روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «اگر همه آتشنشان بودیم...» نوشته شده توسط محمد ایمانی در ستون یادداشت روز خود به چاپ رساند:مشکلات و مسائل مهم ملی را چگونه باید حل کرد؟ سهم حرف و عمل، و نقد و اقدام در حل هر کدام از مسائل مهم چقدر است؟ آسیبها و فجایعی مانند تصادم دو قطار و آوار شدن ساختمان پلاسکو، بهانهای برای هماندیشی در باب مکانیزمها و مسیرهای حل مشکلات مختلف در مقیاس ملی است.
1- خداوند است که «لایشغله سمع عن سمع»؛ شنیدن صدایی مانع از شنیدن صدایی دیگر نمیشود. ما انسانهای معمولی ناچار از اولویتبندی هستیم. وقتی مشغول کاری میشویم، از توجه ما نسبت به سایر امور کاسته میشود. مدیران و تصمیمگیران و تصمیمسازان ما ناچار از این اولویتبندی معطوف به مردم و اصول اسلامی هستند وگرنه، از مشکلات و اولویتهای اصلی بازخواهند ماند. به هر میزان که سیاست و رقابت و انتخابات و همباندیها و نزدیکان و منافع آنها ذهن مدیران ما را درگیر خود کند، عرصه بر خدمت به مردم و پیگیری آرمانهای اسلامی تنگ میشود. دقیقترین رهنمودها را در این زمینه امیرمومنان علی علیهالسلام، هنگام انتصاب جناب مالک اشتر به امارت مصر بیان فرمود آنجا که نوشت: «ولیکن احبّ الامور الیک اوسطها فیالحق و اَعمّها فیالعدل و اجمعها لرضا الرّعیه... دوست داشتنیترین امور نزد تو باید میانهترین آنها در حق و فراگیرترین آنها در عدالت و جامعترین در رضایت توده مردم باشد؛ که همانا خشم و نارضایتی مردم، رضایت خواص را از بین میبرد. و نارضایتی خواص در صورت رضایت عامه مردم، قابل بخشش و اغماض است؛ و هیچ کس برای والی پرخرجتر از خواص به هنگام آسایش، و کمیاریتر به هنگام بلا و گرفتاری، و ناراحتتر نسبت انصاف، و اصرارکنندهتر به هنگام خواستن، و ناسپاستر هنگام بخشش و عطا، و عذرناپذیرتر در زمان منع و محرومیت، و کمطاقتتر هنگام حوادث روزگار نیست. و همانا ستون دین و جمعیت مسلمین و تدارک برای مقابله با دشمن، از میان عموم امت است؛ بنابراین گوش شنوا و تمایل تو باید به سوی آنها باشد.» (نامه 53 نهجالبلاغه)
روزنامه شرق مطلبی را با عنوان « اعتماد پلاسکویی به تلویزیون» در ستون حرف اول خود و به قلم سعید ارکانزادهیزدی اختصاص داد:چهار روز است شبکه خبر، ٢٤ساعته دوربینهای خود را روی آوارهای پلاسکو زوم کرده و به صورت زنده در حال نشاندادن حادثه است، اما آنچه در عمل اتفاق افتاده، این است که دوربینها هیچ چیزی را نشان نمیدهند؛ نه از حالوهوای واقعی بیمارستانها خبری است، نه از درد خانوادههای منتظر پشت حصار آواربرداری و نه از وحشت عمومی شهروندان شهری که حالا فکر میکنند هر نقطهاش، ممکن است برای خود به پلاسکویی تبدیل شود. فروپاشی پلاسکو ناگهان و برای چند ساعت چهرهها را عریان کرد. مردم فهمیدند که هستند و چقدر آداب شهرنشینی در آنها رسوب کرده؛ دریافتند شهر را به چه کسانی سپردهاند و دیدند در روز مبادا، باید به کدام یک از نهادهای مسئول امید داشته باشند؛ اما چند ساعت که گذشت، بهسرعت دوباره صورتکها بر چهرهها زده شد و دوباره در، بر همان پاشنه سابق شروع به چرخیدن کرد. حالا چهار روز است «مدیریت بحران» به بدترین شکل ممکن، در حال پسدادن درس مدیریت رسانهای بحران است که تا به حال میلیاردها تومان برای آن خرج شده. از وقتی که آتشسوزی شروع شد، خبرنگاران تعدادی از روزنامهها و خبرگزاریها آزادانه سر صحنه حاضر شدند و از نزدیک شاهد فروریختن پلاسکو بودند.
