۰۴ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۰۹۳۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۷ - ۰۹-۰۲-۱۳۸۸
کد ۷۰۹۳۰
انتشار: ۰۹:۴۷ - ۰۹-۰۲-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


رسالت: ارزيابي كارنامه چهارساله

«ارزيابي كارنامه چهارساله»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدكاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ويژگيهاي رئيس جمهور اصلح را در چهار شماره قبل در سرفصلهاي ايمان به ارزشهاي انقلاب و نظام، شجاعت و كفايت ، خدمتگزار مردم بودن، ايمان به استقلال و پيشرفت كشور بررسي نموده و كارنامه چهارساله دولت نهم را در اين ترازو وزن كرديم. اكنون آخرين ويژگي نامزد اصلح در انتخابات رياست جمهوري را با عنوان «دلسوز محرومين و مستضعفان بودن» و «مديريت قدرتمند و توانا» و نيز «توانايي رفع موانع و وظيفه‌شناسي » به بررسي و ارزيابي مي‌نشينيم.

رفتار شناسي دولت نهم و بويژه رئيس جمهور و نوع مصوبات دولت در چهارساله گذشته نشان مي‌دهد كه بهبود وضع زندگي مردم بويژه محرومين و مستضعفين در دستور كار روزانه دولت است.

عنايت به وضع مردم محروم در ادبيات حكومت‌داري امام (ره) و رهبري جايگاه والايي دارد. دولت نهم از اين باب كه گفتمان امام و انقلاب را مديريت مي‌كند توجه كافي به اين امر دارد.

حجم كارهاي انجام شده در طول چهارسال گذشته براي طبقات محروم ونقاط دورافتاده كشور با دولتهاي قبل قابل مقايسه نيست. احمدي‌نژاد مبتكر هدايت بودجه‌هاي عمراني به نقاط محروم و روستاها و رسيدگي به اين امر در سفرهاي استاني است.

دولت موفق شده است زيرساخت‌هاي ارتباطي 8 هزار روستا را طي 3 سال گذشته تكميل كند. به 4 هزار روستا برق‌رساني نموده و در اين مدت توانسته 5 هزار و 800 كيلومتر راه آسفالته بسازد.

دولت شمار 2 هزار و 800 روستا را كه در سال 83 از نعمت گاز برخوردار بودند در سال 86 به 6 هزار و 700 روستا رساند.ضريب جيني روستايي از 0/415 درصد در دولت هشتم به  0/392 در دولت نهم كاهش يافت.در دولت نهم حقوق كاركنان به صورت پلكاني معكوس افزايش يافت.

حقوق طبقات پايين 36 درصد و طبقات بالا 4 درصد رشد پيدا كرد. توزيع سهام عدالت در بين طبقات محروم، از جمله كارهاي دولت براي بسط عدالت بوده است . سهام عدالت بين 25 ميليون نفر تاكنون توزيع شده است . سود اين سهام در سال اول 40 هزارتومان و در سال دوم 80 هزارتومان پرداخت شده است.(1)
دريافت ميليونها نامه از مردم در سفرهاي استاني و گره‌گشايي كار مردم در يك ارتباط مكتوب و دو سويه از اقدامات بي‌نظير دولت نهم است كه در دولتهاي گذشته سابقه نداشته است.

اصرار احمدي‌نژاد در سفرهاي استاني و ديدار از مناطق محروم و گفتگوي چهره به چهره با مردم نوعي رابطه عاطفي و صميمانه بين مردم و دولت برقرار كرد .  اين رويكرد با استقبال مردم روبرو شد و در سفر دوم رئيس جمهور به استانها به طور بارزي خود را نشان داد.

مقام معظم رهبري در تكريم اين رويكرد دولت مي‌فرمايند: «امروز مسئولان و دولت ما براي رفع مشكلات و گشودن گره‌ها همتشان از گذشته بيشتر است (2) امروز بحمدالله قشرهاي عمومي مردم ، بخصوص مردم مستضعف اميدوارند... چون احساس مي‌كنند دارد در جهت رفع تبعيض و كمك به محرومان كار مي‌شود.(3)
سختكوشي، تلاش فراوان ، ارتباط با مردم، سفرهاي استاني ، جهت‌گيري عدالت و زي مردمي، اينها خيلي قيمت دارد و من قدر اين كارها را مي‌دانم. (4) رسيدگي به مناطق محروم و مناطق در دست اينها جزء‌ آرزوهاي ماست يك مجموعه جوان، پرنشاط و تازه نفس وارد ميدان شده‌اند و خوب كار مي‌كنند.(5)
 پي‌نوشتها:
-1 سخنان آقاي داوودي معاون اول رئيس جمهور در جمع دانشجويان نخبه، كيهان 88/1/31
-2 مقام معظم رهبري در ديدار مردم شاهرود 85/8/20
-3 مقام معظم رهبري در ديدار مردم شاهرود 85/8/21
-4 سخنراني مقام معظم رهبري در حرم مطهر رضوي 86/1/1
-5 سخنراني مقام معظم رهبري با اعضاي مجلس خبرگان 86/6/9

ابتكار: ترس از بازگشت کابوس مرگ به عراق

«ترس از بازگشت کابوس مرگ به عراق» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي خوانيد؛ناقوس مرگ دوباره در عراق به صدا در آمده و ترس از بازشگت ناامني سراسر عراق را فرا گرفته است. به گفته برخي منابع خبري عراقي گزارش داده-اند، شاخه نظامي حزب بعث و القاعده در عراق خود را بازسازي کرده و براي آغاز دور جديدي از عمليات تروريستي در عراق آماده مي-شود. همچنين گفته مي-شود القاعده و حزب بعث به رهبري عزت ابراهيم الدوري قصد دارند دور تازه-اي از عمليات تروريستي را در عراق آغاز کنند که اين پروژه از انفجار انتحاري کاظمين که روز جمعه 24 آوريل به وقوع پيوست، کليد خورده است. همچنين منابع آگاه به روزنامه البينه الجديده گفتند، يک طرح تروريستي از سوي رهبران حزب بعث شاخه عزت الدوري طرح ريزي شده و توسط القاعده در شهرهاي مذهبي عراق در حال اجرا است.

اجراي طرح تروريستي القاعده و حزب بعث از انفجار مرقد امام کاظم (ع) آغاز شده و بر اساس اين طرح القاعده و بعث قصد ترور آيت الله سيدعلي سيستاني از مراجع تقليد شيعه در عراق و نيز جنگ طايفه-اي در سراسر عراق را دارند. به گفته اين منابع گروه هايي براي انجام ترورها از سوي اعضاي حزب بعث و تحت امر القاعده شکل گرفته است. در صورت اجراي اين طرح عراق بار ديگر با موج خشونت ها روبه رو مي شود و تمام دستاوردهاي امنيتي از بين خواهد رفت. در همين حال تغيير و تحولات گسترده در دستگاه امنيتي عراق آغاز شده و دفتر نخست وزيري به طور رسمي خبر برکناري محمد عبدالله الشهواني، رئيس دستگاه اطلاعاتي مورد حمايت امريکا را بعد از مخالفت هاي شديد ايالات متحد با برکناري وي، تاييد کرد.

برخي معتقدند، دستگاه اطلاعاتي تحت امر الشهواني همان دستگاه اطلاعاتي رژيم سابق بعث است. گفته مي-شود، دستگاه اطلاعاتي سابق رژيم بعث از جمله در دو بخش ايران و سوريه توسط الشهواني بازسازي کامل شده و افرادي که در گذشته تحرکات گروه هاي معارض رژيم صدام از جمله گروه هاي شيعي را به عهده داشتند با همان خط مشي و نگرش دوباره به اين دستگاه بازگردانده شده اند. از سوي ديگر وزارت کشور عراق اعلام کرد، نيروهاي امنيتي عراق در سراسر استان هاي اين کشور به منظور جلوگيري از خشونت ها و ناامني  نظير آن چه در کاظمين و بغداد صورت گرفت به حال آماده باش درآمده-اند. عبدالکريم خلف فرمانده عمليات وزارت کشور عراق، اعلام کرد، وزارت کشور نيروهايش را به حالت آ ماده باش درآورده و اين نيروها در سراسر عراق مستقر هستند تا از هر گونه وقوع انفجار و حملات جلوگيري کنند. خلف تاکيد کرد، القاعده و حزب بعث مسئول انفجارهاي اخير در عراق هستند و ما تحقيقاتي را در اين باره آغاز کرده ايم. شهر نجف و کربلا نيز تحت تدابير شديد امنيتي قرار گرفته اند. در عين حال، منابع عراقي وقوع موج جديد انفجارها در عراق را با هدف نابودي بهبود امنيت در اين کشور پيش بيني کرده اند.

همچنين عادل برواري عضو کميته امنيت و دفاع در پارلمان عراق، از تدابير امنيتي شديد با هدف ناکام گذاشتن طرحي تروريستي عظيم با هدف نابودي روند دموکراتيک در کشور خبر داد.  برواري به روزنامه  عراقي الصباح گفت: «گروه هاي مشترک القاعده و حزب بعث با حمايت کشورهاي منطقه و همجوار عراق، اين طرح هاي تروريستي را برنامه ريزي مي کنند. اطلاعات سازمان هاي اطلاعاتي عراق نشان مي دهد که حزب بعث دوباره خود را احيا» کرده و با القاعده هماهنگ شده است. اما اين تلاش ها هرگز مانع پيشرفت روند سياسي نخواهد شد.» وي تصريح کرد، کميته امنيتي و دفاعي پارلمان عراق توصيه هاي جديدي را براي افزايش هماهنگي و همکاري نيروهاي امنيتي و نيروهاي مسلح ارائه خواهد کرد و در همين راستا پارلمان قصد دارد وزير دفاع، کشور و فرماندهان امنيتي را در مرحله  آينده براي بررسي اوضاع امنيتي به جلسه فرا بخواند. در همين حال خبرهايي به گوش مي رسد حاکي از آن که شوراي عالي امنيت ملي عراق به رياست موفق الربيعي منحل شده و وي از اين سمت برکنار شده است. دفتر الربيعي با صدور بيانيه اي اين خبر را تکذيب کرده اما منابع خبري به طور گسترده خبر برکناري ربيعي را منتشر کرده اند.

