عصر ایران؛ فاطمه صابری - وقتی «یاماموتو» دروازهبان تیم ملی فوتسال زنان ژاپن روز شنبه 22 اردیبهشت 1397 برای سومین بار توپ سارا شیربیگی را از دروازهاش خارج میکرد در مقابلش فقط یک فوتسالیست دختر تکنیکی با لباس ورزشی کاملاً متفاوت با ژاپنیها میدید.
شاید هم نمیدانست که شیربیگی «خانم گلِ» سه دوره لیگ برتر فوتسال ایران است. او قطعاً تصوری از چالشهای دختران ورزشکاری مانند سارا در ایران هم نداشت. چون او یک ورزشکار زن ژاپنی با برنامهریزی دقیق مدیران کشورش و بدون هیچگونه محدودیت و مشکلات حاشیهای است.
شرایط سارا شیربیگی و فاطمه اعتدادی که مشترکا با «آنا آشیمیرو» هم تیمی «یاماموتو»، خانم گل آسیا شدند قطعا قابل مقایسه با مهاجم ژاپنی نیست.
مشکلات عرفی، کمبود امکانات، برخوردهای سلیقهای، بیثباتی در تصمیمات و سرمایهگذاریها ازجمله تفاوتهای فعالیت ورزشی بازیکنانی مانند شیربیگی با همتاهای ژاپنیشان است.
مصداق میخواهید؟ شیربیگی درحالیکه با 51 گل زده خانم گل لیگ برتر دوره قبل شده بود اما تیمش «می رشت سپیدرود» تنها چند روز قبل از مسابقات سیزدهمین دوره دیگر جایی در لیگ برتر نداشت. نه به خاطر نتایج ضعیف؛ چون این تیم در رده چهارم لیگ برتر قرار داشت، فقط به خاطر این که در تمام ایران فرد یا گروهی بهعنوان حامی مالی این تیم برای ادامه فعالیت پیدا نشد.
درنتیجهاین تیم کاملاً غیر فوتبالی از لیگ برتر به دسته اول سقوط کرد. در حالی که در همان سال اگر با متر و معیار اقتصادی بررسی میشد تراز مالی اکثر تیمهای لیگ برتر و دسته اول فوتسال و فوتبال مردان ایران منفی و حتی ورشکسته بود. اما همچنان حامیان دولتی و خصوصی داشتند و دارند حتی تیمهای بدون تماشاگر و فاقد ریشه.
اما شیربیگی هم مانند فرزانه توسلی که با احمدرضا عابدزاده دروازهبان نامدار ایران مقایسه میشود و فرشته کریمی، فاطمه اعتدادی، فهمیه زارعی، آرزو صدقیان زاده و... بیتوجه به تمام نداشته ها و کمبودها دویدند و باانگیزهای غیرقابل وصف بازی کردند تا برای دومین بار پرچمدار فوتسال دختران آسیا شوند. آنهم مقابل ژاپن، کشوری که در ایران بهعنوان یک الگو و آرمانشهر مطرح است.
دخترانی که در شرایط بسیار دشوار با حفظ انگیزه بهصورت حرفهای ورزش را دنبال میکنند و در میان تمام بیمهریها پرچم ایران را در عرصه بینالمللی به اهتزاز در میآورند و باعث میشوند در میان ناامیدی عمومی، درگیریهای تمامنشدنی سیاسی داخلی و بینالمللی با محوریت ایران، در جهان با لحنی مثبت از کشورمان صحبت به میان آید.
ورزشکار حرفهای بودن در ایران با توجه به شرایط حاکم بر کشور البته برای مردان هم دشوار است اما از این دشوارتر زن بودن و ورزشکار حرفهای ماندن است. بهجز دغدغۀ پوشش و لباس ورزشی که بسیار مهم است و تا سالها برای زنان ایران بازدارنده بود امکانات اندک و وضعیت بسیار نامناسب ورزشی شرایط را چند برابر ورزشکاران مرد برایشان سخت میکند.
اما زنان ورزشکار در ایران (در اینجا بیشتر فوتبال و فوتسال مدنظر است) در شرایطی کاملاً نابرابر نهفقط در مقابل تیمهایی مانند ژاپن که حتی مردان ایران انگیزههایشان را حفظ کردهاند.هرچند در مسابقات لیگ، سالنها و زمینهای بازی در بدترین ساعات روز در اختیارشان قرار میگیرد که در اغلب موارد نمیتوان نتیجهای بهتر از این گرفت؛ بههرحال این مسابقات هم برای خالی نبودن عریضه باید برگزار شود.
