتاب يزد» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفتابي يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ روز گذشته وزارت ارشاد در تذكري كه لحن آن بي‌سابقه بود آفتاب يزد را به تبليغ براي رسانه‌هاي ضد انقلاب متهم و برخلاف رويه معمول سال‌هاي گذشته، همزمان با تحويل متن تذكر به روزنامه، خبر آن روي خروجي خبرگزاري‌ها قرار گرفت. تذكر شديداللحن وزارت ارشاد مربوط به چاپ آگهي برنامه تلويزيوني يكي از شبكه‌هاي تلويزيوني افغانستان است كه قبلا نيز در آفتاب يزدبه چاپ رسيده و هيچ‌گونه تذكر - حتي شفاهي - از سوي وزارت ارشاد را به دنبال نداشته است.

اين شبكه كه تاكنون در هيچ منبع رسمي يا غيررسمي از آن به عنوان رسانه ضدانقلابي ياد نشده است، در هفته‌هاي گذشته مناظره‌هاي تلويزيوني بين حاميان و منتقدان سياست‌هاي خارجي دولت‌هاي نهم و دهم برگزار كرده كه دستاورد اين مناظره‌ها برخلاف ادعاي وزارت ارشاد موجب تبليغ براي سياست‌هاي كلي نظام در عرصه ديپلماسي خارجي بوده است. يكي از آخرين آنها، مناظره‌اي مفصل با حضور دكتر ابراهيم متقي از اساتيد دانشگاه تهران بود كه وي در آن برنامه بر استقلال سياست خارجي جمهوري اسلامي (برخلاف رژيم گذشته) تاكيد و اين سياست را موجب موفقيت‌هاي بزرگ براي كشور دانست. دكتر متقي در حال حاضر به صورت مستمر در برنامه‌هاي زنده‌اي كه از شبكه‌هاي مختلف سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش مي‌شود حضور دارد. لذا مشخص نيست مسئولان وزارت ارشاد به كدام حجت شرعي يا عقلي ،‌آگهي پخش برنامه‌هاي اين تلويزيون را تبليغ براي ضد انقلاب مي‌دانند؟ آگهي مربوط به اين مناظره در تاريخ 14 آذر 88 در آفتاب يزد به چاپ رسيد و مسئولان وزارت ارشاد يا سايرنهادهاي امنيتي و اطلاعاتي، هيچگونه واكنشي در برابر آن بروز ندادند و لذا به نظر مي‌رسد لحن غيرمطبوعاتي وزارت ارشاد در تذكر اخير ناشي از اراده‌اي ديگرمي‌باشد كه دخالت مقامات بي‌طرف و دستگاه‌هاي نظارتي براي قضاوت و كشف ريشه برخوردهاي اخير با آفتاب يزد را ضروري مي‌سازد.

آفتاب يزد معتقد است دست‌اندركاران حوزه مطبوعاتي وزارت ارشاد از روش انتقادي اين روزنامه نسبت به دولت به تنگ آمده‌اند و به دنبال بهانه‌هايي براي حذف اين روزنامه از جمع مطبوعات كشور مي‌باشند. خبري كه شب گذشته به درخواست وزارت ارشاد توسط برخي خبرگزاري‌ها منتشر شد به شرح زير است.

" در استمرار تخلفات مكرري كه موجب تذكرات كتبي معاونت امور ‌مطبوعاتي و اطلاع رساني و هيئت نظارت بر مطبوعات، به آن روزنامه شده است، در روزنامه مورخ پنج‌شنبه ‌‌آذر با چاپ يك آگهي تبليغاتي در صفحه اول خود براي رسانه هاي بيگانه و ضدانقلاب، مجددا اقدامبه ‌مقابله با رسالت مطبوعاتي و تخطي از ماده 2 و همچنين بند 5 و9 ماده 6 از قانون مطبوعاتكرده ايد. ‌از اين رو، بار ديگر به آن نشريه تذكر داده مي شود تا رويه خلاف مصالح ملي خود را رها كرده و بر نقض ‌تعهدات قانوني خويش در روزنامه آفتاب يزد اصرار نورزيد."‌‌

كيهان: سوت پايان در ايستگاه آخر

«سوت پايان در ايستگاه آخر»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد ؛مجموعه اتفاقات روزهاي 16 و 17آذر حاوي پيام هاي بسياري در مورد تغيير مشخصات فضاي سياسي و اجتماعي ايران پس از انتخابات است، پيام هايي كه اگر به درستي درك شود، قاعدتا بايد ذهنيت و رفتار بسياري از بازيگران را دچار تحولات اساسي كند.

تحولات اين دو روز، قبل از هر چيز محصول هفته ها برنامه ريزي داخلي و خارجي پس از 13آبان بوده است. در داخل ايران، رئوس جريان فتنه عميقا به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد هر طور شده آبروريزي 13آبان را جبران كنند و الا جنبش سبز براي هميشه خواهد مرد. بويژه براي آن بخش از اين جريان كه تصور مي كند حفظ شكاف ها و اختلاف هاي درون حكومت از هر چيزي مهم تر است، بوجود آوردن يك ناآرامي قابل اعتنا در تهران به دو دليل حياتي بود؛ اول اينكه، اين عده مدت هاست دريافته اند بدون وجود يك فشار مطمئن از پايين امكان چانه زني موثر در بالا وجود ندارد. دليل دوم هم اين است كه جريان فتنه مدت هاست بابت ميرا شدن حضور خياباني بدنه اجتماعي خود نگران است و از روز قدس به اين طرف دائما سعي كرده كاهش سبزهاي خياباني را به روش هاي مختلف توجيه كند و همه چيز را به آينده اي احاله بدهد كه اين جنبش در آن همه رقبا را مقهور خواهد كرد.

براي اصلاح طلبان بسيار حياتي بود كه بتوانند با استفاده از جريان دانشجويي به عنوان فعال ترين بخش بدنه اجتماعي خود، در روز 16آذر حادثه اي بزرگ ايجاد كنند تا ثابت شود حرفهاي آنها در مورد زنده و رشد يابنده بودن جريان سبز، صرفا توجيه و دل خوش كنك نبوده است.

طرف خارجي هم براي مشاركت در اين برنامه ريزي- كه عمدتا از روش هاي رسانه اي و امنيتي انجام شد- دلايل خاص خود را داشت. آمريكايي ها اكنون در آستانه يك تصميم گيري دشوار درباره ايران هستند. يك راه پيش پاي آنها اين است كه با پذيرش كامل برنامه هسته اي ايران به عنوان يك برنامه تجاري پيشرفته، نگاه امنيتي خود به آن را كنار بگذارند و با خارج كردن برنامه هسته اي ايران از دستور كار مذاكرات آينده، براي جلب مشاركت ايران در حل گرفتاري هاي منطقه اي خود تلاش كنند.

گزينه دوم پيش روي آمريكايي ها اما بر اين مبنا استوار است كه براي متوقف كردن ايران هنوز يك شانس ديگر هست و آن هم اين است كه جريان معترض در ايران كه ديدگاه هايي بسيار نزديك به غرب دارد آنقدر قوت بگيرد كه بتواند نظام را از درون مهار كند. آمريكايي ها عقيده دارند اگر اين شانس به اندازه كافي جدي باشد ارزش دارد كه با اعمال يك دور جديد از تحريم ها آن را تا سرحد امكان تقويت كنند. مدت هاست به نظر مي رسد غربي ها به اجتناب ناپذير بودن راه اول يقين كرده اند و تنها چيزي كه آنها را از نهايي كردن آن بازمي دارد اين است كه نمي توانند در اين باره تصميم بگيرند كه جريان سبز در ايران آنقدر قوي هست كه ارزش سرمايه گذاري داشته باشد يا نه.

آمريكايي ها، هم از طريق تبديل كردن رسانه هاي خود به سازمان نرم تدارك آشوب و هم از راه گسيل تروريست به ايران براي پروژه «كشته سازي» (كه به صرفه ترين پروژه سرويس هاي اطلاعاتي غربي در ماه هاي گذشته عليه نظام بوده) سعي كردند از نااميد شدن اين آخرين اميد خود جلوگيري كنند و به خود دلداري بدهندكه راه نپذيرفتن ايران هسته اي هنوز مسدود نيست.

براي اين هر دو دسته، اتفاقات روزهاي 16 و 17آذر بايد سخت غيرمنتظره بوده باشد. براي فهم دقيق آنچه اين نوشته قصد دارد نتيجه بگيرد ابتدا توجه به يك تفكيك نظري مهم لازم است. اين تفكيك بر فهم تفاوت هاي دو مفهوم «سرمايه راي» و «سرمايه آشوب» استوار است. سرمايه راي اصلاح طلبان در تهران (اين بحث محدود به تهران است) همان بود كه روز 22خرداد پاي صندوق راي آمد. سرمايه آشوب آن بخشي از سرمايه راي- به اضافه يك جريان خارج از سبد راي- اصلاح طلبان است كه به دلايل مختلف از «اراده براندازي» گرفته تا «باور به تقلب» آنقدر راديكال شد كه هزينه ايستادن جلوي نظام و نافرماني در خيابان را پذيرفت. تمام برآوردهاي پس از انتخابات نشان مي دهد هم سرمايه راي و هم سرمايه آشوب اصلاح طلبان پس از انتخابات ريزش كرده و اگر از برخي پيچيدگي ها بگذريم اين نكته بديهي است كه شيب سقوط نمودار سرمايه آشوب اصلاح طلبان، از شيب سقوط نمودار سرمايه راي آنها بسيار بيشتر بوده است. همه آنها كه روز 22خرداد در تهران به ميرحسين موسوي و مهدي كروبي راي دادند، بعد از آن روز به عنوان آشوبگر به خيابان نيامدند. در بهترين حالت روز 25 خرداد 88 تعداد آشوبگران مضربي از هزار بود و پس از آن آنقدر سقوط كرد كه در روز 16آذر به مضربي از صد و در مواردي ده رسيد.

آشكار شدن ماهيت واقعي موسوي به عنوان موجودي متوهم كه در مورد خط امامي و انقلابي بودن خود دروغ مي گويد، اثبات اين موضوع كه ادعاي تقلب دروغي بيش نبوده است، بالا رفتن هزينه حضور در خيابان، قطعي شدن اين موضوع كه حركت اعتراضي حتي از حيث رسيدن به حداقلي ترين اهداف خود بي نتيجه است و نهايتا از دست رفتن پشتوانه سياسي آشوب درون حكومت با آغاز موج آشتي از جانب سران فتنه، 5 عامل اصلي بوده است كه شتابي خارق العاده به ريزش سرمايه آشوب اصلاح طلبان داده است.

تحليل رابطه ميان تغييرات نمودار سرمايه آشوب و سرمايه راي البته محتاج رسيدگي به پيچيدگي هاي بسياري است كه اينجا جاي آن نيست اما اين مقدار را ظاهرا خود سران اصلاح طلب هم قبول دارند كه وقتي سرمايه آشوب از دست رفته است، اصرار به تداوم حركت هاي خياباني كل جريان را بي منطق و فاقد خرد نشان خواهد داد و از اين طريق ممكن است سرمايه رايي هم كه در خانه نشسته است شروع به تجديدنظر در ديدگاههاي خود و ريزش تدريجي كند.

