در کنار دیپلماسی رسمی و سنتی، دیپلماسی عمومی به عنوان یکی از خطوط دیپلماسی نوین زمینهساز ارتقای قدرت و جایگاه یک کشور در افکار عمومی دنیا و به شکلی موثرتر در میان رهبران و تصمیمگیران سیاسی سایر کشورهاست.
به گزارش
عصرایران به نقل از ایران ریویو، نه تنها آگاهی از فعالیتهای همسو در زمینه دیپلماسی عمومی از سوی رقبا و دشمنان منطقهای ایران مانند عربستان و رژیمصهیونیستی، بلکه وجود ظرفیتهای موجود ایران در این زمینه ما را ملزم میکند تا با تغییر نگاه نسبت به این دیپلماسی، از ظرفیتهای آن به عنوان یکی از بهترین تاکتیکهای پیگیری منافع ملی ایران به شکل منسجمتری استفادهکنیم.
ایرانیهای زیادی در سراسر دنیا به خصوص در کشورهای اروپایی و آمریکایی در قالبهای مختلف دانشگاهی،اندیشکده ها، سازمانهای بینالمللی، رسانههای خبری و تحلیلی به شکل فعال حضور دارند. تعدادی از آنها با حضور در اندیشکدهها، سایتهای تحلیلی و شبکههای خبری فعالیتی موثر در زمینه آگاهیبخشی نسبت به ماهیت سیاست خارجی ایران دارند.
با اشاره به نکات فوق به نظر میرسد راهحل استفاده از این مزیت در سطح اول، غیرامنیتی کردن این تلاشها و درعین حال حمایت هدفمند از ایرانیهای فعال در این زمینه در سراسر دنیا است. برنامه ریزی موثر برای بهرهگیری از این سرمایهها میتواند به شکل همسو و مشترک توسط وزارت امورخارجه و شورای روابط خارجی ایران پیگیری شود.
یکی از افراد فعال در این زمینه سید حسین موسویان است. دکتر سید حسین موسویان عضو ارشد پیشین تیم مذاکره کننده هستهای سالهاست به تنهایی بار پیگیری بخش عمده دیپلماسی عمومی ایران را به دوش میکشد. این وظیفه سنگین برای پیگیری بهتر منافع ملی کشور در حالت عادی و در کشورهای بزرگ، توسط چندین اندیشکده و مسئول سابق ارشد وزارت امور خارجه در حال انجام است.
لذا امید است تصمیمگیران و سیاستگذاران ایران با توجه ویژه به اهمیت این نوع دیپلماسی، برنامهریزی منسجمی را برای استفاده از ظرفیتهای این حوزه در دستور کار قرار دهند. در این ارتباط بهتر دیدیم با سیدحسین موسویان گفتگویی داشته باشیم. آنچه در ادامه می خوانید گفتگوی ایران ریویو با سفیر سابق ایران در آلمان است.
* به نظر شما وضعیت فعلی دیپلماسی خط دو(عمومی) ایران و آمریکا چگونه است؟- درشرایط کنونی لابی اسراییل و عربستان درآمریکا علیه ایران از همیشه منسجم تر، کارآمدتر و فعالتر است. سعودیها و برخی از کشورهای همسایه عرب خلیج فارس برای مقابله با ایران مراکز فکری و مطالعاتی در واشینگتن تشکیل داده اند،وجوه سنگینی به موسسات لابیگری برجسته آمریکا پرداخت کرده اند، برخی از افراد دوتابعیتی خود را از سایرکشورها به واشینگتن منتقل کرده و پول زیادی دراختیار آنها گذاشتهاند، گروههای متعدد سطح دو تشکیل دادهاند، با رسانه های گروهی ارتباط فعالی برقرارکرده و از طرق متعدد از جمله دعوت آنها به کشورشان، درجهت آماده سازی افکارعمومی و سیاستمداران و مراکز علمی و آکادمیک برای اقدامات خصمانه دولت آمریکا کارگسترده ای انجام می دهند.
متقابلا لابی و "دیپلماسی خط دو" موثر و تعیین کننده ای بین ایران و آمریکا وجود ندارد و حداقل اینکه ازهمیشه ضعیف تر وبیرمق تر است. حتی ایرانیهای دوتابعیتی وآمریکاییهایی که به تشخیص خود برای مقابله با تحریمها و فشارهای موجود علیه ایران درجهت تعدیل فضای افکارعمومی آمریکا تلاش میکنند نیز حمایت نمیشوند و از طرف لابی اسراییل و عربستان و کشورهای عربی ضد ایران هم تحت فشار هستند.
* مهم ترین موانع بر سر پیگیری و استفاده از ظرفیتهای بالقوه دیپلماسی خط دو(عمومی) جمهوری اسلامی ایران کدام است؟- دلیل اصلی این است که نظام جمهوری اسلامی اصولا اعتقادی به ضرورت لابی درآمریکا ندارد و هیچگاه هم طرح و برنامه ای جدی دراین مورد نداشته است. برخی ازتلاشهای انجام شده هم عموما موردی و ضعیف بوده است.
