عصر ایران- پروانه سلحشوری نماینده مردم تهران و عضو فراکسیون امید در مجلس است. نطقهای او در مجلس باعث شده است بسیاری سلحشوری را از مدافع سرسخت زنان در مجلس بدانند. کسی که حاضر نشد به ورزشگاه آزادی برود چون زنان حق حضور در استادیوم را ندارند.
او صریح سخن میگوید و زیاد خود را درگیر مصالح سیاسی نمیکند.سلحشوری میگوید رابطه خوبی با نمایندههای اصولگرای مجلس دارد و بسیاری از آنها را حتی همراه تر از برخی اعضای فراکسیون امید میداند.
عضو فراکسیون امید به عصر ایران آمد و در باب مسائل مختلف به گفتوگو نشست. این نماینده اصلاح طلب کمی از روحانی و عملکرد تیم همراه او دلخور است. سلحشوری از عملکرد فراکسیون امید و رییس آن یعنی محمدرضا عارف دفاع میکند.
سلحشوری بر این باور است که اعضای فراکسیون امید باید هرچه زودتر تکلیف خود را با اصلاح طلبی مشخص کنند و به صورت صریح نظرات خود را بیان کنند.
متن کامل گفتوگوی خبرنگاران عصر ایران با پروانه سلحشوری نماینده مجلس در پی می آید:
*بحث جدی این روزها تغییر به سمت نظام پارلمانی است که اصولگراها مطرح کرده اند. نظر شما به عنوان یکی از اعضای فراکسیون امید و اصلاح طلب مجلس چیست؟ مجلس ما با توجه به شرایط موجود توان انجام چنین کاری را دارد؟
خود طرح و رای آوردن این طرح یک مسئله است و خروجی این طرح و رییس جمهوری که مجلس مشخص کند بحث دیگری است. ما چنین ساختاری را در اوایل انقلاب داشتیم که رییس جمهور با رای مستقیم مردم مشخص می شد و نخست وزیر باید به تایید مجلس می رسید. در حال حاضر این نظام پارلمانتاریستی را باید دید که به چه صورت است.
گفته می شود که نظامی مانند کشور اتریش مد نظر است. در اتریش ریاست جمهوری تشریفاتی است و مقام اول اجرایی، نخست وزیر است. در هند نیز چنین نظامی اجرا می شود که ریاست جمهوری تشریفاتی است و نخست وزیر قدرت اجرایی را در دست دارد. اما اینکه چرا یکدفعه به ذهن یک عده خطور کرده باید بررسی شود. البته چند سالی است که این فکر وجود دارد چرا که گفته می شود ما یک نظام تصمیم گیری واحد در بعضی از امور نداریم و شاید به همین دلیل به چنین تفکری منجر شده است. چند وقت پیش نیز رهبر انقلاب در این خصوص صحبتی کرده بودند و گفته بودند که شاید روزی به چنین تغییری نیاز باشد.
چیزی که در حال حاضر مشخص است این است که رییس جمهوری که امروز با رای مستقیم مردم مشخص می شود و می گوید می خواستم کاری کنم اما نشد، رییس جمهوری که پشتوانه رای مستقیم مردم را نداشته باشد چگونه خواهد شد. بدون شک رای مستقیم مردم اقتدار بیشتر و مشروعیت بیشتری به رییس جمهور می دهد و در نتیجه تاثیر گذاری آن بین اذهان مردم نیز بیشتر خواهد بود چرا که مردم این تصور را می کنند که در امور سیاسی کشورشان می توانند دخالت داشته باشند. اما از طرف دیگر شاید بتوان گفت که اگر سیستم پارلمانی داشته باشیم میزان اختلافات کاهش پیدا می کند. اختلافاتی که بعضا مانع پیشرفت کشور می شود ریشه در همین موضوع دارد که سیاست ها و رویکرد ها یکسان نیست.