16 آذر احتمالا آخرين ايستگاهي است كه دسته دوم توانست نظر خود را غالب كند. برنامه هماهنگ اصلاح طلبان داخلي و دوستان بيروني شان اين بود كه در اين روز جنبش دانشجويي را تا حداكثر مقدار ممكن درون دانشگاه فعال كنند، خود در بيرون دانشگاه شبكه هاي اجتماعي ديگري را كه در اين سال ها در قالب پروژه «ايجاد اپوزيسيون حرفه اي» ساخته اند فعال كنند و بعد در موقعيتي مناسب اين دو جنبش را به هم پيوند بدهند و يك ناآرامي وسيع در تهران ايجاد كنند. اولين اشكال آنجا بروز كرد كه بر خلاف انتظار سران جريان فتنه جامعه دانشگاهي كشور - استاد و دانشجو - تقريبا هيچ اعتناي جدي به درخواست هاي التماس گونه آنها براي به هم ريختن دانشگاه ها در روز 16 آذر نكرد. در بهترين حالت عدد آشوبگران در هيچ كدام از دانشگاه هاي تهران به بيشتر از 1000 نفر نرسيد و تنها عده اي معدود كه حتي از بدبينانه ترين برآوردهاي اتاق فكر جريان فتنه هم پايين تر بود حاضر شدند نقش آپاچي را در دانشگاه ايفا كنند.

عدم همراهي جامعه دانشگاهي با فتنه گران در حالي كه درون دانشگاه ديگر خبري از نيروهاي انتظامي و امنيتي نبود و نمي توانند ادعا كنند ترس مانع از حضور آنها شده، فقط يك معنا مي تواند داشته باشد و آن هم اين است كه پايگاه جريان فتنه در ميان دانشگاهيان - كه خود آن را فعال ترين بخش بدنه اجتماعي خود مي نامند - بسيار ضعيف تر از آن چيزي است كه ادعا مي شود و اين جريان به تدريج كه از 22 خرداد فاصله گرفته ايم به دليل اصرار بر هوچي گري و غيرمنطقي بودن هر چه بيشتر پايگاه خود را در ميان گروه هاي نخبه از دست داده است.

نكته مهم تر اما هنوز مانده است. يك تئوري جاافتاده در ادبيات مربوط به پروژه شبكه سازي اجتماعي هست كه مي گويد جنبش دانشجويي زودتر از همه جنبش هاي اجتماعي فعال مي شود و جنبش هاي ديگر فعال نمي شوند مگر اينكه جنبش دانشجويي به آنها بپيوندد. در روز 16 آذر جنبش دانشجويي به آن معنا كه فتنه گران خواهان آن بودند به هيچ وجه فعال نشد بلكه برعكس نوعي خيزش دانشجويي در مسير عكس و در جهت دفاع از ارزش هاي اسلام و انقلاب شكل گرفت.

در نتيجه، جنبش دانشجويي كه خود فعال نشد نمي توانست به ديگر جنبش هاي اجتماعي بپيوندد و به آنها انرژي بدهد. فتنه گران در روز 16 آذر همه تلاش خود را در اين راه كردند. در موارد متعدد گزارش هايي وجود داشت كه آشوبگران در چند دانشگاه تهران پشت نرده هاي دانشگاه يا جلوي سردر آن تجمع كرده اند يا حتي در مواردي براي چند دقيقه از دانشگاه خارج شدند به اين اميد كه بيرون دانشگاه هم تجمعي شكل بگيرد و به آنها بپيوندد و نهايتا بتوانند آشوب دانشگاهي را به آشوب شهري تبديل كنند ، اما حتي يك مورد از اين تحركات موفق نشد. علاوه بر اين، مطابق برخي اطلاعات موثق برخي سران فتنه در مكان هايي نزديك دانشگاه هاي تهران و اميركبير مستقر شده و منتظر بودند كه اگر آشوب هاي درون دانشگاه شعله ور شد و تعداد قابل توجهي از دانشگاهيان به آن پيوستند، آن وقت آنها هم از لانه هاي خود خارج شوند و با به راه انداختن تظاهرات خياباني به سمت دانشگاه ها شرايط را براي دست دادن آشوب هاي درون و بيرون دانشگاه مهيا كنند.

با وجود همه اين مقدمات در بيرون دانشگاه هيچ اتفاقي نيفتاد. براي اولين بار از 22 خرداد 1388 و با اينكه حجم تبليغات انجام شده توسط همكاران خارجي جريان فتنه براي تحريك مردم تهران به تجمع در روز 16آذر چندين برابر موارد مشابه قبلي بود هيچ تجمعي هرچند كم رونق و كم تعداد بيرون دانشگاه شكل نگرفت و اساسا به همين دليل هم بود كه سران فتنه هيچ كدام به سمت دانشگاه نرفتند. كل ماجراي 16آذر با بي اعتنايي محسوس و معنادار مردم مواجه شد و همه چيز به همان آبروريزي درون دانشگاه محدود ماند.

اين چيزي نيست كه كسي بتواند آن را تكذيب كند يا به تبليغات دولتي و حكومتي نسبتش دهد. موضوع آنقدر آشكار و غيرقابل كتمان بود كه حتي حرفه اي ترين رسانه هاي غربي را هم به اشتباه انداخت و آنها به اين دليل كه تصور مي كردند هر عكسي كه پرتعدادتر است لابد مربوط به معترضان است، عكس تجمع دانشجويان بسيجي را با آشوب گران اشتباه گرفتند و بي آنكه حتي لحظه اي فكر كنند در حال اشتباه هستند آن را به انضمام تحليل هايي پر آب و تاب منتشر كردند.

اينجاست كه مي توان نتيجه گرفت. براي نتيجه گيري يك تفكيك نظري ديگر هم البته لازم است. قبلا گفتيم كه براي فهم صحيح وضعيت فعلي بايد ميان سرمايه راي و سرمايه آشوب و نحوه تاثيرگذاري متقابل آنها بر هم تفكيك كرد. اكنون لازم است توجه كنيم كه سرمايه اجتماعي (راي يا آشوب) را به دو شكل مي توان مشاهده كرد: «خودانگيخته» يا «سازمان يافته» و ميان اين دو تفاوت مهمي وجود دارد. سرمايه اجتماعي خودانگيخته محصول مشاركت آگاهانه، خودجوش و بدون هدايت بيروني مردم در حمايت از يك گروه سياسي است در حالي كه سرمايه اجتماعي سازمان يافته، اساسا محصول برنامه ريزي، آموزش و هدايت مستمر يك هسته بيروني است. حوادث روزهاي 16 و 17 آذر(كه در 18آذر با وجود آنكه اين روز هم جزئي از برنامه بود، كاملا از بين رفت) به ما كمك مي كند به روشي ماتريسي دريابيم كه اصلاح طلبان در 5 ماه گذشته چه بلايي سر سرمايه اجتماعي خود آورده اند. سرمايه راي خودانگيخته اصلاح طلبان به دليل اشتباهات پي در پي آنها در ماه هاي گذشته اكنون در يك وضعيت كاملا بحراني است. سرمايه راي سازمان يافته آنها هم، اكنون وجود خارجي ندارد، هيچ وقت هم نداشته است.

روزهاي 16 و 17 آذر نشان داد سرمايه آشوب خودانگيخته اصلاح طلبان به صفر رسيده چرا كه هيچ بخشي از مردم تهران به معدود آشوبگراني كه به حمايت آنها دل بسته بودند حتي نگاه هم نكرد. تنها چيزي كه اكنون براي اصلاح طلبان باقي مانده يك سرمايه آشوب سازمان يافته است كه اختيار آن را عمدتا گروه هاي تروريست مرتبط با سرويس هاي اطلاعاتي دشمن به همراه عده اي انگشت شمار در داخل به دست گرفته اند آن هم جز نمايش هاي مضحك و به وجود آوردن آبروريزي هاي پي در پي براي فتنه گران - كه بي ترديد در كاهش سرمايه راي آنها بسيار موثر است - هنر ديگري ندارد. اين بدترين خبر ممكن براي همه كساني است كه به جريان فتنه اميد بسته بودند.

 16 آذر همانطور كه سران فتنه قبلا خود هم تاكيد كرده بودند به واقع ايستگاه آخر بود، ايستگاهي كه نشان داد مردم از فتنه گران بريده و آنها را به حال خود رها كرده اند و ته سبد جريان فتنه گر جز مشتي اراذل باقي نمانده است. آقاي موسوي و حاميانش طي ماه هاي آينده بايد خيلي چيزها را توضيح بدهند. اما در ميان همه آن سوال هاي مقدر، پاسخ يكي از آنها حتما شنيدي است: چگونه ظرف كمتر از 6 ماه بلايي چنين سهمگين سر سرمايه اجتماعي خود آوردند؟!

رسالت: صبر مردم هم حدي دارد!

«صبر مردم هم حدي دارد!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ديروز حوزه هاي علميه و دانشگاهها به خاطر اهانت به بنيانگذار جمهوري اسلامي امام خميني (ره) به شدت ملتهب بود.

مردم نيز در روز جمعه گذشته پس از برگزاري نماز جمعه با برگزاري تظاهرات خشم ونفرت خود را عليه تبهکاران سياسي فرقه سبز ابراز کردند.

پيام مردم و حوزه ها و نخبگان دانشگاهها در اين اجتماعات اين بود : عکس امام (ره) در قلب ما قرار دارد مگر مي توانيد قلب ما را پاره کنيد  و آتش زنيد و ما ساکت باشيم!

سکوت مردم در برابر شرارت فرقه موسوي شکسته شده است و فکر مي کنم فريادهاي مردم تا خاموش شدن کانون فتنه ادامه خواهد داشت. ديروز حوزه هاي علميه عرصه حضور عمار ياسرها براي روشنگري ابعاد پيچيده نبرد نرم بود.

متاسفانه ديروز روزنامه هاي دوم خردادي اخبار اعتراض مردم و ائمه جمعه به ساحت مقدس امام خميني (ره) را واتاب ندادند و به شدت آن را سانسور کردند و حتي تاسف بالاتر آنکه روزنامه جمهوري اسلامي که معمولا خطبه هاي ائمه جمعه را بيش از روزنامه هاي ديگر منعکس مي کند همين سانسور را اعمال کرد و حاضر نشد اعتراض ائمه جمعه را در تيتر صفحه اول و نيز اخبار صفحات داخلي خود درج کند.

