چکیده: امروزه در اكثر سازمان های اطلاعاتی جهان، زنان نقش بسیاری در پیشبرد فعالیت های جاسوسی دارند.«گئورگی كاپوشین» جاسوس با سابقه كا. گ. ب كه در سال 1988 به غرب پناهنده شد طی مصاحبهای در لندن اعلام كرد «سازمان اطلاعاتی كا. گ. ب با برخورداری از حمایت و همكاری دویست هزار زن كارآئی نسبتاً موفقی در امر كسب اخبار و اطلاعات محرمانه در سراسر جهان دارد.» وی میگوید «جاسوسهها به دلیل انكه كمتر از جاسوسان در مظان اتهام قرار میگیرند. موفقتر از آنان هستند...
«... با كشتن من هیچ دردی دوا نمیشود... با مرگ من فعالیت سازمان سیا در كشور شما متوقف نمیشود و بلكه با وسعت بیشتری ادامه خواهد یافت... سازمان سیا نه تنها در كشور شما بلكه در همه جهان چه در ممالك كمونیستی و وابسته به اردوگاه شرق و چه در ممالك سرمایهداری وابسته به بلوك غرب فعالیت وسیعی دارد... اگر میخواهید از شر این سازمان راحت شوید باید ایالت ویرجینیای آمریكا كه حافظ مقر آن میباشد، را نابود كنید...»
عبارات فوق آخرین جملات از دفاعیات «باندا» جاسوسهای كه در سال 1952 از جانب سازمان سیا در كشاكش جنگ خونین دو كره به كشور كمونیستی كره شمالی فرستاده شده بود. وی كه مادرش نیز 10 سال پیش از آن به جرم جاسوسی به نفع آلمان نازی توسط فرانسویان دستگیر و اعدام شده بود، پس از این محاكمه در شهر پیونگ یانگ (پایتخت كره شمالی) به جوخه آتش سپرده شد.
«باندا» یكی از هزاران جاسوسهائی است كه در سازمان سیا و یا سایر سازمانهای اطلاعاتی كشورهای عمده جهان در خدمت اهداف جاسوسی قرار داشته و دارند. «باندا» دختری كه هنگام مرگ خود 35 سال داشت، از زمان اعدام مادرش به دست فرانسوی ها وارد فعالیتهای مخفی و زیر زمینی شد. اما دستگاههای اطلاعاتی غرب نه تنها وی را به سرعت شناسائی كردند بلكه توانستند او را با پول و تأمین رفاه زندگی، در استخدام خود درآورند. او به سرعت بعنوان یك جاسوسه زیرك و توانا در خدمت آمریكا درآمد.
وی به مدت 2 سال در داخل كره شمالی توانست اطلاعات سیاسی و اقتصادی و نظامی را از طرق مختلف جمع آوری كند و در اختیار آمریكا در جنگ كره قرار دهد. اما وی نه اولین زنی بود كه در خدمت هدفهای توسعهطلبانه جاسوسی قرار داشت و نه آخرین آن بلكه استفاده از زنان در امر جاسوسی پیشینهای طولانی دارد. پیشینة ای كه با تاریخ پیدایش پدیده جاسوسی ارتباطی تنگاتنگ دارد.
شناخت جاسوسی و شناسائی جاسوسها یا جاسوسهها از جمله مهمترین دستآوردها در فعالیتهای اطلاعاتی محسوب میشود. آشنائی با سازمانهای جاسوسی و پلیسی و مطالعه در تاریخچه و اهداف و عملكرد آنها و همچنین آشنائی با اسرار، شگردها و روشهای جاسوسی آنها برای هر كشور اهمیت ویژهای دارد. زیرا استقلال و ثبات سیاسی هر كشور به مقیاس وسیعی به میزان و كیفیت و كمیت فعالیت این سازمانها بستگی دارد. سازمانهائی كه به صورت دولتهای نامرئی در تمامی تحولات و حوادث و آشوب های سیاسی بزرگ و كوچك جهان دخالت دارند.
یك سازمان جاسوسی به همان اندازه كه میتواند در تحكیم موقعیت یك كشور و حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن ایفا نقش كند و عامل بقا و دوام آن در تمام زمینهها گردد به همان اندازه میتواند وسیله مناسبی برای نابود ساختن یك نظام سیاسی و سرنگون ساختن یك حكومت و از هم پاشیدن شیرازه یك كشور گردد.