*خبری منتشر شده بود که تعدادی از نمایندگان می خواهند در این مورد به مقام معظم رهبری نامه بدهند درست است؟
من در جریان چنین نامه ای نیستم. فقط این را می دانم نقل قولی از آقای رحیمی بود که از اعضای فراکسیون امید هستند که گفته می شود این مصاحبه مربوط به چند ماه قبل است و در حال حاضر نیز یوسفیان ملا این موضوع را مطرح کرده اند. من از دوستان دیگری هم شنیده بودم که این سیستم اگر تغییر کند مشکلات کمتر می شود. به نظر می رسد که مجلس ما چندان در راس امور نیست که بتواند کس دیگری را در راس امور دیگر قرار دهد. اگر مجلس ما چنین ضعفی داشته باشد و در شرایطی که قوه مقننه به خوبی عمل نمی کند بخواهد قوه مجریه را نیز خودش تعیین کند شاهد تغییرات غیر مفید در قوه مجریه نیز خواهیم بود.
*پس منظور شما این است که برای اجرای این طرح باید ابتدا ساختار مجلس را تغییر دهیم؟
مجلس نیاز به تغییرات بسیار جدی تری دارد. وقتی من نقدی می کنم خودم را هم شامل می شود. وقتی کاری می خواهیم انجام دهیم کسب مهارت برای انجام آن کار واجب است و برای ما نمایندگی مجلس و یا ریاست جمهوری هیچ گونه مهارتی مد نظر قرار نمی گیرد. تازه وقتی وارد مجلس می شویم با نحوه قانون گذاري و ارائه طرح ها و بررسي انها اشنا مي شويم
*این موضوع وظیفه احزاب است و اگر احزاب احیا شوند همه این کار ها انجام می شود.
در حال حاضر ما نیمچه احزابی داریم اما آموزش سياسي براي كسب مهارتهاي لازم وجود ندارد.
*بله درست است اما وقتی سیستم احزاب را به رسمیت نمی شناسد به این معنی است که انتخابات پارلمانی ما نیز حزبی نخواهد بود و شما به احزاب رای نمی دهید بلکه تنها به افراد رای می دهید.
من با حرف شما مخالفم مگر ما در تهران به لیست را ندادیم.
*بله ما در تهران به لیست رای دادیم نه به حزب. شما در هیچ کشور توسعه یافته با سیستم پارلمانی را نمی بینید که به افراد رای داده شود. اگر افراد هم رای بیاورند در کنار احزاب رای می آورند. برای مثال در کشور آلمان شما دو اسم می نویسید یکی اسم حزب است و دیگری اسم فرد است. یا در عراق شما تنها فقط اسم حزب را می نویسید.
من با حرف شما کاملا موافق هستم که ما احزاب قوی و بنیادین که تقسیمات جدی داشته باشند را نداریم اما خرده حزب و تشکل های مختلف تا دلتان بخواهد داریم. جمعیت های صنفی، قومیتی و جنسیتی و سیاسی در کشور زیاد داریم. یک زمانی ما می گفتیم احزاب 18 گانه اصلاح طلبان و چند وقت پیش به 23 افزایش یافته بود که بعضی از این احزاب به اندازه یک اتوبوس هم نیستند. ولی همین تشکل های سیاسی آموزش این موضوعات را باید انجام دهند که متاسفانه این هم انجام نمی شود. همچنین گزینش هایی که انجام می شود نیز بر اساس توانمندی افراد نیست.
*منظور شما بحث صلاحیت های افراد است؟
من می گویم که فیلتر شورای نگهبان این موضوع را مد نظر قرار دهد که اگر مدرک فوق لیسانس یک پیش نیاز است باید بررسی کند که این مدرک چقدر کارآمدی داشته است.
پس بحث شما درست است که ساختار های دموکراتیک در کشور ما شکل نگرفته است و چون احزاب قوی نیستند پاسخگویی به احزاب نیز وجود ندارد. یعنی اگر فردی از سوی تشکل اصلاح طلب وارد مجلس می شود چون این تشکل و حزب قدرت کافی ندارد افرادی بعد از ورود به مجلس تغییر موضع می دهند. در صورتی که اگر احزاب قدرتمندی وجود داشته باشند وقتی فردی به حزب خودش پشت می کند از سوی حزب دیگر نیز به راحتی پذیرفته نمی شود. تمام این موارد ضعف های ساختاری نظام سیاسی کشور ماست. اما در مجموع من بعیید می دانم که چنین پروژه ای به این زودی اجرا شود.
