۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۳
کد خبر ۶۷۲۴۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۲۱-۱۲-۱۳۸۷
کد ۶۷۲۴۸
انتشار: ۰۹:۴۸ - ۲۱-۱۲-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان

«فرصت همگرايى» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اقتصاد جهاني بحران زده است و مردم دنيا در آمريکا، بخش وسيعي از اروپا و حتي در خاور دور روزهاي سختي را سپري مي کنند. اين بحران و رکود اقتصادي نسبتاً فراگير، نشانه بن بست نظام ليبرال- سرمايه داري و شکست ديدگاه هاي صرفاً انسان محور  در عرصه اقتصاد است. اکنون کشورها، چه آنهايي که در دل حادثه هستند و چه آنهايي که آسيب کمتري ديده اند، براي برون رفت از آشفتگي و وضعيت پيچيده اي که دامن گير بخش هاي عمده اي از اقتصاد جهاني شده، دنبال راهکارهاي مناسب و عملياتي مي گردند.

بحران اقتصادي کنوني در خوش بينانه ترين برآوردهايي که کارشناسان ارايه کرده اند، راه حل کوتاه مدت و ضرب الاجلي ندارد. ايران در سالهاي پس از انقلاب به واسطه تحريم ناخواسته اي که بر او تحميل شد، اقتصاد جزيره اي داشت و ارتباط با بازارهاي مالي و پولي دنيا را بصورت محدود وکنترل شده اي هدايت مي کرد. به اين ترتيب ايران کمترين آسيب ممکن از بحران کنوني را ديده، اما با توجه به شرايط پيش آمده لازم است هم در چارچوب ظرفيت هاي بومي و داخلي و هم در قالب سازمانهاي همکاري منطقه اي تهديدات اقتصادي موجود را به فرصت تبديل کرده و با بهره گيري از ظرفيت هاي خود در راستاي توسعه همکاري هاي اقتصادي قدم بردارد. سازمان اکو يکي از مبادي شناخته شده و اصلي براي گسترش فعاليت هاي اقتصادي بين اعضا در منطقه به شمار مي رود که امروز در تهران شاهد برگزاري دهمين اجلاس سران کشورهاي عضو آن هستيم.

جداي از آنکه همکاري هاي منطقه اي تا حدود بسياري قادر خواهد بود آثار منفي بحران جهاني اقتصاد را خنثي کند، همکاري گروهي کشورهاي در حال توسعه در قالب سازمانهاي منطقه اي مسير مناسب و تجربه شده اي براي پيشرفت اقتصادي و توسعه آنان نيز به حساب مي آيد. استفاده از مکانيسمي چون «اکو» مي تواند از طريق ايجاد مناطق آزاد تجاري، انعقاد موافقت نامه هاي تسهيل در امور کالا و سرمايه و اجراي طرحهاي مشترک صنعتي و تحقيقاتي شرايط موثري براي رشد فزاينده قدرت اقتصادي اعضا و اثربخشي آنان در اقتصاد و تجارت جهاني فراهم نمايد.

بيضي انرژي در شمال و جنوب منطقه اکو قرار گرفته است. در کنار اين امتياز قوي، اکو  صاحب منابع غني طبيعي، انساني و اعتبار بين المللي است و بالقوه شايستگي کسب جايگاهي ممتاز در اقتصاد جهاني را داراست. منطقه اکو 5درصد مساحت و حدود 6درصد جمعيت دنيا را شامل مي شود. اعضاء سازمان اکو با بازارهاي بزرگ جهان چون روسيه، اروپا و چين هم مرز بوده و به درياي خزر، اقيانوس هند، خليج فارس و درياي مديترانه راه دارند. تمامي اين امتيازات مي طلبد تا ميان کشورهاي عضو اکو، همکاري هاي بيشتر و موثرتري در سطح ملي و منطقه اي در جهت توسعه روابط اقتصادي و تجاري برقرار شود.

هرچند حجم مبادلات تجاري اعضاي اکو در طول سالهاي اخير از رشد نسبي برخوردار بوده و از 171 ميليارد دلار در سال 2001 به 511 ميليارد دلار در سال 2007 رسيده است، اما آيا اين رقم با توانمندي هاي کشورهاي عضو در جهت تامين نيازهاي يکديگر و توسعه مناسبات تجاري و اقتصادي همخواني دارد؟

مبادلات درون منطقه اي اکو نشان مي دهد که اين مبادلات در سالهاي مختلف نوسان داشته و فقط 5 تا 7 درصد از کل تجارت اين کشورها را شامل شده است. اين در حالي است که حجم تجارت برون منطقه اي اعضاي اکو 16 برابر تجارت درون منطقه اي بوده است. اين رقم در مقايسه با سازمانهاي مشابهي چون آسه آن و اتحاديه اروپا رقم کوچکي است. کشورهاي عضو آسه آن بين 20 تا 30درصد و اعضاي اتحاديه اروپا حدود 65درصد از مبادلات تجاري خود را درون منطقه اي صورت مي دهند.

يکي از شاخص هاي همگرايي منطقه اي، حجم تجارت دروني بين اعضا است که رقم آن با توجه به پتانسيل کشورهاي عضو قابليت رشد بيشتري دارد. چنانچه برنامه ريزي مناسبي صورت پذيرد و موافقت نامه هاي تجاري براي توسعه بازرگاني و سرمايه گذاري هاي مشترک به امضاء برسد و طرح هاي زيربنايي، گسترش حمل و نقل و توسعه امور فرهنگي و علمي و آموزشي تدوين و به اجرا گذاشته شود، مي توان اميد داشت که علاوه بر فايق آمدن بر بحران مالي اخير، شاهد تثبيت رشد اقتصادي در آينده نيز باشيم.

اما، علاوه بر ماهيت اقتصادي اکو، موقعيت ژئوپلتيکي کشورهاي عضو اکو، اشتراکات مرزي، سوابق تاريخي و گرايشات مشترک فرهنگي و ديني مولفه هايي هستند که قادر خواهند بود با ايجاد يک همگرايي فراگير و استوار، منطقه اکو را به يک «قدرت منطقه اي» تبديل کند. به نظر مي رسد- با رعايت ضوابط و مصالح- پيوستن عراق ، سوريه و حتي کشورهاي عربي حوزه خليج فارس، چين، هند و روسيه مي تواند بر قدرت اقتصادي و سياسي اين سازمان بيفزايد.

حضور مقامات ارشد و رؤساي جمهور عضو در دهمين اجلاس سران اکو در تهران نشان دهنده نقش و جايگاه منطقه اي ايران است. غرب تلاش بسياري کرد تا به اصطلاح انزواي ايران را به نمايش بگذارد اما برپايي نشست اکو در تهران و تاکيد اعضاء شرکت کننده بر ضرورت بهره گيري از تجربيات و ظرفيت هاي اقتصادي ايران براي توسعه منطقه، نشانه شکست عملي برنامه انزواي ايران به شمار مي آيد.

اجلاس اکو در شرايطي برگزار مي شود که منطقه خاورميانه تحولات بسياري را در خود شاهد بوده و سير برخي از اين تحولات و پيامدهاي ناشي از آن در کشورهاي عراق، افغانستان و فلسطين تاثيرات مهمي در ثبات و امنيت منطقه و البته روابط کشورها داشته است.سفر حامد کرزاي به تهران براي شرکت در اجلاس اکو به خاطر سخنان اخير هيلاري کلينتون- وزير امور خارجه آمريکا- در مورد دعوت ايران به نشست وزيران خارجه گروه 8 براي بررسي وضعيت افغانستان، اهميت خاص خود را پيدا کرده است.

از سوي ديگر حضور عبدالله گل، رئيس جمهور ترکيه نيز در اين اجلاس بطور خاص ديده مي شود چرا که کلينتون پس از سفرهايش به آسيا، خاورميانه و اروپا، روزهاي گذشته با مقامات آنکارا ديدار داشته و به صراحت اعلام کرده است که سفر آتي «گل» به ايران براي آمريکا بسيار اهميت دارد. وزير امورخارجه آمريکا در مصاحبه با شبکه خبري سي ان ان در ترکيه گفته است: ترکيه بيش از ما با ايران آشنايي دارد. مرزهاي دو کشور از 370 سال پيش تغيير نکرده است و ما خواستار کمک اين کشور براي تاثيرگذاري بر ايران هستيم.اين همه در حالي است که جمهوري اسلامي ايران پيشاپيش هرگونه مذاکره با آمريکا را نفي کرده و از اين مذاکره به عنوان دامي خطرناک ياد مي کند.

