۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۷۱۶۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۳ - ۲۰-۱۲-۱۳۸۷
کد ۶۷۱۶۷
انتشار: ۱۱:۳۳ - ۲۰-۱۲-۱۳۸۷
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


جام جم

«تصميم مهم مجلس» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جام جم به قلم حميد اسدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ مجلس شوراي اسلامي ديروز سرانجام با در نظر گرفتن دغدغه‌هاي كارشناسان راي به حذف مبحث هدفمند كردن يارانه‌ها از لايحه بودجه سال 1388 داد. البته بديهي است كه اين راي به معناي عدم توجه مجلس به مقوله بسيار مهم هدفمند كردن يارانه‌ها و باز كردن اين گره بزرگ از پاي اقتصاد ايران نيست و هيچ يك از نمايندگاني كه ديروز به حذف بند الحاقي 31 مبني بر تامين درآمد 20 هزار ميليارد توماني از محل افزايش قيمت حامل‌هاي انرزي راي دادند چنين تصور و ذهنيتي نداشتند.

اما آنچه كه ذهن بسياري از نمايندگان مجلس و كارشناسان اقتصادي را به خود مشغول كرده بود و با راي به حذف ماده 31 تجلي پيدا كرد،‌ پيامدهاي تورمي ناشي از هدفمند كردن يارانه‌ها به شكل مطرح در ماده مذكور بود. كميسيون تلفيق پيش از اين دولت را مكلف كرده بود كه در راستاي هدفمندكردن يارانه‌ حامل‌هاي انرژي شامل بنزين، نفت‌گاز، نفت كوره، نفت سفيد، گاز مايع، گاز طبيعي و برق قيمت اين حامل‌ها و قيمت فروش نفت خام به پالايشگاه‌ها را به گونه‌اي اصلاح كند كه ضمن تأمين 8 هزار و 500 ميليارد تومان موضوع لايحه دولت مبلغ 11 هزار و 500 ميليارد تومان نيز به صورت هزينه درآمدي مصرف شود. بنا بر اعلام برخي منابع غيررسمي در صورت تصويب پيشنهاد كميسيون تلفيق، قيمت بنزين به 350 تومان، گازوئيل به 100 تومان، گاز مايع و نفت سفيد به 80 تومان، گاز خانگي به 100 تومان، گاز صنعتي به 80 تومان و گاز براي دولت و بخش عمومي به 200 تومان افزايش مي‌يافت. يعني افزايش 300 تا 1000 درصدي قيمت حامل‌هاي انرژي آن هم در مدت يك سال.

از طرفي محاسبات مختلف نيز نشان مي‌داد كه يارانه قابل پرداخت به هر نفر در ماه بر اساس مصوبه سابق كميسيون تلفيق، بين 12 تا 23 هزار تومان بود و به اين ترتيب يك خانواده 4 نفره در بهترين حالت حداكثر 88 هزار تومان يارانه نقدي در ماه دريافت مي‌كرد. اين در حالي است كه كل اين مبلغ فقط بايد صرف پرداخت هزينه‌هاي برق و گاز مصرفي خانواده مي‌شد و عملا رقم قابل اعتنايي براي ساير مصارف خانوارها باقي نمي‌ماند. اين تازه وضعيت 5 دهكي است قرار بود يارانه دريافت كنند. 5‌دهك ديگر از اين درآمد هم محروم مي‌شدند.

اين واقعيت را همه ما بايد بپذيريم؛ حذف يكباره يارانه‌هاي انرژي در كشوري كه سال‌هاي سال با آن خو گرفته و اين يارانه در تمام رگ و ريشه و تار و پود اقتصادي و اجتماعي آن رسوخ پيدا كرده امكان پذير نيست. برنامه ريزي براي يارانه‌هاي انرژي به عنوان منبع كلاني كه رقم آن از 30 هزار تا 100 هزار ميليارد تومان تخمين زده مي‌شود، كاري نيست كه در مدت يك يا دو سال بتواند به سرانجام برسد. معناي مصوبه ديروز مجلس مي‌تواند اين باشد كه دولت همان گونه كه براي طراحي لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها هزاران نفر ساعت زمان و انرژي كارشناسي اختصاص داد، بايد در اجراي آن نيز تاني و طمانينه كامل داشته باشد. هدفمند كردن يارانه‌اي كه مزيت رقابتي صنايع و كشاورزي ما به شمار مي‌رود قطعا با اقدام انقلابي ميسر نخواهد بود هر چند كه حركت به اين سمت خود يك حركت انقلابي است.

مجلس هشتم با مصوبه ديروز خود نشان داد كه در تصميمات بزرگ، منطق و تفكر كارشناسي را سرلوحه كار خود قرار مي‌دهد و حاضر به كوتاه آمدن از چيزي كه به آن اعتقاد دارد، نيست.


جمهوري اسلامي

«فريبكاري در شرم الشيخ »عنوان سرمقاله ‌روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اجلاس موسوم به « كمك براي بازسازي غزه » در شرم الشيخ از محورهاي ادعائي اوليه اش فرسنگها فاصله گرفته و به فرصتي براي بازسازي ساختار سياسي منطقه به دلخواه صهيونيستها و حاميان منطقه اي و ماورابحاري آنها تبديل شده است .

اين اجلاس در غياب دولت « اسماعيل هنيه » درصدد بود موضع و موقعيت محمود عباس و تشكيلات خودگردان در صحنه فلسطين را تثبيت كند و سعي داشت تمامي دلارهاي اعطائي براي بازسازي غزه را در اختيار تشكيلات خودگردان قرار دهد لكن بعدا به اين جمع بندي رسيد كه پارافراتر نهاده و اختيار كامل نحوه هزينه كردن كمكها را به « كميته چهارجانبه » به رياست « توني بلر » نخست وزير معزول انگليس واگذار نمايد; درحالي كه همه مي دانند « توني بلر » فقط يك كارگزار بدنام براي اسرائيل است .

براساس گزارش هاي اوليه حدود 4 9 ميليارد دلار كمك توسط 80 كشور جهان براي بازسازي غزه اختصاص يافته ولي مسئله اينست كه درحال حاضر فقط « وعده كمك » است و هيچ يك از تعهدات مالي كشورها قابل مصرف فوري نيست . موضوع مهم ديگر آنكه اين كمكها عموما توسط كشورهايي تعهد شده كه در مرحله جنگ 22 روزه اسرائيل عليه غزه جانب اشغالگران را گرفته بودند و آرزو داشتند كه ارتش رژيم صهيونيستي بتواند ريشه مقاومت اسلامي در غزه را بسوزاند و حماس را از پا درآورد.

گزارش هاي متعددي در طول جنگ 22 روزه منتشر شد كه نشان مي داد ارتجاع عرب و در راس آن رژيم كمپ ديويدي مصر و همچنين عربستان از سران رژيم صهيونيستي براي حمله به غزه و يكسره كردن كار حماس تقاضا كرده اند. بدين ترتيب سئوال اينست كه اقدام عربستان براي تقبل كمك 900 ميليون دلاري براي بازسازي غزه چه معني و مفهومي دارد

در واقع سران ارتجاع عرب با اين دودوزه بازيها از يكطرف اشغالگران وحشي را براي حمله به غزه تشويق و حمايت كرده اند و از سوي ديگر بخشي از هزينه هاي ترميم جنايات اسرائيل را متقبل شده اند. كاملا بعيد بنظر مي رسد كه در طول تاريخ دولت هائي تا اين حد آشكار ووقيح در رسوايي يك جنگ به هر دو جبهه متخاصم كمك مستقيم كرده باشند و كوچكترين ابائي از آشكار شدن اقدامات خود نداشته باشند.

البته آمريكا هم در اين فجايع نقش تقريبا مشابهي داشته و در خلال جنگ 22 روزه با ايجاد يك پل هوائي به ارسال جنگ افزار و مهمات براي ماشين جنگي اسرائيل پرداخته و امروزه با وعده كمك يك ميليارد دلاري به جبران بخشي از ويرانيهاي جنگ 22 روزه مي پردازد. اما سئوال اينست كه آيا نقش آمريكا براي تامين بمب هاي فسفري و نسل جديد سلاحهاي آمريكائي مورد مصرف در غزه عليه مردم مظلوم فلسطين را مي توان با اين وعده هاي كمك ناديده گرفت و بر آن سرپوش گذاشت.

واضح است كه اين قبيل سئوالات عموما پاسخهاي روشني دارند و حاميان اسرائيل كه از 22 شبانه روز جنايت عليه مردم غزه حمايت كرده اند نمي توانند با يك مانور سياسي ـ تبليغاتي در « شرم الشيخ » بر آنهمه جنايت سرپوش بگذارند و نقش خود به عنوان « شريك جرم اسرائيل » را پنهان سازند. لكن مسئله اينست كه اسرائيل و حاميانش مايلند از اجلاس شرم الشيخ و از اختلافات فتح و حماس به عنوان بهانه اي براي جا انداختن كميته 4 جانبه سواستفاده كنند و توني بلر نخست وزير سابق انگليس را گرداننده اوضاع غزه معرفي نمايند! در واقع كاري كه رژيم صهيونيستي و حاميانش از طريق جنگ و حيله هاي سياسي موفق به انجام آن نشده اند اكنون با يك شگرد جديد سياسي عملي سازند و حماس را به حاشيه برانند. البته عاملان و طراحان اين ترفند جديد مدعي هستند كه فتح و تشكيلات خودگردان را هم در غزه كنار زده اند ولي مسئله اينست كه فتح و محمود عباس كوچكترين پايگاهي در غزه ندارند و چيزي براي از دست دادن در غزه در اختيار ندارند! اين شگرد جديد بهانه اي براي توجيه تداوم محاصره غزه و مقابله با مقاومت اسلامي در غزه است . در واقع اسرائيل ارتجاع عرب و ساير حاميان اسرائيل سرگرم انتقام گرفتن از مقاومت اسلامي در غزه هستند و بطور يكسان حماس و مردم مظلوم غزه را تحت فشار مضاعف قرار داده اند.

