۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۵۲۱۵
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۲ - ۲۰-۰۲-۱۳۹۴
کد ۳۹۵۲۱۵
انتشار: ۰۸:۲۲ - ۲۰-۰۲-۱۳۹۴
گفت و گوی عصر ایران با سیامک آقایی

تکنوازی در موسیقی ایرانی جانی دوباره گرفت

سیامک آقایی؛ موزیسین ایرانی و نوازنده برجسته سنتور در گفت و گوی خود با گروه فرهنگی و هنری عصرایران از همکاری اش با گروه های مطرح بین المللی و اجرای کنسرت های موفق تکنوازی در تهران و شهرستان ها می گوید.
عصرایران-  مسعود شفیعی برزی؛ پنج شنبه 17 اردیبهشت، کنسرت تکنوازی سنتور سیامک آقایی در تالار وحدت برگزار شد و علی رغم اظهارنظرهای برخی نوازنده ها و موسیقیدان ها مبنی بر عدم استقبال مردم از موسیقی ایرانی و به طور مشخص تکنوازی، استقبال مردم نشان داد که این اظهارنظرها با واقعیت فاصله دارد و مشکل را باید در جای دیگر جست و جو کرد. خیلی از مردم صدای سنتور او را با اثر «یاد باد» به خوانندگی سالار عقیلی می شناسند اما سیامک آقایی فعالیت های درخور دیگری مثل آلبوم «ز بعد ما» - که با پنج سنتور نواخته شده- و فعالیت های بین المللی اش با گروه جاده ابریشم دارد که می توان اشاره کرد. او که شاگرد برجسته استاد پرویز مشکاتیان بوده است از فوت آن مرحوم در سال 88 و اثرات روحی فقدان استاد تا تجربه همکاری اش با گروه های مطرح بین المللی سخن می گوید.

پیش از اجرای سیامک آقایی در تالار وحدت، گفتگویی را انجام دادیم که مشروح آن را می توانید بخوانید:

جناب آقایی کنسرت "باز عشق” که یک تور دو نوازی تنبک و سنتور بود، در شهرهایی مثل تبریز، رشت، بندرعباس و سمنان برگزار شد. از شما می خواهیم که هدف و چگونگی شکل گیری این کنسرت را توضیح دهید و همچنین توضیح دهید که دلیل انتخاب نام باز عشق برای این کنسرت چیست ؟

باز عشق در حقیقت برگرفته از این مصرع معروف از غزلیات حضرت مولاناست که می فرماید: «باز فروریخت عشق از در و دیوار من» در واقع سوژه اصلی این اجرا همین باز فروریختن عشق است. به طور خلاصه اگر بخواهم از چرایی شکل گیری این جریان توضیحی خدمت شما عرض کنم باید بگویم، در حقیقت این عشق سوژه اصلی و نخ نامرئی بود که مجموعه کار را به یکدیگر پیوند داده است. برای مثال متوجه شدم که یکی از قطعات برای استادم سروده شده است و قطعه ای دیگر خاطرات سال 88 و شرایطی که در آن موقع بود را به یادم می آورد؛ دو قطعه دیگر در شرایط تنهایی برای من یادآور خاطرات دوستان و همراهان و آن سال ها است. قطعه ی آخر به نام «جان من فدای خاک تو» که مشخصا به عشق ایران سروده شده است و نوعی تصنیف بی کلام است که به صورت آوایی به هنگام اجرای سنتور روی این قطعه می خوانم.

ایده و محتوای این کنسرت ها چگونه شکل گرفته است؟

ببینید، شاید بشود گفت این قطعات از سال ها پیش به صورت ملودی های خیلی جسته و گریخته به ذهن من آمده بودند و شاید نتوان تاریخ مشخصی برای شروع این داستان در نظر گرفت، اما می توانم این را بگویم که در حدود ده سال پیش این فرآیند آهسته آهسته شروع شد. شاید نکته مفیدی که بخواهم اینجا به مخاطب های کم و بیش حرفه ای تر شما عرض کنم این باشد که دلیل این که در این مدت برنامه های اندک و نسبتا کم تعدادی را تصنیف و تنظیم کرده ام به این دلیل بوده که نخواسته ام بنا به یک موقعیت و یا به سفارش کار کنم یا اصطلاحا آهنگ سازی کنم.