آفتاب يزد

«در حاشيه اعلام نامزدي موسوي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ براساس برنامه تنظيم شده براي ديدار با سه كانديداي اصلاح‌طلب، سه روز قبل فرصتي فراهم شد تا به همراه تعدادي از روزنامه‌نگاران، ديـداري بـا مـيـرحسين موسوي داشته باشم. نخستين سوالي كه مي‌توانست در چنين جلسه‌اي مطرح شود اين بود كه »چرا برخلاف دوره‌هاي پيشين انتخابات، اين بار از رد صريح دعوت‌ها خودداري و علائمي از احتمال حضور در انتخابات ارائه كرده‌ايد؟« مهندس موسوي به اين سوال، با تفصيل پاسخ داد. آنچه كه نگارنده از توضيحات موسوي برداشت كرد احساس او در متفاوت ديدن شرايط امروز نسبت به سال‌هاي 76، 80، 84 و خواسته عمومي براي »تغيير اين شرايطِ متفاوت« بود. البته متفاوت بودن شرايط، نكته‌اي نيست كه موسوي آن را كشف كرده باشد و ساير كانديداها از آن غافل باشند؛ همانطور كه احساس ضرورت تغيير، از چشم ساير كانديداها و طرفداران آنها مـخفي نمانده است. امروز مي‌توان به جرأC‌ت ادعا كرد »لزوم تغيير« يكي از اجماعي‌ترين مطالبات در ميان گروه‌هاي سياسي وآحاد مردم است.حتي مي‌توان ادعا كرد نشانه‌هاي علاقه‌مندي به تغيير و نارضايتي از وضع موجود، بيش و پيش از آن كه ‌به صورت علني توسط اصلاح‌طلبان اعلام شود، در نطق‌هاي رسمي و غيررسمي اصولگرايان خودنمايي مي‌كرد. كساني كه تغيير وضع موجود را خواستار شده‌اند براي بيان دغدغه خود به نكاتي اشـاره كـرده‌انـد كه اهم آنها با استخدام عباراتيهمچون »عدم استفاده از ظرفيت‌هاي كارشناسي كـشـور«، »ناديده گرفتن تجربيات سي‌ساله«، »تصميم‌گيري‌هاي عجولانه«، »فقدان استراتژي در اقدامات دولت«، »بي‌توجهي به جايگاه قانوني مجلس«، »ارائه وعده‌هاي نسنجيده« و ... بيان شده است. ‌‌

البته در هفته‌هاي اخير، نگراني فزاينده‌اصـولـگرايان از احتمال پيروزي اصلاح‌طلبان، همچون پرده‌اي ضخيم در برابر چشمان واقع‌بين گروهي از آنها قرار گرفته و آنها را از ديدن واقعيات محروم ساخته است. شايد هم پرده‌اي وجود ندارد و آن نگراني، به مثابه قفلي محكم بر دهان اصولگرايان منتقد دولت عمل مي‌كند. اين گروه از اصولگريان، تكرار ضعف‌هاي انكار ناشدني دولت را، موجب ريزش هر چه بيشتر آراي كسي مي‌دانند كه به زعم عده‌اي، احتمال را‌Cي‌آوري او بيش از ساير كانديداهاي احتمالي جناح حاكم است. اما اين سكوت يكباره، نمي‌تواند به معناي رفع ناگهاني دغدغه‌ها و بازگشت دولت به مسيري باشد كه انـحراف از آن، موجب دغدغه نسبتاً اجماعي در ميان فعالان سياسي شده است.

اكنون با نگاهي به بيانيه انتخاباتي ميرحسين موسوي و تلفيق آن با مجموعه اظهارنظرهاي او در يك ماه اخير، مي‌توان به اين نكته پي برد كه »مدير دوره سختي‌ها« و »نخست وزير دوره نفت5 و 7 دلاري« به مطالعه كامل شرايط امروز پرداخته و اصلي‌ترين علت فرصت‌سوزي‌ها را كشف كرده است. ميرحسين موسوي معتقد است بي‌توجهي به قانون، بزرگ‌ترين و جدي‌ترين خطري است كه امروز و فرداي كشور را تهديد مي‌كند.او نگرانآن است كه قانون شكني يا دور زدن قانون، كم كم به رويه‌اي عادي تبديل و حتي نوعي ابتكار و شجاعت مديريتي تلقي شود! البته »قانون‌مداري« نكته‌اي است كه همه كانديداهاي اصلاح طلب بر آن تا‌كيد دارند اما نحوه بيان دغدغه موسوي نشان مي‌دهد كه او قانون‌مداري را نه فقط از ديـدگـاه فلـسـفـي بلـكـه از زاويـه تـاثير آن بر»حكمراني خوب« و با هدف كـاهـش مشكلات، خلق فرصت‌هاي جديد و جلوگيري از سوختن فرصت‌هاي موجود، مورد توجه قرار مي‌دهد. امروز اگر سازمان مديريت كشور حذف مي‌شود و تأثير آن در تهيه عجولانه بودجه، خود را به نمايش مي‌گذارد، علت اصلي آن بي‌توجهي به قوانين مسلمي است كه اينگونه تغيير ساختارها را تنها در صورت تاييد توسط خرد جمعي منتخبان ملت از سراسر كشور مجاز مي‌داند. تصميمات عجولانه و غيركارشناسي كه مورد انتقاد چهره‌هاي شاخص اصولگرا واقع مي‌شود نيز ناشي از آن است كه در پروسه تصميم‌گيري‌ها، به ديدگاههاي كارشناسي منتخبان مردم و كارشناسان مستقل توجه نمي‌شود ‌. حذف مديران مجرب از چرخه مديريت كشور نـشان مي‌دهد مديران دولت فعلي مجموعه توانمندي‌هاي فكري خود را در حدي مي‌دانندكه آنها را نسبت به توان فكري و تجربي ساير صاحبان خرد و تجربه بي نياز مي‌سازد. اگر قانون مصوب مجلس، ماهها توسط رئيس دولت ابلاغ نمي‌شود به اين علت است كه مهم‌ترين ويژگي‌قانون يعني مبتني بودن آن بر خرد جمعي به جاي تشخيص فردي مورد توجه قرار نمي‌گيرد.

در يك كلام به نظر مي‌رسد پافشاري كانديداهاي اصلاح طلب از جمله موسوي بر لزوم قانون‌مداري، تنها يك تاكيد خشك حقوقي نيست بلكه آنها با مطالعه دقيق، ريشه ضعف‌هاي موجود را شناسايي كرده‌اند و اكنون به دنبال آن هستند تا قانون مداري را به عرصه مديريت بازگردانند و از اين طريق مشكلات كشور را با راهكارهايي حل كنند كه نه توسط يك جمع محدود - و معمولاً دستور‌پذير- بلكه به وسيله مجموعه‌اي از منتخبان مردم تهيه و تصويب شده است.

البته هر يك از كانديداهاي اصلا‌ح‌طلب بايستي در مرحله بعدي، گسترش دايره منتخبان مردم براي افزايش كارآمدي مجلس و تقويت بعد كارشناسي اين قوه مهم را نيز پيگيري و از حداكثر توان خود براي كاهش تنگ نظري‌ها در مراحل بررسي صلا‌حيت كانديداهاي نمايندگي مجلس استفاده كنند. اما تا آن زمان، تاكيد بر قانون‌مداري مي‌تواند سيستم تصميم‌گيري كشور را از دست جمعي محدود خارج و به جمعيتي بسپارد كه از گوشه و كنار كشور با انتخاب تعداد نسبتاً قابل توجه از اقوام و اقشار مختلف مردم در مجلس جمع شده‌اند.

اگـر تنـــها خاصـــــيت انتــــخاب يــــكي از اصـــــلا‌ح‌طلبان به عــــنوان رئيس جمهور، رفع دغدغه‌اي باشد كه موسوي به آن اشاره كرده است مي‌توان اين انتخاب را يك پيروزي بزرگ براي مردم و كشور دانست. دوره سه ماهه تبليغات انتخابات نيز فرصت مناسبي است تا زيان‌هاي بي اعتنايي به قانون يا دورزدن آن، براي آحاد مردم به خوبي تبيين گردد.

رسالت

«امت واحد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قام سيد مرتضي نبوي است كه در آن مي‌خوانيد؛عشق به محمد(ص) بي‌پايان و بي‌كرانه است، مرز ندارد، نژاد نمي‌شناسد، مرد و زن ندارد، پير و جوان ندارد، مخصوص اين قبيله و آن قبيله نيست، بالا و پايين ندارد، فراتر از تاريخ و زمان است، به اين فرهنگ و آن فرهنگ تعلق ندارد، از سياه و سفيد و سرخ و از هر رنگ تعلقي آزاد است، عرب و عجم، آسيايي و آفريقايي، اروپايي و آمريكايي نمي‌شناسد.