موضوع مهم ديگر مانور تبليغاتي پيرامون بازسازي غزه است كه هدف عمده اش سرپوش گذاشتن بر جنايات جنگي رژيم صهيونيستي در غزه است . در واقع با دامن زدن به موضوع بازسازي و كشاندن آن به كمكهاي اقتصادي براي بازسازي غزه سعي براينست كه موضوع پرونده جنايات جنگي رژيم صهيونيستي در خلال جنگ 22 روزه به فراموشي سپرده شود و حمايت آشكار و نهان ارتجاع عرب و حاميان ماورا بحاري اين رژيم از فجايع غزه يكسره مسكوت بماند و هيچ اشاره اي به آن نشود. تصادفي نيست كه با تشكيل اجلاس بين المللي تهران كه با هدف بررسي جنايات صهيونيست ها در غزه برپا شده بود بطور يكجا خشم صهيونيست ها آمريكا و اسرائيل حتي دربارهاي بي افتخار عرب را بهمراه داشت و جنايتكاران شرور ايران را به دخالت در امور داخلي فلسطين متهم مي ساختند. حتي سازشكاران فلسطيني در تشكيلات باصطلاح خودگردان هم سعي كردند در باب اعلام محكوميت ايران بخاطر دخالت در امور داخلي فلسطين از اشغالگران سبقت بگيرند و حال آنكه همين طيف بدنام هرگز حاضر نشدند بخاطر جنايات جنگي در غزه اسرائيل اشغالگر را محكوم كنند و حتي از وقوع اين جنايات اظهار تاسف نمايند بلكه براي خوشايند صهيونيستها فقط « مقاومت » را عامل اين فجايع معرفي كردند.

اجلاس شرم الشيخ بايستي مايه شرمساري شيوخ عرب شود چرا كه در اين اجلاس بدون اشاره به جنايتكاراني كه غزه را به ويراني كشيدند و حدود 1500 فلسطيني را در غزه به خاك و خون نشاندند كه دستكم نيمي از آنها را زنان و كودكان بي دفاع و مظلوم تشكيل مي دادند براي كمك به مردم غزه در برابر دوربين ها سرودست مي شكنند ولي دنيا به خوبي مي داند كه آنچه در شرم الشيخ رخ داد يك فريبكاري سياسي ـ تبليغاتي بود. زيرا عاملان و آمران و حاميان ويراني غزه اشك تمساح ريختند تا خود را به دروغ دوست مردم معرفي كنند اما اين دروغي بود كه هيچكس آنرا باور نكرد.

اعتماد ملي

«دوباره ملي كردن صنعت نفت ايران» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛بيانيه مهدي كروبي دبيركل حزب اعتماد ملي در ارتباط با <مردمي كردن درآمدهاي نفت - توزيع عادلا‌نه ثروت ملي> كه به بهانه يكصدمين سال كشف نفت در ايران صورت گرفته است، راهبردي موثر براي كاهش نقش و حجم دولت و ملي كردن حقيقي صنعت نفت است. آنچه در جريان ملي كردن صنعت نفت به رهبري دكتر مصدق و همراهي آيت‌الله كاشاني صورت گرفت، هرچند با كودتاي 28 مرداد تداوم نيافت اما بيشتر مي‌توان نام دولتي شدن صنعت نفت بر آن نهاد تا مفهوم ملي شدن صنعت نفت ايران.

دولت با تشكيل كنسرسيوم نفتي تا سال 1357 عملا‌ به واسطي به‌جاي شركت ملي نفت انگليس بدل شد. انگليسي‌ها كه به بهانه صنعتي نبودن ايران بخش اعظم درآمدهاي نفتي را مي‌بلعيدند، تنها سهم مختصري به بهانه مالكيت به ايران پرداخت مي‌كردند. عملا‌ تا زمان انقلا‌ب اسلا‌مي و حتي پس از آن آنچه روي داده، دولتي شدن صنعت نفت ايران است. اين حقيقت كه صنعت نفت ايران همواره به شركت‌ها و كمپاني‌هاي بزرگ صنعتي و تكنولوژي‌هاي آنان متكي بوده است، عملا‌ تنها موجب جابه‌جايي در انتقال ثروت ملي شد. به زبان ساده‌تر اگر تا پيش از ملي شدن صنعت نفت انگليسي‌ها مستقيم پول نفت ايران را برداشت مي‌كردند، بعدها اين دولت ايران بود كه واسطه اين جابه‌جايي نشد. زيرا با كمال تاسف سرمايه‌داري در ايران خاصه در بخش توليد نتوانست موجد اثرات قدرتمندي شود. هرچند شايد ادعا شود كه ما از اثر سرمايه‌داري كمپرادور عبور كرده‌ايم اما چرخه مناسبات و تعامل در بخش ابرتكنولوژي‌ها و وابستگي صنايع نفت و گاز ايران به كشورهاي متروپل، چرخه معيوب اين ارتباط را اصلا‌ح نكرد. در بخش داخلي نيز دولت نه‌تنها از حجم و گستردگي خود نكاست، بلكه هر روز بيشتر از قبل به بزرگي خود و بهره‌مندي و اتكا به قيمت نفت اعتياد پيدا كرد.

در يك تحليل آرماني تصور و خواست عمومي آن بود كه پول نفت به امر توليد اختصاص يابد اما متاسفانه حداقل در 3 سال اخير چنين سياستي دنبال نشد و بالا‌ رفتن درآمدهاي نفتي، دولت را مغرور و كم شدن اين درآمدها، آنها را مجنون كرد به گونه‌اي كه سرمايه‌داري توليدي ايران نتوانست جان بگيرد و اگر حتي بدبينانه به آن بنگريم، در فقدان سازمان مديريت و برنامه‌ريزي، عقلا‌نيت نسبي موجود نيز به محاق رفت. براساس برنامه چهارم توسعه قرار بود در سال 88 هزينه‌هاي جاري دولت تنها در مرز 25 هزار ميليارد تومان باشد اما اينك به بيش از 60 هزار ميليارد تومان رسيده؛ اين امر تداعي همان تعبير جناب كروبي در ايده كلي طرح ايشان است، فقدان نگهباني قدرتمند. براساس قانون برنامه چهارم از آن جهت به تاسيس حساب ذخيره ارزي توجه شد كه دولت موظف باشد مازاد درآمدهاي نفتي را به اين حساب واريز كند. پيش‌بيني‌ها در سند مذكور در مواقع بحراني به دولت اين امكان را مي‌داد كه پنجاه درصد ذخيره را مصرف و پنجاه درصد باقيمانده را به بخش خصوصي واگذار كند. در حالي كه براساس برآورد كارشناسان در 5/3 سال گذشته قريب به 300 ميليارد دلا‌ر از فروش نفت عايد دولت شده است و در متعادل‌ترين وضعيت بايد صندوق مذكور قريب به 150 ميليارد دلا‌ر ذخيره داشته باشد. مقامات دولت نهم اعلا‌م كرده‌اند كه تنها 20 ميليارد دلا‌ر در حساب ذخيره ارزي موجود است. احمدي‌نژاد درخواست كرده كه براي سال 88 بتواند 14 ميليارد دلا‌ر را برداشت كند. با اين حساب همانند سال‌هاي گذشته 2 اتفاق نادرست صورت مي‌گيرد. هم دولت از مصوبات قانوني و اسناد چشم‌انداز و بودجه مصوب مجلس تخطي مي‌كند و هم سهم بخش خصوصي را كه هيچ حامي و پناهگاهي ندارد، مال خود مي‌كند.

با جمع‌بندي نكات برشمرده شده و تكيه بر بيانيه كروبي محورهاي هفت‌گانه مي‌تواند راهبردي موثر براي واقعي و شفاف‌تر كردن روابط ميان دولت و ملت ارزيابي شود. دولت كوچك و درآمدهاي ملي صرف مباني اصلي توسعه كشور شود؛ اقدامي كه بسيار زودتر و پيش‌تر بايد بدان توجه مي‌شد؛ آرزويي كه از نهضت ملي نفت ايران با ايرانيان همراه بوده است؛ ملي كردن واقعي صنعت نفت ايران.

ابتكار

«سوپاپ اطمينان و ابزارقدرت شده ايد!» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فواد صادقي است كه در آن مي‌خوانيد؛ نوشتن اين سطور و نقد علني جنبش عدالت خواه برايم دشوار است،  چه آن که عدالت جويي و ترويج اين متعالي ترين ارزش، مطلوب هر انساني است و طبيعتا جنبشي که خود را به اين نام مزين کرده است نيز احترام مضاعفي مي طلبد، اما روند حاکم بر جنبش عدالت خواه دانشجويي که با ساده انديشي و ساده دلي خويش، اين نام مقدس را بازيچه سياست بازان قرار دادند، موجب انباشته شدن گلايه از دوستان گرديد و پس از بيانيه اخير اين برادران و خواهران عليه مراجع معظم تقليد، که تير خلاص بر عدالت خواهي اين جريان شليک کرد، اين قلم ناگزير به نگارش اين سطور و بازگويي ناگفته هايي از انحراف در جريان عدالت خواهي گرديد.به تعبير صريح تر مي توان گفت در مواردي از عملکرد اين جنبش در چند سال اخير بيش از آن که عدالت خواهي باشد، عدالت خواري و به ذلت کشاندن عزيزترين مفهوم انساني است،  و در پس دست مايه سياسي و ابزاري کردن مفهوم عدالت، آن چه باقي مانده است، نگاه تحقيرآميز به مبارزه با فساد و گرفتن حق مظلومان از ظالمان است و شايد با تعبير بي رحمانه تري بتوان گفت که عملکرد اين جنبش در برخي از موارد به سود ظالمان و عليه مظلومان بوده است.

