عصرایران؛ احسان محمدی – این تیتر ممکن است هواداران پرسپولیس را بعد از تساوی خانگی 1-1 مقابل صبای قم خشمگین کند اما رفتار دیروز علیرضا نورمحمدی شرم آور بود. وقتی حرکت آهسته دوربین های تلویزیونی نشان داد او چه ناسزاهای درشتی نثار قاسم دهنوی کرده است کسی در اینکه او مستحق اخراج بود تردیدی پیدا نکرد.
دوربین هایی که با کیفیت HD از این پس لب خوانی ها را آسان تر می کنند و هر بار عادل فردوسی پور با حدس زدن فحش ها خواهد گفت: اوه! اوه! اوه!
در روزی که بازی تحت تاثیر فقدان هادی نوروزی کاپیتان پرسپولیس که به فروتنی و آرامش و البته تعصب و جنگندگی شهرت داشت قرار داشت، کاپیتان جایگزین او الفاظ مستهجنی به کار برد که در شان هیچ کس نیست چه رسد به یک ورزشکار.
او این ناسزاها را نثار قاسم دهنوی کرد، بازیکنی که گرچه روی اعصاب حریفان راه می رود اما با همین علیرضا نورمحمدی در لباس سرخ هم بازی بوده است.
این دو که کنار هم تمرین کرده اند، به اردو رفته اند و روزهای تلخ و شیرین را دوشادوش هم تجربه کرده اند. چطور می توانند نسبت به هم تا این اندازه بی رحمانه برخورد کنند بعد انتظار داشته باشند تماشاگران جوان روی سکوها شعرهای سهراب سپهری بخوانند؟!
نورمحمدی که بازوبند کاپیتانی را از هانی پسر خردسال هادی نوروزی تحویل گرفته بود یک لحظه فکر نکرد بعد از بازی وقتی پسرک از او بپرسد برای چه کارت قرمز گرفته است چه حرفی برای گفتن دارد؟
آیا حاضر است ناسزاهایی را که به دهنوی گفت تکرار کند؟ یعنی آن همه شور و حال ورزشگاه و پلاکارد سیاه و حرمت ماه محرم و یادبود هادی نوروزی را باور نکنیم؟ یعنی همه اینها شو بود و نمایش؟ پوسته بود و درون مایه ای نداشت؟
دو سال پیش وقتی پرسپولیس تا دقایق اضافه نیمه دوم بازی برابر داماش، 2 بر یک عقب بود محمود رفیعی داور بازی به دلیل توهینهای شدید هواداران پرسپولیس، این مسابقه را نیمهتمام اعلام کرد و دو تیم به رختکن رفتند.
ایمون زاید مهاجم آن روزهای پرسپولیس ماجرا را نمی فهمید و از قرار معلوم کسی رویش نمی شد بگوید که تماشاگران به خانواده داور توهین کرده اند.
با هم دوست بودیم. از همان رختکن تماس گرفت و اصرار داشت بداند چرا در روزی که تیم به برد نیاز داشت داور توپ را زیر بغلش زده و بازی را نیمه تمام اعلام کرده است!
شرمسار بودم که چه بگویم؟ نه گلی رد و بدل شده بود که مردود اعلامش کرده باشد و بازیکنان حمله کرده باشند، نه وقت بازی تمام شده بود و نه هیچ چیز دیگر!
سعی کردم مثل مدیران در راستای حفظ آبروی ملی آسمان و ریسمان به هم ببافم ولی قبول نمی کرد و می دانست که افسانه است. وقتی ماجرا را برایش گفتم مکثی طولانی کرد و بعد با تعجب پرسید خانواده داور که توی این نتیجه تاثیری نداشتند، آنها حتی توی ورزشگاه هم نبودند!
اینکه بازیکنان به خانواده های همدیگر ناسزاهای درشت و بویناک می گویند رفتاری است که شاید ریشه در رواج فرهگ فحاشی در جامعه داشته باشد.
کسانی ممکن است بگویند حتی بازیکنی مثل زین الدین زیدان هم وقتی در فینال جام جهانی با فحاشی مارکو ماتراتزی نسبت به خانواده اش روبرو شد از کوره در رفت و با سر به سینه او کوبید و اخراج شد.
حقیقت دارد اما زیدان هیچکدام از موفقیت های فوتبالی اش را به بزرگان دینی ربط نمی داد. در ماه محرم سیاه نمی پوشید، قبل از بازی هم زیر لب قرآن نمی خواند و نمی گفت الگویم حضرت علی (ع) و پوریای ولی است!
فوتبالش را بازی می کرد و درس اخلاق به کسی نمی داد. چطور ممکن است باور کنیم بازیکن و کاپیتان پرسپولیس در روزی که ورزشگاه را سراسر ماتم گرفته بود و قرار بود مردم مثلاً شاهد درس اخلاق و مرام و مردانگی و لوطی منشی باشند، به خانواده قاسم دهنوی فحاشی می کند؟ البته نمی شود از شیطنت های دهنوی هم گذشت. اما علیرضا نورمحمدی کاپیتان پرسپولیس است.
پیش تر هم نوشته بودم تیم های بزرگ به بازیکنان بزرگ نیاز دارند. سال هاست پرسپولیس انبوهی از بازیکنان بی کیفیت را به خدمت می گیرد که بی هیچ نمایش درخشانی پول های چرب و شیرین می گیرند و در آخر فصل با شکایت از باشگاه و وصول طلب به تیم های دیگر می روند.
ضعف پرسپولیس تنها بازیکن نیست اما برای این تیم در یک روزنامه کثیرالانتشار آگهی بزنید و یک کاپیتان استخدام کنید، یک رهبر که به تیم نظم بدهد، بازیکنان از او حرف شنوی داشته باشند و خودش نقطه امید تیم حریف نباشد!
پرسپولیس این روزها اگر بازوبند کاپیتانی را به تیرک (دیرک) دروازه ببندد نه تنها ممکن است تفاوتی نکند بلکه تیرک دروازه نه مثل نورمحمدی فحاشی می کند و اخراج می شود و نه مثل مهرداد کفشگری به حریف پنالتی و پاس گل می دهد!
علییییییی کریمییییییییییییییییی