 زيرا عشق به محمد، عشق به همه خوبي‌ها است، او الگوي يگانه تاريخ بشريت است. او رحمت براي جهانيان است. رحمت او سايه بر سر جماد، نبات، جن و انس و ملك گسترده است. محمد يتيم عبدالله و آمنه از نسل كنيز و كنيز زاده‌اي چون هاجر و اسماعيل است. مادري كه با سعي و هروله‌اش ، زمين را واداشت تا زير پاي فرزندش “زمزم” را جاري سازد. محمد را همه، بويژه مستضعفان تاريخ بيش از جان خود عزيز مي‌دارند. اگر باور نداري ايام حج به مدينه سري بزن، تا شاهد باشي كه چگونه كبوتر روح عاشقان از قالب كنده مي‌شود و حول گنبد خضراء و حرم نبوي طواف مي‌كند. محمد دوست داشتني است، چون خاك نشين بود، اشراف را بر كور فقيري ترجيح نمي‌داد. او فقط تقوا و عبوديت را مي‌خريد و لا غير. او به علم و عدالت ارزش بخشيد.

او تاج كرامت بر فرق انسان گذاشت. من ترديد ندارم كه اين عشق، اين محبت، اين صفا و اين صميميت، روزي كه چندان دور نيست قلوب همه مسلمان‌ها را به هم نزديك مي‌كند، دست آنها را در دست هم مي‌گذارد و قلب انسانيت را فتح مي‌كند. پيامبر خاتم(ص) به زندگي انسان رنگ خدايي زد، بندگان را با خدا آشتي داد، امروز نداي لا اله الا الله محمد است كه دارد بت سرمايه‌داري غرب را به زير مي‌كشد. پيامبر اعظم(ص) كيفيت روابط اجتماعي را دگرگون ساخت. او گفت نوع رابطه انسان‌هايي كه به خدا و به محمد ايمان دارند، رابطه برادري و برابري است. او گفت انسان‌ها مثل دندانه‌هاي يك شانه با هم مساوي‌اند. او گفت در ارتباطات اجتماعي بايد تقوي حاكم باشد. او ياد داد همه انسان‌ها نسبت به هم، هم حق دارند و هم مسئوليت (كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته.) او به هر خيري كه دعوت مي‌كرد، خود سرآمد بود. بر اخلاق كريم تكيه زده بود.

با محبتش انسان‌ها را از پاي در مي‌آورد. محمد مرز جغرافيايي را برداشت. او همه مردم را به كلمه توحيد و توحيد كلمه دعوت كرد. او گفت اين زمين و زمان يك خدا دارد، بياييد دور اين كلمه يك امت را بسازيم و همه در برابر او تسليم باشيم. او گفت بياييد بت زور، زر و تزوير را بشكنيم  و به آن كافر شويم و به دستگيره محكم “ايمان” چنگ زنيم. او مومن به خدا را “جهاني” تربيت كرد، بدون هيچ مرز جغرافيايي. او عدات امنيت، رفاه، علم، اخلاق و كمال را براي همه ساكنان كره‌خاكي مي‌خواست. اميد است كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي كه در آن مجموعه‌اي از نخبگان جهان اسلام گرد آمده‌اند، مقدمات ظهور امت اسلامي را به خوبي فراهم كند و بنيان مرصوصي را براي شكل گيري قطب جهان اسلام بنا نمايد. محمد نهادهايي در جامعه اسلامي چون حج، مسجد، جهاد، خانواده، برادري، وقف، زكات،  نماز جمعه، منبر و ارتباطات اجتماعي بنا نهاده، كه اگر بازنگري شوند، ظرفيت بالاي مسلمانان براي تبديل شدن به امت واحد را به نمايش مي‌گذارد.

اعتماد ملي

«بايد تبريك گفت» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم رسول منتجب‌نيا است كه در آن مي‌خوانيد؛ ديروز مهندس موسوي به انتظارات پايان داد و با صدور بيانيه‌اي رسما اعلا‌م كرد كه در عرصه رقابت انتخابات رياست‌جمهوري دهم حضور خواهد داشت؛ حضوري كه با استقبال بسياري روبه‌رو شد. خاطره روزهاي نه‌چندان دور مديريت مهندس ميرحسين موسوي در روزهايي كه بحران گريبانگير كشور شده بود موجب آن شده كه اكنون نيروهاي معتقد به خط امام(ره) و مبارزان انقلا‌بي و حتي نسل‌هاي جوان كه تدبير مديريتي او را از لا‌به‌لا‌ي تاريخ استخراج كرده‌اند براي ثبت راي خود به نام او در پاي صندوق راي بروند. در اين گفتار براي بيان اهميت حضور مهندس ميرحسين موسوي در عرصه رقابت انتخابات رياست‌جمهوري به برخي از ويژگي‌هاي شخصيتي و مديريتي وي اشاره مي‌كنم.

1 مديريت مهندس موسوي در دوران نخست‌وزيري ايشان در روزهايي كه كشور درگير جنگ تحميلي بود، مديريتي موفق و قابل دفاع است.
در روزهايي كه فشارهاي اقتصادي و نظامي بر كشور تحميل شده بود و تحت تاثير آن فضا برخي از مسوولا‌ن كشوري پيشنهاد مي‌كردند كه اعلا‌م شود كشور در شرايط بحراني به سر مي‌برد، آقاي موسوي با اين پيشنهاد مخالفت كرد و با تدبير دوره بحران را پشت سر گذاشت. بنابراين مي‌توان گفت كه ايشان مديري قوي و كارآمد بود. ‌

2 آقاي مهندس موسوي در دوراني كه نخست‌وزيري را برعهده داشت از نيروهاي متخصص،‌متعهد، ‌كارآمد و خط امامي در عرصه مديريت استفاده كرده بود. او از نيروهايي در عرصه مديريت كشور استفاده مي‌كرد كه به انقلا‌ب و خط امام(ره) اعتقاد داشتند و وزرايش را نيز از ميان افرادي مومن، متعهد و متخصص انتخاب كرده بود. ‌

3 ايشان در تمام طول دوران حضور خود در عرصه‌هاي مديريتي در زمان حضرت امام(ره) همواره مطيع فرمايش‌هاي حضرت امام(ره) بود. او بر راهگشا بودن ديدگاه‌هاي حضرت امام(ره) براي رفع مشكلا‌ت كشور معتقد بود و بر آن تاكيد داشت و بنابراين تمام تلا‌ش ايشان اين بود كه عملكرد خود را با ديدگاه‌هاي بنيانگذار انقلا‌ب اسلا‌مي تطبيق دهد و رهنمودهاي امام‌خميني(ره) را به عنوان آيينه عملكرد دولت خود قرار داده بود. در تمام طول دوراني كه ايشان نخست‌وزير بود، رئيس‌جمهور وقت، قوه قضاييه و مجلس همكاري خوبي با ايشان داشتند و به او احترام مي‌گذاشتند. ‌

4 درباره ويژگي‌هاي مديريتي آقاي مهندس موسوي نيز بايد از مقاومت ايشان سخن گفت. هنگامي كه ايشان نخست‌وزير بود جمع زيادي از نيروهاي محافظه‌كار (‌اصولگرايان امروز) به‌شدت با او مخالفت مي‌كردند و وقتي قرار بود بنابر دستور امام(ره) مجلس به ايشان راي اعتماد دهد 99 نفر از محافظه‌كاران به او راي مخالف و ممتنع دادند و در عين حال امام(ره) در مقابل چنين رفتاري تاكيد كرد كه با اين افراد ملا‌مت نشود ولي مراقب باشند كه اين جريان در مقابل دولت سنگ‌اندازي نكنند، هرچند كه تا آخرين لحظه فعاليت نخست‌وزيري آقاي موسوي اين جريان سنگ‌اندازي كردند و ايشان تا آخرين روز با تدبير در مقابل اين سنگ‌اندازي‌ها مقاومت كرد.

