کاش میشد در آسمان ها پر کشید
چون عقابی ابرها را هم درید
پر کشید و در حضورت جان سپرد
لحظه ی آخر دو چشمان تو دید
//////////\\\\\\\\\\
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یک ریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
//////////\\\\\\\\\\
پشت دیوار کج فاصله ها پنهانیم
غربت دل را به خدا میدانیم
گرچه دوریم ز هم با همه ی خاطره ها
به امید خبری تازه ز هم میمانیم
//////////\\\\\\\\\\
سرکش بودم به حیله رامم کردی
ای افسونگر ، چه پخته خامم کردی
خوش چرخاندی کمند گیسویت را
در تاریکی اسیر دامم کردی …
//////////\\\\\\\\\\
بسیار تماشایی و آراسته ای
از رونق ماه آسمان کاسته ای
انگار نه انگار که ما را دیدی
از روی کدام دنده بر خاسته ای ؟
//////////\\\\\\\\\\
ماه در روی کسی غیر تو دیدن ممنوع
ناز چشم کسی جز تو خریدن ممنوع
تابلویی بر سر دروازه ی قلبم زده ام
که ورود احدی جز تو اکیدا ممنوع …
//////////\\\\\\\\\\
تو ای روحم ، عزیز دلنوازم
ز پیغامت نمودی سرفرازم
تو در یاد منی ، من شرمسارم
صفای قلب پاکت را بنازم …
//////////\\\\\\\\\\
در دهکده ی تو خبر از بوی ریا نیست
چون نیست ریا ، هیچکس انگشت نما نیست
ما طالب مهریم و دل از عاطفه لبریز
دل صافتر از تو به خدا هیچ کجا نیست !
//////////\\\\\\\\\\
خودم قبول دارم کهنه شده ام
آنقدر کهنه که می شود روی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت
بنویس و برو …
//////////\\\\\\\\\\
شبات ستاره بارون
چشات بدون بارون
بدون که من همیشه
به یادتم فراوون …
//////////\\\\\\\\\\
جز خدا کیست که در سایه ی مهرش بخزیم
رحمت اوست که هر لحظه پناه من و توست …
//////////\\\\\\\\\\
غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد
غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد
گریه کردم ز فراغت گل من باور کن
که مرا غربت این شهر زمین گیرم کرد …