مروري بر عملکرد اين جنبش که هنوز به هفت سالگي نيز نرسيده است، نشان مي دهد اين جريان گاه نقش سوپاپ اطمينان و ابزار تسويه حساب را براي بخشي از جريان قدرت بازي کرده است، در ميان بيانيه هاي پرشمار، تجمعات و فعاليت هاي گسترده اين مجموعه که مبارزه با دانه درشت هاي مفاسد اقتصادي، و ورود به حريم ممنوعه صاحبان زر و زور و تزوير را سرلوحه فعاليت هاي خود قرار داده است، کمتر نمونه اي مي توان يافت که تير اين جنبش به درستي بر مرکز فساد فرود آمده باشد،  نگاه تيزبين همواره در پس بيانيه هاي تند و تيز اين مجموعه، مي تواند خطوط باريک صاحبان قدرت را مشاهده کند که به دقت مسير جريان را به سويي که مي خواهند هدايت مي کنند و بد نيست اکنون پس از سال ها تکاپو، دوستان جنبش عدالت خواه که در حسن نيت و سلامت آن ها ترديدي نيست، از خود بپرسند که نتيجه اين همه تلاش چه بوده است؟قدري صريح تر سخن بگوييم، اگر پرونده عملکرد جنبش عدالت خواه را ورق بزنيم، مهم ترين نقاط مورد تاکيد اين جنبش را در سه پرونده شهرام جزايري، برج هاي شيراز و موسويان مشاهده مي کنيم، درباره پرونده شهرام جزايري که تاکنون سخن بسيار گفته شده است و جنبش عدالت خواه که در جريان فرار مشکوک و دستگيري غيرمنتظره شهرام بيش ترين تکاپو را به ويژه عليه دستگاه قضايي داشت، اکنون بايد از خود بپرسد چه نتيجه اي در اين پرونده به دست آورده است و آيا بازيچه عمليات رواني و تبليغاتي بخشي از قدرت عليه بخش ديگر نگرديده است؟درباره بخش دوم يعني پرونده شيراز نيز به يادآوري تذکر رهبر انقلاب در به اشتباه گرفتن مصداق مبارزه با فساد در سخنراني ايشان در شيراز بسنده مي کنم، اما درباره موضوع سوم، اگرچه نظر حقير درباره عملکرد جناب موسويان و همکاران و روساي ايشان در پرونده هسته اي پنهان نيست و از قضا بيش ترين جفا از سوي اين افراد بر بنده و همکارانم رفته است. اما آن چه که لازم به ذکر است، اين که موسويان در پرونده اي که جريان عدالت خواه نوک پيکان حمله آن بود، مظلوم واقع شد.اما درباره موضوع اخير، تاختن به اسم عدالت خواهي بر مراجع محترم تقليد و به کارگيري ادبياتي که نه متناسب با جايگاه اين جنبش به عنوان دانشجويان مسلمان و متدين و عدالت جو و نه در حد هيچ جايگاه ديگري در کشور است، عليه جوهره شيعه امري به شدت تعجب و تاسف برانگيز است.

دوستان عدالت خواه بايد بدانند انتهاي قرار دادن ولايت فقيه در برابر مراجع تقليد که از چندي پيش توسط جرياني مشکوک دنبال مي شود و اينک نمي دانم به چه علت اين دوستان تريبون آن شده اند، زدن اساس ولايت فقيه است. چرا که ريشه، هويت و جوهره ولايت فقيه در مرجعيت شيعه است و هويت بنيان گذار جمهوري اسلامي در به پيروزي رساندن انقلاب و هدايت مردم بيش و پيش از هر چيز از خاستگاه مرجعيت شيعه بوده است، اما گويا امام پنداري خود به يک اپيدمي در ميان فعالان سياسي کشور تبديل شده است که جديدترين مبتلايان به آن دوستان عدالت خواهند و با فرض کردن خود در جايگاه امام خميني (ره)، به تعيين مصداق براي اسلام آمريکايي، انجمن حجتيه و... مي پردازند و حتي فراتر از رهبر کبير و فقيد انقلاب رفته، علنا اجازه تعريض به مراجع معظم تقليد را به خود مي دهند.به راستي شما را چه شده است، دهان بستن بر انبوه ظلم و فساد و زبان گشادن بر استوانه هاي دين؟آنجا که ميلياردها دلار و هزاران ميليارد تومان از حقوق مستضعفان که براي ساکت کردن رنج گرسنگي ميليون ها ايراني کفايت مي کند، نابود مي شود، سکوت پيشه مي کنيد و از پس ملاقات هاي محرمانه و علني برخي افراد با شياطين دم برنمي آوريد، ولي خود را مجاز مي دانيد که براي مراجع شيعه تکليف معين کنيد، گويا به تازگي در ذهن دوستان جاي مقلد و مقلد تغيير کرده است!گرچه بسياري از مطالب را نمي توان و نبايد علني گفت، اما به همين بسنده مي شود،  برادران و خواهران عزيز اگر دغدغه شما به راستي عدالت خواهي است، مقصد اين راه خوار کردن عدالت است. يا مسير صحيح را بيابيد و يا اين دغدغه را رها کنيد.

اعتماد

«واقعاً؛ اين تهديد را جدي بگيريد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم خليل رضوي است كه در آن مي‌خوانيد؛وقتي مسوولي از جمهوري اسلامي ايران مخصوصاً با سابقه فرماندهي جنگ در هشت سال دفاع مقدس، به رغم تبليغات سوء و تهديدات جدي بعثي ها و سلفي ها به کشور عراق مي رود و در کاخ رياست جمهوري از نظاميان عراقي سان مي بيند و به احترام ايشان، آهنگ سرود جمهوري اسلامي در قلب عراق نواخته مي شود، وقتي همه مسوولان عراق از رئيس جمهور کرد گرفته تا نخست وزير شيعه و آن وزير مسيحي و ديگر وزراي کابينه و معاونين رئيس جمهور و رئيس مجلس اعلا و روساي احزاب، گروه ها و فرق مذهبي و قومي به ديدار ايشان مي روند، وقتي که در آستانه سالروز شهادت امام حسن عسگري (ع) به سامرا مي رود و آن عزاداري بي سابقه را در مقابل چشمان متحير کساني که به هر دليلي نمي خواهند ببينند، انجام مي دهد يا وقتي با روي گشاده مورد استقبال آيات عظام و مراجع بزرگوار نجف قرار مي گيرد و بالاتر از همه وقتي پس از ديدار عمومي با آيت الله سيستاني با درخواست آن بزرگمرد جهان اسلام، ديدار خصوصي انجام مي دهد و پس از ديدار در کنفرانس خبري مي گويد؛ «دشمنان بدانند که نظرات جمهوري اسلامي و آيت الله سيستاني کاملاً هماهنگ مي باشد» از روزنامه ايران که يک روزنامه کاملاً دولتي است و در بودجه سالانه دولت رديف تقريباً مستقلي دارد، انتظار اين بود که حداقل با ادبيات خاص خودشان به انعکاس اين سفر بپردازند. ولي در حرکتي شگفت انگيز قلم را در جهت تخريب به کار گرفتند. يادداشت روزنامه ايران (روز پنجشنبه صفحه سه) آن هم در حالي که رئيس مجلس خبرگان رهبري هنوز در سفر عراق بود و قرار بود پس از بازگشت، بلافاصله در اجلاس رسمي خبرگان شرکت کند، زنگ خطري در گوش نظام اسلامي است که اتفاقاً ناشيانه نواخته شد. روي سخنم در اين مقال اولاً به همکاران مطبوعاتي ام در روزنامه ايران است که توجه داشته باشند رخنه يک تفکر مسموم و حب و بغض هاي سياسي و جناحي، سال ها شرافت و صداقت روزنامه نگاري آنان را بر باد ندهد.

ثانياً به نمايندگان مجلس خبرگان رهبري است که چرا سکوت مي کنيد تا گروهي با کينه هاي باندي و جناحي و حتي بالاتر از آن، بغض هاي فردي به رئيس خبرگان توهين کنند و ثالثاً با دفتر آيت الله هاشمي رفسنجاني است که چرا مقابل اين حرمت شکني ها سکوت مي کنند؟آقايان محترم، دلسوزان انقلاب، اين خطر را جدي بگيريد چون گروهي که در حالت تغار شکسته قلم و قدم به دست گرفتند، براي بقاي خويش هر کاري مي کنند. از حاج حسن آقا خميني شروع کردند و امروز به آيت الله هاشمي رفسنجاني رسيدند و امان از فردا و فرداهايي که در انديشه هاي آنان است.مجدداً به دست اندرکاران روزنامه دولتي ايران که ارگان رسمي خبرگزاري جمهوري اسلامي مي باشند، يادآور مي شوم که در زمان حملات معاندان به آقاي هاشمي رفسنجاني در مورد قضيه مک فارلين، امام (ره) در بيانيه يي شديد اللحن خطاب به هشت تن از نمايندگان مجلس گفتند؛ «اين تذهبون؟»شايد اگر آن نهيب مقتدرانه امام (ره) نبود، گروهي که آن روزها فرصت را مناسب ديده بودند، به غبارافکني خويش ادامه مي دادند. اما آن روز گذشت و پس از سال ها، گروهي ديگر که شايد باقي السلف آن جريان باشند، آنقدر به پشتيباني هاي روساي خود دلگرم هستند که با صراحت قلمي مافي الضمير خويش را رسانه يي مي کنند. کاش آن نهيب آسماني در فضاي کشور مي پيچيد که اي گردانندگان دولتي ترين روزنامه کشور؛ اين تذهبون؟،

كيهان

«همراهان نا همراه !» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛شخصي که به ساده لوحي معروف بود و آرزو مي کرد ديگران او را صاحب افکار پيچيده و پررمز و راز تلقي کنند، خطاب به دوستانش گفت؛ اين چيست که زمستان ها اتاق را گرم مي کند و تابستان ها روي درخت است؟! و دوستانش  که هرچه فکر کردند چيزي به خاطرشان نرسيد، از او پرسيدند؛ حالا خودت بگو که پاسخ معمايت چيست؟ و او در حالي که باد به غبغب انداخته و گردن به غرور برافراشته بود گفت؛ پاسخ اين معما، «بخاري» است. دوستانش  با تعجب گفتند؛ درست است که بخاري در زمستان اتاق را گرم مي کند ولي تابستان ها که روي درخت نيست؟  و طرف گفت؛ اولا که قسمت دوم معما يک «نکته انحرافي» است و ثانياً؛ بخاري مال خودم است و دلم مي خواهد تابستان ها آن را روي درخت بگذارم، به شما چه ربطي دارد، مگر آدم اختيار مال خودش را ندارد؟!