در ستون نگاه روز روزنامه اعتماد مطلبی با عنوان « منافعي كه برجام به همراه داشت » توسط محمد سالاري نوشته شده است که بخشی از آن را می خوانیم: ناديده گرفتن دستاوردهاي بزرگترين توفيق دولت يازدهم يعني برجام از آن جمله اقداماتي است كه حقيقتا با انصاف ميانهاي ندارد. اينكه طي روزهاي اخير و در آستانه سالگرد اجرايي شدن برجام عدهاي تلاش ميكنند تعمدا نيمه خالي ليوان را ببينند و بر اين موضوع كه هيچ اتفاقي با انعقاد برجام رخ نداده پاي بفشارند از جمله مصاديق بيانصافي است. منتقدان خوب ميدانند كه با برجام به نوعي صنعت هستهاي كشور تثبيت شد. قدرتهاي جهاني با اعمال تحريمهاي سنگين به دنبال حذف كامل برنامه هستهاي ايران بودند اما ديديم كه نبرد سنگين ديپلماتهاي ما در مذاكرات نهايتا به آنجا ختم شد كه ايران حتي حق غنيسازي را نيز براي خود محفوظ نگاه داشت اين در حالي است كه غربيها پيش از مذاكرات حتي داشتن يك سانتريفيوژ را براي ايران مجاز نميدانستند. از سوي ديگر تهديدات فزاينده نظامي، هر لحظه تاسيسات هستهاي كشور را در معرض مخاطره اقدامات نابخردانه برخي كشورها قرار داده بود اما حصول توافق، اين نگرانيها را از بين برد و به لحاظ فني هم فرصت بازسازي و بهروزرساني برخي تجهيزات مرتبط با امور هستهاي را فراهم كرد. با حصول برجام جو رواني سنگين اقتصادي عليه ايران نيز فرو ريخت و طي يك سال اخير سران هياتهاي بزرگي از شرق و غرب به ايران آمدند تا از فرصت همكاريهاي مشترك اقتصادي با ايران بهره بگيرند. اين امر، دسيسههاي برخي كشورهاي متخاصم عرب و اسراييل عليه ايران را بياثر كرد و در نتيجه منابع مالي قابل توجهي از پولهاي بلوكه شده كشور آزاد شد.
روزنامه آرمان مطلبی را با عنوان « فقدان آیتا...هاشمی و انتخابات پیش رو» به افشین علاء در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند که در زیر بخشی از آن را مطالعه می کنید:دکتر حسن روحانی در تمام سالهای بعد از پیروزی انقلاب جزو چهرههای مطرح و پیش کسوت در عرصه سیاست و اجرا بوده است و انتخاب وی به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران در فرایندی تدریجی و بهطور طبیعی نیز منطقی به نظر میرسید، اما چیزی که باعث شد در سال۹۲ این انتخاب به اتفاقی تاریخی و معنادار تبدیل شود، رویارویی جناحی خاص با ایشان بود که میخواست در بر همان پاشنهای بچرخد که در هشت سال دوران احمدینژاد چرخیده بود و با مطالبات ملت در تضاد بود. اتفاق غریب دیگری که پیروزی روحانی را از یک غلبه طبیعی و قابل انتظار به رویدادی مغتنم تبدیل کرد، ضربه پیش بینی نشده رد صلاحیت مرحوم آیتا..هاشمی بود که شوک بزرگی به صف نیروهای انقلاب وارد کرد. البته من تردیدی در نقش تاریخی آن استوانه و پیر رنجدیده در پیروزی جناب روحانی ندارم.