اعتماد ملي:سه شرط پيروزي

«سه شرط پيروزي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛1- جبهه اصلاحات با سه كانديداي خاتمي، كروبي و موسوي در برهه‌اي از زمان به شدت بيم و اميد را در جمع هواداران خود احساس كرد و به دنبال آن با كناره‌گيري سيدمحمد خاتمي از عرصه انتخابات كه از گذشته نيز اعلام نموده كه با ورود موسوي در صحنه نخواهد ماند از انتخابات كناره‌گيري كرد و دو نامزد باقي مانده يعني كروبي و موسوي در صحنه رقابت ماندند كه ارزيابي دقيق و مطمئني از ميزان مقبوليت يكي با ديگري در دسترس نبود. به خوبي خواست دو گروه مشاركت و مجاهدين انقلاب قابل پيش‌بيني بود كه جهت‌گيري تصميم تشكيلاتي‌شان به سمت و سويي غير از كروبي است، اما پيشنهاد آقاي كروبي به گروه‌هاي مادر نظير مجمع روحانيون اين بود كه شرايط حال براي اعلام موضع نمي‌تواند ارزيابي درستي باشد و افراد گروه‌ها آزاد به انتخاب باشند و در روزهاي پاياني باقي‌مانده به انتخابات به طور طبيعي اجماع شكل مي‌گيرد و در جلسات خصوصي نيز بسياري از اعضاي گروه‌ها اين پيشنهاد را براي پرهيز از پهن شدن پهنه اختلافات مناسب قلمداد مي‌كردند كه به يك باره تصميم زودهنگام و يك طرفه مجمع روحانيون به نفع يك نامزد شرط لازم براي اجماع اصلاح‌طلبان را بر هم زد و حداقل انتظار اصلاح‌طلبان از مجمع روحانيون مبارز كه ايفاي نقش پدرانه بود از ميان رفت. نقش بي‌طرفانه مجمع روحانيون مبارز را كه با كرامت و بزرگواري در انتخابات شوراي دوم شاهد آن بوديم هنوز به خاطر داريم. مجمع براي عدم ورود به هنگام اختلاف ميان گروه‌ها با اعلام بي‌طرفي و با مديريت مهدي كروبي جايگاه خود را حفظ كرد. اكنون نيز مجمع روحانيون مي‌توانست شايسته‌ترين تصميم را در انتخابات حساسي به مانند رياست جمهوري اتخاذ نمايد كه اين گونه نشد و مجمع روحانيون كه مي‌بايست بزرگ احزاب اصلاح‌طلب باشد خود را همتراز آنها كرد و از جايگاه خويش كاست.

 2- شرايط كنوني دو نامزد اصلاح‌طلب به استناد نظرسنجي‌هاي موجود تا امروز نشاني از برتري قابل ملاحظه‌اي نسبت به يكديگر ندارند و اين دلالت بر درستي تحليل ما دارد. اگر مقرر بود اينك گذشته‌ها و آن اختلافات درست يا نادرست گذشته است و بايستي اكنون خطاهاي ختم به آينده را از تصميمات خارج كرد. اما نمي‌توان چشم‌پوشي كرد و ناگفته گذاشت كه برخي شتابزده تلاش مي‌كنند همه سرمايه هاي جريانات اصلاحات را خرج انتخابات 88 كنند و راه اصلاح‌طلبي را مسدود نمايند و از همين رهگذر نگرانيم كه ترغيب و تشويق سيدمحمدخاتمي به اعلام حمايت از يك نامزد، توشه اصلاح‌طلبان را از تمام سرمايه‌ها تهي گرداند. اگر رقابت‌هاي انتخاباتي را به مثابه رقابت‌هاي تجاري فرض كنيم قطعا در شرايط كنوني خارج از عقل انتخاباتي و صرفا يك اقدام احساسي عمل شده است. در اينگونه رقابت‌هاي اقتصادي، همه سرمايه‌گذاري‌ها را به صورت متمركز انجام نمي‌دهند و به عبارت ديگر تمام تخم‌مرغ‌ها را درون يك سبد قرار نمي‌دهند به دليل اينكه فرض شكستن آنها فرض محالي نيست. اصلاح‌طلبان نيز در اين رقابت سياسي در صورت صرف همه سرمايه‌هاي خود از جمله ظرفيت‌هاي بالا و ارزشمند رئيس جمهور اصلاحات در انتخابات پيش‌رو خطايي خطير و نابخشودني به شمار مي‌رود.

خصيصه فراموش‌كاري نبايستي حاكم بر برنامه‌هاي اصلاح‌طلبي باشد. خاطرمان نرفته است كه در انتخابات مجلس هشتم و به ويژه در پايتخت بنرها، پوسترها، اعلاميه‌ها و در يك كلام همه تبليغات يك جريان اصلاح‌طلب با شعار واحد ياران خاتمي تمام فضاي شهر را پر كرده بود و شكست در اين انتخابات تجربه كافي براي ما است كه بعد از 22 خرداد نيز بينديشيم كه اگر شكست نصيبمان شد به بن‌بست و فروپاشي نينجامد. پرواضح است كه حمايت آقاي خاتمي در مرحله دوم انتخابات كارساز است و در آن مقطع اين حمايت حتي به پيروزي اصلاح‌طلبان اگر منجر نشود اما به طور قطع باعث مي‌شود كه اصلاح‌طلبان در اين انتخابات سربلند از رقابت نهايي بيرون بيايند. اما حمايت آقاي خاتمي از يك نامزد كه در اين روزها اعلام شده باعث مي‌شود اين برگ برنده تا روز انتخابات تحليل رود و اگر نامزد مورد حمايت ايشان به مرحله دوم نرود، اتفاق ناگوار و ناخوشايندي رخ خواهد داد كه مصيبت آن بيشتر از مجلس هشتم خواهد بود.

 3- گاهي چنان بي‌حساب و كتاب بر طبل اجماع كوبيده مي‌شود كه انگار فهم اجماع براي گروهي منحصر به فرد است و گروه ديگر ادراك كافي براي دستاوردهاي اجماع را ندارند، غافل از اينكه متمركز شدن تنها در به وجود آمدن يك اجماع شرط كاملي براي پيروزي نيست. معتقديم در شرايطي قرار گرفته‌ايم كه رئيس دولت نهم پايگاه‌هاي راي ثابتي را با خود به همراه دارد و ما قبل از آنكه به اجماع بينديشيم بايد تمام توان خود را براي ايجاد جرياني بزرگ در حمايت از اصلاحات به وجود آوريم، نيازمند مراحلي در اين فرآيند پيروزي هستيم كه عبارتند از: افزايش سطح رقابت در كشور؛ افزايش سطح مشاركت در انتخابات، ايجاد دستيابي به حداقل‌هاي ضمانت انتخابات (صيانت از آرا)؛ اجماع؛ پيروزي. به خوبي روشن است در حالي كه سه شرط لازم را براي پيروزي طي نكرده‌ايم تاكيد بر اجماع بي‌ثمر خواهد بود. بي‌توجهي از اين سه مرحله حياتي براي ممانعت از پيروزي رئيس دولت نهم در مرحله اول انتخابات، سه مرحله مذكور مي‌تواند رئيس دولت نهم را كه خيز براي پيروزي در مرحله اول برداشته است، خطاي محاسبه‌اي آشكار آرا محسوب مي‌شود. لازمه فائق آمدن به پيروزي يك مرحله‌اي رئيس دولت نهم جذب و جلب آرا پراكنده‌اي است كه جهت‌گيري سياسي نداشته و صرفا وابسته به شخصيت و برنامه‌هاي نامزدها است كه مي‌تواند آرا نامزد اصولگرايان را از 50 كاهش ‌دهد و بدين ترتيب رئيس‌جمهور نامزد شده را براي تصدي دور دوم رياست جمهوري به مرحله دوم كشاند و در اين مرحله اعلام حمايت سيدمحمدخاتمي از نامزد رقيب آقاي احمدي‌نژاد احتمال پيروزي را قطعي خواهد نمود. اميدواريم راه ثواب كه راه اعتدال، انصاف، آينده‌نگري و منطق است راهبرد اساسي بزرگان اصلاحات براي حكم به حمايت دو نامزد اصلاح‌طلب به شمار آيد.

آفتاب يزد:ديگر ابهامي نيست

«ديگر ابهامي نيست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛در ماه هاي گذشته، اصلي ترين چهره هاي جناح اصلاح طلب، نگراني خود را از اين جهت اعلام كرده اند كه مديريت اجرايي در سال هاي اخير، آينده مبهمي را پيش روي مردم و كشور قرار داده است. اما از ميان سياستمداران سرشناس ايراني، بعضي حاميان پر انگيزه و كم تعداد احمدي نژاد در روزهاي اخير سخناني بيان كرده‌اند كه بخشي از ابهامات نسبت به آينده را برطرف كرده است و البته اين رفع ابهام، چندان اميدوار كننده نيست.

سران فراكسيون دولتي اصولگرايان از يكسال قبل تلاش كردند انتخاب مجدد احمدي نژاد را يك موضوع عادي جلوه دهند كه در تحقق آن هيچ شبهه‌اي وجود ندارد. اما گذشت هفته ها و ماه‌ها، نشان داد كه بر خلاف هـمـه انـتـخـابـات گـذشـتـه اين بار عدم حمايت از رئيس جمهوري كه بر سر كار مي‌باشد عادي تر است تا حمايت از او. براي نقل برخي ادعاها توسط چند فرد خاص و پافشاري دو يا سه روزنامه بر قطعيت هشت ساله شدن دولت احمدي نژاد نيز آنقدر از عبارات تكراري استفاده شد كه اعتقاد قلبي ادعا كنندگان را به شدت زير سوال مي‌برد. به همين جهت تلاش كردند به هر نحو ممكن حاميان ظاهراً جديد براي رئيس جمهور بيابند. پيشي‌گرفتن بعضي گروه‌هاي اصولگرا از اصلي ترين تشكل هاي روحاني آن جناح و اعلام ناگهاني حمايت از رئيس جمهور نهم را مي‌توان از همين ديدگاه مورد ارزيابي قرار داد و حدس زد كه نياز مبرم به تقويت موضع فراكسيون دولتي اصولگرايان، تحركات جديدي را موجب شده است. ‌‌

اما در فاصله كوتاهي از تقويت ظاهري و عددي جبهه حـاميان احمدي نژاد، عده اي از حاميان سرشناس، سخناني مي گويند تا مشخص شود براي آنها نيز هيچ ابهامي نسبت به آينده وجود ندارد و ايشان هم به خوبيمي دانند تداوم روند فعلي، چه بر سر كشور خواهد آورد. يكي از آنها كه سالخورده‌ترين حامي دولت - هم از نظر طول عمر و هم از جهت دوران فعاليت سياسي - محسوب مي‌شود آينده مالي كشور را بي‌پشتوانه مي بيند زيرا به نظر او يا درِ صندوق ذخيره ارزي باز بوده و يا ته آن سوراخ! حامي ديگر دولت هم كه از نظر سني كمي جوان تر اما از نظر برنامه ريزي براي رسيدن به هدف، يكي از قوي ترين چهره‌هاي سياسي در ميان اصولگرايان مي باشد يك گام بالاتر مي‌رود و اين صندوق را از دو طرف سوراخ مي‌نامد تا مشخص كند حتي اگر در آينده، باز هم درآمدهاي نجومي نفت، نصيب كشور شود اين دولت به موجوديتي با نام ‌''‌ذخيره ارزي‌''‌علاقه نخواهد داشت. به عبارت ديگر، تداوم حاكميت دولت فعلي به اين معنا خواهد بود كه درآمدهاي زياد نفتي، بيش از آن كه براي برنامه هاي دراز مدت و آسوده سازي خيال ملت صرف شود در خدمت اهداف كوتاه مدت دولت قرار خواهد گرفت و بخشي از آن در مسيري هزينه مي شود كه بسياري از بزرگان براي آن، نام اقتصاد كميته امدادي را انتخاب كرده اند.