اين جريان محافظه‌كار حتي مهندس موسوي را متهم مي‌كردند كه او داراي اعتقادات سوسياليستي و ماركسيستي است و قصد دارد نظام سوسياليستي را به جاي نظام اسلا‌مي حاكم كند ولي ايشان با توجه به اعتقادي كه به راه و انديشه امام(ره) داشت خم به ابروي خود نياورد و در مقابل تمام كارشكني‌ها ايستاد. ‌
 
5- مهندس موسوي همواره براي فعاليت حزبي و تشكيلا‌تي اهميت قائل بود. ايشان هرچند در عرصه مديريت حضور داشت ولي قسمتي از وقت خود را صرف فعاليت سياسي قانونمند در روزنامه جمهوري اسلا‌مي و دفتر سياسي حزب جمهوري اسلا‌مي مي‌كرد.
 ‌
با تمام اين ويژگي‌هايي كه براي ايشان برشمرديم بايد گفت كه نه‌تنها حضور مهندس ميرحسين موسوي به عنوان مديري كارآمد و قوي مبارك است بلكه بايد گفت كه قطعا جمع زيادي از نيروهاي مومن و خط امامي(ره) به‌ويژه نسل دوم انقلا‌ب براي حضور در صحنه انتخابات از حضور ايشان استقبال مي‌كنند و البته حضور ايشان باعث تلطيف فضاي سياسي كشور و برگزاري باشكوه‌تر عرصه رقابت‌هاي انتخاباتي خواهد شد. ‌

جمهوري اسلامي

«اعتراف تاريخي ولي ديرهنگام»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛« كوين اوندن » نماينده مجلس انگليس در جريان سفر به غزه به نقش انگليس در اشغال خاك فلسطين و واگذاري آن به يهوديان در سال 1296 اعتراف كرد و بخاطر آن از ملت فلسطين عذرخواهي نمود .

اوندن ضمن اعتراف به اين خطاي بزرگ « لرد آرتور بالفور » وزيرخارجه وقت انگليس خاطرنشان ساخت به دنبال صدور « اعلاميه بالفور » توسط انگليس مردم فلسطين در معرض درد و رنجي طولاني قرار گرفتند و هيئت انگليسي فقط براي كمك به اهالي غزه به اين منطقه سفر نكرده بلكه براي تصحيح اشتباهات بالفور به اينجا آمده است . وي افزود : در واقع هيئت اعزامي مجلس انگليس تلاش مي كند فسادهائي را كه اسلافشان در گذشته عليه مردم فلسطين انجام داده اند تصحيح كنند. اوندن يادآور شد اشغال فلسطين توسط صهيونيستها از سال 1327 آغاز نشده بلكه سابقه آن به 1296 برمي گردد كه « لرد بالفور » وزيرخارجه وقت انگليس وعده مشمئزكننده تاسيس يك وطن ملي يهودي برروي سرزمين فلسطين را داد و حق را به كسي داد كه مستحق آن نبود و صاحب چيزي در فلسطين نبود.

كارواني از نمايندگان مجلس انگليس اين روزها در چند كشور عربي از جمله مصر و اردن در رفت و آمد هستند و اين جملات را در هر فرصت ممكن تكرار مي كنند. بعلاوه « بي . بي . سي » شبكه تلويزيوني دولتي انگليس هم اخيرا با نمايش گورستان نظاميان انگليسي در فلسطين اشغالي صحنه هائي را نشان داد كه حملات اخير ارتش صهيونيستي باعث تخريب علائم سنگي برروي قبور اشغالگران انگليس به هلاكت رسيده در فلسطين شده است . اين قبيل مانورهاي سياسي ـ تبليغاتي بويژه با در نظر گرفتن سفر « توني بلر » نخست وزير سابق انگليس و رئيس كميته 4 جانبه نشانگر آنست كه گويا لندن درصدد ايجاد تغييراتي در مناسبات خود برآمده است ولي با اصرار جنون آميز حاميان اسرائيل براي به حاشيه راندن دولت حماس و كنار زدن « مقاومت » از صحنه سياسي فلسطين چنين بنظر مي رسد كه انگليس با طرح اين مسائل سعي دارد بر چهره كريه و منفور خود در دنياي اسلام بويژه در قضيه فلسطين سرپوش بگذارد و نشان دهد گويا حقايق عيني گذشته و حال را درك مي كند و از بابت فجايع 90 ساله عليه فلسطيني ها پشيمان است و حتي عذرخواهي مي كند .

البته انگليسي ها با مانور تبليغاتي پيرامون حملات كور اسرائيل به گورستان اشغالگران انگليسي در جنگ دوم جهاني مايلند چنين وانمود كنند كه اسرائيل حتي به آنها هم رحم نكرده و نمي كند و گويا آنها هم در اين قضايا « مظلوم » واقع شده اند. اما اين امر دقيقا فريبكاري انگليس را گوشزد مي كند و نشان مي دهد كه لندن براي مهار نفرت روزافزون دنياي اسلام و دنياي عرب عليه عاملان فجايع فلسطين سعي دارد نه تنها برگذشته هاي نفرت انگيز استعمار سياه انگليس سرپوش بگذارد بلكه حتي خود را به دروغ در كنار فلسطيني ها جا بزند و به ديگران القا كند كه گويا انگليس هم از اين وضعيت رنج مي برد.

البته آنچه « كوين اوندن » و ساير نمايندگان مجلس انگليس در مصر و اردن اعلام كرده اند و به آن اعتراف نموده اند حقايق تلخ تاريخ سياه دوران اشغال فلسطين است كه آثار و تبعات آن هنوز هم دامنگير فلسطين و ساير ملتهاي عرب و مسلمان مي باشد. ولي مسئله اينست كه آنهمه فجايع و جنايات و ظلمي كه بر ملت فلسطين در طول 90 سال گذشته تحميل شده و صدها هزار تن قرباني جنايات مشترك انگليس و صهيونيست ها شده اند آيا با يك عذرخواهي ساده قابل بخشش است يا آنكه بايستي اين خطاي عمدي انگليسي ها جبران شود و همه چيز به شرايط قبل از انجام اين جنايات و فجايع باز گردد.

بايد حقوق ملت فلسطين به رسميت شناخته شود. بايد استقلال و تماميت اراضي فلسطين محترم شمرده شود. بايد به ميليونها مهاجر فلسطيني كه به زور سرنيزه و تهديد و تطميع وادار به ترك سرزمين مادري خود شده اند فرصت داده شود كه به ميهن خود باز گردند و آزادانه درباره سرنوشت و نحوه زندگي و جزئيات آن تصميم بگيرند و بايستي يكبار براي هميشه به اين فجايع و جنايات و نسل كشي بزرگ قرن پايان داده شود و ريشه اشغال و اشغالگران سوزانده شود تا ديگر كسي جرئت نكند براي سرزمين ديگران تصميم بگيرد و با توسل به زور و تهديد و تطميع ديگران را هم با خود همراه كند و حقي را باطل و باطلي را حق جلوه دهد.

نطفه موجوديت نامشروع اسرائيل در دوران اشغال فلسطين توسط اشغالگران انگليسي شكل گرفت و انگليس به خاطر اين خيانت بزرگ و اين اقدام ضدانساني خود بايستي تاوان سنگيني را پس بدهد و با پذيرش مسئوليت در اين خيانت بزرگ براي بازگرداندن شرايط به اوضاع قبل از اشغال فلسطين و پايان دادن به موجوديت ننگين و نامشروع رژيم صهيونيستي تلاش و اقدام نمايد. لندن تصور نكند با حضور مشكوك و ننگ آور « توني بلر » در كميته 4 جانبه مي تواند يكبار ديگر عليه فلسطيني ها وارد عمل شود و جاي دولت قانوني حماس را بگيرد و بجاي آنها درباره غزه و حال و آينده اش تصميم سازي كند. كاملا آشكار است كه لندن سعي دارد با حمايت آمريكا و اسرائيل از اين شرايط و از نياز غزه به بازسازي با حفظ فشار محاصره و كمبودها به عنوان فرصتي براي نفوذ در غزه و ريشه كن ساختن مقاومت يا دستكم « استحاله مقاومت » بهره گيري كند و به تصور خود بزرگترين خدمت را به اشغالگران صهيونيست عرضه نمايد و در واقع كاري را انجام دهد كه اشغالگران شرور با جنگ و جنايت و نسل كشي هم قادر به انجام آن نبوده اند و نتوانسته اند چنين هدفي را تامين كنند. البته بدون اعتراف لندن به حقايق تاريخي نيز نقش استعمار سياه انگليس در ماجراي تلخ فلسطين كاملا روشن و قطعي بود ولي امروز اعتراف ديرهنگام به نقش انگليس و عذرخواهي لندن چيزي را تغيير نمي دهد بلكه فقط با جبران اين فجايع است كه مشخص مي گردد لندن واقعا از اقدامات جنايتكارانه نسل هاي گذشته شرمسار است و درصدد جبران برآمده است .

