۱۹ تير ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۷۳۵۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۳ - ۱۴-۱۲-۱۳۸۶
کد ۳۷۳۵۲
انتشار: ۱۰:۵۳ - ۱۴-۱۲-۱۳۸۶

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي امروز خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.

   
آفتاب يزد

روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان تورم روزانه آورده است:در ماه‌هاي اخير، رئيس و نايب رئيس مجلس در توصيف مجلس هفتم و دولت نهم از دو عبارت استفاده كرده‌اند. دكتر حداد عادل <آرامش> را ويژگي مجلس هفتم دانسته و نايب اول او بر اين نكته پافشاري كرده است كه تلفيق اخم و لبخند، از عوامل موفقيت ديپلماسي خارجي دولت نهم در مقايسه با دولت پيشين بوده است. البته شرط ارزيابي هر يك از دو ادعا، وجود فرصت كافي و يكسان سازي برخي استانداردهاست كه بايد توسط كارشناسان به آن پرداخته شود. اما آنچه اين سرمقاله به آن مي‌پردازد نگراني از احتمال كاربرد غلط هر يك از دو خصوصيت و پيامدهاي منفي آن براي مردم است. سران مجلس هفتم تاكنون بارها ادعا كرده‌اند كه آرامش موجود در اين مجلس، امكان خدمت رساني بيشتر به مردم را فراهم كرده است. در حالي كه اكنون به نظر مي‌رسد آرامش و نجابت افراطي مجلس، خدشه به حقوق نمايندگان و نهايتاً تحميل خسارت به ملت را به دنبال دارد. از چندي قبل، تعدادي از اصولگرايان سرشناس كه نمايندگي مجلس هفتم را به عهده دارند به افشاي اين موضوع پرداختند كه در هنگام تقديم بودجه سال‌هاي 85 و 86، به تورم زا بودن آنها يقين داشته‌اند و تذكر هم داده‌اند، اما مورد توجه قرار نگرفته است. همچنين برخي از عناصر پرنفوذ اين مجلس، به هزينه ساز بودن تعدادي از تصميمات دولت نهم اذعان كردند اما سكوت خود در برابر اين تصميمات را با بهانه هايي همچون <رعايت جايگاه رئيس جمهور>‌ و يا <لزوم پايبندي به وحدت اصولگرايان> توجيه نمودند. اين سكوت‌ها البته در راستاي استراتژي آرامش مجلس نيز قابل ارزيابي و براي طراحان و افتخار كنندگان به اين استراتژي، قابل پذيرش بود. در نقطه مقابل، ظاهراً دولت و رئيس جمهور نهم – كه به گفته نايب رئيس مجلس، وجه جدا كننده آنها از دولت پيشين، افزودن استراتژي اخم به ديپلماسي خارجي بود – اخم را در عرصه داخلي نيز به كار مي‌گيرند. حملا ت شديد و انتقادهاي علني رئيس دولت نهم و همكاران او كه تا چندي قبل شامل حال سياستمداران پيشين و سياست‌هاي آنها مي‌شد، اكنون دامنگير مجلس اصولگرا و مصوبات قانوني آن شده است. اين <اخم> گاه در قالب تأخير در ابلا غ مصوبه مورد اهتمام نمايندگان – نظام هماهنگ – متجلي مي‌شود و گاه در عدم ابلا غ يك مصوبه قانوني و ناچار ساختن رئيس مجلس به استفاده از اختيارات قانوني براي ابلا غ قانون. امروز هم اين اخم در قالب اعتراض به نمايندگان مجلس به خاطر عدم تصويب بودجه مورد درخواست دولت و انداختن توپ تورم در زمين مجلس، به نمايش در مي‌آيد. نگارنده هنوز موفق به هضم اعتراض و مطالبه اخير رئيس جمهور نشده و نمي‌داند كه مسلوب الا ختيار خواستن نمايندگان و تأكيد بر عدم جابجايي رديف‌هاي مورد نظر دولت، نهايتاً چه ماهيتي از نمايندگي و نمايندگان باقي مي‌گذارد؟ اما اگر نمايندگان كماكان بر ادعاهاي خود در خصوص تورم زا بودن بودجه‌هاي پيشنهادي دولت در سال‌هاي 85 تا 87 پافشاري دارند، سكوت امروز آنها يا به تعبير سران مجلس هفتم، <آرامش خواهي> ايشان، فاقد هرگونه توجيه عقلي، شرعي و قانوني است. در اين ميان، توصيه باهنر نايب رئيس مجلس براي تعويق پاسخگويي به اظهارات رئيس جمهور تا بعد از انتخابات، بسيار عجيب و حتي خطرناك مي‌نمايد. باهنر اخيراً بر لزوم حفظ تركيب سياسي مجلس تأكيد كرده است. البته در صحبت‌هاي باهنر مشخص نيست كه اگر آرزوي او محقق شود چه اتفاقي خواهد افتاد؟ آيا رئيس جمهور كه بر استفاده حداكثري از اختيارات خود تأكيد دارد– و حتي جابجايي يك تا سه درصدي ارقام بودجه توسط عقل جمعي مجلس را نمي‌پذيرد – تغيير رويه خواهد داد؟ در مقابل، آيا حفظ تركيب مجلس، در سياست <آرامش افراطي> تغييري ايجاد مي‌كند و يا مجلس همچنان به آرامش خود افتخار خواهد كرد و دولتمردان به اخم هايي كه گاه با نشستن لبخند بر لبان آنان آشكار مي‌شود؟