نااميدي آشكار از فرصت شناسي مالي، تنها نكته اي نيست كه حاميان ظاهراً جدي دولت به آن اشاره مي كنند . سه روز قبل گروهي از اصولگرايان دور هم جمع شدند تا دلايل حمايت خود از كانديداتوري مجدد احمدي نژاد را اعلام نمايند. در همين جلسه، يك محافظه كار سرشناس، لزوم وجود تعقل در كنار پُركاري را گوشزد كرد . اين سخن به تنهايي نيز قابل فهم است اما آنگاه پرمعناتر مي شود كه به ياد بياوريم همين فرد، دو سال قبل ازپركاري دولت نهم و رئيس آن تعريف كرد اما از فقدان استراتژي در دولت هم ناليد تا نشان دهد آينده اين پركاري، الزاماً به معناي رساندن كشور به اهداف طراحي شده نيست. سال قبل نيز همين شخصيت سرشناس اصولگرا، از تلاش دو ساله خود و همفكرانش براي اثبات يك نكته بديهي به دولت پركار خبر داد:  دو سال طول كشيد تا به دولت بقبولانيم اقتصاد كشور بدون تئوري مشخص قابل اداره نيست! به عبارت ديـگـر، نگراني كه در سه سال گذشته نسبت به لزوم تصميم گيري هاي استراتژيك و حركت بر مبناي تئوري هاي پذيرفته شده اقتصادي وجود داشته است همچنان ادامه دارد و اين بار در عبارت كلي تر- و البته نگران كننده تر - بيان مي شود كه :‌آقاي رئيس جمهور از نظر توان كار كردن بي نظير هستند ولي اين موارد نبايد ايشان را به اين نتيجه بـرسـانـد كـه از شوراي امنيت ملي و يا نظر مشورتي وزارت خارجه بي نياز است‌... بايد توجه داشت كه داشتن برنامه دراز مدت، لازمه پيش بردن امور و كارهاست و اين چيزي نيست كه بتوان از آن صرفنظر كرد . اين درست نيست كه بگوئيم آن قدر كار مي كنيم كه فرصت فكر كردن نداريم.

همزمان با انعكاس اين عباراتِ روشنگر در خصوص دولت كه براي آنها نام حمايت از احمدي نژاد را انتخاب كرده اند، اصلي ترين روزنامه حامي احمدي نژاد هم سوژه ساز هميشگي دولت يعني رحيم مشايي را بهانه مي‌كند تا نگراني خود از تصميمات تعجيلي دولت در عرصه‌هاي بوروكراتيك را بيان نمايد. نمونه‌هايي كه ذكر شد نشان مي‌دهد كه حاميان دولت، هيچ ابهامي نسبت به آينده ندارند زيرا آنها هم مطمئن شده‌اند اولاً انتظار بهره‌برداري مناسب دولت از فرصت‌هاي استثنايي ناشي از افزايش درآمدهاي كشور، انتظاري بيهوده و غيرقابل تحقق است ثانياً در تصميم‌گيري‌هاي دولت توجه كافي به تفكر و مباني كارشناسي وجود ندارد و ثالثاً ساختار شكني‌هاي اداري دولت، ناشي از تعجيل و اراده‌هاي شخصي است نه براساس مشورت و بررسي‌هاي كارشناسي.

‌البته همين سه نمونه كافي است تا بتوان آينده كشور را در صورت تداوم سيستم فعلي مديريت حدس زد. هيچ نشانه‌اي هم وجود ندارد كه مديران فعلي در صورت انتخاب مجدد، تغييري در روش‌هاي خود ايجاد نمايند. همه اينها، توسط حاميان جدي دولت مطرح شده است و اگر قرار باشد هشدارهاي منتقدان دولت در خصوص رفتار دولت نهم و رئيس آن در عرصه‌هاي بين المللي را نيز بر آن بيفزاييم پيش بيني آينده بسيار آسان‌تر خواهد شد.جديدترين هشدارها در اين عرصه، مربوط به حضور پرحاشيه رئيس جمهور در اجلاس ژنو است كه عده‌اي از طرفداران دولت، هر روز ابعاد جديدي را كشف مي‌كنند تا نامگذاري آن با عنوان حماسه را موجه‌تر جلوه دهند. در حالي كه بسياري از كارشناسان داخلي، برآيند هزينه و فايده حضور در اجلاس ژنو - به فرض وجود فايده - را منفي مي‌دانند.

‌ ‌دو روز قبل يك روزنامه‌اصلاح طلب، در مقاله‌اي هشدار آميز به افشاي يكي از حوادث ظاهراً حاشيه‌اي اجلاس ژنو پرداخت. اين حاشيه، گزارش نويسي تكذيب نشده رئيس جمهور سوئيس از ديدار با احمدي نژاد بود كه به ادعاي رئيس‌جمهور سوئيس در آن، لزوم تعجيل اوباما در تغيير رفتار نسبت به ايران مورد تاكيد قرار گرفته بود. به عبارت ديگر، عليرغم همه اظهارات، شعارها و تاكيدها، زمان تغيير رفتار اوباما از كيفيت اين تغيير مهم‌تر است و چنانچه دفتر رياست جمهوري ايران، كماكان به سكوت خود در اين مورد ادامه دهد، هر كس حق دارد اين تاكيدات را مرتبط با انتخابات رياست جمهوري كشورمان بداند. اجزاء اين خبر قبلاً در آفتاب يزد نيز به چاپ رسيده بود اما مراجعه به توضيحات خواندني مسعود بهنود در مقاله  چرا دولت تكذيب نمي كند موجب روشنگري بيشتر خواهد شد. ‌‌

به هر حال، اكنون مي توان تشخيص داد كه چرا تلاش‌هاي گسترده همراه با روش‌هاي ويژه حاميان دولت نهم، تاكنون بيش از 70 نماينده مجلس را به حمايت علني از نامزدي مجدد احمدي نژاد، قانع نكرده است. ظاهراً اكثريت نمايندگان مجلس نيز مانند منتقدان دولت به اين نتيجه رسيده‌اند كه با تداوم كار اين دولت، هيچ ابهامي در پيش بيني آينده وجود ندارد؛ آينده‌اي كه در آن، باز هم پركاري بدون استراتژي، عدم توجه كافي به تفكر و مشاوره و تصميم گيري هاي تعجيلي، بر سر كشور همان خواهد آورد كه در سه سال گذشته آورده است!

كيهان:شطرنج ايرانى

«شطرنج ايرانى» يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛ گلادياتوري را تصور کنيد. نه با آن قيافه خشن و شمشير آخته. گلادياتوري را تصور کنيد که پشت ميز نشسته و شطرنج بازي مي کند. لابد مي فرماييد نمي شود، بازي شطرنج از عهده گلادياتورها برنمي آيد. کار آنها ستيزه و خونريزي و کشتن است. آنها جز اين بازي، رقابت ديگري نمي شناسند.

درست مي فرماييد. به همين دليل، گلادياتور مذکور  را در حالتي ببينيد که مدام مهره پيش مي نهد و حريف، آن مهره را به حرکتي از جاي مي کند و به بيرون بازي مي افکند و دوباره کيش مي دهد. تصورش را بکنيد!  او هر لحظه خون در صورتش مي دود، مي خواهد به جاي  مهره هاي فلج شده بازي، به گزينه هاي ديگر- همان شمشير و خنجر- دست ببرد و جنگ گلادياتوري را از سر گيرد. اما نمي شود. گويا همه گزينه هاي ديگر را قفل کرده و خود وي را نيز به صندلي بسته اند. البته هنوز هم عجيب است تصور گلادياتوري وحشي و تربيت نايافته که پاي ميز شطرنج نشسته باشد، همه گزينه هاي ديگر را هم  روي ميز داشته باشد اما مجبور شود فقط شطرنج بازي کند.

8 سال پيش وقتي آقاي بوش و تيم نومحافظه کارش روي کار آمدند و در فاصله زماني کوتاه، افغانستان را مانند گاو خشمگين شخم زدند، فرياد هورا در آمريکا و برخي کشورهاي متحد بلند شد. گلادياتورها در کمتر از 2 سال خود را به عراق رساندند و در عرض چند هفته، پايتخت افسانه اي اين کشور فتح شد. دولت وقت ايران البته حسن نيت نشان داد و به گلادياتورها در فتح افغانستان ياري رساند. اما جهان گشايي و جهانگيري را با تعامل و تفاهم چه کار؟ ايران در همان سال ها جزو 3 کشور محور شرارت معرفي شد و مقارن با فتح بغداد، پرونده هسته اي ايران به عنوان  يک اتهام بزرگ و يک تهديد جدي عليه امنيت جهاني روي ميز قرار گرفت. ايران گويا به گوشه رينگ افتاده بود. اشغالگران در دو مرز شرقي و غربي  اردو زدند. از آن طرف  شديم متهم درجه يک در آژانس  که مشغول ساختن بمب اتمي است! کساني هم از داخل نوشتند ارتش آزاديبخش در راه است.

همه گزينه ها را روي ميز گذاشتند و چه ميزي! در حالي که شمشير را بالا گرفته بودند، دعوت به مذاکره کردند، مذاکره در فضاي ارعاب و تهديد. طرف مذاکره کننده ايراني دنبال سلب اتهام از خود بود، در فضايي که جاي شاکي و متهم  و قاضي  به هم خورده بود و طرف مقابل ما را همين طورمشغول به خود و منفعل مي خواست تا کشورهاي خاورميانه را يکي پس از ديگري شخم بزند و کار  لبنان و سوريه و فلسطين را هم  يکسره نمايد. دور  ما درون مرزهايمان  حصار فرضي کشيدند، چيزي مانند مراقبت ها و گيت هاي اشعه اي. اسمش را هم گذاشتند سياست ماشه خودکار!  تکان خوردي نخوردي!  کوچک ترين خطا  يعني رفتن به شوراي امنيت و يک جنگ نظامي يا اقتصادي خودکار که پدر درمي آورد! ما به اميد اعتمادسازي چند هفته اي، تعليق بخشي از فعاليت هاي هسته اي مربوط به غني سازي را پذيرفتيم اما چندماه بعد، پيشامدها را خلاف تصور خويش يافتيم. به جاي پايان تعليق،  از ما  مي خواستند  آن را به مراحل قبل از غني سازي- و تمام چرخه  فعاليت هاي هسته اي-  وسعت دهيم. اعتراض ممنوع!  قدم به قدم به گوشه رينگ نزديک تر شديم به جاي آن که تهديد برطرف شود. دست آخر هم گفتند بهترين اعتمادسازي و تضمين عيني، همين توقف و تعطيلي برنامه هاي هسته اي است! پليس بد (گلادياتوري آمريکايي) هم که همچنان خشمگين در کنار ايستاده بود و به وقت اقتضا چشم غره مي رفت اما  حتي قابل نمي دانست پاي ميز مذاکره بيايد.