اما سادهاندیشی است اگر تایید روحانی توسط رئیسجمهور محترم اصلاحات را در یکپارچهشدن آرای نسل جوان و انبوه اصلاحطلبان به نفع ایشان نادیده بگیریم. به هرحال پیروزی روحانی به قدری مغتنم بود که مرحوم آیتا... هاشمی بعد از آن گفت: اکنون با خیال راحت میمیرم! و دریغا که این معنا در عالم وقوع محقق شد و آن پیر و تکیه گاه در آستانه انتخاباتی دیگر رخت از جهان خاکی برکشید، اما برخلاف برخی تصورات، نویسنده فقدان آیتا...هاشمی را نه تنها تهدیدی برای انتخاب مجدد روحانی نمیداند که براین باورم اندوه بیمثال ملت ایران در ضایعه فوت نابهنگام آیتا...هاشمی به انرژی متراکمی تبدیل خواهد شد و در دور بعدی به آرای روحانی (که نامزد مورد حمایت هاشمی بود) خواهد افزود. هرچند هرگز نباید از احتمال تاثیرگذاری برخی خلأها و کاستیها در دولت فعلی بر فضای رقابت پیش رو غافل بود. شاید اصولگرایان بتوانند با بزرگ کردن برخی مطالبات معیشتی مردم بخشی از آرای روحانی را به خود اختصاص بدهند. البته جز این بهانهای قابل اعتنا نخواهند یافت.
زیرا کوبیدن بر طبل نافرجامی برجام دیگر خریداری ندارد. دلیلش نیز تایید نهایی تیم هستهای توسط مقام معظم رهبری است و درک این واقعیت که دولت تدبیر و امید هر قدمی که در حیطه برجام، رفع تحریمها و تنش زدایی در روابط بینالملل برداشته باشد، بدون نظارت و هدایت و انذارهای مقام معظم رهبری نبوده است. بنابراین شایعاتی چون احتمال رد صلاحیت روحانی را نیز نه تنها بیاساس است که دامی است برای اصلاحطلبان و اعتدالیون که سقف مطالبات خود را تا حد تاییدشدن مجدد صلاحیت رئیسجمهور پایین بیاورند! به گونهای که با تحقق این امر جشن و چراغانی راه بیندازیم و شادیها کنیم که مطالبهای محال! محقق شده است.
مطلبی با عنوان «آستانه»؛ نشست متفاوت در ستون اول دفتر روزنامه ایران توسط جعفر حقپناه منتشر شد:اجلاس بینالمللی در «آستانه» قزاقستان که به منظور دستیابی به راهحل دیپلماتیک بحران سوریه در آستانه ورود به ششمین سال این فاجعه غمبار انسانی برپا میشود، به جهات زیر قابل تأمل به نظر میرسد:
نخست؛ در غیاب اراده و راهحل بینالمللی برای حل بحرانهایی از جنس بحران سوریه، ابتکارهای منطقهای به شرط دریافت حمایت محدود از ناحیه قدرتهای بزرگ توان اثربخشی بالایی دارد. بنابر نظریههای مطالعات منطقهای در شرایط کنونی پس از جنگ سرد که مناطق از استقلال عمل بیشتری نسبت به نظام بینالملل برخوردارند، قدرتهای منطقهای بعضاً توان بیشتری حتی در مقایسه با قدرتهای جهانی برای امنیتسازی و نقشآفرینی سلبی و ایجابی در ایجاد یا برهم زدن ترتیبات امنیتی مغایر با منافع خویش برخوردارند. چنانکه در حال حاضر در مدیریت بحران سوریه ایران و ترکیه از چنین موقعیتی برخوردارند. نفوذ این دو دولت و همراهی روسیه به عنوان یک قدرت جهانی با آنها توانست مقدمات کاهش بحران، مدیریت جنگ در شرق حلب و خروج مردم از این شهر و سپس برقراری آتشبس سراسری شکننده اما کمابیش پایدار را برای نخستین بار تمهید نماید. بر این اساس ادامه تلاش برای یافتن راهحل دیپلماتیک جهت برونرفت از این فاجعه بزرگ جز از همین طریق امکانپذیر نخواهد بود.