 در سنت آهنگسازی در غرب می بینیم که با توجه به مجموعه علومی که یاد می گیرند بر اساس آن کاری را تصنیف کنند؛ اما در موسیقی ما همانطور که از اساتید مطرحی مثل استاد لطفی و استاد مشکاتیان سراغ دارم فضا متفاوت است. در حقیقت انگار كه از ازل سلسله ملودی های زیبایی وجود داشته که تحت تاثیر یک فضای ذهنی به مراتب انتزاعی تری یک انسجام زمانی در حد چهار یا پنج دقیقه به خودش گرفته ، حتی بعدها راجع به اسم قطعه تصميم گرفته مي شود.به همین دلیل است که به نظر من می توان گفت که برای ما روند برعکس است. در حقیقت می شود این طور گفت که ما برای چیزی يا به دليل خاصي کار نمی سازیم، بلکه منتظر می شویم تا یک چیزی حسي بیاید. از این دید کار ما به طور بنیادی و به لحاظ ساختاری با شیوه آهنگسازی ای که در سنت ها و شیوه های دیگر وجود دارد متفاوت است.

استقبال مردم در شهرستان ها از کنسرت شما چطور بود؟

شاید برای شما جالب باشد که بگویم با وجود این که کار خواننده ندارد و همه ما چه به عنوان تولیدکننده، چه به عنوان نوازنده یا دست اندر کار موسیقی کاملا مطلع هستیم که اگر ما بخواهیم بحث کمیت را به اندازه ی کیفیت در نظر بگیریم، بحث خواننده خیلی خودش را نشان می دهد. اما نکته جالبی که در اجرای کنسرت در این شهرها دیده شد این بود که با وجود این که عملا امکانات بسیار اندکی در اختیار داشتیم، باز هم استقبال مردم در نود درصد اوقات بیش از حد انتظار ما بود و من از این موضوع خیلی خوشحال هستم.





سوال بعدی که پیش می آید این است که آیا ایده خاصی داشتید که از شهرستان ها شروع کردید و به تهران رسیدید؛ با وجود این که توقع می رفت برای اجرای کنسرت از تهران شروع کنید و بعد در ادامه به شهرستان ها بروید؟

حقیقتا من هنوز متوجه نشده ام که چرا باید از تهران شروع شود. ولی اگر بخواهم به طور خلاصه خدمتتان عرض کنم، اینطور بگویم که اجرای شهرستان ها برای من خیلی مهم و ارزشمند است و این مسئله را من با توجه به این موضوع عرض می کنم که من در خارج از کشور نسبتا کارهای پرتعدادی را داشته ام و اتفاقا یک دیدگاه در این چند سال اخیر برای من پیش آمده که شاید اینجا مجالش نباشد که بخواهم به تفصیل خدمت شما عرض کنم، اما می شود گفت این دیدگاه محصول ده - دوازده سال همکاری من با گروه هایی مثل جاده ی ابریشم و گروه های بین المللی و مطرحی مثل اطلس آنسامبل، کنسرواتوار آمستردام ،لابی رنت و یا افراد بزرگی مثل رز دیلی و یا نصیر شمه در کشورهای عربی است. به لحاظ امکاناتی، الان احساس می کنم که کنسرت های تهران برای من شبیه به کنسرت های خارج از کشور است. مردم تهران به لحاظ موسیقی خیلی در رفاه به سر می برند. به عنوان مثال، زمانی که مشاهده کردم اولین شب اجرای کنسرت باز عشق مورد استقبال مردم واقع شد، تصمیم گرفتم برای اجرای مجدد کنسرت وقت بگیرم. اما مسئولین تالار وحدت به من اطلاع دادند تالار وحدت از الان که اردیبهشت ماه است در سه سانس در هفت روز هفته تا آخر شهریور ماه رزرو شده است، ولی این شرایط را با یکی از شهرستان ها مقایسه کنید، خواهید دید که شهرستان ها به لحاظ امکاناتی و اجرای برنامه خیلی در مضیقه هستند. به همین دلیل من فکر می کنم این حداقل دلیلی می تواند باشد که من شهرستان ها را نسبت به تهران در اولویت قرار داده ام.

به این دلیل این سوال را مطرح کردم چون ممکن است که در شهرستان ها هم نگاه مردم برای رفتن به یک کنسرت این مسئله باشد که در تهران چه استقبالی از کنسرت انجام شده است؟ و خود این اتفاق فتح باب خوبی برای شروع کنسرت از شهرستان ها است.