تا اينجا را داشته باشيد. امروز وقتي از هيلاري کلينتون وزيرخارجه آمريکا مي شنويم که در جلسه استماع کنگره مي گويد «سياست هاي 8 ساله دولت بوش عليه ايران شکست خورده و حتي يک ذره هم ايران را باز نداشته است» هيچ احساس شگفتي در اين ارزيابي نمي کنيم. اما 4 سال پيش بوش آن قدر که امروز نشان مي دهد بدبخت و توسري خور نبود که هر که از راه مي رسد تيپايي هم به او بزند. آن روز ناظران - فاقد از  عدم مشروعيت  قداره بندي هاي کاخ سفيد-  اذعان مي کردند که نومحافظه کاران پروژه قرن جديد آمريکايي و خاورميانه جديد- با محوريت مهار و انحلال قدرت ايران- را بسيار ماهرانه پيش مي برند و اساساً بوش مجري يک پروژه فرآوري شده و قوام يافته از سوي اتاق فکرهاي اطلاعاتي، سياسي و نظامي در آمريکا و اسرائيل بود. با اين همه چه شد که حالا وزيرخارجه جديد آمريکا تاکيد مي روزد که سياست مهار ايران حتي يک ذره هم اثر نداشته و شکست خورده است؟ چه شد که گلادياتور وحشي تيرماه سال گذشته مجبور شد پاي ميز مذاکره با ايران بنشيند و با دولتي به شطرنج سياست بپردازد که نه تنها به تعليق کذايي  وفادار نمانده و از سطح غني سازي آزمايشگاهي (50 سانتريفيوژ) فراتر رفته بلکه غني سازي نيمه صنعتي را در حد فعاليت 6 هزار سانتريفيوژ  توسعه داده بود؟

بازي با کلمات و استعارات نمي کنيم. اينکه گلادياتورها مجبور شده اند پاي بازي شطرنج بنشينند، به نوعي سخن ايهود باراک وزير جنگ رژيم صهيونيستي- قصاب نسل کشي هاي اخير در غزه-  است که به روزنامه هاآرتص  مي گويد « ما هيچ گزينه اي را در مقابل ايران از روي ميز حذف نمي کنيم و دوست داريم که با يک حمله حماسي به برنامه اتمي ايران خاتمه دهيم نظير آنچه در بمباران راکتور اتمي عراق در سال 1981 رخ داد اما آيا اين واقع بينانه است؟ ايران عراق نيست... در مسئله ايران ما در برابر چيزي قرار داريم که بسيار پيچيده، پيشرفته تر و گسترده تر است... ايراني ها تخته نرد بازي نمي کنند بلکه آنها شطرنج باز هستند و در واقع خودشان اين بازي را اختراع کردند. آنها با مهارت، کارکشتگي و حساب و کتاب بسيار بالايي حرکت مي کنند».

چالش ما با آمريکا از چنين فضايي عبور کرده است. ملت ما دگرگوني ها و تغييرات اساسي اين آوردگاه را نمي تواند فراموش کند. تغيير را ملت ايران با انتخاب هايي که در سال هاي 82 و 84 و 86  (انتخابات مجلس هفتم و هشتم و رياست جمهوري  نهم) کرد، رقم زد و ديپلماسي فعال، هوشمند، خلاق و تهاجمي (طلبکارانه) را جايگزين انفعال، ارعاب، قفل شدگي و سياست تدافعي بي ثمر نمود. با چنين رويکردي هم بود که سايه تهديد و حمله و محاصره و فشار، روز به روز از سر کشور و ملت ايران دورتر شد. ملت ايران وقتي مي شنود که دولتمردان آمريکايي مي گويند ما تغيير کرده ايم و آماده مذاکره ايم اما همزمان صداهاي نخراشيده اي مي گويند همه گزينه ها از جمله اقتصادي و نظامي روي ميز هستند يا آماده تهديدهاي  فلج کننده و سخت در صورت شکست مذاکرات هستيم و... حق دارد اعتماد نکند همچنان که ابراز تاسف مادلين آلبرايت وزيرخارجه اسبق نسبت به کودتاي 28مرداد، حتي ذره اي از دشمني ها و دسيسه ها کم نکرد.

مغول ها و کابوي هاي  وحشي را رام کردن و از نفس انداختن هنر ديرپاي ايراني هاست اما اين هنرمندي که امروز به گوهر عزت و اقتدار بي سابقه نيز آراسته شده بدان معنا نيست که کار گلادياتورهاي بي رحم پايان يافته است. آري آنها به مفهوم  واقعي-و به اعتبار اتفاقاتي که با مهندسي ايران در جاي جاي خاورميانه رخ داد-  دست و پا بسته اند اما به خطا مي توان زنجير از دست و پاي آنها گشود. آن خطا بازگشت سياست ورزي  به مدل 7-6 سال پيش است. دولت و رئيس آن پيشاهنگ مقاومت ملي در عرصه ديپلماسي هستند. دولتمردان در اين رزم نرم و پيچيده مي توانند ميدان مانور ملت و مقتدا را بسط دهند يا - حتي به رغم خوش جنسي اما به خاطر انفعال و ضعف روحيه- باعث انقباض در اعمال اقتدارملي شوند. آنها که اين روزها دولت اصولگرا را متهم به تندروي و افراط در عرصه ديپلماسي به ويژه چالش هسته اي مي کنند و در عين حال بعضي از آنها تصريح مي کنند که اگر احياناً  در انتخابات موفق شوند حاضر نيستند تعليق را دوباره احيا کنند، بايد توضيح دهند کجاي مشي مقتدرانه دولت اصولگرا تندروي بود؟ و اگر تعليق خط قرمز است- که هست- اين دوستان چگونه  هم مي خواهند هم حقوق و احترام و عزت ملت ايران را حفظ کنند و هم در مقياس غرب، تندرو تلقي نشوند؟! بحث ها و رقابت هاي انتخاباتي يک چيز است و به خرج دادن انصاف در کنار احترام به خط قرمزهاي عزت و اعتبار ملت ايران، چيز ديگر. کسي را نبايد ملامت کرد که در دوره فشار و تهديد و سختي کجا بود و  آيا جرئت داشت  از خط قرمز بودن تعليق دفاع کند يا نه. به هر حال همه قرار نيست شجاعت مجلس  و دولت اصولگرا را داشته باشند. اما در عين حال سزاوار است که آنها جانب «حيا» را نگاه دارند و در بي مبالاتي و  يلگي زبان افراط نکنند.

البته ملت ايران در چيدن ريل هاي بالندگي و پيشرفت در «ايران جديد»  حتماً دنبال مردان جسور، شجاع ، صادق و اهل عمل است. جاي لفاظي و پرگويي و نطق هاي مشوش از آن سوي ديگر است. خلقيات شاه سلطان حسيني و ناصرالدين شاهي و رضاخاني و محمدرضايي  اساساً انطباق و سازگاري با طبع بلند و ارتقا يافته ايراني ندارد. ملت ما فقط مي خواهد رو به جلو برود. قطار پيشرفت قرار است سرعت بگيرد نه اينکه ترمز آن کشيده شود يا به عقب برگردد و يا حداکثر، کساني بخواهند بايستند و با سوت آن بازي کنند. اين ديگر مال افسانه ها و لطيفه هاست که؛ دزدان شبانه در خانه اي وارد شدند. مرد خانه سراسيمه برخاست و  تا بجنبد ، دزدها  دور پاي  وي خطي کشيدند که «حق نداري از اين خط عبور کني و گرنه هرچه ديدي از چشم خود ديدي». بعد هم شروع کردند به جمع کردن وسايل قيمتي و بار زدن و بردن آنها. اهل خانه صدايشان درآمد که مرد کاري بکن، دار و ندارمان را دارند مي برند. مرد اما صداي خود را صاف کرد و صورت نزديک اهل خانه برد و به آهستگي گفت هيچ نگوييد که دور از چشم دزدها، پاي از دايره بيرون گذاشته ام!

ملت ما براي آنکه آن فضاي ارعاب و تهديد و باج خواهي و انفعال برنگردد، براي اينکه تهديدها را تبديل به فرصت کند و مجبور نباشد در خانه خود پذيراي دشمن باشد، جسارت و شجاعت و اقتدار را به عنوان تنها گزينه سر عقل آوردن دشمن انتخاب مي کند. قطعاً  اين انتخاب بسيار کم هزينه تر از انتخاب  انفعال و ضعف است و پاي ميز رقابت بيشتر به کار مي آيد.

دنياي اقتصاد: نابوكوي جديد و آغاز يك راه

«نابوكوي جديد و آغاز يك راه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنان صفت است كعه در آن  مي‌خوانيد؛روزگذشته شبكه خبري فعال در وزارت نفت، خبري با اين مضمون را كه «نماينده آمريكا در امور خزر، ايران را به مشاركت در نابوكو فرا خواند» براي مشتركان خود از طريق تلفن همراه منتشر كرد.

يكي از شبكه‌هاي راديو ايران نيز ديروز صبح اين خبر را به نقل از همان منبع خبري براي شنوندگان اعلام كرد.همچنين روزنامه دولت در روزهاي گذشته تيتر اول خود را به «تمايل آمريكا براي سرمايه‌گذاري مستقيم در ايران» اختصاص داده بود. چند روز پيش نيز به نقل از پرويز داودي، معاون اول رييس‌جمهور، ايران خبري با مضمون «تمايل بانك‌هاي آمريكايي براي فعاليت‌ در ايران» از طرف شبكه‌هاي خبري منتشر شد. مجموعه اين خبرها نشان مي‌دهد كه آمريكا تغيير استراتژي درباره ايران را براساس گفته‌هاي رييس‌جمهور اوباما آغاز كرده است. برخي از كارشناسان و متخصصان امور بين‌الملل معتقدند، وقتي آمريكا بر خلاف چند دهه گذشته و به ويژه دوران حكومت جورج بوش،‌ حاضر به دادن امتيازهايي به ايران و هر كشور ديگر مي‌شود، معنايش اين است كه انتظارات آن نيز گسترده و افزون‌تر شده است.

جداي از اينكه استراتژي اوباما براي تعامل با ايران در سپهر سياست تا چه ميزان پيش مي‌رود و كامياب خواهد شد، درباره تغيير ديدگاه آمريكا و پذيرش ايران به عنوان شريك ممتاز در راه‌اندازي خط انتقال گاز نابوكو كه قرار است با سرمايه‌گذاري مشترك چند كشور اروپايي، گاز را از ايران و برخي كشورهاي حاشيه خزر به اروپا منتقل كند، يادآوري چند نكته خالي از فايده نيست.