ابتكار

«آمدن ميرحسين، پايان بلاتکليفي در فضاي انتخابات» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم امير فضل اللهي است كه در آن مي خوانيد؛سرانجام ميرحسين موسوي با انتشار بيانيه اي حضور قطعي خود را در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اعلام کرد. نخست وزير دوران دفاع مقدس پيش از اين و بر طبق سخنان سيدمحمد خاتمي که گفته بود « يا من مي آيم با ميرحسين» و با توجه به اعلام حضور خاتمي و سفرهاي انتخاباتي وي، انتظار مي رفت که به سکوت و گوشه گيري بيست ساله اش ادامه دهد.

اما انتشار يک مصاحبه بلند از ميرحسين موسوي پس از بيست سال و پس از آن اظهار نظرهاي سياسي و اقتصادي و حضور در مجامع سياسي و اجتماعي گمانه زني ها مبني بر حضور وي را تقويت مي کرد. اکنون که به صراحت حضور خود را اعلام کرده است بدون ترديد فضاي انتخابات دهم، شرايط ديگري را تجربه خواهد کرد. بلاتکليفي دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا با آمدن خاتمي هم پايان نيافت، اينک و با اعلام حضور ميرحسين موسوي شايد ثبات در فضاي انتخاباتي کشور حاکم شود. در اردوگاه اصلاح طلبي، پيش از اين سيدمحمد خاتمي گفته بود که در صورت حضور ميرحسين کناره گيري مي کند و هم اکنون نيز خبرهايي مبني بر اين تصميم خاتمي به گوش مي رسد. از سوي ديگر مهدي کروبي هم مخالفت سرسختانه  اي در اين باره نشان نداده است.

شايد بتوان اميدوار بود که اردوگاه اصلاح طلبي به کانديداي واحد خود برسد. از سوي ديگر در اردوگاه اصولگرايان نيز وضعيت بهتري حاکم خواهد شد. اين جناح سياسي کشور که منتظر روش شدن تکليف اصلاح طلبان بود متناسب با بازي آنها تيم خود را آرايش دهد، اينک مي تواند با خواندن نقشه بازي حريف، تدابير لازم را براي يارگيري، تمرين و مهم تر از همه انتخاب بازيکني در نوک حمله تيمي خود، تدارک ببيند. به نظر مي رسد حضور ميرحسين موسوي فضاي سياسي کشور را بيشتر از پيش به سوي انتخاباتي شدن سوق دهد. چيزي که پيش از اين متناسب با وضعيت کشور ما نبود. کشوري که کمتر از 100 روز به انتخابات فرصت دارد. اين موضوع به هر حال به نفع کشور است، چرا که انتخابات ساز و کار لازم را دارد و اين بايد در يک زمان مناسب و با وقت بيشتري انجام شود. تدارک يک انتخابات عجولانه نه نتايج خوبي را در بر دارد و نه در شان نظامي است که مردم سالاري و انتخابات آزاد را از اصول اصلي خود مي داند.

مردم سالاري

«فضاي تازه سياسي با ورود ميرحسين» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محمد حسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد؛حضور رسمي ميرحسين موسوي در انتخابات رياست جمهوري سال آينده، اگر چه قابل پيش بيني بود، اما باز هم اتفاق بزرگي در صحنه سياست ايران است و مي توان ادعا کرد که در واقع با اين اعلام حضور، فضاي انتخاباتي کشور تغيير قابل توجهي کرده و بايد تحليل تازه اي از فضاي سياسي - انتخاباتي کشور ارائه کرد.

 1- طي ماه هاي اخير چهره هاي اصلاح طلب و در راس آنها، نامزدهاي انتخاباتي متعلق به اين جناح بر لزوم وحدت و سعي در عدم تفرقه در آراي مردم و حضور گسترده همه اقشار جامعه در انتخابات به کرات سخن گفته اند.
علاوه بر آن روند فعاليت هاي انتخاباتي به گونه اي است که علي رغم تصور نامزدهاي اصلاح طلب، هماهنگي در اين جناح بيشتر از جناح مخالف اصلاحات به چشم مي خورد.

اين موضوع که علي رغم  آمادگي و فعاليت ستادي، گويا هيچ يک از کانديداهاي جريان مقابل اصلاحات، قدرت اعلام حضور رسمي در انتخابات را ندارند و اين امر بر گرفته از فقدان  استراتژي آن جناح بالاخص پس از اعلام حضور سيدمحمد خاتمي است. به ويژه اينکه بارها، رئيس جمهور سابق اعلام کرده که با مهندس موسوي همراه است و در کنار هم رقابت نخواهند کرد. جالب اينجاست که با اين وضعيت، اعلام کانديداتوري ميرحسين موسوي نه تنها جناح مقابل را از بلاتکليفي خارج نمي کند، بلکه بر سردرگمي آنها مي افزايد.

در چنين وضعيتي، اگر چه دور از ذهن است، اما مطمئنا بعضي از تحليل گران اصولگرا عدم حضور محمود احمدي نژاد را در انتخابات پيش رو پيشنهاد خواهند داد و بايد منتظر تحليل هاي تازه بر اين مبنا در فضاي سياسي جامعه بود.
2- سابقه و کارنامه ميرحسين موسوي چنان درخشان است که توان تخريب از رسانه هاي آماده به خدمت گرفته شده است. با اين حال بايد منتظر اظهارنظرهاي عجيب و غريب و بهانه گيري هاي تازه بود.

چند ماه قبل، زماني که بحث «دولت وحدت ملي» در فضاي سياسي جامعه شکل گرفت، شرايط به گونه اي پيش  رفت که تنها گزينه اي که مي توانست مصداق رئيس چنين دولتي قرار گيرد ميرحسين موسوي بود. اين موضوع از مهم ترين دلايل عدم پيگيري اين موضوع از طرف بعضي از طرح کنندگان آن بود.  با اين حال بايد گفت که در حقيقت تنها فردي که ظرفيت و توان تشکيل چنين دولتي را دارد و مي تواند جايگاه و قدرت علمي و اجرايي دولت را دوباره احيا کند ميرحسين موسوي است.

 از سوي ديگر بسياري از اصولگرايان واقعي مي دانند که راه برون رفت از مشکلات فعلي، حضور چهره اي چون ميرحسين موسوي است. اين امر باعث شده بود که در زمان طرح موضوع دولت وحدت ملي، بعضي از اصولگرايان آن را طرحي براي رويارويي با محمود احمدي نژاد تحليل کردند. در واقع اين طرح اگر چه ذاتا براي چنين  مقابله اي طراحي نشده اما نتيجه اي جز اين نداشته وندارد!

با اين شرايط بايد منتظر بود و صف بندي اصولگرايان با اصولگرانمايان را ديد. اين صف بندي مي تواند  آينده اين جناح را هم نشان دهد، ضمن اينکه مجموع اين اتفاقات فضاي سياست  ايران را از تقسيم بندي اصولگرا- اصلاح طلب به تقسيم بندي جديدي تغيير مي دهد که يک سوي آن را ميرحسين موسوي نمايندگي مي کند و مي توان اميدوار بود که در چنين فضايي بسياري از انقلا بيون واقعي بار ديگر به صحنه بازگردند.
 
قدس

«بازنده هسته اي کيست؟» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم يدالله جواني است كه در آن مي‌خوانيد؛موضوع هسته اي به يکي از مسايل مهم در سياست خارجي کشور از يک سو و قدرتهاي جهاني (بويژه غربيها) از سوي ديگر تبديل شده است.
در شش سال گذشته بخش قابل توجهي از ظرفيت ديپلماسي هر يک از اين کشورها به موضوع هسته اي ايران اختصاص يافته است. وضعيت هسته اي کشورمان اکنون در موقعيتي قرار دارد که برخي از آن با عنوان «بن بست هسته اي» ياد مي کنند، اما پرسش اين است که چه کسي و کدام طرف در بن بست گرفتار شده است؟ آيا ايران در اين بن بست قرار دارد و براي رهايي و خروج از آن بايد تلاش کند، يا اينکه غرب گرفتار يک بن بست شکننده شده و بايد براي رهايي از آن چاره انديشي نمايد؟

پاسخ دقيق به اين پرسش براي ملت ايران و دست اندرکاران ديپلماسي کشور بسيار ضروري است. با وجود تبليغات گسترده رسانه هاي غربي عليه ايران و بازتاب برخي از اين تبليغات در رسانه هاي داخلي، شواهد و دلايل فراواني وجود دارد که نشان مي دهد اين غرب و قدرتهاي بزرگ جهاني هستند که در موضوع هسته اي ايران به بن بست رسيده اند و براي خروج از آن چاره اي جز عقب نشيني از مسير طي شده در سالهاي اخير ندارند.
مروري بر حوادث و رخدادهاي سياسي مرتبط با موضوع هسته اي ايران از شهريور سال 1382 (مقطع صدور قطعنامه شوراي حکام آژانس عليه فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ايران) تاکنون و تحليل رفتار غرب با موضوع هسته اي کشورمان و واکنشهاي جمهوري اسلامي ايران به اين رفتارها، نشان مي دهد چه کسي در بن بست قرار دارد.