اصولگراياني كه جبهه متحد آنها، مركب از برخي افراد نزديك به دولت و عناصر بانفوذ مجلس مي‌باشد بايد همين امروز، برنامه‌هاي خود در مجلس هشتم را صادقانه و شفاف با مردم در ميان بگذارند. در غير اين صورت حداقل تا مرداد ماه 88 –پايان دوره رياست جمهوري احمدي نژاد– و حداكثر تا خرداد ماه 91– پايان دوره مجلس هشتم– مردم بايد روزها، تورم و گراني را لمس كنند و شب‌ها در پاي گيرنده‌هاي تلويزيون شاهد فرافكني‌هاي متقابل نسبت به مسئوليت تورم توسط اعضاي قواي مجريه و مقننه باشند!‌

جمهوري اسلامي

روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنواناهداف صهيونيست ها از نسل كشي در غزه آورده است:ارتش رژيم صهيونيستي با تشديد عمليات جنايتكارانه در غزه در روزهاي اخير حدود 150 تن را شهيد يا مجروح كرده است . دستكم 20 تن از شهدا و مجروحان را كودكان و زنان تشكيل مي دهند . دشمن صهيونيستي در جريان جنايات اخير بدون هدفگيري خاصي به « حملات كور » به سوي هر جنبنده اي در نوار غزه شليك مي كند. صهيونيست ها قبلا با تمركز عمليات خود بر روي فعالان مقاومت اسلامي و رهبران جهادي سعي داشتند از « حماس » انتقام بگيرند ولي با تغييرروش خود اكنون اميدوارند از توده هاي ميليوني مردم فلسطين انتقام جوئي كنند.

اين حملات بلافاصله پس از تهديد اسرائيل به « نسل كشي در غزه » تشديد شد. « ايهود اولمرت » نخست وزير رژيم صهيونيستي در روزهاي اخير تهديد كرده است قصد دارد يك هولوكاست و نسل كشي عليه فلسطيني ها را در غزه به راه بياندازد. وي افزود : ما با مردم فلسطين صلح نخواهيم كرد و به حمله عليه آنان ادامه مي دهيم . اين اظهارات اولمرت به دنبال تهديدهاي « ايهود باراك » وزير جنگ اسرائيل صورت گرفت . وي تهديد كرده بود كه براي درهم شكستن مقاومت اسلامي در غزه از هيچ اقدامي حتي استفاده از كوره هاي آدم سوزي فروگذار نخواهد كرد. خبرهاي جديد حكايت از له كردن جنازه هاي شهداي غزه زير چرخهاي تانك هاي اسرائيلي دارد كاري كه نهايت كينه توزي صهيونيست ها را نشان مي دهد.

به نظر مي رسد تغيير روش صهيونيست ها ناشي از شكست طرحهاي گذشته آنها در غزه است كه اوج درماندگي و ناكامي آنها را به نمايش مي گذارد. رژيم صهيونيستي اميدوار بود با محاصره نظامي اقتصادي غذائي و داروئي غزه مردم فلسطين را عليه دولت حماس به شورش و اعتراض وادار كند لكن افزايش فشار بر فلسطيني ها نه تنها نتايج دلخواه اشغالگران را در پي نداشت بلكه حتي به انسجام بيشتر مردم و استحكام مواضع دولت « اسمعيل هنيه » منجر شد.

تمركز عمليات تهاجمي اسرائيل بر روي مردم فلسطين و تغيير جهت آن از عناصر حماس و جهاد اسلامي به سوي توده هاي فلسطيني اعتراف صريح اشغالگران به اين مطلب است كه آنها در غزه با « مردم » و نه فقط با تشكلهاي اسلامي مواجهند. با اينهمه نسل كشي در غزه نكات ديگري را هم در ذهن ها تداعي مي كند از جمله :

1 ـ نقش آمريكا در مقطع كنوني بسيار محرز و آشكار است . اگرچه واشنگتن همواره از جنايات اسرائيل حمايت كرده و به توجيه آن پرداخته است ولي اين بار آمريكا با اعزام ناوگان جنگي خود به مديترانه و استقرار آن در نزديك سواحل لبنان و فلسطين اشغالي به حمايت عملي از رژيم صهيونيستي و مزدورانش در لبنان برخاسته است . قرار است كاندوليزا رايس طي روزهاي آينده از منطقه بازديد كند و نتايج تهديدات نظامي مستقيم آمريكا را از نزديك ارزيابي نمايد.