اين روزها برخي از مدعيان اصلاحات که آرزوهاي قبلي خويش براي تفرقه افکني در ميان اصولگرايان را بر باد رفته مي بينند و از سوي ديگر، در اردوگاه موسوم به اصلاحات با درگيري ها و اختلافات فراواني روبرو هستند، به منظور پنهان کردن ماجرا، روزنامه کيهان را به تلاش براي تفرقه افکني در جبهه اصلاحات متهم مي کنند! و حال آن که کيهان به اقتضاي رسالت مطبوعاتي خود فقط اخبار مربوط  به جبهه اصلاحات  را بي کم و کاست و از زبان و قلم خود مدعيان اصلاحات منعکس مي کند بنابراين اگر اين خبرها صحت نداشته باشد - که دارد- بايد مدعيان اصلاحات به دروغگويي متهم شوند.

تقصير کيهان چيست که تصور نمي کند آنها دروغ گفته باشند؟!  برخي از  اين مدعيان اعتراض مي کنند چرا کيهان به اختلافات و درگيري هاي جبهه اصولگرايان نمي پردازد؟! که در پاسخ بايد گفت؛ وقتي برخلاف انتظار شما در جبهه اصولگرايان آرامش کامل برقرار است و در حالي که تصميم نهايي براي نامزد مورد نظر خود را گرفته اند و اصراري هم به تبليغات انتخاباتي پيش از موعد قانوني ندارند، کيهان به کدام خبر بپردازد؟ ضمن آن که اين اخبار  تا آنجا که هست در کيهان منعکس مي شود. مدعيان اصلاحات بايد براي ادعاي خود به دليل، شاهد و يا قرينه اي اشاره کنند و بديهي است نمي توانند با فرمولي که خود ساخته اند و نزد هيچ عقل سليمي پذيرفته نيست به تحليل ماجرا نشسته و اظهارنظر کنند و در پاسخ به  چرايي نتيجه اي که گرفته اند، بگويند؛ «بخاري مال خودمان است و به کسي چه ربطي دارد که تابستان ها آن را روي درخت مي گذاريم»! بله بخاري مال خودتان است و  حق داريد آن را روي درخت بگذاريد!  ولي ديگر براساس اين تصميم دلبخواه و غيرمعقول، معما طرح نفرمائيد!

و اما، نگارنده در پي آن نيست که احتمال «بازي زرگري» در جبهه اصلاحات را ناديده بگيرد و شواهدي نيز در دست است که اين احتمال را قوت مي بخشد. شواهدي که در آينده به آن خواهيم پرداخت ولي در اين وجيزه فقط - تاکيد مي شود که فقط-  به نکته اي از ميان دهها نکته قابل گفتن ديگر اشاره مي کنيم که مي تواند از سردرگمي و به هم ريختگي در جبهه اصلاحات حکايت کند، بخوانيد؛

«خاتمي با ما تفاوت داشت، خاتمي روحاني بود و گروه خوني اش بيشتر به مجمع روحانيون مي خورد. حزب مشارکت ما هم با مجمع خيلي فرق دارد، هرچند خاتمي در بين اعضاي مجمع بهترين است. البته مجمع روحانيون، بدترين خيلي دارد» اين سخن مکتوب يکي از سران حزب مشارکت است که همين چند هفته پيش گفته بود، «حاضريم همه ما ايثار کنيم تا خاتمي رئيس جمهور شود.نجات کشور در دست اوست»!

«ما از ابتدا هم مي دانستيم که خاتمي با ما فرق دارد. بين اجزاي سيستم فکري او سازگاري وجود ندارد. او آخرين ميخ را بر تابوت اصلاحات زده است» اين اظهارنظر مکتوب هم از يک مدعي سينه چاک براي رياست جمهوري خاتمي است.

باز هم بخوانيد؛

«خاتمي با تشبيه و تعريف جامعه مدني با مدينه النبي(ص) آن را خراب کرد و از هويت انداخت» گوينده اين سخن مکتوب هم اکنون از سران جبهه اصلاحات و طرفدار چندآتشه رياست جمهوري آقاي خاتمي است و... «خاتمي اردک لنگ و فلج است، کاري از او ساخته نيست»... «ما خودمان او را از گوشه کتابخانه ملي بيرون آورديم ولي بعد متوجه شديم که به درد رياست جمهوري نمي خورد»... «اگر خاتمي بخواهد به همين روال ادامه دهد و با ما(حزب مشارکت و سازمان مجاهدين) همراهي نکند او را از قطار اصلاحات پياده مي کنيم»... «خاتمي شاه سلطان حسين است که قدرت تصميم ندارد و همه چيز را به باد مي دهد»... «خاتمي مرد شنا در استخر است، توان شنا کردن در دريا را ندارد» و...

اين اظهارنظرها و ده ها و صدها اظهارنظر ديگر از اين دست که تماماً در روزنامه هاي زنجيره اي به ثبت رسيده و قابل پاک کردن و انکار کردن نيست از سوي کساني مطرح شده که در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي در نزديکترين حلقه ياران او قرار داشتند و امروزه مدعي سينه چاک حمايت از رياست جمهوري خاتمي هستند!

اکنون سؤال اين است که آيا جناب خاتمي اين افراد و هويت آنها را نمي شناسد؟ پاسخ اين سؤال منفي است، چرا که خاتمي بارها به صراحت- که تماماً مکتوب و مستند است- از حضور اين افراد در اطراف خود گلايه کرده و با عباراتي نظير اين که «از اردوگاه اصلاحات صداي دشمن را مي شنوم»، «من در حد يک تدارکچي هستم»، و... ياد کرده بود و قبل از اعلام کانديداتوري خود نيز يکي از دشواري هاي خويش را حضور همين افراد در اطراف خود ناميده بود. خب! آيا خاتمي عوض شده است؟ خود ايشان که مي گويد من همان خاتمي هستم. آيا اطرافيان ايشان تغيير هويت  داده اند؟ خودشان که به هويت قبلي خود افتخار مي کنند! بنابراين پيوند خاتمي با افراد ياد شده چگونه قابل توجيه است؟ و آيا وحدت با اين هويت  هاي چندگانه به شوخي شبيه نيست؟ اين پيوند به يقين نمي تواند از درون حلقه ناهمخوان خاتمي و اطرافيانش ريشه گرفته باشد. مي تواند؟! پس چه عاملي اين گروه ناهمخوان را که هرکدام ساز جداگانه اي مي زنند، به هم نزديک کرده است؟ تنها نقطه اشتراک اين جمع متضاد، مخالفت با اصولگرايان و رياست جمهوري احمدي نژاد است. چرا؟! بهتر است مدعيان اصلاحات، خود به اين پرسش پاسخ دهند  و کيهان براي راهنمايي ايشان فقط به اين نکته اشاره مي کند که جبهه اصلاحات در اين نقطه با دشمنان بيروني نظام اشتراک نظر کامل دارد! ندارد؟ ما مي دانيم و مدعيان اصلاحات نمي توانند انکار و يا پنهان کنند که اگرچه خاتمي را به نامزد شدن راضي کرده اند ولي او همچنان دغدغه همراهي با اطرافيان ناهمراه را دارد و بخشي از سردرگمي و آشفتگي در جبهه اصلاحات از اين نقطه ريشه مي گيرد.

مدعيان اصلاحات خاتمي را-  با عرض پوزش از ايشان- مانند گذشته «شاه سلطان حسين»! «مرد شنا در استخر»! «تدارکاتچي»! «فاقد انسجام فکري» و... مي دانند ولي بر اين باورند- نمي گوئيم به کساني قول داده اند!- که مي توان او را فريب داد مثل گذشته، و مديريت کرد، مثل حالا! به يقين برخي از همين اطرافيان فراموش نکرده اند- و اگر هم فراموش کرده باشند مي توان  به يادشان آورد- که در جايي گفته بودند «ما با خاتمي نيستيم، او با ماست»!
مدعيان اصلاحات از کروبي به خاطر استقلال رأي و تدين او عصباني هستند، چرا که کروبي طي چند سال حضور نزديک در جبهه اصلاحات، از هويت اطرافيان خاتمي و تمايل غيرقابل توجيه خاتمي به آنان باخبر است و در دوره 8 ساله اصلاحات نيز بارها در برابر ساختارشکني ها، سوءاستفاده ها و همراهي مدعيان اصلاحات با بيگانگان ايستاده است. همين مدعيان درباره کروبي معتقدند که او با ما نيست و در گذشته هم دردسرآفرين بوده است! آيا مدعيان اصلاحات مي توانند اهانت هاي علني خود به کروبي را انکار کنند؟ اين اهانت ها که مکتوب و مضبوط است.  و آيا مي توانند بر انتقادات و اعتراض هاي علني و مستند کروبي به جبهه اصلاحات سرپوش بگذارند؟ اينها هم مکتوب و مضبوط است پس چرا علي رغم همه اين واقعيات، کيهان را به تفرقه افکني در ميان اصلاح طلبان متهم مي کنيد؟

درباره مهندس موسوي نيز بايد گفت آقاي خاتمي اشتياق فراواني دارد که مهندس به حمايت از او برخيزد و با استفاده از سوابق قبلي ايشان، سابقه نه چندان قابل دفاع خود در دوران اصلاحات را تا حدودي ترميم کند و از سوي ديگر مهندس موسوي حاضر نيست سابقه قبلي خود را با حمايت از خاتمي به هدر بدهد، هرچند که سکوت 01 ساله مهندس موسوي در اوج اهانت هاي آشکار مدعيان اصلاحات به انقلاب و امام و اسلام، غيرقابل توجيه است و دقيقا به همين علت اطرافيان خاتمي به حمايت نهايي مهندس موسوي از خاتمي اميدوارند...