گروه 1 + 5 در آخرين نشست خود درباره موضوع هسته اي کشورمان که در پايان اجلاس شوراي حکام برگزار شد با صدور بيانيه اي بر مذاکره مستقيم با ايران براي حل موضوع هسته اي تأکيد کرد.

نماينده فرانسه در شوراي حکام درباره محتواي اين بيانيه گفت: «ما مجدانه تلاشها را براي يافتن راه حلي ديپلماتيک براي حل موضوع هسته اي ايران از طريق گفتگوي مستقيم با تهران ادامه خواهيم داد.»

بعد از ارجاع موضوع هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد و صدور چند قطعنامه، چندين بار اروپايي ها و گروه 1 + 5 موضوع مذاکره براي حل ديپلماتيک مسأله را اعلام کرده و در اين راستا چندين دور مذاکره نيز انجام شده است.

پيشنهاد مکرر مذاکره از سوي غربيها به صورت اسلامي، خود دليل گرفتاري آنها در يک بن بست هسته اي است. غربيها بر اين تصور بودند که با کشاندن موضوع هسته اي ايران به شوراي امنيت نتيجه دلخواه را خواهند گرفت، زيرا هدف اصلي غربيها و بويژه آمريکايي ها از جنجال و فشار بر ايران در موضوع هسته اي، متوقف کردن حرکت رو به جلوي ملت ايران در علوم نوين مي باشد. هدفي که با تصويب قطعنامه و اعمال برخي تحريمها نه تنها حاصل نشده، بلکه اين اقدامها به رشد و توسعه ايران شتاب بيشتري بخشيده و ايران در شرايط تحريم به پيشرفتهاي اعجاب انگيزي مانند قرار دادن ماهواره «اميد» در مدار زمين دست يافته است.

غربيها با تحليل نادرست از اوضاع داخلي ايران بر اين تصور بودند که با طرح موضوع هسته اي کشورمان در شوراي امنيت، نظام مرعوب شده و به ناچار تن به عقب نشيني خواهد داد. در تحليل غربيها اين نکته نيز مدنظر بود که در صورت عدم عقب نشيني، اعمال برخي تحريمهاي اقتصادي و انجام عمليات رواني مبني بر استفاده از گزينه نظامي در کنار فشارهاي اقتصادي، بحرانهاي داخلي در ايران را به دنبال داشته و در نهايت براي کنترل بحرانهاي داخلي، ايران جز پذيرش خواست غرب مبني بر عقب نشيني هسته اي گريزي نخواهد داشت، اما گذر زمان نشان داد تحليل آنها از رفتار جمهوري اسلامي و ملت ايران، نادرست و اشتباه بوده است، زيرا نه تنها ايران مرعوب تهديدهاي غرب نشده بلکه با برخورداري از پشتيباني يکپارچه مردمي به فعاليتهاي هسته اي شتاب بيشتري بخشيد. اکنون از يک طرف ايران به لحاظ هسته اي در موقعيت بازگشت ناپذيري قرار گرفته و از طرف ديگر قدرتهاي غربي هيچگونه ابزار کارآمدي براي متوقف کردن فعاليتهاي هسته اي ايران در اختيار ندارند و ناکار آمدي شوراي امنيت و قطعنامه هاي صادره در سالهاي اخير براي همگان به اثبات رسيد.

در شرايط کنوني گفتمان پذيرش ايران هسته اي در اردوگاه مخالفان هسته اي شدن ايران در حال شکل گرفتن و تقويت است. کساني که در سالهاي گذشته تلاش گسترده اي براي جلوگيري از فعاليتهاي هسته اي ايران داشتند، اکنون با صراحت اعلام مي کنند تلاشهايشان به شکست انجاميده است. به گونه اي که به تازگي خاوير سولانا مسؤول سياست خارجي اتحاديه اروپا و نماينده 1 + 5 در مذاکرات هسته اي با دبير شوراي عالي امنيت ملي کشورمان به صراحت اعلام کرد: «ما مي خواستيم شما به اين نقطه نرسيد، اما اکنون شما به نقطه (هسته اي شدن) رسيده ايد».

نمونه ديگر اظهارات «جان بولتن» نماينده سابق آمريکا در شوراي امنيت است که در يک مصاحبه تلويزيوني به صراحت مي گويد: «آمريکا بازي هسته اي را به ايران باخت و ايراني ها با هوشمندي به هدفهاي خود رسيدند».

آمريکايي ها طي سالهاي اخير هر گونه حضور و مشارکت خود در مذاکرات هسته اي با ايران را به تعليق غني سازي، مشروط کرده و به صورت مستمر بر آن پافشاري مي کردند.
 
با به قدرت رسيدن اوباما، اکنون آمريکايي ها بر سياست ديپلماسي مستقيم با ايران بدون قيد و شرط تأکيد دارند - هر چند اوباما همانند بوش بر سياست ايران غيرهسته اي پافشاري دارد- اما در ظاهر به دليل ناکامي ها از شروط خود براي مذاکره با ايران کوتاه آمده اند.
اکنون موضوع هسته اي ايران به يک معضل اساسي براي دولتمردان آمريکا تبديل شده است.

در سناي آمريکا و در ديگر مراکز سياسي و پژوهشي اين کشور بحثهاي جدي در خصوص چگونگي برخورد با موضوع هسته اي ايران در حال انجام است.

به تازگي «ريچارد هاس» رئيس شوراي روابط خارجي آمريکا در جلسه اي اعلام کرده است: «ترديد دارم که ايران به راحتي از غني سازي دست بردارد، از همين رو بهتر است آمريکا حق غني سازي ايران را به رسميت بشناسد.» بنابراين در شرايط کنوني مذاکراتي مورد نياز است تا چگونگي اجازه به ايران براي فعاليتهاي غني سازي بررسي شود و يا در روشي ديگر اينکه چگونه بايد حق غني سازي را به رسميت شناخت؟ اين مباحث در غرب و آمريکا در حالي انجام مي شود که ايران با سرعت، مسير فعاليتهاي هسته اي خود را مي پيمايد و در حقيقت به نقطه بازگشت ناپذير رسيده است. بنابراين براي ايران بن بست هسته اي معنا ندارد و اين مخالفان هسته اي شدن ايران هستند که گرفتار بن بست شده و براي خروج بايد عقبگرد نمايند.

صداي عدالت

«براي گفت وگو نيازي به‎ ‎ميانجي نيست» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم ‏ اسدالله اطهري است كه در آن مي‌خوانيد؛آقاي اردوغان در اروپا در مصاحبه اي اعلام کرده بود که ايرانيها از ما خواسته اند که ما نقش ميانجي را ميان ايران و امريکا بازي کنيم و ما هم آماده ايم. به محض اينکه آقاي اردوغان اين مسئله را عنوان کرد، مقامات ايراني اعلام کردند که ما از ترکيه چنين درخواستي نکرده ايم. اما اينکه چرا امريکا، بخواهد ترکيه را به عنوان ميانجي وارد اين بازي کند به دليل روابط نزديکي است که حزب عدالت و توسعه با ايران دارد. حزب عدالت و توسعه حزبي اسلامي است که با ايران احساس نزديکي مي کند. روابط خوبي هم با ايران دارد. ترک ها نبايد از اين مسئله غفلت کنند. روابط ايران با ترکيه نيز از زماني که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسيد، گسترش پيدا کرده است. بنابراين نبايد از اينکه ترکيه بخواهد نقش ميانجي را داشته باشد، تعجب کرد.

ترک ها همواره فراتر از اين نيز مي روند و مي گويند که نقش ميانجي براي ما در سطح منطقه بسيار کم است. يعني معتقدند که از يک ميانجي بايد به يک هژمون تبديل شوند. اکنون جايگاه منطقه اي ترکيه بسيار ارتقا پيدا کرده است، اين کشور پيروزي هاي اقتصادي بسياري را در سال هاي اخير به امضا رسانده است، به طوري که پيش از اين با هرگونه بحران اقتصادي، ترکيه بهم مي ريخت و به سمت بانک جهاني و صندوق بين المللي پول روي مي گرداند و رکود و تورم بيداد مي کرد. اما در سال هاي اخير يک سري موفقيت هايي را رقم زده است که نشان مي دهد ترکيه اين پتانسيل را دارد که بتواند نقش ميانجي را در منطقه بازي کند. به عنوان مثال مي توان به نقش ميانجي بين سوريه و اسراييل اشاره کرد. هرچند پس از چهار دور مذاکره با توجه به موضع گيري اردوغان و تقاضاي اسراييلي ها هنوز به نتيجه اي نرسيده اند. البته علي باباجان در گفت و گو با خانم هيلاري اعلام کرد که خواهان ادامه مذاکرات براي رسيدن به روند صلح بين اسراييل و سوريه است.