صهيونيست ها پس از شكست در جنگ 33 روزه اميدوار بودند سريعا بتوانند ابتكار عمل را در لبنان و فلسطين اشغالي در اختيار بگيرند ولي نه تنها در هر دو جبهه هنوز هم در موضع انفعالي هستند بلكه حتي مزدوران آنها هم در موضع ضعف و ناتواني قرار دارند. جبهه 14 مارس در لبنان و جناح خائن فتح و محمودعباس در فلسطين به قدري احساس ناكامي و شكست مي كنند كه حتي از رژيم صهيونيستي هم كار زيادي به نفع آنها برنمي آيد.

2 ـ سكوت خفت بار اعراب در قبال جنايات اسرائيل ابعاد چندش آوري به خود گرفته است . با اينهمه افشاگريهاي اخير نشان مي دهد برخي رژيم هاي خائن عرب از هر فرصتي براي « خبرچيني » و جاسوسي براي صهيونيست ها و كمك به اشغالگران صهيونيست بهره برده اند تا ضربه اي به مقاومت اسلامي بزنند و به رژيم صهيونيستي كمك كنند تا بلكه بتواند حماس و جهاد اسلامي را از ميان بردارد. نقش رياض و رژيم اردن در اين زمينه پررنگ تر از سايرين بوده است . بعلاوه جناح خائن محمودعباس و فتح نيز در خدمت ماشين جنگي و شبكه هاي تبليغاتي اسرائيل بوده و هستند.

محمودعباس قبل از شروع دور جديد جنايات اسرائيل ضمن توجيه خيانتهاي خود ادعا كرد مقاومت اسلامي و تداوم مبارزه عليه اشغالگران عامل اصلي بحران در غزه و در صحنه فلسطين است . اين موضع حقارت آميز محمودعباس بلافاصله توسط دولت « اسمعيل هنيه » محكوم شد و حماس اعلام كرد كه محمودعباس در واقع به توجيه جنايات اسرائيل پرداخته و بر خيانتهاي خود سرپوش مي گذارد.

مسئله اينست كه مردم فلسطين مقاومت اسلامي و اشغالگران و جناح خائن محمودعباس را به خوبي مي شناسند و اين مواضع ذلت بار فتح و تشكيلات خودگردان براي افشاي ماهيت خائنين كافي است و ديگر جائي براي پرده پوشي باقي نمانده و براي ملت مظلوم فلسطين ثابت شده است كه جنايات امروز اسرائيل ناشي از قدرت دشمن اشغالگر نيست بلكه ذلت پذيري و حقارت محمودعباس و جناح خائن فتح عامل تشديد اين فجايع و جنايات است .

علاوه بر اين اعراب و تشكلهاي دنياي عرب سعي كرده اند با سكوت خود به رژيم اشغالگر فرصت بدهند تا به جناياتش ادامه دهد و تكليف نيروهاي مقاومت اسلامي در لبنان و فلسطين اشغالي را يكسره كند هرچند عليرغم اينكه صهيونيست ها از هيچ جنايتي فروگذار نكرده اند ملت ها در برابر اين جنايات ديوار ترس را مدتهاست كه فروريخته اند.

3 ـ بايد پرسيد راز و رمز خشم امروز صهيونيست ها چيست اگرچه جنايات رژيم صهيونيستي تازگي ندارد ولي تشديد اين جنايات چه علتي دارد در واقع همه چيز به شكست اجلاس رسواي صلح پائيزي در « آناپوليس » بازمي گردد كه قرار بود همه چيز با تكيه بر بده ـ بستانهاي پشت پرده ميان اعراب سازشكار و محمودعباس از يكطرف و آمريكا و اسرائيل از طرف ديگر براي هميشه خاتمه يابد. قرار بود موضوع « مركزيت قدس » و تعلق آن به فلسطين به فراموشي سپرده شود و ديگر درباره ضرورت بازگشت 4 ميليون فلسطيني به سرزمين فلسطين سخن به ميان نيايد. شكست رسواي اجلاس آناپوليس و بالاتر از آن شكست سفر خاورميانه اي بوش باعث شد كه رژيم صهيونيستي و آمريكا در صدد جبران اين شكست ها برآيند و با محاصره غزه و تشديد فشارها عليه حماس مقاومت اسلامي را به زانو درآورند و « غزه را به محمودعباس تقديم كنند » !