طبعاً هر جاسوس یا جاسوسه و هر سازمان جاسوسی نهایت كوشش خود را برای حفظ اسرار درونی و جلوگیری از افشاء آن بكار میبندد و هر بار كه یكی از شیوهها و شگردهای جاسوسی آنها فاش شود فوراً رموز و فنون دیگری جایگزین آن خواهد شد. اصولاً كتمانكاری و پنهان نگاه داشتن اسرار هر سازمان جاسوسی یكی از مهمترین خواص وجودی آنهاست و لذا در هر مقطع زمانی بسیاری از حقائق پشت پرده و فاش نشده درباره هر یك از این سازمانها وجود خواهد داشت.
حوادث و رویدادهای بزرگ و كوچكی كه در سالهای قرن معاصر بوقوع پیوسته است تجربهای برای ارزیابی نقش تعیین كننده سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی بوده و دولتهای صاحب این سازمانها این تجربیات را همواره در جهت رفع نقائص امنیتی كشور خود و توسعه و تقویت دستگاههای اطلاعاتی خویش بكار بستهاند. هر حادثه سیاسی در جهان زمینه مساعدی برای بررسی نقاط ضعف و قوت سازمانهای جاسوسی است و در بستر حادثهها و رخدادهای گوناگون جهان است كه شگردها و فنون و رموز جاسوسی خلق میگردند و بكار گرفته میشوند. مطمئناً استفاده از زنان برای فعالیتهای جاسوسی، یكی از همین شگردها و فنون است. هر چند كه عمر زیادی از این ابتكار میگذرد.
سازمان جاسوسی انگلستان موسوم به «اینتلیجنس سرویس» كه بیش از 4 قرن از عمر آن میگذرد، نخستین سازمان جاسوسی است كه برای تسهیل در كشف اسرار سیاسی و یانظامی و یا صنعتی كشورها از وجود جاسوسههای انگلیسی استفاده كرده است.
سازمان مزبور زنانی را كه از چهره و اندام موزون و زیبائی برخوردارند به استخدام خود درآورده و آنان را به عنوان مسافرین عادی و با گذرنامهها و مدارك عادی روانه كشورها میكند این افراد معمولاً سعی میكنند در همسایگی و در نزدیكی مراكزی كه مأموریت جاسوسی در آن را دارند اقامت نمایند.
آنان با رفت و آمدهای زیاد و خودنمائی های تعمدی بتدریج به داخل مركز فوق راه مییابند و در نتیجه این رفت و آمدها و معاشرت ها رفته رفته به اسرار مورد نیاز خود دسترسی پیدا میكنند. گاهی برقراری اینگونه ارتباطات كه باید حاصل اطمینان متقابل باشد به ماهها و شاید سالها وقت احتیاج دارد و بهر حال تبحر و مهارت جاسوسه در كوتاه كردن طول این مدت نقش اساسی دارد.
یكی از این جاسوسههای انگلیسی دختری بود به نام «ژوتردبل» كه از 24 سالگی در سازمان جاسوسی انگلیس استخدام گردید و مورد آموزش ها و تعلیمات ویژه جاسوسی قرار گرفت. وی در سال 1915 و در شرایطی كه یكسال از جنگ جهانی اول می گذشت از سوی سازمان جاسوسی انگلیس عازم قاهره شد. نامبرده مأمور بود در داخل نهضتها و حركتهای اسلامی ضد استعماری در مصر نفوذ یابد. وی در این رابطه خدمات شایانی به انگلیسیها كرد. او همچنین با تن دادن به اعمال منافی عفت موفق شده بود حتی در سفارتخانههای خارجی در قاهره نیز نفوذ نماید و اطلاعات گرانبهائی را به مرور زمان كسب كند.
نامبرده سپس با مأموریتها و وظائف مشابهی به صحرای باختری آفریقا، عربستان سعودی سودان، هند، عراق، و اردن سفر كرد و اطلاعات محرمانه فراوانی از اوضاع سیاسی این كشورها را در اختیار «اینتلیجنس سرویس» قرار داد. وی در 1926 در حادثهای جان خود را از دست داد. او گاهی در این معاشرتها موفق میشد با مست كردن افرادی كه منبع اطلاعاتی مهمی به شمار میآمدند، در عالم مستی از آنان اطلاعات كسب كند.
سازمان جاسوسی شوروی سابق موسوم به «كا. گ. ب» نیز این شیوه جاسوسی و استفاده از دختران در امر كسب خبر را كه بخصوص از اوائل به قدرت رسیدن برژنف در 1964 میلادی در شوروی معمول گردید، از انگلیسیها فرا گرفته است.