و اما علي رغم همه اختلافات و سردرگمي ها در جبهه اصلاحات تمامي نامزدهاي اين جبهه در يک نقطه با يکديگر اتفاق نظر کامل دارند و آن مقابله با احمدي نژاد است. يعني دقيقاً همان خواسته اي که دشمنان بيروني با همه توان دنبال مي کنند. دشمنان بيروني انکار نمي کنند که با احمدي نژاد فقط به دليل تاکيد وي بر آموزه هاي امام و انقلاب مخالفت مي ورزند. ولي نامزدهاي سه گانه جبهه اصلاحات چرا...؟! به آن خواهيم پرداخت.

آفتاب يزد

«سايت‌هاي شرمندگي!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛‌ده روز پيش يكي از خبرگزاري‌هاي نزديك به دولت خبري عجيب را منتشر كرد. به موجب اين خبر، براي معرفي رانندگان متخلف، سايت اينترنتي راه‌اندازي مي‌شود و اسامي اينگونه رانندگان در اين سايت قرار مي‌گيرد. اين خبر بي‌سابقه تنها 15 روز پس از آن منتشر شد كه رئيس جمهور در يك ابلاغيه رسانه‌اي، از وزير كشور خواست در برخورد با آحاد جامعه، كرامت انساني مورد توجه كامل قرار گيرد. اما با كمال تعجب، اعلام رسمي ايجاد سايتي كه براي آن نام »شرمندگي« را انتخاب كردند هيچ‌گونه واكنشي از سوي وزير كشور و رئيس جمهور به دنبال نداشت. در آن روز كسي به اين موضوع انديشه نكرد كه آيا بزرگترين تخلف در كشور كه مي‌تواند موجب »شرمندگي« شود، عدم رعايت مقررات راهنمايي و رانندگي است؟ بسياري از مردم به ياد دارند كه در يكي دو سال گذشته، مسئولان راهنمايي و رانندگي به صدور دهها هزار قبض جريمه اشتباه اذعان كردند. در چنين شرايطي آيا راه‌اندازي سايت ، ‌براي معرفي رانندگاني كه براساس قبوض جريمه، متخلف شناخته مي‌شوند مي‌تواند در راستاي دستور رئيس جمهور و حفظ كرامت انسان‌ها ‌باشد؟

يك هفته پس از اعلام خبر راه‌اندازي »سايت شرمندگي« رئيس راهنمايي و رانندگي، بدون آنكه با قاطعيت از منتفي شدن تصميم اوليه سازمان تحت مديريت خود سخن بگويد اعلام كرد: »ايجاد سايت شرمندگي به منظور كاهش تخلفات رانندگي و معرفي افراد متخلف به مردم است و اگر نمايندگان مجلس و شهروندان با اين كار مخالفت كنند، اين سايت هيچ‌گاه راه اندازي نخواهد شد.«‌ ‌

البته توجه اين مقام مسئول به برخي پيامدهاي منفي يك تصميم، ستودني است اما او اعلام نكرد براي شرمنده سازي رانندگاني كه از نظر ماموران راهنمايي، متخلف هستند، چه كسي تصميم به راه‌اندازي سايت گرفته و اين تصميم مستند به كدام مجوز قانوني بوده است؟ همچنين در اظهارات جديد مشخص نيست كه مخالفت مردم و نمايندگان آنهابا راه‌اندازي سايت شرمندگي، چگونه براي طراحان سايت، احراز خواهد شد؟ جاي اين سوال نيز باقي است كه آيا واكنش رئيس جمهور و وزير كشور نسبت به اين موضع هم با تاخير چند ماهه صورت خواهد گرفت؟ ‌ ‌

اين سوال از آن جهت مطرح مي‌شود كه پس از انعكاس وسيع دستور 25 بهمن ماه رئيس جمهور كه حاوي اعتراضاتي به روش اجراي طرح امنيت اجتماعي بود، برخي از افراد اين دستورالعمل را داراي مصارف انتخاباتي دانستند. كساني كه اين ادعا را مطرح مي‌نمودند براي اثبات ديدگاه خود، به عدم اعتراض علني رئيس جمهور در دوره چند ماهه اجراي طرح امنيت اجتماعي، اشاره مي‌كردند. دكتر احمدي نژاد براي رد اين شائبه، در يك گفتگوي تلويزيوني اعلام كرد متن اوليه دستورالعملي كه به صادق محصولي-وزير فعلي كشور- ابلاغ گرديد، چند ماه قبل خطاب به علي كردان تهيه شده بود و تنها با تغيير نام مخاطب، براي محصولي ارسال گرديده است. سخن رئيس جمهور به اين معنا بود كه او عليرغم نگراني‌هايي كه نسبت به »هدم كرامت شهروندان « دارد، دستور العمل مربوطه را با حداقل سه ماه تاخير ابلاغ كرده است . آيا واكنش به اين تصميم مبهم - راه اندازي يا عدم راه اندازي سايت شرمندگي - نيز قرار است با تاخير صورت گيرد؟ ‌ ‌

البته شايد لازم باشد كه دستگاه‌هاي مسئول، از شيوه هاي جديد براي مقابله با قانون شكنان استفاده كنند. سايت شرمندگي هم مي‌تواند يكي از پيشنهادها براي اين منظور باشد اما قاعدتاً در اين زمينه، اولويت با افراد و اقداماتي خواهد بود كه زيان قانون شكني و يا اقدامات نسنجيده آنها، شامل حال عده زيادي از مردم مي شود. مثلاً‌مي توان سايتي را راه اندازي كرد و در آن به معرفي صادقانه كساني پرداخت كه قوانين مصوب مجلس در خصوص احياي تخصصي ترين شوراها را زير پا مي‌گذارند. اين سايت همچنين مي‌تواند به معرفي كساني بپردازد كه عليرغم مصوبات قطعي قانوني، مطالبات بحق گروهي از كارمندان و بازنشستگان را پرداخت نمي‌كنند. سايت شرمندگي ‌ ‌همچنين مي‌تواند محلي باشد تا در آن برخي سوء استفاده كنندگان نوين از امكانات تبليغي و رسانه‌اي كشور، معرفي شوند. در اين سايت، مردم مي‌توانند نام كساني را مشاهده كنند كه ابلاغيه قانوني بازرسي كل كشور را »غير عقلي« مي‌نامند و با صراحت - اگر نگوييم با قلدري - اعلام مي‌كنند كه اين ابلاغيه را اجرا نخواهند كرد. در سايت‌هاي شرمندگي، مي‌توان كساني را معرفي كرد كه به گفته رئيس جمهور، تبليغات غلط آنها موجب افزايش قيمت مسكن در كشور گرديد. كساني كه به تعبير وزير فعلي رفاه، به خاطر ارضاي »حس محبوبيت‌طلبي خود« سخناني مي‌گويند كه بازار و قيمت‌ها را به زيان مردم دچار شوك مي‌كند، دسته ديگري هستند كه بايد آنها را در سايت شرمندگي معرفي كرد. ‌ ‌

رئيس كميسيون اقتصادي مجلس، چندي قبل در تريبون مجلس به انتقاد از كساني پرداخت كه هشدارهاي او در خصوص تورم‌زا بودن برخي برنامه‌هاي دولت را مورد توجه قرار نداده‌اند. او حتي اعلام كرد ممكن است به خاطر حرص خوردن از كارهاي اين افراد در صحن مجلس سكته كند و جان دهد. شايد سايت شرمندگي محل مناسبي براي معرفي اين افراد هم باشد. كساني كه با زير پا گذاشتن احكام الهي و دستورالعمل‌هاي قانوني، در تريبون‌هاي عمومي به برخي رقبا و حتي به بعضي همكاران سابق خود تهمت مي‌زنند، گروه ديگري هستند كه معرفي آنها به عنوان قانون شكن، مي‌تواند موجبات شرمندگي احتمالي ايشان و عبرت‌گيري ديگران را فراهم كند.

به هر حال اگر موضوع راه‌اندازي سايت شرمندگي كاملاً منتفي شده است، تنها بايد به سراغ كساني رفت كه قبل از مشاوره دقيق، در اين مورد تصميم‌گيري كرده‌اند و بنا بر اذعان يك مقام مسئول، هزينه‌هايي براي راه‌اندازي و تست آن ايجاد نموده‌اند. اما اگر هنوز تفكر »شرمنده‌سازي« در ميان برخي مسئولان وجود دارد مي‌توانند در اين مورد فراخوان عمومي بدهند تا سوژه‌هاي ديگري براي معرفي در »سايت‌هاي شرمندگي« در اختيار آنها قرار گيرد!
 
مردم سالاري

«حکايت اقتصاد ما وتصميم درست مجلس» عنوان يادداشت روزر روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در آن مي‌خوانيد؛ثبات عقيده و نظر  اگر بر مدار منطق و اصول باشد  به همان ميزان که صفتي برجسته و ممتاز براي افراد محسوب مي شود، در مجموعه هاي اجتماعي و کارهاي گروهي نيز نيکو بوده و عاملي براي تداوم و بازدهي مثبت است. البته نمي توان منکر وجود هميشگي گوناگوني و اختلاف در ديدگاه ها و انديشه ها بود، ليکن هرگاه تصميمات جمعي بر مدار قواعدي حکيمانه و خردمندانه گرفته شوند و خواست همگاني نيز بر اساس صلاح و مصلحت عموم و پيشبرد امور باشد، وجود تنوع عقايد نه تنها مضر به حال آن مجموعه نخواهد بود، بلکه برآيندي کارساز و پرمايه را به دنبال خواهد داشت.

