رضا کدخدازاده؛ عصر ایران - کسانی که متون کهن ایرانی را خواندهاند به خوبی با موضوع طبیعی بودن حوادث و وقایع طبیعی در ایران آشنایی دارند. وقایعی مانند سیل و زلزله و خشکسالی در اغلب دوران تاریخی ایران نقش پررنگی داشته است.
پس به حق باید اسم اینها را در ایران، حوادث طبیعی بگذاریم و نه حوادث غیرمترقبه یا غیرقابل پیشبینی و حتی بلایای طبیعی! آنچه اما بلا است و طبیعی نیست، این است که نیاکان ما در برخورد با این حوادث، به خوبی نحوه کنترل آن را بلد بودند، ولی ما امروزه در دوران موسوم به مدرنیته از آن ناتوانیم.
اینکه نیاکان ما در کشوری که همواره در منطقه خشک و نیمه خشک جهان قرار داشته، اما در تمام اعصار، آثار قابل توجهی از پویایی کشاورزی، باغبانی و دامپروی -که از مولفههای اساسی تمدنها و یکجانشینی است- به چشم میخورد، یعنی ایرانیان در گذشته به خوبی توانسته بودند خشکسالی را کنترل کنند و فیالمثل نیازی به حمله به مناطق پرآب یا وارد کردن آب از خارج از مرزهای خود نداشتند.
یا وقتی میبینیم که آبراهههایی که ایرانیان خردمند در بیش از دو هزار و اندی سال پیش در تخت جمشید ساختهاند، همچنان نیز میتوانند سیل مهیب اخیر را کنترل کنند، اما جادهای که ما در دوران مدرن ساختهایم از عهده کنترل آب جاری برنمیآید، میتوان فهمید که یک جای کارمان میلنگد و بهتر است حالا که به شکل بیسابقهای اغلب بخشهای ایران درگیر یک واقعه طبیعی شده و اندیشیدن در مورد آن را به امری فراگیر تبدیل کرده، طرحی نو دراندازیم.
این طرح نو چه چیز میتواند باشد؟! پاسخ نگاه به تجربیات بومی ایران زمین در کنار بهرهمندی از تجربیات جهانی و مدرن است.
متاسفانه در ایران اینگونه جا افتاده که تا سخن از لزوم بهره بردن از تجربیات بومی میشود، راوی این سخن به گذشتهگرایی، دگماندیشی و ضدیت با مدرنیسم متهم میشود!
در پاسخ به این اتهام باید گفت پیشرفتهترین و مدرنترین کشورهای جهان نیز در حل مسائل مختلف خود، ضمن استفاده از تجربیات جهانی مدرنیسم، از تجربیات بومی خود نیز به جد بهره میبرند.
چنانچه مثلاً در ژاپن، محققان این کشور ساختمانهایی را بر اساس معماری سنتی و به شکل گنبدیشکل طراحی و ساختهاند که بیشترین میزان مقاومت در برابر زلزله را دارند.
البته در اینجا توجه به الگوی سنتی از طراحی تا اجرا، با استفاده از ابزارهای مدرن انجام گرفته است نه آنکه صفر تا صد آن به شکل سنتی انجام شده باشد؛ به زبان سادهتر یعنی: تلفیق سنت و مدرنیسم. ما نیز میتوانیم ضمن بهره بردن از ابزار مدرن و تجربیات جهانی، به محتوای بومی خود در حل مسائل کشور -خاصه حوادث طبیعی- نگاه ویژهای داشته باشیم.
بسیاری از کارشناسان محیط زیست معتقدند یکی از دلایل اصلی جاری شدن سیل بیسابقه اخیر در ایران، پُر بودن رودها و رودخانههای کشور از رسوبات بوده است؛ امری که به طور مشخص در مورد سیل در شهر «آققلا» در استان گلستان صدق میکند و کارشناسان معتقدند عدم لایروبی رودهای گرگان، اترک و قرهسو از دلایل اصلی حادثه تلخ نوروز امسال در این استان بوده است.
اگر صرفاً بخواهیم بر اساس تجربیات مدرن به حل این موضوع بیندیشیم باید گفت که راهکار این است که دولت، دستگاههای مدرن لایروبی از خارج وارد کند و با استخدام کارمند و افزودن ادارات جدیدی به دستگاه و دیوانِ عریض و طویل خود، این کار را خودش به تنهایی انجام دهد. این کار البته شاید خیلی هم بد نباشد؛ اما نگاهی به دولت و محدودیتهای موجود نشان میدهد، انجام چنین پروژهای با مشکلات و موانع زیادی همراه است.
حال این پرسش مطرح میشود که در صورت استفاده از تجربه بومی ایران و تلفیق آن با مدرنیسم چه نتیجهای پیش روی ما قرار میگیرد؟! پاسخ این سوال را نگارنده در سفری که اخیراً به استان به غایت دوستداشتنی سیستان و بلوچستان داشته، یافته است که حاصل آشنا شدن با یک رسم بومی و اصیل در این دیار -که میتواند در پیشگیری از سیلابهای مهیب کارگشا باشد- بوده است.