به نکته ی جالبی اشاره کردید که من متوجه آن نبودم. احساس شخصی من اینطور بوده که تهران برای من ملاک نبوده و در ضمن این کار ما خواننده و حاشیه های عجیب و غریب و تبلیغات گسترده نداشت، به خاطر این که جمعی که توانایی این را داشته باشد در یک حالت عام با یک سنتور و تنبک ارتباط برقرار کنند، جمع چندان پرتعدادی نیست، ولی به لحاظ کیفیت خیلی بالا است، و این موضوع تجربه ی متفاوتی برای من بود که بعید می دانم حالا حالاها تکرار شود، چون پروژه ی بعدی ام را احتمالا با خواننده های مطرح و برجسته ای روی صحنه خواهم برد. اما این تجربه حقیقتا برای من خیلی ارزشمند و بيادماندني بوده و كماكان هست.

در حال حاضر شاهد این هستیم که بسیاری از اجراهایی که خواننده دارد و بعضی از آن ها حتی خواننده های مطرحی هستند با استقبال چندانی مواجه نمی شود. با توجه به این که در کمتر از پنج روز تمام بلیط های کنسرت شما در تالار وحدت به فروش رسید، علت استقبال مردم از سیامک آقایی را چه می دانید؟

معمولا وقتی که سوال هایی به این شکل از من پرسیده می شود، من سعی می کنم که یا از جواب دادن طفره بروم و یا این که جواب را به عهده ی خود خواننده بگذارم!

فکر می کنم تحلیل خود شما برای مخاطبان جذاب باشد؟

نمي دانم، شايد چون احساس می کنم نوعي از رابطه حسی و عاطفی بین من و شنونده هایم وجود دارد که باعث می شود بنده را قابل بدانند و به این شکل بلیط ها را تهیه کنند ولی اگر بخواهم یک مقدار دقیق تر راجع به این موضوع صحبت کنم، شاید بشود به اين شكل بيان كرد که موسیقی سنتی ایرانی به یک شکل خیلی خاص و فرهیخته ايي جلو آمده تا به دست نسلی امثال پرویز مشکاتیان و لطفی و علیزاده رسیده است. اساتید برجسته ای که در عین حال که موسیقی را تغییر دادند و براي زمان خودشان آداپت كردند یک سری ساختارهای بنیادین و اساسی را كماكان حفظ كردند مانند "ملودي مداري" اين سنت موسيقايي، توانستند که یک ترکیب اساسی نسبتا جديدي را ارائه کرده و یک موج نو ایجاد کنند که بخشی از آن به "چاووش " معروف است.

 از اوایل انقلاب و طی این سه دهه، همچنان ما داریم از آثار آن طرز فکر، شاید با رگه هایی از مدیریت ذهنی امثال استاد ابتهاج و دیگران در کانون چاووش استفاده می کنیم. تصور من این است که آن جریان که موسیقی را به آن شکل نگاه می کرد تا مقطع استاد عزیزم، پرویز مشکاتیان ادامه داشت و شاید یک چیزی بیشتر از یک دهه پیش از فوت نابهنگام ایشان تقریبا این جریان رو به افول گذاشت. به همین خاطر، شايد كه برخی از مخاطبان من احتمالا دنبال یک موسيقي جدي ازين دست هستند که جنس آهنگ سازی یا نغمه پردازی آن بيش از جنبه هاي تكنيكي  به حس و حال اهميت داده باشد، حالا كمي مدرن تر و امروزي تر.تصور من اين است كه بخشی از مخاطبان من دلشان برای یک چنین ادامه ای يا طرز فكري تنگ شده است. زمانی که یک مجموعه ی صوتی و لحنی از من در کنسرت شنیده می شود، برخلاف نسل جوان تر موسیقی که شايد بيشتر درگیر تکنیک و تنظيم هستند و آن را عرضه می کنند، برای من انگیزه ی اصلی کماکان جنبه های عاطفی زندگي ام و چگونه بيان كردنشان با موسیقی مهم است.






اثر یاد باد اولین کار از شما بود که هم توانست نظر صاحب نظران و منتقدین را به خود جلب کند و هم این که مورد استقبال مردم واقع شود. خود شما مشخصه های این کار را در چه می بینید؟ در ضمن من احساس می کنم که مخاطبان خیلی دوست دارند که یک توضیح کوتاه و مختصر در خصوص فعالیت برای ساخت اثر یاد باد بشنوند.