*یعنی احتمال دارد که آقای روحانی آخرین رییس جمهور ایران باشد؟
تحولات سیاسی بعضا به شکلی رخ می دهند که امکان پیش بینی آنها سخت است. برای مثال در آمریکا در هفته آخر است که می توان پیش بینی کرد شانس کلینتون کمتر شده است. در کشور ما پیش بینی های سیاسی که سخت تر است. اگر قرار است که اتفاقی بیفتد برای تغییر نظام ریاستی به پارلمانی شايد در همین مجلس انجام شود.
*یکی از تحلیل های سیاسی موجود این است که گفته می شود این پیشنهاد ها از سوی علی لاریجانی رییس مجلس کنونی بوده است.
من فكر نمي كنم اينطور باشد. در کشور ما ابتدا افکار عمومی را می سنجند و بعد حرکت می کنند. اگر دیدند که افکار عمومی آمادگی کاری را دارند انجام می شود. به نظر من رسانه های عمومی در شرایط کنونی قدرت بیشتری دارند که اجازه چنین کاری را بدهند. چرا که در صورت اجرای چنین طرحی پایه های دموکراسی متزلزل تر می شود و همین نیمچه دموکراسی هم از بین می رود.
*شما اشاره کردید که دموکراسی در ایران دچار ضعف است و یکی از دلایلی که مردم به اصلاح طلب ها رای می دهند این است که بتوانند این پایه ها را تقویت کنند. خیلی از کسانی که در انتخابات اسفند 94 به شما رای دادند انتظار داشتند که در زمینه دموکراسی گامهای بیشتری بردارید. اگر ممکن است برای مردم توضیح دهید که چه گامهایی در این مسیر برداشته اید و اگر نتوانسته اید سختی های این موضوع را بیان کنید. به هر حال آرمانخواهی مردم بود که آنها را به پای صندوق رای کشانده است.
در بحث دموکراسی، یک طرف جامعه مدنی هستند و طرف دیگری هم سیاستمداران هستند. البته در دنیا گفته می شود که حکومت اکثریت الزاما خوب نیست و ما در دوران احمدی نژاد این را تجربه کردیم، اما هنوز نظامي بهتر پيدا نشده است. در ایران نبود تشکل های سیاسی قوی، ضعف است و از طرف دیگر استبداد هم از نظر زمانی و هم از نظر عمق ریشه زیادی دارد.
ما بارها از اساتید هم شنیده ایم که ایران نیاز به رضا شاه دارد و یا دکتر کاتوزیان بحث جامعه کلنگی را مطرح می کند. جامعه کلنگی چون استمرار و دوام ندارد استقرار دموکراسی را سخت می کند. بیش از صد سال از مشروطه می گذرد و ما هنوز به گذشته افتخار می کنیم که اولین کشور منطقه بودیم که به سمت دموکراسی حرکت کردیم اما نتوانستیم و به عنوان یک پروژه ناتمام از آن یاد می کنیم.
بحث استقرار دموکراسی یک کار فنی است اما اینکه بگوییم در حال حاضر کشور ما خالی از یک سیستم دموکراتیک است نیز به نظر من درست نیست و بسیار بدبینانه است. بالاخره یک دموکراسی نیم بندی در کشور ما هست و در زمان انتخابات مردم می توانند شور و شوق خودشان را نشان دهند و بگویند که ما بودیم که انتخاب کردیم. خود این موضوع یک رضایت خاطر به مردم می دهد. شما دیدید اگر چه آقای روحانی 4 سال اول خود را بسیار سخت گذراند اما مردم با مشکلات معیشتی زیادی که داشتند باز هم به او رای دادند. مردم باز هم اصرار به انتخاب دارند و ساعت ها در صف ایستادند تا رای دهند. بنابراین به نظر من با سیر تحولاتی که به سرعت در حال وقوع است هم حکمرانی بر اساس استبداد کار سخت تری می شود وهم جامعه به سمت تجربه ناب و بهتری از روند دموکراتیک خواهد رفت.