« نسل كشي در غزه » توسط صهيونيست ها شكست مطلق طرحهاي گذشته را ثابت مي كند و اين نه تنها نشاني از قدرت رژيم صهيونيستي نيست بلكه اوج ضعف و انفعال و خشم و ناكامي اشغالگران را به تصوير مي كشد. اكنون سئوال اينست كه نسل كشي در غزه به كجا ختم خواهد شد اگر به آرزوهاي صهيونيست ها بنگريم اشغالگران اميدوارند مقاومت اسلامي به زانو درآيد ولي اگر به نتايج جنگ 33 روزه بينديشيم به نظر مي رسد شكست تاريخي جديدي در انتظار اشغالگران است و لحظه هاي شكست بزرگ اسرائيل در غزه نزديكتر شده است .

كيهان

روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان اكس انحلال طلبي به قلم محمد ايماني آورده است: پويايي و حركت، واقعيت جوهري انسان و جامعه انساني است. ملت ها به ويژه ملت هاي زنده و بالنده براي اين حركت، مقصد و آرماني را تعريف مي كنند و مي كوشند فاصله وضع موجود با وضع مطلوب را با «محاسبه» و «ارزيابي» و حركت بر اساس آن طي كنند. بنابراين مهم تر از اصل پويايي، محاسبه ها و برآوردهاي پيش از حركت و در حين آن است. گم كردن مقصد يا گم شدن راه، مصيبتي بزرگ براي كارواني در بيابان مانده است همچنان كه ترسيدن، تزلزل به خرج دادن، دچار توهم شدن، بيراهه رفتن يا عقبگرد زدن. كساني كه به هر دليل مكانيزم ذهني تصميم گيري شان از كار مي افتد، ديگر نمي توانند فاصله ها و نسبت ها و واقعيت ها را درست ارزيابي كنند، درست مانند يك معتاد يا مصرف كننده قرص روانگردان (اكستازي) كه نسبت ها را گم كرده و به در و ديوار تنه مي زند و به زمين مي خورد. انساني اين چنين شايد ساعتي را هم پشت جوي آب توقف نمايد و محاسبه كند كه مي تواند عبور كند يا نه. اما به احتمال قوي چون نسبت و فاصله ها را نمي تواند درست بفهمد و دچار بدفهمي شده، در جوي آب سقوط خواهد كرد.

امام خميني و انقلاب بزرگي كه آن حضرت به راه انداخت، براي ملت ايران به مثابه باد بهاري بود كه بر جان درختان رفته به خواب زمستاني بوزد. دستي بود كه بر شانه قافله به خواب رفته يك كشور خورد تا بيدار شوند و ببينند مقصدي را نمي پويند و فقط دور خود مي چرخند. ملت ايران با انقلاب اسلامي قبل از هر چيز دانست كه در هياهوها گم شده و خود را پيدا كرد؛ شد يك «ملت» به مفهوم واقعي. صاحب هدف و آرمان و مقصد و راه و قطب نما. حركت بزرگ آغاز شد و توفيقات بزرگ و معجزه آسا در عرصه هاي انقلاب، دفاع مقدس، سازندگي، استقلال، جنبش نرم افزاري و... به دست آمد. اما در ميانه راه، ماجراهايي پيش بيني شده يا نشده، در حركت كاروان خلل انداخت. لشكر خواب ميل بازگشت در ميان برخي متوليان امر داشت و از آن سو، دشمن در حالي كه از شكست ها دندان به هم مي ساييد، در كمين نشسته بود. پس تلاطم ها آغاز شد، تلاطم هايي كه قبل از هر چيز حاصل برخي دورافتادن ها از قافله سالار و قطب نماي رهبري بود.

دشمن پس از انبوه زورآزمايي ها و ترفندها و به رغم دست يازيدن به همه شيوه هاي خصومت، استراتژي اصلي خود را تمركز در نقطه «دستكاري و اختلال در فكر مردم صاحب منصبان» قرار داد. هدف نهايي، «انحلال دروني» ملت- دولت ايران بود، از پاي درآوردن حريفي قدرتمند از درون و از طريق رخنه و دستكاري در فهم و ارزيابي و محاسبه «ملت- حاكميت» از واقعيت ها. اگر مي شد ضمن القاي نااميدي و شكست يا صعب العبور نشان دادن راه، واقعيت ها را وارونه و منفي جلوه داد و ملت يا مسئولان را از درون وادار به دست شستن از آرمان ها و اهداف (اصل حركت) كرد، كار تمام بود. آنچه به دشمن روحيه داد و در ادامه پروژه مددكار شد، تهي شدن برخي صاحب منصبان از آرمان ها و فروپاشي روحي و اعتقادي و اخلاقي آنان بود. اين طيف متنوع كه در هر دو جريان چپ و راست آن موقع مي شد سراغشان را گرفت از انحطاط عملي و اخلاقي به انحطاط و ارتجاع فكري رسيدند. در واقع، ابتدا دچار انحراف در عمل و فرصت طلبي و امتيازخواهي و اشرافيگري و طايفه بازي و كنش طعمه وار با قدرت شدند و سپس، كوشيدند موضع جديدي را كه عملا در آن قرار گرفته بودند توجيه كنند.