تقلید روسها از انگلیسیها در امر استفاده از زنان زیبا برای اقدامات جاسوسی در پی حادثهای اتخاذ شد كه در 1961 در لندن بر سر یك جاسوس روسی اتفاق افتاد. در این سال جرائد انگلیسی از فعالیتهای جاسوسی «كا. گ. ب» در لندن از زبان یكی از جاسوسان دیپلمات نمای شوروی به نام «ایوانف» پرده برداشتند. ایوانف جوان بخاطر علاقه به یك دختر انگلیسی به او پیشنهاد ازدواج كرده بود و دختر انگلیسی كه «كریستین كیلر» نام داشت و خود یكی از جاسوسههای «اینتلیجنس سرویس» بود این پیشنهاد را ظاهراً به دلیل دوگانگی ملیت، رد كرد ولی صرفاً برای كسب اطلاعات از تشكیلات جاسوسی روسها ارتباط خود را با ایوانف حفظ كرد.
او پیشنهاد ایوانف را بگونهای پاسخ داد كه نامبرده مطمئن گردد وی شدیداً به او علاقمند است و فقط مسأله ملیت مانع ازدواج رسمی آنان است و این مسأله هیچگاه مانع ارتباط دائمی آنان نخواهد شد. بدین ترتیب تماس مستمر«كریستن كیلر» و «ایوانف» با یكدیگر ادامه یافت تا اینكه در تاریخ هشتم ژوئیه 1961 ایوانف ناگهان مشاهده كرد كه جرائد انگلیس وی را بعنوان جاسوس معرفی كرده و تمامی اقدامات و فعالیتهائی را كه وی بخاطر ابراز صداقت خود و در نتیجه اعتماد به «كریستین كیلر» نزد او مطرح ساخته بود، به شكلی مدون انتشار دادهاند.
در پی این واقعه ایوانف بعنوان جاسوس از كشور اخراج شد و بعداً روسها فهمیدند كه سازمان جاسوسی انگلیس پس از شناسائی دقیق ایوانف تعمداً یكی از دختران مأمور خود را بر سر راه او قرار داده تا به تدریج نظرش را جلب كند و با وی ارتباط برقرار كند و از هویت او مطلع گردد. جالب است كه گفته شود این واقعه كه نمایانگر موفقیت سازمان جاسوسی «اینتلیجنس سرویس» بوده است بعدها به صورت یك فیلم سینمائی ساخته شد و در سینماهای لندن به نمایش درآمد.
این حادثه موجب شد كه روسها از وجود زنان در امر پیشبرد فعالیتهای جاسوسی خود استفاده كنند. چند سال پس از ماجرای رسوائی «ایوانف» سازمان جاسوسی «كا.گ.ب» در سال 1964 توانست با استفاده از یك جاسوسه روسی از مهمترین اسناد دیپلماتیك سفارت سوئد در مسكو رونوشت برداری كند بدون آنكه هیچ یك از كارمندان و مقامات سفارتخانه متوجه موضوع شوند. قضیه به این شكل بود كه از مدتها قبل یك زن فاحشه روسیه كه برای «كا. گ. ب» كار میكرد با مأمور نگهبان درب ورودی سفارت به تدریج رابطه برقرار كرده بود و روزی كه قرار بود مأموران «كا. گ. ب» برای رونوشت برداری از اسناد محرمانه داخل سفارت عازم محل شوند كلیه كاركنان سفارت به یك جشن میهمانی دعوت شده بودند به همین خاطر زن فاحشه برای مدت كمتر از یك ساعت با نگهبان سفارتخانه در نقطه نامعلومی قرار ملاقات گذاشته و موضوع را مخفیانه به مأموران عملیاتی اداره كل دوم «كا. گ. ب» اطلاع داده بود.
در طول این یكساعت نگهبانی از درب ورودی سفارت به سگهای بزرگ و درنده و تربیت شده كه متعلق به سفارتخانه بود سپرده شد. مأموران كا. گ. ب كه به این ترتیب در لحظه عملیات تنها با مقاومت سگها مواجه بودند، با كمال آرامی و خونسردی به آنها نزدیك شده و گوشت زیادی را كه از قبل به همین خاطر تهیه كرده بودند به سگها دادند و آنها را به تدریج رام كردند. سپس 12 مأمور (در حالیكه چند تن دیگر از مأمورین مشغول سرگرم كردن سگها بودند) وارد سفارتخانه شدند و در ظرف كمتر از یك ربع ساعت اقداماتی را كه باید انجام دهند با موفقیت به پایان رساندند.