يكم: ايران از نظر اقتصادي براي تعامل مثبت با غرب توانايي و استعدادهاي قابل توجهي دارد كه از چشم تيزبين سياستمداران و مردان اقتصادي جهان و غرب، دور نمي‌ماند.اين توانايي‌ها علاوه بر نفت و گاز، شامل بازار بزرگ ملي، همسايگي با كشورهاي ثروتمند عرب حاشيه خليج‌فارس و قرار گرفتن در مسير اصلي ترانزيت كالا ميان خاور و باختر عالم است.

تغيير رفتار كشورها و جامعه‌ها از وضعيت تسلط سياسي و نظامي و رويكرد به عنصر اقتصاد در تعامل با يكديگر، شرايط بسيار مساعدي براي سرزمين ايران فراهم كرده است تا با استفاده از توانايي‌‌هاي به كار گرفته نشده و فراموش شده، جايگاه بالاتري در نظام جهاني براي خود جست‌و‌جو كند.

در صورتي كه ايران به هر دليل نتواند در يك دوره معين كه چندان بلندمدت نخواهد بود از اين استعداد خود استفاده كند و مزيت‌هاي خود را آشكار كند، ديگران جاي او را خواهند گرفت. تجربه تلخ از دست دادن بازار مستعد آسياي ميانه، افغانستان، عراق و جايگزين شدن تركيه به جاي ايران، مويد اين است كه هيچ‌كس منتظر هيچ‌كس نمي‌ماند و فرصت‌ها بايد به سرعت شناسايي و با شتاب از آنها استفاده شود.

دوم: واقعيت اين است كه غرب به ويژه اتحاديه اروپا براي فرار از استيلاي پوتين و گروه او كه اين كشورها را در صادرات گاز به نوعي اسارت مجبور كرده به گاز ايران نياز دارد. اين نياز غرب و اتحاديه اروپا، به گاز ايران فرصت بسيار مناسبي در اختيار ايران قرار داده است تا در يك اقدام فوق‌العاده بزرگ خود را به عنوان شريك اول گاز اروپا تبديل و از امتيازهاي اين مشاركت استفاده كند. در اين وضعيت است كه ايران مي‌تواند و بايد از مشاركت دادن گازپروم و هر شركت روسي ديگر در طرح‌هاي گاز خود امتناع كرده و استقلال‌طلبي خود را آشكار سازد. روسيه و گروه ياران پوتين از اين اقدام ايران شايد ناخرسند شوند و بخواهند ايران را از ابعاد ديگر تحت فشار قرار دهند كه اين را مي‌توان با مداراي جهاني حل كرد.
نابوكو و شرايط فعلي قابل برگشت نيست و بايد از اين فرصت استفاده كرد و توهمات اتحاد با روسيه عليه اتحاديه اروپا را كنار گذاشت.

جمهوري اسلامي:رسوائي در نظام قضائي غرب

«رسوائي در نظام قضائي غرب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛خانم كريستينا پومرل شهروند 46 ساله آلماني اهل برلين در جريان رانندگي يك اتوبوس در يك بزرگراه به خاطر زيرگرفتن يك نوع « قورباغه نادر » به دادگاه فدرال اعزام گرديد . اين زن به اتهام آنكه با سرعت 60 كيلومتر در حال حركت در بزرگراه بوده و ناگهان قورباغه اي به وسط جاده پريده ولي راننده نتوانسته مسير خود را طوري تغيير دهد كه قورباغه را زير نگيرد به شش سال زندان محكوم شده است . راي دادگاه بر اين اساس تنظيم شده كه قورباغه از يك نوع نادر بوده است .

صرفنظر از اينكه صدور چنين حكمي تاچه اندازه منطقي است و اساسا با احكام حقوقي تا چه حد سازگاري دارد اين حكم به دليل برملا كردن استاندارد دوگانه در نظام قضائي غرب رسوائي بزرگي براي جامعه امروز غربي است . براي روشن شدن مساله خوبست مروري داشته باشيم بر چگونگي برخورد غرب با يكي از مهمترين جنايات بشري عصر حاضر.

ارتش رژيم صهيونيستي ظرف 22 شبانه روز از طريق زمين دريا و هوا به حملات سنگين هوائي موشكي و توپخانه اي عليه 1 5 ميليون نفر از ساكنان بي دفاع غزه پرداخت . در اين حملات حدود 1500 نفر به شهادت رسيدند كه بيش از نيمي از آنها زن و كودك بودند . ده هزار معلول و مجروح با درجات متفاوتي از آسيب ديدگي نيز بر اثر اين حوادث عمدي بر جا مانده كه برخي از آنها به بيمارستانهاي غزه پناه برده اند ولي بر اثر بمباران بيمارستانها هم عده اي بيشتر جان سپرده اند يا بر معلوليت آنها افزوده شده است.

هزاران خانه ويران شده وبخش اعظم غزه با خاك يكسان گرديده است . شبكه آب آشاميدني به شدت آسيب ديده و قابل استفاده نيست . هنوز آوارها برروي زمين باقي مانده است . محاصره غزه همچنان پا برجاست و صهيونيستها به كمك سازمان هاي اطلاعاتي آمريكا و رژيم قاهره به شناسائي 14 كانال كمك رساني زيرزميني پرداخته و تمامي آنها را منهدم كرده اند.

بدين ترتيب حدود 1 5 ميليون فلسطيني ساكن غزه در زنداني بزرگ و روباز قرار گرفته اند و عليرغم برقراري باصطلاح آتش بس هنوز هم بطور غيرمنتظره توسط صهيونيستها بمباران مي شوند. آنها حتي در خانه ها و ويرانه هاي باقيمانده نيز امنيت ندارند. مقامات جديد اسرائيل نه تنها اقدامي در جهت پايان بخشيدن به محاصره غذائي ـ داروئي و سوختي غزه انجام نداده اند بلكه مرتبا مردم غزه را تهديد مي كنند كه هر لحظه ممكن است حملات سنگين عليه آنها آغاز شود و كشتاري به مراتب وسيع تر با دامنه تجربيات بيشتر را بر آنها تحميل نمايد.

باقي مطالب نيازي به گفتن ندارد. مقايسه اي ميان حكم دادگاه فدرال آلمان درخصوص كشته شدن يك قورباغه توسط راننده اتوبوس آنهم بصورت تصادفي و اتفاقي درحاليكه راننده به صورت غيرمنتظره با اين صحنه مواجه شده و بي تفاوتي نظام بين الملل در قبال جنايات عمومي صهيونيستها و استمرار آن بسيار شرم آور است . به موجب قوانين بين المللي قضائي كشورها حق دارند با بررسي موارد مرتبط با نسل كشي و جنايت عليه انسانها عاملين و آمرين اين قبيل جنايات را به دادگاههاي صالحه بكشانند و محاكمه و مجازات نمايند.

« ايهود اولمرت » نخست وزير بركنار شده سابق « تزيبي ليوني » وزير خارجه شرور سابق و « ايهود باراك » وزير جنگ رژيم صهيونيستي در طول جنگ رژيم صهيونيستي در طول 22 روزه عموما با حملات تمسخرآميزي ادعا مي كردند كه به دقت و با وسواس بي نظيري اهداف حملات خود را در غزه انتخاب مي كنند و مشخصا اصرار دارند كه هيچ فرد بيگناهي هدف قرار نگيرد و به مردم غزه لطمه اي وارد نشود و فقط تروريستها نابود شوند! اما انتشار تصاوير قربانيان فجايع غزه كه در ميان آنها كودكان نوزادان و حتي مادران باردار هم ديده مي شدند نشان مي دهد كه از ديد اشغالگران شرور حتي نوزادان چند ماهه هم تروريست بوده اند!

رسوائي بزرگ صهيونيستها در جنگ 22 روزه به خاطر آن بود كه بخش اعظم اين جنايات در برابر دوربين ها رخ مي داد و بسياري از شبكه هاي تلويزيوني با ايجاد پوشش تصويري جزئيات لحظه به لحظه از اين فجايع بزرگ را به دنيا منعكس مي كردند. البته آمريكا انگليس و ساير حاميان شرور اسرائيل به توجيه اينهمه جنايت پرداختند و حتي باراك اوباما رئيس جمهور جديد آمريكا نيز حاضر نشد آنهمه جنايت را محكوم كند يا دستكم در اين مورد ابراز تاسف نمايد. شايد از ابتدا هم انتظار از اوباما براي محكوم ساختن جنايات اسرائيل در غزه انتظار نابجائي باشد چرا كه وي در يك اقدام حيرت آور از تمامي جنايات عوامل « سيا » در شكنجه كردن قربانيان در سياهچالهاي قرون وسطائي آمريكا حمايت كرده و به آنها اطمينان داده است كه كاخ سفيد و شخص وي تحت هر شرايطي از شكنجه گران سيا حمايت خواهند كرد.

اين درحالي است كه واشنگتن همواره ژست انسان دوستانه گرفته و خود را به دروغ پرچمدار حمايت از حقوق بشر معرفي مي كند. اين پديده يگبار ديگر وجود « استاندارد دوگانه » در جهان معاصر را به وضوح نشان مي دهد و ثابت مي كند كه نظام قضائي غرب و از جمله آلمان يكبار راننده اي را بخاطر زير گرفتن غيرعمدي يك قورباغه به 6 سال زندان محكوم مي كند و بار ديگر در برابر جنايت ضد بشري يك رژيم اشغالگر عليه 1 5 ميليون ساكن غزه سكوت مي نمايد و در واقع به حمايت از جنايتكاران جنگي مي پردازد و بر نسل كشي صهيونيستها صحه مي گذارد.

اين پديده ابعاد فساد و تباهي در نظام حاكم بين المللي را آشكار مي سازد و بخوبي نشان مي دهد كه چنين ساختاري تا چه اندازه خود در وقوع چنين فجايعي « شريك جرم » است و با سكوت مرگبار خود به تداوم چنين روند تاسف باري كمك مي كند.

اگرچه روشن است كه با اين افشاگريها چيز زيادي در صحنه روابط بين الملل تغيير نخواهد كرد. ولي اين اقدام حداقل اين خاصيت را دارد كه زشتي پلشتي و رمز عدم كارآئي اين نظام فاسد و تبهكار در سطح جهاني را به تصوير مي كشد و نشان مي دهد كه عوامل مسئول مبارزه با فساد و تبهكاري ها خود بيش از ديگران در فساد و تبهكاري غوطه ور شده اند.