واقعا چه دليلي وجود دارد که اين احساسات پاک و خالص مردم و علما نسبت به امام( ره) که جان ملت ايران است ، سانسور شود!؟

ديروز روزنامه جمهوري اسلامي يک مصاحبه با آقاي موسوي انجام داده و او اهانت به عکس امام خميني (ره) را يک اقدام ضدانقلابي دانسته اما حاضر نشده است در همين مصاحبه کوتاه آن را محکوم کند.روزنامه جمهوري اسلامي فراموش کرده واکنش موسوي را درباره شعار دانشجوياني که فرياد مي زدند يا حسين ميرحسين و سپس شعار نه شرقي نه غربي جمهوري ايراني مي دادند ، بپرسد؟

آيا بي مهري آن دانشجو نماها به اسلام بالاتر از بي مهري به امام (ره) نبود؟ روزنامه جمهوري اسلامي که به ميرحسين موسوي دسترسي دارد نبايد از او دهها سوال بي پاسخي را که مردم در ذهن خود به خاطر انتشار بيانيه هاي موهن دارند بپرسد؟ بگذاريم و بگذريم.

يکي از مباحثي که برخي معارضين دولت مطرح مي کنند اين است که ؛
1- صدا و سيما يک طرفه است.
2- در حال حاضر خبرها به وسيله رسانه هاي اجنبي زودتر به مردم مي رسد.
3- سانسور در جامعه ما جواب نمي دهد.
4- آيا خوب است مردم اخبار خود را از ماهواره ها بگيرند؟
اين حرفها هم درست است و هم نادرست. درست است به خاطر اينکه صدا و سيما براي جريحه دار نشدن احساسات مردم اغلب اخبار مربوط به شرارت فرقه سبز را پخش نمي کند. آنچه در روز16  آذر پخش کرد گوشه اي از اين تبهکاري است که يک موج وسيع نفرت عليه فرقه موسوي را در کشور پديد آورد؟ اگر مردم در جريان ديگر مسائل قرار بگيرند معلوم نيست از بساط اين فرقه چه باقي خواهد ماند.

تفوه به سانسور در کشور نادرست است براي اينکه همين الان بيش از10  روزنامه در پايتخت و دهها روزنامه در مراکز استانها و شهرستانها متعلق به دوم خردادي هاست .

اينها يک تقسيم کار کرده اند برخي از اخبار خود را از طريق بيگانگان پخش مي کنند چون در داخل با واکنش مردم مواجه مي شوند و آن بخش هم که در خارج پخش مي کنند، به خاطر اين است که اوباما آنها را تقديس کند همان طور که درمراسم دريافت جايزه صلح نوبل اين کار را کرد!

بخشي از اخبار را در خارج پخش مي کنند که حمايت ضد انقلاب را داشته باشند. مجموع پخش اين اخبار در خارج به قدري بوده است که نخست وزير رژيم صهيونيستي را به طمع انداخته و اين جريان را جزء سرمايه هاي خودشان در تهران تلقي کرده  است.پخش تصاوير اهانت آميز به امام (ره) را بارها شبکه هاي روسياه دشمن پخش کرده اند، در اينجا برخي به صدا و سيما ايراد مي گيرند چرا گوشه اي از آن را پخش کرديد که موجب بيداري مردم شود؟!

آنها با زبان بي زباني مي گويند پخش اين قسمتها مصرف خارجي دارد چرا در داخل پخش کرديد و پروژه فريب ما را در نبرد نرم به هم زديد!؟

دستگاههاي اطلاعاتي و رسانه ها کوتاهي مي کنند و ملاحظاتي در خصوص انتشار برخي اخبار و گزارش ها دارند، آنها فکر مي کنند عدم انتشار برخي اخبار يک فرصت براي بازگشت اين فرقه به دامان مردم است البته اين مصلحت سنجي معقول است و تاکنون خيلي ها به دامن مردم برگشته اند اما برخي همچنان بر طبل بي مهري به نظام و امام مي کوبند و به مردم دهن کجي مي کنند. بايد پاسخي براي افکار عمومي يافت ، چرا که صبر مردم هم حدي دارد!

ابتكار: تضادها و مشکلات حرکت سبز

«تضادها و مشکلات حرکت سبز» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم سيد محمد رضا اصنافي است كه در آن مي‌خوانيد؛ به بهانه حرکت راديکالي سبز در شانزده آذر امسال، تحليل ماهيت، محتوا و نيروهاي ميداني اين حرکت، مي تواند به اين سوالات پاسخ دهد که چرا حرکت سبز به اين سرعت دچار کاهش نيرو شد و چرا به اوج تندروي و راديکاليسم گرفتار آمده است. حرکتي که مي توانست درون ساختارهاي قانوني جمهوري اسلامي تعريف شود و به عنوان رقيب سياسي دولت، اشکالات را مطرح و طرح هاي جايگزين خود را ارائه دهد...

الف)تضاد در همه سطوح حرکت دانشجويي
اين حرکت جدايي از درستي يا نادرستي آرمانهاي خود با تضادي آشکار در سطح هدف، راهبر و حتي به طرز ملموسي در نمود هاي ظاهري خود اعم از شعار يا رفتار مواجه است. تضاد در هدف شايد بزرگترين دليل بر عقيم بودن اين حرکت باشد. بطوري که با کنکاشي ساده در پياده نظام اين حرکت در دانشگاه و بيرون دانشگاه مي توان دريافت که درصد زيادي از اين حرکت خوش خيالانه در سوداي براندازي هستند با اينکه اساس شعار هاي مديران داخلي اين حرکت بازگشت به تفکر امام(ره) است.

 در جايي که16 آذر در دانشگاه تهران از مير حسين موسوي به عنوان سنبل جنبش ياد مي شود و شعار "يا حسين مير حسين" سر ميدهند و در همان جا دقايقي بعد "جمهوري ايراني" را خواستار اند و براحتي خود را به فراموشي مي زنند که همين موسوي که فريادش را مي زنيد هشت سال نخست وزير همين جمهوري اسلامي بوده که خواهان رفتنش هستيد!بايد از دوستان پرسيد:چگونه است که که آرمان "همت و باکري" را خواهانيد و جمهوري بي اسلام را فرياد مي زنيد؟! مگر اين عزيزان براي همين جمهوري اسلامي شهيد نشدند؟ از يک طرف شعار هاي انقلاب 57 را سر مي دهيد از طرفي خواهان سرنگوني اش هستيد! دم از علي(ع) و حسين(ع) مي زنيد و شعار نه غزه نه لبنان سر ميدهيد مگر نشنيديد علي(ع) چه سفارش کرد در مورد مسلمان و غير مسلمان؟ چگونه مي شود شعارهاي موسوي و شعار هاي شما هواخواهانش را با هم جمع کرد؟ جامعه تيز بينانه نشسته و اين حرکت را سنجش مي کند و به اين نتيجه مي رسد که" الله اکبرتان" را باور کند يا رفتارتان را؟ چطور مي شود عده اي فرياد آرمان امام را سر ميدهند و با جمهوري اسلامي و ولايت فقيه که سرمايه عمر امام است مخالفت مي کنند؟ از طرفي دلسوز بيت امام شده اند و از سويي دست به دامان منتطري شده اند که تعاريفش بماند در ناگفته هاي سيد احمد آقا.

آري شما حق داريد مخالف انقلاب باشيد ولي شما خودتان هم حرف حسابتان را نمي دانيد. بايستيد و بگويد مخالفيم!شايد بارز ترين تضاد همين مناسبت هاي باز زنده سازي جنبش سبز است. همين 16آذر; دوستان سبز قطعا خود به خوبي مي دانند که در خوش باورانه ترين و ساده انگارانه ترين حالت مي توان حرکت آنان را يک حرکت بي تفاوت نسبت آمريکا دانست. حال همين حرکت که خوشبينانه مي توان آن را سازگار با منافع آمريکا ناميد 16 آذري را انتخاب مي کند اساس وجودي آن مبارزه عليه آمريکا ست. جالب آنه، «صداي آمريکا» با همه وجود و توان وبا حداکثر حرارت، از آن حمايت رسانه اي مي کند.

در نهايت آنچه مي توان از تجمعات باز زنده سازي حرکت سبز در دانشگاهها دريافت اين است که همه ي دلخوشان به اين حرکت خوب ميدانند چه چيزي را نمي خواهند و آن وضعيت موجود است ولي به جرات مي توان گفت همه متحدا نمي دانند چه مي خواهند. يا به زباني واضح تر درصدي از اين حرکت به نبود دولت احمدي نژاد راضي است جمعي به نبود مصداق ولايت فقيه و جمعي به نبود جمهوري اسلامي.البته نبود هدف در يک تحليل از پايين به بالا در جمع دانشجويي است ولي اگر بخواهيم با ديدي غير خنثي و کلي بنگريم مي توان در کل اين حرکت يک مرکز تفکر و قوه ي ساماندهي يافت (که به خارج از مرز ها باز مي گردد) که هدفي جز براندازي برايش قابل تعريف نيست ولي به جهت نگهداري جمعيت پاي کار خود در کشور، عدم ايجاد تفرقه و حفظ مهره هاي عملياتي موجود در سطح راهبران جريان در داخل کشور و سودبري از ساده لوحي و عدم بصيرت اين راهبران داخلي تلاش مي کند بدون ارائه هدف اصلي (که همان براندازي است) از ظرفيت تمام گروه ها و اقشار با همه تنوع فکري استفاده نمايد.

ب) عدم رشد در عمق و سطح
جدايي از تضاد در هدف موضوع نيرو انساني و مالي موضوع مهم ديگري است که اين حرکت براي رسيدن به هدف (هر چه باشد) به آن نياز مند است. آنچه مشخص است تا به حال اين حرکت نيازمندي خويش را به منابع مالي اعلام نکرده که خود نشان بر تامين اين قسمت کار به اندازه کافي است که جواب از کجايش، باشد به عهده ي خود دوستان سبز.اما آنچه مهم است نيروي انساني و پياده نظام پاي کار اين جنبش است. به نظر مي رسد اين جنبش در اين زمينه دچار مشکلات عديده اي است. اين حرکت در دو وجه با مشکل روبرو است يکي در سطح يکي در عمق.

اول در سطح:جمعيت کشور شامل جمعيت کلانشهري و جمعيت شهر هاي کوچک و روستا هاست که بخش عظيمي از آن با همه کمبود ها و کم توجهي ها همچنان مدافعان انقلاب پابرهنگان هستند.آنچه مشخص است بخش عظيمي از جمعيت شهري کشور که در شهر هاي بزرگ زندگي مي کنند آنچنان آرمانها و اصول نظام جمهوري اسلامي را درک کرده اند که مشکلات اقتصادي و نارسايي هاي فرهنگي و... موجود نمي تواند آنها را از حمايت از نظام اسلامي منصرف کند. اين قشرهم شامل مخالفين احمدي نژاد مي شود (ولي معتقدين و معترضيني که به قانون و نظام اعتماد و پايبندي دارند) هم شامل مدافعان دولت. مي توان گفت اکثر قريب به اتفاق اين بخش منتقد وضع موجود هم هستند ولي منتقد اقتصادي و اداري نظام که به اصول نظام پايبند است يا به عبارتي منتقد معتقد.نمود اين ادعا را مي توان در راهپيمايي ها و... ديد البته به شرطي که عده اي مردم را درخت نپندارند! که نماينده ي اين بخش در دانشگاه را در همين 16 آذر را مي توانست ديد که کم هم نبودند.