*سی و چند سال از انقلاب می گذرد و می گوییم که یک دموکراسی نیم بند در کشور داریم و همزمان در عربستان شاهد هستیم که در یک هفته چه تحولاتی رخ داده است. چرا ما که این ادعا را داریم که در دموکراسی منطقه پیشرو بوده ایم نباید فاصله بگیریم و دموکراسی در کشور ما ریشه دار تر شود؟
بیشتر شده است و در صحبت ها هم گفتیم که شرایط با ثبات تر شده است. در کشور ما تغییرات به کندی انجام می شود اما اتفاقاتی که در عربستان در حال وقوع است اتفاق دموکراتیک نیست. این توسعه از بالا است.
*اما خیلی از کشورهای دموکراتیک امروز از همین تغییرات از بالا و توسعه از بالا به دموکراسی رسیده اند.
یک رویکرد این است که عربستان در رقابت منطقه ای با ایران این آزادی ها را داده است و طنز ماجرا این است که ایران در این روند معکوس عمل کند و خیلی از آزادی ها را از زنان بگیرد کما اینکه خیلی ها معتقدند که اجازه درس خواندن زنان در ایران اشتباه بوده است. اما موضوع اصلی این است که تغییرات در عربستان دموکراتيك نیست بلکه یک توسعه از بالا است که تا جامعه مدنی آماده نباشد نیز این توسعه به درستی انجام نمی شود.
اگر آمارها درست باشد که سطح سواد زنان در عربستان 98 درصد است و برای ما کمتر است و در عربستان زنان بعد از آموزش در سطح عالی به کشورهای دیگر فرستاده می شوند تا از این طریق جامعه مدنی را نیز برای تغییرات آماده کنند. پس این اتفاقات با سرعت خیلی بیشتری در عربستان رخ خواهد داد و ما هنوز چالش حضور زنان در ورزشگاه و یا تصویب سن ازدواج در 15 سال را داریم. این درحالی است که ما در حال تصویب قانونی هستیم که اول شغل برای مرد متاهل و بعد برای مرد مجرد وبعد نوبت به زنان می رسد و اگر چه این تصویب نشده است اما به هر حال طرح چنین نگاه هایی کار را سخت تر می کند. اما به نظر من فشار اجتماعی بالاخره خودش را نشان خواهد داد.
به نظر من شرایط تا حدی بهتر شده است و در مجلس کنونی حداقل گفته نمی شود که زنان در خانه بنشینند و نباید والیبال نگاه کنند. زنان وارد عرصه شده اند. گفته می شود که 28 درصد بخش خصوصی را زنان می گردانند در حالی که آمار اشتغال زنان بین 14 تا 16 درصد در بخش دولتی است. چون در بخش دولتی شرایط کار برای زنان فراهم نشده است زنان توانمند به سمت بخش خصوصی کشیده شده اند و می بینیم که زنان زیادی در بخش خصوصی کارآفرینی می کنند.
*موضوع دیگر این است که در بحث شغل این یک امر پذیرفته شده اجتماعی میان زنان است که اگر درس خوانده اند باید صاحب شغل هم بشوند اما در موضوعات دیگر انتظار اجتماع در لحظه است.
برای مثال وقتی شعار رفع حصر در انتخابات ریاست جمهوری داده شد یا زنان تقاضای حضور در استادیوم را کردند انتظار ندارند که مجلس سکوت کند بلکه انتظار داشتند فردای انتخابات در استادیوم باشند. ما می دانیم که انجام این کارها به سرعت نمی شود اما برای جوانی که برای بار اول رای داده است پذیرفتنی نیست و می گوید که اگر شعاری داده می شود باید زمینه اجرای آن را فراهم کند. اگر چنین نشود در انتخابات بعدی سرخرده می شود و ممکن است شاهد ریزش رای باشیم.