سرمايه: اپيدمي جهاني هراس

«اپيدمي جهاني هراس»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم علي رحماني است كه در آن مي‌خوانيد؛تب شيوع آنفلوآنزاي خوکي بازارهاي مالي را مبتلا کرد. شاخص اکثر بورس هاي دنيا با افت مواجه شدند ضمن اينکه قيمت نفت نيز تحت تاثير اين موضوع کاهش يافت. شيوع بيماري همه گير آنفلوآنزاي خوکي در آمريکا، کانادا، انگليس و... نه تنها با ايجاد هراس عمومي بر بازارهاي مالي تاثيرگذار است بلکه سهام شرکت هاي صنايع غذايي و وابسته به آن را تحت تاثير قرار مي دهد. تجربه شيوع بيماري سارس در کشور چين در سال 2003 نيز مويد اين مطلب است. ترس از بيماري همه گير سارس باعث کاهش تقاضاي شرکت هاي گروه صنايع غذايي و وابسته به آن شد به طوري که سهام مک دونالد يکي از شرکت هاي بزرگ صنايع غذايي افت قيمت زيادي را متحمل شد.

افت قيمت سهام شرکت هاي صنايع غذايي و وابسته به آن سهام شرکت هاي سرمايه گذاري را نيز متاثر کرد. طي يک هفته بيشتر شاخص هاي بورس هاي جهان با کاهش مواجه شدند؛ به طور مثال شاخص هنگ کنگ 6/8 درصد طي يک هفته نزول کرد و روند نزولي شاخص ها ادامه دار بود به طوري که ترس از اين بيماري بازارهاي مالي را پنج الي شش ماه تحت تاثير خود قرار داد و بعد از طي اين زمان بار ديگر به حالت عادي بازگشتند. پيوستگي بازارهاي مالي موجب شد بيشتر کشورها نيز از بحران بيماري سارس در چين تاثيرپذيرند اما بورس تهران به دليل اينکه عدم وابستگي به صنايع درگير با اين بحران، متاثر نشد. در حال حاضر نيز شيوع بيماري آنفلوآنزاي خوکي بازارهاي مالي دنيا را تبدار کرده است و تلاش کشورها براي کنترل بيماري و اينکه حداقل وانمود کنند خطري در برگرداندن بازار به وضعيت عادي وجود ندارد، مي تواند نقش مهمي در کوتاه کردن دوره تب بازارهاي مالي داشته باشد. اين در حالي است که بازار سرمايه ما مصون از اين بيماري همه گير است و از شاخص هاي بورس هاي جهان تبعيت نخواهد کرد و اين آنفلوآنزا بر شاخص ما تاثيري ندارد.

مردم سالاري: ضرورت اخلاق سياسي در انتخابات!

« ضرورت اخلا ق سياسي در انتخابات!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم آيت قيصر بيگي است كه در ان مي‌خوانيد؛با پيروزي انقلا ب شکوهمند اسلا مي ايران، امام خميني «ره» عرصه اي جديد را فراهم کرد تا هم زيستي اخلا ق و سياست را در متن حيات اجتماعي و سياسي جامعه پياده نمايد و برابري اخلا قي در شيوه زندگي را در طبقات مختلف  جامعه در معرض ديد بگذارد. امام «ره» توانست در هنجارهاي موجود در زمينه اخلاق  و سياست تغيير ايجاد نمايد که مبتني بر اولويت نقش مردم در تغييرات سياسي و استفاده از سياست و ارائه راه هاي سياسي در کنار شيوه هاي اخلا قي در بهبود اوضاع بود. با شناخت چگونگي ارتباط اخلا ق و سياست در هر شرايط  و روند تاريخي، مي توان دريافت که چه عواملي در اين ارتباط موثرند و چگونه اين دو در موارد مختلف بر يکديگر تاثيرگذارده و با يکديگر تعامل مي کنند که وضعيت جامعه در آن شرايط متفاوت و متمايز از وضعيت ديگر مي شود. اين مساله  را مي توان در زمانه و شرايط فعلي نيز پي گرفت و آثار و پيامدهاي احتمالي آن را دريافت و در جهت تحقق درست مفاهيم ارزشي در حوزه عمومي سياست گذاري، برنامه ريزي نمود. از نظر بنيانگذار انقلا ب، در اسلا م اخلا ق و سياست به طور همزمان مورد توجه اند. از سويي براي عمل به قوانيني چون عدالت و رفع ودفع ظلم و جور، وجود مجري و تشکيل حکومت ضروري است  واز طرفي دستگاه هاي حکومتي و مسئولين موظف به مراعات اخلا ق اسلا مي هستند.

 اخلا ق بر سياست از جهاتي متفاوت اثر مي نهد. عمده ترين تاثير آن را مي توان ارائه نوعي ملا ک، الگو يا روش در انجام افعال و اعمال سياسي، اجتماعي و فردي ، در گزينش ها و در انجام فرآيندهاي مختلف اداري و غير آن دانست. امام  خميني«ره» هدف از خلقت  بشر و راهنمايي انبيا را رسيدن انسان ها به کمال و سعادت مي داند. سعادت نيز با تلا ش در دو عرصه عقل عملي و نظري حاصل ميآيد. بنابراين اخلا ق و سياست که جزئي از  حکمت نظري هستند، به يک ميزان در سعادت بشر تاثير گذارند. از يک سو سياست در ايجاد محيطي براي رشد اخلا قيات تاثير دارد  واز سوي ديگر اخلا ق معيارهاي انجام صحيح اعمال را در اختيار ما مي نهد و در تمامي  امور ساري مي گردد.

خطرناکترين رويداد انساني ، انحطاط اخلاقي و شکسته شدن مرزهاي اخلاقي است که در اين صورت هيچ چيز به سلامت نخواهد ماند و انسانيت فرو مي ريزد و اين امر در امور   سياسي از جايگاهي خطير و ويژه برخوردار است، زيرا وقتي انسان از محدوده فردي خارج مي شود و در پيوند با ديگر انسان ها قرار مي گيرد و اين پيوند صورتي سياسي به خود مي گيرد، اگر اخلاق نيک حاکم بر روابط انساني نباشد، فاجعه چندين برابر مي شود به همين دليل است که والا ترين ملا ک در هر سازمان  اداري متصل بودن به اخلا ق انساني  است. با نزديک شدن به انتخابات دهم رياست جمهوري باز هم تب و تاب ناشي از آن گستره کشور عزيزمان را تحت شعاع خود قرار داده است. مسائل و چالش هايي در اين زمينه وجود دارد و تا زماني که با صداقت  و با رويکرد اخلاق سياسي درست با مردم برخورد نشود وضع به همين منوال خواهد بود. هر کسي در هر لباسي که براي اين مملکت قدمي برداشته و بر مي دارد قابل احترام و ارزش است وصرفا نمي توان به جهت رسيدن به اهداف سياسي آنان را تخريب کرد، نگاهي به پيشينه پرافتخار اين مرز و بوم گواه وجود انسان هاي تاريخ سازي بوده است که چنان شمعي پرفروغ بود و نبود خود را در جهت اعتلا ي دين و ميهن خويش در طبق اخلاص  نهادند.

 تا براي هميشه نام ايران بر بلنداي ابديت بدرخشد. متاسفانه در اين ايام و در سايه انتخابات رياست جمهوري باز هم شاهد برخي بداخلاقي هاي سياسي هستيم، امروزه برخي روزنامه ها و وسايل ارتباط جمعي که بعضا با بودجه عمومي اداره مي شوند و در دو دهه اخير به جولانگاه انديشه اقليتي خاص بدل شده است، کانون تخريب و تهديد عليه افراد و جريانات خاصي شده است، به طوري که دامنه آن روزبه روز گسترده تر مي شود. پر واضح است که راهبرد اين کانون هاي تخريبي بيش از اينکه بر تحليل استوار باشد بر پايه اخبار و آرزوهاي گردانندگانشان استوار است و اين امر آن زمان نگران کننده تر مي شود که مشاهده کنيم اين آرزوها در بسياري از موارد جامه واقعيت به تن مي کند.

قضاوت صحيح درباره موضوعات مختلف بينشي صحيح در درک حقايق به ما مي دهد و ما را در رسيدن به هدف کمک مي کند، پس شايسته است به دور از هرگونه تعصب و کج انديشي، واقعيت هاي موجود را قبول داشته باشيم و در راستاي کسب اهداف خود، ديگران را تخريب نکنيم. نظر به آرمان هاي اصيل انقلاب اسلامي يعني استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي مي توان دريافت که اعتقاد به حقوق انسان ها مستلزم اعتقاد به آزادي اوست. در واقع حقوق انسان مبناي بهره وري و آزادي او در عرصه هاي مختلف از جمله عرصه هاي سياسي و اجتماعي محسوب مي شود. از سويي ديگر لازمه اعتقاد به اصل توحيد و برابري انسان ها در برابر خداوند، مساوات انسان ها در برخورداري از حقوق و التزام و تعهدشان در احترام به حقوق يکديگر و ممنوعيت تصرف، نقض و تعدي به حقوق يکديگر است. بر پايه آنچه يادآور شد در جامعه مردم سالار افراد در سرنوشت، آينده زيست اجتماعي و نحوه اداره جامعه به يک اندازه حق دارند و در اين امور هيچ کس از حق ويژه و در نتيجه آزادي بيشتر و امکان تصرف گسترده تر برخوردار نيست. حکومت و اعمال قدرت براي اداره جامعه در واقع حقي است که آحاد جامعه به انگيزه تامين آسايش دنيوي و اخروي، امنيت، تحقق اهداف فردي و اجتماعي به فرد يا گروهي تفويض مي کند. از اين رو با اتخاذ رويه مناسب اخلاق در سياست بکوشيم در چارچوب قانون بدون تعرض به حق و حقوق ديگران سعي در بهتر شناساندن ايده و افکار خود به مردم داشته باشيم تا عملکرد و اهداف خود را به قضاوت مردم سپرده چرا که همواره مردم بهترين قضاوت کنندگان رفتار و اعمال ما بوده و هستند و فراموش نکنيم که: «ميزان راي ملت است».

قدس: رسوايي جديد سياسي آمريکا در عراق

«رسوايي جديد سياسي آمريکا در عراق»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم مجيد صفا تاج است كه در آن مي‌خوانيد؛تهديد به برکناري نوري مالکي از قدرت از سوي هيلاري کلينتون در صورت مقاومت او در برابر خواسته آمريکا براي بازگشت و جذب نيروها و عناصر حزب بعث به ساختار سياسي و ارتش اين کشور، در صدر اخبار رسانه هاي جهان قرار گرفته است.

وزير خارجه آمريکا در سفري سرزده به عراق و ديداري که با نخست وزير اين کشور داشته به صراحت از وي خواسته است بعثي هاي رژيم سابق را به ساختار سياسي و ارتش عراق بازگرداند و تنها راه اجراي طرح آشتي ملي و بازگشت آرامش به اين کشور را بخشودگي نيروهاي حزب بعث و آزادي زندانيان اين گروه عنوان کرده و به نخست وزير عراق گفته است: درغير اين صورت وي خود را خارج از دولت خواهد يافت.

البته پيش از اين ايادعلاوي نخست وزيرسابق عراق و وابسته به آمريکايي ها در گفتگويي با شرق الاوسط، اعتراف کرده بود ميان نيروهاي بعثي و دولت آمريکا مذاکراتي با واسطه گري شخص وي صورت گرفته و هم اکنون نيز ادامه دارد.