ستون یادداشت روز روزنامه شهروند به مطلبی با عنوان «
بيمه و چند پرسش درباره ساختمان پلاسكو» اختصاص یافت که در ادامه می خوانید
هميشه
اين احتمال وجود دارد هنگامي كه با يك پديده در دنياي جديد آشنا ميشويم،
ظاهر آن را ميبينيم ولي از ماهيت و كاركرد واقعي آن غفلت میكنيم. يك
نمونه بسيار روشن و مهم آن صنعت بيمه است. سادهترين برداشت از بيمه، جبران
خسارت است. اگر هواپيمايي سقوط كرد يا خودرويي تصادف كرد و كسي كشته شد يا
ساختماني آتش گرفت و... بيمه اقدام به جبران خسارت ذینفعان ميكند يا بيمه
سلامت و درمان و بازنشستگي نيز معطوف به تأمین اهداف به نسبت مشابهي
هستند، ولي اين يكي از اهداف بيمه است.
بيمه هدف مهم ديگري دارد كه به آن توجه نميكنيم. بيمه مسئوليتآور است.
شهروند را در رفتارش مسئول ميكند. در واقع اگر دريك جامعه پيشرفته حدي از
رفتار مسئولانه را ميبينيم، به اين دليل است كه درموارد زیادی مقررات
بيمهاي او را مسئول بار ميآورند. براي درك بهتر ماجرا، از بيمه شخص ثالث و
بيمه خودرو مثال ميزنيم.
درجامعه ما خودرو را بيمه ميكنند و كاري به راننده ندارند. دراين وضعيت
هزینه بيمه شخص ثالث انواع خودروها، تقريبا نزديك به يكديگر است. حتي
تفاوتهاي ميان آنها نيز ربطي به كيفيت خودرو ندارد و ممكن است برعكس نيز
باشد.
براي مثال بيمه پرايد كه خودروي بسيار ضعيفي است و درصورت تصادف افراد
بيشتري از آن كشته و مصدوم ميشوند، كمتر از بيمه سمند است كه خودروي
محكمتري است و... دراين ساختار بيمهاي، راننده محتاط و راننده بياحتياط
وضعيت مشابهي دارند و هر دو به يك ميزان بيمه ميدهند، ولي واقعيت اين است
كه دراین چارچوب راننده محتاط ضرر ميكند. زيرا او با پرداخت هزينه بيشتر
براي بيمه، خسارتهاي راننده غيرمحتاط را پرداخت ميكنند.
روزنامه آفرینش مطلبی را با عنوان «وقتي همهچيز «سوژهاي براي سرگرمي» ميشود!» در ستون سرمقاله خود به قلم زهرا کيان بخت اختصاص داد:سرنخ بعضي از عادتهاي رفتاري جامعه را كه دنبال كنيم، به نتايج معناداري ميرسيم كه ميتوانند وضعيت روحي حاكم بر جامعه را به خوبي برايمان ترسيم كنند. از گذشته تا امروز، وقتي صحنه اعدامي در ملأ عام برپا ميشود، متاسفانه افراد زيادي كه گاهي باوركردن تعدادشان چندان آسان نيست، در محل اجراي حكم تجمع كردهاند و مشتاقانه، منتظر برقرار شدن حكم اعدام و دست و پا زدن افراد محكوم بين زمين و آسمان هستند.
درحالي كه به طور طبيعي، سلامت روان اقتضا ميكند كه از ديدن درد و رنج يك حيوان هم، دچار ملالت و اندوه شويم. حال، چه ميشود كه ديدن صحنه مجازات و اعدام چند نفر مجرم و جنايتكار، برايمان تبديل به سوژهاي مفرح ميشود، جاي تفكر و تأمل دارد.
اما اين موضوع، فقط اختصاص به مواردي مانند تماشاي اعدام ندارد و داراي گسترهاي وسيعتر است. آنچه به آن اشاره شد، معضل و مشكلي است كه اين روزها در شبكههاي اجتماعي هم به گونهاي ديگر خود نمايي ميكند. در روزهاي اخير و در جريان حادثه تلخ پلاسكو ، از همان لحظات آغازين بروز حادثه، شاهد بوديم كه صفحات فضاهاي مجازي، شبكههاي اجتماعي، كانالها و گروههاي تلگرامي و... يكمرتبه با ارسال و دست به دست شدن فيلمها و عكسهاي مربوط به اين حادثه، به حدّ انفجار رسيد. غرض از اين سخنان، سانسور خبري، عدم اطلاعرساني و... نيست. برعكس، اطلاعرساني سريع ميتواند در مواردي، يكي از كاركردهاي خوب شبكههاي اجتماعي قلمداد شود.