از طرف ديگر وزير امور خارجه امريکا در سفر خود به ترکيه اعلام کرد که باراک اوباما قصد سفر به ترکيه را دارد. احتمالا سفر وي در راستاي گفت و گو با جهان اسلام خواهد بود، چرا که پيش از اين اعلام کرده بود از پايتختي اسلامي با جهان اسلام گفت و گو خواهد کرد. البته براي برقراري روابط بين ايران و امريکا نيازي به ميانجي نيست. اينجا بايد ديد که ميانجي چه معنايي دارد. اکنون بحث آغاز گفت و گوها ميان ايران و امريکا مطرح است. به نظر مي رسد که اين بازي ها تا زماني که انتخابات ايران پشت سرگذاشته شود، ادامه خواهد داشت. اين صحبت ها همچنان تا زماني که هر دو گروه مستقيما با يکديگر مذاکره کنند، ادامه خواهد داشت. خانم هيلاري در ژنو از ايران دعوت کرد تا با توجه به مشکلاتي که ايران در مرزهاي شرقي خود دارد، در کنفرانس بين المللي افغانستان شرکت کند. ايران نيز اعلام کرده است که در حال بررسي اين موضوع است.

هر دو کشور بايد از اين جهت شروع کنند تا برسند به آن موضع اصلي. اما به اين دليل که فکر مي کنند اگر تا انتخابات بخواهند مستقيم وارد مذاکره شوند ممکن است به ضررشان باشد، نمي خواهند مستقيما گفت و گو کنند و مي خواهند که اين گفت و گوها با ديگران باشد تا نتايج انتخابات ايران مشخص شود. امريکايي ها علاقه دارند که با کساني وارد گفت و گو شوند که پايگاه اجتماعي گسترده دارند. ايران با توجه به جايگاه ويژه اي که در سطح منطقه دارد در حدي است که مي تواند در مقابل امريکايي ها بدون ميانجي دست به گفت و گو بزند. ‏

دنياي اقتصاد

«علل نافرجامي مكرر تعيين تكليف يارانه‌ها؛چه کسي چراغ‌ها را خاموش کرد؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق الحسيني
ديروز در حالي طرح هدفمندسازي يارانه‌ها از لايحه بودجه حذف شد که کمتر کسي چنين تصوري از اقدام مجلس داشت.از آنجا که پيش تر روزنامه دنياي اقتصاد بارها و بارها در سرمقاله‌ها و مطالب گوناگون، به مسايل مختلف مطرح در خصوص اين طرح اشاره کرده است، در اين مختصر قصد تکرار آن مباحث نيست و صرفا به بررسي رفتار برخي چهره‌هاي اقتصادي مجلس از منظر اقتصاد سياسي و از زاويه مصالح عمومي کشور خواهيم پرداخت. اين چهره‌ها هم در دوره هفتم و هم در دوره کنوني حضور داشتند و اقدامات آنها چه در طرح تثبيت قيمت‌ها و چه در کنار گذاشتن لايحه موسوم به هدفمندسازي يارانه‌ها نقش بسيار موثري داشته است.

در اولين سال از تشکيل مجلس هفتم، در روزهايي مصادف با همين ايام، طرحي با سر و صداي فراوان از سوي برخي از همين چهره‌ها، مطرح شد و به صحن علني مجلس آمد. اين طرح در اولين سال فعاليت مجلس هفتم که همزمان با آخرين سال فعاليت دولت خاتمي بود (اسفند ????)، به تصويب رسيد.

خشنودي مجلسيان از اين طرح تا بدان جا بود که مرکز پژوهش‌هاي مجلس، کتابي را در خصوص اين طرح و اثرات مفيد و موثر آن بر چرخه توليد و تقويت اقتصاد داخلي منتشر کرد و رييس مجلس وقت، اين طرح را هديه مجلس به مردم در سال جديد (سال 84) دانست. چراکه بر اساس اين طرح، دولت از افزايش قيمت مواد سوختي و کالاهاي عمومي منع شده بود!شايد خوانندگاني باشند که بپرسند چرا به عوض لايحه هدفمند کردن يارانه‌ها، به سراغ طرحي رفته‌ايم که در مجلس قبلي و در 4 سال قبل در همين روزها تصويب شد؟! براي پاسخ به اين پرسش بايد به برنامه چهارم اشاره کرد. در برنامه چهارم در خصوص مبحث يارانه‌ها و خصوصا يارانه‌هاي انرژي که سهم عمده‌اي در کل يارانه‌ها را به خود اختصاص داده‌اند، پيش‌بيني شده بود که در عرض 5 سال دوره برنامه، قيمت‌ها به قيمت‌هاي فوب خليج فارس برسد.

اين به معناي افزايش حداقل سالانه 30‌درصدي قيمت‌هاي انرژي بود (اگر قيمت‌هاي جهاني انرژي را برابر قيمت‌هاي همان سال فرض کنيم)، اما مجلس و جمع کوچکي از نمايندگان با ارائه طرح تثبيت قيمت‌ها، اين افزايش سالانه را ملغي کرده و حتي در مابقي کالاهاي عمومي هم سياست تثبيت قيمت‌ها را دنبال کردند. در همان دوران، اقتصاددانان بسياري نسبت به اين طرح خطرناک هشدار دادند، اما مقاومت‌هاي موثر اين عده از نمايندگان باعث شد تا اين طرح در مجلس راي بياورد و تصويب شود، گويا بايد 3 سال مي‌گذشت تا در سال گذشته بالاخره هم مجلس و هم دولت علنا به آثار زيان بار اين طرح ضد اقتصادي اشاره کنند.

عدم‌اصلاح قيمت حامل‌هاي انرژي که از دوران رياست‌جمهوري نخست جناب آقاي هاشمي مطرح بوده و البته هماره با مخالفت‌هاي عامه‌پسند اين عده از چهره‌هاي اقتصادي که بانيان طرح تثبيت قيمت‌ها نيز بودند روبه‌رو مي‌شد، سبب گشت تا آنچه توسط رياست‌جمهوري فعلي به‌درستي بحران جدي و خطرناک در اقتصاد ايران خوانده شد، به‌وجود آيد و حجم يارانه‌ها (با احتساب يارانه‌هاي پنهان) به بيش از 80‌ميليارد دلار در سال برسد، که اين به آن معنا است که با نفت کمتر از حدود 70‌دلار نمي‌توان به اين وضعيت ادامه داد. بنابراين با توجه به پيش‌بيني جهاني قيمت نفت ميان 30 الي 40‌دلار در سال آينده، قطعا اين وضعيت نمي‌تواند ادامه يابد و بايد راهکار مشخص، قطعي و جامع‌الاطرافي براي حل اين معضل بزرگ ارائه شود. در غير اين صورت دولت نمي‌تواند در سال آينده با کسري بودجه حول‌و‌حوش 30‌ميليارد دلاري ادامه حيات دهد که اين امر با توجه به خالي بودن صندوق ذخيره، تنها به معناي قرض گرفتن دولت از بانک مرکزي و جهش بلادرنگ تورم در سال آينده است.

فارغ از اينکه راهکار بهينه براي گذار از شرايط بحراني سال آينده چيست (که روزنامه دنياي اقتصاد در روزهاي آينده به اين مهم خواهد پرداخت)، در اين مقاله همان طور که بيان شد، صرفا بررسي موضع‌گيري‌هاي برخي نمايندگان مجلس با مدنظر قرار دادن اقتصاد سياسي و در نظر داشتن مصالح کشور مورد نظر است و اينکه چگونه با تصميم‌گيري‌هاي نادرست عده‌اي، به اينجا رسيديم.