ادا و اطوار شبه روشنفكرانه در پيش گرفته شد و از تقابل واقعيت و آرمان سخن به ميان آمد. توسعه و رشد اقتصادي نقطه مقابل دين و عدالت و اخلاق معرفي شد. سخن از پايان حاكميت ديني و فقهي و پايان دوره خط امام رفت و تحت عنوان الفاظ پرطمطراق تنش زدايي و تعامل باز با جهان و خروج از انزوا، سپر انداختن در برابر قدرت ها و مقيد شدن به قلمروهايي كه هر روز همان قدرت ها بر گرد ما تنگ تر مي كردند، در پيش گرفته شد. به موازات تنگ كردن عرصه بر نيروهاي انقلاب، باند و اتوبان ورود نيروهاي معارض يا فرصت طلب (بي آرمان يا آرمان ستيز) به درون حاكميت مهيا شد. مبارزه با فساد اقتصادي، چوب نهادن لاي چرخ توسعه و آباداني و اصلاحات معرفي و بايكوت شد و... در رگبار لاينقطع اين حوادث تلخ، آن كه خرسندتر از همه بود دشمن بود كه طبق محاسبه تصور مي كرد ختم انقلاب نزديك است و براي برانداختن آن از ريشه جز چند ضربه كوچك تيشه كار ديگري نمانده است. و در اين امواج پرتلاطم فتنه، مردم با چشم و قلبي رنجور نظاره مي كردند كه چگونه طايفه سياسي منحط مانند يك انگل در حال خون مكيدن و فربه شدن است.

همه همت تجديد نظرطلبان نابينا، شده بود نحوه نهادينه و ساختاري كردن اسباب تعيش و تبرج و اشرافيگري و قدرت اندوزي در حد موروثي كردن آن. اينكه چگونه مي توان با ترفندهايي، تداول قدرت را در ميان حلقه خود مديريت كرد و با قلاب گرفتن و شانه قرض دادن به هم و قلمرو ثروت و قدرت يكديگر را محترم شمردن، طعمه قدرت را در ميان خود دست به دست گرداند و كام گرفت. كساني از اينها هم با دشمن به انحاء مختلف- رسماً يا اعلام ناشده و عرفي- به تفاهم و تعامل رسيده بودند. دشمن تصور مي كرد نهايتا اين روند منحط مي تواند به تهي شدن نظام مردمي جمهوري اسلامي از اعتبار و سرمايه اجتماعي منجر شود و آنگاه بتوان مانند درختي از درون پوك، به تكاني از جايش كند.
دشمن و عوامل ميداني او بد محاسبه كرده بودند قدرت ايمان مردم و جايگاه بلند و نافذ رهبري را. ملت چون راه و راهبر و راهنما را گم نكرده بود، بساط عيش و نوش و خيانت «رفيقان قافله و شريكان دزد» را به هم ريخت و دوباره مهر تأييد بر آرمان هاي انقلاب در حوزه عدالت و استقلال و عزت و كرامت زد. انتخاب هاي هوشمندانه مردم مشخص كرد آن كه به انحلال و فروپاشي رسيده نه ملت و انقلاب و نظام اسلامي ايران بلكه بانيان پروژه انحلال و فروپاشي «ملت- دولت» ايران هستند و در تقابل قراردادن آرمان و دين و انقلاب با واقعيات و ديپلماسي، خرافه اي بيش نيست. چنين ملتي البته به خاطر انتخاب آزاردهنده اش، امروز بيش از هر زمان ديگري در معرض بمباران و دستكاري هاي فرهنگي در جهت سوء تفاهم نسبت به واقعيات است كه نمونه آن را در برخي تحليل ها نسبت به سياست خارجي اصولگرايان مي توان ديد.