روسها تا قبل از فروپاشی شوروی كه سازمان جاسوسی كا. گ. ب، برقرار بود، اعتقاد داشتند كه هر زن باهوش را میتوان با آموزشهای لازم ولو در مدت طولانی به یك جاسوسه درجه یك بدل ساخت تا در خارج از كشور به مأموریت بپردازد. بر این اعتقاد جاسوسهها باید به زبان و اوضاع كشور مورد نظر چنان آشنا شوند كه نتوان آنان را از مردم اصلی آن كشور بازشناخت. جاسوسهها درسهای ویژه جاسوسی را در آموزشگاههای متعدد و در نقاط مختلف شوروی میآموختند معروفترین آموزشگاههای جاسوسی برای تربیت مأمورین ویژه زن جهت خدمت در كشورهای انگلیسی زبان در شهری به نام «گاژینا» قرار داشت.
جاسوسهها در جریان آموزش به لهجههای محلی مردم كشورهای خارجی آشنا میشدند، به طوری كه بتوانند مانند همه مردم این كشورها سخن بگویند و معاشرت نمایند. آنها همواره از نظر شكل و لباس ظاهری از مردم معمولی آن كشورها تقلید میكردند و رفتار محلی مردم را در پیش میگرفتند و عادت خود میساختند و مانند آنها زندگی میكردند در اتحاد جماهیر شوروی 8 مدرسه جاسوسی و 4 اردوگاه «كا. گ. ب» وجود داشت كه از مرز مغولستان تا كرانه دریای بالتیك و دریای سیاه پراكنده بود. در این مراكز، جاسوسان و جاسوسهها انواع روشهای جاسوسی را برای خدمت در حوزههای مأموریت خود فرا میگرفتند.
استفاده از وجود زنان در امر فعالیتهای جاسوسی كه بخصوص از نیمه دوم قرن بیستم میلادی رایج شد، اكنون در تمامی سازمانهای جاسوسی كاربرد مؤثر دارد. با این تفاوت كه بعضی از جاسوسان مانند «باندا» در سنین جوانی، جان خود را در این راه از دست دادند و بعضی دیگر مانند «گلدامایر» صهیونیست، عالیترین مدارج ترقی را نیز طی كردند. گلدامایر كه از سال 1969 تا 1974 به مدت 5 سال نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود، در سنین جوانی یكی از جاسوسههای یهودی بود كه برای تشكیلات مخفی گروههای تروریستی یهودی در فلسطین جاسوسی میكرد.
در سالهای قبل از تأسیس دولت اسرائیل، گروههای مخفی یهودی جاسوسانی را به چند كشور عربی خاورمیانه فرستاده بودند تابتوانند ارزیابی صحیحی از واكنش این دولتها، پس از اعلام رسمی حكومت اسرائیل در 1948 داشته باشند. گلدامایر كه در آن زمان یك زن جوان یهودی بود در پوشش یكی از همین جاسوسان و بعنوان توریست راهی اردن شد و در مجاورت خانه چند تن از نظامیان اردنی اقامت گزید. وی به تدریج توانست بعنوان یك زن اروپائی (گلدامایر لهستانیالاصل بود) نظر چند تن از افسران اردنی را به خود جلب كند و طرح دوستی با آنان بریزد.
گلدامایر با تن دادن به فحشا توانسته بود در داخل نظامیان رژیم اردن نفوذ نماید و از اسرار آنان رفته رفته مطلع گردد. وی چند روز قبل از اعلام تأسیس اسرائیل توسط بنگوریون، وارد فلسطین اشغالی شد و تصمیم ارتش اردن را برای جنگ با اسرائیلی ها در حد یك «احتمال قوی» به مقامات صهیونیستی اطلاع داد.
وی سپس اطلاعات محدودی را كه توانسته بود از نیروهای نظامی اردن و مراكز و مقر آنان جمعآوری كند در اختیار صهیونیست ها قرار داد. گزارش های دقیقتری نیز سایر جاسوسان رژیم صهیونیستی از پایتختهای مصر و لبنان و سوریه آورده بودند و دولت بنگوریون نیز با استفاده از این اطلاعات توانسته بود به سرعت گروههای تروریستی خود را در یك سازمان منسجم نظامی بسیج كند و با برخورداری از حمایت تسلیحاتی آمریكا به تقویت بنیه نظامی خود بپردازد. نتیجه این تلاشها و اقدامات، پیروزی سریع صهیونیستها بر ارتشهای عربی در جنگ 1948 بود.