بخش ديگري از جمعيت کلانشهري منتقدان غير معتقد و مخالفان جمهوري اسلامي هستند و نکته هم همين جاست که دوستان سبز در دانشگاه ها منتقد را هم جز مخالف حساب مي آورند. اين اشتباه ديگري از حرکت سبز در دانشگاه است که افرادي را که از فشار اقتصادي، نابرابري ها، بي عدالتي ها و فساد ها دلخوشي از نظام ندارند را هم جز همرديفان و نيرو هاي قابل حساب خود مي داند. جمعيتي که به عنوان شهروند جمهوري اسلامي - چه به آن معتقد باشند و چه نباشند-بايد به مشکلات و خواسته هاي قانوني شان رسيدگي کرد. اصولا حرکت سبز يک حرکت بر مبناي خواست سياسي است نه مشکلات اقتصادي و براي بخش زيادي از معترضين درک آرمانهاي سياسي حرکت قابل درک يا قابل ارزش نيست. بنابراين عاقلانه به نظر نمي رسد که حرکت سبز روي جمعيتي که دغدغه او و آرمان او را ندارد حساب باز کند.

با توجه به ريزش شديد نيروهاي ميداني سبزها، قابل درک است که چرا اين جمعيت معترض اقتصادي و معيشتي، حرکت سبز را تنها گذاشته است.و با اين حساب مي ماند مخالفين سياسي نظام جمهوري اسلامي که خود دو دسته مي شوند يکي نيروي مخالف پاي کار و ديگري نيروي مخالف بي تفاوت. هر کدام از اين دو گروه خود دو گروه ديگر را شامل مي شود اول کساني که از اساس با نظام مشکل داشتند و دوم کساني که اتفاقات و اشتباهاتي مانند کوي و کهريزک را نتوانستند تحليل کنند و با نظام دچار تعارض شدند و همين اتفاقات بود که فرصت محق جلوه دادن را به مخالفين داد تا فرياد بلند کنند و مخاطباني هم براي خويش دست و پا کنند.اتفاقاتي که بررسي آن نگارشي جدا طلب مي کند.

البته پر واضح است که اعتراض از عملکرد بعضي نهاد ها در قضاياي پس از انتخابات مختص گروه مخالفين نيست و بخشي از همه گروه هاي و اقشار، خواستار رسيدگي و روشن شدن موضوع هستند.بنابر اين اگر فرض را بر اين بگيرم که نظام هر چه سريع تر و قاطعانه به مسائل پس از انتخابات و اشتباهات و تخلفات رسيدگي کند از مخالفين هم فقط گروه پاي کار براي جنبش سبز نيروي قابل اتکايي مي مانند که اين گروه هم دچار مشکلي است که در بخش بعدي به ان پرداخته مي شود.

دوم در عمق:در انقلاب شکوهمند اسلامي (که خيلي تلاش مي شود جنبش سبز را الهام گرفته از آن بدانند) آرمانهاي انقلاب و امام در جان مردم ريشه دوانده بود. با طوفان ها هم مردم از آرمانشان عقب نمي نشستند گلوله و وحشيانه ترين شکنجه ها نتوانست مبارزان انقلاب را پشيمان کند. اين شد که انقلاب ثمر داد. اما جنبش سبز; فرض را بر حرف سبزها بگيريم و فرض کنيم زندانيان بعد از انتخابات شکنجه شدند (حداقل ظاهر افراد نشان مي دهد که قظعا شکنجه سنگيني نبوده که آثارش باقي بماند) اين چه آرماني است که در وجود رهبرانتان (خودتان که جايي خود) با يک سيلي رنگ مي بازد؟!شما که انقدر به آرمانتان پاي بند هستيد چرا از يک شب بازداشت، تمام وجوتان مي لرزد؟ اگر انقلاب پدران ما به بار نشست، بهايش را داده بودند آنقدر امام را درک کرده بودند که شکنجه گران آموزش ديده ي اسرائيل نتوانستند حرفشان را عوض کند ولي شما چه؟

اين واقعيتي است که نشان از سه موضوع دارد:يک اينکه آرمان مبهم و نا مشخص سبز، کمترين عمقي در وجود مخالفين پاي کار ندارد و با کمترين طوفان درهم خواهد شکست و براي ايجاد تغيير مد نظر خود بسيار ناتوان است،دوم اينکه نيروي انساني که حرکت راديکالي سبز رويش حساب باز کرده، از لحاظ اعتماد به نفس، خود ساختگي، پذيرش سختي و در امان ماندن در طوفان مشکلات در درجه پاييني قرار دارد.

سوم اينکه حرکت سبز در دانشگاه از يک الگوي قابل اتکا، الهام بخش و آرماني بر خوردار نيست و اينها خود دلايلي است بر عقيم بودن حرکت راديکالي سبز.در پايان سخن مي توان اينطور به نتيجه رسيد که حرکت سبز به اندازه اي داراي پويايي و هدفمندي نيست که بتواند حتي تهديدي براي نظام جمهوري اسلامي به حساب آيد بلکه بيشتر شبيه پروزه اي است با هدف آبروريزي نظام جمهوري اسلامي، براي کاهش قدرت نفوذ فکري ايران در لايه هاي روشنفکري جهان بالخص کشور هاي اسلامي و بالاخره کاهش قدرت چانه زني ايران در مذاکرات هسته اي.

وطن امروز: تشت موسوي براي خواص بي‌بصيرت

«تشت موسوي براي خواص بي‌بصيرت» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ وطن امروز به قلم سيدعابدين نور‌الديني است كه در آن مي‌خوانيد؛ عکس امام‌خميني (ره) را پاره کردند. واکنش ملت به هتک امام را آيا مي‌توان پيش‌بيني يا در چارچوب خاصي محدود کرد؟ مسؤول مستقيم اين اهانت بي‌سابقه کيست؟ عکس‌العمل نهاد‌هاي مسؤول بايد چگونه باشد؟ اما مهم‌تر از همه، چگونگي شکل‌گيري و عوامل اصلي دخيل در وقوع اين اهانت نابخشودني است. براستي چرا بايد گستاخي تا بدانجا برسد که عکس امام‌خميني(ره) در دانشگاه تهران پاره شود؟ يافتن پاسخ دقيق نيازمند کنکاش دقيق در تحولات سياسي 12 سال اخير و جرقه آغاز اهانت‌ها به امام (ره) و آموزه‌هاي شيعي است که دنباله آن منجر به چنين حادثه‌اي مي‌شود.

اما آنچه منجر به شتاب جسارت به امام و انقلاب شد را بايد در رخداد‌هاي چندماه اخير جست.
1- بدون‌شک حوادث پس از انتخابات که با شليک ادعاي تقلب آغاز شد، مجال مناسبي بود تا مخالفان جمهوري‌اسلامي براي ابراز کينه خود به امام (ره) و ولايت‌فقيه جسارت لازم را به دست آورند. در اين راستا ميرحسين موسوي نيز با بيانيه‌هاي خود بر آتش آشوب‌ها دميد تا اعتراضات اکثريت هموطنان که ادعاي موسوي را باور کرده بودند رنگ اغتشاش بگيرد.

از همان ابتداي انحراف خواست اکثريت هواداران موسوي و تبديل اعتراض به اغتشاش، بسياري از دلسوزان به تناوب از اين کانديداي بازنده انتخابات خواستند تا اقدام مقتضي را انجام داده و نسبت خود را از مخالفان نظام و انقلاب مشخص و در نتيجه خود را از مخالفان جمهوري اسلامي تفکيک کند. اما بررسي مسير بيانيه‌ها و رفتار موسوي در اين برهه نشان از تمايل زايدالوصف وي به تداوم روحيه عدم شفاف‌سازي و صراحت دارد.

موسوي هيچگاه از فحاشي برخي طرفدارانش به نظام و ارکان جمهوري اسلامي انتقاد نکرد. ترديدي نيست که ميرحسين موسوي درصدد آن بود تا با سوءاستفاده از جماعت خياباني، به امتيازگيري از حاکميت و نظام بپردازد. موسوي بيم «ريزش» خياباني‌ها را داشت، چرا که تقليل هواداران به مثابه «مرگ سياسي» وي بود. به همين خاطر از تقابل با نظام و امام خميني(ره) زبان به انتقاد نگشود تا خياباني‌ها با ذائقه‌ها و مرام‌هاي ناهمگون، رفتارهاي غيرقانوني خود را تداوم بخشند.

موسوي اما فکر آن را نمي‌کرد که ادعاي تقلب نهايتا براي او دردسرساز شود. اکثريت قريب به اتفاق جمعيت معترض اطراف وي خواستار پيگيري ادعاي تقلب بودند اما به مرور فرار موسوي از پاسخگويي به اين مطالبه حداکثري را مشاهده کردند. آيا آنها ديگر دليلي براي همراهي با موسوي داشتند؟

ريزش وحشتناک جماعت معترض حاضر در خيابان‌هاي تهران اما منجر به پايان اغتشاشات نشد. دليل اين موضوع نيز کاملا روشن است، آنها اساسا به دنبال آشکار شدن واقعيت درباره انتخابات نبوده و نيستند بلکه طرح ادعاي تقلب را بهانه‌اي براي ابراز مخالفت با جمهوري اسلامي يافتند و متاسفانه در ادامه نيز ميرحسين موسوي که حتي شنواي هشدارهاي برخي اصلاح‌طلبان نيز نشد، تمام سرمايه‌گذاري خود را روي همين جماعت اندک قرار داد.

در واقع مي‌توان گفت اندک خياباني‌هاي فعلي کساني هستند که موسوي شرايط را براي ساختارشکني‌ها و ابراز رفتارهاي غيرقانوني آنها فراهم کرد. اينها همان‌هايي هستند که اعتقادي به نظام جمهوري اسلامي ايران و بالطبع بنيانگذار آن ندارند که سلسله رفتارهاي آنان اين موضوع را بخوبي نشان داده است، در راهپيمايي روز قدس در مخالفت با سياست‌هاي جمهوري اسلامي و بنيان فکري امام‌خميني (ره) شعار «نه غزه، نه لبنان» سر مي‌دهند و اين در حالي است که بطري‌هاي آب به همراه دارند.در راهپيمايي 13 آبان که نماد آمريکاستيزي است، شعار «مرگ بر روسيه» سر مي‌دهند. اين رفتارها در ادامه منجر به پاره کردن عکس امام (ره) مي‌‌شود تا شاه‌بيت شعر مخالفت با جمهوري اسلامي سروده شود و جالب آنکه روز گذشته نيز اين جماعت در يک دهن‌کجي ديگر، عکس‌هاي منتظري در دست مي‌گيرند و در مقابل سردر دانشگاه تهران مانور مي‌دهند!

ميرحسين موسوي که ادعاي خط امامي دارد واکنش نشان مي‌دهد، اما به صدا و سيما مي‌تازد که چرا تصاوير هتک‌حرمت امام (ره) را پخش مي‌کنيد! همانگونه که بي‌بي‌سي فارسي تازه خط امامي شده واکنش نشان مي‌دهد!

