عصر ایران ؛ کاوه معینفر - در روزهای گذشته جشنواره فیلم بوسان برگزار شد و از ایران 5 فیلم در بخشهای مختلف جشنواره حضور داشتند اما آنچه که قابل اشاره است این است که فیلمی مانند «در میان تپهها» محمدرضا کیوانفر و «دیاپازون» حامد تهرانی 2 نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه رسمی "جریانهای نو" بودند که شاید اصلا کسی از این اتفاق خبردار نشد.
دلیل این بی خبری هم این است که فیلمهایی که به شکل مستقل، بدون حضور سلبریتیها یا بازیگران معروف و خارج از روند معمول تولید سینمای ایران ساخته میشود زیاد مورد استقبال رسانهها و فضای مجازی قرار نمیگیرند.
در مورد این 2 فیلم اخیر هم خبر این حضورها در مورد فیلم «در میان تپهها» محدود و در مورد فیلم «دیاپازون» بیشتر تیتر اشاره به بازیگران داشت: «حضور دیاپازون با بهنوش بختیاری و ژاله صامتی در جشنواره بوسان».
پوریا ذوالفقاری (منتقد سینمایی) در صفحه اینستاگرامش این قضیه را مورد نقد قرار داده و در مورد فیلم «در میان تپهها» نوشت:
«میخواستم بنویسم "این هم بخشی از سینمای ایران است که دیده نمی شود" دیدم نه، این تنها بخش درست سینمای ایران است. بخشی که آثارش از عشق به این هنر مایه میگیرند و سازندگان شان فروتنانه کار می کنند و مغرور، تن به مناسبات مالی و غیرمالی بیمار نمیدهند تا تک تک دیالوگ ها و تصاویر اثرشان به خواست خالق گفته و ثبت شوند نه برای راضی کردن فلان مدیر و بهمان سرمایه دار.
محمدرضا کیوانفر، بی حمایت و بی احساس نیاز به تکیه گاه و دور از پایتخت، دست بر زانو زده و فیلمی به نام "در میان تپهها" ساخته و با آن به بخش مسابقه رسمی جریان های نو جشنواره پوسان راه یافته است. .
قطعا جریان اصلی و فشل سینمای ما که به محض ورود یکی از آثارش به بخشی فرعی و بی اهمیت یک فستیوال، شهر را شلوغ و دنیای رسانه ها را قرق خبر توفیق حقیرش می کند، اینجور جاها و در برابر چنین موفقیت های واقعی و قاطعی خود را به ندیدن میزند.
مهم نیست. هویت سینمای ما را چنین کسانی ساختهاند. آنها که بی ادعا و بیجهش یکشبه گام به گام مسیر خود را هموار کرده و در نهایت، بیاعتنا ماندن به جهان آثارشان را برای اهل سینما غیرممکن کردهاند.
من "در میان تپهها" را ندیدهام ولی نمیتوانم لذتم را از موفقیت فیلمهایی از این دست در برابر تقلاهای و خوشحالیهای مضحک متخصصان "بیگ پروداکشن و معناگرا" سازی، بابت حضور در بخش فرعی یک رخداد سینمایی گاه درجه سه پنهان کنم.»
واقعیت این است که امروزه سلطه پول و قدرت در سینمای ایران هر چه بیشتر خود را به رخ میکشد، هم در بستر تولید و فیلم ساختن و هم در اتفاقات بعد از آماده شدن فیلم، حضور در جشنوارهها و اکران.
فیلمهایی که در چرخه این مناسبات ذکر شده هستند، برای ایجاد خبر و سر و صدای رسانهای از تمام قابلیتهای ممکن استفاده میکنند و برای نیل به این مهم پول خرج میکنند، در زمانه حاضر با استفاده از تبلیغات در فضای مجازی و علی الخصوص صفحات اینستاگرامی (شبکه اجتماعی محبوب ایرانیان) به این قضیه تا سرحد امکان دامن میزنند.
در نمونه ذکر شده بهرحال حضور فیلمی مانند «در میان تپهها» در جشنواره پوسان اتفاق کمی نیست (با توجه به شرایط فیلم)، ولی چون در مناسبات پول و قدرت سینما قرار ندارد از آن زیاد خبری به گوش نمیرسد. زیرا در شرایط کنونی پر رنگ شدن چنین حضوری در جشنوارهها مستلزم 2 گزینه است: ارتباطات یا صرف هزینه برای تبلیغات و اطلاع رسانی.
قطعا فیلمسازان مستقل مانند سازنده «در میان تپهها» از هر 2 امکان بی بهره هستند، فیلمی که با سرمایه کارگردان و در نزدیکی مرز ترکمنستان فیلمبرداری شده است، فیلمساز آن در مصاحبهای اشاره کرده است که: «قصه فیلم روایتکننده زندگی عشایر ترکمن و کرمانج است که در شمال شرقی گلستان در منطقه "مرواه تپه" و "خالد نبی" زندگی میکنند، و به بحث سواد و فرهنگ اجتماعی این منطقه اشاره دارد. داستان هم با سرباز معلمی آغاز میشود که برای تدریس به این منطقه اعزام شده است.»
انصافا این فضا و قصه تا چه اندازه به تولیدات امروزه سینمای ایران شباهت دارد؟ هیچ! به همین دلیل است که اتفاقا فیلمها یا فیلمسازانی که خون و هوای تازه را به سینما ایران وارد میکنند در شرایط کنونی انگار محکوم به انزوا هستند.
بدترین اتفاق این است که در هنر و فرهنگ جامعه فرایند همسان سازی شکل گیرد و متاسفانه ما شاهد چنین اتفاقی هستیم، صاحبان قدرت و سرمایه دوست دارند (حال به هر دلیلی) همان فیلمهایی بر روی پرده دیده شود که خود میپسندند، و غالبا هم از 2 یا 3 گونه بیشتر نیستند.
شاید این بحث پیش بیاید که آنها میدانند چه نوع فیلمی میفروشد و آنرا میسازند، با این سخن موافقم به شرط آنکه روی دیگر سکه را هم ببینیم، ما هرچه را در سبد سینمای ایران قرار دهیم مردم میبینند و خودبخود بعد از مدت زمانی این محصولات هستند که سلیقه را میسازند.
یعنی یک رابطه دوطرفه است همان گونه که صاحبان قدرت و سرمایه میگویند مردم این فیلمها را دوست دارند باید گفت که شما با ارائه این فیلمها باعث میشوید که مخاطب این گونه فیلمها را دوست داشته باشد، چون گستره دید محدود به همین 2 یا 3 مدل فیلمی شده است که تولید میشود.
اما یک مجرای تاثیرگذار دیگر برای شناخت فیلمهای متفاوت سینمای ایران صدا و سیما است که متاسفانه در این زمینه هیچ اقدامی انجام نمیدهد، نه برنامهای در حمایت وشناسایی چنین فیلمهایی دارد و نه با پخش و نمایش آنها کمکی به معرفی چنین محصولاتی در سینمای ایران میکند. دوباره باید تاکید کرد متاسفانه.
باید نگاه بالادستی و آینده نگری در مدیریت فرهنگ و هنر کشور وجود داشته باشد که سعی کند مخاطب فرصت تجربه فیلمهایی با طعم و رنگ متفاوت داشته باشد، آنگاه شاید بسیاری از فیلمهای کنونی دیگر مجالی برای فروش پیدا نکنند.
و عاشقانه اند. اصالت سینما هستن.
شما به رسالت خود عمل کنید. بقیه چکار میکنن مهم نیست