امروزه در اكثر سازمانهای اطلاعاتی جهان، زنان نقش بسیاری در پیشبرد فعالیتهای جاسوسی دارند.«گئورگی كاپوشین» جاسوس با سابقه كا. گ. ب كه در سال 1988 به غرب پناهنده شد طی مصاحبهای در لندن اعلام كرد «سازمان اطلاعاتی كا. گ. ب با برخورداری از حمایت و همكاری دویست هزار زن كارآئی نسبتاً موفقی در امر كسب اخبار و اطلاعات محرمانه در سراسر جهان دارد.» وی میگوید «جاسوسهها به دلیل انكه كمتر از جاسوسان در مظان اتهام قرار میگیرند. موفقتر از آنان هستند و كا. گ. ب این توفیق را عملاً طی دو دهه اخیر در فعالیتهای جاسوسی روزمره خود احساس كرده است.»
«دیوید برن» نویسنده آمریكایی كتاب «اسرار شیطانی» مینویسد: «سازمان اطلاعاتی سیا طی دهه 1980 بر حجم فعالیتهای جاسوسی خود به نحو بیسابقهای افزود و مأموران خود را كه نیمی از آنان زنان جاسوس هستند، به اكثر كشورهای در حال توسعه و یا اصطلاحاً جهان سوم گسیل داشت تا راههای اعمال نفوذ و رسوخ در ساختار سیاسی و اقتصادی این كشورها را مورد بررسی قرار دهند.» وی در كتاب خود آمار دقیقی راجع به تعداد جاسوسههائی كه در اختیار سازمان سیا هستند ارائه نمیكند ولی تصریح میدارد كه زنانی كه در خدمت سازمان مزبور هستند غالباً در كشورهای جهان سوم بومی هستند و از مدیر كل فلان اداره تا مستخدم راهآهن فلان شهر را شامل میشوند.
معالوصف این قاعده مطلق نیست و همانگونه كه اشاره شد، زنان غیر بومی هم در كار اطلاعاتی موفق هستند كه مورد «آلنا» یكی از آنهاست.
«آلنا» دختر سفید روی آمریكائی با خوزه همسر نیكاراگوئیالاصلش، در یكی از روزهای گرم ژوئیه 1980 برای گذراندن تعطیلات تابستانی خود عازم میامی آمریكا بودند. خوزه از فعالین سیاسی در جنبش ضد آمریكائی ساندینیست ها در نیكاراگوئه بود و آلنا دانشجوی فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه پنسیلوانیای آمریكا بود كه از 2 سال پیش به گفته خودش برای تفریح و سیاحت به نیكاراگوئه رفته بود. آنها یكسال بود با یكدیگر ازدواج كرده بودند. این اولین بار بود كه خوزه وارد خاك آمریكا میشد.آنها همچنین اولین مسافرت خارجی خود را پس از ازدواج آغاز كرده بودند. پس از رسیدن به مقصد و ورود این زوج به ترمینال، در یك لحظه كه خوزه چشم به ریل مخصوص حركت بار تخلیه شده از هواپیما چشم دوخته بود، ناگهان آلنا ناپدید شد. هر چه خوزه به دنبال همسر خود گشت، او را نیافت. بار خود را از ریل برداشت و به گوشه ترمینال انتقال داد. او ساعتی بعد و هنگامی كه قصد داشت به دفتر پلیس فرودگاه میامی برای یاری خواستن مراجعه كند ناگهان توسط دو مأمور پلیس فدرال آمریكا F.B.I بازداشت شد.
خوزه از علت بازداشت خود خبر نداشت اما در مدت یكماه قرنطینه به وی گفته شد كه آلنا همسر وی نیست بلكه جاسوسهای است كه صرفاً برای فراهم آوردن زمینههای انتقال او به آمریكا و محاكمه وی در داخل آمریكا، با وی ازدواج مصلحتی انجام داده است!
خوزه یكماه بعد از زندان آزاد شد و بیدرنگ با هواپیما از آمریكا اخراج (خارج) گردید. او دیگر همسر مورد علاقه خود را نیافت ولی منابع پلیس امنیتی نیكاراگوئه نیز به خوزه متذكر شدند كه وی در دام شبكه جاسوسی اف بی آی آمریكا افتاده است.
«آلنا كریستوفر» كه از لحظه ورود به دانشگاه پنسیلوانیا جذب سازمان جاسوسی F.B.I آمریكا شده بود به زودی توانست از چهرههای مطمئن و مورد اعتماد این سازمان گردد. او توسط این سازمان به فعالیت در بخش معاونت آمریكای مركزی در سازمان F.B.I مشغول شد و به عنوان جاسوسه این سازمان عازم نیكاراگوئه گردید. آمریكای مركزی در حقیقت حوزه مأموریت آلنا شده بود و ازدواج مصلحتی وی با «خوزه پاستورا» كه یكی از سیاسیون جبهه حاكم ساندنیستی محسوب میشد، صرفاً با هدف فریفتن وی و بردن او به آمریكا و تحویل وی به پلیس فلوریدا برای تخلیه اطلاعاتی نامبرده صورت گرفت.