بسیاری از فوتبالیستها و فوتسالیستهای دختر ایرانی در خاطر دارند که بازیهای رسمی زیادی در لیگ ساعت 8 صبح برگزارشده است. بله 8 صبح وقتی هنوز ساعت بیولوژیکی بدن خواب است. اما چون در آن ساعت هیچ ورزشکار مردی به سالن و زمینبازی نیاز ندارد بازیها در آن زمان برگزار میشد. شاید هم برای کاهش حساسیتهای عرفی این تصمیم عجیب گرفته میشد.
بسیاری از مسابقات فوتسال دختران لیگ برتر هم باید تا قبل از 12 ظهر تمام شود چون سالنهای چندمنظوره و کم تعداد شهرها در ساعات طلایی عصر و شب باید در اختیار ورزشکاران مرد باشد.
سالن و زمینهای کم تعداد البته تنها مشکل فوتسالیستهای زن ایران نیست. زنانی که 13 دوره است صاحب لیگ برتر شدهاند اما همچنان پوشش رسانهای مسابقاتشان در حد اولین دوره باقیمانده است.
رسانه برای ورزش و ورزشکار یعنی انگیزه اما صداوسیما به ورزش زنان که می رسد عموماً به خبر چندخطی و عکسهایی محو در بخشهای کوتاه خبری بسنده میکند اما ساعت ها مسابقات پیاده روی مردان جهان را به روی آنتن می فرستد. البته به تصویر کشیدن یکی دو گل زنان فوتسالیست یا فوتبالیست در طول یک فصل در برنامه پرمخاطب 90 قطعاً استثنا است و نه قاعده .
شاید بتوان همینجا به جواب سرمایهگذاران بخش خصوصی که در ایران اغلب مردان هستند برای عدم تمایل به مشارکت در توسعه ورزش بانوان رسید؛ وقتی خبری از پوشش رسانهای نیست و ما هم هرگز اجازه حضور در سالن مسابقات را پیدا نمیکنیم آیا منطقی است که بر روی ورزش زنان سرمایهگذاری حرفهای انجام دهیم؟
آنها احتمالاً عکاسان ورزشی زن را هم شاهد مثال خود میآورند که همواره با مشکلات مختلف باید مسابقات دختران ورزشکار را پوشش بدهند.
چون بارها دوربینهایشان به دلیل شک مسئولان حراست سالنها بازبینی میشود تا مبادا عکسی که ازنظر آنها میتواند «دردسرساز» باشد در دوربینهایشان ثبتنشده باشد.
از تمام این موارد عجیبتر نوع نگاه حراستی به تماشاگران کم تعداد این بازیهاست. این نگاه وقتی آزاردهنده میشود که به رغم این که هم دختران ورزشکار و هم تماشاگران با «حجاب» در سالن حاضر هستند اما باز بهطور مداوم مسئولان حراست به تماشاگران تذکر منکراتی میدهند که بر روی سکوها عکس نگیرند!
نهفقط از بازیکنان در حال رقابت که حتی برای سلفی روی سکوها هم به تماشاگران تذکر میدهند. البته در هنگام مسابقات بینالمللی که تیم مقابل دختران ایران فاقد حجاب است موبایلهای تماشاگران قبل از ورود به سالن از آنان گرفته میشود تا صورتمسئله از ابتدا پاک شود!
تصور کنید چند تماشاگر و رسانه حاضر میشوند برای بار دوم و سوم هم بر روی صندلیهابی سالنی بنشینند که دختران با وضعیت برشمرده در آنها مسابقه برگزار میکنند؟
شاید دختران فوتسالیست ژاپن نمیتوانند تصور کنند دخترانی که مقابلشان بازی کردند اجازه ورود به سالنها و استادیومهای ورزشی مردانه را ندارند، خبرهای کمی از آنها در ایران رسانهای میشود و بخش اندکی از بودجه ورزش کشور به آنها اختصاص دارد.
نه «فوجیتا» که ضرباتش را فرزانه توسلی با کمترین استرس بارها مهار کرد و نه «آشیمیرو» که یکبار موفق شد دروازه توسلی را باز کند نمیدانند قهرمان شدن دخترانی که همواره در رده دوم اولویت کشورداری هستند و در بسیاری موارد در برنامهریزی صرفاً اسمی از آنان برای خالی نبودن عریضه در میان است یعنی چه.
آنان نمیدانند که قهرمانی دختران فوتسالیست ایران در آسیا یعنی جوانههای امید در دل چهارده میلیون دختر جوان این سرزمین. امید به این که با همین محدودیتها و شرایط عجیب و برخوردهای سلیقهای هم میتوان جنگید و مقابل بهترینها قهرمان شد. آنها میجنگند وامیدوار میمانند که در آیندهای نهچندان دور، عدالت، آگاهی و مدیریت علمی جایگزین تبعیض میشود.
دل نوشته خوبی بود
به جشنواره ها ادبی بفرستین میتونه جایزه بگیره
آفرین به دختران این سرزمین
اما تکتک این عزیزان برای من قهرماناند