البته نمي‌توان انتظار محکوميت از سوي موسوي داشت. توهين به امام خميني (ره) و عقب مانده دانستن بينش امام خميني (ره) در زمان اصلاحات، آيا واکنشي از سوي موسوي به همراه داشت؟

2 اما انتقاد اصلي اين نوشتار متوجه برخي خواص است، آنهايي که در قريب به 6 ماه اخير چشم بر وقايع تلخ بستند و فريادها و گلايه‌هاي رهبر انقلاب را نشنيدند، خواص بي‌بصيرتي که فحاشي به انقلاب و ولايت فقيه توسط برخي جماعت سبز‌پوش را ناديده انگاشتند، حمايت مسعود رجوي را از موسوي نشنيدند، مدح موسوي را توسط باراک اوباما و شيمون پرز نشنيده گرفتند و اظهارات اخير بنيامين نتانياهو مبني بر اينکه «اغتشاشات تهران به سود اسرائيل است و معترضان سرمايه‌هاي اسرائيل هستند!» را نخواستند بشنوند.

آيا اين اظهارات که تنها بخش بسيار کوچکي از حمايت‌هاي دشمنان امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي است، عمق فتنه را براي اين خواص آشکار نکرد؟ چرا بايد سکوت برخي خواص و ناتواني آنان در درک فتنه در نهايت منجر به افزايش جسارت فتنه‌جويان شود و مقدس‌ترين نماد جمهوري اسلامي يعني امام‌خميني(ره) مورد هتک قرار گيرد؟ آيا اگر اين تعداد خواص در همان ابتدا واکنش مقتضي نشان مي‌دادند، اکنون شاهد پاره کردن عکس امام خميني(ره) بوديم؟
بدون شک پاره‌کردن عکس‌امام (ره) تشت رسوايي موسوي براي خواص بي‌بصيرت است.

جمهوري اسلامي:پيامدهاي تاخير در ارائه لايحه بودجه

«پيامدهاي تاخير در ارائه لايحه بودجه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛مديران و مسئولان سابق حوزه اقتصاد كشورمان حتي همان هايي كه هيچ خط و ربط سياسي ندارند و سالهاست از گردونه فعاليت در بخش دولتي و خصوصي كناره گيري كرده اند حق دارند از رفتارها و رويه هايي كه در سالهاي اخير در لايه هاي مديريتي كلان و نهادهاي تصميم گيري و قانون گذاري به وفور مشاهده مي شود و متاسفانه درحال تبديل شدن به عادت و رسم است تعجب كنند و گاهي هم سخني از سر انتقاد دلسوزانه بر زبان برانند.

حوزه اقتصاد و مسائل مرتبط با آن طي سالهاي اخير آنچنان درگير سياستها و تصميمات ناگهاني عجيب و گاه متناقض بوده كه تهيه فهرستي از آنها كاري به غايت دشوار و البته ملال آور است . آنچه بيشتر مايه تاسف و البته نگراني است اين واقعيت تلخ است كه اين قبيل رفتارها و تصميمات به تمامي نهادها و ارگانها اعم از دولت مجلس بانك مركزي و... سرايت كرده و منحصر به يك بخش خاص نيست.

مصوبات تثبيت گرايانه مجلس هفتم در تغيير ماده 3 برنامه چهارم توسعه كه دولت نهم را در تنگناي طرح هدفمندي يارانه ها قرار داد و كار را به جايي رساند كه هر دولتي هم به جاي دولت فعلي بود براي تامين نيازهاي مالي كشور ناگزير از تن دادن به اجراي طرحي مانند هدفمندي يارانه ها مي شد.

در سوي ديگر تغييرات بزرگ و ناگهاني سياستهاي پولي را از سوي بانك مركزي شاهد بوديم كه در پي يك دوره در پيش گرفتن روشهاي انبساطي كه با كاهش دستوري نرخ سود بانكي افزايش شديد پرداخت تسهيلات حذف جريمه ديركرد بازدپراخت تسهيلات و... همراه بود با تغيير دو رئيس كل و پس از يك دوره اعمال سياستهاي به شدت انقباضي كه با هدف مهار نرخ رشد نقدينگي و كاهش برداشت بانكها از خزانه قدم بر مي دارد و سياستهايي انبساطي در پيش گرفته است .
دولت نهم هم از اتخاذ چنين سياستهايي مصون نبوده و در كارنامه خود از اين قبيل تصميمات و مصوبات دارد.

تغيير گسترده ساختار بودجه ريزي انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي انحلال و ادغام شوراي عالي و... از جمله اين اقدامات است كه پيامدهاي زيادي نيز براي اقتصاد كشور داشته است .
يكي از عجيب ترين و درعين حال بي سابقه ترين اين قبيل تصميمات رفتاري است كه در سال جاري در مورد بودجه سال آينده از سوي دولت و مجلس مشاهده مي شود.

به نظر مي رسد دولت در پي حساسيت و اصرار ويژه اي كه بر تصويب لايحه هدفمندي يارانه ها در مجلس دارد ارائه لايحه بودجه سال آينده را به پس از روشن شدن تكليف اين لايحه در مجلس شوراي اسلامي موكول كرده است ; اين درحالي است كه بنابر رويه مرسوم هر ساله و آئين نامه مجلس دولت ها موظفند لوايح بودجه سنواتي را نهايتا تا نيمه آذر ماه هر سال به مجلس ارائه دهند. با اين حال و با گذشت حدود يك هفته از اين موعد خبري از لايحه بودجه سال 89 نيست و اينگونه كه از شواهد و قرائن پيداست دولت با توجه به اخباري كه از سوي مسئولان تدوين بودجه منتشر مي شود به اين زودي لايحه بودجه را به مجلس ارائه نمي كند.

بر آگاهان امر و ناظران حوزه اقتصاد كشور و بيش از همه بر نمايندگان مجلس شوراي اسلامي روشن است كه تاخير در ارائه لايحه بودجه و تعجيلي كه در بررسي آن در مجلس گريزناپذير مي شود چه پيامدهايي براي برنامه دخل و خرج كشور به دنبال دارد.

انصاف اين است كه تاخير در ارائه لوايح بودجه سنواتي در جريان مراودات دولتها و مجالس كم سابقه نيست ولي در هيچ يك از اين موارد سابقه نداشته كه نمايندگان مجلس اينچنين بي تفاوت و كم رمق با تاخير در ارائه لايحه بودجه برخورد كنند و از كنار اين مسئله چنين كم اهميت و بي توجه عبور كنند.

از اين مسئله مهمتر سخناني است كه از سوي نمايندگان و مسئولان دولتي مبني بر تاخير تعمدي در ارائه لايحه بودجه و موكول كردن اين مسئله به تصويب لايحه هدفمندي يارانه ها با ايما و اشاره بيان مي شود. اين رفتار از آن جهت مهم و درعين حال دغدغه برانگيز است كه رواج رفتارهايي از اين قبيل كه از آن شائبه استفاده ابزاري و اهرم گونه از قدرت برمي آيد در آينده پيامدها و تبعات بسيار تلخي به دنبال خواهد داشت.

از سوي ديگر با توجه به نگاه مجلس به لايحه هدفمندي يارانه ها و اصرار دولت بر تصويب اين لايحه با در نظر گرفتن خواسته هاي دولت به نظر نمي رسد اين لايحه پرچالش و حساس در آينده نزديك به نقطه نهايي و قطعي برسد و احتمال به درازا كشيدن روند بررسي مجدد و تصويب آن بسيار زياد است . بنابر اين تاخير بيشتر در ارائه لايحه بودجه سال آينده با هدف روشن شدن وضعيت لايحه هدفمندي يارانه ها در واقع به معناي نامعلوم بودن زمان ارائه لايحه بودجه خواهد بود كه كمترين پيامد آن تصويب چند دوازدهم بودجه سال 89 است.

نكته حائز اهميت ديگر پايان مدت اجراي برنامه چهارم توسعه و آغاز اجراي برنامه پنجم از سال آينده است كه بر پيچيدگي و اهميت به روز بودن تاريخ ارائه بودجه سال آينده مي افزايد چرا كه لزوم هماهنگي و همسوئي بودجه هاي سالانه به عنوان خرده برنامه هاي يكساله كه راهبردهاي اصلي برنامه پنجساله را پياده مي كنند امري غيرقابل انكار است ضمن اينكه خود لايحه برنامه پنجم نيز از جمله مواردي است كه بررسي و تصويب آن در مجلس بسيار وقت گير و حساس خواهد بود و درصورت تاخير در ارائه لايحه بودجه سال 89 به مجلس بررسي برنامه پنجم نيز دچار تاخير مي شود كه به معناي فاصله افتادن بين زمان اجراي برنامه هاي چهارم و پنجم است .

دنياي اقتصاد: رشد اقتصادي و عدالت اجتماعي

«رشد اقتصادي و عدالت اجتماعي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌خوانيد؛اين مقاله را به دليل اهميت موضوع آن با شرح آزمايش يك زيست‌شناس معروف آغاز مي‌كنيم. پاولف زيست‌شناس روس، پديده‌اي را توصيف كرد كه به پديده شرطي شدن معروف شد.

او هر روزه با شروع غذا دادن به يك سگ، زنگي را به صدا درمي‌آورد. پس از مدتي وقتي صداي زنگ درمي‌آمد، حتي بدون تغذيه، معده سگ شروع به ترشح آنزيم‌هاي معمول مي‌كرد. در واقع شرطي شدن، نوعي خطاي سيستم عصبي موجودات زنده است كه مي‌تواند مفيد هم باشد. اما‌ اين امكان وجود دارد كه انسان‌ها در اثر همين خطاي سيستم عصبي به بيراهه رفته و هزينه‌هاي سنگيني را بر خود تحميل كنند. مي‌دانيم تفكرات كينز، اقتصاددان انگليسي، تا قبل از 1980 در علم اقتصاد حاكم بود. چكيده دستورات ‌اين اشراف‌زاده انگليسي، خلق پول و افزايش عرضه آن براي تامين رشد اقتصادي و كاهش بيكاري است. نزديك به نيم قرن اجراي ‌اين دستورات، نتايجي را به بار آورد كه در اثر آن، بخشي از جوامع انساني دچار خسارات سنگيني شدند؛ به گونه‌اي كه بسياري از متفكران اجتماعي به ‌اين صرافت افتادند كه آيا اخلاقا تامين رشد اقتصادي ارزش پرداخت‌ اين همه هزينه را دارد؟

مطالعات انجام شده(هادي زنوز 1379) نشان مي‌دهد كه رشد سريع اقتصادي الزاما به توزيع نابرابر درآمد نمي‌انجامد. كشورهاي چين، تايوان، سنگاپور، كره و هنگ‌كنگ در دهه‌هاي اخير، رشدهاي بالاي اقتصادي را تجربه كرده‌اند بدون آن كه بخشي از مردمشان به اصطلاح زير چرخ‌هاي توسعه له شوند. با نگاهي به اقتصاد كشورهاي فوق درمي‌يابيم كه ‌اين كشورها در دوران رشد خود به هيچ وجه متوسل به خلق و عرضه بيش از حد پول نشده‌اند و در نتيجه، نرخ‌هاي تورم ‌اين كشورها عموما نزديك به صفر بوده است. بنابر‌اين، مي‌توان گفت متفكراني كه تصور مي‌كرده‌اند تامين رشد اقتصادي مستلزم تحميل نابرابري‌هاي ظالمانه اجتماعي است، در واقع دچار خطاي شرطي شدن پاولف بوده‌اند و شكل‌گيري ‌اين خطاي ذهني نيز به دوران پيش از سال 1980 برمي‌گردد. طبق اظهارات مسوولان، طي ماه‌هاي اخير، حجم زيادي از نقدينگي، خلق و به اقتصاد تزريق شده است. مي‌دانيم از زمان تزريق نقدينگي تا آغاز آشكار شدن اثر تورمي‌آن، 9 ماه زمان لازم است و تخليه كامل تورمي‌نيز 9 ماه زمان مي‌برد (جمعا 18 ماه).