می توان گفت پاسخ به این سوال بی ربط به پاسخ سوال های قبل نیست؛ آن هم این بود که بعد از این که استادم در سی و یک شهریور ماه آن سال از دنیا رفت، یک انگیزه ی خیلی بزرگ عاطفی برای من به وجود آمد که باعث شد با وجود زمان بر بودن مراحل اجرا و مجوز گرفتن ها و باقي دردسرهاي برپايي يك كنسرت ، ما در 22 آبان ماه کنسرت يادباد را روی صحنه ببریم. در ابتدا با توجه به شرایط آن ماه ها و آن جواب نگرفتن ها و درگيري هاي ذهني كه دچارش بودم، تصور می کردم که به هیچ عنوان حاضر نخواهم بود که کنسرت دیگری را روی صحنه ببرم ، اما زمانی که با فوت استاد مواجه شدیم، اصلا دوست نداشتم که تحت شرایط سیاسی آن موقع این نقصان و هجرت بزرگ نادیده گرفته شود و به همین خاطر تمام تلاشم را کردم که حتی اگر شده یک یا دو شب این برنامه را به یاد و خاطره ی استاد عزیزم روی صحنه اجرا کنم.كه الحق با استقبال خوبي مواجه شديم. در ضمن بعد از خرداد ماه سال 88 فضایی به وجود آمده بود که کسی تن به اجرای کنسرت نمی داد، اما بعد از گذشت حدود یک تا دو هفته بعد از اجرای کنسرت من و سالار، این فضا شکسته شد؛ به طوری که می شود گفت در حد فاصل زمستان و دهه ی فجر آن سال اكثر دوستان به روی صحنه برگشتند.

به سراغ بخش دیگری از فعالیت های شما برویم که مربوط می شود به کارهایی که در عرصه بین المللی با گروه های مطرحی مثل «سیلک رود» به رهبری یویوما داشتید که طبیعتا در اندازه بزرگ تری در دنیا انجام می شد، با اینکه شما امکان ادامه فعالیت را در شرایطی خوب در خارج از ایران داشتید، اما با این وجود شما به ایران برگشتید. چرا فعالیت خودتان را در این عرصه و مشخصا با گروه «سیلک رود» ادامه ندادید؟

من با فعالیتم در آن گروه مشکلی ندارم و اتفاقا از آن لذت هم می برم، چون گروه «جاده ابریشم» یک خورشید و منبع نوری به نام یویوما داشت که متاسفانه خیلی ها بنا به شرايطي كه در كشور داريم درجريان نيستند. یویوما نزد همگان به یک خورشید گرم معروف است که ترکیب بی نظيری ست از تکنیک، توانمندی و اخلاق انسانی. من حدود ده سال كم و بيش در این گروه حضور داشتم و در تورهای بزرگ و متعددي همراهی شان کرده ام .در یک تور شما عملا حدود یکي دو ماه با اعضای آن گروه زندگی می کنید. به طور مثال من یویوما را در شرایطی دیدم که با وجود این که مسموم شده بود و شرایط جسمی بدی داشت، اما همیشه لبخند می زد و حتی در این شرایط هم اگر مشاهده می کرد که بعضی اعضای گروه شرایط روحی و جسمی خوبی ندارند، خیلی سریع با مايه گذاشتن از خود رسيدگي مي كرد و يا تصور كنيد كه با آن انگشت هایش که نمی توان روی آن ها قیمتی گذاشت، سنگین ترین ساک ها و کیف ها ي بچه ها را كمك ميكرد وجابجا می کرد و ... کمتر انسانی پیدا می شود که چنین جایگاهی را در موسیقی داشته باشد اما باز تا این حد افتاده و انسانی رفتار کند؛
به طوری که من می توانم بگویم بعد از کمتر شدن ارتباطم بااین گروه و گروه های مشابه، چیزی که بیش از همه من را ناراحت می کند، ندیدن شخص یویوما است. الان هم خیلی دلم برای ایشان و فضایی که درست می کرد تنگ می شود. ولی مسئله ای که به نظرم مهم تر و جدي تر آمده، این بود که در این چند سال که همکاری من با این گروه ها بیشتر بود، فعالیت هایم در زمینه ی موسیقی در ایران به لحاظ کمی کمرنگ تر شده بود.