سفر اخير هيلاري کلينتون به خاورميانه و بويژه حضور سرزده و ملاقاتهاي او با مقامهاي عراقي و تهديد نخست وزير اين کشور به برکناري، تنها در راستاي تثبيت سلطه آمريکا در منطقه قابل تحليل بوده و البته واکاوي آن نيازمند نگاهي ريشه اي به پرونده اشغال اين کشور است.

آمريکايي ها پس از اشغال عراق و مواجهه با موج گسترده اعتراضهاي مردمي با محوريت مرجعيت ديني نسبت به روند تحولات هدايت شده در اين کشور، ناتوان از ايجاد ثبات و آرامش براي پياده کردن طرحهاي درازمدت خود، عراق را صحنه رويارويي و مواجهه ملتي با خود يافتند که از نظر آنها اکثريتي نزديک به ايران هستند.

اين شرايط براي آمريکايي ها بسيار سخت و سنگين بود، هرچند نيروهاي آمريکايي، عراق را به بهانه مبارزه با بعثي ها و ساقط کردن حکومت صدام اشغال کرده بودند، اما «جيمز ولسي» رئيس سابق سازمان جاسوسي آمريکا هدف اصلي ماشين جنگي آمريکا را در اين لشکرکشي افشا کرد و گفت: «آمريکا درپي آن بود که با تصرف عراق و تسلط برمنابع عظيم نفتي آن، اوپک را منحل کرده و با اعمال فشار بر کشورهاي عربي عمده صادر کننده نفت و مهار آنها، در نهايت جمهوري اسلامي ايران را به زانو در آورده» و به تعبير وي «همانند يک قطعه کيک آن را ببلعد»!

بنابراين، نقشه و طراحي اصلي جنگ خاورميانه به دست آوردن کليد نفت و کنترل شريان انرژي جهان بود که هژموني ايالات متحده را بر تمام دنيا مسلط مي کرد.
نبايد فراموش کنيم که زلماي خليل زاد سفير اسبق آمريکا در عراق و نماينده سابق اين کشور در سازمان ملل هم پيش از حمله به عراق در تحليلي تأکيد کرده بود: «اگر آمريکا بخواهد امپراتوري جهان را در دست گيرد، کليد آن نفت است و شرط اوليه اين کار ساقط کردن حکومت بعث عراق و تثبيت هژموني آمريکا در منطقه خاورميانه و خليج فارس خواهد بود».

اما براي دستيابي به اين هدف، آمريکايي ها دچار مشکلات اساسي شدند؛ از يک سو موج توفنده مقاومت و اعتراضهاي مردمي بويژه شيعيان عراق تحت رهبري مرجعيت ديني در تقابل با ديکته سياستهاي آمريکا به دولت موقت اين کشور قرار گرفت و از سوي ديگر، فشار مردم عراق براي هدايت روند دولت -ملت سازي در کشورشان از مسير دموکراتيک و مشارکت در تصميم سازيها که برآيند آن تشکيل مجلس مؤسسان، تدوين قانون اساسي و سرانجام ايجاد پارلمان ملي عراق بود، موجب شد آمريکايي ها احساس کنند با وجود حضور نظامي و صرف هزينه هاي هنگفت برنامه هايشان شکست خورده و نتوانسته اند روند تحولات عراق را به سمت دلخواه خود هدايت کنند.

حتي برخي از کارشناسان آمريکايي و غربي هم اذعان کردند، با آنکه آمريکا بيش از 300 ميليارد دلار در عراق هزينه کرده، تحولات اين کشور موقعيت جمهوري اسلامي ايران را در منطقه ارتقا داده و جمهوري اسلامي بيشترين بهره برداري را از صحنه منطقه و عراق داشته است.

از اين رو، آمريکايي ها در اين شرايط تلاش کردند، با تحميل توافقنامه امنيتي به دولت عراق، اين عقب افتادگي و شکست را به هر نحو جبران کنند که اين طرح نيز با مقاومت پارلمان عراق و مرجعيت شيعه اين کشور در نهايت با تعديلهاي گسترده اي همراه شد.

از سوي ديگر، در اين توافقنامه آنها متعهد شده اند تا پايان سال جاري ميلادي نيروهاي خود را از تمامي شهرهاي عراق خارج کنند، اما نه تنها اقدامي عملي در اين زمينه انجام نداده اند، بلکه مشاهده مي شود در مناطقي مانند استان دياله که اداره امور امنيتي در اختيار آنها قرار دارد، موج عملياتهاي تروريستي عليه مردم و بويژه شيعيان سير صعودي داشته است.

نکته ديگر اينکه از زماني که آمريکايي ها احساس کردند با حضور نوري مالکي و جريان اسلامگرا در پارلمان عراق که اکثريت را بار ديگر با رهبري وي به دست آورده اند و نظرگاه هاي همسو و نزديک با ايران دارند، شرايط دشوارتري فراروي برنامه هاي آينده آنها وجود دارد، بدنبال راهکاري هستند تا نه تنها بستر حضور درازمدت نيروهاي خود را حفظ و قوام بخشند، بلکه جريان مقاومت ملي و اکثريت در عراق را نيز تحت فشار قرار داده و با مهار آن، از قدرت گيري روزافزون اين جريان داراي پشتوانه مردمي ممانعت بعمل آورند.

بنابراين پروژه مذاکره با نيروها و عناصر بعثي از مدتها پيش توسط آمريکايي ها آغاز شد و پيش از آن نيزمذاکرات و توافقهاي پشت پرده اي هم با برخي از گروه ها و جريانهاي تندرو انجام شد که سبب اعتراض دولت عراق هم گرديد؛ زيرا اين اقدام با توافقنامه امنيتي در حال مذاکره مغايرت جدي داشت که خلع سلاح اين گروه ها از مفاد آن بود، اما آمريکايي ها از اجراي آن سر باز زدند.

اکنون مي توان گفت، همه تلاش آمريکايي ها بر آن متمرکز شده که چنانچه نتوانند از خوان گسترده نفت عراق استفاده کنند و موفق نشوند از مسيرعراق سلطه و هژموني خود را در منطقه حاکم کنند، دست کم با ايجاد يک جنگ فرسايشي اين سلطه را از طريق توجيه و استمرار حضور نظامي خود محقق کرده و روزنه اي را براي آينده باز نگه دارند. از اين رو، در کنار مسلح کردن گروه هاي سلفي و بعثي و حتي اجازه ورود و انجام عمليات به آنها در خاک عراق، با تأکيد بر ضرورت اجراي طرح آشتي ملي به اين بهانه که ايجاد امنيت و ثبات در اين کشور از طريق مصالحه با معارضان ممکن خواهد شد، نوري مالکي را تهديد مي کنند در صورت مقاومت در برابر بازگشت نيروهاي بعثي به ساختار قدرت و ارتش، وي را از دولت کنار خواهند گذاشت.

به هرحال، سابقه جنايتهاي اين گروه در حق مردم و بويژه شيعيان عراق و پرونده تحرکات آنها پس از تشکيل دولت وحدت ملي، تأکيد و خواسته مشکوک آمريکايي ها براي رها سازي و وارد کردن اين طيف به ساختار سياسي و نظامي عراق به معناي گذاشتن چوب لاي چرخ حرکت رو به جلو و موفق دولت نوري مالکي است. از اين رو پيشنهادها نخست به صورت محرمانه و سپس با مقاومت دولت عراق بصورت علني و تهديد آميز براي اجراي اين خواسته مطرح مي شوند.اما آنچه آمريکايي ها فراموش کرده اند و دولت باراک اوباما نيز از آن غفلت مي کند، اينکه عصر حاضر، دوران بيداري ملتهاست و ديگر قدرت نظامي و تهديد، مؤلفه تعيين کننده اي در تحولات سياسي به شمار نمي رود و سالهاست جاي خود را به قدرت حمايت مردمي به عنوان عنصر اصلي امنيت و اقتدار ملي سپرده است.

بنابر اين، چنين تهديدهايي نه تنها دولت عراق را دچار مشکل و تزلزل نخواهد کرد، بلکه به دليل پشتوانه ملي و مردمي نوري مالکي و پشتيباني مراجع از وي، سياستهاي آمريکا را بيش از پيش به چالش خواهد کشيد و واشنگتن را بيشتر در باتلاق اين کشور فرو خواهد برد.

صداي عدالت: روياي مسکن

«روياي مسکن»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت است كه در آن مي‌خوانيد؛مسکن از آن رو در انتخابات پيش رو اهميت دو چندان يافته که ايران از جمله کشورهاي جوان جهان محسوب مي گردد. مشکل سرپناه، امروزه از دغدغه هاي اساسي و زير بنايي اين جامعه ي جوان مي باشد.‏موضوع مهم در تحولات جمعيتي، افزوده شدن رشد تعداد خانوار به نسبت رشد جمعيت مي باشد که اين بر تقاضاي مسکن اثر قطعي دارد.‏مطابق هرم سني جمعيت کشورمان در اين مقطع زماني با گذر از آموزش ابتدايي وعالي و ورود به بازار کار و ازدواج نهايتا در اوج هرم يعني فشار تقاضا براي تامين مسکن قرار مي گيرد. ‏آمار نشان مي دهد که دلايل افزايش قيمت در سال هاي اخير بر اثر عواملي است که اهم آن در دو بخش فشار تقاضا ومشکلات ساختاري اقتصاد خود نمايي مي کند. اين در حالي است که طبق آمار دولتي تعداد خانوار هفده و نيم ميليون وتعداد مسکن موجود در کشور شانزده ميليون واحد مي باشد که نشانگر يک و نيم ميليون کمبود مسکن در کشور است. ‏عوامل ناشي از فشار تقاضا در پي درخواست بالقوه اي است که بر گرفته از رسيدن اوج جمعيتي، به سن ازدواج وتشکيل خانواده مي باشد که ميزان آن در سال گذشته به هشتصد هزار فقره رسيده است.

اين در کنارعامل مهمي چون انباشت متقاضي ناشي از عدم پاسخگويي به تقاضا در سال هاي گذشته قرار گرفته که سطح قابل توجهي از جامعه را در بر گرفته است. ‏حال چه بايد کرد؟ يک و نيم ميليون فاقد مسکن در کشور که عموما جواناني را در بر مي گيرد که تازه وارد تشکيل خانواده شده اند، آمار وحشتناکي است. اين شرايط دولت نهم را وادار کرد براي پاسخ گويي به نياز جامعه به اين بيانديشد که چگونه مي تواند اين مشکل بزرگ را حل کند در سال 86 طرح مسکن مهر به عنوان مهمترين طرح دولت در راه حل معضل مسکن تبديل گشت.