تداوم سياست خلق پول مي‌تواند به توقف مسير كاهشي تورم و صعود دوباره آن از سال آينده منجر شود و تازه ‌اين در صورتي است كه بانك مركزي نقدينگي جديدي را خلق نكند و طرح هدفمند كردن يارانه‌ها نيز اجرا نشود. در غير ‌اين صورت، تاثير هر يك از موارد فوق بر نرخ تورم بايد به طور جداگانه بررسي شود. علت تغيير سياست بانك مركزي حمايت از توليد اعلام شد. همين‌طور الگو گرفتن از رفتار پولي كشورهاي پيشرفته پس از بحران جهاني به عنوان دليل ديگر اعلام شده است.

اما توضيح موارد فوق:در يك اقتصاد پويا و سالم در طول زمان، تعدادي از بنگاهاي اقتصادي در حال شكل‌گيري و تعدادي از بنگاه‌ها نيز در حال ورشكستگي هستند. در واقع هر بنگاهي كه بتواند كارآمدتر باشد، به بقاي خود ادامه مي‌دهد؛ در غير‌اين صورت، طبيعت بازار به او اجازه نمي‌دهد كه موجب اتلاف نيروي كار و سرمايه شود. ناكارآمدي نيز ممكن است به ده‌ها دليل باشد، از جمله به دليل انتخاب غلط در نوع و روش توليد، فساد مالي، و...

زماني كه بانك مركزي با عرضه بيش از حد پول، جلوي ورشكستگي ‌اين نوع بنگاه‌هاي ناكارآمد را مي‌گيرد، در واقع جلوي ‌ايجاد بنگاه‌هاي كارآمد توسط كارآفرينان موفق را مي‌گيرد. مكانيسم ‌اين جلوگيري نيز به‌اين شكل است كه با تحميل تورم موجب افزايش نرخ بهره (كميابي پول) در بازار شده و هزينه رشد كارآفرينان موفق را به شدت افزايش مي‌دهد. البته تا زماني كه بازار سياه پول وجود دارد، نرخ بهره را‌ اين بازار تعيين مي‌كند؛ ولي چنانچه بانك مركزي اقدامات تورمي‌خود را متوقف كند و بانك‌ها در اعطاي تسهيلات آزاد باشند، ‌اين بازار سياه هم از بين مي‌رود و نرخ بهره همان خواهد بود كه بانك‌ها تعيين مي‌كنند و مي‌توان به دليل كوچكي، نام آن را كارمزد گذاشت (همانند تسهيلات قرض‌الحسنه). البته اقدام ديگري كه موجب كميابي پول مي‌شود، اجبار بانك‌ها به اعطاي تسهيلات ارزان به توليدكنندگان و كارآفرينان است كه به علت رانت‌ ايجاد شده، تسهيلات مزبور معمولا موجب تنزل سطح بهره‌وري و كارآيي در كشور مي‌شود، زيرا گرفتن چنين تسهيلاتي نياز به مهارت‌هاي رانت جويانه خاصي دارد كه كارآفرينان موفق، معمولا فاقد ‌اين مهارت‌ها هستند. (اگر چه ‌اين نوع تسهيلات هم معمولا گران‌تر از قيمت‌هاي وضع شده به دست مصرف‌كننده مي‌رسد).

نكته جالب در‌ اين جا آن است كه رابطه عرضه پول و توزيع درآمد در‌ ايران نيز قابل مشاهده است. مي‌دانيم بانك مركزي با تغيير بي سابقه سياست خود، رشد نقدينگي را از 37 درصد در شهريور 1386 به 15 درصد در شهريور 1387 رساند. همين اقدام باعث شد ضريب جيني در سال 1387 به پايين‌ترين حد خود در سال‌هاي اخير برسد. اخيرا مركز آمار ‌ايران اعلام كرد (دنياي اقتصاد 31/4/1388) ضريب جيني در مناطق شهري و روستايي كشور در سال 1387 به ترتيب به اعداد 393/0 و 382/0 كاهش يافته است. توضيح آن كه ضريب جيني عددي بدون بعد، بين صفر و يك است كه هر چقدر به صفر نزديك شود، نشانه توزيع بهتر درآمد ميان اقشار جامعه است؛ اگر چه‌ اين ضريب نمي‌تواند گوياي بسياري از واقعيت‌هاي اختلاف طبقاتي و فقر باشد. اما در خصوص بحران بزرگ مالي سال 2008 ميلادي اولا بايد گفت ‌اين بحران در 80 سال اخير بي‌سابقه بوده است و كشورهاي درگير، همچون غريقي بوده‌اند كه براي نجات خود به هر تخته‌پاره‌اي متوسل شدند.

ضمن آن كه در 30 سال گذشته رفتار پولي ‌اين كشورها خارج از قاعده نبوده است و رفتار اخير آنها نيز يك استثنا محسوب مي‌شود، در صورتي كه در كشور ما طي اين سي سال، خلق بيش از حد پول به يك رويه تبديل شده است. بنابر‌اين الگو گرفتن از‌اين كشورها در خصوص بحران اخير و استفاده از آن به عنوان يك مستمسك غير قابل قبول است.نتيجه آخر آن كه نابرابري‌هاي ظالمانه اقتصادي، ناشي از خلق بيش از حد پول و تورم است (و در موارد نادر، ناشي از رشد منفي نقدينگي) نه ناشي از رشد اقتصادي. و رشد اقتصادي پايدار نيز با اقدامات سلبي دولت حادث مي‌شود نه با اقدامات ‌ايجابي، براي مثال همانطور كه اشاره شد بانك‌مركزي با اقدامات سلبي خود مي‌تواند زمينه رشد و موفقيت كارآفرينان را فراهم كند.

رييس سابق بانك مركزي سوئيس گفتار پر مغزي دارد كه در‌اينجا به آن اشاره مي‌شود، او مي‌گويد:«جز از طريق تورم به هيچ شيوه ديگر نمي‌توان در كوتاه ترين زمان، اقليتي كوچك را ثروتمند و اكثريتي بزرگ را مستمند نمود.» رييس سابق بانك مركزي آمريكا نيز مي‌گويد:«تورم يك نوع كلاهبرداري است. به نظر مي‌رسد بسياري از دانشمندان علم اقتصاد جاده صاف كن تورمي ‌بوده‌اند كه ما اكنون با آن روبه‌رو هستيم.»

آفرينش: تعطيلات و پيامدهاي اقتصادي

«تعطيلات و پيامدهاي اقتصادي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم مهدي اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از موضوعاتي که همواره در سال هاي اخير به عنوان بحث چالشي در اقتصاد ايران مطرح بوده و بسياري نسبت به آن انتقاداتي هم داشته اند موضوع تعطيلات بوده است.

نگاهي آماري به تعطيلات رسمي کشورهاي مختلف جهان نشان مي دهد ايران در زمره کشورهاي رکورددار تعطيلات در جهان است براي مثال تعطيلات کشورهاي مغولستان 5 روز،  هند  7 روز، پاکستان و مراکش 8 روز، ايرلند، ايسلند و قطر 9 روز، استراليا 11 روز، ايتاليا، فرانسه، اردن، ترکيه و مصر 12 روز و ژاپن 14 روز است در حالي که تعطيلات رسمي ايران 25 روز مي باشد.

البته اگر در کنار تعطيلات  25 روزه رسمي ايران تعطيلات آخر هفته را نيز به آن اضافه کنيم بيش از 100 روز ديگر نيز به آن اضافه مي شود. در اين ميان برخي تعطيلات که به روزهاي ابتدايي هفته و يا اواخر هفته منتهي مي شود بعضا از سوي دولت  تعطيل اعلام مي شود و برآيند آن اين که ايران رکورددار تعطيلي در جهان مي  باشد. حال اين سوال مطرح است که با توجه به اين که در بسياري از کشورهاي جهان روزهاي شنبه و يکشنبه آغاز هفته جزو تعطيلات آخر هفته آنها محسوب مي شود، در حالي که در ايران تعطيلات آخر هفته روزهاي پنجشنبه و جمعه است آيا اين موضوع سهم ايران را در عرصه اقتصاد جهاني کم نمي کند. و ناهماهنگي هايي را در بسياري از موارد ازجمله تبادلات اقتصادي به وجود نمي آورد؟

پرواضح است که تعطيل شدن کسب و کار و توليد در روزهاي پنجشنبه و جمعه در حالي که اقتصاد بين الملل فعاليت هاي عادي و روزمره خود را پيگيري مي کند، مي تواند نقش ايران را در مبادلات جهاني کمرنگ کند. در جايي که کشورهاي جهان به واسطه حضورشان در عرصه ارتباطات بين الملل از فرصت هاي اقتصادي و سرمايه گذاري بهره  مي برند اما در ايران دولت، مجلس و مردم فرصت ها را از دست مي دهند!

هرچند تعطيلات آخر هفته در کل جهان براي مردمان دنيا مفرح و شادي بخش است و براي ايرانيان نيز براي تنوع، تفريح، گذراندن اوقات فراغت و همچنين تجديد قوا براي يک هفته کار و تلاش مهم و ضروري به نظر مي رسد اما بايد به اين نکته توجه کرد که در صحنه روابط خارجي بين الملل با احتساب شنبه و يکشنبه تعطيل در بيشتر کشورهاي دنيا، روزهايي که ايران مي تواند در اقتصاد بين الملل نقش آفريني کند به سه روز در هفته تقليل مي يابد که نوعي فرصت  سوزي محسوب مي شود. تعصيلات در کشورهاي مختلف به تعطيلات ملي،  مذهبي و حکومتي تقسيم مي شود. تعطيلات ملي تعطيلاتي است که منشا فرهنگي دارد،  تعطيلات مذهبي ريشه در اعتقادات مذهبي و ديني ملت ها دارد و تعطيلات حکومتي که سهم کمتري از تعطيلات کشورها را به خود اختصاص مي دهد  به واسطه تغييرات در حکومت ها و يا استقرار حکومت جديد روزهايي از سال به عنوان تعطيلات حکومتي نامگذاري مي شود.