در حالي كه پيش از اين، همزمان با قشون كشي هاي آمريكا به افغانستان و عراق و با وجود تصويب گفت وگوي تمدن ها در سازمان ملل، از ايران به عنوان محور شرارت و از تمدن ملت ايران به عنوان تمدن وحشي از سوي آمريكايي ها ياد مي شد و اعلام مي گرديد آماج حمله بعدي ايران است، امروز روندي كاملا معكوس در جريان است. ايران امروز بدون شليك حتي يك گلوله، پيش بيني هاي چند سال پيش خبرگزاري آسوشيتدپرس و روزنامه كريستين ساينس مانيتور را عملي كرده است. در اوج تهديدهاي نظامي دولت بوش عليه ايران، خبرگزاري آمريكايي آسوشيتدپرس نوشته بود «بوش اگر با مردم ايران درگير شود، مثل كارتر و ريگان تحقير خواهد شد» و كريستين ساينس مانيتور هشدار داده بود كه «آغاز غني سازي در ايران، درست مانند انگشت فرو كردن در چشم آمريكاست.» امروز چند سال پس از آن تحليل، سفر رسمي رئيس جمهور اسلامي ايران به بغداد از سوي خبرگزاري فرانسه به «انگشت فرو كردن در چشم عموسام در برابر ديدگان 158هزار نظامي آمريكايي مستقر در عراق» تعبير مي شود و انبوهي از رسانه هاي اروپايي و آمريكايي به تحقير و سرزنش كابينه بوش مي پردازند. و امروز در حالي كه تعليق 2.5ساله تاسيسات اتمي ايران شكسته شده، 3هزار دستگاه سانتريفيوژ در حال غني سازي است و ايران وارد مرحله غني سازي نيمه صنعتي شده، مديركل آژانس انرژي اتمي گزارشي در چارچوب طرح اقدام (مداليته) با ايران منتشر مي كند كه در قياس با گزارش هاي قبلي او در همان روزگار تعليق از نظر ميزان مثبت بودن بي سابقه است و پشتوانه حقوقي خصومت كشورهاي غربي عليه ايران را به طور مطلق از آنها بازستانده است. امروز قدرت هاي غربي گرداننده شوراي امنيت آدم هاي اتوكشيده و پرزرق و برقي هستند كه در لباس حقوق و قانون تا ميانه ميدان آمدند اما ناگهان به تدبير ايران و به دست محمد البرادعي، آن شنل قانون و حقوق و امنيت بين الملل- به عنوان تنها پوشش- از دوششان كشيده شد و عور و عارشان آشكار گرديد. آنها اكنون فقط شمشير از غلاف كشيده (زور آشكار نامشروع) را بر كف دارند كه از آن تنها قبضه و دسته اش باقي است.

حالا ديگر كسي به اين ادعا گوش نمي كند كه قطعنامه شوراي امنيت، سند معتبري است، كه ديگر نه براي تاك نشان اعتباري مانده و نه براي تاك. در كمتر از يك هفته اسرائيلي هاي خون آشام 116كودك و زن و مرد بي دفاع فلسطيني را در غزه به خاك و خون كشيدند و ماتال ويلناي معاون وزير دفاع رژيم صهيونيستي اعلام كرد «هولوكاست را در غزه تكرار مي كنيم.» اما وحشي گري قاتلان و تصاوير جنازه ها و تسليحات كشتار جمعي و ادعاي رسمي راه انداختن هولوكاست، هيچ يك شوراي امنيت مرده را نتوانست براي صدور قطعنامه كه هيچ، بيانيه اي اثرگذار از جاي بجنباند. موجودي چنين مرده آيا اعتبار دارد كه خلاف گزارش حقوقي و فني مرجع رسيدگي كننده به مباحث هسته اي، ادعا كند نگران احتمال ساختن سلاح كشتار جمعي و اتمي از سوي ايران است؟!

اين نوشتار بيش از اين مجال بحث ندارد. دامنه نوشته را بايد جمع كرد و پايان آن را به اجمال اين گونه نوشت كه درد دشمنان خارجي و داخلي «اصولگرايي تر از انقلاب» جاي ديگري است و ربطي به حقوق و قوانين و هنجارهاي بين المللي، سياست خارجي پيش بيني پذير، عقلانيت و اعتدال و ميانه روي ندارد. ورشكستگان به تقصير در اين ميان، زهر خودفريبي را كاري تر مي كنند اگر گمان مي برند مشغول فريب مردم و سردرگم يا نااميد كردن آنها هستند؛ خروج از دايره اسلام و اخلاق و عدالت و اعتدال و انقلاب، به يقين تاثيري مخرب تر از قرص هاي افيوني و روانگردان بر حال و روز و آينده انحلال طلبان مدعي تجديد نظرطلبي خواهد داشت.

قدس

روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان سفر به بغداد ؛ ساختار شكني ديپلماتيك به قلم غلامرضا قلندريان آورده است:دكتر محمود احمدي نژاد صبح روز يكشنبه در رأس يك هيأت عالي رتبه سياسي، اقتصادي وارد بغداد شد و مورد استقبال مقامهاي بلندپايه عراقي قرار گرفت.

مراكز خبري و اطلاع رساني از چند روز پيش تلاش كردند تا از موفقيتها و تأثيرهاي مثبت اين سفر بكاهند. اين مهم تا آنجا پيش رفت كه برخي از روزنامه ها و شبكه هاي تلويزيوني با اعزام خبرنگاران خود وهمچنين برگزاري نشستهاي خبري، به بررسي ابعاد مختلف اين سفر و پيامدهاي آن در روابط دو طرف و منطقه پرداختند.

بدون شك، راهبرد جمهوري اسلامي ايران بهبود روابط با تمام كشورهاي عربي است و بر آن است تا تلاشهاي آمريكا براي انزواي ايران را خنثي كند. به همين سبب، واشنگتن از اثرهاي مثبت اين سفر نگران است.