حرف شما درست است. به نظر من خود آقای روحانی وقتی صحبت می کرد باید در مورد زمان اجرا نیز سخن می گفت. مسئولین باید با مردم شفاف تر صحبت کنند چه مجلس چه مسئولین در ادارات. اگر شفافیت وجود داشته باشد و صادقانه مشکل مطرح شود و صادقانه از مردم کمک بخواهند همان جوان که تاب و تحمل ندارد و نتیجه را سریعا جست و جو می کند نیز با مسئولین همراه می شوند. كما اينكه دانشجويان با وجود تحمل تمامي مشكلات همراه دولت بوده اند و اكنون نوبت روحاني است كه به تقويت اين گروه مرجع پويا و آينده ساز بپردازد.
اگر ما شعار بدهیم و بگوییم که ما فلان مشکل را حل می کنیم و بعد از انتخابات بگوییم که این مشکل در دستان ما نیست مشکلی را حل نمی کند.
یعنی اگر فلان مشکل هم دست ما نیست باید توضیح دهیم که چرا دست ما نیست و بگوییم که کجا نگذاشته است که مشکل حل شود. خود من به عنوان نماینده از قوه مجریه این سوال را دارم که کجای کار در دستان شما نیست. برای مثال من می بینم که ما وزیر کشور انتخاب کرده ایم و در روز معارفه استاندار تهران هم می گوید ما خیلی تلاش کردیم که استاندار انتخاب کنیم اما می بنیم که هیچ تغییر اساسی ایجاد نشده است بلکه یک استاندار از جایی به جای دیگر منتقل شده یا فردی قائم مقام وزیر بوده استاندار می شود و بالعکس استاندار، قائم مقام وزیر می شود.
سوال اصلی این است که کی قرار است به نسل های میانی فرصت داده شود تا کشور را مدیریت کنند. ما به جوانان فرصت نمی دهیم و تنها به افرادی که به صورت خاص حمایت شده باشند اجازه کار در عرصه سیاست می دهیم. این موضوع باعث می شود که استعداد های جوان کشور ما از ایران می روند و در کشورهای دیگر از سازمان هایی مانند ناسا و .. سر در می آورند و ما پز می دهیم که رییس پلیس فلان ایالت ایرانی است درحالیکه درواقع آن شخص دیگر ایرانی نیست. قدر این افراد دانسته نمی شود و فرقی هم نمی کند احمدی نژاد یا روحانی رییس جمهور باشد و این روال همچنان ادامه دارد.
جوان های ما پالس های مثبتی نمی بینند و اگر مشکلات با آنها در میان گذاشته شود و فاصله دولت ملت در ایران کم شود خیلی از مشکلات ما حل خواهد شد.
*در حال حاضر نمایندگان تهران و فراکسیون امید در مجلس، استقلال عمل دارند؟ در ماجرای رای اعتماد به وزیر کشور همه انتقاداتی داشتند پس چگونه ایشان از مجلس رای اعتماد گرفت؟ یا به آقای ربیعی رای داده است؟
تعداد هشتاد تا صد نفر در فراکسیون امید شرکت می کنند و اتفاقا کار فراکسیون امید این بود که علمی با این موضوعات برخورد کرد. ابتدا نظر سنجی کرد بعد شاخص سازی انجام شد و در نهایت بر اساس شاخص ها رای گیری کرد. وقتی که جمع به این نتیجه برسد که باید حمایت صورت گیرد همه حمایت می کنند.
*اما در همان جلسه می شد نظرات را تغییر داد. برای مثال در ماجرای استیضاح آقای مهاجرانی این اتفاق افتاد. رای آوردن استیضاح آقای مهاجرانی قطعی بود ولی رای برگردانده شد.
آنجا فراکسیون تصمیم گرفت که رای داده شود.