با توجه به آنچه که گفته شد سهم ايران از تعطيلات ملي، مذهبي و حکومتي چشمگير است. در زمينه تعطيلات مذهبي به دليل اعتقادات مذهبي مردم ايران بيشترين تعطيلات ديني و مذهبي را به خود اختصاص داده اند. تعطيلات ملي ايران به دليل قدمت تاريخي سه هزار ساله  از بسياري از کشورها بيشتر است و در زمينه تعطيلات حکومتي ايران سهم بسزايي در بين کشورهاي جهان دارد.

حال با توجه به اين که سهم ايران در تعطيلات جهاني بسيار بالاست و رکوردار آن هم مي باشد آيا ضروري به نظر نمي رسد که دولتمردان و مجلسيان براي اينکه بيش از اين فرصت ها را در اقتصاد بين الملل از دسته ندهيم براي ساماندهي تعطيلات فکري اساسي کنند. البته پيش از اين در مجلس هفتم طرح ساماندهي تعطيلات مطرح شد و بحث هايي نيز درباره کاهش تعطيلات نوروز صورت گرفت اما به نتيجه نرسيد.

در دولت نهم نيز بحث هايي در زمينه ساماندهي تعطيلات از سوي دولتمردان و مجلسيان مطرح شد اما نتيجه اي را در برنداشت. حال به نظر مي رسد دولت و مجلس که فرصت زيادي را براي اجراي بسياري از طرح ها و لوايح اختصاص مي دهند تا مشکلات کشور برطرف شود، براي طرح ساماندهي تعطيلات نيز فکري اساسي کنند و با تاثي از اين گفتار مولاي متقيان علي (ع) که فرموده اند: "کسي که فرصت ها را غنيمت شمارد، از غصه ها ايمن گردد" تعطيلات را به عنوان يک فرصت طلايي ساماندهي کنند تا مردم و مسئولان بتوانند با افزايش کارايي و بهره وري در عرصه اقتصاد بين الملل فرصت سازي کنند و براي ايران اسلامي سرافرازي به ارمغان آورند.  

قدس: پرده ديگري از سناريوي براندازي نرم

«پرده ديگري از سناريوي براندازي نرم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي اخير امت حزب ا... در پاسخ به هتک حرمت هواداران فتنه، با حضوري چشمگير در قالب تشکلها، صنوف مختلف و انجمنها، مراتب عشق و ارادت خويش را به خميني کبير بنيانگذار جمهوري اسلامي اعلام مي دارند تا جسارت ساختارشکنان به ساحت حضرت امام(ره) را محکوم نمايند.

تبارشناسي حرمت شکنان بيانگر اين موضوع است که آنها نسبت و قرابتي با انديشه امام خميني(ره) ندارند و اگر در بيانيه ها و اطلاعيه هايشان نامي از حضرت امام(ره) برده مي شود، صرفاً پوششي براي تعقيب انگيزه هاي غيربومي و ضد انقلابي آنهاست.

در پرونده عملکردي اين قبيله سياسي موارد گوناگوني از سوژه هاي اهانت به امام قابل رؤيت است؛ اين در حالي است که هواخواهان با ادبيات روشنفکري و ليبرال م؛بي نه تنها اهانت را نمي پذيرند، بلکه با تعابير مختلف تلاش در توجيه اقدامهايشان مي نمايند. هنگامي که در کنفرانس برلين برخي از هواداران اين گروه در مورد انديشه پرچمدار انقلاب اذعان نمودند افکار امام را بايد در موزه هاي تاريخ جستجو کرد؛ تفکر موسوم به اصلاح طلبي با سؤاستفاده از برخي شخصيتها و مؤسسات موجه، تلاش نمود با اقدامي نرم و تدريجي، افکار بنيانگذار انقلاب اسلامي را آرشيو کند و از حيز انتفاع ساقط نمايد.

اصحاب جبهه اصلاح طلبان اکنون پس از ناکامي هاي متوالي، گام در مسير راديکاليزه شدن نهاده اند تا از اين منظر در همسويي با اپوزيسيون، فشارها را بر حاکميت تشديد و امتيازهايي را کسب کنند.
اين اقليت با بهره گيري از هر فرصتي، بي شرمانه بر ارزشها و هنجارهاي انقلاب چوب حراج زده اند و همگرايي شان را با دشمنان قسم خورده نظام اسلامي اعلام نمودند، به نحوي که اغتشاشگران پس از رقم زدن سناريوهاي متعدد و ناکاميهاي پي در پي در روز قدس و 13 آبان، با طرح شعارهاي انحرافي، مغايرت مسير خود را با آرمانهاي امام و رهبري علني کردند و رسانه هاي خارجي اين رخدادها را با هيجاني وصف ناپذير و با تحليلهاي اپوزيسيوني مخابره نمودند.

آنچه مسلم است، اين نوع جهت گيريها بار ديگر اتفاق ناميمون کنفرانس برلين را در اذهان تداعي مي کند؛ هنگامي که رسانه ملي بر اساس حرفه رسانه اي خود رخدادهاي دروني کنفرانس برلين و حضور اصلاح طلبان را پخش کرد، با تخطئه اقدام سيماي جمهوري اسلامي، اصل ماجراي مسافران خارج رفته را در حاشيه قرار دادند.

اکنون دستگاه قضايي بايد با مشاهده سيل اعتراضها و اجتماعات فراگير کشوري، مماشات را کنار بگذارد و در اقدامي انقلابي بر اساس وظيفه حقوقي و قضايي خود در راستاي استيفاي حقوق شهروندان با جديت وارد صحنه شود، زيرا کاسه صبر امت شهيدپرور از اهانتهاي پي در پي و اقدامهاي غيرقانوني اقليتي آشوب طلب لبريز گرديده و استمرار شرايط موجود مبني بر نهراسيدن از محاکمه، بستر رفتارهاي افراطي آتي را متصور مي نمايد.

گفتني است، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره) که در چنين مواردي بايد پيشگام باشد و در دفاع از انديشه امام(ره) با مستندات موجود وارد صحنه گردد، با انکار اصل موضوع به تبرئه خويش پرداخت و بار ديگر رويارويي دو جريان فکري را در جامعه به نمايش گذاشت.

بررسي عملکرد اين مؤسسه در سالهاي اخير بويژه در حوادث پس از انتخابات بعضاً سکوت يا موضع توأم با همسويي را در اذهان تداعي مي کند. جهت گيريهاي اين مجموعه، تصور اقدام جناحي را براي دوستداران امام و انقلاب به وجود آورده است، به نحوي که در رخداد اخير مؤسسه ياد شده در نامه خود آورده است: «علي رغم آن که اين روزها بعضاً شعارهاي ساختارشکنانه ديگري با کمال تأسف مطرح شده، اما هتک حرمتي نسبت به ساحت امام خميني(ره) گزارش نشده است»! و ادامه داده است که «هيچ يک از شبکه هاي خارجي و رسانه هاي ديداري و نوشتاري -علي ما نقل- چنين مطلبي را انعکاس نداده اند»!

مردم انتظار دارند مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام(ره)، با توجه به اين هتک حرمت بي سابقه به ساحت حضرت امام(ره) که باعث تعطيلي حوزه هاي علميه نيز شد، ميدانداري اعتراض به هتاکان را برعهده بگيرد،اما خروجي رفتار اين مؤسسه حاکميت نگاه سياسي و موضع گيريهاي تعجب برانگيز را اثبات مي نمايد.

در اين ميان، شبکه هاي ماهواره اي و سايتهاي مختلف با ذوق زدگي و هيجان، اين رفتار ناشايست را پخش نمودند. اين اقدامهاي آنها، رئيس جمهور آمريکا را نيز وادار کرد تا بار ديگر به دفاع از آزادي سخناني را تکرار نمايد. اما، دشمنان انقلاب اسلامي نبايد فراموش کنند که افکار و ايده هاي امام چنان در اعماق جان و روح اين ملت نفوذ کرده است که با اقدام وقيحانه طيف انگشت شمار آشوب طلب به فراموشي سپرده نمي شود، زيرا حرکت علمي، فکري، سياسي و اجتماعي که بنيانگذار انقلاب اسلامي آغاز نمود، صرفاً براي ايران نبود، بلکه فراتر از آن، نگاه انساني به پديده اي سياسي را سبب گرديد و باعث شد گستره پذيرش شخصيت و افکار امام(ره) مرزهاي جهان اسلام را در نوردد و به عنوان يک مکتب انقلابي، کابوس وحشتناکي براي جهانخواران و اميدي رهايي بخش براي مستضعفان باشد.

پر واضح است، اهانت به حضرت امام(ره) را مي توان پرده ديگري از سناريوي براندازي نرم تلقي نمود، زيرا عده اي با نپذيرفتن جنگ نرم دشمن و قرار گرفتن در حصارهاي ادبيات خود بنياد و عدم ترجمه مفهوم جنگ نرم با وجود هشدارهاي هفته هاي اخير حضرت آيها... خامنه اي، بستر اقدامهاي کثيف و افراطي را فراهم نمودند.

گفتني است، سخنگوي يکي از احزاب اپورتونيست، چندي قبل در اظهاراتي اقدامهاي اغتشاشگران را زندگي و حوادث پس از انتخابات را نتيجه تعالي انقلاب و تعاليم امام اعلام نموده بود؟!
بدون شک، نيروهاي حزب ا... با درايت، عقلانيت و بصيرت افزايي خود با تهاجم نرم دشمن مقابله مي نمايند و اجازه نخواهند داد مقدسات انقلاب که دستاوردهاي پرهزينه براي جامعه بوده است، مورد تعرض ستون پنجم بيگانگان قرار گيرد.

جهان صنعت: واژه غريب رقابت‌

«واژه غريب رقابت‌»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مريم باستاني است كه در آن مي‌خوانيد؛کمتر از سه ماه پس از تشکيل شوراي رقابت، شورايي که بنا به گفته قريب به اتفاق کارشناسان در شرايط کنوني اقتصاد ايران تنها ويتريني جذاب است، وزير اقتصاد هم اذعان مي‌کند که فعلا رقابت در اقتصاد بي‌معناست.

اين نکته گويايي است که با نگاهي گذرا به وضعيت اقتصاد کشور مي‌توان آن را استنباط کرد؛ اما مساله اين است که دولت نهم و پس از آن دولت دهم اصرار دارد که ثابت کند با تشکيل سازمان‌هاي عريض و طويل مي‌توان موجبات رقابت‌پذيري را در اقتصاد فراهم کرد.

شايد به تبع اين موضوع بتوان عدالت را نيز پياده کرد. اما آنچه در چهار سال گذشته در لابه‌لاي اين اصرارها حاصل شده، کوبيدن بر طبلي است که صداي مهيبي دارد، در حالي که در پس آن نال و نوايي نيست. اگر ساختارهاي اقتصاد مانع از هر طرح اصلاحي است؛ ريشه آن در رفتارهاي دولت نهفته است.

دولت با فربه کردن خود طي چهار سال گذشته، نفس‌هاي بخش خصوصي را به شماره انداخته در چنين شرايطي چگونه مي‌توان حرف از رقابت و رقابت‌پذيري زد. چگونه مي‌توان گفت اصل 44 موتور محرک بخش خصوصي است در حالي که دولت خود موجبات دولتي کردن اقتصاد را هر روز مهياتر مي‌کند و در نهايت آنکه رقابت واژه غريبي است که در اقتصاد ايران معنا ندارد.