‏دولت آن زمان مدعي بود با اجراي اين طرح مي توان در هر سال يک ونيم ميليون واحد مسکن توليد کند حال پس از گذشت دو سال وثبت نام بيش از سه ميليون نفر در طرح مسکن مهر به نظر مي رسد دولت دچار شکستي بزرگ در اجراي اين طرح شده است. ‏عدم شفاف سازي دولت و اطلاع رساني صحيح از اين موضوع حکايت دارد که دولت و مسئولين امر در اجراي اين طرح دچار سردرگمي شده اند وزيرمسکن در سال گذشته اظهار داشت" در نشست مسئولان وزارت خانه به اين نتيجه رسيديم که درون خودمان هم اين مسئله ي طرح مسکن مهر خوب روشن نيست." ‏اين اظهار نظر نشان مي دهد طرح مسکن مهر که براي ساماندهي وضعيت مسکن کشور و حل معضل مسکن اقشار کم درامد جامعه ارائه شده بود خود به معضلي بزرگ براي جامعه ودولت تبديل شده است.

مسکن مهر که طرح ابتکاري رييس جمهور به حساب مي آيد با معضلاتي همچون تامين زمين و اهداي تسهيلات بانکي دست وپنجه نرم مي کند.‏ زمين هاي در نظر گرفته شده از طرف دولت عموما در بيابان ها ودر حاشيه ي شهر ها قرار دارند که اين خود باعث ايجاد معضل حاشيه نشيني مي شود مگر اينکه دولت قصد داشته باشد شهرها و شهرک هاي جديد احداث کند که ان هم نيازمند ايجاد تاسيسات زيربنايي گسترده است رييس جمهور در همايش تجليل از کارگران با اشاره به اينکه در کشور زمين فراواني وجود دارد از وزير کار درخواست کرد در راستاي خانه دار شدن کارگران وارد عمل شود.

آيا رييس جمهور به اين نکته توجه دارد که صرف زمين داشتن نمي تواند به حل معضل مسکن کمک کند؟ امروز که ايران در آستانه ي انتخابات قرار دارد مسکن مهر هم همچون گشت ارشاد و سهام عدالت تبديل به نمادهايي انتخاباتي شده اند نامزد هاي انتخابات از موسوي و کروبي گرفته تا اعلمي همگي در اين باره اظهارنظر مي کنند گويي که اين سه طرح بزرگ به بزرگترين نقطه ضعف رييس جمهور تبديل گشته اند، موسوي مسکن مهر را از بزرگترين مصيبت هاي دولت آينده مي داند، مشاوران کروبي آن را طرحي شتاب زده و بدون حتي يک صفحه کار کارشناسي مي دانند. ‏البته انتقادها به اينجا ختم نشد و عبدالعلي زاده وزير سابق مسکن و عضو بنياد باران آن راچاه 99 ساله براي دولت هاي بعدي دانست.

‏اين انتقادها پايان کار جنجال مسکن مهر نيست به نظر مي رسد مردم نيز از اين طرح رييس جمهور دلسرد شده و بدنبال انصراف دادن و پس گرفتن پول خود هستند به گونه اي که در تهران بيش از نه هزار نفر انصراف داده اند و در شهرستان هاي ديگر نيز همين وضعيت حاکم است. ‏با اين حال دولت بر اجراي طرح ابتکاري رييس جمهور اصرار دارد و در اين راستا بدنبال ايجاد شرايطي است که دولت هاي بعدي هم موظف به اجراي آن شوند.‏

آفرينش: تحقيق و پژوهش در محاق!

«تحقيق و پژوهش  در محاق!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم  مسعود رفيعي طالقاني است كه در آن مي‌خوانيد؛اختصاص 1400 ميليارد تومان به بخش تحقيقات کشور از سوي مجلس شوراي اسلامي ، اگر چه روزنه اميدي بر وضع نه چندان مناسب تحقيقات علمي در ايران است، اما بدون شک تا محقق شدن رقم 3 درصدي در توليد ناخالص ملي و نيز دستيابي به قله هاي بلند علمي ، نخواهد توانست  چيزي از موج انتقادات و اعتراض ها بکاهد . چه آنکه با نزديک شدن به پايان مهلت برنامه چهارم توسعه،  تمامي انتقادات مطرح شده ،  پيرامون عدم دستيابي به اهدافي است که در اين برنامه متصور بوده اند. اين در شرايطي است که  در چند سال گذشته وضعيت تحقيقات علمي در کشور که به طور مشخص يکي از 8 شاخصه مهم در تدوين برنامه پنجم توسعه نيز مي باشد ، وضعيتي نامطلوب بوده و مجامع علمي کشور با طرح دغدغه هاي بسيار نيز نتوانسته اند در اين خصوص کاري از پيش ببرند. سهم پژوهش از درآمد ناخالص ملي سهم بسيار ناچيزي است و گفته ها همه گواه بر فاصله بسيارش با رقمي است که در برنامه چهارم توسعه به آن اختصاص يافته است.  

علاوه بر محققان ،  پژوهشگران و اساتيد دانشگاه ، اين مقامات و شخصيتهاي کشوري بوده اند که با طرح انتقادات خود بارها و بارها وضعيت تحقيقات در کشور را نابسامان قلمداد کرده اند و رقم  تنها نيم درصدي ! توليد ناخالص ملي را آماري هشدار دهنده  در راستاي رسيدن به اهداف برنامه هاي توسعه دانسته اند.    

همه آنچه گفته آمد را در شرايطي بايد نگريست که در سند چشم انداز بيست ساله،  جمهوري اسلامي ايران بايد در جايگاه نخست منطقه قرار گيرد.   از ميان منتقدان جدي وضع تحقيقات در کشور و نيز آمار توليد ناخالص ملي مي توان به آيت الله هاشمي رفسنجاني اشاره کرد که تا کنون در سخنان مختلف نسبت به عقبگرد در حرکت به سمت اهداف برنامه توسعه اعتراض بسيار کرده است و از همين منظر دستيابي به اهداف چشم انداز بيست ساله را با خطرات جدي مواجه دانسته است .    

اين در شرايطي است که همگام با وي ،  کارشناسان علمي ، سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي  نيز بر اين باورند که در حالي که مجريان برنامه توسعه از دستيابي به اهداف کوتاه مدت چهار ساله ناتوانند ، چطور مي توان اهداف چشم انداز بيست ساله را دنبال کرد و همه چيزرا در افق 1404 متصور بود . حال آنکه با فرارسيدن ايام انتخابات رياست جمهوري نيز مطالبات تازه اي قد بر مي افرازد و اينگونه است که براي چند ماه ، کشور در وضع انتخاباتي و تبليغاتي در عرصه رقابت کانديداها قرار مي گيرد.

امسال علاوه بر هزار و 650 ميليارد تومان اعتبار عمومي بخش تحقيقات،  يک درصد از درآمد شرکت هاي دولتي نيز به امر تحقيقات اختصاس يافته است اما کارشناسان معتقدند اين تنها مشکل بودجه نيست که مانع راه تحقيق علمي در کشور است.    منتقدان وضع موجود مي گويند رسيدن به قله هاي علمي نياز به بودجه هاي تحقيقاتي، حوزه هاي آزاد علمي، امکانات و ريسک بالا دارد و نمي توان باور کرد که هر تحقيقي به فناوري تبديل شود ،  اين اتفاق زماني رخ مي دهد  که تزريق بودجه و قبول ريسک پذيري در امر تحقيقات در کنار هم بنشينند.  

اين  اما يک روي ماجراست  و روي ديگر آن نکته اي  است که محققان را به گلايه واداشته و آن نيست جز نرسيدن بودجه هاي تحقيقاتي به دست محققان و درافتادن اين بودجه ها در پيچ و خمهاي اداري و رانتي  !  آمارهاي رسمي مي گويند  از ميزان 830 ميليارد تومان بودجه پژوهش، تنها 160 ميليارد تومان در اختيار وزارت علوم قرار گرفته اند که  از کل بودجه پژوهش که به سازمان هاي مربوطه در کشور تخصيص مي يابد، تنها 8/19درصد آن به وزارت علوم اختصاص  يافته و بالغ بر 80 درصد آن نيز در اختيار ساير نهادها است.  اما با اين حال وزارت علوم از کارکرد دانشگاهها و موسسات دولتي اظهار رضايت کرده و عملکرد کلي دانشگاه هاي کشور در چند سال اخير را با در نظر گرفتن بازده بالاي مقالات پژوهشي و نيروهاي انساني و همچنين انتشار بالغ بر پنج هزار مقاله معتبر ، قابل دفاع دانسته است.   

دانشگاه آزاد اسلا مي نيز چشم انداز روشني در بخش تحقيق و پژوهش داشته و به عنوان مثال در سال گذشته قراردادي معادل 10 ميليارد تومان با بخش صنعت و پژوهش  داشته است.از سوي ديگر بايد دانست که شرايط موجود،  وضعيت محققان در کشور را نيز دچار اختلال کرده و بکارگيري محققان جهت تحقيقات،  دربطن نهادهاي پژوهشي دولتي  نمي تواند پاسخگوي احتياجات مالي آنها  باشد . بررسي ها نشان مي دهند که  نداشتن امکانات مالي، پژوهشگران را بسوي کارهايي با ارزش مالي بالا سوق مي دهد و از بازدهي علمي آنها مي کاهد.   

از جهتي مشکل  بودجه تنها مسئله و مشکل محققان به نظر نمي رسد  بلکه  نحوه مديريت پژوهش در کشور نيز دچار مشکلات عديده اي  است. گاهي بودجه هست اما مديريت نيست که بتواند از اين بودجه ها در جهت مناسب استفاده کند و گاهي نيز بالعکس . پژوهشگران مي گويند  در مديريت ها ، بيشتر روابط  نقش اصلي را بازي مي کند و کمتر به سابقه علمي محققان اهميت داده مي شود. اين در حالي است که  اگر در بخش مديريت از محقق و پژوهشگران برتر که قدرت مديريت نيز دارند استفاده شود به طور حتم نتايج بهتري در اين زمينه عايد کشور خواهد شد. اين نکته اما تا کنون بر بحران مديريت پژوهش در کشور نقطه پاياني نبوده  و چون افرادي که به مديريت هاي پژوهشي گماشته مي شوند از پژوهش و مشکلات آن بي خبرند ، مشکلات اين بخش  نه تنها حل نشده  بلکه بر آن افزوده نيز گرديده است . مشکلاتي که  سبب دلسردي پژوهشگران و محققان شده اند.  

بدين ترتيب بحران تحقيقات و پژوهش در کشور رو به فزوني است و بي آنکه نگاهي به برنامه هاي توسعه و سند چشم انداز بيست ساله داشته باشد در محاق سياستهاي ناکارامد فرو مي رود.   چنانچه قرار باشد ايران رموز توسعه را بازگشايي کند، تحقيق و پژوهش نخستين شاه کليد آن خواهد بود اما شرايط فعلي اين شاه کليد را در آستانه شکسته شدن قرار داده است.
 
ارسال به دوستان
نظرسنجی
موافق مذاکره ایران با دولت ترامپ با هدف تنش زدایی از روابط تهران - واشنگتن هستید؟