پس از 30 سال تحقیق در سراسر جهان، بحثهای بینالملی، استدلالها و پیشنهادها برای تلویزیون وضوح بالا (HDTV) یکی از تعاریفِ پذیرفته شده در آن، نسبت ابعادِ (Aspect Ratio)تصویرِ 16:9 است. تعریفی که شاید بتوان گفت؛ تنها عاملِ غـیر تکنیکی است که از سوی محققین در حوزه HDTV پذیرفته شدهاست.
تحقیقات در زمینه HDTV در دهه 1970 در NHK آغاز شد و از همان ابتدا نسبتِ ابعاد ایدهآل برای تلویزیون به بحثی مهم و طولانی بدل شد. همان بحثی که بیش از شصت سال، سینما را هم درگیر کرده بود. انجمن فیلمبردارانِ آمریکا، در سالِ 1993 بالآخره نسبتِ ابعاد تصویرِ 16:9 را برای تلویزیون مناسب دانست. نظراتِ ایشان، واکنشی بود به تحقیقاتِ دکتر تاکاشی که نسبتِ 15:9 را برای تلویزیون ارائه کرده بود. تعدادی از مهندسینِ بی بیسی 14:9 را برای تلویزیون پیشنهاد داده بودند. انجمنِ فیلمبردارانِ آمریکا، نسبتِ 2:1 را مصالحهایی قابلِ قـبول بینِ ساختار و خلوصِ هنری و واقعگراییِ موجود در بـازارِ تصویر میدانستند. بعضی از متخصصین معتقد بودند؛ که صفحهیِ عریضی که سینمای هالـیود از 40 سال قبل ( تا 1993) ارائـه کرده بود؛ با ارائـه نسبتِ ابعادّ 16:9 یا 777/1 به خـطر خواهد افتاد، امّا از میان 15:9 و 16:9 رای به 16:9 دادند. قدرت و نفوذِ سرمایهگذاران و لابیهایِ اقتصادی نیز در پذیرشِ این نسبتِ ابعاد در میانِ اعضایی انجمنِ فیلمبردارانِ امریکا که مهمترین انجمنِ فیلمبرداریِ جهان هستند، بیتاثیر نبود. 16:9 به واقعیتِ غـیرِ قابلِ فسخ تبدیل شد.
حامیانِ نسبتِ ابعادِ 16:9، دلایلِ خود را برایِ تغییر شکلِ ابعادِ صفحه نمایشِ تلویزیون بر مبنایِ 5 نکته اسـاسی ارائـه کردند:
شکل (shape) آن، بیشتر طبیعی (natural) است، زیرا دیدِ انسان (human vision) بیشتر در سطح اُفـق میبیند تا عمودی.
16:9 مصالحه (سازش) معقولی میانِ ابعاد است. بهراحتی کارخانههایِ سازنده سنسور و تلویزیون میتوانند از 4:3 به 16:9 حرکت کنند. بهراحتی میتواند تـولیداتِ صفحه عریضِ فیلم را درون خود جای دهد، از اینرو، این نسبتِ ابعاد، شکلِ کارآمد و فراگیری از صفحه نمایش برای تلویزیون و فیلم فراهم میکند.
هر مشکلی که با تغییرِ نسبتِ ابعـاد به 16:9 بهوجود آید، مشکلاتی موقتی است که وقتی 16:9 در ساختارِ جهانی پذیرفته شود، در نهایت با کمترین هزینه این مشکلات حل و فصل خواهند شد.
عزمِ جهانی برای تغییر وجود داشت و بسیاری از بینندگانِ تلویزیونی 16:9 را بهعنوان شکل و ساختار قابلِ قبول از میان دیگر نسبت ابعاد پذیرفتند.
مستطیلِ 16:9 به نسبتِ طلایی (golden ratio) نزدیک است. نسبتی که شکلِ مورد نظر و علاقه هنرمندان طی قرنهایِ متمادی است. نسبتِ طلایی،تناسبِ الهی (divine proportion) است که بهطورِ سنتی بهعنوانِ ساختار و شکلِ کامل (Perfect shape) پذیرفته شده است.
هر یک از 5 دلیلِ ارائـه شده بهطورِ مفصل در کتابهایِ مختلف بحث شده است و شاید در آینده به آنها بپردازیم. در این مقاله دلیلِ پنجم یعنی تناسب الهی و ارتباطِ آن با 16:9 مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تنـاسبِ الـهی (The divine proportion)
تقسیمِ طلایی (golden section)، نسبتِ طـلایی (golden ratio) یا تناسبِ الهی، نامهایی هستند که همگی به تناسبِ خوشایند و عددی خاص اشاره میکند.
