۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۱۸۲۷۲
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۹ - ۲۱-۱۲-۱۳۹۸
کد ۷۱۸۲۷۲
انتشار: ۱۴:۳۹ - ۲۱-۱۲-۱۳۹۸

کوریم و نمی‌بینیم ورنه همه بیماریم

ثریا خواصی - روزنامه "مردم نو"

از روز جمعۀ گذشته مدام به‌یاد داستان کوریِ خوزه ساراماگو می‌افتم. در رمان کوری، مردم یک شهر همگی باهم کور شدند. یک مرد کور شد و به خانه رفت و با همسرش برای درمان پیش پزشک رفتند، چشم‌پزشک کور شد، و از فردای آن روز هر کس با آن مرد ارتباط داشت کور شد و این کوری به همۀ مردم منتقل شد، به‌جز همسر چشم‌پزشک.

ساراماگو تلاش می‌کند با نگاهی جامعه‌شناسانه رفتار و انتخاب‌های ما را به‌عنوان شهروندان یک جامعه در رمان کوری به‌صورت نمادین و تمثیلی بیان کند. «کوری» در این داستان با کوریِ طبیعی فرق دارد؛ بعداز کورشدن همه‌جا سفید می‌شود، نه سیاه. ساراماگو به این نحو، می‌گوید حقایق، بی‌رنگ می‌شوند، نه اینکه وجود نداشته باشند و ما نبینیم. ممکن است این کوریِ مسری در هر اجتماعی رخ دهد، و این نحوۀ انتقال است که آن‌را مهم می‌کند.
در کوریِ ساراماگو هیچ‌کس نمی‌داند که این مرد، کور است. بعداز آنکه می‌فهمند بازهم می‌پندارند «کوری که مسری نیست» و بدون آنکه بدانند، مبتلا می‌شوند. به‌این‌شکل سرنوشت همۀ مردم شهر تغییر می‌کند، و تنها عامل شیوعِ کوری در این داستان ناآگاهی‌ است.

کوری یک فرد در اجتماع منجربه کوری دیگران می‌شود؛ نادانی یک نفر منجربه نادانی دیگران می‌شود. به‌نظر شما این داستان آشنا نیست؟
دو هفته به نوروز مانده. هر سال در این روزها در خیابان‌ها پر بود از آدم‌هایی که با دستان پر از خرید به این‌سو و آن‌سو می‌رفتند و سعی می‌کردند در روزهای باقی‌مانده از سال، هرچه برای نو شدن و نورزو لازم است به خانه ببرند.
امسال کمی داستانِ نوروز و خرید عیدی فرق دارد، ولی ای‌کاش کاملاً فرق داشت.

چند هفته‌ای است که مهمانی ناخوانده و ترسناک به نام ویروسِ کرونا، مهمانِ کشور و شهر و خانه و خودِ ما شده‌است. به همه‌جا می‌رود و دنیا متحیر و عاجز از این مهمان ناخوانده، به‌دنبال راه‌حل برای نابودی آن می‌گردد. اولین، و مهم‌ترین راه‌حل، دوری و فاصله‌داشتن از هم برای پیشگیری از ابتلابه ویروس است. بااین‌حال هر روز با رفتار برخی شهروندانِ این شهر در خیابان‌ها، عمقِ خطر را کمتر درک می‌کنیم.

یک خانمِ سانتی‌مانتال‌ عصر جمعۀ گذشته از ماشینی پیاده می‌شود و به جگرکی می‌رود. آقایی همراه با همسرش که تازه ازدواج کرده‌اند به یک رستوران می‌روند تا برای صرف یک ناهار در عصر دلگیر جمعه یکی از اولین دوتایی‌شدن‌شان را جشن بگیرند. همه‌چیز عادی است و اگر تا امروز نه خبری شنیده یا دیده باشید، همه دارند همان کاری را می‌کنند که انسان‌های عادی در روزهای معمولی زندگی خود برای آن‌ها وقت صرف می‌کنند. همۀ این‌ها عادی‌ست، اگر «کوریِ سفید» گرفته باشیم.

در خیابان‌های این شهر عده‌ای هنوز باور ندارند، «کوری» مسری است! هنوز دنیا برایشان سفید نشده تا باور کنند هرکس ممکن است «کور» شود. باور ندارند مسئول کورشدنِ خود و دیگران هستند.
«کوری» از راه نادانی و بی‌اطلاعی و شاید کم‌اطلاعی به همه سرایت می‌کند. بعداز کورشدن دیگر چیزی نمی‌بینیم، یعنی رنگ حقیقت را نمی‌بینیم. جایی که نتوانیم رنگ‌ها را ببینیم، می‌شویم کور، اما نه کوریِ چشم. در داستان امروزِ ما «کوری» (ندیدن حقایق و واقعیت) اسبابِ دردسر شده.