آلنا بعداً و در ژوئیه 1984 برای انجام مأموریت مشابهی عازم مكزیك شد ولی دیگر خبری از وی انتشار نیافت.
سازمانهای جاسوسی جهان معمولاً از انواع جاسوسههای چیره دست برخوردار هستند. جاسوسههائی كه زندگی و هستیشان وقف مصالح سیاسی سازمان جاسوسی مورد نظر میگردد. در این میان وظیفه بعضی جاسوسهها در فریفتن متهم و انتقال وی به نقطه مورد نظر (مانند اقدام آلنا) خلاصه میشود و بعضی دیگر از جاسوسهها، خود جاسوسه در نتیجه برقراری ارتباط با متهم موفق به كسب اطلاعات لازم خواهد شد. اما آنچه كه در این میان اصلاً در محاسبات اهمیتی ندارد، پیشامدهائی مانند ازدواج جاسوسه با متهم و حتی بچهدار شدن از وی و تغییر مسیر زندگی جاسوسه تا مرحله تحقق اهداف نهائی جاسوسی است.
در 1973 یك جاسوسه 28 ساله انگلیسی به نام «كری» برای فراهم آوردن زمینههای انتقال یك عضو ارتش جمهوریخواه ایرلند شمالی (ارتشی كه سالهاست مشغول جنگ با نیروهای اشغالگر انگلیسی در ایرلند شمالی است) به لندن، با وی ازدواج كرده و از او صاحب یك فرزند نیز شده بود. اما همه چیز پس از انتقال این خانواده به لندن در 1975 خاتمه یافت. «كری» به سراغ كار خود رفت، «جان اسپینس» عضو مؤثر ارتش جمهوریخواه ایرلند روانه زندان مركزی لندن شد و بچه آنها به مركز نگاهداری از كودكان بیسرپرست تحویل داده شد.
«ویلیام كیسی» كه از آغاز سال 1981 همزمان با ورود رونالد ریگان به كاخ سفید عهددار ریاست سازمان جاسوسی آمریكا موسوم به «C.I.A» بوده است در كتاب خاطرات خود غیرمستقیم به حضور فعال جاسوسهها در شعبات این سازمان اشاره میكند. وی مینویسد:
«... یك كارمند موفق برای سازمان من كسی است كه در نهایت شهامت از زندگی خود بگذرد و از سرنوشت آینده خود نهراسد. كارمند موفق كسی است كه حتی در شرایط پیشبینی قتل خویش، دست از كار و مأموریت خود نكشد. این شهامت، مرد و زن نمیشناسد، البته از هر دو اینها در سازمان خود داریم و شاهد فعالیت مؤثر آنها در همه حوزههای كاری خود هستیم اما هیچ سازمان امنیتی حتی در شرائط برخورداری از حداكثر نیروی انسانی نمیتواند خود را بی نیاز از نیروی جدید بداند. ولی نیرو بایدگستاخ،بیپروا، با شهامت و شجاع باشد و مصالح خود و زندگی خود را فرع بر مصالح سازمانی بداند كه وی در خدمت آن است...»
«استانفیلدترنر» رئیس اسبق سازمان سیا یعنی كسی كه قبل از ویلیام كیسی از 1976 تا 1981 عهدهدار ریاست این سازمان بوده است نیز در خاطرات خود به بعد دیگری از فعالیت جاسوسههای آمریكائی در اقصی نقاط جهان پرداخته است . وی نیز بطور ضمنی به موفقیت جاسوسههای سازمان خود اقرار میكند. «ترنر» مینویسد:
«... با این حال هنوز بر من روشن نیست كه مأموران مرد در سازمان من موفقتر بودهاند یا مأموران زن. من به همه آنهائی كه گفتهاند مرد به مراتب شجاعتر، جنگجوتر و از نظر فیزیكی قویتر از زن برای پیشبرد كار امنیتی هستند گفتهام كه همه این حرفها را قبول دارم ولی در ظرافت و قوه فریبندگی زن جاذبهای است كه هرگز در مردان نیست و دنیای ما هم دنیائی است كه اسیر این جاذبههاست. در چنین دنیائی یك زن مأمور، اگر كاردان باشد، بسیار موفقتر از مرد است. حال چه بومی و چه غیر بومی باشد. تفاوتی نمیكنند...»