عادت کرده ايم که هر سال در چنين ايامي شاهد مجادلات درون مجلس براي تصويب يا رد نظرات پيشنهادي نمايندگان در مورد برترين سند راهبردي ساليانه کشور در بخش اقتصاد يعني قانون "بودجه" باشيم. لايحه اي که دولت بايد بر اساس برنامه هاي توسعه اي و کلان و ايده هاي خود تنظيم و تدوين کند و پس از تصويب مجلس و تاييد شوراي محترم نگهبان، به عنوان نقشه راه و هماهنگ کننده اجزاي چرخه عظيم اقتصاد کشور در طول يکسال عمل نمايد. بگذريم از نواقص و کاستي هاي هميشگي که در هيبت کسري بودجه نمايان مي شود و نشان از قصور برنامه ريزان و مديران اجرايي و همچنين مشکلات تکنيکي در نظام بودجه ريزي کشور دارد و همواره قول جبران آنها براي سال هاي بعد داده مي شود، ولي بازهم در نيمه دوم هرسال شاهد اقسام اصلاحيه و ترميم هستيم.

امسال اما ماجرا کمي متفاوت شده است و افکار عمومي که سابقا زياد ذهنيت خودرا درگير روند تصويب بودجه و جزئيات آن نمي کردند، حساسيت خاصي روي اين مسئله پيدا کرده اند و دليل آن هم تصميم دولت براي اجراي برنامه تحول اقتصادي با اولويت پرداخت نقدي يارانه ها در سال آينده بود که البته با راي منفي مجلس اين موضوع منتفي شد. البته نگراني مردم بيش از هرچيز به علت نامشخصي و عدم شفافيت قانوني با اين درجه اهميت و با چنين گستردگي حوزه اثرگذاري براي آنان است.

داستان لايحه هدفمندکردن يارانه ها ديگر چنان شناخته شده و داراي تعدد روايت است که نيازي به بازگويي مجدد آن نيست. لاکن عموما در شرح اين ماجرا نکته اي مغفول مي ماند و آن هم پيش بيني مسئله منظم ساختن و کاهش تدريجي ميزان يارانه ها در برنامه چهارم توسعه کشور - برنامه اي که توسط دولت اصلاحات تدوين گرديد - مي باشد که با راي مجلس هفتم مبني بر "تثبيت قيمت ها" عملي نگرديد و معطل ماند و اکنون در سال آخر آن برنامه مجددا ضروري و لازم شناخته شده و بر اجراي فوري آن پافشاري مي شود.

پس از اصرارها و انکارهاي مجلس و دولت در مورد لزوم تصويب اين برنامه در مجلس، دولت ناگزير گرديد که لايحه اي را براي اين منظور تهيه و به مجلس ارسال کند. لايحه اي که از نظر ابعاد گوناگون شکلي و محتوايي داراي ايرادات پيدا و پنهان فراواني است. دولت براي آنکه حرف خود را به کرسي بنشاند و انتقام گيري ملايمي هم از مجلس داشته باشد، در ارائه لايحه آن قدر تاخير کرد تا تقديم آن به مجلس همزمان با موعد بررسي بودجه شود و بدينوسيله مجلس مجاب شود که يا لايحه را کاملا مسکوت گذارد.

قبل از تصويب نهائي بودجه در صحن علني مجلس، کميسيوني با عنوان "تلفيق بودجه" عهده دار بررسي مرحله به مرحله اجزا و ارکان بودجه سال بعد بود. در ايام کاري اين کميسيون خبرهاي روزانه اي مبني بر مصوبات و پيشنهادات آن براي الحاق به قانون بودجه در مطبوعات و رسانه ها منتشر شد.

پيشتر نيز کميسيون ديگري در مجلس ويژه بررسي لايحه هدفمندکردن يارانه ها تشکيل شده بود. با آغاز به کار بررسي دو لايحه خبرهايي از مجلس بيرون آمد که حکايتگر قانع شدن نمايندگان براي موکول نمودن "بررسي" لايحه يارانه ها به سال آينده  به دليل موانع قانوني  بودند و تنها افزايش کمي در درآمدهاي دولت از محل فروش حامل هاي انرژي تصويب شد که پيش از مصوبه تثبيت قيمت ها و مخالفت دولت نهم با افزايش ساليانه اين درآمد  گران شدن ساليانه با درصدي مشخص  اعمال مي شد. اين افزايش براي دولت قابل قبول نبود و مقصودش را مبني بر توزيع وجه نقد ميان مردم تامين نمي کرد.

البته در اين مرحله نيز مشخص نشد که مسئول قيمت گذاري هاي جديد براي حامل هاي انرژي، مجلس خواهد بود يا دولت و اساسا شيوه و مبناي تعيين قيمت مبهم بود. چند روزي به همين منوال گذشت و گام هاي هدفمندي يارانه ها روزي به جلو بود روز ديگر به عقب، تا اينکه آقاي احمدي نژاد قبل از سفرشان به چند کشور آفريقايي نامه اي خطاب به رئيس مجلس نوشتند و ضمن منفک ندانستن ماهيت لوايح هدفمندي يارانه ها و بودجه 88، خواستار آن شدند که نحوه کار مجلس به گونه اي باشد که يا اين دولايحه همزمان تصويب شوند و يا لايحه هدفمندي يارانه ها از دستور کار خارج شود. کارکرد اين نامه اما بسيار و واکنش مجلس به آن متفاوت و متضاد بود. ابتدا رئيس مجلس مصاحبه نمودند و ضمن استقبال ضمني از تعويق لايحه يارانه ها، بيان داشتند که اگرچه اين مسئله مي تواند مخل روند کار کميسيون تلفيق باشد اما قابل طرح و بررسي است. ناگهان موج مجددي در مطبوعات برخاست و بار ديگر نواقص و کمبودهاي طرح نقدي نمودن يارانه ها گوشزد گرديد.

به فاصله چند روز اما وضعيت کاملا دگرگون شد. خبر رسيد که کميسيون تلفيق نه تنها به تعليق طرح هدفمندي يارانه ها راي نداده، بلکه مصوبه قبلي خود را نقض و با وجود گذر از مباحث درآمدي بودجه، ناگهان افزايش قابل توجهي را براي درآمدهاي دولت در راستاي افزايش قيمت حامل هاي انرژي داشته است. حتي کار از اين هم فراتر رفت و تاريخ پيشنهادي شروع توزيع نقدي يارانه ها نيز تعيين گرديد. تاريخي که گرچه به ظاهر براي ممانعت از ايجاد شبهات مختلف پيشنهاد شده، اما به يقين تعيين يک هفته پس از انتخابات براي اجراي اين برنامه  که مطمئنا محتاج به پيش زمينه هايي بوده و انتخابات نيز به احتمال فراوان به دور دوم خواهد کشيد  يک تاريخ سراسر شبهه دار است.

با چه ابزاري يک نامه توانست اينگونه چرخش هاي 180 درجه اي ايجاد کند و در پشت اين نامه چه نوع تعاملاتي مستتر هستند را نمي دانيم. خوشبختانه روز گذشته نمايندگان مجلس با راي قاطع خود بحث هدفمند سازي يارانه ها را از بودجه سال 88 خارج ساختند تا اين مساله در سال هاي آتي با بررسي دقيق تر و با طرحي علمي تر، اجرايي تر و  با پشتوانه کارشناسي به اجرا درآيد. مردم و اکثريت  نمايندگان مجلس ما بسيار هوشمند هستند، آنان مي دانند که ايجاد تغييرات ساختاري در اقتصاد بيمار کشور نيازي حياتي و اولويت دار است و دولت نهم توانسته هراس و تعلل گذشته براي اصلاح نظام يارانه ها را کنار بزند، اما مطمئنا خواسته آنان اين است که جراحي اقتصاد توسط افرادي قابل و کاردان و با روشي انجام گيرد که مستندات تخصصي متعارف و مستدلي داشته باشد، و اين احتمال که بيمار در ميانه جراحي دچار "شوک" و قطعي نفس شود و تا مدت هاي مديد در حالت "کما" فرو برود با پايين ترين ميزان محاسبه شده باشد.

عمل گرائي بيشتر از آنکه "سر نترس" بخواهد، "سر فکور" مي خواهد. شجاعت و خطرپذيري در امورات مربوط به سرنوشت يک جامعه به تنهايي کارساز نخواهد بود، خصوصا آنکه اينجا بحث اصلاح مطرح است.

قدس

«تعامل دو جانبه در مسائل منطقه اي و جهاني» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم کاظم جلالي است كه در آن مي‌خوانيد؛ بدون ترديد، هيچ کشوري نمي تواند نقش تأثيرگذار جمهوري اسلامي ايران در منطقه و صحنه بين المللي را انکار کند. اين موضوعي است که بارها در معادلات خاورميانه و مناسبات جهاني به عينه تجربه شده است.

به همين دليل قدرتهاي بزرگ در برخي مشکلات خود مانند مسائل افغانستان و عراق، از جمهوري اسلامي ايران درخواست کمک کرده اند که آخرين آنها دعوت از ايران براي شرکت در نشست درباره افغانستان است.

اين گونه درخواستهاي کمک و نفس اينکه آمريکاييها و قدرتهاي بزرگ از ايران براي شرکت در اين نشستها و مجامع بين المللي دعوت مي کنند، به خوبي نشانگر آن است که آنها مي دانند حل چنين مسائلي بدون وجود جمهوري اسلامي ايران ممکن نخواهد بود.

اما در اين خصوص، از توجه به برخي نکات نبايد غافل ماند.
نخست آنکه، مسلم است ايران بر روي کشورهاي همسايه خود حساس است و به عنوان يک قدرت منطقه اي تأثيرگذار، تلاش مي کند در مورد مسائل پيراموني اش نقش سازنده اي داشته باشد.