گسترش: الزامات توسعه صنعت خودروسازي

«الزامات توسعه صنعت خودروسازي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي گسترش است كه در آن مي‌خوانيد؛کارشناسان صنعتي عقيده دارند صنعت خودرو دومين صنعت پايه بسياري از کشورها محسوب مي‌شود و اين موضوع در کشور ما نيز مصداق دارد و حتي برخي نيز از آن به عنوان لکوموتيو بخش صنعت کشور سخن مي‌گويند.

 با توجه به گفته‌هاي کارشناسان در کنار اهميتي که اين موضوع پيدا مي‌کند و نقشي که اين صنعت در رشد و توسعه صنعتي و اقتصادي کشور دارد، در سال‌هاي اخير توجه جدي نيز به اين صنعت از جانب مسوولان صنعتي و صنعتگران کشور شده است.

از طرف ديگر درست است که غول‌هاي خودروسازي دنيا يکسالي است در طومار بحران اقتصادي غرب پيچيده شده‌اند اما با عبور موج بحران از فراز اين خودروسازان بايد ديد جايگاه صنعت خودروي کشور در بين اين خودروسازان چگونه است؟

بايد به خاطر داشت در هر روند توسعه‌اي و هرگونه اقدامي براي رسيدن به اهداف بزرگ، نيازمند مهيا کردن زيرساخت‌ها و حمايت‌هاي ويژه هستيم.

آنچه خودروسازان از آن به عنوان زيرساخت و بسترسازي ياد مي‌کنند بهبود شاخص‌هاي فضاي پيش برنده محيط کسب و کار و ارتقاي بهره‌وري و شناخت و اصلاح عوامل بازدارنده است، در کنار حضور فعال در پيمان‌هاي منطقه‌اي و جهاني و تسهيل فرآيند جذب سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي که کمترين نتيجه آن انتقال فناوري نوين و استفاده از شبکه فروش صادراتي است. مسوولان صنعتي کشور اما فارغ از اين الزامات نبوده و با تدوين استراتژي صنعت خودرو سعي در برآورده کردن اين روند توسعه‌اي و رسيدن به جايگاه ويژه و درخور صنعت ايران در ميان بزرگان صنعتي دنيا کرده‌اند.کسب سهم 5/3 درصد از توليد جهاني خودرو، حفظ سهم ?? درصدي بازار داخل، کسب جايگاه اول منطقه، پنجم آسيا و يازدهم جهان نشان از عزم مسوولان براي شکوفا کردن بيش از پيش صنعت خودرو در سايه چشم‌انداز ?? ساله کشور است.

سياست پيش‌روي وزارت صنايع و معادن در اين  استراتژي، قطعه‌سازي در فضاي رقابتي با تاکيد بر نظام رده‌بندي و ادغام و ايجاد صنايع جانبي متناسب با ارزش افزوده است که اثرات خارجي آن در طراحي و توليد قواي محرکه ديزل و گازي از هم‌اکنون بروز کرده است. توليد خودروي کم‌مصرف که شرايط رقابت‌پذيري را در ميان خودروسازان معتبر جهاني هموار سازد از ديگر ماموريت‌هاست که در اين زمينه نيز حضور سمند  ايراني با استاندارد يورو? در بازار ترکيه و حتي حضور در بازار خودروي سوئيس نتيجه تلاش صنعتگران و مسوولان خودرويي کشور براي حضور در کنار برندهاي معتبر جهاني است. مهم‌ترين قسمت استراتژي صنعت خودروي کشور توسعه زيرساخت‌هاي فروش و خدمات پس از فروش است که به دغدغه‌ اصلي وزارت صنايع و معادن و دو خودروساز بزرگ کشور تبديل شده است.

آنچه در جهت توسعه اين بخش مدنظر فعالان قرار گرفته حضور برندهاي جهاني در بازار داخلي از طريق حذف موانع غيرتعرفه‌اي- غيرفني است که باعث ارتقاي سطح توجه خودروسازان به دغدغه مصرف‌کنندگان براي ارائه خدمات پس از فروش منسجم مي‌شود.

هرچند خودروسازان در کنار توليدات متنوع خود خدمات پس از فروش را نيز در سراسر کشور گسترش داده‌اند اما جايگاه کنوني خدمات پس از فروش در کشور در مقايسه با خدماتي که برندهاي معتبر جهاني به مصرف‌کنندگان خود ارائه مي‌دهند شايسته توجه جدي و عزمي دو چندان است تا در سايه يک همت همگاني به آنچه درخور صنعت کشور است دست يابيم و در ميان بزرگان باشيم.

حمايت: آيا مصرف مواد مخدر قابل پيش بيني است؟

«آيا مصرف مواد مخدر قابل پيش بيني است؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت به قلم بايرام شهبازي ‏است كه در آن مي‌خوانيد؛مصرف گسترده مواد مخدر محدود به سن خاصي نيست و بين نسلها از لحاظ نوع مصرف مواد مخدر تفاوتهاي مهمي وجود داشته و دارد، با اين حال اگر بتوانيم پيش بيني چه کسي بيشتر احتمال دارد معتاد شود‏ مي توانيم با او برخورد موثري داشته باشيم. بطور کلي عواملي که مي توانيم بر مبناي آنها احتمال مصرف مواد مخدر را پيش بيني کنيم به سه گروه تقسيم مي شوند: خصوصيات فردي، عوامل خانوادگي (والد- کودک) و نفوذ گروه همسالان.‏

‏1 خصوصيات فردي: اگر چه يک الگوي شخصيتي خاصي وجود ندارد که بر اساس آن بتوانيم احتمال مصرف مواد مخدر را پيش بيني کنيم ولي برخي خصوصيات فردي در اين رابطه مي توانند راهنماي ما باشند يکي از آنها انجام رفتارهاي کنترل نشده و ضد اجتماعي در دوران کودکي و نوجواني است. کودکاني که در مهد کودک، کودکستان و دبستان به عنوان غيرقابل کنترل، پرخاشگر يا شلوغ و اخلالگر شناخته مي شوند، بيشتر احتمال دارد به مواد مخدر معتاد شوند. ‏

‏2 روابط خانوادگي: نوجواناني که خانواده هاي خود را پر مشکل مي دانند و از سن 7 سالگي با خانواده خود غريبه مي شوند بيشتر احتمال دارد در نوجواني مواد مخدر مصرف کنند. بين اختلافات زناشويي و مصرف مواد مخدر و سوء رفتار جسمي و سوء استفاده جنسي رابطه وجود دارد.‏

علاوه بر اين اگر خود والدين مواد مصرف کنند احتمال اينکه فرزندان نوجوان آنها به مواد مخدر روي بياورند بيشتر خواهد شد. کودکاني که پدرشان سيگاري است سه برابر بيشتر احتمال دارد در 15 سلگي سيگار بکشند. برخي از انواع بچه داريها نيز نوجوانان را به سوي مواد مخدر سوق مي دهد، مصرف کنندگان افراطي مشروبات الکي و معتادان به مواد مخدر غالبا" بحث ناهماهنگي در بچه داري پدر و مادرشان، عدم انسجام خانوادگي و اختلافات را پيش مي کشند. بين کم بودن اختلافات و رابطه گرم والدين با کودکان و روي نياوردن آنان در نوجواني به مواد مخدر رابطه هست. . روابط خانوادگي گرم نقش يک سپر را در برابر اعتياد به مواد مخدر بازي مي کند شايد چون نياز کودکان را به گريز کم ميکند و الگويي براي کنار آمدن و مقابله با استرس در اختيار فرزندان مي گذارد. ‏

‏3 همسالان: اگر پدر و مادرها فشار همسالان را به دليل عمده روي آوردن نوجوانان به مواد مخدر ‏
مي دانند. دو سوم از نوجوانان نيز اين مورد را يکي از دلايل روي آوردن خود به مواد مخدر مي دانند ولي اکثر قريب به اتفاق نوجوانان مي گويند براي سرحال آمدن و فراموش کردن مشکلات مشوب مي خورند يا مواد مصرف مي کنند.

شکي نيست که فشار همسالان عامل مهمي است؛ ولي بسياري از نوجوانان عليرغم وجود مشروب، سيگار و ماري جوانا، سيگاري يا مشروب خوار نمي شوند.اگر چه داشتن دوستاني که خيلي سيگار مي کشند يا مشروب مي خورند روي نوجوانان اثر مي گذارد ولي فشار همسالان در خلأ اعمال نمي شود.

نفوذ همسالان به کيفيت رابطه نوجوانان با والدين بستگي دارد. هر چه رابطه نوجوان با پدر و مادرش بهتر باشد، نفوذ همسالان در زمينه مصرف مواد کمتر مي شود. البته اين نصف ماجراست گاهي نوجواناني که مواد مصرف مي کنند يا در معرض خطر اعتيادند، دوستان نوجواني را انتخاب مي کنند که علايق و نگاه آنان به زندگي مشابه علايق و نگاه خودشان است و به اين ترتيب براي يکديگر نقش الگو و تقويت کننده را بازي مي کنند ولي تمام نوجوانان حتي آنهايي که در معرض خطر اعتيادند، به مواد مخدر روي نمي آورند بين خطر و نتيجه برخي عوامل محافظتي وجود دارد.

براي مثال، نگرش مثبت در مورد مدرسه و سلامتي، بها دادن به پيشرفت تحصيلي و توجه به عواقب بهداشتي مصرف مواد مخدر از احتمال اعتياد نوجوانان کم مي کند. يکي از راههاي مبارزه با اعتيآد نوجوانان، کاهش عوامل خطر و افزايش عوامل محافظ است.
ارسال به دوستان
فلسفۀ عمیق یک آشپز که گوشت گاو را مثل نواختن یک ساز موسیقی می‌بُرید هرگز موز را با این مواد غذایی ترکیب نکنید رتبه بندی سالم‌ترین کشورهای جهان در سال ۲۰۲۴ (+ اینفوگرافی) گزارش همتی از اقدامات ضروری برای عادی سازی پرونده ایران در FATF ترامپ به محل سوقصد به جان خود بازگشت فرانسه: اسرائیل از حمله به تاسیسات هسته ای ایران دوری کند روسیه طالبان را از فهرست گروهای تروریستی خارج می کند حزب‌ الله لبنان: شایعات منتشر شده درباره سرنوشت برخی از رهبران ما کذب است اسرائیل باردیگر حمله به مناطق جنوب بیروت حمله کرد فرودگاه امام خمینی (ره) : تکذیب اطلاعیه هشدار امنیت پرواز برای غرب ایران کشته شدن بیش از ۱۰۰ عضو الشباب در سومالی چاقی خطر سرطان را افزایش می‌دهد/ چند روش برای کاهش وزن اصولی صدای انفجار در شمال اردن/ علت هنوز مشخص نیست ایران حملات آمریکا و انگلیس به یمن را محکوم کرد ماجرای عجیب خروج رضاییان و زکی‌پور با ماشین پلیس از ورزشگاه! (+عکس)