ترنر خود در طول 5 سال ریاست خود بر سازمان سیا توجه خاصی به استفاده از زنان در مأموریتهای جاسوسی داشت. او حتی دو تن از معاونین خود را كه در مناصب حساس سازمان مشغول به كار بودند،از زنان انتخاب كرده بود و در ازاء دریافت هرگزارشی راجع به یك موفقیت جاسوسی توسط زنان پاداشهای قابل توجهی به آنان میداد. ترنر حتی در استخدام جاسوسان بومی در كشورهای دیگر اولویت را به زنان میداد. اگر چه ویلیام كیسی به اندازه ترنر معتقد به توانائی جاسوسی در زنان نبود اما هیچ یك از مناصب حساس و مهمی كه زنان در دوران ریاست ترنر در سازمان سیا و شعب مختلف آن بدست آورده بودند، در دوران كیسی و حتی پس از وی از آنان گرفته نشد. با این حال جالب است گفته شود كه حتی بازنشستگان سرویسهای امنیتی آمریكا و حتی آنهائی كه از دنیای سیاست كنارهگیری كردهاند به شدت از افشاء اسرار جاسوسی زنان در C.I.A خودداری میكنند.
سیاستمداران آمریكائی از جمله رؤسای سازمان جاسوسی این كشور به رسم یك عادت قدیمی، پس از كنارهگیری از سیاست و قدرت، به خاطرهنویسی مشغول میشوند و همه آن چیزهائی را كه در خلال انجام وظائف خود در مسئولیتهای بالای حكومتی بخاطر حفظ امنیت ملی كشور خود بر زبان نمیآوردند، در آثار خود افشا میكنند. رسوائیها، رشوهخواریها، مفاسد اداری و مالی، دروغها، وعدههای توخالی، ولخرجیها و ... عموماً از پدیدههائی است كه پس از خاتمه كار یك سیاستمدار یا مقام مسئول حكومتی، فاش میشود.
روسای سازمانهای جاسوسی آمریكا نیز در هنگام كنارهگیری از سیاست در كتابهای خاطرات خود به افشاء مسائل پنهانی و «سِكرت» سازمان خود در دوران تصدی خویش میپردازند. میزان بودجههای تخصیصی، ترورها، دست داشتن مستقیم و غیر مستقیم سازمان جاسوسی در بحرانها و ... از جمله موارد این افشاگریهاست. با این حال هیچ یك از رؤسای C.I.A یا F.B.I در افشاگریهای خود به تعداد جاسوسان و یا جاسوسهها اشاره نكردهاند. این در حالی است كه حتی عملكرد جاسوسهها یا جاسوسان نیز منتشر میشود. به این دلیل نه فقط در سازمانهای جاسوسی آمریكا بلكه در سایر سازمانهای جاسوسی و پلیسی كشورهای عمده جهان، هیچگاه به تعداد مأموران جاسوس یا جاسوسه، اشاره نشده است.
بعد از فروپاشی شوروی دولت روسیه كه وارث حكومت در هم ریخته شوروی سابق و مالك جدید كرملین شده بود، بدلیل آنكه قصد داشت از تمامی تجارت سازمان جاسوسی شوروی سابق یعنی K.G.B به سود سیاستهای دراز مدت خود بهرهبرداری كند، به شدت از چاپ و نشر كتبی كه در افشا و ماهیت این سازمان تدوین میشد جلوگیری بعمل آورد.
«الكساندر آلكسویچ میاگف» یكی از افسران ارتش سرخ مأمور خدمت در آلمان شرقی و از اعضای مؤثر سازمان پلیس مخفی K.G.B بود. وی كه در 1974 به آلمان غربی پناهنده شده بود، تعداد زنان جاسوس در K.G.B را متجاوز از 10 هزار نفر ذكر كرده بود. اما هیچ راهی برای اثبات صحت و سقم نظرات وی و امثال وی كه به صرف حرفه خود سخن را بر زبان میآورند وجود نداشت.
در خلال 10 سال جنگ ویتنام كه از 1964 آغاز شد و تا 1974 ادامه یافت، دولت ویتنام شمالی، جاسوسههای فراوانی را كه در خدمت C.I.A بودند در داخل كشور دستگیر كرد . یك سوم از كل كسانی كه با اتهام جاسوسی در ویتنام شمالی بازداشت میشدند زن بودند و اكثر آنها بومی یعنی ویتنامی بودند. بعد از ویتنام كشور كره شمالی، بیشترین تعداد جاسوسههائی را كه در خدمت اهداف اطلاعاتی و امنیتی C.I.A بودند، دستگیر و البته اكثر آنها را نیز به مجازاتهای سخت از جمله اعدام محكوم ساخته است.
