عصرایران؛ سروش بامداد- شامگاه جمعه اول بهمن ماه مردم ایران در نقاط مختلف کشور به صورت خودجوش در مقابل ایستگاه های آتش نشانی حضور یافتند و با روشن کردن شمع و اهدای گل هم یاد آتش نشانان فداکار و قربانی را گرامی داشتند و هم از همکاران آنان تقدیر کردند و به آنان دلگرمی دادند.
این رفتار مدنی، مدرن و انسانی مورد توجه رسانه های جهان قرار گرفت و موج مثبتی را منتقل کرد. در تبریز اما نیروی انتظامی مانع شد و معاون اجتماعی ناجا از حضور خودجوش مردم با این عنوان که « هر نوع تجمع غیر قانونی و بدون مجوز از نظر نیروی انتظامی ممنوع است» یاد و اضافه کرد: « مجوز قانونی از سوی دستگاه های مربوطه برای تجمع و روشن کردن شمع به یاد آتش نشانان در تبریز صادر نشده بود ».
توضیح و توجیه بعدی سرهنگ علی اسمعیل پور هم این است: « در تجمعهای قانونی، وظیفه نیروی انتظامی حل مسائل ترافیکی مسیرهای منتهی به تجمع، تأمین امنیت و آرامش شهروندان و شرکتکنندگان در تجمع است.»
دلیل دیگری که ذکر شد هم این بود: «برگزاری تجمعهای غیرقانونی در سطح شهر ممکن است عواقب اجتماعی داشته باشد و نیروی انتظامی در قبال آن مسئول است.»
با احترام به دغدغه های نیروی انتظامی که مانند آتش نشانان در هنگامه های دشوار و هنگام حادثه نقش آنان روشن می شود و در باقی مواقع شاید مکتوم بماند چند نکته را می توان به این بهانه یادآور شد:
1- حادثه روز پنج شنبه رخ داد و مردم در تبریز مثل جاهای دیگر شامگاه جمعه می خواستند شمع روشن کنند. آیا همه کسانی که می خواستند ابراز هم دردی کنند باید برای درخواست مجوز اقدام می کردند یا یک نفر به نمایندگی از آنان باید مجوز می گرفت؟
اما مگر این مردم هم دیگر را می شناختند که یک نماینده انتخاب کنند و کجا و چگونه؟ به فرض که چنین انتخابی میسر بود به کجا باید مراجعه می کردند؟ خود جناب سرهنگ از تعبیر «دستگاه های مربوطه» استفاده کرده که به معنی آن است که منحصر به نیروی انتظامی نبوده است و نماینده یا نمایندگان باید از صبح تا شب به این و آن دستگاه مراجعه می کردند تا مجوز بگیرند. آن وقت اگر کارهای اداری اعطای مجوز به شنبه و یکشنبه موکول می شد آیا باید منتظر می ماندند و مثلا دوشنبه شب که مجوز آماده شد شمع روشن می کردند؟
2- آیا آذربایجان شرقی و مشخصا تبریز وضعیت متفاوتی دارد که در دیگر شهر ها ابراز هم دردی به این شکل بلااشکال بود و تنها در اینجا مشکل ایجاد می کرد؟
3- اطلاق واژه «تجمع» به هر گرد هم آمدن مردمی نیز از سوءظنی حکایت می کند که شایسته نیست.
4- مقام پلیس به درستی گفته که «وظیفه دارند امنیت شهروندان را تأمین کنند» ولی مگر کسانی که می خواستند شمع روشن کنند شهروند نبودند؟ این تصور که کسانی که می خواستند هم دردی کنند جماعت یا جمعیتی جدای مردم بودند به رابطه پلیس با مردم خدمت نمی کند.
5- هر قدر هم توجیه شود اما این انگاره شکل می گیرد که انگار نوعی هراس از هر گردهم آیی وجود دارد در حالی که القای این ترس تنها هنگامی مرسوم است که حکومت نظامی اعلام شده باشد حال آن که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با نگاه به تجربه های گذشته اعلام حکومت نظامی را در اصل 79 « ممنوع» اعلام کرده است.
دلیل اشاره به اصطلاح حکومت نطامی به این خاطر است که در نگاه مردم حکومت نظامی با دو ویژگی شناخته می شد: اول: محدودیت ساعات تردد و دوم ممنوعیت تجمع بیش از سه نفر.
نیاز به تطویل و تفصیل کلام نیست و بیم آن هم هست که سوء تفاهم ایجاد کند. جان سخن این است که روشن کردن شمع و ابراز هم دردی با آتش نشانان قربانی در تهران را نمی توان تهدید کننده امنیت شهر دانست.
پلیس البته باید مراقب باشد تا سوء استفاده ای صورت نپذیرد ولی نامحسوس تر، مهربان تر و بلند نظرانه تر. نمی توان از مردم خواست برای هر کار اجتماعی مجوز بگیرند و در غیر این صورت منتظر برخورد باشند. زندگی تنها لقمه ای نان به کف آوردن و آونگ بین خانه محل کار یا بین خانه و محل درس که نیست. ما در وهله اول انسانیم و حق انسان است که اجتماعی زندگی کند.
در واقع مشکل و چالش بر سر «سپهر عمومی» و فضاهای مشترک بین مردم و حاکمیت است. تکلیف حریم خصوصی روشن است و نمی توان وارد شد.
تکلیف حریم و اندرونی دستگاه های اداری و نظامی و امنیتی و حکومتی هم روشن است و مردم باید برای ورود به آنها مجوز داشته باشند اما جز اینها دو «سپهر عمومی» و «فضای اجتماعی» هم هست که بین مردم و حاکمیت تداخل و اشتراک وجود دارد و پلیس باید با ظرافت با این قضیه برخورد کند. چون سپهر عمومی متعلق به همه است...