اين عده از اقتصاددانان با توجه به در دست داشتن چند نهاد پژوهشي در مجلس و دولت، بدون اينکه در اين 4 سال، طرح مشخصي براي حل مشکلي که خود به وجود آوردند يا از مسببان به‌وجود آمدن آن بودند، تهيه کنند، ديروز در مخالفت با اجراي طرح تحول اقتصادي در سال آينده صحبت کرده و اين طرح را مفيد ندانستند و آن را به شوک درماني تعبير کردند. فارغ از صحيح يا ناصحيح بودن اين سخنان، بايد از اين دوستان بعضا اقتصاددان پرسيد که شما که در طي اين بيست سال از دولت جناب آقاي هاشمي به اين سو مخالف سياست‌هاي اصلاح اقتصادي بوديد، چگونه، با کدام برنامه و کدام اسلوب مي‌خواهيد اين مشکلات روز افزون و اين اصلاحات انباشته شده طي بيست سال را به انجام برسانيد؟ آيا زمان و منابع اقتصادي را به هدر نداده‌ايد؟ آيا موجب نشده‌ايد که قطار اقتصاد از ريل رشد و توسعه خارج شود و به دام مرداب توزيع فقر و يارانه بيفتد؟

به‌نظر مي‌رسد آنچه که در اين ميان قرباني اهداف سياسي، کم دانشي اقتصادي و استفاده از اهرم‌هاي پوپوليستي شده، همانا مصالح مردم و کشور و خصوصا آينده بلندمدت اقتصاد است. به‌هرحال اقتصاد ايران 4 سال را از دست داد! 4 سالي که مي‌توانست مهم‌ترين زمان اصلاح اعوجاجات در ساختار اقصاد ايران باشد، 4 سالي که با قيمت بالاي نفت، عملا امکان گسترش نظام تامين اجتماعي يا جلوگيري از شوک‌هاي محتمل افزايش مي‌يافت، 4 سالي که امروز از دست رفته و به هيچ وجه سياستگذار نمي‌تواند نسبت به از دست رفتن آن احساس حسرت ننمايد و از دست رفتن اين زمان را بايد به رفتار شناسي گروه ذکر شده که از قدرت سياست‌هاي پوپوليستي در جوامع دموکراتيک در حال توسعه و همچنين اغوا گري درآمدهاي نفتي و عدم‌توجه به اصلاحات ساختاري در زمان افزايش قيمت نفت نشات مي‌گيرد، نسبت داد.

ولي آنچه قطعي است اين است که زماني نداريم، پولي نداريم و به وضعيت فعلي هم نمي‌توانيم ادامه دهيم. تنها راه، اصلاحات گسترده است که يک نمونه بارز آن در سال آينده مي‌تواند اصلاح نرخ ارز و تضعيف ارزش ريال و همچنين افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي حداقل به دو برابر مقدار فعلي باشد. چرا که هنگامه بحران، هنگامه به کنار رفتن پوپوليسم و به کناره رفتن ادعاهاي عجيب و غريب در خصوص يارانه‌ها و امثالهم است که هر از چند گاهي از اردوگاه افراد ذکر شده به گوش مي‌رسد. اميد است که اين بحران به اقتصاد کشور در جهت حرکت به سمت سياست‌هاي صحيح اقتصادي و کم اثر کردن سياست‌هاي پوپوليستي و نادرست اقتصادي کمک كند.

سرمايه

«تنگناي مجلس براي تامين منابع بودجه» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم حميد رضا برادران شرکا است كه در آن مي‌خوانيد؛ حذف هدفمند کردن يارانه ها از سوي مجلس را بايد يک اقدام بسيار مهم در جلوگيري از يک بدعت ناصواب در تصويب قوانين بودجه سنواتي تفسير کرد.تاکنون سابقه نداشته است يک لايحه به مبناي تامين بودجه سالانه تبديل شود.

همواره رسم بر آن بوده که منابع و مصارف بودجه براساس قوانين موجود، پيش بيني و تعيين مي شود بنابراين مجلس در حذف طرح هدفمندکردن يارانه ها از بودجه يک کار درست و اصولي انجام داده است. اکنون با توجه به حذف مواد مربوط به لايحه مذکور در بودجه، علاوه بر حذف 85 هزار ميليارد ريال، هزينه هايي نيز بر مخارج دولت افزوده مي شود.از سوي ديگر منابعي که از سوي دولت پيش بيني شده نيز تا حد بالايي غيرواقعي است. مطالعه ارقام بودجه نشان مي دهد بودجه جاري سال 88 نسبت به امسال تا 27 درصد رشد نشان مي دهد.

در چنين شرايطي جست وجوي راهکاري که بتواند، زمينه ساز جلوگيري از تراز منفي بودجه در سال آينده شود، از دو منظر قابل بررسي است:
نخست آنکه مجلس در شرايط فعلي نمي تواند روي منابعي که دولت در لايحه بودجه پيش بيني کرده به رغم اينکه پيش برآورد است، تشکيک کند بلکه اساساً مي تواند راهکارهايي را در بودجه پيش بيني کند که در صورت عدم تحقق منابع و درآمدها، دولت بتواند هنگام اجراي بودجه از اختيار کافي براي پوشش کسري برخوردار باشد.

با توجه به شرايط فعلي اقتصادي کشور که از يک سو درآمدهاي نفتي به شدت کاهش يافته و رکود اقتصاد جهاني، اقتصاد کشور ما را نيز تحت تاثير قرار داده است چه راهکارهايي مي تواند، در قالب بودجه گنجانده شود تا به دولت در جلوگيري از کسري بودجه زياد کمک کند. به نظر مي رسد، مجلس از طريق حداقل سه راهکار مي تواند مانع کسري بودجه سال آينده شود؛ اولين راهکار آن است که براساس تجارب موجود در سال هاي 82 يا 83، پس از برآورد کلي از احتمالات کسري بودجه، بندي را در بودجه بگنجاند که براساس آن دولت اختيار داشته باشد.

در هنگام اجراي بودجه از طريق صرفه جويي از رديف هاي مختلف، کسري هاي بودجه خود را پوشش دهد. اين بند زماني مي تواند عملياتي شود که مجلس نتواند منابع جديدي در بودجه براي پوشش هزينه هاي دولت پيشنهاد کند.

راهکار دوم آن است که مجلس، بودجه سال 88 را برابر ميزان عملکرد بودجه 88 تصويب کند. منطقي آن است که مانند بسياري از کشورها در شرايط رکود حاکم بر اقتصاد جهان بودجه کشور را کاملاً انقباضي ببندند. اما چنانچه تدوين چنين بودجه اي امکان پذير نباشد حداقل بودجه سال آينده به ميزان بودجه سال جاري تعيين شود. محاسبات نشان مي دهد، دولت بودجه عمومي سال آينده را 27 درصد بيش از امسال پيش بيني کرده است.

راهکار سوم جلوگيري از کسري بودجه، افزايش قيمت 11 کالاي اساسي به ميزان منطقي است. به عبارت ديگر، افزايش بهاي کالاهاي مذکور نه مانند چند سال اخير بدون تغيير باشد نه با افزايش يکباره و زياد قيمت اين کالاها، زمينه تشديد تورم بالا را در جامعه دامن بزنيم.
ذکر اين نکته نيز ضروري است که به طور منطقي با توجه به غيرواقعي بودن پيش بيني منابع، مجلس بايد ضمن تصويب بودجه يک دوازدهم لايحه بودجه را به دولت برمي گرداند تا دولت اين نکات را لحاظ کند:

1- رکود اقتصادي در بودجه ديده شود.
2- بهره وري از صرفه جويي (مندرج در قانون برنامه) نشان داده شود.
3- افزايش قيمت 11 کالاي اساسي به ميزان منطقي پيشنهاد شود.
4- آثار اجراي اصل 44 را با واگذاري تصدي گري هاي خود در بودجه نشان دهد.
5- قرار بر اين است که دولت برنامه چهارم را اجرا کند، آثار اين تصميم خود را در بودجه مشخص کند.
 
در عين حال بايد مجلس از دولت بخواهد که نسبت به عملکرد گذشته خود پاسخگو باشد.
به عبارت ديگر نسبت به اين مساله پاسخگو باشد که چرا با وجود پيش بيني کارشناسان، درآمدهاي نفتي را به گونه اي مصرف کرده که ضمن بزرگ شدن حجم بودجه، ذخيره اي براي آينده و شرايط بعد از افزايش قيمت ها باقي نگذاشته است. به عبارت ديگر بودجه به گونه اي تدوين شود که دولت را درعمل نسبت به عملکرد خود پاسخگو کند. البته اينک که مجلس کليات بودجه را به تصويب رسانده در واقع راه برگشتي نيست و ارقام کلان بودجه، را دولت پيش بيني کرده است. در چنين شرايطي مجلس براي جبران پيامدهاي اين کليات، در جزئيات بودجه بايد سه راهکار پيش گفته را در بودجه پيش بيني کند.
 
ارسال به دوستان
وبگردی