*بحث همین است در ماجرای رای آوردن وزیر ارتباطات فراکسیون تصمیم گرفت که رای داده نشود اما وزیر ارتباطات رای آورد.
در این مورد ما فراكسيوني عمل كرديم ولي تعدادي از افراد چنين نكردند و تنها با 7 رای اختلاف ایشان رای آوردند. فراکسیون باید با مردم شفاف صحبت کند و بگوید که به چه دلایلی به وزير پيشنهادي راي داده يا راي نداده است. افرادی که از این تصمیم تخطی کردند را نیز باید به مردم معرفی کنند.
*چرا این شفاف سازی از سوی فراکسیون امید صورت نمی گیرد؟
این موضوع را من نباید پاسخ دهم. من جزء نمایندگاني بودم که گفتم باید لیست امید منتشر شود و برای مردم شفاف سازی شود. تنها نماینده ای بودم که بعد از انتخابات هیات رییسه مصاحبه کردم و نماینده های مستقل نیز به دلیل این مصاحبه ها تا حدي از من نارحت شدند. قرار بر این شد که شفاف سازی شود و دکتر عارف نیز به این موضوع اعتقاد داشتند.
*یک انتقاد به آقای عارف وارد می شود همین است که چرا وقتی فراکسیون امید در مجلس تشکیل شده نمایندگان عضو فراکسیون، کار غیر فراکسیونی می کنند؟
این موضوع نیز به نظر من به شخص آقای عارف مربوط نمی شود بلکه به نبود احزاب سیاسی قوی در جامعه مربوط می شود. اگر حزب قوی بود حزب اتصال فرد به فراکسیون را حفظ می کرد. افرادی می گویند که اعضای فراکسیون امید فردا رد صلاحیت می شوند پس چرا ما باید با آنها باقی بمانیم! همزمان نصف این فراکسیون امید نیز می گوید برای آنکه رد صلاحیت نشویم باید آهسته حرکت کنیم. در چنین شرایطی هرچقدر هم عارف بگوید شناخته شویم اما اجرا نمی شود. عارف بارها این موضوع را گفته است.
*مسئله این است که چنین رویکردی باعث می شود که مردم در انتخابات بعدی شرکت نکنند و در مجلس بعد افرادی مثل آقای رسایی وارد مجلس شوند. بنابراین آقای عارف به عنوان رییس فراکسیون امید باید به گونه ای رفتار کند که برای جامعه ناامیدی ایجاد نشود.
اگر دست ما باز بود کارهایی می شد انجام داد. من حرکت تشکیلاتی انجام می دهم و رای هایی که به آقای رحمانی فضلی وربیعی داده شد یک کار تشکیلاتی بود. تعدادی که در فراکسیون امید خودشان را مقید به کار تشکیلاتی می دانند اگر روزی بحث سوال از روحانی نیز مطرح شود باز تشکیلاتی عمل می کنند.
*در حال حاضر چند نفر اصلاح طلب مقید برای فعالیت اصلاح طلبی در فراکسیون امید وجود دارد؟
به دلیل همین عدم شفافیت هر تصمیمی که فراکسیون امید می گیرد به پای اصلاح طلبان نوشته می شود. من هم معتقد به شفاف سازی هستیم. باید گفته شود که ما چه تعداد هستیم تا مردم نیز انتظاراتشان را با این تعداد تطبیق دهند. وقتی شفافیت نباشد انتظارات مردم یک چیز است و عملکرد چیز دیگری می شود. یعنی انتظارات با امکانات همخوانی ندارد.
*این موضوع تا چه اندازه فراکسیون امید و شخص آقای عارف را به همان سمتی می برد که گفتند احتمال ائتلاف در سال 98 خیلی کم خواهد بود؟
آنها فکر می کنند ما مجبور هستیم و می گویند اصلاح طلبان از حکومت رانده شده اند و تا همین اندازه نیز ما آنها را به سیاست راه داده ایم. در خصوص روحانی هم ما دربه در و شهر به شهر رفتیم تا روحانی رای بیاورد و بعد از انتخابات، وزرا از آنها انتخاب شد. یعنی این حسی که الزام برای ما ایجاد کند که ما همیشه باید از اینها تبعیت کنیم دست آنها را باز کرده است که همه کاری کنند.