جاسوسهها نیز همچون جاسوسان مختص كشورهای خاصی نیستند. چنین نیست كه C.I.A آنان را فرضاً برای كشورهائی كه صاحب دولتهای ضدآمریكائی هستند تربیت و اعزام كند. بلكه حتی كشورهای «دوست» آمریكا نیز ناخودآگاه در درون خود تعداد زیادی از اینگونه عناصر مرد و زن را در اختیار دارند. منشی و یكی از وزیران مورد اعتماد «ویلی برانت» صدراعظم پیشین آلمان غربی، از جاسوسان با سابقه شوروی بودند و وی طی 5 سال صدارت خود از این جاسوسی خبر نداشت (كشف این جاسوسی موجب شد ویلی برانت در 1974از مقام خود استعفا دهد.)
بر عكس كشورهای غربی كه معمولاً جاسوسههای خود را برای مأموریتهای آرام و بدون خشونت پرورش میدهند، صهیونیستها از جاسوسههای خود حتی در مأموریتهای خشونت بار استفاده میكنند. «اسحق هوفی» رئیس اسبق سازمان جاسوسی موساد میگوید: «زنان به مراتب كمتر از مردان موجب سوء ظن میشوند و این امر، راندمان كار آنان را بالا میبرد.»
به دنبال قتل 12 ورزشكار اسرائیلی در جریان المپیك 1972 مونیخ، دولت اسرائیل رشته قتلهای فراوانی را در فلسطین و لبنان علیه فلسطینیان به راه انداخت. ولی اكثر این ترورها علیه افرادی به اجرا گذارده شد كه بر خلاف تصور دولت اسرائیلی نقشی در كشتار ورزشكاران اسرائیلی نداشتند.
سرپرست گروهی كه در مونیخ 12 ورزشكار اسرائیلی را به قتل رساند، شخصی به نام «ابوحسن سلامه» بود. وی صاحب 2 پاسپورت ایتالیائی، 3 پاسپورت لبنانی و یك پاسپورت فرانسوی بود. نامبرده در تاریخ 3 ژانویه 1979 یعنی 7 سال پس از حادثه مونیخ در یكی از خیابانهای بیروت همراه با چهار محافظش به هنگام خروج از خانه در جریان انفجار بمبی كه در یك اتومبیل در مقابل خانه وی كار گذاشته شده بود به قتل رسید.
تا 2 سال بعد كوچكترین ردپائی از عاملان بمبگذاری به دست نیامد ولی بعدها معلوم شد كه عامل این جنایت یك زن جاسوسه یهودی و آلمانیالاصل بوده كه همراه با 2 عضو دیگر موساد در پوشش بازرگان و آشپز در آپارتمان مقابل خانه «ابوحسن» اقامت كرده و رفت و آمدهای او را زیر نظر داشتند و پس از حادثه نیز موفق شده بودند از طریق دریا با یك قایق موتوری به اسرائیل بگریزند.
از سال 1972 كه حادثه المپیك مونیخ اتفاق افتاد فعالیتهای تروریستی سازمان جاسوسی موساد به مقیاس وسیعی گسترده و خونین شد. از آن تاریخ تا سال 1982 تنها 30 تن از رهبران و فرماندهان فلسطینی در داخل لبنان (عمدتاً در بیروت) و یا در كشورهای خارجی نظیر قبرس، ایتالیا و پرتغال و اغلب توسط زنان مسلح ترور شده و به قتل رسیدهاند بسیاری از ترورها نیز اشتباهی صورت گرفته و بسیاری نیز به صورت دستهجمعی و به شكل قتل عام انجام گرفته است.
مأمورین موساد در سال 1973 در نروژ یك گارسن مراكشی را كه شبیه «ابوحسن سلامه» رهبر عملیات المپیك مونیخ بود در برابر چشمان حیرتزده همسرش با 11 گلوله به قتل رساندند و متواری شدند. پلیس نروژ بلافاصله تحقیقات وسیعی را در این رابطه انجام داد و موفق شد 5 نفر از مأمورین را كه دو نفرشان زن بودند دستگیر و هر یك را به 5 سال زندان محكوم نمایند. طراحان این ترور 16 تن و همگی عضو سازمان جاسوسی موساد بودند. بقیه متهمان با پاسپورتهای جعلی خود موفق به فرار شدند. دولت نروژ نیز تا چند روز حملات تبلیغاتی شدیدی را بر علیه رژیم صهیونیستی به راه انداخت.
منبع : سايت اسناد انقلاب اسلامي
mamnon.besyar matalebe aly bod.age mishe hamishe az in mataleb bezarid