 می توان گفت وقتی انسان با گروه هایی در این سطح همکاری می کند که همه ی امکانات برایش فراهم است، انگاركه  دچار نوعی اغنا و ارضا كاري می شود، به طوری که با خود می گوید که این شرایط را تا چه زمانی می خواهد ادامه دهد. البته امکان دارد که دوستانی که پایه زندگی خود را به هر دلیلی بر پايه كنسرت هاي خارج از کشور قرار داده اند، فعالیت هایی اينچنيني  برایشان مناسب تر باشد. احتمالا دغده چنداني براي كار در ايران را نداشته باشند، اما من آنطرف كه بودم همیشه این موضوع فکرم را مشغول مي كرد که مثلا در یک سالن يك هزار تا دو هزار نفری در فلان شهر در یک ایالتي در آمریکا یا هرجا يا در فلان شهر در اروپا که مردم برای شنیدن کنسرت ما می آیند چند نفر سنتورنواز ويا موسيقي دوست حرفه ای وجود دارد، و از خودم می پرسيدم چند نفر هستند که بتوانند تشخیص دهند که من کدام غزل حافظ را انتخاب کرده ام یا این که چند نفر آن ها می دانند فرق سه گاه و چهار گاه چیست. ولی وقتی شما در تهران کنسرت دارید، جمعی حضور پیدا می کنند که شما از چهره های آن ها متوجه می شوید که آن اشخاص کاملا به سنتور تسلط دارند. البته درست است که تعداد این چنین افرادی زیاد نیست.ولی من الان که فعالیت هایم در خارج از کشور کمتر شده است احساس بهتری دارم اما هنوز همکاری های خودم با بعضی از گروه ها را دارم و دو سال پیش یک قطعه با همکاری کالین جاکوبسن و ارکستر بزرگ نایتس تولید کردیم که حدود سه هفته پیش سی دی آن در امریکا به بازار آمد .




آیا این آلبوم در ایران هم منتشر خواهد شد؟

خير، فعلا برنامه ايي ندارم.

قرار بود که در اواخر شهریور ماه سال گذشته آلبومی با عنوان «سفر سنتور» که حاصل تجربیات شما با گروه های مختلف در سطح بین المللی بود منتشر کنید، چرا هنوز این آلبوم به بازار عرضه نشده است؟

در حقیقت این کار آماده است و باید پیش از این ها به بازار عرضه می شد اما بگذارید به حساب مسایلی که در بحث تولید پیش می آید چون شما اطلاع دارید که کار من به عنوان یک نوازنده سنتور در نواختن سنتور خلاصه نمی شود، بلکه باید کارهای اولیه ای مثل کیفیت ضبط، نحوه میکروفون گذاری، ارتباط با نوازنده ها و حتی افستی که روی سی دی درج میشود تا لحظه انتشار آلبوم در بازار را عهده دار باشم.

فکر می کنید چه خلأ و کمبودی وجود دارد که باعث می شود خود شما این کار ها را پیگیری کنید و تا این میزان زمان انتشار آلبوم شما طول به طول بیانجامد؟

مشکل اینجاست که موضوع انتشار این آلبوم درگیر دو چیز شده و من نمی توانم تمام تقصیر را متوجه دیگری بدانم. یک اینکه دقت و وسواس خودم در خصوص رعایت همه جزئیات و ظرایف اثر باعث شده زمان انتشار این آلبوم طول بکشد. دوم اینکه چون ما در ایران شرکتی نداریم که کار را به آن بسپاریم که از ابتدا تا لحظه آخر مراحل کار را پشتیبانی کند. در خارج از ایران تجارت موسیقی خیلی فراگیرتر از ایران است. به طور مثال، حتی زمانی که یک سی دی از بزرگترین مشاهیر ما به بازار عرضه می شود، اینطور نیست که در یک روز در تمام سی دی فروشی های ایران بشود آن را تهیه کرد. اما در خارج از ایران، زمانی که گروهی مانند جاده ابریشم قصد داشت که آلبوم به بازار عرضه کند، تنها کاری که یویوما به عنوان رهبر گروه انجام می داد. این بود که قراردادی را با یک شرکت مانند سونی امضا کند و از آن به بعد تمام مراحل تولید و پخش را آن شرکت بر عهده داشت و ما به عنوان نوازنده فقط به اجرای موسیقی می پرداختیم، تا زمانی که شرکت اعلام می کرد که این سی دی به طور مثال در 1 فوریه در تمام دنیا به بازار عرضه خواهد شد، به طوری که زمانی آلبوم جاده ی ابریشم همزمان با فیلم جنگ ستارگان 3 به بازار عرضه شد، ما رتبه ی دوم را در فروش داشتیم، اما جنگ ستارگان 3 رتبه ی سوم را داشت! این هم به این دلیل بود که آن جا یک شرکت قوی مثل سونی پشتیبانی آن آلبوم را بر عهده داشت که قدرت پخش جهانی دارد.