تهران و بغداد دو كشور مسلمان داراي تاريخ و تمدن مشتركي هستند و بجز در زمان حضور صدام در عراق، در مقاطع ديگر دو ملت به دليل اشتراكهاي فراوان فرهنگي- منطقه اي، همواره در پي تعميق روابط بوده اند. اينك كه عامل اصلي تنش بين دو كشور از بين رفته، انتظار مي رود فصل جديدي در روابط ايران و عراق گشوده شود كه با پيگيري مسؤولان كشورهاي مذكور اين مهم در حال تحقق مي باشد.

اين سفر نشان داد مقامهاي ايران همواره راهبرد توسعه روابط با همسايگان را در دستور كار قرارداده و بدون توجه به تبليغات منفي كشورهاي ديگر كه از ارتقاي مناسبات سياسي و اقتصادي تهران با كشورهاي منطقه ابراز نگراني مي كنند، ضمن رعايت حسن همجواري، خواستار گسترش سطح تعاملات با جهان اسلام مي باشند.

مقامهاي كاخ سفيد پس از دست نيافتن به هدفهاي خود در عراق، با اتخاذ سياست فرافكني مي كوشند با اتهام دخالت جمهوري اسلامي ايران در عراق، ضمن كاستن از بار فشار رواني ناشي از شكست تلاشهايشان در اين كشور، در راستاي تضعيف جايگاه تهران در روابط دوستانه دو كشور گامهاي مؤثري را بردارند. اما حضور رئيس جمهور كشورمان در بغداد، اتهام فوق را كاملاً خنثي و بي اثر نمود.

بوش در سال 2002 با غرور اعلام كرد عراق (در دوران صدام)، ايران و كره شمالي محور شرارت هستند و يك سال بعد به بهانه هاي واهي به اشغال عراق پرداخت، اما پس از گذشت تقريباً پنج سال، ميلياردها دلار هزينه كرد و سه هزار و 972 سرباز آمريكايي را نيز به كام مرگ كشاند تا در مقابل، رئيس جمهور ايران به گرمي در بغداد مورد استقبال قرار گيرد.

مقايسه سفر رئيس جمهور ايران با سفر مشابه بوش به بغداد، بيانگر وزن سياسي هر يك در ميان ملت و دولت عراق مي باشد. سفر بوش به عراق بدون اطلاع قبلي و با حضور در كمپهاي نظامي، ضمن اين كه حصارهاي چندلايه امنيتي و حفاظتي وي را در اقامت كوتاه چند ساعته همراهي مي نمود، با نوع سفر آقاي احمدي نژاد كه قبل از عزيمت به بغداد با انعكاس رسانه اي و اطلاع قبلي انجام پذيرفت، به هيچ نحوي قابل مقايسه نيست.

برخي از رسانه ها در اولين واكنش به سفر رئيس جمهور كشورمان به عراق در برهه حساس كنوني اعلام كردند ديدار امروز احمدي نژاد، ديداري تاريخي از عراق است و آن را نخستين ديدار يك رئيس جمهور ايران از عراق عنوان كردند. به گونه اي كه شبكه تلويزيوني«سي.ان.ان» با پوشش تصويري اين سفر و استقبال جلال طالباني از رئيس جمهوري ايران، گزارش داد: ما تا كنون هيچ يك چنين صحنه اي را نديده بوديم و احتمالاً سبب ناخرسندي بسياري در واشنگتن خواهد شد.

اكنون بايد اذعان كرد، تهران افزون بر گسترش مناسبات اقتصادي و سياسي با بغداد، گزينه تقويت دولت عراق را از ابتداي تشكيل دولت مردمي و برآمده از آراي شهروندان در دستور كار قرار داده است. از سوي ديگر، ايالات متحده آمريكا با بي اعتنايي به حقوق مردم عراق، نه تنها گامي در راستاي كاهش آلام آنان بر نمي دارد، بلكه آنچه در اظهارات مقامهاي واشنگتن وجود دارد، حاكي از استمرار سياست اشغالگري در كشور مذكور مي باشد.

گفتني است، حضور رئيس جمهور ايران در بغداد، به منزله غلبه رهيافت دفاع از دولت قوي و مقتدر مردمي عراق مي باشد تا با بهره گيري از ظرفيتهاي بومي، سياست تداوم اشغالگري را با شكست جدي مواجه كنند و حضور بيگانگان را در منطقه غيرممكن سازند.