افغانستان نيز ازاين مسأله مستثنا نيست و به عنوان يک کشور همسايه که اتفاقاً داراي اشتراکهاي فرهنگي، تمدني و زباني خاصي با ايران است، اهميت ويژه اي دارد و مقامهاي ايراني به حل مشکلات اين کشور با استفاده از ظرفيتهاي مؤثر و سازنده خود علاقه مندند.

اما مسأله اينجاست که غربيها نبايد انتظار داشته باشند در موضوعات و مشکلاتشان به آنها کمک کنيم اما در مورد مشکلات مربوط به ايران آنها ما را تنها بگذارند و خود را کنار بکشند.

واقعيت آن است که مسائل و مشکلات بايد به صورت يک بسته در نظر گرفته شود.ما آمادگي اين موضوع را داريم و پيشنهادهاي خود را هم در قالب بسته پيشنهادي قبلاً به دولتهاي اروپايي ارائه کرده ايم.

تأکيد جمهوري اسلامي ايران بر اين است که از همه ظرفيتهاي خود در حوزه مسائل منطقه اي و بين المللي براي حل مشکلات ديگران استفاده کند، اما اين بايد به صورت يک جاده دو طرفه در نظر گرفته شود.

دستگاه سياست خارجي ما هم نبايد فضا را به گونه اي فراهم کند که غربيها هر زمان گرفتار شدند دستهايشان را به سمت ايران دراز کنند و ما مسؤوليت حل و فصل گرفتاري آنها را به صورت يک طرفه بپذيريم.

سؤال اينجاست که چرا وقتي بحثهايي مانند خط لوله ناباکو مطرح مي شود، نامي از ايران برده نمي شود، اما وقتي آنها در باتلاق عراق و افغانستان فرو رفته اند، دستشان را به سوي ما دراز مي کنند و از ما توقع کمک دارند؟ 

صداي عدالت

«[براي گفت وگو نيازي به‎ ‎ميانجي نيست» عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم اسدالله اطهري ‏است كه در آن مي خوانيد؛ آقاي اردوغان در اروپا در مصاحبه اي اعلام کرده بود که ايرانيها از ما خواسته اند که ما نقش ميانجي را ميان ايران و امريکا بازي کنيم و ما هم آماده ايم. به محض اينکه آقاي اردوغان اين مسئله را عنوان کرد، مقامات ايراني اعلام کردند که ما از ترکيه چنين درخواستي نکرده ايم. اما اينکه چرا امريکا، بخواهد ترکيه را به عنوان ميانجي وارد اين بازي کند به دليل روابط نزديکي است که حزب عدالت و توسعه با ايران دارد. حزب عدالت و توسعه حزبي اسلامي است که با ايران احساس نزديکي مي کند. روابط خوبي هم با ايران دارد.

ترک ها نبايد از اين مسئله غفلت کنند. روابط ايران با ترکيه نيز از زماني که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسيد، گسترش پيدا کرده است. بنابراين نبايد از اينکه ترکيه بخواهد نقش ميانجي را داشته باشد، تعجب کرد. ترک ها همواره فراتر از اين نيز مي روند و مي گويند که نقش ميانجي براي ما در سطح منطقه بسيار کم است. يعني معتقدند که از يک ميانجي بايد به يک هژمون تبديل شوند. اکنون جايگاه منطقه اي ترکيه بسيار ارتقا پيدا کرده است، اين کشور پيروزي هاي اقتصادي بسياري را در سال هاي اخير به امضا رسانده است، به طوري که پيش از اين با هرگونه بحران اقتصادي، ترکيه بهم مي ريخت و به سمت بانک جهاني و صندوق بين المللي پول روي مي گرداند و رکود و تورم بيداد مي کرد.

اما در سال هاي اخير يک سري موفقيت هايي را رقم زده است که نشان مي دهد ترکيه اين پتانسيل را دارد که بتواند نقش ميانجي را در منطقه بازي کند. به عنوان مثال مي توان به نقش ميانجي بين سوريه و اسراييل اشاره کرد. هرچند پس از چهار دور مذاکره با توجه به موضع گيري اردوغان و تقاضاي اسراييلي ها هنوز به نتيجه اي نرسيده اند. البته علي باباجان در گفت و گو با خانم هيلاري اعلام کرد که خواهان ادامه مذاکرات براي رسيدن به روند صلح بين اسراييل و سوريه است. از طرف ديگر وزير امور خارجه امريکا در سفر خود به ترکيه اعلام کرد که باراک اوباما قصد سفر به ترکيه را دارد. احتمالا سفر وي در راستاي گفت و گو با جهان اسلام خواهد بود، چرا که پيش از اين اعلام کرده بود از پايتختي اسلامي با جهان اسلام گفت و گو خواهد کرد. البته براي برقراري روابط بين ايران و امريکا نيازي به ميانجي نيست. اينجا بايد ديد که ميانجي چه معنايي دارد.

اکنون بحث آغاز گفت و گوها ميان ايران و امريکا مطرح است. به نظر مي رسد که اين بازي ها تا زماني که انتخابات ايران پشت سرگذاشته شود، ادامه خواهد داشت. اين صحبت ها همچنان تا زماني که هر دو گروه مستقيما با يکديگر مذاکره کنند، ادامه خواهد داشت. خانم هيلاري در ژنو از ايران دعوت کرد تا با توجه به مشکلاتي که ايران در مرزهاي شرقي خود دارد، در کنفرانس بين المللي افغانستان شرکت کند. ايران نيز اعلام کرده است که در حال بررسي اين موضوع است. هر دو کشور بايد از اين جهت شروع کنند تا برسند به آن موضع اصلي. اما به اين دليل که فکر مي کنند اگر تا انتخابات بخواهند مستقيم وارد مذاکره شوند ممکن است به ضررشان باشد، نمي خواهند مستقيما گفت و گو کنند و مي خواهند که اين گفت و گوها با ديگران باشد تا نتايج انتخابات ايران مشخص شود. امريکايي ها علاقه دارند که با کساني وارد گفت و گو شوند که پايگاه اجتماعي گسترده دارند. ايران با توجه به جايگاه ويژه اي که در سطح منطقه دارد در حدي است که مي تواند در مقابل امريکايي ها بدون ميانجي دست به گفت و گو بزند. ‏

آفرينش

«عملکرد دوگانه:  ديوان کيفري بين المللي:دلايل و پيامدها» عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي آفرينش به قلم محمدمهدي مظاهري است كه در آن مي‌خوانيد؛

پس از حکم ديوان کيفري بين المللي مبني بر بازداشت رئيس جمهور قانوني سودان ( به دليل مسئله دارفور) و عدم واکنش اين نهاد بين المللي به جنايات سازمان يافته رژيم صهيونيستي در قتل عام گسترده زنان وکودکان در نوار غزه، شاهد رويکرد دوگانه و متناقض دربرخورد با مسائل انساني وحقوق بشر هستيم. بي ترديد صدور حکم بازداشت رئيس جمهور سودان که با واکنش اعتراض آميز دنياي اسلام ونيز کشورهاي مستقل روبرو گرديده، نه براساس دلايل حقوقي و مستندات قانوني، بلکه برمبناي اجماع نظرقدرت هاي  بزرگ و ديدگاه هاي سياسي کشورهاي غرب تدوين گشته است. روند موجود نگراني دولت ها را از نقض حاکميت ملي توسط ديوان کيفري بين المللي دوچندان ساخته است. در بررسي دلايل صدور حکم جديد ديوان و عدم واکنش آن در قبال نسل کشي گسترده در نوار غزه از سوي رژيم صهيونيستي، مي توان به مسائل ذيل اشاره نمود.

1- رژيم صهيونيستي و کشور سودان عضو ديوان کيفري بين المللي نيستند. بر اساس مفاد ديوان، صلاحيت آن شامل کشورهاي عضو مي شود (کشورهايي که صلاحيت ديوان را به شکل رسمي وقانوني پذيرفته اند) لذا در صورت عدم عضويت ديوان فاقد صلاحيت قانوني است، وحق دخالت ندارد. بنابراين درصورت نقض قوانين بين المللي به شکل گسترده وجنايت عليه بشريت فقط شوراي امنيت با تصويب قطعنامه اي، براي محاکمه جنايتکاران  جنگي به ديوان کيفري تفويض اختيار مي کند. عدم واکنش شوراي امنيت در قبال جنايت سازمان يافته ضد بشري رژيم صهيونيستي و اکتفا به قطعنامه بي ثمر وتلاش همزمان شورا براي دخالت درامور داخلي سودان، آشکارا، نشانگر نفوذ قدرتهاي بزرگ و اعمال نظر در آراي ديوان کيفري بين المللي است.

2 -در فصل دوم ديوان کيفري بين المللي، اززمان آغاز تکميلي بودن صلاحيت ديوان نسبت به محاکم ملي اشاره شده است. به اين مفهوم، اين دادگاه در مواقعي عمل مي کند که اميد نمي رود چنين افرادي در دادگاه هاي ملي به نحو مقتضي محاکمه شوند. لذا براين نکته تاکيد شده است که اين دادگاه ها نظام هاي موجود ملي وروش هاي جاري همکاري هاي قضايي را تکميل مي کند وحق آن را ندارد که صلاحيت دادگاه هاي ملي را منکر شده ويا به حق دولت ها براي درخواست استرداد مجرمين يا ساير اشکال معاضدت قضايي بين المللي براساس ترتيبات موجود لطمه بزند، اين اصل آشکارا، در ارتباط با کشور سودان کاملا نقض شده، يعني ديوان حق برتري صلاحيت دادگاه هاي ملي اين کشور نسبت به رسيدگي جرائم بين المللي را کاملا نقض نموده است.