در خصوص فعالیت های آتی تان در زمینه برگزاری کنسرت و انتشار آلبوم توضیح می فرمایید؟

فکر می کنم امسال سال نسبتا پرکاری برای من باشد؛ به خاطر این که حداقل دو تا از کارهایی که در سال گذشته ضبط شده بود مراحل دریافت مجوز را گذرانده و در شرف انتشار است و همین که خود اجراهای امسال مثل اجرای کنسرت باز عشق با همراهی کامران منتظری عزیز در تالار وحدت ضبط تصویری خواهد شد. یک یا دو کار دیگر هم هست که با حضور بعضی دوستان خواننده انجام خواهد شد. امسال نزدیک به چهار یا پنج کار آماده برای انتشار دارم که به همین خاطر فکر می کنم امسال جبران کم کار کردن چند سال گذشته باشد. اما مسئله ی دیگری که الان من با آن مواجه هستم این است که شاید کار چندان درستی نباشد چند کار که هرکدام ژانر متفاوت خود را دارند در یک مقطع زمانی کوتاه منتشر کنم. ولی به هر صورت الان پنج اثر آماده دارم که بتدريج منتشر خواهند شد.

در صحبت های خودتان به همکاری با خواننده های مطرح در زمینه ی کنسرت یا آلبوم اشاره کردید. ممکن است بفرمایید با کدام خواننده ها قصد همکاری دارید؟

ترجیح می دهم تا زمانی که مطمئن نشده ام این برنامه به چه شکل تنظیم خواهد شد، در این رابطه اطلاع رسانی نشود. شاید یکی از مسائلی که به کم کاری من دامن زده حساسیت هایی باشد که من نسبت به بار موسیقیایی آثارم دارم، به طوری که می توانم بگویم کسی مثل من زمانی به خودش اجازه ی اجرای کنسرت می دهد که قبل از تالار یا هر جای دیگر خودش به آن کار مجوز بدهد. یکی از دلایل و انگیزه های اصلی که باعث شده با وجود هزینه ها و تمام مشکلاتی که برای دریافت مجوز وجود دارد همچنان برای اجرای یک کنسرت و یا ضبط یک آلبوم اقدام کنم خود بحث موسیقی باشد که قبل از هر کسی من نوعی را باید ارضا کند و من از آن مجموعه یک ساعت و نیمی که در حال ضبط است احساس رضایت کنم و زمانی این اتفاق می افتد که احساس کنم آن اثر به لحاظ کیفی، حسی و عاطفی به آن حد مد نظر من رسیده است.

آلبوم یاد باد با استقبال خوبی مواجه شد. آیا قصد ندارید که کنسرت های این آلبوم را مجددا برگزار کنید؟با توجه به این که بعد از کنسرت شما مخاطبان زیادی به این کار علاقه مند شدند و به نظر می رسد مخاطبان موسیقی شما بسیار علاقه مند هستند این کنسرت را به شکل زنده بشنوند.

چرا که نه، ولی من فکر می کنم بهتر باشد برنامه های امسال را بیشتر با کارهای جدید ببندم تا این که کارهای گذشته را مجددا تکرار کنم. ولی شاید هیچکس بهتر از خود من نداند که چقدر به این کار علاقه مند هستم، بالأخص اینکه در آن مجموعه آواز سالار عقیلی و تنبک پدرام مرا همراهی می کرد که به نظر من در نوع خودشان شاخص هستند اما چه از این بهتر! حتما یک روز این برنامه را تدارک خواهیم داد، ولی فکر نمی کنم به این زودی ها اتفاق بیفتد.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ابوالفضل
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
0
16
به امید روزی که ایشان گروه عارف رااحیا کنند منتظریم وامیدوار...پاینده باشی استاد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
0
17
درود بر سیامک آقایی عزیز
سحر
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
0
17
صدای سنتورش در آلبوم یاد باد با روانم بازی می کنه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
موافقم.
مینا
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰
0
6
استاد ما خاطره خوبی از اجرای شما با سالار عقیلی و همایون شجریان داریم .

مخصوصا اجرای یادباد و تصنیف ها و آوازهای آن با صدای آقای عقیلی


خواهش میکنم از ایشان به عنوان خواننده آثارتان استفاده کنید .