سفر رئيس جمهور ايران به بغداد را همچنين مي توان يك ساختارشكني ديپلماتيك براي كشورهاي اسلامي و همسايگان منطقه اي عراق تلقي نمود تا با الگو گرفتن از ايران، با آغاز سفرهاي ديپلماتيك در سطوح گوناگون، حمايت خود را از ملت مسلمان عراق در مقابل اشغالگران به اثبات برسانند. هرچه رفت و آمدهاي ديپلماتيك دولت كنوني عراق افزايش يابد و همسايگان اين كشور با اين نوع مسافرتها، بر رسميت دولت عراق تأكيد كنند، دولت عراق مقتدرتر و مستقل تر و عرصه براي اشغالگران تنگ تر خواهد شد.

آقاي احمدي نژاد در حالي وارد بغداد شد كه كشورهاي عربي همسايه عراق، نه تنها سفارتخانه، كنسولگري و دفتر نمايندگي در عراق ندارند، بلكه به بهانه نبود امنيت، حتي از اعزام سياستمداران خود به اين كشور تا حد ممكن پرهيز مي كنند. اين در حالي است كه اگر نبود امنيت براي آنها مشكل است، براي ايران هم چنين وضعيتي وجود دارد، ولي ايران پس از سقوط رژيم صدام اولين سفارتخانه را در بغداد بازگشايي كرد و وزير امور خارجه اش اولين مسؤول سياسي در كشورهاي همجوار بود كه به عراق سفر كرد.

تهران تاكنون با وجود تلاشهاي كشورهاي فرا منطقه اي كه تلاش مي كنند موقعيت ايران را در تعاملهاي منطقه اي و جهاني تضعيف كنند، نه تنها جايگاه برجسته اي يافته، بلكه ارتقاي وزن سياسي روز افزون جمهوري اسلامي نگرانيهاي جدي را در ميان مخالفان به وجود آورده است. مؤيد ادعاي مذكور حضور محمود احمدي نژاد در شوراي همكاري كشورهاي حوزه خليج فارس در دوحه قطر بود. از سال 1981 به اين سو كه كشورهاي عرب در موضعي تدافعي عليه ايران قرار دارند، اين نخستين بار است كه رهبران ايراني از كشورهاي عرب، دعوت به اتحاد و همكاري كردند.

از طرفي، چند هفته پس از آن، پادشاه عربستان، ملك عبدا...، از رئيس جمهور ايران دعوت كرد تا در مراسم حج شركت كند. ملك عبدا... از اين فرصت براي گفتگوهايي سازنده و صميمي استفاده كرد. از سوي ديگر، ايران به بهبود روابط خود با مصر پرداخته است.

بنابراين، سفر رياست جمهوري ايران به بغداد را مي توان به منزله فصل نويني در روابط ملتهاي ايران و عراق تلقي نمود. انتظار مي رود همسايگان و كشورهاي اسلامي با رويكرد اهتمام به جهان اسلام، محور انسجام اسلامي را با مخرج مشترك باورهاي اسلامي تقويت نمايند تا بتوان شاهد خيزشي در حمايت دولتهاي اسلامي از مردم ستمديده جهان اسلام بويژه عراق و فلسطين بود. نبايد فراموش نمود، جسارت رژيم صهيونيستي در تشديد حملات و نسل كشي در نوار غزه، پيامد نبود همگرايي اسلامي است كه سران اسلامي با حمايت جدي و عملي خود، مي توانند مانع از تعدي و تجاوز به مسلمانان شوند.
 
ارسال به دوستان
سلیمی، نماینده مجلس: مراسم تحلیف «پزشکیان» احتمالا بین ۱۲ الی ۱۵ مرداد برگزار شود پاسخ احمدی نژاد در استانبول به پرسش یک شهروند ترکیه درباره پزشکیان (فیلم) ارتش یمن: یک نقطه حیاتی در ایلات را هدف قرار دادیم می‌توان از مهدی جمشیدی به خاطر توهين به حامیان پزشکیان شکايت کرد؟! اعتراض رئال مادرید به تبلیغ جنجالی پلیس پرو با پیراهن این باشگاه جلال حسینی همچنان در صدر؛ مروری بر رکوردداران بیشترین بازی در تاریخ لیگ برتر ادارات قم سه شنبه تعطیل نیستند لهستان : جنگنده‌ های بیشتری به اوکراین ارسال خواهیم کرد رئال مادرید از باکس‌های فوق لوکس «سوپر وی‌آی‌پی» برای ثروتمندان در برنابئو رونمایی کرد پیام تبریک رئیس‌ جمهور مصر به پزشکیان یک ادعا: طیب نیا معاون اول پزشکیان خواهد بود عذرخواهی بی‌بی‌سی پس از جنجال زیرنویس تمسخرآمیز رونالدو کاخ سفید: تصمیمی برای مذاکره با ایران نداریم دیدار رامین رضاییان و علیرضا بیرانوند در کافه؛ مذاکرات برای آینده یا دیداری دوستانه؟ (+عکس) جلیلی: بدون در نظر گرفتن هیچ مصلحت زودگذر خودخواهانه جناحی و سیاسی از آقای پزشکیان و دولتش دفاع خواهیم کرد