بنظرم مهمترین مانع این است که درکلیت نظام جمهوری اسلامی ایران، اهمیت این موضوع بدرستی درک نشده است واز میزان تاثیر دیپلماسی سطح دو و لابیگری درآمریکا غافلند. افرادی مثل آقای دکتر ظریف نیز که هم شناخت بسیار خوبی دارند و راهکارهای موثری را میشناسند، ازحمایت و پشتیبانی داخلی برخوردار نیستند که بتوانند طرحها و ایده های خود را عملی کنند.
* راهکارهای حضرتعالی برای بهبود وضعیت این نوع دیپلماسی در دوره جدید انتخاب حسن روحانی کدام است؟- محورهای مهم زیادی هستند که من صرفا به شش مورد آن اشاره میکنم:
اول : وجود اجماع داخلی درمورد اهمیت این موضوع است. بدون اجماع داخلی، امکان تاثیرگذاری وجودنخواهد داشت و دربرخی ازموارد نیز نتیجه معکوس خواهد داشت.
دوم: وجود طرحی جامع است که مورد حمایت و همکاری و پشتیبانی همه دستگاهها باشد و دراجراء هم هماهنگی ملی وجود داشته باشد. این کاری نیست که به تنهایی ازعهده وزارت خارجه برآید.
سوم: بهره برداری از ظرفیت عظیم جامعه ایرانی مقیم آمریکاست که بسیاری از آنها دو تابعیتی هستند. اکثر قریب به اتفاق این جامه معتقد به تنشزدایی بین ایران وآمریکا بوده و مخالف تحریم ایران هستند. دهها هزارایرانی دررشته های مختلف درآمریکا کار میکنند که ازارتباطات بسیار خوبی برای تاثیرگذاری برخوردارند و بدون منت هم حاضرند به کشور خود خدمت کنند. منتهی باتوجه به فضای فعلی داخلی ایران که اعتقاد و اعتمادی به این ظرفیت عظیم خدادادی وجود ندارد، ایرانیهای مقیم ریسک نمیکنند.
چهارم: روی مردم آمریکا باید حساب بازکرد. آمریکاییهای بسیاری هستند که معتقدند دشمنی و تحریم و فشار علیه ایران، به نفع آمریکا نیست و لذا ازبهبود روابط با ایران استقبال میکنند. باید از این ظرفیت بویژه درقالب دیپلماسی سطح دو استفاده کرد.
پنجم: تقویت روابط مردمی درزمینه های متعدد مثل گردشگری، ورزشی، علمی و آکادمیک میتواند کمک موثری به شناخت صحیح جامعه آمریکا از ایران و زدودن تبلیغات مسموم ضد ایران بکند. اکثر قریب به اتفاق توریستهای آمریکایی که از ایران برمیگردند، تحت تاثیر فرهنگ و واقعیتهای جامعه ایران قرارگرفته و بعد از بازگشت همه جا جار میزنند که ایرانی که آنها دیدهاند با ایرانی که در رسانه های آمریکا تبلیغ میشود، اززمین تا آسمان متفاوت است.
ششم: ازظرفیت رسانه های آمریکا استفاده شود. رسانهها و خبرنگاران مستقل بسیار زیادی هستند که با سفر به ایران وآشنایی با واقعیتهای جامعه ایرانی و مصاحبه با دست اندکاران، گزارشهای مثبت و تاثیرگذاری را منتشر خواهند کرد. چند مقالهای که آقای ظریف در رسانه های بزرگ آمریکا مثل نیویورک تایمز و واشینگتن پست نوشتند، بازتاب بسیارگستردهای داشت و خیلی موثر بود.
منتهی اگردقت کنید همزمان با مقاله اخیر آقای ظریف درنیویورک تایمز، آقای فرید زکریا که ازمشاهیر رسانه ای آمریکاست نیز مقالهای درواشینگتن پست نوشت تحت عنوان اینکه "چگونه عربستان با ترامپ بازی کرد". رسانههای وابسته به سعودی ازهمفکری ظریف و زکریا عجیب برآشفته شدند. این درحالی است که آقای فرید زکریا بدون هیچ تماسی از طرف ایرانیها و صرفا براساس اعتقادات سیاسی خود و برای دفاع ازمنافع ملی آمریکا مقالهای منتشرکرد که هم جهت با مقاله آقای ظریف بود که برای وی دفاع ازمنافع ملی ایران منتشر نمود. این آن ظرفیت بزرگی است که در رسانههای آمریکا وجود دارد و باید بدان توجه کرد.
دموکراسی موجود درایران قابل مقایسه با عربستان و کشورهای مشابه عربی نیست. مقابله واقعی و مثبت ایران با تروریسم درمنطقه قابل مقایسه با نقش منفی سعودی نیست. نقش مثبت ایران درثبات و امنیت منطقه هم قابل مقایسه با نقش مخرب سعودیها نیست. محور تبلیغات علیه ایران هم درهمین سه مورد است. لذا چرا ایران باید درمقابل تلاشهای مخرب سعودیها اینهمه انفعالی عمل کند.