شکلِ 1 را در نظر بگیرید. در شکلِ 1، طولِ کلِ خط برابر a است. در این شکل، نسبتِ میانِ طولِ خطِ a، به بزرگترین بخش از خط (b) برابر است با نسبتِ بزرگتـرین بخش از خط (b) به قطعه کوچک (c)؛
شکل 1
تنـاسب الهی (divine proportion) است؛ وقتیکه مقدار تقسیمِ a بر b برابر با 61803/1 و همچنین مقدار تقسیمِ b بر c نیز برابر 61803/1است.61803/1 را در بیشتر اسناد به 618/1 گرد میکنند.
اگر در یک مستطیل، نسبتِ ضلع بزرگتر به ضلع کوچکتر باشد، به آن مستـطیل طـلایی (golden rectangle) گفته میشود. تناسب (proportion) دستیافتن به این عدد عـرفانی است.یک مستطیلی که میتوان آنرا با این نسبت ساخت؛ دارایِ طولِ 5623/14 و عرضِ 9 است؛
باتوجه به ویژگیهای مستطیل، این تناسب را دوبـله طلایی گویند، زیرا طول و عرض دیگر آن هم تناسب طلایی دارند و این ویژگیِ تناسب الهی بهمراتب چشمگیرتر خواهد بود. این ویژگی و تـناسب، قرنهاست که ریاضیدانان را مجـذوب کرده است. با این ویژگی، میتوان، لانهای از مستطیلها شکل داده که همگی دارای نسبتها، مارپیچها، پنجضلعیهای متناسب است (شکل 2).
شکل 2
براساسِ تحقیقاتِ صورتگرفته، تنها نسبتی که رابطهی متقارنِ زیادی دارد و از سوی اکثریتِ مردم به نماد تقارنِ جهانی شهرت یافته، همین تناسب الهی یا نسبتِ طلایی است.
مستطیلِ طلایی در معماری یونانِ باستان فراوان دیده میشود.تناسبِ بدنِ انسان نیز براساسِ همین تناسبِ الهی یا نسبتِ طلایی است (شکلِ 3).
شکل 3
مهندسان هنوز مسحور و مجذوبِ اثربخشی و انعطافپذیریِ ریاضیاتیِ این نسبت هستند.بسیاری از شاهکارهایِ هنری را میتوان با این تناسب شناخت و ارزیابی کرد (شکل 4).
شکل 4
از میان نسبتِ ابعادِ 14:9، 15:9 و 16:9، نسبتِ 15:9 (66/1) بسیار به مستطیلِ طلایی نزدیکتر است. اما مخاطبان تفاوتِ زیادی میانِ 15:9 و 16:9 قائل نـبودند. ساختار 16:9 به صفحه عریضِ مد نظرِ سینماگران نیز نزدیکتر بود، ضمن اینکه ساخت نمایشگرها، ثبتکننده ها و ... در حالتِ 16:9 راحتتر بود.
14:9(555/1) که در ابتدا BBC تاکید فراوانی بر آن داشت، به 4:3 (333/1) نزدیکتر است. نسبتِ 4:3 ساختاری بود که توسطِ W.K.L.DICKSON در سالِ 1889 ارائه شد. او در آن سالها، در لابراتوارهای ادیسون کار میکرد. دیکسون در هنگام کار با Kinescope عرض 1 اینچ و طول اینچ را انتخاب کرد. این سایزِ فیلم و نسبتِ ابعادش به استانداردی برای صنعتِ فیلم و تصویر متحرک تبدیل شد. در آن سالها هیچ فرد یا کمپانی به مقابله خاص و مشخصی با این سایز و نسبت نـپرداخت. در سالِ 1941 وقتی در آمریکا، استانداردِ NTSC برای پخشِ تلویزیونی پیشنهاد شد؛ اعضای پیشنهاد دهنده همان نسبتِ فیلم (4:3) را برای تلویـزیون مورد تایید قرار دادند. در دهه 50 میلادی تلویزیون به رقیبی سرسخت برای سینما بدل شده بود. ایـدههای فراوانی برای تغییر در سینما و بازگشت مجدد مخاطبین مطرح شد. ایده های خوب و بدِ فراوان؛ امـّا یکی از ایدههایی که هنوز هم در صنعتِ سینما کارآیی دارد، ساختار (format) صفـحه عریـض بود. صفحـاتِ عـریـضتر مانندِ cinerama، cinemascope و vista vision، تجربه دیداری هیجان انگیزی را برای مخـاطب فراهم میکرد.
صفحه عریضِ سینما نسبتِ ابعادی برابر یا بیش از 2 دارد. 618/1 نسبتِ طلایی است و در 16:9 این نسبت 777/1 است. این تناسب (16:9) هم سینماگران را راضی کرد و هم به نسبتِ طلایی نزدیک است. از نظرِ خوشایندی، 16:9 وضعیتی به مراتب بهتر از 4:3 در میانِ مخاطبان دارد.
16:9 تعاملی است؛ میانِ سینما و مستطیلِ طلایی.
منبع: جام جم آنلاین