نظر من این است که وقتی عارف می گوید ممکن است در سال 98 ائتلاف نکنیم باید این موضوع را به فال نیک گرفت نه اینکه آقای صادقی بر علیه عارف مصاحبه کند.
*در بحث کارت زرد به وزیر کار چه چیز باعث شد که اصلاح طلبان از آقای روحانی رویگردان شوند؟
بحث رویگردان شدن از آقای روحانی نیست. ما نماینده مردم هستیم و مطالبات مردم را پیگیری می کنیم. جایی که ببینیم از مطالبات مردم تخطی شده است به عنوان نماینده مردم وارد می شویم و فرقی هم نمی کرد آقای روحانی یا احمدی نژاد باشد.
*این عدم حمایت اصلاح طلبان از وقتی استارت خورد که آقای روحانی در بحث وزرای پیشنهادی نظرات فراکسیون امید را اعمال نکرد. اصلا فراکسیون امید وزیر به آقای روحانی پیشنهاد داده بود؟
بحث این است که در قبل از انتخابات یک عده ای بر رای روحانی تاثیر گذار بودند اما بعد از انتخابات عده ای دیگر تعیین کننده شرایط بودند. مشکل از اینجا به وجود آمد که کسانی در دولت روحانی تعیین کننده شدند که افرادی نبودند که برای رای روحانی تلاش کردند. این افراد بعد از انتخابات، کنار گذاشته شدند.
*این موضوع نشاندهنده این نیست که اصلاح طلبان در رایزنی بعد از انتخابات موفق نبودند؟
این نشان می دهد که آقای روحانی افراد نزدیکش چه کسانی بودند.
*این که از سال 92 نیز مشخص بود برای مثال آقای آشنا دست راست آقای روحانی کاملا شناخته شده بود.
مگر آقای صالحی امیری از نزدیکان آقای روحانی نبود؟ ولی می بینیم که کنار گذاشته شد. این موضوع مثل این است که خانه ای آتش گرفته است و یک عده به فکر خاموش کردن آتش باشند اما بعضی به فکر تغییر دکوراسیون باشند. اصلاح طلبان شهر به شهر می گشتند که روحانی رای بیاورد آقایون هم داشتند وزرای جدید را می چیدند. برای مثال آقای جهانگیری ایثار کردند تا روحانی انتخاب شود و انتظار بیش از این بود که بعد از انتخابات دیدیم.
*الان مشکل این است که تمام کارهای آقای روحانی را به اسم اصلاح طلبان می نویسند.
بله درست است و الان که ما تذکر می دهیم و سوال می کنیم و کارت زرد می دهیم به این دلیل است که به مردم بگوییم ما ایشان را تا پاستور همراهی کردیم چون فکر می کردیم ایشان گزینه بهتری هستند و مطمئن بودیم نسبت به آقای رییسی و دیگران گزینه بهتری است. اما وقتی که بحث منافع مردم باشد روحانی با رییس جمهور دیگر فرقی برای ما ندارد. اگر جایی روحانی منافع مردم را انتخاب نکند ما سمت مردم را می گیریم و روحانی هم باید به سمت مردم بیاید.
به نظر من خود مردم هم عملکرد روحانی را به نسبت دیگر افراد ترجیح می دهند. خود روحانی هم انقدر بد عمل نکرده است. همین برجام که امیدوارم برهم نخورد ثمره هایی مثل سرمایه گذاری ها را داشته است. البته در انتخاب وزرا نیز پالس هایی داده شد و برای مثال آقای نهاوندیان چون گفته شد رای نمی آورد انتخاب نشد. به نظر من اینکه انتظار داشته باشیم یک اصلاح طلب ناب انتخاب شود زیاد واقع گرایانه نیست.