در استان سیستان و بلوچستان مراسم به نام «اَشَر» وجود دارد که با وجود اینکه این مراسم در فهرست ملی نیز به ثبت رسیده است، اما کمتر کسی از آن آشنایی دارد و شوربختانه کمتر رسانهای هم تاکنون به آن پرداخته است.
در آئین اشر، مردم خودشان لایروبی و پاکسازی رود هیرمند را -که اصلیترین منبع تامین آب شیرین این خطه است- طی مراسمی خاص انجام میدهند که مشاهده این مراسم در نوع خود یک جاذبه گردشگری نیز میتواند باشد.
این کار گروهی جالب علاوه بر اینکه یک کار بزرگ محیط زیستی است، نمایانگر بالاترین میزان از وحدت و همبستگی و مشارکت مردم زابلی و بلوچ استان است که سالیان دراز با همدلی تمام در کنار یکدیگر زندگی کرده و در تمامی مشکلات مشترک، همراه و همپای یکدیگر بودهاند.
سیستان و بلوچستان از گذشتههای دور با بادهای طاقتفرسای موسوم به «بادهای 120 روزه» دست و پنجه نرم کرده که رودها و نهرهای آن به ویژه رود هیرمند را گلآلود میکند. اما نیاکان ما در این مرز و بوم به جای رها کردن آن به حال خودش، سعی کردند راه همزیستی با این طبیعت سخت را با سختکوشی خود بیایند.
به همین خاطر کشاورزان این دیار، همه ساله به مدت سه ماه متمادی پس از برداشت گندم در خرداد ماه تا ابتدای سال زراعی بعد در مهر ماه این رسم را با انجام آئینهای خاصی مانند شعرخوانی و رقص محلی به جای میآورند.
البته متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل خشکسالیهای شدید، این سنت جالب توجه نیز مانند کشاورزی از رونق افتاده است. با این حال، اشر همچنان فرصتی برای همبستگی و اتحاد میان مردم این منطقه و حتی اشتغالزایی موقت برای جوانان است.
اگر هم توسط دولت و سازمانهای مردم نهاد به ویژه در زمینه محیط زیست و گردشگری مورد توجه قرار گیرد، میتواند سبب درآمدزایی با استفاده از صنعت توریسم نیز گردد.
حالا که بسیاری از کارشناسان بر لزوم لایروبی رودها و رودخانههای کشور از رسوبات برای جلوگیری از جاری شدن سیلاب تاکید میکنند چرا این سنت بومی خودمان را سراسری نکنیم؟! قطعاً دولت با استفاده از ظرفیت نهادهای مدنی میتواند این مراسم را در مناطق مختلف ایران نیز ترویج دهد.
شاید بپرسید چه انگیزهای برای مثلاً مردم استان گلستان وجود دارد که حاضر به انجام چنین کار یدی و سختی شوند؟! پاسخ ساده است: با اعطای تسهیلات مرتبط با کشاورزی به آنها. مثلاً در آئین اشر، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻧﺴﺒﺖ کاری که انجام میدهد ﺳﻬمی دارد که بر این اساس، ﻫﺮ ﺳﻬﻢ ﺁﺏ ﻳﻚ «ﻣِﻲ» و معادل ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ کار است. همچنین ﻛﺴﺎﻧﻲ هم ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ، ﻛﺎﺭﮔﺮ ﻣﻲﻓﺮﺳﺘﻨﺪ و این یعنی اشتغالزایی برای سایر افرادی که زمین ندارند.
دولت میتواند مثلاً به جای اینکه خودش متولی انجام این کار شود -که بخش اعظم هزینه را صرف هزینههای دیوانی خود کند- بخشی از آن را به صورت معافیت مالیاتی به کشاورزان در ازای انجام لایروبی اختصاص دهد.
برای هدر نرفتن منابع مالی در سیستم اداری دولت، میتوان بودجه تخصیصیافته را در اختیار تعاونیهای محلی قرار داد و نهادهای دولتی نیز صرفاً نقش نظارتی را ایفا نمایند.
البته در برخی از مناطق کشور قطعاً انجام لایروبی به سبک و سیاق آئین اشر در سیتان و بلوچستان امکانپذیر نیست و این وظیفه به ویژه در زمینه وارد کردن تجهیزات پیشرفته لایروبی همچنان بر گردن دولت باقی خواهد ماند.
در کنار این اقدامات دولت، نهادهای مدنی و سازمانهای مردمنهاد نیز میتوانند با همراه کردن مراسم بومی-محلی و ملی با این آئین، از طریق جذب گردشگر و کسب درآمد، بخشی از زمینهسازی برای ایجاد انگیزه در مردم را بر عهده بگیرند.
در نهایت اینکه ملی شدن این آئین بومیِ سیستان و بلوچستان، اگر هم نتواند در زمینه لایروبی رودها و رودخانههای سایر مناطق کشور مثمرثمر باشد، دست کم میتواند هم امکان درآمدزایی و هم جنبه نمادین در نمایش همبستگی ملی مردم ایران در انجام کارهای محیط زیستی باشد.
آری! به همین سادگی این رسم محلی در سیستان و بلوچستان عزیز را میتوان به آئینی ملی تبدیل کرد؛ آئینی که میتواند هم جلوی سیل را بگیرد و هم نمایشی دیگر از وحدت و همبستگی مردمان این سرزمین باشد...