عصر ایران؛ حسن ظهوری ــ بیش از ۵ دهه، مهرجویی نامهایشان را افشا کرد. او تقریبا در بیشتر آثاری که ساخته ردپایی را به ما نشان میدهد که شاید قاتلین او، یکی از آنها باشند. اولینبار در سال ۱۳۴۸ ملاقاتشان کرد. همان زمان شاید از فکر کردن به آنها نگران بود. بیرحم بودند و غارتگر. شاید برای همین بود که تصمیم گرفت فیلم گاو را بسازد و نامشان را افشا کند. «بلوریها» همانهایی که شبانه میآمدند و از روستاییهای سادهدلی دزدی میکردند. همانهایی که گاو مش حسن را کشتند و همه میترسیدند که حالا دنبال خود مش حسن هستند.
گزارش را اینجا ببینید
نمیدانیم بلوریها نام واقعیشان است یا اسم رمزی که مهرجویی و غلامحسین ساعدی ساختند. آنها سایههایی در تاریکی هستند که شبانه رفت و آمد میکنند و هیچ قصدی جز چپاول و آدمکشی ندارند. بلوری هستند؛ از جنسی فریبنده و خوشسیما که حواس آدمی را پرت میکنند تا ضربهشان را وارد کنند. در فیلم گاو آنها بارها به روستا حمله میکنند تا به تصور اهالی روستا مش حسن را که حالا جای گاو خودش نشسته از پا در بیاورند. آخرین کسی که برای دارایی از دست رفتهاش میجنگد. موفق نمیشوند ولی سایه به سایه مش حسن میروند و وقتی او از بالای کوه به پایین میافتد، خیالشان راحت میشود و میروند. خیلیها میگویند سمبل گاو در فیلم، نمادی از داراییهای ایران است، چه فرهنگی و چه اقتصادی و حتی سیاسی. مش حسن تلاش میکند تا آنچه از دست رفته را زنده نگه دارد اما بلوریها نمیخواهند این اتفاق بیافتد.
مهرجویی نه در فیلم گاو که بارها با نامهای مختلف به بلوریها اشاره میکند. در فیلم آقای هالو بلوریها میشوند محمدی پور و حبیب که سر آقای هالو را کلاه میگذارند و وقتی میخواهد قدمی برای خودش بردارد، او را به باد کتک میگیرند. آدمهای شهری که روستایی سادهدلی را به مرز فلاکت و ورشکستگی میکشانند.
در فیلم پستچی، بلوریها میشوند مهندس، برادرزاده ارباب که از فرنگ آمده و میخواهد گاوداری خانه را به خوکدانی تبدیل کند. بلوری فیلم پستچی به تقی رحم نمیکند و تنها دلخوشی او را که همسرش است و تلاش میکند بهخاطرش درمان شود از او میرباید و چنان دیوانهاش میکند که زن بیچاره را بکشد.
در دایره مینا، داریوش مهرجویی فریاد میزند که بلوریها حتی از خون مردم هم نمیگذرند. بلوری فیلم دایره مینا، سامری خون فروش است که خون فقرا و معتادها را ارزان میخرد و گران به بیمارستانها میفروشد. او یکی از بیرحمترینهاست و چون پول خوبی میدهد، آدمهای بیچاره بیشتری برای او کار میکنند.
اما در فیلم اجاره نشینها بلوریها به قلب ایران میزنند. غلام ترکهای و آقا باقری دو املاکی کلاهبردارند که برای خانهای قدیمی دندان تیز کردهاند. شکل و شمایل خانه بیشباهت به نقشه ایران نیست و اگر اینطور باشد، ساکنین آن هم مردمی هستند که در این سرزمین زندگی میکنند. مهرجویی فریاد میزند که بلوریها خواهند آمد و همه را به جان هم میاندازند، ستونهای این خانه را هدف میگیرند و در آخر، خانه روی سر همه خراب میشود.