*یک نظر دیگر هم این است که هرچقدر اصلاح طلب ها دور از صحنه اجرایی باشند هم دامنشان پاک تر است هم امن تر است و هم وقتشان را به بحث های نظری برای جامعه می گذارند. برای مثال اصلاح طلب ها در دوره اصلاحات هم در قدرت بودند هم ارتباطشان با جامعه کمرنگ شد و هم ضربه خوردند و انتقادات اجرایی زیادی به آنها شد.
البته اين موضوع درباره بعضي وزرا صدق پيدا مي كند. اگر این انتصابات از اصلاح طلبان بود مشکلات زیادی برای این افراد ایجاد می شد.اما اينكه در قدرت نباشند و تئوري پردازي كنند كار جداگانه اي است ما هم سياستمدران قدرتمند داريم و هم محققان توانمند.
به هر حال ما باید سطح انتظاراتمان را با امکانات خودمان و در مقابل قدرت های دیگر تنظیم کنیم.
*یکی از مباحث و خواسته های امروز مشارکت اهل سنت است. چه اتفاقی افتاده است که علاوه بر اینکه نتوانستند زنان را در سطح وزارت مشارکت بدهند حتی اقلیت های دینی و مذهبی را هم نتوانستند. آیا می توانند حداقل در سطح معاونین وزرا یا معاون کل از این افراد استفاده کنند؟
به نظر من آقای روحانی باید این کار را انجام دهند و نباید بگویند نشد چرا که این واژه برای رییس جمهور مناسب نیست. ایشان باید از این پتانسیل استفاده کنند و همانطور که می دانید رای اول استان های اهل سنت ما، آقای روحانی بود و این به معنی حمایت هفت میلیونی از روحانی بود. در مورد زنان هم این امکان وجود دارد و اتفاقات خوبی افتاده است. به نظر من این حداقل خواسته ای است که استاندار اهل سنت داشته باشیم.
برای مثال اگر برای استان سیستان و بلوچستان اهل سنت، استاندار سنی انتخاب نمی شوند این افراد در استان دیگری که شیعه هستند استفاده شوند. در این جابجایی ها می تواند چنین اتفاقی بیفتد. به طور کلی جامعه اهل سنت و جامعه زنان ما این انتظارات را دارند که باید به آنها توجه شود.
*موضوع آموزش زبان مادری را آقای روحانی در دور اول وعده داده بودند اما این دوره وعده آن داده نشد. البته این موضوع در وعده های ایشان باقی مانده که عملی نشده است. این موضوع هم درباره کودکان و هم درباره دختران دانش آموز و کودک تاثیر گذار است. کاری در این خصوص انجام شده است؟
به نظرم این کار باید انجام شود. در کنار زبان فارسی باید زبان مادری نیز تدریس شود. از طرف دیگر این نوع نگرش بجا مانده از زمان رضا شاه است که برای تقویت حاکمیت ملی سعی بر این داشت که قومیت ها را آسیب بزند تا ایران واحد را بسازد.
رضا شاه نتوانست چرا که هویت قومی را نمی توان انکار کرد. به نظر من رویکرد جمهوری اسلامی به این موارد بسیار مثبت بوده است چرا که ما در قانون اساسی این موضوع دیده شده است و در نتیجه مجلس با توجه به وظیفه نظارتی خود می تواند وارد شود. اما با توجه به پیچیده شدن شرایط باید دید که مجلس تا چه اندازه به این سمت حرکت خواهد کرد. به هر حال به نظر من اقلیت های قومی و مذهبی ما باید جدی گرفته شوند و به نظرم زیبایی ایران ما در همین موضوع است.
پیامک به شماره 4000421
شما باید کاری کنین که فشار افکار عمومی مخالفین دموکراسی و اصلاح نظام و امور رو عقب برونه
این وظیفه رسانه هاست تا میتونین مصاحبه کنین با نماینده ها با مدیرانی چه عالی چه رده های میانی باید همه رو به مردم بشناسونین کارنامه هاشونو بررسی کنین در کنار مصاحبه هاشون