3- آري ديوان کيفري بين المللي در موضوع حقوق بشر و قابليت اجرايي ولازم الاجرايي بودن آن براي کشورها از اهميت فوق العاده اي برخوردار گشته است، ولي تاثيرپذيري آشکار آن از قدرت هاي بزرگ واتخاذ رويه هاي متضاد در صدور احکام قضايي باعث بي اعتباري آن گشته است. در تجاوز آمريکا به عراق واشغال چندين ساله اين کشور ونيز تجاوزات پي درپي رژيم صهيونيستي به لبنان - فلسطين وعدم واکنش جدي اين نهاد بين المللي، تزلزل بنياديني در حقوق بين المللي وآراي محاکمه قضاوت بين المللي به وجود آورده است. جنايت سربازان آمريکايي درکشتار شهروندان عراقي ازجمله فجايع ضد بشري « زندان ابوغريب»  ونيز حمله به منازل مسکوني ومدارس و دانشگاه ها قتل عام سازمان يافته در نوار غزه از سوي رژيم صهيونيستي وبي تفاوتي ديوان کيفري بين المللي مصداق بارزي از ابزاري بودن اين نهاد حقوقي بين المللي است.

4- آنچه مسلم است غرب به دنبال تئوريزه کردن ديدگاه خود در نظام بين الملل به ويژه در مسائل داخلي کشورها در موضوع تحت لواي ملاحظات بشردوستانه است. اين درحالي است که نقض حقوق بشر ازطرف کشورهايي که تهديدي عليه منافع غرب به ويژه آمريکا محسوب نمي شوند. نه تنها با واکنش غرب جدي روبرو نمي شود، بلکه حمايت آنان را نيزدرپي داشته است. مصداق بارز آن حمايت همه جانبه کشورهاي غربي نسبت به اعمال ضدبشري رژيم صهيونيستي در جنگ 23 عليه مردم مظلوم نوار غزه بود.

5- با توجه به واکنش واعتراض اکثر کشورهاي  اسلامي عليه حکم صادره از سوي ديوان کيفري بين المللي دربازداشت رئيس جمهور سودان، و تداوم رويکرد دوگانه غرب نسبت به مسائل حقوق بشر انتظار مي رود که سران کشورهاي اسلامي ضمن مخالفت با رويکرد دوگانه غرب و راي جديد ديوان درقبال نقض حاکميت کشور مستقل سودان، با تشکيل دادگاه « عدل اسلامي» مجازات متناسب با جنايت هاي جنگي سران رژيم صهيونيستي را تصويب کنند.

دنياي اقتصاد

«توسعه ICT و مبناي مقايسه» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم شهرام شريف است كه در آن مي‌خوانيد؛يک رسم قديمي در ايران هست که معمولا آمارهاي توسعه‌اي با گذشته کشورمان مورد بررسي قرار مي‌گيرند، حال آنکه امروزه اين دسته از آمارها در بسترهاي بين‌المللي قابل‌ارزيابي هستند.

به عنوان مثال مرتبا شاهد انتشار آمارهايي مبني‌بر واگذاري چندين ميليون خط تلفن ثابت، تلفن همراه و دسترسي به اينترنت هستيم، اما معيار مقايسه عموما وضعيت کشور در چند سال قبل يا پيش از انقلاب است، حال آنکه وقتي با همين آمارهاي به ظاهر موفقيت‌آميز پا به بيرون مرزها مي‌گذاريم و شاخص‌هاي خودمان را با شاخص‌هاي ديگر کشورها روي ميز قرار مي‌دهيم، با وضعيت متفاوتي روبه‌رو مي‌شويم.

اتحاديه بين‌المللي مخابرات تازه‌ترين گزارش خود را در زمينه ترکيب شاخص‌هاي توسعه ICT‌ در 154 کشور جهان منتشر کرده که نگاهي دقيق به آن مشخص‌کننده آموزه‌هاي فراواني است. بر اساس اين گزارش هر چند رتبه ايران در مجموع اين شاخص‌ها طي پنج سال اخير از جايگاه 92 به هفتاد و هشتم ارتقا پيدا کرده است، اما اين ميزان رشد در مقايسه با رشد ICT‌ در جهان و حتي کشورهاي منطقه بسيار کند به نظر مي‌رسد. براي کشوري که با پرتاب ماهواره اميد ناگهان در زمره ده کشور صاحب اين تکنولوژي قرار مي‌گيرد، کسب رتبه هفتادو هشتم در عرصه ICT قطعا راضي‌کننده نيست. خصوصا آنکه سمت‌و‌سوي برنامه‌هاي بلندمدت از پيش تعيين شده و مسيرها و کانال‌هاي دسترسي به اين اهداف نيز مشخص شده است. بر اساس تازه‌ترين آمارهاي اعلام شده در اين گزارش، ايران صرفا جايگاهي بالاتر از برخي کشورهاي آفريقايي دارد.

اين موضوع خصوصا در زمينه شاخص‌هايي چون توسعه تلفن‌همراه، توسعه اينترنت و قيمت خدمات آي‌سي‌تي به وضوح قابل‌ارزيابي است. هر چند نبايد سطح توسعه در کشور هفتاد ميليوني ايران را با برخي کشورهاي چند ميليوني همسايه مقايسه کنيم، اما حتي مقايسه شاخص‌هاي کشورمان با برخي کشورهاي هم‌عرض مثل ترکيه و مالزي نيز چندان نتيجه مطلوبي در بر ندارد. به نظر مي‌رسد فهم و باور علل رشد کند خدمات ICT در ايران مي‌تواند مبناي مناسبي براي جهش آينده باشد و در مقابل، رضايتمندي بدون پايه صرفا چشم بستن بر فاصله قابل‌ملاحظه ايران با متوسط‌هاي جهاني است.

سرمايه

«متمم دولت براي تامين بودجه واردات بنزين» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم محسن شمشيري است كه در آن مي‌خوانيد؛حذف هدفمندکردن يارانه ها از بودجه سال 88 توسط نمايندگان مجلس، بار ديگر فرصت افزايش قيمت حامل هاي انرژي و راهکار اساسي مقابله با معضلاتي چون ترافيک، آلودگي هوا، رشد 10 درصدي مصرف سوخت، کاهش ظرفيت صادرات نفت و .. را از بين برد.

نمايندگان مجلس نشان دادند در هر شرايطي چه قيمت نفت بالاي 100 دلار باشد و چه زير 40 دلار، همواره با افزايش قيمت حامل هاي انرژي و آثار تورمي حاصل از آن مخالفت مي کنند. هر چند برخي نگراني هاي نمايندگان مجلس درباره جهش تورمي سال 88 قابل تامل و مجاب کننده به نظر مي رسد.

به هر حال در شرايط فعلي که هدفمند کردن يارانه ها به بايگاني سپرده شد و حداقل در سال آينده به مرحله اجرا درنخواهد آمد، بهترين سياست براي نزديک سازي قيمت حامل هاي انرژي به بهاي واقعي همان است که برنامه چهارم پيش بيني کرده بود، يعني هر سال چند درصد بر قيمت حامل هاي انرژي افزوده شود و به طور تدريجي امکان واقعي کردن قيمت بنزين و گازوئيل و برق و ... ايجاد و معضلات پيش روي بازار انرژي کشور تا حد ممکن ساماندهي شود.

در وضعيت حاضر که واردات روزانه 20 تا 25 ميليون ليتر بنزين حداقل به سالي پنج تا شش ميليارد دلار بودجه نياز دارد، نيازمند اقدام فوري دولت و مجلس است و دولت اگرچه طبق قانون ساماندهي حمل ونقل اجازه دارد تا سالي 20 درصد به قيمت حامل هاي انرژي بيفزايد اما اين افزايش اندک پاسخگوي نياز واردات بنزين به بودجه چند ميليارد دلاري بنزين نيست.

در نتيجه بهتر است دولت بلافاصله متممي به مجلس ارائه دهد که حداقل تکليف تامين بودجه واردات بنزين را از طريق واقعي کردن قيمت ها روشن کند و نرخ بنزين و گازوئيل را تا جايي افزايش دهد که نياز وارداتي بنزين بدون يارانه دولتي تامين شود. در غير اين صورت دولت مجبور است از محل منابع داخلي شرکت نفت و فروش نفت خام و فرآورده، همچنان به تامين بودجه واردات بنزين ادامه دهد.
 
ارسال به دوستان
پلیس : مردم هنگام خرید خودشان رمز کارت را وارد کنند پیشنهاد یک استاد دانشگاه درباره حواشی ماجرای صدیقی و پسران: فهرست اموال 100 روحانی مشهور و آقازاده ها منتشر شود روسیه : تروریست‌ های کروکوس با اتباع اوکراینی در ارتباط بودند عکسی از چند جاعل امضا که درفضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است روزانه یک میلیارد وعده غذایی در جهان دور ریخته می‌شود بازداشت ۲ پیمانکار و تعدادی از کارمندان شهرداری بندر امام (ره) انتقاد صریح رهبر معظم انقلاب از تخریب پوشش گیاهی به بهانه درست کردن هتل و حوزه علمیه: زمین خوارها در مناطق خوب شهر با شیوه های مشخص، ثروت عمومی را تبدیل می کنند به ثروت شخصی/ مسؤولین باید "عُرضه" به خرج دهند و برخورد قاطع کنند تردد از کرج و آزادراه تهران -شمال به سمت مازندران ممنوع شد یونیسف : خوابیدن در نوار غزه، مانند دراز کشیدن در تابوت است توقف مهمترین پروژه برق آبی در حال توسعه پاکستان پس از ترور مهندسان چینی روسیه قطعنامه پیشنهادی آمریکا علیه کره شمالی را وتو کرد «صبح تبریز»؛ با یاد شهریار عدل محققان : تنها دو شب کم‌ خوابی می‌تواند باعث احساس پیری در شما شود بیتا فرّهی؛ مهشید به هامون پیوست... آنچه امروز در غزه در جریان است، درواقع تکرار حادثه کربلا است
وبگردی