ساعت 22:45 شبِ جمعه، 16 اسفندماه 1398 است و خبری جدید دارد دست‌به‌دست می‌شود. روش جدیدی برای پیشگیری از «کوری» تعیین شده، گرچه به‌ناچار با چاشنی زور است، اما احساس آرامش و امنیت می‌دهد.
پس از روزها در خانه ماندن و پیداکردنِ سرگرمی‌های مختلف برای گذران وقت و در این بحبوحۀ تلاش برای در خانه ماندن و کمک به «بیناییِ جمعی»، یک خبر جدید ابلاغ شده‌است؛ «فرماندۀ نیروی انتظامی استان زنجان دستور منعِ ورود غیربومی‌ها به شهرهای استان را داده‌است».

گاهی تنها راه برای اینکه جلوی پیشرفتِ «کوری» را بگیریم تحمیل شرایط و وضع قوانین جدید کوتاه‌مدت است؛ چراکه پس از بارها هشدار و بیانیه و اطلاع‌رسانی که درنهایت نتیجۀ آن بستری‌شدن تعدادی با علامت کرونایِ مثبت در بیمارستان ولیعصر شد و متأسفانه چند نفر فوت کردند، چاره‌ای جز بستن ورودی‌های شهر برای پیشگیری از ابتلای بیشتر نیست.

«کوری» نمی‌گذارد ببینیم در چه بحرانی هستیم و باید برای برخی که دچار «کوری» شده‌اند با زور و چماق شرایط را توجیه کرد. وقتی با زبانِ خوش می‌گویند به این شهر نیایید، در خانه بمانید، جایی نروید، مهمان از شهری دیگر دعوت نکنید، هیچ‌کس گوشش شنوا نیست.

اکنون پرسش من از خود و همۀ شهروندانِ ایران این است؛ با این «کوریِ جمعی» چگونه می‌توانیم به‌دنبال برابری و دموکراسی باشیم؟ ما برای چه کسانی بر کاغذها می‌نویسیم و هزینه می‌کنیم؟ آیا بیداری (بینایی) و هشیاری فقط برای یک اقلیت است؟

یک اقلیتِ فراموش‌شده که دارد تلاش می‌کند به «کوری» مبتلا نشود، افکار و باورهایش را هم مثل شرایط کنونی قرنطینه کرده‌ و به امید یک روز خوب نشسته‌، اما هر روز تعداد «مبتلایان به کوری» بیشتر می‌شود.

نمی‌دانم باید خوشحال باشم یا بِگریم از این خبر ِ منعِ ورود غیربومی‌ها. دور نخواهد بود روزی که برای خانه‌ماندن بومی‌ها هم دستور و حکمی صادر شود و تا دستوری ندهند کسی احساسِ مسئولیت نخواهد کرد و منع‌شده‌ها را رعایت نخواهد کرد.

گرچه زندگی مثل جریان آبِ جاری باید در حرکت باشد و کسی هم نمی‌تواند سدّ آن شود، اما گاهی تغییر یک روندِ کوتاه‌مدت از خشک‌شدن این جریان آب پیشگیری می‌کند. از یک عمر حسرت و یک فاجعۀ انسانی پیشگیری می‌کند.
دیر نیست آن روز-اگر رعایت نکنیم و در خانه نمانیم- تصاویر داستان کوریِ ساراماگو را واقعی کنیم. همه‌جا پر شود از آدم‌هایی که روی زمین افتاده‌اند. نه دارو مانده، نه پزشکی هست و نه پرستار و بیمارستان و امکانات دیگر. آن روز، کوری (بخوانید کرونا) همه‌گیر شده و کاری از کسی برنمی‌آید.

سرمان را بلند کنیم و چشمانمان را باز کنیم و خوب نگاه کنیم. آیا هنوز می‌بینیم و همه‌جا «سفید» نشده؟

در خانه بمانیم.

برچسب ها: کوری ، کرونا
ارسال به دوستان
واکنش علی‌اف به سانحه برای بالگرد حامل رئیسی دستور سرلشکر باقری برای امدادرسانی و تفحص بالگرد رئیسی وزیر بهداشت: همه امکانات درمانی در محل سقوط بالگرد رئیس جمهور مستقر است اتحادیه اروپا سانحه بالگرد رئیس جمهور ایران را رصد می‌کند نمایشگاه کتاب ۵۹۲ میلیارد تومان فروخت کوهنوردان به تیم امداد و نجات پیوستند آغاز فعالیت خط تولید گیربکس CVT کرمان موتور در ارگ جدید بم بارش و مه تا فردا شب در محل حادثه بالگرد حامل رئیس جمهور ادامه دارد بالگرد حامل ابراهیم رئیسی از چه نوعی بود؟ (اینفوگرافی) آمریکا : گزارش‌ها درباره فرود سخت بالگرد رئیس جمهور و وزیر خارجه ایران را دنبال می‌کنیم دستگیری زن و شوهر کلاهبردار که با رسید جعلی کلاهبرداری می‌کردند شورای عالی امنیت ملی جلسه اضطراری نداشته است واکنش آمریکا به بروز سانحه برای بالگرد حامل رئیس‌جمهور ایران دستگیری مدیر سابق عمران پرند به اتهام فساد و ارتشاء؛ 8 متهم در یک پرونده پرسپولیس در آستانه شکار ستاره الجزایری؟ بونجاح به جمع سرخ‌ها می‌پیوندد؟
وبگردی